شناسه خبر : 4601 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اجرای توافق ژنو و چشم‌انداز مذاکرات در گفت‌وگو با علی واعظ

لابی قدرتمند اسرائیل شکست خورد

علی واعظ با برشمردن امتیازاتی که دو طرف در جریان مذاکرات به هم داده‌اند این توافقنامه را متوازن می‌داند. بر اساس تحلیل علی واعظ اگرچه توافق کنونی شکننده و آسیب‌پذیر است اما تیم مذاکره‌کننده ایران هم به خوبی به وضعیت زمانی واقف است و می‌داند که باید پیش از آنکه دیر شود به مراحل نهایی توافق دست پیدا کند.

رضا طهماسبی
تحلیلگر ارشد گروه بین‌المللی بحران با خوش‌بینی به تداوم اجرای توافق ژنو می‌نگرد و آن را حاصل زیرکی و هوشمندی تیم مذاکره‌کننده ایران می‌داند. علی واعظ با برشمردن امتیازاتی که دو طرف در جریان مذاکرات به هم داده‌اند این توافقنامه را متوازن می‌داند. بر اساس تحلیل علی واعظ اگرچه توافق کنونی شکننده و آسیب‌پذیر است اما تیم مذاکره‌کننده ایران هم به خوبی به وضعیت زمانی واقف است و می‌داند که باید پیش از آنکه دیر شود به مراحل نهایی توافق دست پیدا کند. این تحلیلگر مسائل بین‌الملل همچنین هشدار می‌دهد که باید در دوره تعلیق شش‌ماهه پیش‌رو مذاکرات به طور جدی پیگیری شود و به نتیجه برسد چرا که تندروهای مخالف توافق از هم‌اکنون برای دوران پس از پایان این دوره برنامه‌ریزی کرده‌اند.
روند اجرایی شدن تعهدات ایران و گروه 1+5 آغاز شد و توافقنامه‌ای که هنوز روی آن اختلاف است وارد مرحله تازه‌ای شد. به عنوان کارشناسی که مسائل ایران را به دقت پیگیری و رصد می‌کنید تا چه اندازه به تداوم این موافقتنامه و موفقیت در مذاکرات آینده خوش‌بین هستید؟
به طور کلی به رغم تفاوت دیدگاهی که بین ایران و 1+5 در مورد تفسیرهای هر طرف از قرارداد ژنو وجود داشت و با وجود فشارهایی که از طرف تندروها چه در واشنگتن، چه در تهران و چه در منطقه به مذاکره‌کنندگان پس از توافق در ژنو وارد شده بود، دو طرف موفق شدند به دشواری به اجرای توافق برسند و من فکر می‌کنم این نشانه عزم جدی طرفین برای حل این بحران از طریق دیپلماسی است. به نظرم باید این مساله را به فال نیک گرفت که طرفین تا این حد جدی هستند و حاضرند در این روند تا حصول به نتیجه، سرمایه‌گذاری سیاسی داشته باشند. همان‌طور که دو طرف هم اذعان کردند این گام شروع یک راه دشوار است. شاید بتوان این گام نخستین را ساده‌ترین گام در این راه هزار فرسخی پرفراز و نشیب دانست. البته در حال حاضر دشمنان این توافق هم با توجه به شکستی که در مراحل نخستین داشتند متوجه شده‌اند در چه مواردی دارای کمبود و کاستی بوده‌اند و برای جبران مافات باید به چه ترفندهایی دست بزنند تا حتی‌المقدور از رسیدن به نتیجه نهایی جلوگیری کنند. اما در مجموع باید نسبت به این روند امیدوار بود. گذشتن از مرحله نخست نشان می‌دهد که صادقانه می‌خواهند به نتیجه برسند گرچه این روند هنوز هم بسیار شکننده و آسیب‌پذیر است.

همان‌طور که شما هم اشاره کردید برخی اعتقاد دارند این گام نخست، ساده‌ترین گام بوده و از این پس اختلافات بسیار بیشتر و عمیق‌تر خواهد بود. ایران باید در مورد برنامه هسته‌ای خود تصمیمات جدی‌تری بگیرد و در برابر گروه 1+5 باید تحریم‌هایی را تعلیق کند که بسیار در‌هم پیچیده و در‌هم تنیده است. تحریم‌های شورای امنیت، آمریکا و اتحادیه اروپا در سطوح مختلفی تدوین شده است و کار را برای رسیدن به توافق در مراحل بعدی بسیار سخت‌تر کرده تا جایی که ممکن است دوره شش‌ماهه تعلیق اولیه حتی بیش از یک ‌بار تمدید شود. نظر شما چیست؟
ابتدا در مورد تمدید دوره شش ماهه باید بگویم در قرارداد ژنو هم طرفین امکان تمدید این پنجره زمانی را دیده‌اند اما مذاکرات برای مرحله نهایی هم باید در سال اول به نتیجه برسد. گمان من بر این است با توجه به جریاناتی که در سنای آمریکا فعال شده، اصولاً دولت آمریکا هم بیشتر از یک سال قادر به خرید زمان نخواهد بود؛ چون نمی‌تواند مانع از عملیات تخریبی جریان مخالف در کنگره بشود. به نظر من تمدید این پنجره زمانی بیش از یک‌بار غیرقابل تصور است. همین که می‌بینید این روزها از اسرائیل سر و صدای کمتری می‌آید به همین خاطر است. اسرائیل فکر می‌کند موانع پیش رو به قدری زیاد و مواضع دو طرف به اندازه‌ای از هم دور است که اصولاً نیازی نیست کار خاصی انجام دهد و این روند خود به خود به شکست خواهد انجامید. در واقع طرفین مذاکره‌کننده خودشان همان کاری را خواهند کرد که هدف اسرائیل بوده و به جهانیان ثابت خواهد شد که بدگمانی اسرائیل نسبت به این روند بی‌جهت نبوده است. همان‌طور که گفتید موارد اختلاف زیاد است. این اختلافات را می‌توان در سه گروه اصلی قرار داد. گروه اول موارد مربوط به توسعه عمودی برنامه هسته‌ای ایران است. هدف اصلی غرب این است که تا می‌تواند ایران را از کف گریز دور نگه دارد. یعنی سطحی که ایران نتواند در کوتاه‌مدت و بدون امکان اینکه آژانس بین‌المللی انرژی پی ببرد به سمت سلاح هسته‌ای حرکت کند. از این رو لازم است در برنامه هسته‌ای ایران عقب‌نشینی صورت بگیرد و تعداد سانتریفوژها از تعداد فعلی کمتر شود. اینکه عدد دقیق چقدر باشد مورد اختلاف است. ایران ترجیح می‌دهد تعداد سانتریفوژهایش همین مقدار باقی بماند و غرب به دنبال کاهش این عدد است. بی‌شک بیشینه مورد نظر غرب از کمینه قابل قبول ایران کمتر است. گمانه‌زنی‌ها مختلف است اما شاید حداکثر عدد سه تا پنج هزار مدنظر غرب باشد. البته فقط تعداد سانتریفوژها در مساله غنی‌سازی مطرح نیست بلکه قابلیت و کارایی آن هم مطرح است. ایران مسلماً اعتقاد دارد و پافشاری خواهد کرد تا جایی که می‌شود در حوزه تحقیق و توسعه فعالیت‌هایش را ادامه دهد و در نتیجه کارایی سانتریفوژهایش را به تدریج افزایش دهد. اگر در نظر بگیرید به عنوان مثال طرفین توافق کنند ایران 9 هزار سانتریفوژ نسل اول داشته باشد و کارایی سانتریفوژهای نسل دوم و سوم را سه برابر نسل اول در نظر بگیریم یعنی ایران می‌تواند حداکثر سه هزار سانتریفوژ نسل دوم یا سوم داشته باشد. یعنی تعداد و کارایی سانتریفوژها در موازات هم دارای اهمیت است. ببینید وقتی صحبت از این می‌شود که قرار است در طولانی‌مدت پرونده هسته‌ای ایران عادی شود یعنی چه؟ یعنی ایران در 10 یا 20 سال آینده می‌تواند 50 یا 100 هزار سانتریفوژ داشته باشد؟ اما آیا آمریکا و غرب این را خواهند پذیرفت؟ مسائل مربوط به غنی‌سازی یک گروه از موارد لازم برای حصول توافق نهایی است. گروه دوم مسائل مشکل‌ساز مربوط به توسعه افقی برنامه هسته‌ای در ایران است که شامل رآکتورهای آب سبک و سنگین و مراکز غنی‌سازی یا تحقیق و توسعه علمی است که آن هم ایجاد نگرانی خواهد کرد. چرا که هر چه برنامه هسته‌ای توسعه یابد توجیه گسترش دادن آن هم بیشتر خواهد بود. رآکتور آب سنگین اراک از همین جهت ایجاد نگرانی کرده چون امکان بازیافت پلوتونیوم در آن برای به‌کارگیری در سلاح‌های هسته‌ای فراهم‌تر است. گروه سوم مساله فعالیت‌های گذشته ایران است. گرفتاری اصلی جو بی‌اعتمادی بین ایران و آژانس است و باید دید ایران تا چه اندازه حاضر است به آژانس حق بازدید و دسترسی به مراکز هسته‌ای و غیرهسته‌ای بدهد و چنانچه آژانس فعالیت‌هایی ببیند که خارج از چارچوب توافقات یا پیمان ان‌پی‌تی باشد عواقبش چه خواهد بود. این خودش یک مساله دیگر است. پیش از این در مورد لیبی، کره جنوبی و مصر مواردی این چنینی رخ داد. یعنی آژانس فعالیت‌هایی را کشف کرد که نقض پادمان بین این کشورها و آژانس و حتی در مواردی نقض ان‌پی‌تی بود. اما چون جو بی‌اعتمادی وجود نداشت و در سطح سیاسی هم توافقاتی شکل گرفته بود این تخلفات یا بعضی اشتباهات فقط به جهت اطلاع به شورای امنیت رجوع داده شد، نه برای تنبیه. حتی در مورد لیبی این مساله به رفع تحریم انجامید. این نشان می‌دهد تا چه اندازه توافقات فنی با آژانس می‌تواند زیرساخت و پشتیبان توافق سیاسی با گروه 1+5 باشد. همه این مشکلاتی که ذکر شد راه‌حل‌های تکنیکی دارند اما به خاطر اینکه اختلافات سیاسی در پشت آن وجود دارد و حتی اختلافات سیاسی داخلی هم به این مسائل گره خورده حل کردن‌شان ساده نخواهد بود.

همان‌طور که در آمریکا تندروهایی هستند که با توافق غرب و ایران مخالف بودند در ایران نیز گروه‌هایی وجود دارند که مخالف توافقنامه بودند و حتی با تیتر هولوکاست هسته‌ای به استقبال اجرای آن رفتند. این گروه معتقدند امتیازاتی که ایران در این توافقنامه واگذار کرده در برابر امتیازاتی که گرفته ناچیز بوده است. آیا از نظر شما توافق ژنو عادلانه بوده است؟
من واقعاً فکر می‌کنم توافق ژنو کاملاً متوازن بوده است. می‌توان از توافق ژنو به عنوان یک نمونه خوب یاد کرد. اما به هر حال با توجه به حساسیت‌هایی که در سطح داخلی کشورمان وجود دارد لازم است مذاکره‌کنندگان از توافقی که به دست آوردند و تصمیمی که اتخاذ کردند دفاع کنند. از دید من دولت آمریکا این کار را بهتر از ایران انجام می‌دهد. با وجود اینکه مقامات ایران دولت آمریکا را که برای اقناع افکار عمومی و منتقدان این قرارداد سخنان و تبلیغاتی به راه انداخته بود مورد سرزنش قرار دادند اما همین کار باعث شد که نهایتاً با وجود فشار سهمگینی که علیه ایران وجود داشت، کاخ سفید بتواند پا پیش بگذارد و از اعمال تحریم‌های جدید خودداری کند. اصولاً شکست لابی اسرائیل در آمریکا یک امر بی‌سابقه است. سابقه نداشته که این گروه چنین فشاری به دولت و کنگره وارد کند اما ناکام بماند. در چند سال گذشته فقط یکی، دو مورد بوده که این لابی شکست خورده است. یکی در مورد فشار جنگ علیه سوریه و دیگری برای وضع تحریم‌های جدید علیه ایران بوده است. در مورد امتیازات داده‌شده در توافق ژنو باید منصفانه قضاوت کنیم. حقیقت این است که حتی اگر این توافق هم انجام نمی‌شد ایران می‌توانست برخی از این فعالیت‌ها را متوقف کند. به عنوان مثال غنی‌سازی 20 درصد همان‌طور که بارها مقامات ایرانی حتی در دولت گذشته هم گفته بودند نه از لحاظ اقتصادی به صرفه بود و نه اینکه ایران در حال حاضر نیازی به غنی‌سازی 20 درصد دارد. چون سوخت رآکتور تهران برای بیش از 10 سال تامین شده و بنابراین این فعالیت غیراقتصادی بدون استفاده برای ایران هیچ سودی نداشت. یا امتیازاتی که ایران در مقابل رآکتور اراک داده را در نظر بگیرید. همان‌طور که می‌دانید این رآکتور نه تنها در شش ماه آینده، بلکه در چند سال آینده اصلاً امکان نداشت تکمیل شود. ایران تعهد داده که به عنوان مثال در رآکتور اراک سوخت نگذارد در حالی که اصولاً این امکان وجود نداشت که فعلاً رآکتور به مرحله‌ای برسد که بشود سوخت وارد آن کرد. در مورد بازرسی بیشتر از مراکز نطنز و فردو نیز وضع به همین صورت است چون در عرض 10 سال گذشته ثابت شده این مراکز هیچ‌گونه انحرافی نداشته است و هیچ‌وقت مورد خاصی در گزارش‌های آژانس در مورد مواد هسته‌ای فردو وجود نداشته است. پس اینکه بازرسان در ایران باشند و هر روز به این مراکز بروند هیچ امتیاز خاصی محسوب نمی‌شود و به نوعی مصداق همان ضرب‌المثل معروف است که می‌گوید آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است. پس دقت داشته باشید در مجموع در بسیاری از موارد امتیازاتی که ایران داده، به معنای واقعی امتیاز محسوب نمی‌شوند اما در ازای آن امتیازهای مهمی کسب کرده و از همه مهم‌تر یک موفقیت سیاسی بسیار بزرگ به دست آورده است. همین که برای اولین بار به طور تلویحی کشورهای غربی حاضر شدند قبول کنند فعالیت هسته‌ای که شامل غنی‌سازی است در ایران وجود داشته باشد خودش امتیاز بزرگی است. حالا منتقدان می‌گویند این فعالیت هسته‌ای قرار است مشروط باشد و شروطش را هم غرب تعیین می‌کند. این نظر تا حدود زیادی از واقعیت به دور است. نهایتاً اگر می‌خواهیم به یک راه‌حل برسیم مطمئناً هیچ‌وقت آن راه‌حل صد درصد مطلوب ما نخواهد بود و به هر حال در یک مصالحه و سازش باید نتیجه‌ای حاصل شود که دو طرف را راضی کند. بنابراین اگر برنامه هسته‌ای ایران به صورتی باشد که بتواند نیازهایش را تامین کند و در عین حال نگرانی‌های جامعه بین‌المللی را هم رفع کند چیزی نیست که برخلاف حقوق و منافع ملی مردم ایران باشد. واقعیت این است که توافق ژنو یک موفقیت سیاسی مهم بود. موفقیت دیگر این توافق از لحاظ اقتصادی است. با وجود اینکه هرگز در30 سال گذشته از تحریم‌ها علیه ایران کاسته نشده، برای نخستین بار ایران توانست غرب را در یک عملیات پیچیده به این کار قانع کند. دقت کنید که تعلیق همین تحریم‌ها هم کار چندان ساده‌ای نیست و اگر به اسنادی که وزارت خزانه‌داری آمریکا در 20 ژانویه منتشر کرد نگاه کنید، می‌بینید که تا چه اندازه تعلیق همین تحریم‌ها سخت و پیچیده است. مهم‌تر از همه اینکه تعلیق شامل تحریم‌های نفت و تحریم‌های بانکی هم شده است. یعنی برخلاف آنچه مقامات آمریکایی در دو سال گذشته گفته بودند که مثلاً تحریم‌های نفت و نظام بانکی مانند جواهرات سلطنتی است و فقط در مرحله آخر توافق به آنها دست می‌زنیم، مذاکره‌کنندگان ایرانی موفق شدند در همان مرحله نخست این تحریم‌ها را مشمول قرارداد کنند و بنابراین آمریکا از وارد کردن فشار بیشتر به مشتریان نفتی ایران خودداری کند و ایران بتواند سطح فعلی صادرات نفتش را حفظ کند. همچنین مذاکره‌کنندگان ایرانی با هدف‌گذاری صحیح توانستند امتیازهای مهمی در مورد دومین محصول
گمان من بر این است با توجه به جریاناتی که در سنای آمریکا فعال شده، اصولاً دولت آمریکا هم بیشتر از یک سال قادر به خرید زمان نخواهد بود؛ چون نمی‌تواند مانع از عملیات تخریبی جریان مخالف در کنگره بشود. به نظر من تمدید این پنجره زمانی بیش از یک‌بار غیرقابل تصور است. همین که می‌بینید این روزها از اسرائیل سر و صدای کمتری می‌آید به همین خاطر است.
مهم صادراتی ایران یعنی محصولات پتروشیمی و بزرگ‌ترین تولیدکننده اشتغال در ایران یعنی صنعت خودروسازی به دست آورند. نکته مهم دیگری که در مطبوعات داخلی چندان مورد توجه قرار نگرفت این است که برابر توافق صورت‌گرفته لغو تحریم‌ها نمی‌تواند به صورت صوری باشد. یعنی باید یک تغییر واقعی و ملموس باشد. به همین دلیل هم هست که اگر آمریکا و اروپا تحریمی را تعلیق کرده‌اند تمام تحریم‌های مربوط را هم تغییر داده‌اند. تعلیق تحریم‌های مربوط به بیمه،‌ مبادلات بانکی و تحریم‌های مربوط به حمل و نقل به صورت جامع انجام شده است. چون در غیر این صورت ایران امکان صادر کردن محصولات پتروشیمی و وارد کردن طلا و انجام پرداخت‌های مربوطه را نداشت. اگر کسی با ساختار تحریم‌ها آشنا باشد متوجه می‌شود که این امتیاز چقدر بزرگ است که مذاکره‌کنندگان ایرانی توانسته‌اند آن را به دست آورند. در مجموع من اعتقاد دارم علت اینکه طرفین به این نتیجه رسیدند که باید توافق کنند این است که بعد از سال‌ها مذاکرات بی‌نتیجه برای هر دو طرف کاملاً مشخص شده بود که اگر نتیجه نهایی این مذاکره غیر‌متوازن باشد نتیجه به دست آمده نتیجه پایایی نخواهد بود و نهایتاً آن طرفی که احساس کند شکست خورده، زیر قرارداد خواهد زد و قرارداد را باز به نقطه صفر خواهد رساند. بنابراین دو طرف یک توافق متوازن را پذیرفتند.

در خلال صحبت به نکته بسیار مهمی اشاره کردید که شاید برای بسیاری دیگر که نسبت به جنبه فنی تحریم‌ها آگاهی ندارند، مطرح باشد. وقتی تحریم بانک مرکزی و در کل نظام بانکی ما همچنان پابرجاست نقل و انتقال چهار میلیارد دلار پول بلوکه‌شده به ایران از چه مسیری خواهد بود؟ یا وقتی تحریم تجارت محصولات پتروشیمی تعلیق می‌شود درآمد ناشی از صادرات این محصولات چگونه به کشور باز خواهد گشت؟ این همان مساله‌ای است که شما به عنوان جامعیت تعلیق تحریم عنوان کردید. ممکن است در این باره بیشتر توضیح دهید؟
ببینید مذاکره‌کنندگان تیم ایران تمام این مسائل را در نظر گرفتند و به همین علت هم باید ارزش کاری را که انجام دادند مورد توجه قرار داد. وزارت خزانه‌داری آمریکا بانک مرکزی ایران را در لیست سیاه قرار داده بود. در حالت تعلیق کنونی اجازه داده می‌شود نقل و انتقالات بانکی مربوط به مواردی که در مورد آنها به هر حال تعلیق تحریم‌ها صورت گرفته انجام شود. چند بانک مشخص که وزارت خزانه‌داری آمریکا آنها را مجاز کرده می‌توانند به این مبادلات اقدام کنند. 20 بانک در ایران و چند بانک در اروپا خواهند بود که اجازه دارند این کار را انجام دهند. فهرست این بانک‌ها البته به طور عمومی اعلام نشده و علتش این است که دولت آمریکا می‌خواهد تا جایی که می‌شود از ایجاد حساسیت بین آنهایی که لابی می‌کنند و به موسسات پولی و بانکی فشار می‌آورند، جلوگیری کند. البته ممکن است در هفته‌های آینده نام این بانک‌ها به مطبوعات درز کند ولی به هر حال یک مکانیسم بانکی برای این کار در نظر گرفته شده و دولت آمریکا موسساتی که می‌شود با آنها این مبادلات را انجام داد مشخص کرده است. از طرفی 14 شرکت پتروشیمی در ایران هستند که آمریکا آنها را از لیست سیاه خارج کرده تا در تجارت محصولات پتروشیمی به فعالیت بپردازند. البته نکته مهم این است که هر قراردادی که بخواهد از مزایای تعلیق تحریم استفاده کند، باید پس از 20 ژانویه امضا شود و پیش از 20 جولای هم به پایان رسیده باشد. یعنی قرارداد واقعاً برای همین دوره شش‌ماهه تعلیق باشد. این نکته مهمی است که باید آن را در نظر گرفت.

به نظر شما در طول هفته‌ها و ماه‌های آینده موضع‌گیری تندروهای آمریکا به خصوص در مجلس سنا که تعدادشان به عنوان موافقان تحریم بیشتر علیه ایران در چند هفته گذشته روبه فزونی گذاشته به چه سمتی خواهد رفت؟ به هر حال این نگرانی ایجاد شده که ممکن است تعدادشان به دوسوم تعداد سناتورها برسد و دیگر آقای اوباما هم نتواند مصوبات آنها را وتو کند. آیا خوش‌بین هستید که از تعداد این مخالفان کاسته شود؟
فکر می‌کنم فشار اولیه‌ای که برای به نتیجه نرسیدن توافق و تصویب لایحه تحریم‌های بیشتر علیه ایران صورت گرفته بود به شکست انجامیده است و امکان اینکه طی چند هفته آینده مجدداً گروه‌های تندرو در آمریکا بتوانند حمایت کافی برای به نتیجه رساندن این لایحه را جلب کنند، بسیار کم است. به خصوص اینکه توافقنامه ژنو هم اجرایی شده و همان‌طور که می‌دانید آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گزارش داده است ایران تعهداتی را که بر عهده داشته به خوبی اجرا کرده است. در چند هفته آینده هم همین طور خبرهایی از اجرای تعهدات خواهد رسید مثلاً در مورد اینکه ایران به روند اکسید کردن اورانیوم یا رقیق کردن اورانیوم غنی‌شده 20 درصدی‌اش ادامه می‌دهد. مذاکرات هم دوباره از ماه فوریه آغاز خواهد شد. این خبرهای مثبت هر چه تعداد و تناوب‌شان بیشتر شود، کار را برای آنهایی که می‌خواهند فشار را بر ایران بیشتر کنند، دشوارتر خواهد کرد و کسانی را که در واقع طرفدار فرصت دادن به روند دیپلماتیک هستند، قوی‌تر خواهد کرد. بنابراین فکر نمی‌کنم مساله‌ای باشد که بتواند موضع مخالفان را قدرت ببخشد. مگر اینکه مشکل پیش‌بینی‌نشده‌ای رخ دهد. مثلاً تصور کنید مساله‌ای بین ایران و آژانس پیش بیاید یا اتفاقی در سطح منطقه روی دهد که به ایران نسبت داده شود. در غیر این صورت واقعاً فکر نمی‌کنم آمریکا بتواند بهانه کافی برای افزایش فشار به ایران پیش از پایان این دوره شش‌ماهه پیدا کند. در حال حاضر بعضی از اعضای کنگره می‌خواهند روز 21 جولای، یعنی بلافاصله پس از پایان دوره شش‌ماهه جلسه‌ای در سنا برگزار شود و برای تحریم بیشتر ایران با توجه به اتفاقات دوره تعلیق تصمیم‌گیری شود.
در مورد امتیازات داده‌شده در توافق ژنو باید منصفانه قضاوت کنیم. حقیقت این است که حتی اگر این توافق هم انجام نمی‌شد ایران می‌توانست برخی از این فعالیت‌ها را متوقف کند. به عنوان مثال غنی‌سازی ۲۰ درصد همان‌طور که بارها مقامات ایرانی حتی در دولت گذشته هم گفته بودند نه از لحاظ اقتصادی به صرفه بود و نه اینکه ایران در حال حاضر نیازی به غنی‌سازی ۲۰ درصد دارد.
اگر تا آن موقع مذاکرات برای توافق جامع به نتیجه رسیده باشد، تحریم‌ها برداشته می‌شود وگرنه تحریم‌ها افزایش می‌یابد. این خودش مساله‌ای است که دولت آمریکا با آن مخالف است و احساس می‌کند این کار فشار نابجایی را به روند مذاکرات وارد خواهد کرد. اما احتمال دارد که رهبری سنا برای اینکه این گروه‌های تندرو را فعلاً سر جای خودشان بنشاند و آنها را راضی نگه‌ دارد به برگزاری این نشست بلافاصله بعد از دوره تعلیق رضایت دهد. نگرانی دوم هم این است که اگر احیاناً ایران و 1+5 ظرف این شش ماه به توافق نرسند و تصمیم بگیرند که دوره شش‌ماهه را بدون اینکه گام جدیدی بردارند یک‌بار دیگر تمدید کنند، آن زمان دوباره لایحه تحریم مطرح شود و به دشواری کار بیفزاید. به طور خلاصه من فکر می‌کنم که خطر تحریم در کوتاه‌مدت لغو شده است. ولی در میان‌مدت همچنان کنگره و گروه‌های تندرو فشار وارد خواهند کرد. بگذارید این را هم یادآوری کنم که در چند سال گذشته از 2006 تا به امروز، هیچ دوره چندماهه‌ای نبوده است که ما شاهد بروز تحریم‌های جدید نبوده باشیم. اما از زمانی که دولت جدید روی کار آمده است لااقل می‌توان گفت هیچ تحریم جدیدی علیه ایران اعمال نشده است و به نظر من این یک موفقیت بزرگ برای دولت آقای روحانی است.

اگر بخواهیم دقیق‌تر بررسی کنیم از دید شما اثر تعلیق تحریم‌ها روی اقتصاد ایران چه خواهد بود؟ آیا برداشتن تحریم‌ها کمک بزرگی به اقتصاد ما خواهد بود یا اینکه تغییر خاصی در اقتصاد ما ایجاد نخواهد کرد؟
در واقع اثر اقتصادی توافق ژنو بیش از هر چیز روانی است. یعنی برای اولین بار امید به این ایجاد شده است که روند نزولی اقتصاد ایران متوقف شده و بارقه‌ای از امید شکل گرفته که ممکن است شرایط در آینده بهتر باشد. البته تمام این اثر روانی مدیون توافق ژنو نیست. بلکه بخشی از آن به خاطر اطمینان بازار است و اینکه اقتصاد امروز در دست کسانی است که نظم شایسته‌تری بر آن اعمال می‌کنند. البته باید شرایطی که دولت آقای روحانی تحت آن اقتصاد را تحویل گرفته هم مدنظر باشد. اکنون امکان صدور مهم‌ترین صادرات غیر‌نفتی ایران یعنی همان محصولات پتروشیمی فراهم شده است و همچنین ورود قطعات یدکی و تنظیم قراردادهای جدید برای بخشی که بزرگ‌ترین و بیشترین اشتغال را در ایران ایجاد می‌کند، یعنی بخش خودروسازی راه افتاده است. این اتفاقات بدون شک و تردید می‌تواند وضعیت اقتصادی را بهبود ببخشد ولی چون مشکلات اصلی اقتصاد ایران ساختاری است و از آنجایی که تا بازگشت به سطح قبلی تولید نفت و دسترسی کاملاً بدون حد و حصر به درآمدهای نفتی ارزی فاصله زیادی داریم، به نظرم بهبود اقتصادی در ایران محدود خواهد بود. حتی می‌توان گفت طنز اقتصادی این اتفاق این است که به محض اینکه بازار نفت پس از اجرای توافق ژنو از اطمینان بیشتری برخوردار شد که بحران ایران منجر به تشنج در خاورمیانه نخواهد شد، قیمت نفت هم روند نزولی در پیش گرفت. یعنی به خودی خود مقداری از سود اقتصادی را که ایران می‌تواند در این مدت با حفظ سطح صادرات نفت به دست آورد و به درآمدهای آن دسترسی داشته باشد خنثی خواهد کرد ولی این رویدادها اجتناب‌ناپذیر است. در مجموع شکی نیست که ایران در شرایط اقتصادی بهتری قرار خواهد گرفت. اما یکی از مسائل مهمی که دولت آقای روحانی باید به آن توجه کند، مدیریت توقعات در ایران است. چرا که در راه رسیدن به یک توافق نهایی نباید انتظار داشت شرایط اقتصادی به سرعت و در کوتاه‌مدت بهبود یابد. به هر حال دولت آمریکا با موانع بسیار جدی برای لغو تحریم‌های ایران روبه‌رو است. در حال حاضر تمام تلاش دولت آمریکا این بوده است که کنگره را از تصویب تحریم‌های جدید باز دارد و برنامه فعلی را که شامل تعلیق بخش اندکی از تحریم‌هاست به کنگره بقبولاند. حال تصور کنید برای اینکه کنگره را راضی کند تحریم‌های چندین و چند ساله را به طور کامل لغو کند چه کار دشواری باید انجام دهد. به هر حال کسانی در دولت آمریکا هستند که خواهند گفت چطور می‌توانیم موافقت کنیم درآمد نفتی ایران در کوتاه‌مدت چهار تا پنج برابر شود، سرمایه‌گذاری در صنعت نفت و گاز ایران و قدرت اقتصادی ایران بیشتر شود در حالی که ایران از گروه‌هایی در سطح منطقه حمایت می‌کند که مخالف آمریکا هستند. این مسائل باعث خواهد شد حتی اگر توافقات هسته‌ای کاملاً دلخواه کنگره هم به دست بیاید، که تقریباً می‌توان گفت غیرممکن است، باز هم کنگره تمایل به لغو کامل تحریم‌ها نداشته باشد. در نهایت منظورم این است که انتظار ما باید این باشد که اقتصاد ایران در یک روند صعودی ولی با شیب بسیار کم در چند سال آینده، به سمت بهبود اوضاع حرکت کند. این‌گونه نخواهد بود که ناگهان دروازه‌های ایران باز شود و سرمایه‌گذاران خارجی به سمت بازار ایران روانه شوند و دسترسی آزاد و بدون حد و حصر به این بازار فراهم باشد. یعنی این انتظار در کوتاه‌مدت نابجاست و تنها فشار بیشتری بر دولت آقای روحانی در ایران وارد خواهد کرد. بنابراین به نظر من مدیریت توقعات یکی از موارد بسیار مهمی است که باید به آن توجه شود.

پس سخت‌ترین کار در آینده مذاکرات و روابط ایران و گروه 1+5 همین تبدیل شدن تعلیق تحریم به لغو تحریم خواهد بود، درست است؟
بله، ببینید می‌توان تصور کرد که رئیس‌جمهور آمریکا در آینده از همین قدرت اجرایی که دارد برای تعلیق تحریم‌های دیگر هم استفاده کند. اما دقت کنید که این اتفاق همانند گام نخست برای امتیازهای برگشت‌پذیر رخ خواهد داد. در گام نخست و با توجه به اینکه جو بی‌اعتمادی بین طرفین وجود داشت هیچ کدام از طرفین نمی‌خواستند اهرم‌هایی را که در دست دارند و برای رسیدن به آن سرمایه‌گذاری بسیار زیادی کرده‌اند، از دست بدهند بدون اینکه معلوم باشد نهایتاً به چه نتیجه‌ای خواهند رسید. بنابراین در وهله نخست، هر دو طرف امتیازات بازگشت‌پذیر داده‌اند. اما وقتی که ما وارد اعطای امتیازات بازگشت‌ناپذیر شویم کار سخت می‌شود. به عنوان مثال در نظر بگیرید ایران یک میثاق بین‌المللی مثل قرارداد الحاقی را امضا می‌کند بعد نمی‌توان انتظار داشت که آمریکا بعضی از تحریم‌ها را تعلیق کند. اینجا واقعاً انتظار این است که تحریم‌ها هم به صورت بازگشت‌ناپذیری لغو شوند و این کاملاً در اختیار کنگره آمریکاست. در صورتی که در نخستین گشایش پرونده هسته‌ای ایران باز هم همچنان 59 نفر در سنا رای داده‌اند که ایران باید مورد تحریم قرار بگیرد. یا در تابستان حتی بعد از انتخاب آقای روحانی 400 نفر در مجلس نمایندگان آمریکا رای به تحریم‌های جدیدی علیه ایران دادند؛ لذا این مساله بسیار دشوار خواهد بود. البته، فکر نمی‌کنم که بدون راه‌حل باشد. ما باید این واقعیت را بپذیریم که بعد از سه دهه خصومت بین ایران و آمریکا به هر حال این دشمنی به مقدار زیادی در هر دو کشور نهادینه شده است و برای اینکه این روند را معکوس کنیم به زمان زیادی نیاز داریم. می‌توان تصور کرد که در توافقات آینده شاید در یک یا دو سال بعد نیز همچنان امتیازات به صورت بازگشت‌پذیر باشد؛ و شاید بعد از آن شرایط برای اعطای امتیازاتی که بازگشت‌ناپذیر است، فراهم شود. این زمان بیشتر اجازه خواهد داد که دو طرف در باب مسائلی که ریشه اختلافات‌شان است بتوانند مذاکره کنند. یعنی در مسائل منطقه‌ای و روابط و پیشینه دو کشور هم بتوانند مذاکره کنند. در آن صورت است که می‌توان طرفداران بیشتری را در کنگره برای لغو تحریم‌ها پیدا کرد. تصور کنید که اگر دولت آمریکا به کنگره اعلام کند علاوه بر اینکه در مسائل هسته‌ای با ایران به توافق رسیده و بسیاری از مسائل را حل کرده‌، توانسته در سطح منطقه هم با ایران به توافقاتی برسد که برای هر دو طرف سازنده است، عده‌ای خواهند گفت این تسلیم به خواسته‌های آمریکا محسوب می‌شود ولی منظور من همکاری در مواردی است که همپوشانی منافع وجود دارد. مثلاً فرض کنید مثل همکاری دو کشور در مورد افغانستان در سال 2001. یعنی به هر حال آن همکاری منافع ایران و منافع آمریکا را همزمان تامین کرد. شاید به بهبود روابط دو‌جانبه منجر نشد اما منافع منطقه‌ای ما را تامین کرد. چنانچه چنین شرایطی فراهم شود، دولت آمریکا هم می‌تواند فشار بیشتری به کنگره بیاورد و حتی از طریق افکار عمومی در آمریکا کنگره را مجاب به لغو تحریم‌ها کند. در غیر این صورت فکر می‌کنم که به هر حال مساله هسته‌ای تمام‌نشده خواهد ماند.
اصولاً شکست لابی اسرائیل در آمریکا یک امر بی‌سابقه است. سابقه نداشته که این گروه چنین فشاری به دولت و کنگره وارد کند اما ناکام بماند. در چند سال گذشته فقط یکی، دو مورد بوده که این لابی شکست خورده است. یکی در مورد فشار جنگ علیه سوریه و دیگری برای وضع تحریم‌های جدید علیه ایران بوده است.


بر اساس قانون تحریم‌هایی که کنگره آمریکا علیه ایران در گذشته وضع کرده را باید خودش با رای‌گیری مجدد لغو کند. یعنی اکثریت کنگره آمریکا به این نتیجه برسد. به هر حال تغییر بسیار شگرف و عجیبی خواهد بود که سناتورها و نمایندگان مجلس که تحریم‌های زیادی علیه ایران وضع کرده‌اند، دست به لغو آن بزنند. نکته دیگر هم اینکه احتمال روی کار آمدن یک دولت جمهوریخواه در دو سال آینده وجود دارد و جمهوریخواهان به طور سنتی رابطه چندان خوبی با ایران ندارند. حتی ممکن است ترکیب سنا نیز به نفع جمهوریخواهان تغییر کند. همه اینها بدان معنی است که احتمال جدی‌تر شدن چالش ما با آمریکا وجود دارد. تا چه اندازه احتمال می‌دهید این اتفاق بیفتد و برای جلوگیری از افزایش اختلافات در آینده چه باید کرد؟
این گزینه‌ای است که بدون شک آقای ظریف و گروهشان حتماً در نظر گرفته‌اند. یعنی در محاسبات‌شان حتماً به این احتمال هم پرداخته‌اند. احتمالاً از همین لحاظ هم ایران اصرار دارد که مذاکرات در سال آینده باید به نتیجه برسد. چرا که آمریکا از سال 2015 وارد فضای انتخابات ریاست‌جمهوری یعنی مراحل آغازین این انتخابات خواهد شد و اصولاً رسیدن به نتیجه دشوارتر خواهد شد. معلوم نیست که در انتخابات 2016، همچنان دموکرات‌ها بتوانند سرکار بمانند. بنابراین هدف این است که در یک سال آینده که همچنان آقای اوباما در قدرت است برای این مساله راه‌حل پیدا شود. از دید من آقای اوباما به طور صادقانه خواهان حل بحران هسته‌ای است و برای این کار دلایل متعددی دارد که به آن اشاره خواهم کرد. آقای ظریف و تیم‌شان به این نتیجه رسیده‌اند که بهتر است در همین سال آینده یک نقشه راه برای رسیدن به توافق جامع ترسیم کنند که حتی اگر در سال 2016 یک دولت جمهوریخواه روی کار آمد که مخالف این روند بود و قصد داشت زیر توافق بزند او مسوول باشد نه ایران. یعنی در واقع دولت آمریکا ناقض مذاکرات شناخته شود و توجیهی برای اعمال فشار بر ایران نداشته باشد. این مساله‌ای است که حتماً مذاکره‌کنندگان ایرانی کاملاً در محاسبات‌شان در نظر گرفته‌اند. اما چرا آقای اوباما دوست دارد این مناقشه هسته‌ای ختم به خیر شود؟ دولت آقای اوباما به علت میراثی که می‌خواهد در سیاست خارجی از خودش به جای بگذارد، خواهان حل مساله هسته‌ای ایران است. آقای اوباما علاوه بر مسائل مربوط به خاورمیانه به طور کلی احساس مسوولیتی نسبت به خلع سلاح هسته‌ای دارد که از روزهای نخستین بر سر کار آمدنش، همواره روی این مساله اصرار داشته است و می‌خواهد در این زمینه دستاوردی جدی داشته باشد. مساله سوم، این است که یکی از اهداف اصلی دولت آقای اوباما این بوده که قدرت اقتصادی آمریکا را احیا کند و لازمه این کار پرهیز از درگیری‌های نظامی در جهان و به خصوص در خاورمیانه بوده است. اوباما از این نظر هم به دنبال توافق است. اگر که این توافق به دست بیاید و برای هر دو طرف برد-برد باشد دیگر ایران نباید نگران باشد. برای اینکه حتی اگر در سال 2016 یک دولت بسیار تندرو در آمریکا بر سر کار بیاید و بخواهد قرارداد را لغو کند، دیگر این امکان را ندارد که بخواهد ایران را تحت فشار بین‌المللی بگذارد. فراموش نکنید، در سال 1995 دولت آمریکا تحریم‌های بسیار سختگیرانه‌ای علیه ایران اعمال کرد، اما تشدید این تحریم‌ها در زندگی روزمره مردم به هیچ وجه مشهود نبود چرا که جامعه جهانی برای اجرای تحریم‌ها با آمریکا همراه نبود و پروژه ایران‌هراسی به نتیجه نرسیده بود. بنابراین اگر دوباره چنین شرایطی ایجاد شود که آمریکا بخواهد به طور یک‌جانبه فشار را بر ایران افزایش دهد و از حمایت جامعه جهانی برخوردار نباشد، می‌توان گفت که به نتیجه نخواهد رسید. این خودش یک نوع بیمه برای روندی است که تیم مذاکره‌کننده فعلی در پیش گرفته و یک برنامه‌ریزی حساب‌شده است که از احتمالات غیرقابل پیش‌بینی اجتناب می‌کند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها