سایه فتحی - ندا گنجی
«کشوری که میخواهد در زمینه دانشبنیان رشد کند باید مجموعه مقررات، حقوق و قوانین، نهادها، سازوکار و فرآیندهایش، معطوف به این امر باشد. آنچه مشخص است ما تاکنون چنین رویکردی نداشتهایم. در نگاه خوشبینانه تنها میتوانیم فرض کنیم که حرکت در این مسیر آغاز شده است. اما با نگاه منتقدانه میتوان گفت حرکت در مسیر توسعه دانشبنیان بسیار کند است و نشانههای قوی از توجه ساختارهای برنامهریزی و اجرایی به سمت تقویت هستهای دانشبنیان در اقتصاد کشور وجود ندارد.» این جملاتی است که نصرالله جهانگرد به عنوان مسوول بخشی از نهادهای متولی در حوزه صنایع هایتک وقتی از او میپرسیم آیا ایران میتواند به کشوری دانشبنیان تبدیل شود، عنوان میکند. او در ادامه این گفتوگو تاکید دارد برای توسعه دانشبنیان باید نظام حقوقی، اداری و نهادی کشور برای اقتصاد دانشبنیان تجهیز و آماده شود و باید به این سمت حرکت کنیم و نقشه راه در جهت تبدیل شدن به کشور دانشبنیان ترسیم کنیم. در ادامه مشروح گفت وگو با مهندس نصرالله جهانگرد معاون وزیر ICT و رئیس سازمان فناوری اطلاعات را که از چهرههای کارآزموده و معروف عرصه مدیریت فناوری کشور است،
میخوانید.
آقای مهندس اجازه بدهید بحث را از سیلیکونولی شروع کنیم. ایدهای که منشاء انقلابی تازه در دنیا شده است. میگویند 200 سال پیش اقتصاد جهان مبتنی بر کشاورزی بود. بعدها صنعت، موتور محرک اقتصاد شد و اکنون گفته میشود اقتصاد مبتنی بر فناوری و فناوریهای این حوزه شده است. اقتصاددانان میگویند این دیدگاه افراطی است اما مدافعان اقتصاد فناوری معتقدند آینده اثبات میکند که موتور محرک اقتصاد جهان، فناوریهای مدرن خواهد بود. شما در این زمینه چه ارزیابی دارید؟
من فکر میکنم این نیاز اکنون احساس میشود که مدیران و اقتصاددانان نسبت به پتانسیل فناوریهای نو و نوآوری در کشور توجه بیشتری نشان دهند. تقریباً در تمام طول تاریخ، فناوری عامل برتریسازی تلقی شده است. در واقع هر ملتی که به ابزارهای قویتر و بهتر مسلط بوده، توانمندتر به نظر رسیده است. برای مثال در قرنهای گذشته، وقتی گروهی به حربه منجنیق یا به توپهای جنگی مجهز شدند، به نسبت گروهی که از این امکان بهرهمند نبوده، برتری داشتهاند. در سالهای اخیر فناوری دامنه گستردهتری پیدا کرده و شامل تمام جنبههای اقتصادی، فنی و اجتماعی شده است. به همین خاطر به طور قاطع میتوان گفت فناوری همواره مولفه قدرت و ثروتآفرینی بوده و در کمتر از 50 سال اخیر، انسان به دانش جمعآوری اطلاعات و تبدیل این اطلاعات به علائم الکتریکی نائل شده. این مسیر با نوآوری در طراحی سیستمهای کامپیوتری آغاز شده و به تدریج تحولات در فناوری مواد به انسانها اجازه داده است که ابزارهای بسیار فشردهای را بسازند و بتواند با ذخیره و پردازش اطلاعات قدرت انسان را تا تحلیل وقایع و تعمیق شناخت پدیدهها تا حدی به پیش براند که ثروتآفرینیهای پرشتابی را رقم بزند.
بررسیها نشان میدهد از 10 قطب برتر اقتصادی جهان که شامل بنگاههای اقتصادی و افراد نیز میشود، هر سال نسبت کسانی که متکی به دانشهای نوین هستند بیشتر میشود. در میان شرکتها به تدریج از شرکتهای بانکی و صنایع در بخش نفت کاسته میشود و به شرکتهای فعال در حوزه IT و خدمات افزوده میشود. این روند نشان میدهد که فناوری به عامل کلیدی حیات بشر تبدیل شده است. اگر کشوری از فناوری غفلت کند، جایگاه خود را از دست میدهد. در میان فناوریها،IT جایگاه مهمتری را به خود اختصاص داده است. یعنی هم به عنوان یک صنعت، حائز ارزش شده و هم سایر حوزهها را توانمند کرده است. برای مثال در بخش سلامت که دارای پیچیدگیهای بسیاری است، کامپیوتر امکان دستیابی به نقشه ژنوم یک انسان را در یک زمان بسیار کوتاه میدهد. به همین دلیل در دنیا دیگر اقتصاد مبتنی بر فناوری حرف اول را میزند.
این دیدگاهها که موتور محرک اقتصاد جهان، فناوریهای مدرن خواهد بود در حالی مطرح میشود که ما در ایران حتی هنوز صنعتی هم نشدهایم. به نظر شما به عنوان متولی IT کشور چقدر این دیدگاه در ایران امکان تحقق دارد؟
قبل از اینکه به پاسخ این سوال بپردازم باید به گذشته اشاره کنم. متاسفانه در دولت قبل، کشور با شکافی در عرصه تحولات تکنولوژیک مواجه شد. این شکاف در تمام اقتصاد ایران شکل گرفته و ماحصل آن رکودی است که بر پهنه اقتصاد ایران حاکم شده است. حجم بالای واردات، فعالیت بخش عمدهای از بنگاههای کوچک و متوسط را تحت تاثیر قرار داد و این بنگاهها را به ورطه انحلال و تعطیلی کشاند. این وضعیت به بازار فناوری ایران نیز سرایت کرد و در نتیجه کسانی که در این حوزه به تولید محصول اشتغال داشتند، با افت تقاضا مواجه شدند. یعنی خریداری برای محصولاتشان نیافتند.
در شرایط کنونی، قصد و نیت سیاستگذاران و دولتمردان، خروج از این رکود است. فناوری از بهترین ابزارهای گریز از رکود، ورود به بازار جدید اشتغال و سرویسها و خدمات جدیدتر محسوب میشود و همه این اقلام میتوانند ثروتآفرینی کنند. ارزش افزوده محصولات بخش فناوری به میزانی است که برای مثال اگر درگذشته فعالیتی به روش سنتی با هزینه 100 واحد به اجرا درمیآمد، به شرط دسترسی به فناوری با هزینه یک الی دو واحد انجام میشود. در این حوزه، فناوری اطلاعات دارای دو نقش است؛ نخست، افزایش بهرهوری نهادههای تولید؛ در دنیا گزارشهایی در این بخش وجود دارد که حاکی از افزایش تا 40درصدی راندمان نهادههاست. در خدمات بانکی ایران نیز چنین راندمانی مشاهده میشود. برای مثال با وجود آنکه فناوری اطلاعات در ایران چندان ساختیافته نیست اما بسیاری از فعالیتها بر همین محور استوار شده است؛ مانند ثبت نام اینترنتی برای دریافت یارانه که هزینههای ملی ما با به کارگیری فناوری اطلاعات کاهش یافته است. ایران در دهههای گذشته تجربه توزیع کوپن با میلیاردها تومان هزینه را هم دارد. هزینههای این دو طرح قابل مقایسه است. انتظار ما ازIT این است که به محض ورود
به هر حوزه چهار اثر داشته باشد؛ نخست اینکه پروسه انجام کار را کوتاهتر کند، هزینه اجرا را کاهش دهد و همچنین تنوع ایجاد کند و چهارمین اثر آن نیز ایجاد سهولت باشد. نقش دوم فناوری بهعنوان یک صنعت حائز اهمیت است که در قسمتهای بعدی این گفتوگو به آن میپردازم.
آقای مهندس اگر اجازه دهید، به پرسشهای قبلی باز میگردم؛ به هر حال یکسری پیشفرضها در مورد نقش فناوری در رشد اقتصادی وجود دارد. اما به نظر میرسد ما در ایران چندان نباید به آثار فناوری در اقتصاد خوشبین باشیم. نخست به این دلیل که ایران هنوز به یک کشور صنعتی تبدیل نشده و دلیل دوم نیز شکافی است که خود به آن اشاره کردید. اقتصاد ایران در شرایط کنونی دچار نوعی رکود شده و بازار فناوری را نیز در بر گرفته است؛ در این شرایط آیا عرصه فناوری، میتواند به عنوان یک پیشران، اقتصاد ایران را از رکود خارج کند؟
مهم این است که فناوری چگونه میخواهد نقش ایفا کرده و معادلات عرضه و تقاضا چه تغییری کند. اما نکته مهمتر آن است که نوعی دگردیسی در اکوسیستم فناوری رخ داده است. در زنجیره این اکوسیستم مهم است که عرضهکننده و متقاضیان چه کسانی هستند. حال آنکه مهمترین متقاضیان در بازار فناوری مردم هستند. یعنی میزان استفاده مردم از ابزارهای فناوری بیش از دولت است. دولت تامینکننده کالای عمومی که در این بخش امنیت، حقوق، مقررات و تسهیلات فراهم میکند. ما نسل سوم و چهارم را در شبکه مخابراتی کشور فعال کردیم. حجم عملیاتی که مردم به وجود آوردند چند برابر فعالیتهایی است که دولت در این عرصه انجام داده است. حتی سرمایهگذاری که اپراتورها در این عرصه انجام دادهاند تمامی آن از سرمایههای مردم تامین شده است. اکنون به طور متوسط حدود 20 میلیون گوشی هوشمند در بازار وجود دارد که در حال دو برابر شدن است. این امر نشان میدهد که حجم بالایی از تقاضا در بازار ارتباطات و فناوری اطلاعات کشور پاسخ داده میشود. در بازار ما نیز IT این علائم را نشان میدهد. در دنیا این اتفاق رخ داده و در ایران نیز در حال شکل دادن به نقش پیشران شدن IT است. چراکه در حال
حاضر IT در بهرهوری نهادهای موجود در تمام حوزهها موثر است.
یعنی شما معتقدید در تمام بخشهای اقتصادی کشور در بین فناوریهای مختلف بیشترین سهم را IT دارد. بنابراین باید به سمت پیشران شدن فناوری در اقتصاد ایران حرکت کنیم و چارهای جز این نداریم؟
به این نکته باید توجه داشت که مردم خریدار IT هستند. چون مردم خریدار این صنعت هستند این امر مولفه مهمی در تغییر و تحول در جهت پیشرانی فناوری در اقتصاد است. در حالی که سهم IT در اقتصاد ایران طی سالهای گذشته از نسبت بسیار پایینی شروع شده است. یعنی در سبد هزینه خانوار تلهکام و ارتباطات سهم اندکی داشته است. اما در حال حاضر این سهم در حال افزایش است. برآورد ما این است که مردم به طور سرانه بیش از 100 دلار خرج ابزارهای الکترونیکی چون کامپیوتر، گوشی تلفن همراه، لپتاپ، مانیتور و تلویزیون میکنند. اگر این عدد را ضربدر تعداد جمعیت کشورمان کنیم متوجه خواهیم شد که بالغ بر هفت تا هشت میلیارد دلار تنها بازار ابزارهای الکترونیکی را در کشور داریم. حالا اگر هزینه سرانه تلفن ثابت و تلفن همراه را هم محاسبه کنیم متوجه خواهیم شد که تا چه میزان سهم فناوری اطلاعات در اقتصاد ایران در حال رشد است. اجازه بدهید آماری از پیشی گرفتن صنعت IT از سایر صنایع کشور در چند دهه اخیر ارائه کنم. آن وقت متوجه خواهید شد که این بخش قابلیت تبدیل شدن به پیشران اقتصاد کشور را دارد. اخیراً از بخش برنامهریزی برنامه ششم توسعه گزارشی منتشر شده است که
نشان میدهد در بین 9 بخش اقتصادی کشور در پنج برنامه توسعهای که تاکنون داشتهایم بالاترین میزان رشد در حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات رخ داده است. به طور متوسط 20 درصد رشد در این حوزه داشتهایم. یقیناً در برنامه ششم هم بالاترین رشد صنایع برای بخش ارتباطات و فناوری است.
با وجود این به نظر میرسد سیاستگذاران اقتصاد کشور آنطور که باید به مقوله رشد اقتصادی از طریق IT و شرکتهای دانشبنیان در توسعه اقتصادی کشور توجه نمیکنند. تا وقتی این نگاه در بین سیاستگذاران کشور حاکم است چگونه میتوان در مسیر توسعه اقتصادی از طریق بستر صنایع دانشبنیان قرار گرفت؟
برای پاسخ دادن به این سوال باید به این نکته توجه کرد که وزن خوشهها در توسعه اقتصادی در کشور چگونه تعیین میشود؟ در برنامهریزیهای توسعه صنعتی جایگاه فناوری چه میزان اهمیت دارد؟ تا حدودی با انتقادی که شما مطرح کردید من هم موافقم. حتی به عنوان یک کارشناس نسبت به برنامه توسعه صنعتی کشور انتقاد دارم. چراکه در این برنامه توجهی به جنبههای فناوری و کاربرد آن در حوزهها نشده و همچنین هیچ نوع استراتژی برای ایجاد هستههای هایتک، فناوری پیشرفته اتخاذ نشده است. یعنی این موضوع جزو نقایص برنامه توسعه صنعتی کشور است. بهرغم اینکه سیاستهای کلان اقتصاد مقاومتی و سیاستهای توسعه دانش و فناوری و حتی خطوط برنامه ششم توسعه هم ابلاغ شده است از نظر من نگارش این رویکردهای راهبردی در برنامهریزی توسعه ایران به سازوکارهای نهادی که معطوف به توسعه دانشبنیان باشد، منجر نشده است.
یعنی تاکنون در اقتصاد ایران گام ثمربخشی در عرصه توسعه دانشبنیان برنداشتهایم؟
کشوری که میخواهد در زمینه دانشبنیان رشد کند باید مجموعه مقررات، حقوق و قوانین، نهادها، سازوکار و فرآیندهایش، معطوف به این امر باشد. آنچه مشخص است ما تاکنون چنین رویکردی نداشتهایم. در نگاه خوشبینانه تنها میتوانیم فرض کنیم که حرکت در این مسیر آغاز شده است. اما در نگاه منتقدانه میتوان گفت که حرکت در مسیر توسعه دانشبنیان بسیار کند است و نشانههای قوی از توجه ساختارهای برنامهریزی و اجرایی به سمت تقویت هستهای دانشبنیان در اقتصاد کشور وجود ندارد. اعداد و ارقام نشاندهنده آن است که هنوز سهم بزرگی را در این زمینه کسب نکردهایم. پس نمیتوانیم مدعی باشیم که در مسیر توسعه دانشبنیان به درستی در حال حرکت هستیم.
کدام نهاد باید متولی تهیه این برنامه یا استراتژی در حوزه دانشبنیان باشد؟
معتقدم باید تمام نهادهای رسمی کشور در این عرصه یعنی وزارت ارتباطات و شورای برنامهریزی برنامه ششم، شورای عالی فناوری اطلاعات، شورای عالی مجازی، نهاد علمی و فناوری ریاستجمهوری و شورای عالی عطف نسبت به آینده توسعه فناوری در تمام عرصههای دانشبنیان برنامه مشترک داشته باشند. نیاز داریم در سیاستگذاریهای کلان برنامه روشنی در رابطه با گذار به یک اقتصاد دانشبنیان داشته باشیم. بنابراین باید به این سمت حرکت کنیم و نقشه راه در جهت تبدیل شدن به کشور دانشبنیان ترسیم کنیم. معتقدم اکنون فرصت طلایی در این زمینه برای اقتصاد ایران به وجود آمده است و اگر حلقههای سرمایهگذاری در صنایع دانشبنیان به ویژه IT و نانو را در سطح ملی و بینالمللی معین کند، میتواند تحولات عظیمی را در این عرصه ایجاد کند. اجازه بدهید این موضوع را از زاویه دیگری مورد واکاوی قرار دهم. در حال حاضر در سطح ملی، حدود 5 /4 میلیون دانشجو داریم و هر چهار تا پنج سال، این عدد تکرار میشود. پیشبینی میشود تا پایان سند چشمانداز 20 ساله بالغ بر 10 میلیون نفر به فارغالتحصیلان دانشگاهیمان افزوده شود. این نشان میدهد که ساختار و هرم نیروی کار در ایران،
عمدتاً نیروی دارای مدارج تحصیلی دانشگاهی با کیفیتهای مختلف است. بنابراین در چنین جامعهای یکی از مهمترین بازارها که میتواند به جذب این نیروها بپردازد صنایع هایتک است.
ما به عنوان بخشی از نهادهای متولی در این عرصه معتقدیم باید از استارتآپها حمایت کنیم. در این راستا برنامهریزیهایی انجام دادهایم که مراکز مشاوره برای آنها ایجاد کنیم. البته این مراکز تنها خاص استارتآپها نیستند و دیگر شرکتهایی که میخواهند در عرصه دانشبنیان سرمایهگذاری کنند نیز میتوانند از این امکانات برخوردار شوند.
در این مسیر چگونه باید گام برداشت؟
ایجاد تسهیلات، تضمین برنامههای راهبردی، انتخاب اولویتها و قطبهای ترجیحی صنایع هایتک، نقش بسیار موثری در ثروتآفرینی، اشتغال نیروهای دانشبر و ارتقای سطح اقتصادی و اجتماعی ایران دارد. از این نظر، مراکز و پارکهای فناوری و همچنین مبحث جدیدی که طی دهه گذشته کمی در مورد آن تاخیر شده است یعنی مناطق ویژه علم و فناوری که شامل بخشهای بزرگتری از پارکها در سطح شهرها و مراکزی که ظرفیتهای انسانی و زیرساختی مناسب دارند در هدایت توان بخش خصوصی ما به سمت ایجاد بنگاههای دانشبنیان نقش موثری دارند. دولت، تاکنون در حوزه گسترش پارکهای فناوری، استراتژی آهسته بر اساس ظرفیتهایی که از پایین چیده میشود و بالا میآیند، داشته است. من فکر میکنم در برنامه ششم و هفتم، لازم است که نظام برنامهریزی دولت، برای تحقق اهداف توسعه ملی در بخش دانشبنیان توجه بیشتری داشته باشد. بنابراین دولت با تخصیص منابع، ایجاد امکانات و تسهیل جریان حقوقی، تسهیل حضور و ورود شرکتهای جدید دانشبنیان به این حوزه و ایجاد فضای تعامل بین نهادهای علمی و تخصصی ایران و سطح بینالملل، فرصت تولد بنگاههای جدید را با سرعت بیشتری فراهم کند. البته باید
تاکید کنم؛ خوشبختانه تاکنون نشانههای خوبی در حوزه مواد و تجهیزات و فناوریهای سختافزاری و نرمافزاری شکل گرفته است. در حال حاضر شاهد بروز توانمندیهای نرمافزاری و سختافزاری خوبی هستیم که قابل رقابت و عرضه در سطح بینالمللی هستند.
چه جایگاهی برای طرح ایدههای جدید و خلاقانه در اقتصاد ایران وجود دارد؟ و اصولاً قوانین و بسترها تا چه اندازه برای اجرای ایدهها فراهم است؟ معمولاً اینگونه است که قوانین، نهادها و قواعد بازی در کشور ما بسیار دیرتر از توسعه ایدههای خلاقانه نوشته میشوند. مثلاً در حالی که استارتآپها در اقتصاد ایران رشد و نمو یافتهاند، هیچ قانون و قاعدهای برای فعالیت آنها تعریف نشده است. البته این نگرانی هم وجود دارد که تدوین قوانین ناکارآمد، مانع رشد و توسعه ایدهها شود و از منظر رگولاتوری هم نگران نحوه تنظیم قواعد هستیم اما به هر حال این ایدهها وقتی پیاده میشوند، نیاز به قاعده و قانون دارند. پیشبینی شما چیست؟ فکر نمیکنید به محض دخالت دولت و مجلس، فعالیت بنگاههای دانشبنیان به همان خطری بیفتد که صنایع ما پیش از این به آن دچار شدهاند؟
همیشه این ریسکها وجود دارد و رگولاتور این وظیفه را دارد که با توجه به قوانین و مقرراتی که تعیین میکند هزینههای ریسک را در هر فعالیت اقتصادی کاهش دهد. در زمینه توسعه دانشبنیان معتقدم باید نظام حقوقی، اداری و نهادی کشور برای اقتصاد دانشبنیان تجهیز و آماده شود. به عبارت دیگر نهادهای مقرراتگذار، نهادهای مالی، حامی و فنی ما همه نگاهشان این باشد که چه کار کنیم که به طور مثال استارتآپهایی که تازه متولد شدهاند، بتوانند شرایط زیستی توانمندسازتری را داشته باشند.
به همین علت بود که در بدو تولد استارتآپها، لفظ انکوباتور را برای این نوع فعالیتها به کار میبردند. درست مثل نوزادی که نارس است و باید آن را در یک انکوباتور طبی قرار دهیم تا به مرحله رشد کامل برسد و این توانایی را داشته باشد. توجه داشته باشید؛ شرکتهای استارتآپ و تازهکار، عموماً صاحب نوآوریهایی هستند اما به جهت زندگی با محیط اقتصادی و حقوقی پیرامونشان آشنایی ندارند. به همین علت باید ساختارهایی را تحت عنوان انکوباتور یا مرکز رشد ایجاد میکردیم که با دادن امکانات، مشورتهای حقوقی و مالی زمینه رشد اولیه آنها را فراهم کنیم. بنابراین رگولاتوری نمیتواند نسبت به سرنوشت این شرکتها بیتفاوت باشد و باید کمکرسان آنها باشد.
اما در کشورمان شاهدیم که استارتآپها طی رخدادی معرفی میشوند اما پس از مدتی فراموش میشوند. در واقع آنها به دلیل نداشتن سرمایه اولیه در این بازار یا گم میشوند یا توسط شرکتهای بزرگتر خریده میشوند. به نظر میرسد استارتآپها آنطور که باید مورد حمایت قرار نمیگیرند؟
اتفاقاً ما به عنوان بخشی از نهادهای متولی در این عرصه معتقدیم باید از استارتآپها حمایت کنیم. در این راستا برنامهریزیهایی انجام دادهایم که مراکز مشاوره برای آنها ایجاد کنیم. البته این مراکز تنها خاص استارتآپها نیستند دیگر شرکتهایی که میخواهند در عرصه دانشبنیان سرمایهگذاری کنند میتوانند از این امکانات برخوردار شوند. در زمینه فنی نیز مراکز دادهای ما، برای کلیه شرکتهای استارتآپ، در سال اول، امکانات هاستینگ و اینترنت رایگان را فراهم میکنند.
حتی حمایتهایی را برای حوزه انیمیشن و گیم هم در نظر گرفتهایم و در تلاش هستیم که ابزارهای نرمافزاری گرانقیمت و تجهیزات سختافزاری را برای آنها فراهم کنیم. ببینید ما سبدی کامل از ابزارها و روشهای حمایتی را در عرصه توسعه صنایع هایتک در بخش IT فراهم کردهایم. به علاوه وامهای کمبهره برای شرکتهایی که در این عرصه فعالیت میکنند فراهم شده است. حتی در آییننامه جدیدی که دولت تصویب کرده است، نسبت به کاهش هزینه بیمه و مالیات تصمیم گرفته شده است.
در حال حاضر با توجه به شرایط رکودی اقتصاد کشور، استارتآپها با مشکل توسعه بازار مواجه شدهاند. در این زمینه آیا برنامه حمایتی دارید؟
اتفاقاً یکی از مهمترین برنامههایمان که در سبد حمایتی به آن اشاره کردم کمک به توسعه بازار است. چرا که معتقدیم اگر خرید اتفاق نیفتد، دیگر حمایت از استارتآپها مفهومی ندارد. البته توجه داشته باشید که شرکتهای استارتآپ در تمام دنیا همینگونه هستند؛ در مقطعی با رشد قابل توجهی مواجه میشوند اما اتفاقاتی رخ میدهد که به یکباره محو میشوند. به طور مثال ممکن است از 20 استارتآپ، یک یا دو شرکت موفق شوند که به مرحله بعد برسند. در بازار استارتآپها ایده حرف اول را میزند. وقتی ایده جدید میآید ممکن است بسیاری از آنها در رقابت حذف شوند. بروز این اتفاق طبیعی است. اما ما میخواهیم کمک کنیم که در این روند طبیعی، عوامل منفی دیگری به آنها فشار نیاورند که باعث زودتر از بین رفتن آنها شود.
تا چه اندازه قواعد و بستر قوانین شرکتی و مالیاتی و بانکی مهیای شکلگیری ایدههای نو و خلاقانه در کشور است؟
در این زمینه دولت باید نظام برنامهریزی متمرکزی را طراحی کند. باید قوانین و مقررات نظام پولی و بانکی کشور برای صنایع هایتک حمایتگرانه باشند. در زمینه ضوابط مالیاتی و بیمهای، گمرکی و نظام تعرفهگذاری باید شرایط مناسبی برای صنایع هایتک فراهم کرد. البته ما لزوماً به دنبال معافیت مالیاتی در عرصه صنایع هایتک نیستیم. بلکه بیشتر خواهان قواعد روشن در این عرصه هستیم. مالیات، بخش مهمی از اقتصاد یک کشور را تشکیل میدهد و باید تمام افراد جامعه مالیات پرداخت کنند. معتقدیم باید انضباط رفتار مالیاتی در کشور حاکم شود. معتقدیم مالیاتی که از شرکتهای دانشبنیان گرفته میشود باید صرف توسعهشان شود. سبد برنامه و حمایت دولت و ابزارهای نظارتی و کنترلی اقتصاد دانشبنیان باید دارای ترکیب مناسب و روشنی باشد و هدایت آن در سطح ملی به صورت بسیار شفاف صورت گیرد. این برنامه حتی باید به یک کتابچه تبدیل شود تا برای دستگاهها مشخص باشد که چه اقداماتی را در دستور کار دارند. برای مثال، باید معلوم شود که دولت ایران ظرف بازه مشخصی قرار است چند پارک فناوری جدید ایجاد کند؛ یعنی شاخصهای معینی برشمرده شود و دستگاهها مکلف باشند که گزارش دهند
که تا چه حد توانستهاند به تحقق برنامهها و اهداف کمک کنند. همچنین من فکر میکنم در کشور نیازمند ایجاد سازمانی تحت عنوان «سازمان گسترش صنایع هایتک» هستیم. به این دلیل که در این حوزه کارنامه روشنی از سرمایهگذاری کلان کشور در خوشهها و شاخههای معین که بر اساس مطالعه انتخاب شده است، در اختیار داشته باشیم. در واقع اگر گامهای مهمی در حوزه سرمایهگذاری در این بخش برداریم در طول 5 تا 10 سال آینده در سبد بازار جهان، صاحب سهم خواهیم شد. برای مثال، کشور تایلند در حال حاضر، جزو کشورهایی است که در قلمرو فناوری اطلاعات، تولید منبع تغذیه تجهیزات فعالیت میکند و به کشوری که انواع این منابع تغذیهای ریز و درشت را تولید میکند تبدیل شده و سهم مهمی در بازار جهانی را به خود اختصاص داده است. سهم بزرگی از تولید هارددیسک در دنیا نیز به مالزی تعلق دارد.
آیا در شرایط فعلی برای بخش فناوری در ایران میتوان مزیتی برگزید؟ به بیان دیگر ایران در زنجیره تولید جهانی چه در بخش نرمافزاری و چه در بخش سختافزاری کدام حلقهها را برگزیده است؟
در ایران مطالعاتی که امکان تصمیمگیری برای ایجاد مزیت را فراهم کند، صورت نگرفته است. در حالی که اکنون، کشورهای شرق آسیا مثل تایوان و ژاپن مثلاً در تولید محصولات نیمههادی سهمهایی را برای خود دست و پا کردهاند. چین از یک خوشه آغاز کرد و اکنون در همه شاخهها سهم دارد. اخیراً گزارشی را از یکی از کشورهای همسایه مطالعه میکردم که این موضوع را مورد بررسی قرار داده بود که اگر قرار باشد وارد بازار محصولات هایتک شود، نیروی انسانی، نیروی سطح پایین نمیتواند تامین کند و رقبای این کشور، مانند هند، چین تا ویتنام و اندونزی در این زمینه در زمینه عرضه نیروی کار دستشان بازتر است. بنابراین نوع صنایع و نوع حلقههایی که انتخاب میکنیم مهم است و اینکه قرار است در کجای زنجیره صنعت جهانی بایستیم و برای خود مزیت خلق کنیم. در مثالی دیگر به این نکته اشاره میکنم که یکی از کشورها در حوزه تولید باتریهایی با طول عمر و ظرفیت بیشتر فعالیت میکند. آنها محاسبه کردهاند که جهانیان در سال برای مثال بیش از چند صد میلیون کیلووات باتری استفاده میکنند. این کشور حساب میکند که سهم او در این بازار به چه میزان است. چنین مطالعاتی که نشان دهد
ایران در زنجیره سختافزاری در چه قطعه و چه بخشی میتواند مزیت داشته باشد، وجود ندارد. اما در بخش نرمافزاری مطالعات مقدماتی موجود تا حدودی روشن کرده که محورهای مزیت ما کجاست و در بخشهای سختافزاری باید تکلیفمان روشن شود. البته سایر برنامههای ملی هم تا حدودی روی این مطالعات و تصمیمگیریها سایه میاندازد. برای مثال، در بخشهای دفاعی بنا بر شرایط سیاسی کشور وقتی ایجاد توانمندیهای مستقل دفاعی در دستور کار قرار میگیرد، سرمایهگذاری در این بخش توجیهپذیر میشود. در این زمینه، بخشهایی که سرمایهگذاری در آن، توجیهپذیر شده است، وارد بازار تجاری میشود. به عبارت دیگر برای حوزههای مختلفی که میتوانند از سرمایهگذاری در بخش دفاعی در صنایع هایتک استفاده کنند، نوعی مزیت است. اغلب کشورهای دنیا هم همین رویه را در پیش گرفتهاند؛ به نحوی که سرریز سرمایهگذاری در بخش دفاعی به بخش تجاری وارد شده است. ترکیب این موارد به برنامهای برای توسعه شرکتهای دانشبنیان تبدیل میشود، انتظار این است که در قالبهایی مانند مرکز رشد، پارکهای تکنولوژیک و مناطق ویژه علم و فناوری صورت گیرد.
بر اساس ارزیابیهای صورتگرفته از سوی نهادهای بینالمللی، یکی از دلایل بالا بودن تولید ثروت در آمریکا و اروپا رشد فناوری در این منطقه است. سطح بالای فناوری سبب شده اشخاصی که از نظر دانش فناوری و نوآوری در ردههای بالایی هستند، سهم بیشتری از ثروت نصیبشان شود. مانند آنچه در سیلیکونولی تمرکز یافته است. آیا آنچه در سیلیکونولی رخ داده است، در ایران قابل کپیبرداری است؟ آیا خلق مراکز نوآوری منطقهای نظیر پارکهای فناوری و تمرکز جغرافیایی شرکتهای مرتبط، در ایران هم بازده مطلوبی را به دنبال خواهد داشت؟
در ایران از سال 1383 پیشنهادهایی مطرح شد که ما هم با نام مشابهی کریدور شرکتهای دانشبنیان و فناور را ایجاد کنیم. در آن مقطع، بر اساس مطالعاتی که صورت گرفت، دریافتیم، سیلیکونولی در آمریکا از پایین به بالا شکل گرفته است و به تدریج به 700 کیلومتر گسترش یافت و از جنوب کالیفرنیا تا شمال به سانفرانسیسکو منتهی میشود. در این منطقه ساحلی، شهرکها و قطبهای صنعتی هایتک پا گرفته است و اکنون نقش مهمی در توسعه فناوری آمریکا دارد. کشورهای دیگر دنیا آمدند و مدل سیلیکونولی را مورد مطالعه قرار دادند و تعدادی از آنها الگوبرداری هم کردند. بنابراین در نقاط دیگر جهان نیز عموماً مبتنی بر برنامه شکل گرفته است. برای مثال بیش از 30 درصد شهر پکن را به ترکیبی از پارکها و مناطق هایتک اختصاص دادهاند. هدف از این عنوان آن است که پهنه بزرگتری از یک منطقه یا یک شهر به فعالیتهای هایتک که شامل بخش کشاورزی، صنعت، خدمات و حتی تفریحی میشود، معطوف شود.
آیا پارک فناوری پردیس از پتانسیل تبدیل شدن به قطب صنعتیهایتک برخوردار نیست؟
تاسیس پارکها، پیش از ایجاد پارک فناوری پردیس، عموماً در مناطقی اتفاق افتاد که دارای دانشگاهی ممتاز، کارآفرین و نیز با وجود فارغالتحصیلان نخبه بودند و از امکانات زیرساختی مواصلاتی، امکاناتی نظیر آب و برق، اینترنت خوب و بازار مناسب نیز برخوردار بودند؛ مانند آنچه در اصفهان، مشهد، شیراز و یزد ایجاد شد. در تهران هم پارک پردیس با برنامهریزی نسبتاً منسجمی تاسیس شد و با سرعت توانست خود را به نقطه مطلوب برساند. مبانی مطالعاتی برای ایجاد پارکها، ایجاب میکند، مناطقی برای ایجاد این مراکز انتخاب شود که دارای آورده مناسب هستند. آورده مناسب، از قبیل نیروی انسانی ماهر و نخبه، دانشگاههای نسبتاً ممتاز، مراکز صنعتی و تجاری توانمند، زیرساختهای مواصلاتی و همچنین ارتباطات خوب بینالمللی. در این خصوص در مرحله نخست، پنج شهر انتخاب شده بود که این پنج شهر شامل تهران، اصفهان، مشهد، تبریز و شیراز بود. مصوبه آغازین دولت در سال 1384 اجازه داده بود که ما به صورت پایلوت در اصفهان کار را شروع کنیم و با مطالعه آن، تجربه ایجاد پارکهای فناوری را به سایر شهرها نیز انتقال دهیم. در شرایط جدید که دولت اصرار دارد که به سمت اقتصاد
دانشبنیان حرکت کنیم، لزوم برپایی این مناطق ویژه بیشتر احساس میشود. در شهر تهران مطالعات متعددی از طریق وزارتخانههای مختلف و حتی شهرداری صورت گرفت. درصدد هستیم، زنجیرهای ایجاد کنیم که یک سر آن پارک پردیس است و به شهرک فناوری پیام در استان البرز که وزارت ارتباطات درصدد راهاندازی آن است، منتهی شود. در این دالان و کریدور شما میتوانید ترکیبی از پارکهای تکنولوژیک، ترکیبی از دانشگاههای هایتک و صنایع پیشرفته را که در شرق و غرب تهران مستقر هستند، مشاهده کنید.
ایجاد این کریدور ظرف چه مدتی محقق میشود؟
برنامهریزی اجرایی قطعی صورت نگرفته که بتوان در مورد آن زمانبندی مشخصی را ارائه کرد. اما مطالعات مقدماتی نشان میدهد این پیکربندی قابلیت اجرایی شدن دارد و از مراکزی مانند پارک پردیس نیز میتوان به عنوان پیشران در ایجاد منطقه ویژه علم و فناوری بهره گرفت. در این مرحله جذب سرمایه خارجی بسیار حائز اهمیت است. اما تصور من این است که ما در این مرحله نیازمند ورود سرمایه، فناوری و سهم بازار به طور همزمان هستیم، یعنی باید سرمایهگذارانی را انتخاب کنیم که همراه خود فناوری یا سهم بازار را میآورند. ایران کشور بزرگی است و علاوه بر بازار 80 میلیوننفری داخل، با احتساب جمعیت کشورهای همجوار بازار این منطقه حدود 300 میلیون نفر را در خود جای داده است. وقتی کسی به نیت سرمایهگذاری وارد ایران میشود، چنین امکاناتی در اختیار او قرار میگیرد و انتظار این است که طرف مقابل نیز سرمایه و فناوریهای جدیدتر و سهمی از بازار خود را برای ما بیاورد. در واقع ضرورت دارد که با این نگاه جذب سرمایهگذاران خارجی صورت گیرد. چرا که سرمایه به تنهایی مساله ما را حل نمیکند. خوشبختانه سخنان اخیر رئیسجمهوری را که مرور میکردم، دیدم که ایشان
میگویند، ما سرمایهگذارانی را میپذیریم که فناوری هم بیاورند. ببینید در بخش نفت و پتروشیمی، ایران دارای مزیت است؛ قطعاً سرمایهگذاران بینالمللی برای اکتشاف وارد کشور میشوند. مایه تاسف است که بیش از 100 سال است که نفت در ایران استخراج شده و هنوز در این بخش به فناوری بومی دست نیافتهایم. در حالی که کشوری مانند نروژ، وقتی چاههای نفت را کشف کرد، شاید بیش از چهار سال نفت استخراج نکرد. در چاههایش را با نیت حفظ این سرمایه برای نسلهای آینده بست اما در زمینه صنایع جانبی نفت فعالیت کرد و امروز به یکی از تامینکنندگان فناوری نفت در دنیا تبدیل شده است. امیدوار هستیم در این دوره که راهبردهای استراتژیک از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ شده و دقتی که رئیسجمهوری دارند، مشارکتها و همکاریها عاقلانه و مبتنی بر منافع متقابل باشد.
اگر راجع به ضرورت فناوری یا توسعه صنعت IT از طریق ورود سرمایهگذاران خارجی صحبت میکنیم باید بپذیریم که ورود سرمایهگذاران الزاماتی دارد و زیرساختهای مورد نیاز آنها باید فراهم شود. برای مثال اینترنت را میتوان به عنوان یکی از زیرساختهای انکارناپذیر برشمرد. در حالی که ضریب نفوذ اینترنت در ایران به بیش از 15 درصد نمیرسد، سرعت آن پایین و هزینه بهرهگیری از این امکان بالاست و از همه مهمتر اینکه دولت نگران گردش آزاد اطلاعات است. آیا در چنین شرایطی اهداف شما محقق میشود؟
نوآوران، اندیشهورزان و فعالان اقتصادی میدانند که نوآوری در حوزه اقتصاد و در حوزه مدیریت هم نیازمند خلاقیت و هوشمندی است و این خلاقیت و هوشمندی، مبتنی بر آزادی و سهولت دسترسی به اطلاعات است. به همین خاطر، استراتژی توسعه ظرفیتهای پهنای باند در کشور مورد تاکید است. امیدواریم که این غفلت هفت، هشتساله در توسعه شبکه را در زمان کوتاهی جبران کنیم. برنامه چهارم و برنامه پنجم شاید حدود 15 درصد به اجرا درآمده است. استراتژی وزارتخانه این بوده که این کاستی را جبران کند و تا اواخر امسال و سال آینده سهولت بیشتری در دسترسی به اطلاعات در کشور ایجاد کند. در دو سال و نیم اخیر، ظرفیت دسترسی مردم بیش از سه برابر شده است و البته سرعت مورد تقاضا هنوز مطلوب نیست. به این دلیل که سرعت رشد تقاضا بیش از سرعت رشد عرضه است. ورود خدمات نسل سه و چهار تا حدودی این خلأ را پر خواهد کرد. در زمینه اطلاعات نیز ارکان دولت اطلاعات بسیار زیادی در اختیار دارند که این دانش، دانش قابل استفاده برای رشد بنگاههای خصوصی و رشد مردم است. از همین رو، قانون خوبی تحت عنوان آزادی در دسترسی به اطلاعات تصویب شده که آییننامه آن هم در دولت به تصویب رسیده
است، ساز و کار اجرایی آن به وجود آمده و ما مکلف هستیم پرتال آن را زودتر فراهم کنیم. بر این اساس امیدوارم از اواخر سال و اوایل سال آینده شاهد عرضه بیشتر منابع اطلاعات دستگاههای دولتی به بازار عمومی و استفاده مردم باشیم.
سهم فناوری اطلاعات و ارتباطات در تولید ناخالص داخلی ایران به چه میزان است؟ رئیس فرهنگستان علوم اعلام کرده است متوسط سهم فناوری اطلاعات و ارتباطات از تولید ناخالص داخلی در کشورهای توسعهیافته 3 /6 درصد، برای کشورهای در حال توسعه حدود هفت درصد و برای کشورهای خاورمیانه حدود 1 /6 درصد است. این در حالی است که سهم فناوری اطلاعات و ارتباطات از تولید ناخالص داخلی در ایران، 5 /1 درصد است.
سهم آیتی در بخش غیرابزاری حدود 5 /2 تا 6 /2 درصد است و ما هدفمان این است که در برنامه ششم به پنج درصد نزدیک شود. البته تصور ما این است که به طور سرانه برای هر نفر در بازار ایران هزینه میشود. این ابزارها شامل گوشی تلفن، انواع تبلت و کامپیوتر است. اینها معمولاً در اظهار حسابهای ملی نمیآید. اما قرار است به موجب تحرکات جدیدی از سوی وزارت صنعت و گمرک، از فرصتی که بازار ایران دارد، برای اعتلای سهم اقتصادی کشور استفاده کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید