نگاهی به خبرسازیها درباره احتمال حضور احمدینژاد در انتخابات ۹۶
نسخه دیدهشدن
در سه سال اخیر بسیاری از شهروندان این مرز پرگهر هر بار که نام محمود احمدینژاد را در رسانهها مشاهده میکنند، بند دلشان پاره میشود که مبادا پروندهای جدید از تخلفات مالی یاران حلقه او افشا شده و آشکار شود که بخشی دیگر از سرمایه این ملک و ملت به هدر رفته است.
در سه سال اخیر بسیاری از شهروندان این مرز پرگهر هر بار که نام محمود احمدینژاد را در رسانهها مشاهده میکنند، بند دلشان پاره میشود که مبادا پروندهای جدید از تخلفات مالی یاران حلقه او افشا شده و آشکار شود که بخشی دیگر از سرمایه این ملک و ملت به هدر رفته است. در این مدت آنچه به مدد افشاگریهای برخی اعضای کابینه حسن روحانی و همچنین تعدادی از نمایندگان مجلس از دوران زمامداری احمدینژاد و یاران حلقه او در اختیار افکار عمومی قرار گرفته است، مخاطبان را به یاد فضایی عجیب شبیه برخی آثار سینمایی سوررئال میاندازد که توامان عناصر تراژدی و کمدی را در بطن خود مستتر دارند. از فروش باند فرودگاه بگیرید تا گم شدن دکل نفتی. از فساد مالی معاون اول احمدینژاد که مسوولیت دبیری ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی را در اختیار داشت گرفته تا ماجرای تخلفات اداری علی کردان وزیر کشور دولت نهم. این موقعیت کمدی تراژیک وقتی به فاجعهای بسیار تلختر بدل میشود که دریابیم به عقیده بسیاری از صاحبنظران توسعه کشور، ایران در یکی از مهمترین نقاط عطف تاریخی خود قرار داشت، نقطهای که میتوانست به مدد درآمد افسانهای نفت و بر پایه برنامهریزی قابل قبول سالهای پایانی دهه 70 و آغازین سالهای دهه 80 به جهشی بزرگ در توسعه دست یابد. این پیشبینیها با حضور احمدینژاد در راس قوه مجریه به وقوع نپیوست و ایران در سالهای آغازین دهه 90 با مشکلات عدیدهای چه در حوزه اقتصاد و سیاست و چه در حوزه دیپلماسی مواجه شد. اتفاقاتی که موجب شد در سال 1392 دورترین نامزد به تفکر محمود احمدینژاد مورد اقبال مردم قرار بگیرد و ائتلاف میانهروها و اصلاحطلبان به همراه حسن روحانی مجدداً وارد دستگاه اجرایی کشور شود. با توجه به کارنامه احمدینژاد و یاران حلقه او و همچنین افشای تدریجی برخی تخلفات، فسادها، فرصتسوزیهای دولتهای نهم و دهم کمتر تحلیلگری بر این باور بود که احمدینژاد به این زودیها زین و یراق کرده و برای تسخیر مجدد پاستور وارد کارزار سیاست ایران شود. با این همه در روزهای آغازین سال 1395 برخی چهرهها و رسانههای نزدیک به یاران حلقه دولت دهم با انتشار اخبار غیررسمی خبر از احتمال حضور احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری سال 1396 دادند. خبری که با توجه به شعار پرداخت 250 هزار تومان به هر شهروند، ابتدا بیشتر شبیه به دروغ سیزده به نظر میرسید، اما پس از چند روز به نظر میرسد در حال تبدیل شدن به راهبرد آینده بخشی از منتقدان دولت شده است. در تحلیل این تحول باید نگاهی دقیق به جغرافیای سیاست ایران پس از انتخابات اسفندماه سال پیش داشت. شکست بیحرف و حدیث جریان تندروی اصولگرا از ائتلاف میانهروها، اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل در انتخابات مجلس دهم، این جریان را که هنگام ارائه فهرست انتخاباتی اصولگرایان دست بالا را داشت و موجب حذف بسیاری از اصولگرایان همراه با دولت شد با نوعی سرخوردگی مواجه کرد. به ویژه اینکه ژنرالهای این طیف از نامزدهای ناشناسی شکست خوردند که تنها تایید دو رئیسجمهوری پیشین پای لیست آنها موجب اقبال شهروندان به آنها شده بود. طبیعی است که در چنین شرایطی که ناامیدی به جو غالب اردوگاه اصولگرایان تندرو بدل شده است، یافتن یک راه چاره برای خروج از این بحران به یکی از دغدغههای اصلی آنان بدل شده است. این جریان که به دو بخش اصلی شیفتگان دولت نهم و علاقهمندان دولت دهم تقسیم میشود به هر صورت ممکن و در قحطالرجال جریان اصولگرایی در معرفی نامزدی رایآور برای انتخابات آتی ریاستجمهوری، برای پمپاژ امید به حامیان خود نیز که شده، مجبور بودند به پارامتری که در معادلات انتخابات اسفندماه 94 کمتر به بازی گرفته شده و همچنین سابقه یک پیروزی در برابر اکبر هاشمیرفسنجانی -یکی از برندگان اصلی انتخابات پیشین- را در رزومه دارد متوسل شوند. این امر سبب شد به ناگاه محمود احمدینژاد به تیتر بسیاری از رسانههای تندرو بدل شود. در این فضا برخی رسانهها و چهرههای آکادمیک اصلاحطلب نیز نگران از بازگشت دوران احمدینژاد به تکاپو افتاده و با ارائه تحلیلهایی نگرانی خود را نسبت به بازگشت احمدینژاد اعلام کردند. در تحلیلهای برخی چهرههای اصلاحطلب با تاکید بر وجود حمایت گسترده برخی اقشار از محمود احمدینژاد، نسبت به آینده ایران ابراز نگرانی میشد. همین امر هم سبب شد در اولین هفته انتشار رسانههای مکتوب در فروردین 94، محمود احمدینژاد به سوژه نخست بسیاری از گزارشهای رسانهای کشور بدل شود. درباره این پیشفرض که محمود احمدینژاد در میان برخی اقشار پایگاه گستردهای دارد، دستکم در چهار سال اخیر سند محکمهپسندی ارائه نشده است. همگی به خاطر داریم که اتفاقاً در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم شاهد بودیم که میزان اقبال به حسن روحانی حتی در روستاها و مناطق حاشیهای کلانشهرها تفاوت محسوسی با سایر مناطق کشور نداشت. همان زمان نیز نوشتیم که دوره خطکشیهای شهری-روستایی به سبک فیلمهای صمد به پایان رسیده است. برخی دیگر از دلواپسان بازگشت محمود احمدینژاد از نوع ادبیات بدون ملاحظه و خارج از چارچوبهای اخلاقی در مناظرههای احتمالی با حسن روحانی سخن به میان میآورند. در این زمینه نیز باید گفت با وجود پروندههای گسترده تخلفات یاران حلقه محمود احمدینژاد به فرض اینکه او بتواند وارد رقابتهای انتخاباتی شود، با چهرهای مواجه است که مهمترین رقیب خود در انتخابات پیش را با بهکارگیری بجای واژه «گازانبر» ناکاوت کرد. اتفاقاً مناظره این دو میتواند زوایای تاریک و پنهان بیشتری از دوره زمامداری اصولگرایان تندرو در دولتهای نهم و دهم را افشا کند. در پایان این نوشتار باید تصریح کرد که پرداختن به بازگشت احمدینژاد در رسانهها بیش از همه شخص محمود احمدینژاد را خرسند میکند، چهرهای که دوست و دشمن به علاقه ویژه او به رسانه اعتراف دارند و این بحثها سبب شده است که پس از حدود دو سال خبرهای بد، مجدداً حظ دیده شدن را در رسانهها تجربه کند.
دیدگاه تان را بنویسید