ایرانیها با عبارت «پسابرجام» چه رویاها که نساختهاند؛ خروج از رکود، پایان بیکاری و بدون تردید، ارزانی. ارزانی یا به عبارت دیگر، بالا رفتن قدرت خرید. هیچ یک از این رویاها که تحقق نیافته هیچ، این روزها سرخوردگی هم به سراغشان آمده است. اما آیا این انتظارات بر مبنای واقعیتها شکل گرفته است؟ موسی غنینژاد، اقتصاددان و استاد دانشگاه میگوید انتظاراتی که مردم از توافق هستهای و برجام داشتهاند، بسیار بیش از آن میزانی بوده که واقعبینانه به نظر میرسید، دولت نیز به جای کنترل این انتظارات، به آن دامن زد. چنان که اعلام کرد که با حصول توافق هستهای، تمامی تحریمها برداشته و گشایشهای بسیاری حاصل میشود. او بر این عقیده است که برجام، تنها شرط لازم برای بهبود وضعیت کشور بود که اگر به نتیجه نمیرسید، چهبسا اقتصاد ایران به فلاکتی به مراتب شدیدتر از ونزوئلا دچار بود.
اکنون یک سال از حصول توافق هستهای میگذرد و به نظر میرسد که دولت به واسطه این اهرم توانسته ظرف این مدت به گونهای انتظارات افکار عمومی را مدیریت کند. چنان که وعده داده که برجام میتواند به برطرف شدن مشکلات و مسائل اقتصادی کشور بینجامد. از یک سو اما انتقادهای متعددی از مخالفان دولت مطرح میشود، مبنی بر اینکه برجام دستاوردی نداشته و حتی آقای حجاریان که از حامیان دولت به شمار میرود، در نامهای تند به آقای روحانی خواستار تغییر سیاستهای ایشان شده است. فکر میکنید تمامی این انتقادها و هجمهها به دولت و برجام وارد باشد؟
انتقاداتی که اکنون در مورد برجام مطرح میشود، بیش از آنکه دارای پشتوانه کارشناسی و علمی باشد، دارای روح سیاسی است. یعنی میگویند دولت با اتکا به برجام وعدههایی داده که برآورده نشده است. البته نمیتوان گفت تمامی این انتقادات وارد نیست و باید اذعان داشت که برخی از آنها صحیح است. اما انتظاراتی که مردم از توافق هستهای و برجام داشتهاند، بسیار بیش از آن میزانی بوده که واقعبینانه به نظر میرسید، اما دولت به جای اینکه این انتظارات را به صورت واقعبینانه مورد کنترل قرار دهد، بیشتر به آن دامن زد. چنانکه اعلام کرد با حصول توافق هستهای، تمامی تحریمها برداشته و گشایشهای بسیاری حاصل میشود. در حالی که بسیاری از جمله اعضای تیم مذاکرهکننده کشورمان هم واقف بر این بودند که برداشته شدن تحریمها صرفاً مربوط به تحریمهای ناظر بر مسائل هستهای است و نه تحریمهای اولیه. اساساً تحریمهایی که در گذشته و به دلایل دیگر اعمال شده بود، اصلاً مورد مذاکره قرار نگرفت که ارادهای برای لغو آن وجود داشته باشد. بنابراین ایجاد این انتظار در افکار عمومی که به واسطه برجام، تحریمها بهطور کامل برداشته میشود، کار صحیحی نبود و میتوان
گفت دولت در این میان کمی قصور ورزید و این واقعیت را روشن نکرد که قرار نیست تمامی تحریمها لغو شود. البته که اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای بارها در گفتوگوها و نشستها اذعان کرده بودند که محور مذاکرات، مسائل هستهای کشور و راجع به تحریمهایی است که به دلیل این مسائل وضع شده است. واقعیت مساله چنین بود که مورد اشاره قرار دادم، اما از طرفی اینکه بگوییم طی یک سال پس از برجام، هیچ اتفاقی نیفتاده، سخنی بسیار غیرمنصفانه و نادرست است. باید به این نکته توجه داشته باشیم که اگرچه یک سال از توافق هستهای میگذرد، اما از اجرایی شدن آن، تنها شش ماه زمان سپری شده و لازم است این مدت زمان مورد ملاحظه قرار بگیرد که از ماه ژانویه سال جاری میلادی آغاز شده است. حال آنکه از اتفاقاتی که طی این مدت روی داده نمیتوان به سادگی عبور کرد. اگر برجام به نتیجه نمیرسید، اکنون ما یک بشکه نفت هم نمیتوانستیم صادر کنیم. پیش از برجام کشتیرانی ایران تحریم بود، صادرات پتروشیمی با توجه به مشکلات عدیده آن رو به افول بود، و نقل و انتقالات مالی تقریباً غیرممکن شده بود. خلاصه بگویم، اگر توافق صورت نمیگرفت و تحریمهای هستهای برداشته نمیشد، کشور
دوباره گرفتار شرایط بغرنجی میشد که بحران سالهای 1391 و 1392 را به وجود آورده بود. چنانکه مجبور میشدیم با دور زدن تحریمها، و صرف هزینههای سنگین و ریسکهای بالا، تجارتمان را با دنیا ادامه دهیم. بحران کنونی ونزوئلا، مثال قابل تاملی است که میتوانست سرنوشت فعلی کشور ما نیز باشد. اگرچه ونزوئلا درگیر تحریمهای هستهای نبود، اما سیاستهای اقتصادی این کشور بسیار مشابه همان سیاستهایی بود که با اتخاذ آن در دولتهای گذشته، به وضع تحریمها منتهی شد. بنابراین نمیتوان گفت دولت یازدهم از زمان آغاز فعالیت خود، هیچ کاری نکرد و برجام هم هیچ نتیجهای نداشت.
ضعف بزرگ دولت، ارتباط رسانهای ضعیف آن با افکار عمومی است و این نقیصه هرچه زودتر باید برطرف شود و چنان نشود که انرژی عمده خود را صرف پاسخگویی مداوم به منتقدان برجام کند. لازم است، یک بار برای همیشه برای مردم روشن شود که برجام به نتیجه رسید و تمام شد.
اینگونه اظهارنظرها در عین نادرستی، به عقیده من غیرکارشناسی و به شدت غیرمنصفانه است. فکر میکنم اشکال این دولت، عدم انتقال حقیقت آنچه واقع شده در ارتباط با مردم است. به عبارت دیگر میتوان گفت مساله بزرگ دولت یازدهم، در وهله نخست متوجه مشکل رسانهای و عدم توانایی در برقراری ارتباط خوب و موثر با مردم است؛ چنان که مخالفان به شدت مشغول تبلیغات غیرمنصفانه و نادرست علیه آن هستند و در عوض دولت به حالت انفعالی درآمده و نمیتواند موضع بر حق خود را برای عموم مردم روشن کند. گرفتاری دیگر دولت به مسائل اقتصادی پرشمار فعلی برمیگردد که بخشی از آن به عقیده من، ناشی از این است که تیم اقتصادی دولت انسجام لازم را در بدنه خود ندارد. این مساله دیگر ارتباطی به برجام ندارد. دقت داشته باشید که برجام، تنها شرط لازم بهبود وضعیت کشور بود که اگر به نتیجه نمیرسید، چهبسا ما اکنون به فلاکتی به مراتب شدیدتر از ونزوئلا دچار بودیم. بنابراین اگر ما اکنون میتوانیم به این راحتی سخن بگوییم، انتقاد کنیم و به زندگی عادی خود بپردازیم، به دلیل برجامی است که محقق شد. ولیکن سوای برجام، میتوان از سیاستهای اقتصادی دولت انتقاد کرد، حال آنکه
این انتقادها باید چنان منصفانه باشد که باعث ناامیدی و دلسردی مسوولان نشود. متاسفانه بسیاری از این انتقادهایی که از برجام و مسائل ناشی از آن مطرح میشود، غیرمسوولانه و ناعادلانه است و نمیتوان آنها را در راستای منافع ملی دانست. به عبارت دیگر اینگونه مسائل، صرفاً دعوا بر سر قدرت است و قصدی به جز ناکارآمد جلوه دادن دولت آقای روحانی نمیتوان برای این رویه متصور بود. اگر انتقادی مطرح میشود، افزون بر اینکه لازم است سازنده و منصفانه باشد، باید راهکار نیز ارائه شود. این موارد جدا از برجام است و مجدد تکرار میکنم که برجام تنها شرط لازم بود و شرط کافی نبود که ما انتظار داشته باشیم تمامی مشکلات برطرف شود. نکته بااهمیتی که در این میان نباید از یاد منتقدان برود، این واقعیت ساده است که ویران ساختن تنها به چند لحظه زمان احتیاج دارد، اما برای ساختن زمان بسیار بیشتری باید صرف کرد. ویران کردن پل ارتباط میان اقتصاد ایران و اقتصاد جهانی کار سختی نبود که صورت گرفت. به راحتی میتوان در یک تریبون ملی اظهار داشت که قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل چیزی جز کاغذپاره نیست و این پل را خراب کرد. اما ساخت یا ترمیم مجدد آن دیگر به
این سهولت نیست و به صرف زمان و هزینه قابل توجهی نیاز دارد.
با توجه به مباحثی که در مورد برجام مطرح میشود، از برجام و نتایج آن چه انتظار واقعی میتوان داشت؟
انتظار واقعی این بود که ما فکر نکنیم که درست کردن به همان سهولت خراب کردن است و باید صبور باشیم، چراکه گذشت زمان لازم است. یکی از انتقادات صحیحی که در مورد برجام مطرح میشود، مسائل مالی و بانکی است که نتیجهای که در این مورد انتظار میرفت، حاصل نشد. چنان که خود آمریکاییها و غربیها نیز چنین وضعیتی را پیشبینی نمیکردند و انتظار داشتند که این عارضه به سرعت ترمیم شود. علت این امر البته خارج از اختیار تیم مذاکرهکننده کشور و حتی طرفهای مقابل بود؛ یعنی بانکهای بزرگ اروپایی به اندازه کافی آن اطمینان را حاصل نکردند تا وارد ایران شوند و به ازسرگیری ارتباط پیشین خود بپردازند. این مشکل دقیقاً به مسالهای که عرض کردم برمیگردد؛ اعتماد راحت از دست میرود، اما بازگرداندن آن کار بسیار دشوار و زمانبری است. از آنجا که این مشکل قابل پیشبینی نبود، بنابراین دولت و تیم مذاکرهکننده نیز در این خصوص توضیحی ندادند. اساساً هم غیرممکن است که بتوان پیشبینی کرد بانکهای بزرگ غربی شش ماه دیگر، در مورد اقتصاد ما چه فکر و نیتی دارند. بنابراین انتظاراتی که ما در حال حاضر در مورد آن گفتوگو میکنیم در حقیقت به منزله واکاوی گذشته
است. حال آنکه اگر در گذشته هم بودیم و قصد اصلاح شرایط را داشتیم، اطلاعات لازم به منظور پیشبینی در دسترس نبود. در اینجا مخالفان وارد اشکالتراشیهای ناعادلانهای از دولت میشوند؛ چنان که از نادیده شدن مسائل و مشکلاتی انتقاد میکنند که خارج از اختیار مذاکرهکنندهها و دولت بوده است.
آقای دکتر شما اشاره داشتید که ناکامیهایی که در تحقق اهداف برجام رخ داده، خارج از اختیار مذاکرهکنندگان بوده است. در طول ماههای گذشته، شاهد آن بودیم که بسیاری از هیاتهای خارجی که به کشور آمدند در مذاکره با مقامات ایرانی از موانع سرمایهگذاری در ایران سخن گفتند و خواستار آن شدند که این موانع در داخل کشور برطرف شود. آیا خواسته آنان بر حق است؟
همانطور که عرض کردم برجام به مثابه آن شرط لازمی بود که توجه بانکها و بنگاههای خارجی یا هیاتهای اقتصادی به ایران معطوف شود. بنابراین اکنون که رفت و آمد این هیاتها به کشور افزایش چشمگیری داشته، میتوان گفت برجام موفق بوده است. اما اینکه آنها از شرایط نامناسب داخلی جهت فعالیت اقتصادی ناراضی هستند، دیگر به برجام ارتباطی ندارد؛ این مسائل به مشکلات داخلی اقتصاد کشور بازمیگردد. این مشکلات بخشی متوجه مسائل بانکی است که ناشی از این است که در طول 10 سال حاکمیت دولت پوپولیست، ایران از روند تحولات دنیا عقب افتاد و ارتباط بینالملل بانکهای داخل به حداقل ممکن رسید. افزون بر این، بانکهای کشور در بهروزرسانی مقرراتی که در نظام بانکداری جهانی، روزانه تغییر میکرد، بازماندند. بنابراین یکی از علل اصلی عدم شکوفایی سرمایهگذاری خارجی و عدم ارتباط با نظام بانکداری بینالملل، قوانین بانکداری در کشور است که نتوانسته در تدوین مقررات، خود را با جریان روز بانکداری دنیا تطبیق دهد و دچار عقبماندگی شده است. جبران این عقبماندگی نیازمند اصلاح در نظام بانکی بوده که زمانبر نیز هست. یکی از بحثهایی که همواره از سوی هیاتهای تجاری
و سرمایهگذاری مطرح میشود، این است که به دلیل عدم رعایت استانداردهای روز بانکداری جهانی در کشور، بنگاههای خارجی این اطمینان را حاصل نکردهاند که بانکهای ایرانی از نظر مسائلی همچون مساله پولشویی، چه وضعیتی دارند. چراکه رعایت نکردن این استانداردها، امکان حسابرسی و ارزیابی جریانات مالی را سلب میکند. این مشکل اصولاً ارتباطی به برجام ندارد و معتقدم اگر برجام به نتیجه نمیرسید، اکنون این صورت مساله اصلاً مطرح نمیشد و چهبسا نظام بانکی کشور 10 سال دیگر هم از نظام روز دنیا عقب میماند. حال آنکه سیاستگذار متوجه شده که نظام بانکی کشور با مشکلاتی همراه است و لازم است با نظامهای جهانی تطبیق پیدا کند. یکی دیگر از عللی که باعث شده بنگاههای خارجی چندان میل به تعامل تجاری و اقتصادی با کشور نشان ندهند، فضای نهچندان مطلوب کسب و کار در ایران است؛ فضایی که حتی برای فعالان اقتصادی داخل نیز مساعد نیست. در این میان انتقادی که میتوان وارد ساخت آن است که این دولت طی مدت فعالیت خود بهطور جدی در این موضوعات وارد عمل نشده است؛ موضوعاتی نظیر تضمین و امنیت سرمایهگذاری اعم از داخلی و خارجی، مقرراتزدایی، عدم مداخله دولت در
فعالیتهای کسب و کار و بهطور خلاصه مساعدسازی فضای کسب و کار که البته این مساله نیز ارتباطی با برجام ندارد.
از سخنان دولتمردان این استنباط شکل گرفت که دولت حساب ویژهای روی فرصتهای بالقوه و گشایشهای برجام باز کرده و به واسطه این نگرش، تا حدودی انتظارات را مدیریت کرده است. فکر میکنید آیا در ادامه نیز دولت میتواند همچنان از این اهرم در جهت هدایت انتظارات و حل مسائل اقتصادی بهره بگیرد؟
به نظر من دوباره مطرح کردن موضوع برجام در شرایط کنونی، یک بحث انحرافی است. برجام تنها تکانهای بود که میتوانست به تحریک و تکاپوی اقتصاد کشور بینجامد و شرط لازمی بود برای کنترل تورم و خروج از رکود. رکودی که البته به دلیل عمق بسیار زیاد آن همچنان خروج از آن به صورت مطلوبی ممکن نشده است. بنابراین اکنون بحث بر سر این نیست که ما در ادامه برجام چه کنیم. برجام توافقی بود که به اجرا رسید که اگر چنین نمیشد، به لحاظ اقتصادی هیچ گشایشی قابل تصور نبود و شرایط وخیمتر از گذشته و مانند وضعیت جاری کشور ونزوئلا میشد. در حال حاضر، بحث باید حول «پس از برجام» باشد و مشکلات این دوره مورد بررسی قرار گیرد. همانطور که اشاره کردم، رفع مشکلات نظام بانکی، بهبود فضای کسب و کار داخلی، جذب سرمایهگذاری خارجی برای فعالیتهایی که در کوتاهمدت میتواند رشد اقتصادی کشور را تضمین کند، سرمایهگذاری در زیرساختها و شاید مهمتر از همه، تحقق رونق صنعت گردشگری، مواردی است که نیازمند مساعدت دولت است.
نکته حائز اهمیت در این میان آن است که وقتی مخالفان برجام، سطح تنشهای سیاسی را افزایش میدهند، این خود مانعی برای ورود سرمایهگذاران خارجی به کشور است. به عبارت دیگر، منتقدان در واقع خود مانع به ثمر رسیدن نتایج مثبت برجام میشوند، چراکه هنوز مشغول استمرار بخشیدن به تشنجی هستند که پیش از حصول توافق ایجاد کرده بودند. این دسته از مخالفان باید بدانند که توافق حاصل شد و مقامات کشور در تمامی سطوح، مهر تایید بر آن زدند. باید پرسید اکنون دوباره زیر سوال بردن برجام، چه منفعتی دارد و چه مشکلی را میتواند حل کند؟ فرض محال که برجام نتیجهای نداشت، حال اصرار بر بد بودن آن چه حاصلی جز ایجاد تنش برای فضای کشور دارد؟ تنشی که نتیجهای جز فرار سرمایههای خارجی و حتی داخلی ندارد. این منتقدان باید بپذیرند که بخشی از مشکلات خود آنها هستند و این نقدهای غیرمنصفانه و تنشزا، بخشی از مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور را تشکیل میدهد.
به نظر میرسد اکنون دولت به دنبال این است که بیشتر با تکیه بر راههای میانبر بتواند نتایج ملموستری از برجام را به افکار عمومی ارائه کند. برای دولت که درصدد دستیابی به نتایج بهتر از برجام و سیاستهایش در این سال پایانی است، چه پیشنهادی دارید؟
به نظر من دولت نباید تسلیم وسوسههای پوپولیستی به منظور اطمینان از نتایج انتخابات سال آینده شود؛ سیاستهایی که باب طبع اکثریتی است که اطلاعات کارشناسی ندارند. اعتقادم این است که اگر دولت اصولی رفتار کند و چنانچه برای مردم روشنگری کند که مسائل و مشکلات چه هستند، شکی ندارم که در انتخابات سال آینده، حتی برای اصولگرایان، گزینه دیگری به جز آقای روحانی وجود نخواهد داشت. بنابراین دولت نباید نگران از دست رفتن قدرت و روی کارآمدن دولت دیگر باشد. در عوض باید به چهار سال دیگر فعالیت خود بیندیشد و از این بابت دلواپس باشد. لازم است دولت منافع ملی درازمدت را در چشمانداز خود لحاظ کند و نه اینکه هم و غم خود را در رای آوردن در انتخابات سال آینده بگذارد. اگر دولت ارتباط خوبی با مردم برقرار کند و این توضیح را بدهد که منشأ مشکلات کجاست و دولت چه برنامهای برای فائق آمدن بر این مشکلات زمانبر دارد، میتواند استراتژی موفقی باشد که چارهساز است. اینکه به واسطه اقدامات کوتاهمدت تاکتیکی، اشتغال را به صورت ناپایدار بالا ببرد، یا به قیمت افزایش تورم، به جامعه پول تزریق کند که قدرت خرید مردم تا حدودی افزایش پیدا کند و مواردی از این
دست، سیاستهای اشتباهی است. اینها وسوسههایی هستند که اگر دولت دچار به آنها شود، بعدها از این محل با مشکلات عدیدهای مواجه خواهد بود. اما اگر راه اصولی خود را در پیش بگیرد و در سطح جامعه شفافسازی کند که در حال پیش بردن برنامه بلندمدت منسجم خود است، امکان موفقیت دوچندان خواهد بود.
با توجه به افزایش تنشها و تشدید هجمهها علیه دولت در شرایط فعلی، پیشبینی شما از آینده اقتصاد ایران چیست؟
اگر دولت با متانت و صبر و در عین حال با عزم جزم در مقابل مخالفان ایستادگی کند، آینده روشن خواهد بود. ضعف بزرگ دولت، همانطور که پیش از این اشاره کردم، ارتباط رسانهای آن با افکار عمومی است که باید این نقیصه هرچه زودتر برطرف شود و چنان نشود که انرژی عمده خود را صرف پاسخگویی مداوم به منتقدان برجام کند. لازم است یک بار برای همیشه برای مردم روشن شود که برجام، به نتیجه رسید و تمام شد. همچنین باید افکار عمومی را از بازگشت به این بحث که برجام چه فایدهای دارد برحذر داشت. اما من در تیم رسانهای دولت این توان اقناعکنندگی را نمیبینم. به صورت روشنتر اگر بخواهم سخن بگویم، اقناع منتقدانی که با دعوا بر سر قدرت، برای دولت اشکالتراشیهای بیمورد میکنند، نهتنها توان دولت را میگیرد، بلکه قانع کردن این دسته از منتقدان، بالطبع امکانپذیر هم نیست؛ چراکه آنها به دور از منطق، تنها به دنبال قدرت و همچنین شکست دولت هستند. بنابراین دولت باید انرژی خود را بر روشن ساختن افکار عمومی متمرکز کند.
دیدگاه تان را بنویسید