تاریخ انتشار:
محسن هاشمی کاندیدای شورایشهر از برنامه اصلاحطلبان میگوید
اولویت شورای شهر تدوین حقوق شهروندی است
نظام به دنبال ایجاد رقابت بین شیرها نیست.
نظام به دنبال ایجاد رقابت بین شیرها نیست هاشمی برای ورود به انتخابات منتظر جواب نیست
اگر هاشمی بیاید، اصولگرایان از پیروزی ناامید میشوند همه اصلاحطلبان پشت سر یک کاندیدا میروند
خاتمی فقط نگران تایید صلاحیت است با تخریب هاشمی دنبال دور دومی شدن انتخابات میروند
محسن هاشمی، محافظهکارترین پسر خانواده هاشمی است. سنجیدهتر و محتاطتر سخن میگوید. اگر پدر سه تریبون داشته باشد او تریبون آرام و در لفافه آیتالله است. مسلماً اولین سوال آمدن و نیامدن آیتالله است اما میگوید فقط چند روز دیگر صبر کنید نتیجه مشخص شود. به نوعی سخن میگوید که گویا پدرش هم هنوز به هیچ قطعیتی نرسیده است. اما میگوید دو نکته فراموش نشود. آیتالله برای آمدن و نیامدن منتظر نظر کسی نیست. از طرفی احساس میشود اکنون هدف رقابت شیرها نیست. اگر نتیجه این شد که شیرها نیایند، همگی پشت یک کاندیدای اصلاحطلب میروند تا پیروزیاش قطعیتر باشد. بسیار بر انتخابات شوراها تاکید دارد و میگوید باید به مردم گفت یک فرصت خوب در شوراها فراهم است و انتخابات آن را از دست ندهند. اصلاحطلبها در لیست شورا قوی و پرتعداد ظاهر شدند. از نگاه او هر چند، شورای شهر بعدی اگر سیاسی نشود و متخصصها بیایند میتوان نسخه بهتری برای مردم پیچید. چند بار تاکید میکند اولویت اول تدوین یک سیاستنامه حقوق شهروندی است برای مردم تهران تا کسی به آنها ظلم نکند و زور نگوید و شهروندان به حقوق شهروندیشان آشنا شوند. بعد هم روایتهای جالبی از روابط او و دولت و ظلمهایی که به خاطر لجبازیهای سیاسی دولت کنونی به مردم تهران شده، میگوید. تاکید دارد بیایم اولویتم توسعه سریعتر مترو است و مردم دیدند و حس کردند که در این سالها برای رسیدن به این موضوع هیچ سنگاندازی مانعش نبوده است.
اصولگرایان در محافل خصوصی و برخی رسانههایشان از خیز اصلاحطلبان برای انتخابات شوراها و بعد از آن در دست گرفتن مدیریت شهری و شهرداری تهران سخن میگویند و بسیاری عنوان میکنند که شما احتمالاً شهردار آتی تهران هستید. الان حضور اصلاحطلبها چقدر قوی است؟
ببینید الان هنوز بحث اینکه شهردار چه کسی باشد، به طور قوی مطرح نیست. از طرفی برای شهردار شدن هم که لازم نیست حتماً عضو شورای شهر شد؛ فرد مورد نظر پس از شکلگیری شورای شهر میتواند پیشنهاد شود، از قضا پیشنهادی در بین اصلاحطلبان مطرح شد که اگر قرار است از مردم رای بگیرند، از الان بیایند شهردارشان را انتخاب کنند و به مردم بگویند اگر به لیست ما رای بدهید، شهردار ما هم فلان فرد خواهد بود. این پیشنهاد هم برای این طرح شد که برای مردم مهم است که ببینند اگر به فلان لیست رای بدهند در نهایت شهردار شهر چه کسی میشود. ایده زیاد بدی نبود اما فعلاً که به نتیجه نرسیده است. چون اغلب لیستها هنوز بسته نشده و مدام تغییر میکند. ولی باید لیست مشخص شود و افراد داخل لیست جلسه بگذارند و به یک جمعبندی برسند که اگر لیستشان رای آورد چه چهرهای را برای شهردار شدن معرفی میکنند. فعلاً هیچ گروهی نتوانسته لیست 31نفرهشان را تهیه کند. از طرفی همین 31 نفر هم در مورد یک شخص برای شهردار شدن مطمئناً با اختلاف نظرهای جدی مواجه میشوند. اینها را مطرح کردم که ببینید از الان نمیتوان پیشبینی کرد اگر اصلاحطلبها در شورا اکثریت را داشتند چه فردی را به عنوان شهردار معرفی میکنند. البته در مورد من و دو چهره دیگر حرفهایی در مورد شهردار شدن در برخی محافل مطرح شده بود اما بعداً با این توضیحات دیگر در موردش نمیتوان پیشبینی زودهنگام کرد.
آقای هاشمی ما تجربه دو شورای اصلاحطلبانه را داشتیم؛ شورای اول و دوم؛ به مردم باید چه گفت در مورد تفاوتهای این شورای اصلاحطلبانه با شورای دوم که برای رای دادن، انگیزه پیدا کنند؟
به نظرم باید اول به مردم این پیغام را بدهیم که انتخابات شورای شهر را با همان عینکی که به انتخابات مجلس و ریاستجمهوری نگاه میکنند، مورد تفسیر قرار ندهند. بیش از یک سده است که در دنیا مردم دنبال اداره امور شهر توسط خودشان هستند. خب در ایران هم همان دوران یک حرکتی مانند انجمن بلدیه راه افتاد که متاسفانه فضای سیاسی اجازه جان گرفتن و ادامه یافتنش را نداد. بهترین روش توسعه همین واگذار کردن امور به خود مردم است. در کشورهای توسعهیافته اروپایی و همچنین برخی کشورهای آسیایی مانند ژاپن شوراها آنقدر جا افتادهاند که حکومت مرکزی در مورد اداره امور شهری، هیچ وقت مورد سوال مردم قرار نمیگیرد چون همه مسوولیت بر عهده مدیریت شهری و شوراهاست. دولت مرکزی هم کارهای سیاسی و حفظ منافع کلان ملی و تمامیت ارضی را مدنظر دارد. در قانون اساسی هم ما یک فصل به نام شوراها داریم. مخصوصاً با پافشاری و نگاههای جامعی که آیتالله طالقانی به امر شوراها داشتند، ما از لحاظ پشتوانه قانونی، کمبودی نداریم. اگر قانون را اجرا کنند، مردم مسوولیت اداره شهر را از خودشان بدانند همراهی بیشتری میکنند و از طرفی با کمبودهای شهری اینقدر بدبینی و کدورت از بیتوجهیهای دولت مرکزی نسبت به شهرهایشان در بین شهروندان گسترش پیدا نمیکند.
شما از دوره احمدینژاد مدیر مترو بودید؛ ایشان یک بار هم سر پرداخت صحیح بودجه حمل و نقل کوتاه نیامدند. شما فرزند هاشمی بودید و تصور بود به خاطر شماست. آیا دیدار و گفت و گویی در این سالها بین شما و وی در این باره شکل گرفت؟
متاسفم که بگویم ایشان تا اردیبهشت 84 هیچ مشکلی با من نداشت. من دو سال مدیرعامل مترو در زمان احمدینژاد بودم. اما به محض اینکه آیتالله هاشمی در انتخابات ثبت نام کرد
یکدفعه رفتارش با من عوض شد. ایشان وقتی رئیسجمهور شد خواست قدرت را از شهرداریها بگیرد و به دولت بدهد. یعنی مسیری برعکس آنچه در دولت اصلاحات برای قویتر کردن شورای شهر طی کردیم. من همان پنجم تیرماه که ریاستجمهوریشان قطعی شد رفتم پیش ایشان و استعفا دادم و گفتم بهتر است مدیری برای متروی تهران بیاید که شما بتوانی با او کار کنی و بودجه بدهی و تعامل داشته باشید. اما استعفایم را قبول نکرد. ایشان به دلیل سیاسی و با استفاده از شایعات برخی حرفهای منفی در مورد خانواده هاشمی زد که هنوز هم نتوانسته جمعش کند.
اگر به مونوریل تن میدادید شاید این دردسرها ایجاد نمیشد؟
آخر کجای قانون گفته رئیسجمهور باید برای تعیین نوع خدمات ریلی تصمیم بگیرد؟ مگر این تصمیم سیاسی است؟ حتی پول دادند به گروهی کارشناس و مشاور که بررسی کنند و به این نتیجه برسند که مونوریل بهتر است. جالب اینکه مشاوران خود دولت گفتند مونوریل هزینهبر و غیرمفید است. حمل و نقل ریلی باید کریدورهای پررفت و آمد را پوشش میداد و مونوریل جوابگو نبود. متاسفانه ایشان و دولتشان فکر میکنند تصمیمگیری از بالا به پایین است اما خب دیدیم بدنه کارشناسی کشور حالت تدافعی گرفت و جلوی مونوریل ایستاد. آنها هم زورشان را زدند اما دیدند هم مشکل قانونی پیدا میکنند و هم شهرداریها جلوی مونوریل کوتاه نمیآیند. انحراف فقط که در مسائل عقیدتی نیست. انحراف در این مسیرهای قانونی هم بود. به همین دلیل وارد درگیری با متروی تهران و سایر شهرها شدند. چون بقیه شهرها هم راضی نبودند که زیر نظر وزارت کشور بروند. همه مردم هم هزینهاش را دادند. متروی بسیاری از شهرها میتوانست راه افتاده باشد و هنوز بهرهبرداری نشده است. ببینید حتی در وزارت کشور میخواستند تصمیم بگیرند که اتوبوس شهرها را هم خودشان بخرند. حتی تصمیم به اینکه چه موتوری باشد را هم دست خودشان گرفتند. کاش تصمیم میگرفتند فقط کار را معطل میکردند.
با این توصیفات اگر عضو شورای شهر شوید، مردم میتوانند به سرعت گرفتن سیاستهای توسعه حمل و نقل عمومی شما با محوریت مترو امیدوارتر باشند؟
من یک توضیح بدهم که نظرسنجیها میگوید دغدغه اصلی مردم حمل و نقل عمومی و آلودگی هواست. مترو هم در حمل و نقل عمومی حرف اول را میزند و بعد هم یک شبکه تجهیزشده اتوبوسرانی؛ اتوبوسهای داغان و از کارافتاده. باید یک برنامه چهارساله جدی در این باره داشت. ترافیک را هم با ساخت پل و خیابان و اتوبان حل کرد. عدالت عمومی هم میگوید باید حملونقل عمومی امن و مجهز و ارزان داشت. الان طبق برنامه جامع تهران باید به 256 ایستگاه مترو رسید تا تمام شهر را پوشش دهد. من مدعیام مترو و اتوبوسرانی باید داشت که در شأن شهروندان باشد تا تمام طبقات جامعه بتوانند استفاده کنند. البته اولویتهای دیگر مثل مسکن و اشتغال هم مطرح است.
کارگزاران لیست جدا میدهد؟
در قالب شورای هماهنگی جبهه اصلاحات کار میکنیم و لیست جداگانه نمیدهد.
واقعاً به لیست اصولگرایان هم میپیوندید؟
مشی من مشخص است؛ هر گروهی دعوت کند و بخواهد حاضرم نامم را در لیستشان قرار دهم به شرطی که در خطمشی کلی با هم دچار تناقض آشکارا نباشیم. الان هنوز لیستها مشخص نیست. خب یک لیست دولتیهاست. یک لیست هم که در آن جبهه پیروان خط امام است که سعی دارد به همراه موتلفه و حامیان قالیباف لیست تهیه کنند. اصلاحطلبها؛ لیست طیف آقای مطهری و از سوی دیگر حزب اسلامی کار هم هست.
آبادگران چطور؟
همان لیست اعضای شورای شهر قدیم هستند.
دولتیها در سطح وزیر در این دوره ثبت نام کردند. این پیغام خوبی برای شورای شهری که به قول شما بهتر است سیاسی نباشد، دارد؟
بالاخره تصورشان این است که اگر کاندیدایشان در انتخابات ریاستجمهوری برنده شد حداقل این پایگاه را داشته باشند. خب یک بار از این پایگاه پریدند و رفتند به ریاستجمهوری؛ خب این پایگاه برایشان شیرین شده (خنده) البته نباید برای انتخابات شورا، از امکانات دولتی استفاده کنند. البته اینها روشهایشان روشهای پوپولیستی است و احتمالاً باز شعارهای عوامپسند میدهند.
خب مردم با تجربه هشت سال، احتمالاً دیگر سادهانگارانه رفتار نمیکنند.
نمیدانم. باید منتظر بود و رفتار مردم را دید. اینها باز وعده مونوریل میدهند و همان حرفهای همیشگی. باید دید مردم تجربه شعارهای هشت سال پیش را جدی میگیرند. یا اینکه باز تطمیع میشوند. الان جو عمومی جو خوبی نیست و باید منتظر صندوق رای بود. البته انتخابات شوراها تحتالشعاع ریاستجمهوری قرار گرفته است. مثلاً هفته گذشته روز شوراها بود اما دریغ از یک خبر و برنامه در صدا و سیما! تا مردم با توجه به سایه انتخابات ریاستجمهوری، انتخابات شورا را در سایه نبینند. اما جالب بود هیچ حرکتی از سوی وزارت کشور و صدا و سیما صورت نگرفت و خب این رفتار خنثیگونه برخلاف سالهای قبل، کمی تاملبرانگیز و جالب بود؛ و شک کردیم اصلاً دلشان میخواهد انتخابات شورایی برگزار شود؟
دیدیم آقای احمدینژاد تا آخرین لحظه مقاومت کرد و به خاطر اختلافاتش با آقای قالیباف حاضر نشد اختیارات شورا و مدیریت شهری را افزایش دهد. فکر میکنید اصلاحطلبهای شورا، در صورتی که دولت بعدی اصولگرا بود میتوانند دولت را راضی به تنفیذ وظایف شوراها کنند؟
مجلس سال 75 قانون شوراها را تصویب کرد و من به عنوان مسوول دفتر آیتالله هاشمی، به خاطر دارم ایشان چون سال آخر عمر دولت ششم بود، تصمیم داشتند این قانون را به صورت پایلوت در بخشی از کشور اجرا کنند. اما همان موقع گفتند چون انتهای عمر دولت هستیم، پیشنهاد شد که دولت بعدی این کار را شروع کند. خب سال 77 شوراها در کشور آغاز به کار کردند. من هم به حکم آقای نوری که وزیر کشور بودند یک سال قبلتر به عنوان رئیس مترو انتخاب شدم. اتفاقاً من یادم هست که از شورای اول برای کوچک کردن دولت استفاده کردم. در زمان آقای کرباسچی به عنوان شهردار و آقای نوری در شورای شهر گفتم اولین کاری که برای مردم تهران باید بکنیم گسترش مترو است و شهرداری باید به عنوان پدر مترو این پروژه کلان را مدیریت کند. دولت خاتمی هم بدون هیچ مخالفتی بسیار همراهی کرد. در ان موقع مدیرعامل مترو معاون وزیر کشور بود. اما وقتی من پیشنهاد واگذاری مسوولیت مترو از وزارت کشور به مدیریت شهری را طرح کردم؛ هم شوراها و هم وزارت کشور به این امر راضی بودند و بدین ترتیب مدیریت مترو از وزارت کشور به مدیریت شهری منتقل شد.
خب با شرایط کنونی که نمونهاش را در زمان آقای احمدینژاد دیدیم. یعنی اختلافات سیاسی؛ واقعاً چقدر میتوان به مردم امید داد شورای شهری که مثلاً نیروهایش را افراد حتی متخصص و خوشفکر تشکیل دهند گرفتار این دست اختلافات نمیشود؟
بله، دلیل تضعیف شوراها سیاسی شدن شوراهاست. شوراهای دوم را ببینید که به خاطر سیاسی شدن منحل شد. نمیتوان گفت شورا سیاسی نیست؛ به هر حال به میزانی از انگیزههای سیاسی برای فعالیت قویتر اعضا در شورا نیاز است اما هر میزان کمتر سیاسی باشد، بهتر میتواند شهر را مدیریت کند. ولی اهداف اصلی شورا نباید سیاسی شود. چون که میدانید مدیریت تمام برنامههای اقتصادی، اجتماعی فرهنگی، بهداشتی و رفاهی شهر بر عهده شوراهاست. به همین دلیل امیدوارم شورای دور بعد بیش از آنکه سیاسی باشد، یک شورای تخصصی باشد از حضور چهرههای درجه اول علمی و مدیریتی و از همه مهمتر این فرهنگ را در بین مردم ایجاد کند که اگر شورا کار نکرد، بدون ترس بتوانند بپرسند این شورا چرا برای منافع مردم کار نمیکند.
این موضوع در گرو یک دست بودن شوراست؟ مثلاً چند وزیر احمدینژاد در کنار چهرههای شاخص اصلاحطلب، جداً میتواند چنین فضایی را ایجاد کند؟
ببینید اگر شورا را به عنوان یک پایگاه سیاسی تلقی نکنیم، لزومی به یک دست بودن شورا نیست. چون شورا تخصصی است و از افراد و گروههای مختلف تخصصی باید استفاده کند. به همین دلیل ما میگوییم در تهیه لیستها یک نکته مهم تخصصهای متنوع افراد پیشنهادی است نه صرف سیاسی بودن.
با چه اولویتی؟
من 14 سال به عنوان مدیر مترو با شوراها کار کردهام؛ از طرفی به عنوان عضو هیات مرکزی حزب کارگزاران دارای سابقه و تفکر سیاسی هم هستم. بر اساس همین تخصص سیاسی و مدیریت شهری، فکر میکنم در جمعبندی کنونی مردم تهران، اولویت درخواستشان رعایت حقوق شهروندی است. به همین دلیل باید یک مرامنامه و اساسنامه در مورد حقوق شهروندی بنویسیم که هیچ شهروندی حقش در شهر ضایع نشود و هیچکس نتواند به یک شهروند زور بگوید و حقشان را ضایع کند؛ و اگر گفت این سیاستنامه «حقوق شهروندی» یا قانون از شهروند دفاع کند. شهروند باید حقوقش را بداند و از طرفی آگاه باشد که وظایفاش در برابر این حقوق چیست تا دیگر به راحتی نتوان به خاطر بیاطلاعی وی از حقوقش، مورد زور و ظلم قرار نگیرد. اولویت بعدی به نظرم باید ایجاد شفافیت مالی در شهرداری باشد. این موضوع خیلی مهم است چون اولین ویترینی است که میتوان اعتماد مردم را در زندگی شهری نسبت به کلیت نظام کسب کرد.
شفافیت مالی در مجموعهای که حداقل در 12 سال گذشته تریبون قبل از کاندیداتوری ریاستجمهوری بوده است؟
نباید شهرداری به شکل کنونیاش یعنی به عنوان سکوی پرتاب به ریاستجمهوری باشد. اگر این طور باشد نتیجه همینی میشود که میبینید. چون دولت شهرداری را رقیب دور بعد انتخابات ریاستجمهوریاش میداند و حاضر نیست نه بودجه بدهد و نه همراهی کند. همین شرایطی که الان به دلیل همین اختلافات بین احمدینژاد و قالیباف در تهران میبینید. نتیجه اینکه شهروندان ضرر میکنند و مردم ناراضی هستند.
همان طور که میگویید شورای سوم و چهارم نتوانست در تمام این مدت سر موضوع بودجه حمل و نقل دولت را راضی کند. این ضعف اصولگرایان شورا در این دو دوره بود یا به نظرتان قدرت و سماجت دولت؟
به نظرم شورای شهر میتوانست بهتر از این عمل کند. اما خب آن طرف دولت ابزار اصلی یعنی بودجه را در اختیار داشت. حال وضع در مورد تهران بهتر است. شما شیراز، تبریز و اصفهان را ببینید. متروهایشان آماده کار است اما هنوز وارد سرویسدهی نشدهاند. به جز تهران که آن هم به دلیل انرژی قوی بدنه مدیریتی مترو تهران که با پشتوانه مجلس توانست بخشی از بودجه خود را دریافت کند. همچنین حمایتهایی که آقای قالیباف برای متوقف نشدن روند توسعه خطوط مترو در شهر از این سیستم میکرد. به نظرم شورای شهر باید به نخستین نیاز شهروندان که رفع مشکل حمل و نقل، تردد و آلودگی هواست، توجه بیشتری داشته باشد. از طرفی مردم مدام در جریان قرار بگیرند که اولویت شهر چیست و مدیریت شهری روی چه مواردی در حال برنامهریزی و اجرای طرحهای زیربنایی است. از طرفی یک گام مهم شورای شهر باید نظارت روی عملکرد شهرداری هم باشد. الان شورای شهر در هر چهار اولویت ضعف اساسی دارد.
وعده نظارت که عملیاتی نیست. خود شورای شهر چهارم هم اذعان میکند شورای شهرداری است تا شورای شهر.
این ضعف نظارت شورا بر شهرداری، نتیجه تضعیفی است که دولت بر روی شوراها تحمیل کرده است. مصوبات شورا باید به تایید فرمانداری برسد. فکر میکنید شورا تصمیم بگیرد یک شهردار را استیضاح کند، به صرف اراده اعضا میتواند؟ خیر؛ باید فرمانداری تصمیم استیضاح را تایید کند. خب کافی است شهردار فقط با فرمانداری هماهنگ باشد و از روش مالی-سیاسی، فرمانداری را تطمیع کند، این طوری شهردار به راحتی مشکل خودش با 31 عضو شورای شهر را دور میزند و باز کار خودش را میکند. در حالی که جنس نظارت دولت و فرمانداری باید در قالب تطبیق مصوبات شورا با قانون باشد نه نظارت سیاسی فرمانداری بر تصمیمهای شورا. البته تعداد کم اعضای شورای شهر یکی از ضعفهای شورا حداقل در تهران بود. اما الان با اضافه شدن اعضای شورای تهران به 31 نفر این امید است مسائل شهر با دقت و وسواس بیشتری از سوی اعضای شورای شهر مورد بررسی قرار بگیرد.
آقای خاتمی تردیدهایی در مورد شرکت کردن دارند. پدر شما بسیار جدی و محکمتر از اینکه باید آمد و کشور را نجات داد صحبت کردند. اگر فرض بگیریم که پدر شما کس دیگری را پیدا نکند که برای ریاستجمهوری آمادگی داشته باشد، آیا حضور همزمان ایشان و آقای خاتمی میتواند محقق شود؟
شاید بهتر باشد من زیاد ورود پیدا نکنم به این موضوع؛ اما به نظر من آقای هاشمی هنوز به این جمعبندی نرسیده. اسم ائتلاف خاتمی - هاشمی را هم فعلاً نمیتوان با این قطعیت مطرح کرد. به هر حال اگر اقبال مردم به آیتالله تا این حد است که احساس میکنند باید ایشان برای نجات کشور کاندیدا شوند، در نظرسنجیها خودش را نشان میدهد که فعلاً هم نتیجه نظرسنجیهایی که اعلام میشود نشان از همین اقبال مردم به آقای هاشمی و خاتمی دارد. اما اینکه چه میشود را نمیتوانیم هنوز پیشبینی کنیم. حقیقتاً آقای هاشمی هنوز در تردید است. بهتر است که گمانهزنی نکنیم.
اصولگراها عنوان میکنند هاشمی ترس از باختن دارد که نمیآید. مثل تجربه مجلس ششم و ریاستجمهوری 84؛ ایشان چنین فکری میکنند؟
نه، آقای هاشمی که تا الان نشان دادند از انتخابات و به رای مردم گذاشته شدن نمیترسند. ایشان بیشترین رکورد شرکت در انتخابات در ایران و برنده شدن را دارند. ایشان در شرایط بسیار سخت حضور پیدا کردند و پیروز هم شدند. پس ترسی نیست. این حرفها حرفهای نادرستی است. به نظرم دیگر نباید گمانهزنی در مورد ثبت نام کردن و نکردن ایشان کرد و باید منتظر ماند و دید نتیجه چه میشود. اگر این سوال را یک سال پیش میپرسیدید نظر من خیلی فرق داشت اما الان وضعیت به شدت فرق کرده است.
بخشی از حامیان حضور هاشمی در انتخابات عنوان میکنند همانطور که آیتالله گفته شرایط کشور در وضعیت نامناسبی است و ایشان در صورت نیامدن آقای خاتمی، شاید یکی از امیدهای اصلی بهبود وضعیت آینده باشند. در صورت نیامدن ایشان در انتخابات، چه جوابی به این بخش از افکار عمومی دارند؟
اگر در انتخابات شرکت نکردند- تاکید میکنم که هیچ چیز مشخص نیست- اما اگر ایشان نیامدند خب معنایش این است که به این نتیجه رسیدهاند که تنها امید نجات کشور نیستند و امیدهای دیگری است که میتوان مردم را به سوی آنها سوق داد.
اما این نگرانی وجود دارد که این امیدهای ثانوی، تبدیل به «بازندگان نجیب» شوند؛ مانند عارف و روحانی و جهانگیری؛ یعنی انتخابات و نهایتاً یکی دو میلیون رای و گفته شود سهم این طیف از رای مردم فقط همین قدر بود و بس.
مطمئن باشید این گونه نخواهد شد. اگر آقای هاشمی یا خاتمی نیایند، یک حالت این ست که این آقایان که شما نام
تجربه شکست معین تکرار میشود.
نه، آن موقع هم آیتالله هاشمی آمد و هم آقای کروبی و هم آقای معین و مهرعلیزاده؛ خب این اشتباه بود و دیدید که همانی شد که آن طرفیها میخواستند و اشتباه بزرگی بود. اما الان داریم صحبت از این میکنیم که جلوی این اشتباه را در صورت رخداد خواهیم گرفت. الان حرف از این میزنیم که اگر قرار شد گزینه دوم روی میز اصلاحطلبان باشد، همگی پشت سر یکی قرار بگیرند. یک وحدت تمامعیار. اگر این طرفیها در یک کاندیدا تبلور پیدا کنند، شانسشان بسیار بالاست.
مردم به چهرهای که امتحانش را قبلاً پس نداده، اعتماد میکنند؟
بستگی دارد چطور عمل کنیم. من یادم است اول آقای خاتمی در سال 1388 برای انتخابات اعلام حضور کردند و بعد آقای موسوی. خیلیها هم میگفتند موسوی 20 سال از کار دور بوده و نمیتواند. اما دیدیم وقتی که آقای خاتمی به حمایت از آقای موسوی پرداختند، رای خوبی آورد.
اما او نخستوزیر بود، این بار حرف از چهرههای کمتر آشنای وزیر است.
ببینید به نظر میآید این بار هدف ایجاد یک رقابت بین شیرها نیست. حالا من معادل
رو بهرویش را به کار نمیبرم اما خب شواهد میگوید هدف رقابت یک عده دیگر است که سطحشان پایینتر است. خب اگر بخواهیم در سطح شیرها وارد شویم، فکر میکنم مورد قبول نیست. اگر در سطح پایینتر قرار شد عمل کنیم، خب شیرها میآیند پشت یکی از آنها قرار میگیرند. چون راه دیگری وجود ندارد. به نظرم مهم پیدا کردن راهی است که بتوانیم آن را به عینیت برسانیم.
پس ایشان هم برای حضور منتظر چراغ سبز هستند؟
خیر، اصلاً. آیتالله هیچ وقت برای تصمیمگیریشان منتظر جواب نیستند. تا جایی که میدانم ایشان الان هم منتظر جواب نیستند اما صلاح کشور را بررسی میکنند که حضورشان چقدر میتواند موثر باشد؟ آقای خاتمی هم به نظر من منتظر هیچ جوابی نیستند. ایشان نگران تایید صلاحیت هستند. باید صبر کرد و دید چه میشود.
شما میگویید هاشمی در حال بررسی این است که آمدنش چقدر میتواند موثر باشد. این یعنی چه؟ چطور رئیسجمهور هاشمی نمیتواند برای کشور موثر واقع شود؟ یعنی این احتمال وجود دارد که ایشان تصور کنند بیایند و نتوانند کاری کنند؟
نه، این طور نیست. به هر حال مردم انتظاراتی از آقای هاشمی دارند که از ایشان مکرراً میخواهند کاندیدا شود. اگر آقای هاشمی ببینند این انتظارات را نمیتوانند برآورده کنند، ممکن است نیایند.
خب چطور ممکن است هاشمی با این سابقه و تجربه و همراهی بخش وسیعی از بدنه مدیریتی کشور و همچنین همراهی قم، رئیسجمهور شوند و نتوانند کاری جلو ببرند.
من جواب این سوال را در ذهنم دارم اما صلاح میدانم نگویم. اگر ایشان تصمیم به نیامدن گرفت مطمئناً خودشان دلایلش را توضیح میدهند. ایشان الان صریحتر از گذشته حرف میزنند، اگر نخواستند بیایند حتماً دلیلش را مطرح خواهند کرد.
یک پیشنهاد هم همزمان مطرح شده که اگر خاتمی - هاشمی نیامدند؛ شما و سیدعلی خاتمی بیایید و همان طور که در انتخابات مجلس ششم، رای هاشمی - خاتمی به سبد محمدرضا خاتمی - فائزه هاشمی جا به جا شد، در این دوره هم ائتلاف شما و خاتمی میتواند این رخداد را تکرار کند.
خب این یک ایده است. باید پرورانده شود و دید چقدر جواب میدهد. من انتخابات ریاستجمهوری را کنار گذاشتم مگر اینکه در این چند روز اتفاقات دیگری بیفتد که روی این گزینه فکر کرد.
برخی روزنامههای اصولگرا آقای هاشمی را با الفاظی تهدید میکنند.
این کار خیلی زشتی است. ناراحتی اصلی آنها از دست دادن قدرت است. چون اگر آقای هاشمی بیایند به شدت از پیروز شدن خودشان ناامید میشوند. البته فکر میکنم آنها همان سیاست سال 1384 خود را تکرار کنند و با تعدد کاندیدا بیایند و هر کدام در میدان خودشان به تخریب آیتالله بپردازند و انتخابات را به دور دوم ببرند.
نظرسنجیها چیز دیگری میگوید.
بله، نظرسنجیها مهم است. فعلاً که نظرسنجیها مثبت نشان میدهد.
اگر هاشمی بیاید، اصولگرایان از پیروزی ناامید میشوند همه اصلاحطلبان پشت سر یک کاندیدا میروند
خاتمی فقط نگران تایید صلاحیت است با تخریب هاشمی دنبال دور دومی شدن انتخابات میروند
محسن هاشمی، محافظهکارترین پسر خانواده هاشمی است. سنجیدهتر و محتاطتر سخن میگوید. اگر پدر سه تریبون داشته باشد او تریبون آرام و در لفافه آیتالله است. مسلماً اولین سوال آمدن و نیامدن آیتالله است اما میگوید فقط چند روز دیگر صبر کنید نتیجه مشخص شود. به نوعی سخن میگوید که گویا پدرش هم هنوز به هیچ قطعیتی نرسیده است. اما میگوید دو نکته فراموش نشود. آیتالله برای آمدن و نیامدن منتظر نظر کسی نیست. از طرفی احساس میشود اکنون هدف رقابت شیرها نیست. اگر نتیجه این شد که شیرها نیایند، همگی پشت یک کاندیدای اصلاحطلب میروند تا پیروزیاش قطعیتر باشد. بسیار بر انتخابات شوراها تاکید دارد و میگوید باید به مردم گفت یک فرصت خوب در شوراها فراهم است و انتخابات آن را از دست ندهند. اصلاحطلبها در لیست شورا قوی و پرتعداد ظاهر شدند. از نگاه او هر چند، شورای شهر بعدی اگر سیاسی نشود و متخصصها بیایند میتوان نسخه بهتری برای مردم پیچید. چند بار تاکید میکند اولویت اول تدوین یک سیاستنامه حقوق شهروندی است برای مردم تهران تا کسی به آنها ظلم نکند و زور نگوید و شهروندان به حقوق شهروندیشان آشنا شوند. بعد هم روایتهای جالبی از روابط او و دولت و ظلمهایی که به خاطر لجبازیهای سیاسی دولت کنونی به مردم تهران شده، میگوید. تاکید دارد بیایم اولویتم توسعه سریعتر مترو است و مردم دیدند و حس کردند که در این سالها برای رسیدن به این موضوع هیچ سنگاندازی مانعش نبوده است.
اصولگرایان در محافل خصوصی و برخی رسانههایشان از خیز اصلاحطلبان برای انتخابات شوراها و بعد از آن در دست گرفتن مدیریت شهری و شهرداری تهران سخن میگویند و بسیاری عنوان میکنند که شما احتمالاً شهردار آتی تهران هستید. الان حضور اصلاحطلبها چقدر قوی است؟
ببینید الان هنوز بحث اینکه شهردار چه کسی باشد، به طور قوی مطرح نیست. از طرفی برای شهردار شدن هم که لازم نیست حتماً عضو شورای شهر شد؛ فرد مورد نظر پس از شکلگیری شورای شهر میتواند پیشنهاد شود، از قضا پیشنهادی در بین اصلاحطلبان مطرح شد که اگر قرار است از مردم رای بگیرند، از الان بیایند شهردارشان را انتخاب کنند و به مردم بگویند اگر به لیست ما رای بدهید، شهردار ما هم فلان فرد خواهد بود. این پیشنهاد هم برای این طرح شد که برای مردم مهم است که ببینند اگر به فلان لیست رای بدهند در نهایت شهردار شهر چه کسی میشود. ایده زیاد بدی نبود اما فعلاً که به نتیجه نرسیده است. چون اغلب لیستها هنوز بسته نشده و مدام تغییر میکند. ولی باید لیست مشخص شود و افراد داخل لیست جلسه بگذارند و به یک جمعبندی برسند که اگر لیستشان رای آورد چه چهرهای را برای شهردار شدن معرفی میکنند. فعلاً هیچ گروهی نتوانسته لیست 31نفرهشان را تهیه کند. از طرفی همین 31 نفر هم در مورد یک شخص برای شهردار شدن مطمئناً با اختلاف نظرهای جدی مواجه میشوند. اینها را مطرح کردم که ببینید از الان نمیتوان پیشبینی کرد اگر اصلاحطلبها در شورا اکثریت را داشتند چه فردی را به عنوان شهردار معرفی میکنند. البته در مورد من و دو چهره دیگر حرفهایی در مورد شهردار شدن در برخی محافل مطرح شده بود اما بعداً با این توضیحات دیگر در موردش نمیتوان پیشبینی زودهنگام کرد.
آقای هاشمی ما تجربه دو شورای اصلاحطلبانه را داشتیم؛ شورای اول و دوم؛ به مردم باید چه گفت در مورد تفاوتهای این شورای اصلاحطلبانه با شورای دوم که برای رای دادن، انگیزه پیدا کنند؟
به نظرم باید اول به مردم این پیغام را بدهیم که انتخابات شورای شهر را با همان عینکی که به انتخابات مجلس و ریاستجمهوری نگاه میکنند، مورد تفسیر قرار ندهند. بیش از یک سده است که در دنیا مردم دنبال اداره امور شهر توسط خودشان هستند. خب در ایران هم همان دوران یک حرکتی مانند انجمن بلدیه راه افتاد که متاسفانه فضای سیاسی اجازه جان گرفتن و ادامه یافتنش را نداد. بهترین روش توسعه همین واگذار کردن امور به خود مردم است. در کشورهای توسعهیافته اروپایی و همچنین برخی کشورهای آسیایی مانند ژاپن شوراها آنقدر جا افتادهاند که حکومت مرکزی در مورد اداره امور شهری، هیچ وقت مورد سوال مردم قرار نمیگیرد چون همه مسوولیت بر عهده مدیریت شهری و شوراهاست. دولت مرکزی هم کارهای سیاسی و حفظ منافع کلان ملی و تمامیت ارضی را مدنظر دارد. در قانون اساسی هم ما یک فصل به نام شوراها داریم. مخصوصاً با پافشاری و نگاههای جامعی که آیتالله طالقانی به امر شوراها داشتند، ما از لحاظ پشتوانه قانونی، کمبودی نداریم. اگر قانون را اجرا کنند، مردم مسوولیت اداره شهر را از خودشان بدانند همراهی بیشتری میکنند و از طرفی با کمبودهای شهری اینقدر بدبینی و کدورت از بیتوجهیهای دولت مرکزی نسبت به شهرهایشان در بین شهروندان گسترش پیدا نمیکند.
شما از دوره احمدینژاد مدیر مترو بودید؛ ایشان یک بار هم سر پرداخت صحیح بودجه حمل و نقل کوتاه نیامدند. شما فرزند هاشمی بودید و تصور بود به خاطر شماست. آیا دیدار و گفت و گویی در این سالها بین شما و وی در این باره شکل گرفت؟
متاسفم که بگویم ایشان تا اردیبهشت 84 هیچ مشکلی با من نداشت. من دو سال مدیرعامل مترو در زمان احمدینژاد بودم. اما به محض اینکه آیتالله هاشمی در انتخابات ثبت نام کرد
یکدفعه رفتارش با من عوض شد. ایشان وقتی رئیسجمهور شد خواست قدرت را از شهرداریها بگیرد و به دولت بدهد. یعنی مسیری برعکس آنچه در دولت اصلاحات برای قویتر کردن شورای شهر طی کردیم. من همان پنجم تیرماه که ریاستجمهوریشان قطعی شد رفتم پیش ایشان و استعفا دادم و گفتم بهتر است مدیری برای متروی تهران بیاید که شما بتوانی با او کار کنی و بودجه بدهی و تعامل داشته باشید. اما استعفایم را قبول نکرد. ایشان به دلیل سیاسی و با استفاده از شایعات برخی حرفهای منفی در مورد خانواده هاشمی زد که هنوز هم نتوانسته جمعش کند.
اگر به مونوریل تن میدادید شاید این دردسرها ایجاد نمیشد؟
آخر کجای قانون گفته رئیسجمهور باید برای تعیین نوع خدمات ریلی تصمیم بگیرد؟ مگر این تصمیم سیاسی است؟ حتی پول دادند به گروهی کارشناس و مشاور که بررسی کنند و به این نتیجه برسند که مونوریل بهتر است. جالب اینکه مشاوران خود دولت گفتند مونوریل هزینهبر و غیرمفید است. حمل و نقل ریلی باید کریدورهای پررفت و آمد را پوشش میداد و مونوریل جوابگو نبود. متاسفانه ایشان و دولتشان فکر میکنند تصمیمگیری از بالا به پایین است اما خب دیدیم بدنه کارشناسی کشور حالت تدافعی گرفت و جلوی مونوریل ایستاد. آنها هم زورشان را زدند اما دیدند هم مشکل قانونی پیدا میکنند و هم شهرداریها جلوی مونوریل کوتاه نمیآیند. انحراف فقط که در مسائل عقیدتی نیست. انحراف در این مسیرهای قانونی هم بود. به همین دلیل وارد درگیری با متروی تهران و سایر شهرها شدند. چون بقیه شهرها هم راضی نبودند که زیر نظر وزارت کشور بروند. همه مردم هم هزینهاش را دادند. متروی بسیاری از شهرها میتوانست راه افتاده باشد و هنوز بهرهبرداری نشده است. ببینید حتی در وزارت کشور میخواستند تصمیم بگیرند که اتوبوس شهرها را هم خودشان بخرند. حتی تصمیم به اینکه چه موتوری باشد را هم دست خودشان گرفتند. کاش تصمیم میگرفتند فقط کار را معطل میکردند.
با این توصیفات اگر عضو شورای شهر شوید، مردم میتوانند به سرعت گرفتن سیاستهای توسعه حمل و نقل عمومی شما با محوریت مترو امیدوارتر باشند؟
من یک توضیح بدهم که نظرسنجیها میگوید دغدغه اصلی مردم حمل و نقل عمومی و آلودگی هواست. مترو هم در حمل و نقل عمومی حرف اول را میزند و بعد هم یک شبکه تجهیزشده اتوبوسرانی؛ اتوبوسهای داغان و از کارافتاده. باید یک برنامه چهارساله جدی در این باره داشت. ترافیک را هم با ساخت پل و خیابان و اتوبان حل کرد. عدالت عمومی هم میگوید باید حملونقل عمومی امن و مجهز و ارزان داشت. الان طبق برنامه جامع تهران باید به 256 ایستگاه مترو رسید تا تمام شهر را پوشش دهد. من مدعیام مترو و اتوبوسرانی باید داشت که در شأن شهروندان باشد تا تمام طبقات جامعه بتوانند استفاده کنند. البته اولویتهای دیگر مثل مسکن و اشتغال هم مطرح است.
کارگزاران لیست جدا میدهد؟
در قالب شورای هماهنگی جبهه اصلاحات کار میکنیم و لیست جداگانه نمیدهد.
واقعاً به لیست اصولگرایان هم میپیوندید؟
مشی من مشخص است؛ هر گروهی دعوت کند و بخواهد حاضرم نامم را در لیستشان قرار دهم به شرطی که در خطمشی کلی با هم دچار تناقض آشکارا نباشیم. الان هنوز لیستها مشخص نیست. خب یک لیست دولتیهاست. یک لیست هم که در آن جبهه پیروان خط امام است که سعی دارد به همراه موتلفه و حامیان قالیباف لیست تهیه کنند. اصلاحطلبها؛ لیست طیف آقای مطهری و از سوی دیگر حزب اسلامی کار هم هست.
آبادگران چطور؟
همان لیست اعضای شورای شهر قدیم هستند.
دولتیها در سطح وزیر در این دوره ثبت نام کردند. این پیغام خوبی برای شورای شهری که به قول شما بهتر است سیاسی نباشد، دارد؟
بالاخره تصورشان این است که اگر کاندیدایشان در انتخابات ریاستجمهوری برنده شد حداقل این پایگاه را داشته باشند. خب یک بار از این پایگاه پریدند و رفتند به ریاستجمهوری؛ خب این پایگاه برایشان شیرین شده (خنده) البته نباید برای انتخابات شورا، از امکانات دولتی استفاده کنند. البته اینها روشهایشان روشهای پوپولیستی است و احتمالاً باز شعارهای عوامپسند میدهند.
خب مردم با تجربه هشت سال، احتمالاً دیگر سادهانگارانه رفتار نمیکنند.
نمیدانم. باید منتظر بود و رفتار مردم را دید. اینها باز وعده مونوریل میدهند و همان حرفهای همیشگی. باید دید مردم تجربه شعارهای هشت سال پیش را جدی میگیرند. یا اینکه باز تطمیع میشوند. الان جو عمومی جو خوبی نیست و باید منتظر صندوق رای بود. البته انتخابات شوراها تحتالشعاع ریاستجمهوری قرار گرفته است. مثلاً هفته گذشته روز شوراها بود اما دریغ از یک خبر و برنامه در صدا و سیما! تا مردم با توجه به سایه انتخابات ریاستجمهوری، انتخابات شورا را در سایه نبینند. اما جالب بود هیچ حرکتی از سوی وزارت کشور و صدا و سیما صورت نگرفت و خب این رفتار خنثیگونه برخلاف سالهای قبل، کمی تاملبرانگیز و جالب بود؛ و شک کردیم اصلاً دلشان میخواهد انتخابات شورایی برگزار شود؟
دیدیم آقای احمدینژاد تا آخرین لحظه مقاومت کرد و به خاطر اختلافاتش با آقای قالیباف حاضر نشد اختیارات شورا و مدیریت شهری را افزایش دهد. فکر میکنید اصلاحطلبهای شورا، در صورتی که دولت بعدی اصولگرا بود میتوانند دولت را راضی به تنفیذ وظایف شوراها کنند؟
مجلس سال 75 قانون شوراها را تصویب کرد و من به عنوان مسوول دفتر آیتالله هاشمی، به خاطر دارم ایشان چون سال آخر عمر دولت ششم بود، تصمیم داشتند این قانون را به صورت پایلوت در بخشی از کشور اجرا کنند. اما همان موقع گفتند چون انتهای عمر دولت هستیم، پیشنهاد شد که دولت بعدی این کار را شروع کند. خب سال 77 شوراها در کشور آغاز به کار کردند. من هم به حکم آقای نوری که وزیر کشور بودند یک سال قبلتر به عنوان رئیس مترو انتخاب شدم. اتفاقاً من یادم هست که از شورای اول برای کوچک کردن دولت استفاده کردم. در زمان آقای کرباسچی به عنوان شهردار و آقای نوری در شورای شهر گفتم اولین کاری که برای مردم تهران باید بکنیم گسترش مترو است و شهرداری باید به عنوان پدر مترو این پروژه کلان را مدیریت کند. دولت خاتمی هم بدون هیچ مخالفتی بسیار همراهی کرد. در ان موقع مدیرعامل مترو معاون وزیر کشور بود. اما وقتی من پیشنهاد واگذاری مسوولیت مترو از وزارت کشور به مدیریت شهری را طرح کردم؛ هم شوراها و هم وزارت کشور به این امر راضی بودند و بدین ترتیب مدیریت مترو از وزارت کشور به مدیریت شهری منتقل شد.
خب با شرایط کنونی که نمونهاش را در زمان آقای احمدینژاد دیدیم. یعنی اختلافات سیاسی؛ واقعاً چقدر میتوان به مردم امید داد شورای شهری که مثلاً نیروهایش را افراد حتی متخصص و خوشفکر تشکیل دهند گرفتار این دست اختلافات نمیشود؟
بله، دلیل تضعیف شوراها سیاسی شدن شوراهاست. شوراهای دوم را ببینید که به خاطر سیاسی شدن منحل شد. نمیتوان گفت شورا سیاسی نیست؛ به هر حال به میزانی از انگیزههای سیاسی برای فعالیت قویتر اعضا در شورا نیاز است اما هر میزان کمتر سیاسی باشد، بهتر میتواند شهر را مدیریت کند. ولی اهداف اصلی شورا نباید سیاسی شود. چون که میدانید مدیریت تمام برنامههای اقتصادی، اجتماعی فرهنگی، بهداشتی و رفاهی شهر بر عهده شوراهاست. به همین دلیل امیدوارم شورای دور بعد بیش از آنکه سیاسی باشد، یک شورای تخصصی باشد از حضور چهرههای درجه اول علمی و مدیریتی و از همه مهمتر این فرهنگ را در بین مردم ایجاد کند که اگر شورا کار نکرد، بدون ترس بتوانند بپرسند این شورا چرا برای منافع مردم کار نمیکند.
این موضوع در گرو یک دست بودن شوراست؟ مثلاً چند وزیر احمدینژاد در کنار چهرههای شاخص اصلاحطلب، جداً میتواند چنین فضایی را ایجاد کند؟
ببینید اگر شورا را به عنوان یک پایگاه سیاسی تلقی نکنیم، لزومی به یک دست بودن شورا نیست. چون شورا تخصصی است و از افراد و گروههای مختلف تخصصی باید استفاده کند. به همین دلیل ما میگوییم در تهیه لیستها یک نکته مهم تخصصهای متنوع افراد پیشنهادی است نه صرف سیاسی بودن.
با چه اولویتی؟
من 14 سال به عنوان مدیر مترو با شوراها کار کردهام؛ از طرفی به عنوان عضو هیات مرکزی حزب کارگزاران دارای سابقه و تفکر سیاسی هم هستم. بر اساس همین تخصص سیاسی و مدیریت شهری، فکر میکنم در جمعبندی کنونی مردم تهران، اولویت درخواستشان رعایت حقوق شهروندی است. به همین دلیل باید یک مرامنامه و اساسنامه در مورد حقوق شهروندی بنویسیم که هیچ شهروندی حقش در شهر ضایع نشود و هیچکس نتواند به یک شهروند زور بگوید و حقشان را ضایع کند؛ و اگر گفت این سیاستنامه «حقوق شهروندی» یا قانون از شهروند دفاع کند. شهروند باید حقوقش را بداند و از طرفی آگاه باشد که وظایفاش در برابر این حقوق چیست تا دیگر به راحتی نتوان به خاطر بیاطلاعی وی از حقوقش، مورد زور و ظلم قرار نگیرد. اولویت بعدی به نظرم باید ایجاد شفافیت مالی در شهرداری باشد. این موضوع خیلی مهم است چون اولین ویترینی است که میتوان اعتماد مردم را در زندگی شهری نسبت به کلیت نظام کسب کرد.
شفافیت مالی در مجموعهای که حداقل در 12 سال گذشته تریبون قبل از کاندیداتوری ریاستجمهوری بوده است؟
نباید شهرداری به شکل کنونیاش یعنی به عنوان سکوی پرتاب به ریاستجمهوری باشد. اگر این طور باشد نتیجه همینی میشود که میبینید. چون دولت شهرداری را رقیب دور بعد انتخابات ریاستجمهوریاش میداند و حاضر نیست نه بودجه بدهد و نه همراهی کند. همین شرایطی که الان به دلیل همین اختلافات بین احمدینژاد و قالیباف در تهران میبینید. نتیجه اینکه شهروندان ضرر میکنند و مردم ناراضی هستند.
همان طور که میگویید شورای سوم و چهارم نتوانست در تمام این مدت سر موضوع بودجه حمل و نقل دولت را راضی کند. این ضعف اصولگرایان شورا در این دو دوره بود یا به نظرتان قدرت و سماجت دولت؟
به نظرم شورای شهر میتوانست بهتر از این عمل کند. اما خب آن طرف دولت ابزار اصلی یعنی بودجه را در اختیار داشت. حال وضع در مورد تهران بهتر است. شما شیراز، تبریز و اصفهان را ببینید. متروهایشان آماده کار است اما هنوز وارد سرویسدهی نشدهاند. به جز تهران که آن هم به دلیل انرژی قوی بدنه مدیریتی مترو تهران که با پشتوانه مجلس توانست بخشی از بودجه خود را دریافت کند. همچنین حمایتهایی که آقای قالیباف برای متوقف نشدن روند توسعه خطوط مترو در شهر از این سیستم میکرد. به نظرم شورای شهر باید به نخستین نیاز شهروندان که رفع مشکل حمل و نقل، تردد و آلودگی هواست، توجه بیشتری داشته باشد. از طرفی مردم مدام در جریان قرار بگیرند که اولویت شهر چیست و مدیریت شهری روی چه مواردی در حال برنامهریزی و اجرای طرحهای زیربنایی است. از طرفی یک گام مهم شورای شهر باید نظارت روی عملکرد شهرداری هم باشد. الان شورای شهر در هر چهار اولویت ضعف اساسی دارد.
وعده نظارت که عملیاتی نیست. خود شورای شهر چهارم هم اذعان میکند شورای شهرداری است تا شورای شهر.
این ضعف نظارت شورا بر شهرداری، نتیجه تضعیفی است که دولت بر روی شوراها تحمیل کرده است. مصوبات شورا باید به تایید فرمانداری برسد. فکر میکنید شورا تصمیم بگیرد یک شهردار را استیضاح کند، به صرف اراده اعضا میتواند؟ خیر؛ باید فرمانداری تصمیم استیضاح را تایید کند. خب کافی است شهردار فقط با فرمانداری هماهنگ باشد و از روش مالی-سیاسی، فرمانداری را تطمیع کند، این طوری شهردار به راحتی مشکل خودش با 31 عضو شورای شهر را دور میزند و باز کار خودش را میکند. در حالی که جنس نظارت دولت و فرمانداری باید در قالب تطبیق مصوبات شورا با قانون باشد نه نظارت سیاسی فرمانداری بر تصمیمهای شورا. البته تعداد کم اعضای شورای شهر یکی از ضعفهای شورا حداقل در تهران بود. اما الان با اضافه شدن اعضای شورای تهران به 31 نفر این امید است مسائل شهر با دقت و وسواس بیشتری از سوی اعضای شورای شهر مورد بررسی قرار بگیرد.
آقای خاتمی تردیدهایی در مورد شرکت کردن دارند. پدر شما بسیار جدی و محکمتر از اینکه باید آمد و کشور را نجات داد صحبت کردند. اگر فرض بگیریم که پدر شما کس دیگری را پیدا نکند که برای ریاستجمهوری آمادگی داشته باشد، آیا حضور همزمان ایشان و آقای خاتمی میتواند محقق شود؟
شاید بهتر باشد من زیاد ورود پیدا نکنم به این موضوع؛ اما به نظر من آقای هاشمی هنوز به این جمعبندی نرسیده. اسم ائتلاف خاتمی - هاشمی را هم فعلاً نمیتوان با این قطعیت مطرح کرد. به هر حال اگر اقبال مردم به آیتالله تا این حد است که احساس میکنند باید ایشان برای نجات کشور کاندیدا شوند، در نظرسنجیها خودش را نشان میدهد که فعلاً هم نتیجه نظرسنجیهایی که اعلام میشود نشان از همین اقبال مردم به آقای هاشمی و خاتمی دارد. اما اینکه چه میشود را نمیتوانیم هنوز پیشبینی کنیم. حقیقتاً آقای هاشمی هنوز در تردید است. بهتر است که گمانهزنی نکنیم.
اصولگراها عنوان میکنند هاشمی ترس از باختن دارد که نمیآید. مثل تجربه مجلس ششم و ریاستجمهوری 84؛ ایشان چنین فکری میکنند؟
نه، آقای هاشمی که تا الان نشان دادند از انتخابات و به رای مردم گذاشته شدن نمیترسند. ایشان بیشترین رکورد شرکت در انتخابات در ایران و برنده شدن را دارند. ایشان در شرایط بسیار سخت حضور پیدا کردند و پیروز هم شدند. پس ترسی نیست. این حرفها حرفهای نادرستی است. به نظرم دیگر نباید گمانهزنی در مورد ثبت نام کردن و نکردن ایشان کرد و باید منتظر ماند و دید نتیجه چه میشود. اگر این سوال را یک سال پیش میپرسیدید نظر من خیلی فرق داشت اما الان وضعیت به شدت فرق کرده است.
بخشی از حامیان حضور هاشمی در انتخابات عنوان میکنند همانطور که آیتالله گفته شرایط کشور در وضعیت نامناسبی است و ایشان در صورت نیامدن آقای خاتمی، شاید یکی از امیدهای اصلی بهبود وضعیت آینده باشند. در صورت نیامدن ایشان در انتخابات، چه جوابی به این بخش از افکار عمومی دارند؟
اگر در انتخابات شرکت نکردند- تاکید میکنم که هیچ چیز مشخص نیست- اما اگر ایشان نیامدند خب معنایش این است که به این نتیجه رسیدهاند که تنها امید نجات کشور نیستند و امیدهای دیگری است که میتوان مردم را به سوی آنها سوق داد.
اما این نگرانی وجود دارد که این امیدهای ثانوی، تبدیل به «بازندگان نجیب» شوند؛ مانند عارف و روحانی و جهانگیری؛ یعنی انتخابات و نهایتاً یکی دو میلیون رای و گفته شود سهم این طیف از رای مردم فقط همین قدر بود و بس.
مطمئن باشید این گونه نخواهد شد. اگر آقای هاشمی یا خاتمی نیایند، یک حالت این ست که این آقایان که شما نام
ببینید به نظر میآید این بار نظام دنبال ایجاد یک رقابت بین شیرها نیست. حالا من معادل رو به رویش را به کار نمیبرم اما خب شواهد میگوید نظام دنبال رقابت یک عده دیگر است که سطحشان پایینتر است. خب اگر بخواهیم ما در سطح شیرها وارد شویم، فکر میکنم مورد قبول آنها نیست. اگر در سطح پایینتر قرار شد عمل کنیم، خب شیرها میآیند پشت یکی از آنها قرار میگیرند. چون راه دیگری وجود ندارد.
بردید با تعدد بیایند؛ یعنی آقای شریعتمداری، عارف، روحانی، جهانگیری، کواکبیان همزمان حضور در انتخابات داشته باشند. در آن صورت خب میشوند همین بازندگان نجیب. اما اگر با هم توافق کنند و یکی را از بین خودشان انتخاب کنند و بقیه همگی به حمایت از آن یک فرد برخیزند، به نظرم به طور یقین میتوانند پیروز شوند.تجربه شکست معین تکرار میشود.
نه، آن موقع هم آیتالله هاشمی آمد و هم آقای کروبی و هم آقای معین و مهرعلیزاده؛ خب این اشتباه بود و دیدید که همانی شد که آن طرفیها میخواستند و اشتباه بزرگی بود. اما الان داریم صحبت از این میکنیم که جلوی این اشتباه را در صورت رخداد خواهیم گرفت. الان حرف از این میزنیم که اگر قرار شد گزینه دوم روی میز اصلاحطلبان باشد، همگی پشت سر یکی قرار بگیرند. یک وحدت تمامعیار. اگر این طرفیها در یک کاندیدا تبلور پیدا کنند، شانسشان بسیار بالاست.
مردم به چهرهای که امتحانش را قبلاً پس نداده، اعتماد میکنند؟
بستگی دارد چطور عمل کنیم. من یادم است اول آقای خاتمی در سال 1388 برای انتخابات اعلام حضور کردند و بعد آقای موسوی. خیلیها هم میگفتند موسوی 20 سال از کار دور بوده و نمیتواند. اما دیدیم وقتی که آقای خاتمی به حمایت از آقای موسوی پرداختند، رای خوبی آورد.
اما او نخستوزیر بود، این بار حرف از چهرههای کمتر آشنای وزیر است.
ببینید به نظر میآید این بار هدف ایجاد یک رقابت بین شیرها نیست. حالا من معادل
رو بهرویش را به کار نمیبرم اما خب شواهد میگوید هدف رقابت یک عده دیگر است که سطحشان پایینتر است. خب اگر بخواهیم در سطح شیرها وارد شویم، فکر میکنم مورد قبول نیست. اگر در سطح پایینتر قرار شد عمل کنیم، خب شیرها میآیند پشت یکی از آنها قرار میگیرند. چون راه دیگری وجود ندارد. به نظرم مهم پیدا کردن راهی است که بتوانیم آن را به عینیت برسانیم.
پس ایشان هم برای حضور منتظر چراغ سبز هستند؟
خیر، اصلاً. آیتالله هیچ وقت برای تصمیمگیریشان منتظر جواب نیستند. تا جایی که میدانم ایشان الان هم منتظر جواب نیستند اما صلاح کشور را بررسی میکنند که حضورشان چقدر میتواند موثر باشد؟ آقای خاتمی هم به نظر من منتظر هیچ جوابی نیستند. ایشان نگران تایید صلاحیت هستند. باید صبر کرد و دید چه میشود.
شما میگویید هاشمی در حال بررسی این است که آمدنش چقدر میتواند موثر باشد. این یعنی چه؟ چطور رئیسجمهور هاشمی نمیتواند برای کشور موثر واقع شود؟ یعنی این احتمال وجود دارد که ایشان تصور کنند بیایند و نتوانند کاری کنند؟
نه، این طور نیست. به هر حال مردم انتظاراتی از آقای هاشمی دارند که از ایشان مکرراً میخواهند کاندیدا شود. اگر آقای هاشمی ببینند این انتظارات را نمیتوانند برآورده کنند، ممکن است نیایند.
خب چطور ممکن است هاشمی با این سابقه و تجربه و همراهی بخش وسیعی از بدنه مدیریتی کشور و همچنین همراهی قم، رئیسجمهور شوند و نتوانند کاری جلو ببرند.
من جواب این سوال را در ذهنم دارم اما صلاح میدانم نگویم. اگر ایشان تصمیم به نیامدن گرفت مطمئناً خودشان دلایلش را توضیح میدهند. ایشان الان صریحتر از گذشته حرف میزنند، اگر نخواستند بیایند حتماً دلیلش را مطرح خواهند کرد.
یک پیشنهاد هم همزمان مطرح شده که اگر خاتمی - هاشمی نیامدند؛ شما و سیدعلی خاتمی بیایید و همان طور که در انتخابات مجلس ششم، رای هاشمی - خاتمی به سبد محمدرضا خاتمی - فائزه هاشمی جا به جا شد، در این دوره هم ائتلاف شما و خاتمی میتواند این رخداد را تکرار کند.
خب این یک ایده است. باید پرورانده شود و دید چقدر جواب میدهد. من انتخابات ریاستجمهوری را کنار گذاشتم مگر اینکه در این چند روز اتفاقات دیگری بیفتد که روی این گزینه فکر کرد.
برخی روزنامههای اصولگرا آقای هاشمی را با الفاظی تهدید میکنند.
این کار خیلی زشتی است. ناراحتی اصلی آنها از دست دادن قدرت است. چون اگر آقای هاشمی بیایند به شدت از پیروز شدن خودشان ناامید میشوند. البته فکر میکنم آنها همان سیاست سال 1384 خود را تکرار کنند و با تعدد کاندیدا بیایند و هر کدام در میدان خودشان به تخریب آیتالله بپردازند و انتخابات را به دور دوم ببرند.
نظرسنجیها چیز دیگری میگوید.
بله، نظرسنجیها مهم است. فعلاً که نظرسنجیها مثبت نشان میدهد.
دیدگاه تان را بنویسید