چگونه محمدعلی جمالزاده کتاب گنج شایگان را در توصیف اقتصاد ایران نوشت؟
قصهگوی اقتصاد
یکی بود، یکی نبود… سیدمحمدعلی جمالزاده در سال ۱۲۷۰ خورشیدی در خانه واعظ شیرینسخن مشروطه، سیدجمال واعظ در اصفهان به دنیا آمد. ۱۲ساله بود که برای تحصیل به بیروت و سپس فرانسه و سوئیس رفت و دیپلم علم حقوق خود را در فرانسه دریافت کرد، اما هرگز با علمی که آموخته بود، کار نکرد. و اگرچه تنها همان سالهای نخست عمر را در ایران سپری کرد، تا پایان عمر ۱۰۶سالهاش، همواره با یاد ایران زیست، فارسی خواند و فارسی نوشت. او را نقطه عطف ادبیات پارسی دانستهاند و پدر داستاننویسی نوین ایران لقبش دادهاند، طوطیان هند، از قند پارسی او، شکرشکن شدهاند و یکی بود، یکی نبود او، اول تمام قصههای زمستانی مادربزرگها آمده است. او در هفدهم آبان ماه ۱۳۷۶ در ژنو از دنیا رفت و در کنار دریاچه لمان در خاک آرمید.
یکی بود، یکی نبود...
سیدمحمدعلی جمالزاده در سال 1270 خورشیدی در خانه واعظ شیرینسخن مشروطه، سیدجمال واعظ در اصفهان به دنیا آمد. 12ساله بود که برای تحصیل به بیروت و سپس فرانسه و سوئیس رفت و دیپلم علم حقوق خود را در فرانسه دریافت کرد، اما هرگز با علمی که آموخته بود، کار نکرد. و اگرچه تنها همان سالهای نخست عمر را در ایران سپری کرد، تا پایان عمر 106سالهاش، همواره با یاد ایران زیست، فارسی خواند و فارسی نوشت. او را نقطه عطف ادبیات پارسی دانستهاند و پدر داستاننویسی نوین ایران لقبش دادهاند، طوطیان هند، از قند پارسی او، شکرشکن شدهاند و یکی بود، یکی نبود او، اول تمام قصههای زمستانی مادربزرگها آمده است. او در هفدهم آبان ماه 1376 در ژنو از دنیا رفت و در کنار دریاچه لمان در خاک آرمید.
محمدعلی جمالزاده، در کوچهپسکوچههای اصفهان به دنیا آمد و بزرگ شد. محیطی که رنگ و بوی آن، در بسیاری از داستانهایش دیده میشود: بازارچه و حمام و مکتبخانه و عمارتی قدیمی و دنگال با اتاقهای زاویه و شاهنشین و پنجرههای ارسی و زیرزمین و صندوقخانه و حوضخانه و پدری پرآوازه که خطیب زبانآور مشروطه بود.
پدرش، سیدجمال واعظاصفهانی، از خاندان بزرگ مذهبی صدر، که تبار لبنانی داشتند، همراه با ملکالمتکلمین، رهبری گروههای بزرگی از اصحاب مشروطه را بر عهده داشت. جمالزاده دوران کودکی را در اصفهان گذراند و هنگامی که 10ساله بود، پدرش به تهران مهاجرت کرد، ظلالسلطان شاهزاده حاکم اصفهان، جمالالدین واعظ را به جرم مشارکت در نگارش کتابچه ضداستبدادی «رویای صادقه» به مرگ تهدید کرد و او مجبور به ترک خانه و دیار شد. در سال 1908، فرزندش را برای تحصیل راهی بیروت کرد. در بیروت بود که اوضاع سیاسی ایران دگرگون شد. محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست و هر یک از آزادیخواهان به سرنوشتی دچار شدند. سیدجمال، مخفیانه خود را به همدان رساند تا به عتبات برود. او در آنجا به چنگ عمال دولتی افتاد و چون او را به دستور دولت به حکومت بروجرد تحویل دادند، در این شهر به دستور امیرافخم حاکم شهر به دار آویخته شد.
جمالالدین واعظ که با جهانگیرخان شیرازی و علیاکبر دهخدا، نویسندگان سرسخت و نامآور روزنامه «صور اسرافیل» و حسن تقیزاده، رفاقت و معاشرت داشت، در تهران اقامت گزید، و به این ترتیب دوره جوانی جمالزاده در جریان پرجوش و جلای فعالیتهای سیاسی پدرش و یاران فرهیخته او گذشت. گرایش به زبان روایی و خطابی در اغلب آثار جمالالدین را میبایست ناشی از تاثیر کلام و نفوذ خطابههای جمالالدین واعظ دانست، زیرا به گفته تقیزاده، جمالالدین واعظ، زبان مطنطن و مغلق مرسوم در میان واعظان را به کار نمیگرفت، بلکه به زبان زنده و مانوس مردم، به شیوهای «عوامفهم»، سخن میگفت، کمابیش نظیر همان زبانی که جهانگیرخان شیرازی و دهخدا مقالههای خود را با آن در «صوراسرافیل» مینوشتند.
آخرین نامه پدر به پسر
وقتی سیدجمال واعظ، پسرش جمالزاده را در نوجوانی برای تحصیل به بیروت فرستاد، ماهانه 15 تومان برای امرارمعاش او به بیروت میفرستاد. سیدجمال، که از آزادیخواهان بود، پیش از مرگ، در زندان محمدعلی شاه قاجار در بروجرد، نامهای به پسرش نوشت و گفت: «محمدعلی جانم، تو پسر ارشد من هستی و این آخرین کاغذی است که پدر تو مینویسد و هم آخرین کاغذی است که از پدرت به تو میرسد. اکنون در زندان بروجرد مشغول خواندن ترجمه کتاب تلماک هستم و گمان میکنم پیش از آنکه این کتاب به پایان برسد عمر پدر تو به پایان رسیده باشد. غم و غصهای به خود راه مده و سعی کن در همان راهی که پدر تو در آن جان داد قدم بزنی.» جمالزاده همان موقع نامه را برای چاپ به روزنامه حبلالمتین کلکته فرستاد.
یاران دبستانی
جمالزاده در بیروت با ابراهیم پورداود و مهدی ملکزاده (فرزند ملکالمتکلمین) چند سالی همدوره و همدرس بود. در سال 1910، جهت تحصیلات دانشگاهی راهی اروپا شد. تا سال بعد در لوزان بود و سپس به دیژون فرانسه رفت و دیپلم علم حقوق خود را از دانشگاه این شهر گرفت. وقوع جنگ جهانی موجب تشکیل کمیته ملیون ایرانی، به ریاست سیدحسن تقیزاده، در برلن، برای مبارزه با روس و انگلیس شد. یکی از ایرانیانی که به همکاری در این کمیته دعوت شد سیدمحمدعلی جمالزاده بود. او در سال 1915 به برلن آمد و تا سال 1930 در این شهر زیست.
کاوه و کمیته ملیون
جمالزاده در رشته حقوق درس خواند، ولی در آن مباحث حتی یک سطر هم ننوشت. دانشگاه واقعی او دوره همکاریاش با مجله کاوه در برلن بود که با مستشرقان ناموری چون ژ. مارکوارت، و. گایگر، ایگن میتوح و اسکارمان آشنا شد و از همسخنی با آنان دامنه اطلاعاتش نسبت به کتابهای اروپایی درباره مشرق گسترش یافت و بر راه و روش اروپایی تحقیق آگاهی یافت.
جمالزاده مدتی پس از ورود به برلن، از جانب کمیته ملیون به بغداد و کرمانشاه اعزام شد و 16 ماه در این مناطق بود. در بازگشت به برلن به همکاری مجله کاوه و اداره امور آن دعوت شد و تا تعطیلی آن مجله در سال 1922 با تقیزاده همکاری میکرد.
در سالهای پس از جنگ جهانی اول، اعضای گروه نویسندگان «کاوه» در آلمان، که به «کمیته ملیون ایرانی» نیز شهرت داشتند و هدفشان رهایی ایران از استبداد قاجارها بود، هر هفته گرد میآمدند تا مقالاتی را که برای چاپ در نشریه نوشته بودند برای هم بخوانند. پیرترین عضو گروه نویسندگان کاوه، سیدحسن تقیزاده و جوانترینشان جمالزاده بود. دیگر اعضای گروه عبارت بودند از محمد قزوینی، ابراهیم پورداوود، کاظمزاده ایرانشهر، نصرالله جهانگیر و چند تن دیگر. در یکی از شبها وقتی نوبت به جمالزاده رسید تا نوشته خود را در حضور جمع بخواند، او نه یک خطابه، چنانکه انتظار میرفت، بلکه «حکایت» کوتاهی را خواند که محض «تفریح خاطر» نوشته بود. تقریباً همه صاحبنظران ادبیات فارسی در این عقیده باهم مشترک هستند که آن حکایت، که با فارسی معمول و متداول نوشته شده بود، نقطه عطف تاریخ ادبیات معاصر ایران است. آن حکایت «فارسی شکر است» نام داشت.
جمالزاده نویسنده همیشگی کاوه بود. از روز نخست تا پایان آن در همه شمارهها نوشتهای از او هست، چه سیاسی، چه تحقیقی و فرهنگی. بعضی از نوشتههایش با امضای «شاهرخ» است. غالب مقالات او در زمینه مباحث تاریخی است. نخستین نوشته داستانیاش «فارسی شکر است» است که در نخستین شماره دوره دوم کاوه، یعنی جمادیالاول 1339 انتشار یافت، خود در مقدمهاش نوشت: «حکایت ذیل ماخوذ از کتابی است که نگارنده از چندی به این طرف از گاهی به گاهی محض تفریح خاطر از مشاغل و تتبعات جدیتری... جمع آورده.»
با انتشار «فارسی شکر است» در قلمرو ادبیات فارسی پس از هزار سال نثرنویسی نوع ادبی جدیدی پدیدار شد که تا پیش از آن سابقه نداشت. صناعت و ساختار داستاننویسی به شیوه مرسوم غربی اولین بار با «فارسی شکر است» به ادبیات ما راه یافت و عنوان پیشوای داستاننویسی فارسی به جمالزاده تعلق گرفت.
در حقیقت «فارسی شکر است» و کتاب معروف «یکی بود یکی نبود»، نقطه پایانی است بر یک جریان هزارساله ادبی؛ ملتقای ادبیات سیاسی و اجتماعی مشروطیت با داستان کوتاه در زبان فارسی.
جمالزاده: پدر داستان ایرانی یا پژوهشگری زبردست
فعالیت در کاوه، موجب گسترش دامنه معرفت و بینش جمالزاده شد. جمالزاده مقدمات پژوهشگری و مقالهنویسی را در همین ایام فرا گرفت. مقالهها و نوشتههایی که از او در کاوه انتشار یافت او را به محقق و پژوهشگری زبردست بدل کرد. انتشار کتاب گنج شایگان (1335 ق)، که نخستین تالیف تحقیقی او بود، موجب شهرت او شد. این کتاب با کمک اپنهایمر، استاد اقتصاد دانشگاه برلن، به زبان آلمانی هم ترجمه شد. بنا بود به چاپ برسد که وضع نابسامان آلمان و شکست آن دولت موجب توقف آن شد.
جمالزاده فعالیت فکری و نویسندگی را با پژوهش آغاز کرد و، پیش از آنکه به داستاننویسی آوازهمندی بیابد، نویسنده مباحث تاریخی و اجتماعی و سیاسی محسوب میشد. گنج شایگان پنج سال پیش از «یکی بود و یکی نبود» (1340 ق) منتشر شد. تحقیقات متعددش در خصوص روابط روس و ایران و حدود 15مقاله تحقیقی دیگر که در کاوه به چاپ رسید، همه پیش از «یکی بود و یکی نبود» منتشر شده بودند.
پس از کاوه
جمالزاده پس از تعطیلی مجله کاوه به خدمت محلی در سفارت ایران درآمد و سرپرستی محصلان ایرانی به او واگذار شد. حدود هشت سال در این کار بود تا اینکه از سال 1931 به دفتر بینالمللی کار وابسته به جامعه ملل پیوست و در سال 1956 بازنشسته شد. سپس از برلن به ژنو مهاجرت کرد و تا پایان عمر در این شهر بود. در این مدت چند دوره به نمایندگی دولت ایران در جلسات کنفرانس بینالمللی آموزش و پرورش شرکت کرد.
در دورانی که عهدهدار سرپرستی محصلین ایرانی بود، دو بار و در دوران عضویت دفتر بینالمللی کار، پنج بار به ایران سفر کرد، اما در هر یک از این سفرها تنها مدتی کوتاه در ایران اقامت داشت.
جمالزاده نویسندگی را با مجله کاوه آغاز کرد و پس از آنکه کاوه تعطیل شد به همکاری جوانانی که در اروپا درس میخواندند (مرتضی یزدی، غلامحسین فروهر، حسن نفیسی، مشفق کاظمی، احمد فرهاد، تقی ارانی) و مجله فرنگستان را در برلن بنیاد نهاده بودند، شتافت و مقالههایی در آن مجله به چاپ رسانید. آنجا مطلبی درباره زبان فارسی نوشت که میرزا محمدخان قزوینی را برانگیخت تا مقاله اساسی و معتبر و پرآوازه خود را در آنجا منتشر کرد.
جمالزاده با توقف انتشار فرنگستان به روزنامههای ایران رو کرد و در روزنامههای ایران آزاد، شفق سرخ، کوشش و اطلاعات به چاپ نوشتههایی که بیشتر مطالب اجتماعی میبود پرداخت، تا آنکه مدیریت مجله علم و هنر را پذیرفت که در برلن منتشر میشد. موسس این مجله ابوالقاسم وثوق بود و تنها هفت شماره به چاپ رسید (مهر 1306- بهمن 1307).
او، پس از شهریور 1320 که مجلههای مختلف ماهانه ادبی در ایران تاسیس شد، در غالب آنها مقاله مینوشت و داستان منتشر میکرد. در سخن، یغما، راهنمای کتاب، وحید، ارمغان، هنر و مردم بیش از همه مقاله دارد.
او اگرچه بیشتر عمر خود را در اروپا گذراند، اما در تمام این سالها او با ایران میزیست. هر روز کتاب فارسی میخواند و بیوقفه به دوستان ایرانی خود نامه مینوشت. هرچه تالیف و تحقیق کرد درباره ایران بود. اگر هم درباره ایران نبود به زبان فارسی و برای بیداری و گسترش معارف ایرانیان بود. خانهاش آراسته به قالی و قلمکار و قلمدان و ترمه و تافته و مسینه و برنجینههای کرمان و اصفهان و یزد بود. نشست و برخاستش، با هموطنانش بود. اوقات فراغت را با آنها میگذراند و به فارسی سخن میگفت. با خاطرات کوتاه گذشتهای که از ایران داشت دلخوش بود. مکرر از خاطرات دوران کودکی خود در اصفهان و محله بیدآباد حکایت میکرد. گاهی دامنه صحبت را به فعالیتهای سیاسی پدرش در جریان مشروطهخواهی میکشاند و طرز وعظ او و مشکلاتی را که در تهران داشت، وصف میکرد. او بسیاری از این مطالب را در نوشتههای متعدد بازگو کرده است.
جمالزاده، در سال 1355، طی مقاولهنامهای با دانشگاه تهران، قسمتی از کتابهای کتابخانه خود را، در سه مرحله، به کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران بخشید. بخش سوم پس از درگذشت او به دانشگاه تهران رسید. او اجازه داد که زیر نظر هیات امنایی، ثلث مبلغ از حقوق تالیف آثارش، صرف خرید کتاب برای همان کتابخانه بشود؛ ثلث دیگر به دانشجویانی داده شود که مستحق کمک و علاقهمند به تحقیقات ادبی و تاریخی باشند؛ و ثلثی از آن به یکی از موسسات خیریه در اصفهان. در همان سال درجه دکترای افتخاری دانشگاه تهران به جمالزاده اعطا شد.
بعدها، جمالزاده مقداری سهام سیمان را که در ایران داشت هم به دانشگاه تهران واگذار کرد تا به همان مصارف منظور نظرش برسد. در این کار، تشویق دکتر جواد شیخالاسلامی نیز موثر بود.
پس از درگذشتش، نامهها و اوراق و عکسها و نوشتههای پراکندهای که در خانهاش بود، به تعداد 26 هزار برگ، بنا بر نوشتهای که در سال 1370 در کنسولگری ایران ثبت شده است، از طریق کنسولگری به سازمان اسناد ملی تحویل شد.
او در هفدهم آبان ماه 1376 در ژنو درگذشت. 53 سال پیش از آن در خرداد 1323 در پایان کتاب سر و ته یک کرباس، نوشته بود:
در این آخر عمری تنها آرزویی که دارم این است که در همانجایی که نیم قرن پیش به خشت و خاک افتادهام همانجا نیز به خاک بروم و پس از طی دوره پرنشیب و فراز عمر، خواب واپسین را در جوار زایندهرود دلنواز سر به دامان تخت فولاد مهماننواز نهاده دیده، از هستی پرغنج و دلال و پررنج و ملال بربندم.
اما ایبسا آرزو که خاک شده است. او به جای آرمیدن بر کناره زایندهرود کنار دریاچه لمان به خاک رفت.
گنج شایگان
جمالزاده از مردان استثنایی ایران معاصر بود. صرفنظر از جنبههای گوناگون ادبی و سیاسی، او یکی از پرکارترین و مشهورترین نویسندگان کشور به شمار میآمد. او اگرچه بین ادبدوستان بیشتر به عنوان پیشکسوت و بنیانگذار داستاننویسی ایران شناخته شده، اما آثار متعدد در ترجمه و همچنین تحقیقات نیز دارد و کمتر به جنبه تاریخنگاری کارهای او پرداخته شده، از جمله مشهورترین آثار او در زمینههای سیاسی و اجتماعی میتوان به «آزادی و حیثیت انسانی» و «خاک و آدم» اشاره کرد، همچنین ترجمه آثار مشهوری همچون نمایشنامه «خسیس» مولیر و «دشمن مردم» هنریک ایبسن. اما گنج شایگان و تاریخ روابط روس و ایران او، دو اثر به یاد ماندنی و قابل اعتنا در خصوص تاریخنگاری معاصر ما به شمار میآید. کتاب «گنج شایگان یا اوضاع اقتصادی ایران» در سال 1335 هجری قمری در برلین به چاپ رسید. این کتاب که با توجه به شرایط جنگ جهانی اول نوشته شده، دربرگیرنده کلیاتی از آگاهیهای اقتصادی ایران را در این موضوعات ارائه میکند:
کلیاتی در خصوص جغرافیای ایران، تجارت، واردات و صادرات، گمرک، راهها و وسایل ارتباطی تجارتی ایران با اروپا و بالعکس، معادن و صنعت، اصلاحات مالی، کارخانهها، شرکتها و امتیازات، پست و تلگراف و تلفن، مالیه و عایدات و مخارج دولتی، بودجه سالهای 1328 تا 1331 قمری، اوزان و مقادیر و مسکوکات ایران. سه عنوان اخیر از این حیث که ارتباط مستقیم با بحث نظام اداری اقتصادی ایران دارند، واجد اهمیت هستند، اما در این کتاب نظام اداری به صورت مستقل مورد بررسی قرار نگرفته است. جمالزاده همچنین در بخشی نیز اطلاعات مفیدی درباره زندگی در تهران آن روز و نرخ ارزاق و اجناس ارائه داده است.
مقدمه جمالزاده بر گنج شایگان، نشان از آگاهی و تسلط او بر اهمیت اقتصاد و مسائل اقتصادی روز دارد. او مینویسد: «ترقی و تنزل ممالک و ملل، تنها به واسطه قدرت قشون، عظمت و شوکت سیاسی، نامبرداری و سطوت، ابهت و هیبت، پرزوری و مملکتگیری نیست. در قرون قدیمه، اینها جزو مهم بلکه پایه اساسی زندگی ملی یک قوم بوده است و دول دنیا، به جز افراد نادره، تنها به صولت و قدرتشان معروف میشدند. فقط شهرت یونان به علم و آداب اجتماعی و سیاسی و فینیقیه به تجارت و دریانوردی از نوادر تاریخی است و آن هر دو نیز در جلو جنگاوران روم معدوم شدند.
از سه قرن به این طرف، و مخصوصاً بعد از انکشاف قوه بخار و برق، و در رسیدن دوره ماشینی قدرت حقیقی ملل بر روی ترقی ثروت و تجارت و عظمت صنعت و استحکام پایه اقتصادی و وسعت دایره حمل و نقل محصولات خود و مبادله آنها قرار گرفته و تنها قوای نظامی بدون قوت مزاج مالی و ثروت ملی و ترقی مدنی و علمی، فایدهای نمیدهد و جلو انقراض و مغلوبیت را نمیگیرد. و برعکس بعضی از ملل که سیاست مغلوب و محکوم هستند و استقلال سیاسی خود را قهراً از دست دادهاند. به واسطه جدیت و کوشش افراد، خود در مبارزه زندگی و مسابقه در میدان دنیا، زندگی ملی خود را حفظ کرده و دارای مقامی بینالملل گشته، پایه امید حیات ثانوی و رستخیز خود را گذاشتهاند. ملت یونان با وجود انقراض سلطنت ملی آن در دست خارجیان، قرنها به واسطه کوشش تجارتی و ثروتی، خود را زنده و ملت خارجی را محتاج به خویشتن نگاهداشت. لهستانیها و ارمنیها در روسیه و قفقاز همان حال را داشته و دارند.
مملکتی که از ثروت طبیعی و مصنوعی محروم باشد، طرف توجه ملل دنیا نشده و دور از تمدن مانده، توجه سیاسی ملل بزرگ هم بدان کمتر میشود و لهذا در دست دولتی که بر آن استیلا یافته اسیر میماند، همچنین ممالکی که ثروت طبیعی زیاد دارند، ولی تمام صنعت و تجارت، کشتیرانی و مناقلات، تلگراف و تلفون، معادن، کارخانهها، جنگلها، شیلات، شرکتها، ضرابخانهها، و بالجمله همه فواید مدنی و منابع استفاده آنها در دست خارجیان باشد و فقط اهالی به پایه عملگی و فعلگی و عمل آوردن مواد خام و برزگری رسیده باشند و حتی کارهای اداری و صنعتی، ثروت و تجارت را از جزء و کل نیز خارجیان دارا باشند: مهندس و استاد و ماشینساز و معدنشناس و دفتردار و مدیر و هر آنچه محتاج عقل و علم است، از خارجه بوده و تنها کارگر و مزدور از بومی باشد، دچار ذلت و اسیری خواهند ماند. استیلای انگلیس در هند فقط به وسیله نفوذ تدریجی اقتصادی شد. سالهای دراز در صورتی که القاب عظمت و مراسم حکومت با سلاطین هند و راجهها بود، شرکت هند شرقی مشغول استیلای تدریجی و به دست آوردن منابع ثروت هند بود تا کار به جایی رسید که پادشاهان هند را جز صورت ظاهری حکومت چیزی نماند و حتمی ممالکی نیز که مانند کشمیر و میسور نیپال و...، اسماً مستقل ماندهاند، از اغلب خصائص اساسی استقلال محروم هستند، مثلاً حق داشتن روابط با دول خارجه ندارند، مستخدم خارجی نمیتوانند نگاه دارند، قشونشان بسیار کم است و حق زیاد نمودن آن را ندارند و...
از اینرو امروز میتوان برای سنجیدن درجه استحکام و استواری و یا ضعف و سستی استقلال ممالک اوضاع اقتصادی آن ممالک را مقیاس قرار داد.
و برای آشنایی به حقیقت اوضاع ایران نیز بهترین راهها، آشنایی به اوضاع و امور اقتصادی آن مملکت است. باید دید ایران چه دارد و چه میتواند داشته باشد و آنچه را که دارد کدام سهمش در دست خود است. برای ترقی آن قسمتی که در دست خودش مانده، کدام راه را باید به دست آورد و مقصود از نوشتن این کتابچه، توضیح همین نکات است که به اندازه مقدور بفهماند که در مملکت ایران، جریان امور اقتصادی که در زندگانی ملل حکم جریان خون را پیدا نموده، در چه حالت است. و وقتی که این رشته معلومات به دست آمد و مفهوم گردید که یک قسمت بزرگ تسلط خارجیها بر ایران از کدام رهگذر است، بالطبع کشف راه نجات خیلی آسانتر میگردد، چون که یکتا راه یافتن درمان، شناختن درد است.»
جمالزاده در خصوص تالیف این کتاب مینویسد: «جمعآوری اطلاعات صحیح درباره اقتصاد ایران در آن موقع که جنگ عظیمی راهها را مسدود ساخته و روابط مقطوع و مراسله و مکاتبه و مسافرت و آوردن کتاب و رسالهها از خارج کار بسیار مشکل و بلکه غیرممکنی بود، کار مولف این کتاب را بسیار دشوار و خستهکننده ساخته بود، ولی جوانی و علاقه که نام دیگرش عشق است، مدد رسانید و توانستم «گنج شایگان» را (با همه نواقص و کمبودهای بسیار) در 16 فصل و یک ضمیمه و 46 جدول و شش نقشه جغرافیایی و اقتصادی و یک نقشه بزرگ جغرافیایی ایران در 219 صفحه بزرگ به چاپ برسانم.»
گنج شایگان بیتردید از گنجینههای نادری است که به واقعیتهای اقتصادی دوران حساسی از تاریخ این مرز و بوم میپردازد و از آمار و اطلاعات مربوط به صنایع و معادن و صادرات و واردات و وامهایی که ایران از کشورهای خارجی دریافت کرده تا جزییاتی درباره گلدوزی و ایجاد جنگلهای مصنوعی و هزینه زندگی در تهران را دربر میگیرد. اگر به یاد آوریم که جمالزاده این مطالب را زمانی تهیه کرده که هنوز «اداره آمار و احصائیه» در ایران تاسیس نشده بود و اگر به گستردگی اسناد داخلی و گزارشها و سفرنامهها و حتی مقالات روزنامههای خارجی که مورد استفاده او بوده است، توجه کنیم، آنگاه ارزش و اعتبار کار او را بیشتر و بهتر درک خواهیم کرد.
گذشته از گردآوری، تفکیک، طبقهبندی و تشریح اغلب آمار و اطلاعات موجود درباره اوضاع اقتصادی ایران در آستانه قرن بیستم که در واقع مهمترین جنبه گنج شایگان است، روش نسبتاً دقیقی که در ارائه آنها به کار رفته نیز شایان توجه بسیار است.
جمالزاده در گنج شایگان هم عوامل داخلی عقبافتادگی و هم علل و شرایط خارجی آن را در نظر داشته و گهگاه راهحلهایی هم در جهت رفع این نقایص عرضه کرده است. تحلیل او درباره اوضاع داخلی بر سه محور اساسی دور میزند:
-محیط و منابع طبیعی
-نیروی انسانی
-حاکمیت.
او، شاید به سائقه تقویت روحیه ملی و شاید به قصد تحریک و تشویق دولتمردان، کیفیت محیط و منابع طبیعی و نیروی کار موجود در جامعه ایران را یکسر مشعشع میداند و بر موقع جغرافیایی ایران به عنوان «یکتا شاهراه بین آسیا و اروپا» تاکید میورزد و بر توان و استعداد اقتصادی ایرانیان یا به قول خودش «کاردانی و تاجرمنشی» آنها
(ص 5 کتاب) ارج فراوان مینهد و خاصه همه شرایط اساسی پیشرفت را آماده میبیند و بر عدم استفاده عقلانی از این مواهب دل میسوزاند.
طبعاً پرسش مهمی که در امتداد منطقی این ارزیابی مثبت جمالزاده پیش میآید این است: اگر عوامل طبیعی و نیروی کار لازم برای پیشرفت اقتصاد ایران مهیا بود، پس چرا پیشرفتی صورت نگرفت و چرا جامعه دچار رکود و ایستایی بود؟ جمالزاده اولیای امور را مقصر اصلی این فلاکت تاریخی میداند.
پس از «اولیای امور»، لبه تیز انتقاد جمالزاده متوجه دول خارجی و مخصوصاً روس و انگلیس است که با سائقه سوداگری و سودجویی، سد راه رشد اقتصاد ایران شده بودند. اهمیت گنج شایگان بیش از هر چیز در جنبههای کمی و توصیفی آن است و در عین وجود پارهای اشارات نظری ارزشمند، فاقد بیان منسجمی از چگونگی مناسبات اقتصادی و اجتماعی این جامعه است.
صادرات ایران
جمالزاده در گنج شایگان، بخش مبسوطی را به صادرات ایران اختصاص داده و مینویسد: قسمت عمده صادرات ایران عبارت است از محصولات زمینی و حیوانی. و در میان صادرات صنعتی و کارخانه قالی پشمی و انواع دیگر آن، دارای اهمیت مخصوص است.
صادرات ایران از چندی به این طرف بسیار ترقی نموده و نسبت صادرات به واردات در سال اودئیل 1320-1319، نسبت یک بود به دو، یعنی واردات دو برابر صادرات بود، ولی کمکم صادرات ترقی نموده تا اینکه در سال پیچی ئیل 1327-1326 قمری، فزونی واردات بر صادرات فقط یکدهم و نیم است (سه در 20 یا 15 در صد).
مهمترین مالالتجارههای صادرات ایران که قیمتشان در سال ایتئیل 1329- 1328، بیشتر از یک میلیون تومان بوده، عبارتند از پنبه، میوه، فرش پشمی، مسکوکات طلا و نقره، برنج، ابریشم در پیله، پوست کار شده، تریاک، صمغ و پشم کار نشده (گنج شایگان، ص 16).
گمرکات
تا سال 1317 قمری، تمام گمرکات ایران به اجاره داده میشد و در همین سال از 1316 تا 1317 وجه اجاره عبارت از سه کرور تومان است (300 هزار لیره انگلیسی).
در ماه ذیالقعده 1317، اصول اجاره منسوخ شد، ولی نه در تمام ایران، بلکه فقط در دو ولایت آذربایجان و کرمانشاه. و چون نتیجه این کار مساعد و خوب شد، سال بعد اصول اجاره گمرک در تمام ایران منسوخ گردید و حق گمرک صادرات و واردات که به موجب فصل سوم از عهدنامه تجارتی ترکمانچای، صدی سه از اتباع داخله و صدی پنج از اتباع خارجه بود، مستقیماً به حساب دولت اداره شد (گنج شایگان، ص 38).
کارخانجات
جمالزاده در بخش دیگری از کتاب، پس از ذکر فهرستی مفصل از کارخانجات از کارخانه ریسمانبافی و تفنگسازی گرفته تا چلواربافی و آجرپزی، در سال 1275، معضل کارخانجات دوره خودش را نبود نیروهای خبره میداند و مینویسد:
ولی از آن همه کارخانه، جز معدودی باقی نمانده و جهات این مساله، علاوه بر نکات مذکوره در ابتدای فصل، یکی هم فقدان اشخاص بصیر و خبیر در امور کارخانه و کارخانهسازی در ایران بود، و البته اگر در ایران اشخاصی بودند که قبل از آنکه کارخانهای به ایران آورده شود، میتوانستند صلاحیت یا عدم صلاحیت آن را دریابند و در امور اقتصادی و ملکی و تجارتی مربوطه با کارخانه مزبور، غور و دقت و تتبع به عمل آورند، این همه کارخانه بیکار و بیحاصل نمیافتاد. مثلاً وقتی که کارخانه کاغذگری وارد میکنند، لازم بود مقدمتاً رجوع به اشخاصی که در این فن خبره هستند، بشود تا مشارالیه از روی قوانین علمی و اصول فنی ببیند کدام نقطه ایران برای این کار صلاحیت دارد، از کدام نقاط و به چه قیمتی میتوان مواد خام لازم را به دست آورد و آیا وقتی که قیمت این مواد را با قیمت کرایه حمل و نقل و انبارداری و مزد عمله و کارگر و مخارج اتفاقی ترمیم و تعمیر کارخانه و مخارج کرایه محل و غیره جمع نمود، قیمت عمل آوردن کاغذ چقدر میشود و در صورتی که فلان مبلغ درصد منفعت را هم به مجموع مصارف و مخارج فوق بیفزاییم، آیا قیمت این کاغذ که از خارج یا از کارخانه داخلی دیگری بیرون میآید، اقلاً مساوی هست یا نه (گنج شایگان، ص 96).
زندگی در تهران
نمایندگان تجارتی که از اروپا به ایران فرستاده میشوند، اقلاً باید مواجبشان صد تومان باشد. در طهران یا در مهمانخانه (ماهی 35 تومان) منزل مینمایند و یا باید خانه کرایه نمایند (ماهی 12 تا 20 تومان). یک خانه سه تا پنج اطاق دارد، به علاوه آشپزخانه و زیرزمین. نرخ ارزاق معمولاً به طریق زیر است:
هنوز به طور عموم وسیله روشنایی در طهران، نفت است.
در طهران، زبان فرانسه خیلی رواج دارد و در آذربایجان زبان روسی و در جنوب ایران مخصوصاً زبان انگلیسی رواج دارد. در آذربایجان زبان ترکی آذری که با ترکی عثمانی بیشباهت نیست، خیلی به درد میخورد.
گنج شایگان، یک اثر تحقیقی ارزشمند است که آمار دقیقی از اقتصاد ایران عصر مشروطه و اواخر دوران قاجار ارائه میدهد، ارزش کتاب فقط فضل تقدم آن نیست و اینکه زمانی به رشته تحریر درآمده است که نه سازمان آماری وجود داشت و نه دسترسیهای آسان. این کتاب، هنوز پس از گذشت قریب به یک سده از نگارشاش، یکی از مهمترین منابع تاریخ اقتصادی اواخر دوران قاجار محسوب میشود.
دیدگاه تان را بنویسید