تاریخ انتشار:
مصاحبه میلیاردر جوان با آسمان
خاتمی: اصولگرایان حذف نشوند
با توجه به بررسی مفصل این سفر در بخشهای دیگر این شماره «تجارت فردا» در این مجال تنها به دو نوشتهای که قاعدتاً قرار است نقش طنز را در روزنامه کیهان بازی کنند و نشان از خشم دوستان کیهان از اقدامات روحانی و تیم مذاکرهکننده دارد، بسنده میکنیم.
هفته گذشته بخش عمده اخبار رسانهها و مطبوعات کشور حول سفر حسن روحانی به نیویورک و احتمال مواجهه با همتای آمریکایی وی بود. با توجه به بررسی مفصل این سفر در بخشهای دیگر این شماره «تجارت فردا» در این مجال تنها به دو نوشتهای که قاعدتاً قرار است نقش طنز را در روزنامه کیهان بازی کنند و نشان از خشم دوستان کیهان از اقدامات روحانی و تیم مذاکرهکننده دارد، بسنده میکنیم. کیهان در ستون گفت و شنود ابتدای هفته خود نوشت: «گفت: سخنگوی کاخ سفید از احتمال دیدار روحانی با اوباما در نیویورک خبر داده است. گفتم: آقای روحانی هم در پاسخ به خبرنگار انبیسی که پرسیده بود آیا در نیویورک با اوباما ملاقات میکنید؟ گفته بود: «در عالم سیاست هر چیزی امکان دارد»! گفت: آمریکا به خاطر شکستهای پیدرپی 10 سال اخیر از ایران و جبهه مقاومت به این ملاقات احتیاج دارد تا وانمود کند که ایران از مواضع انقلابی خود کوتاه آمده است! ولی این ملاقات برای ایران اسلامی چه سودی خواهد داشت؟ گفتم: چه عرض کنم؟!؟ یارو به رهگذری گفت؛ میتوانی این چمدان سنگین را تا طبقه هفتم برای من حمل کنی؟ رهگذر پرسید؛ در مقابل چه میدهی؟ و یارو جواب داد هیچی! رهگذر بعد از آنکه چمدان را به سختی حمل کرد، منتظر مزدش بود و گفت؛ حالا همان هیچی را بده! و یارو گفت؛ گوشه آن فرش را بالا بزن! چه میبینی؟ رهگذر گفت؛ هیچی! و یارو گفت؛ همان را بردار و برو!» این روزنامه در روز سهشنبه هفته گذشته نیز در همین ستون نوشت: «...گفت: روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» نوشته «اوباما یک دوست مکاتبهای در ایران پیدا کرده است»! گفتم: خب! که چی؟! منظورش چیست؟! کدام دوست مکاتبهای؟! گفت: منظورش نامهنگاریهای اخیر اوباما خطاب به دکتر روحانی است... گفتم: اوباما بیخودی دلش را به این نامهنگاریها خوش کرده است! این جور نامهنگاریها عاقبت خوشی ندارد!... گفت: چرا؟!...گفتم: چه عرض کنم؟! یارو که نمیتوانست به دیدن نامزدش بیاید، آنقدر برای او نامه نوشت که بالاخره نامزدش با پستچی ازدواج کرد!» به هر حال سفر روحانی به نیویورک پایان یافت و او با اوباما مصافحه نکرد، اتفاقی که بیش و پیش از همه مایه خشنودی
نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل شد، با این همه پیامهای صریح دو طرف تصویری روشن از فضای آتی تعامل بین دو طرف را آشکار کرد، تصویری که باز بیش و پیش از همه نتانیاهو را خشمگین کرد. در کنار این اخبار خبر آزادی و عفو برخی از زندانیان سیاسی حوادث سال 1388 نیز موجب افزایش آرامش در جامعه شد.
مصاحبه میلیاردر جوان با آسمان
این روزها بابک زنجانی به یکی از چهرههای جذاب رسانهای بدل شده است. پس از اظهارنظر وزیر نفت درباره عدم واریز طلب دو میلیارددلاری ایران از زنجانی به حساب کشور، بسیاری منتظر پاسخ او به این اتهام بودند. سرانجام در ابتدای هفته گذشته هفتهنامه آسمان مصاحبه مفصلی را با این چهره جنجالی و مرموز انجام داد. در این مصاحبه نکات جذابی مطرح شده است. وی در این مصاحبه بخشی از داراییهای خود را اینگونه لیست میکند: «شرکت هواپیمایی قشم، هلدینگ سورینت، باشگاه فوتبال راهآهن، First Islamic Bank مالزی، بانک « ارزش» تاجیکستان، موسسهای مالی اعتباری در امارات، سهامدار شرکت هواپیمایی « انور» ترکیه و در مجموع 25 هزار میلیارد تومان سرمایه.» زنجانی درباره بدهیهای خود نیز مدعی شد: وزیر نفت گفته است من بیش از دو میلیارد دلار بدهی دارم اما بدهی من به این وزارتخانه یک میلیارد و 200 میلیون یورو بیشتر نیست... در کل حدود 10 میلیارد دلار بدهکارم! وی درباره دوران سربازی خود نیز گفت: «صادقانه میگویم زمانی که به سربازی رفتم در سپاه تقسیم شدم. من را به اردکان یزد فرستادند. سه ماه اول آموزشیام آنجا بود. از آنجا به پادگان ولیعصر تهران منتقل شدم. در بین سربازها، مرتبتر بودم و تمیزتر مینوشتم بنابراین من را به قرارگاه فرماندهی سپاه فرستادند. حدود 14-13 ماه آنجا بودم. زمانی که در آن مجموعه بودم یادم هست آقای هاشمیرفسنجانی برای بازدید به آنجا آمدند، گفتند تعدادی سرباز برای ریاستجمهوری، بانک مرکزی و جاهای مختلف انتخاب کنید، چون تکپسر بودم مرا به تهران منتقل کردند وقتی به عنوان سرباز به بانک مرکزی رفتم، گفتند شما باید به عنوان راننده آقای نوربخش را جابهجا کنید... وقتی خدمت سربازیام تمام شد آقای نوربخش چهار، پنج جا را انتخاب کرده بود و برای کنترل بازار به آنها دلار میداد تا در بازار پخش کنند. آن وقتها دلار رسمی 300 تومان بود و بیرون قیمت دلار در حال رشد بود و همه میگفتند ارزش یک دلار میخواهد معادل یک هزارتومانی شود. خاطرم هست مردم میرفتند شب تا صبح در صف بانکها میخوابیدند تا دلار بگیرند و در بازار آزاد بفروشند. به خاطر اینکه قیمت دلار بالا نرود آقای نوربخش به من گفت شما هم بیا در این مجموعههایی که دارند کار میکنند (دلار تزریق میکنند) و چهار یا پنج نفر بودند کار کن. به من اعتماد پیدا کرده بود... اولین ارزی که از بانک مرکزی برای توزیع در بازار گرفتم 17میلیون دلار بود. اولین کارمزدی هم که گرفتم 17میلیون تومان بود. با آن پول هم یک دفتر در میرداماد خریدم... هر روز دلارها را در بانک مرکزی میگرفتم و در بازار میفروختم و پول ریالیاش را به بانک واریز میکردم... وقتی خدا بخواهد کاری برای کسی انجام شود میشود. آقای دکتر نوربخش که انسان رانتی نبودند، اگر ایشان میخواست رانتی بدهد به کسی رانت میداد که منافعی برایش داشته باشد.» او در بخش دیگری از این مصاحبه به فعالیتهای پس از همکاری با بانک مرکزی پرداخته و میگوید: «بعداً به صادرات پوست روی آوردم، کارم تا سال 1996 خیلی خوب پیش میرفت. اما بعد از آن ورشکست شدم و به زندان افتادم... در طول دو سال زندانی شدن، سوپرمارکت زندان را اداره میکردم.» وی پس از آن مجدداً به تجارت روی آورد و بنا بر اقوالی یکی از جوانترین مولتی میلیاردرهای ایران به شمار میرود. واقعاً باید از مسوولان کشور پرسید چرا باید اموال عمومی اینگونه در اختیار افراد قرار بگیرد و از همه مهمتر این فرد به ادعای خودش به جایی وصل نبوده است و این گونه بار خود را بسته است! وای به حال نورچشمیها آنان با چنین ثروتهایی به کجا رسیدهاند؟
اصولگرایان حذف نشوند
هفته گذشته سیدمحمد خاتمی رئیسجمهور اسبق با جمعی از اعضای فراکسیون خط امام مجلس هشتم دیدار داشت. او در این جلسه به تحلیل فضای سیاسی کشور پرداخت و تصریح کرد: «...برای ارزیابی درست از وضعیت خوب است فکر کنیم که اگر انتخابات به صورتی که شد نمیشد چه پیش میآمد؛ اگر این وضع نشده بود چه میشد؟ اگر تاملی در این امر بکنید ببینید نسبتاً احساس رضایت میکنید یا نمیکنید؟ اگر نتیجه انتخابات غیر از این بود که الان هست به احتمال قوی روند نابودی اقتصاد کشور، روند از بین رفتن زیر بناهای کلی کشور، انزوای روزافزون کشور، روند فشارهای فوقالعاده ظالمانه از داخل و خارج کشور، روند حذف و طرد بر اساس تهمت و پروندهسازی و مشکلات دیگر ادامه پیدا میکرد و حتی تشدید میشد آن وقت معلوم است که وضع کشور چه میشد؟ اگر آن روند ادامه پیدا میکرد حصرها، زندانیها، درگیریها، ناامنیهایی که برای افراد و گروههای خاصی در سراسر کشور پیدا شد، ادامه مییافت، تنها صحبت سر این نبود که به کسی پست و سمت و مقام نمیدادند بلکه هر کاری میکردند برای اینکه کسی را که نمیپسندند حتی نتواند زندگی عادی داشته باشد... به نظر میرسد این روند متوقف شده یا دست کم شدت کمتری یافته است و این دستاورد بزرگی است. البته روند تغییر رویکردها و تحول در درون نظام بود. هیچ کدام از شما نمیخواهید این نظام از بین رود؛ دلسوزیهای ما از آن رو بود که آن روندها و رویکردها برای کشور و سرنوشت آن مضر بود... شما توقع نداشته باشید آقای روحانی دقیقاً طبق نظر و سلیقه بنده و دیگران عمل بکند. مهم رویکردهاست و پایبندی به آنها که امروز احساس میشود که این پایبندی وجود داشته و انشاءالله وجود خواهد داشت... امروز کسی نمیگوید که اصولگرا باید حذف شود، خیر! همه باشند خیلی از آنها خوشحالند، با عقلانیت هستند. حاصل این انتخابات برای همه خوب بوده است.»
طرح جرم سیاسی در بهارستان
سرانجام طرحی با عنوان « طرح جرم سیاسی» در صحن مجلس اعلام وصول شد. طبق مواد این طرح هرگاه رفتاری با انگیزه نقد عملکرد حاکمیت یا کسب یا حفظ قدرت، واقع شود بدون آنکه مرتکب، قصد ضربه زدن به اصول و چارچوبهای بنیادین نظام جمهوری اسلامی ایران را داشته باشد، جرم سیاسی محسوب میشود. طبق این طرح مجرمان سیاسی از حقی مانند مجزا بودن محل نگهداری در مدت بازداشت و حبس از مجرمان عادی، ممنوعیت وادار کردن به پوشیدن لباس زندان یا کار اجباری در طول دوران بازداشت یا حبس، ممنوعیت دستبند زدن، ممنوعیت اجرای احکام ناظر به تکرار جرم، حق دسترسی به کتب، نشریات، رادیو و تلویزیون در طول مدت حبس و... برخوردار خواهند شد. در این زمینه در هفته گذشته مباحث متفاوتی در مطبوعات منتشر شده بود. نعمت احمدی از حقوقدانان کشور در یادداشتی در روزنامه اعتماد به این طرح اشاره کرده و نوشت: «...این طرح دارای ایرادات شکلی و ماهوی نیز است. از ایرادات شکلی آن این است که مثل جرائم عادی، مراحل رسیدگی را به صورت دو بخش، مرحله تحقیقات در دادسرا و مرحله رسیدگی در دادگاه در نظر گرفته است. در اینجا از هیات منصفه یاد کرده است. این بخش از این طرح مغایر با اصل 168 قانون اساسی است چون در قانون اساسی بیان میکند که رسیدگی به جرائم سیاسی باید در دادگاه عمومی و با حضور هیات منصفه باشد. بالطبع باید مرحله دادسرا هم در جرائم سیاسی حذف شود...» باید منتظر ماند و دید این طرح پس از گذر از خوان بهارستان و شورای نگهبان به چه صورتی در خواهد آمد؟
مصاحبه میلیاردر جوان با آسمان
این روزها بابک زنجانی به یکی از چهرههای جذاب رسانهای بدل شده است. پس از اظهارنظر وزیر نفت درباره عدم واریز طلب دو میلیارددلاری ایران از زنجانی به حساب کشور، بسیاری منتظر پاسخ او به این اتهام بودند. سرانجام در ابتدای هفته گذشته هفتهنامه آسمان مصاحبه مفصلی را با این چهره جنجالی و مرموز انجام داد. در این مصاحبه نکات جذابی مطرح شده است. وی در این مصاحبه بخشی از داراییهای خود را اینگونه لیست میکند: «شرکت هواپیمایی قشم، هلدینگ سورینت، باشگاه فوتبال راهآهن، First Islamic Bank مالزی، بانک « ارزش» تاجیکستان، موسسهای مالی اعتباری در امارات، سهامدار شرکت هواپیمایی « انور» ترکیه و در مجموع 25 هزار میلیارد تومان سرمایه.» زنجانی درباره بدهیهای خود نیز مدعی شد: وزیر نفت گفته است من بیش از دو میلیارد دلار بدهی دارم اما بدهی من به این وزارتخانه یک میلیارد و 200 میلیون یورو بیشتر نیست... در کل حدود 10 میلیارد دلار بدهکارم! وی درباره دوران سربازی خود نیز گفت: «صادقانه میگویم زمانی که به سربازی رفتم در سپاه تقسیم شدم. من را به اردکان یزد فرستادند. سه ماه اول آموزشیام آنجا بود. از آنجا به پادگان ولیعصر تهران منتقل شدم. در بین سربازها، مرتبتر بودم و تمیزتر مینوشتم بنابراین من را به قرارگاه فرماندهی سپاه فرستادند. حدود 14-13 ماه آنجا بودم. زمانی که در آن مجموعه بودم یادم هست آقای هاشمیرفسنجانی برای بازدید به آنجا آمدند، گفتند تعدادی سرباز برای ریاستجمهوری، بانک مرکزی و جاهای مختلف انتخاب کنید، چون تکپسر بودم مرا به تهران منتقل کردند وقتی به عنوان سرباز به بانک مرکزی رفتم، گفتند شما باید به عنوان راننده آقای نوربخش را جابهجا کنید... وقتی خدمت سربازیام تمام شد آقای نوربخش چهار، پنج جا را انتخاب کرده بود و برای کنترل بازار به آنها دلار میداد تا در بازار پخش کنند. آن وقتها دلار رسمی 300 تومان بود و بیرون قیمت دلار در حال رشد بود و همه میگفتند ارزش یک دلار میخواهد معادل یک هزارتومانی شود. خاطرم هست مردم میرفتند شب تا صبح در صف بانکها میخوابیدند تا دلار بگیرند و در بازار آزاد بفروشند. به خاطر اینکه قیمت دلار بالا نرود آقای نوربخش به من گفت شما هم بیا در این مجموعههایی که دارند کار میکنند (دلار تزریق میکنند) و چهار یا پنج نفر بودند کار کن. به من اعتماد پیدا کرده بود... اولین ارزی که از بانک مرکزی برای توزیع در بازار گرفتم 17میلیون دلار بود. اولین کارمزدی هم که گرفتم 17میلیون تومان بود. با آن پول هم یک دفتر در میرداماد خریدم... هر روز دلارها را در بانک مرکزی میگرفتم و در بازار میفروختم و پول ریالیاش را به بانک واریز میکردم... وقتی خدا بخواهد کاری برای کسی انجام شود میشود. آقای دکتر نوربخش که انسان رانتی نبودند، اگر ایشان میخواست رانتی بدهد به کسی رانت میداد که منافعی برایش داشته باشد.» او در بخش دیگری از این مصاحبه به فعالیتهای پس از همکاری با بانک مرکزی پرداخته و میگوید: «بعداً به صادرات پوست روی آوردم، کارم تا سال 1996 خیلی خوب پیش میرفت. اما بعد از آن ورشکست شدم و به زندان افتادم... در طول دو سال زندانی شدن، سوپرمارکت زندان را اداره میکردم.» وی پس از آن مجدداً به تجارت روی آورد و بنا بر اقوالی یکی از جوانترین مولتی میلیاردرهای ایران به شمار میرود. واقعاً باید از مسوولان کشور پرسید چرا باید اموال عمومی اینگونه در اختیار افراد قرار بگیرد و از همه مهمتر این فرد به ادعای خودش به جایی وصل نبوده است و این گونه بار خود را بسته است! وای به حال نورچشمیها آنان با چنین ثروتهایی به کجا رسیدهاند؟
اصولگرایان حذف نشوند
هفته گذشته سیدمحمد خاتمی رئیسجمهور اسبق با جمعی از اعضای فراکسیون خط امام مجلس هشتم دیدار داشت. او در این جلسه به تحلیل فضای سیاسی کشور پرداخت و تصریح کرد: «...برای ارزیابی درست از وضعیت خوب است فکر کنیم که اگر انتخابات به صورتی که شد نمیشد چه پیش میآمد؛ اگر این وضع نشده بود چه میشد؟ اگر تاملی در این امر بکنید ببینید نسبتاً احساس رضایت میکنید یا نمیکنید؟ اگر نتیجه انتخابات غیر از این بود که الان هست به احتمال قوی روند نابودی اقتصاد کشور، روند از بین رفتن زیر بناهای کلی کشور، انزوای روزافزون کشور، روند فشارهای فوقالعاده ظالمانه از داخل و خارج کشور، روند حذف و طرد بر اساس تهمت و پروندهسازی و مشکلات دیگر ادامه پیدا میکرد و حتی تشدید میشد آن وقت معلوم است که وضع کشور چه میشد؟ اگر آن روند ادامه پیدا میکرد حصرها، زندانیها، درگیریها، ناامنیهایی که برای افراد و گروههای خاصی در سراسر کشور پیدا شد، ادامه مییافت، تنها صحبت سر این نبود که به کسی پست و سمت و مقام نمیدادند بلکه هر کاری میکردند برای اینکه کسی را که نمیپسندند حتی نتواند زندگی عادی داشته باشد... به نظر میرسد این روند متوقف شده یا دست کم شدت کمتری یافته است و این دستاورد بزرگی است. البته روند تغییر رویکردها و تحول در درون نظام بود. هیچ کدام از شما نمیخواهید این نظام از بین رود؛ دلسوزیهای ما از آن رو بود که آن روندها و رویکردها برای کشور و سرنوشت آن مضر بود... شما توقع نداشته باشید آقای روحانی دقیقاً طبق نظر و سلیقه بنده و دیگران عمل بکند. مهم رویکردهاست و پایبندی به آنها که امروز احساس میشود که این پایبندی وجود داشته و انشاءالله وجود خواهد داشت... امروز کسی نمیگوید که اصولگرا باید حذف شود، خیر! همه باشند خیلی از آنها خوشحالند، با عقلانیت هستند. حاصل این انتخابات برای همه خوب بوده است.»
طرح جرم سیاسی در بهارستان
سرانجام طرحی با عنوان « طرح جرم سیاسی» در صحن مجلس اعلام وصول شد. طبق مواد این طرح هرگاه رفتاری با انگیزه نقد عملکرد حاکمیت یا کسب یا حفظ قدرت، واقع شود بدون آنکه مرتکب، قصد ضربه زدن به اصول و چارچوبهای بنیادین نظام جمهوری اسلامی ایران را داشته باشد، جرم سیاسی محسوب میشود. طبق این طرح مجرمان سیاسی از حقی مانند مجزا بودن محل نگهداری در مدت بازداشت و حبس از مجرمان عادی، ممنوعیت وادار کردن به پوشیدن لباس زندان یا کار اجباری در طول دوران بازداشت یا حبس، ممنوعیت دستبند زدن، ممنوعیت اجرای احکام ناظر به تکرار جرم، حق دسترسی به کتب، نشریات، رادیو و تلویزیون در طول مدت حبس و... برخوردار خواهند شد. در این زمینه در هفته گذشته مباحث متفاوتی در مطبوعات منتشر شده بود. نعمت احمدی از حقوقدانان کشور در یادداشتی در روزنامه اعتماد به این طرح اشاره کرده و نوشت: «...این طرح دارای ایرادات شکلی و ماهوی نیز است. از ایرادات شکلی آن این است که مثل جرائم عادی، مراحل رسیدگی را به صورت دو بخش، مرحله تحقیقات در دادسرا و مرحله رسیدگی در دادگاه در نظر گرفته است. در اینجا از هیات منصفه یاد کرده است. این بخش از این طرح مغایر با اصل 168 قانون اساسی است چون در قانون اساسی بیان میکند که رسیدگی به جرائم سیاسی باید در دادگاه عمومی و با حضور هیات منصفه باشد. بالطبع باید مرحله دادسرا هم در جرائم سیاسی حذف شود...» باید منتظر ماند و دید این طرح پس از گذر از خوان بهارستان و شورای نگهبان به چه صورتی در خواهد آمد؟
دیدگاه تان را بنویسید