تاریخ انتشار:
تفسیر آنچه در نشست سالانه داووس گذشت
سایه سیاست بر اقتصاد در داووس ۲۰۱۷
گردهم آوردن سیاستمداران در این مجمع جهانی، در کنار بازیگران مهم اقتصادی، صاحبنظران، شخصیتهای بینالمللی و رسانههای تاثیرگذار از اهداف اولیه این رویداد جهانی است، اما آنچه گردهمایی امسال را متمایز میکرد وقایع سیاسی مهمی بود که اجلاس قبلی نتوانسته بود به درستی آنها را پیشبینی کند.
در اجلاس مجمع جهانی اقتصاد در داووس (ژانویه 2017) که همزمان با انتقال قدرت در ایالات متحده آمریکا صورت گرفت، سایه سنگین سیاست بر اقتصاد را به وضوح میشد مشاهده کرد. گردهم آوردن سیاستمداران در این مجمع جهانی، در کنار بازیگران مهم اقتصادی، صاحبنظران، شخصیتهای بینالمللی و رسانههای تاثیرگذار از اهداف اولیه این رویداد جهانی است، اما آنچه گردهمایی امسال را متمایز میکرد وقایع سیاسی مهمی بود که اجلاس قبلی نتوانسته بود به درستی آنها را پیشبینی کند. خروج بریتانیا از اروپای متحد و روی کار آمدن دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکا را مصداقهای مهم پیشبینی نادرست داووس در سال قبل باید دانست که موجب غافلگیری در اجلاس جاری شد. این دو رویداد حکایت از وجود جریان یا تحول زیرپوستی اساسیتری در صحنه سیاست بینالملل و ژئوپولتیک داشت که شاید در نگاه نخست از سوی ناظران چندان به جد گرفته نشده بود. سربرآوردن تدریجی و رشد مداوم جریانهای ناسیونال پوپولیست در میان کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا ابعاد نگرانکنندهای به خود گرفته است که دیگر نمیتوان آن را صرفاً به نتیجه ناگزیر و گذرای بازی دموکراتیک نسبت داد و به راحتی
از کنار آن گذشت. عملکرد دونالد ترامپ در نخستین روزهای به قدرت رسیدنش آشکارا ضعف ساختاری دموکراسیهای مبتنی بر رای اکثریت را در حفاظت از حقوق انسانها نشان داد.
مجمع جهانی اقتصاد در داووس سوئیس در اوج جهانی شدن اقتصاد و رشد تجارت آزاد شکل گرفت و در سایه این فرآیند مشهور شد. کلاوس شواپ ابتدا در سال 1971 مجمع اروپایی مدیریت را بنیان نهاد که هدف آن آشنا کردن بنگاههای اروپایی با سازوکار مدیریت آمریکایی بود. اما تحت تاثیر تحولات تجارت بینالمللی، او نام و ماموریت این نهاد را تغییر داد و مجمع جهانی اقتصاد را در سال 1987 تاسیس کرد. با این تغییر، ماموریت نهاد جدید بهبود بخشیدن به اوضاع جهانی با مشارکت برگزیدگان دنیای کسبوکار، سیاست، دانشگاهها و رسانهها برای حل مسائل و منازعات بینالمللی تعریف شد. به نظر میرسد پس از گذشت سه دهه از این تاریخ که صحنه جهانی شاهد تحولات شگفتی در زمینه تجارت، اقتصاد، تکنولوژی و سیاست بود دوران جدید و غیرقابل پیشبینی به لحاظ سیاسی در حال شکلگیری است. رویداد سیاسی بزرگ این سه دهه فروپاشی اتحاد شوروی و بلوک سوسیالیستی شرق بود. در پی این رویداد جنگ سرد پایان گرفت و با تضعیف بیسابقه سیاسی و اقتصادی روسیه، توازن دوقطبی شرق و غرب از میان رفت و عملاً ایالات متحده آمریکا در سایه قدرت نظامی و اقتصادی خود به رهبر دنیای جدید تبدیل شد. اما رویداد
بسیار مهم اقتصادی این سه دهه توسعه تجارت و اقتصاد جهانی، بینالمللی شدن سرمایهگذاری و تولید به همراه توسعه بیسابقه تکنولوژیهای اطلاعاتی بود که در خدمت جهانی شدن قرار گرفت و تحولات اقتصادی شگرفی را در سطح جهانی رقم زد. در نتیجه این تحولات، فقر مطلق در آسیا به ویژه در چین و هند بهشدت کاهش یافت. کشور فقیر و عقبمانده چین با باز کردن دروازههای خود به روی سرمایهگذاری خارجی و ادغام در اقتصاد جهانی به دومین اقتصاد بزرگ دنیا پس از ایالات متحده آمریکا تبدیل شد.
اما در همین سه دهه رویدادهای دیگری نیز اتفاق افتاد که بر تحولات بعدی جهانی تاثیر منفی ماندگاری گذاشت. آرامش سیاسی نسبی دهه پایانی سده بیستم، توام با رشد شتابان اقتصادی در سطح جهانی، با حادثه تروریستی یازدهم سپتامبر 2001 به هم خورد. در پی این حادثه، دولت ایالات متحده آمریکا با سود جستن از خلأ قدرت ناشی از فقدان بلوک شرق، و به بهانه مبارزه با تروریسم، به ماجراجویی نظامی و اشغال خاک دو کشور افغانستان و عراق دست زد. این ماجراجویی به جای حل مساله، آتش تروریسم را در منطقه خاورمیانه و بسیاری دیگر از کشورهای جهان شعلهورتر کرد. نخستین دهه هزاره سوم با حوادث ناگوار تروریستی و جنگ آغاز شد و با بحران مالی کمسابقهای که رشد اقتصاد جهانی را دچار وقفه کرد پایان پذیرفت. دهه دوم با گسترش به اصطلاح بهار عربی و فرو ریختن حکومتهای خودکامه در این کشورها آغاز شد. آشوبهای خیابانی و جنگ داخلی در برخی از این کشورها به آوارگی میلیونها انسان و به جریان افتادن موجهای عظیم مهاجرت انجامید. جریانهای سیاسی ناسیونالیستی و پوپولیستی در کشورهای اروپایی با هجوم مهاجران به این کشورها بیش از پیش تقویت شدند. در کنار این رویدادهایی که
فضای اجتماعی سیاسی را تحت تاثیر قرار میداد، جریانهای فکری مخالفان جهانی شدن نیز تبلیغات خود را گستردهتر کردند و تلاش ورزیدند همه مشکلات و ناملایمات دنیای مدرن، از نابرابریهای اقتصادی گرفته تا مسائل مربوط به حقوق زنان و تخریب محیط زیست را به فرآیند جهانی شدن و سلطه ایدئولوژیک به اصطلاح نئولیبرالیسم نسبت دهند. گزارش اخیر آکسفام نمونه بارز این دعوای ایدئولوژیک بیهوده و مخرب است. همه این عوامل دست به دست هم دادند تا دستاوردهای فوقالعاده گسترش تجارت و اقتصاد جهانی در زمینه کاهش چشمگیر فقر و افزایش رفاه تودههای مردم تحتالشعاع مسائل و مشکلاتی قرار گیرد که ربطی به فرآیند جهانی شدن ندارند. به این ترتیب ما شاهد رشد روزافزون نفوذ ایدئولوژیهای ناسیونالیستی پوپولیستی در اروپا و آمریکا در میان تودههای مردم و برآمدن سیاستمداران عوامفریب هستیم.
نگرانیهای ناشی از نادرست از آب درآمدن غالب پیشبینیها در اجلاس قبلی داووس در خصوص تحولات سیاسی در اجلاس جهانی سال 2017 مشهود بود. بسیاری از مشارکتکنندگان در این اجلاس آشکارا نسبت به پیامدهای منفی خروج بریتانیا از اروپای متحد، انتخاب دونالد ترامپ به ریاستجمهوری آمریکا و به طور کلی فراگیر شدن سیاستهای اقتصادی ناسیونالیستی و حمایتگرایانه برای عملکرد اقتصاد و تجارت جهانی در سال جاری و سالهای آتی بدبین و دلواپس بودند. نکته بسیار جالب و عبرتآموز در این میان سخنان رئیسجمهور چین کمونیست شی جین پینگ بود که همه را به آرامش و خوشبینی در خصوص روند جهانی شدن و نتایج آن دعوت کرد. او که به همراه هیات بزرگی در این اجلاس شرکت کرده بود سخنرانی افتتاحیه مجمع را بر عهده داشت و نسبت به برآمدن نیروهای ملیگرا و حمایتگرا در غرب که ممکن است روند مطلوب جهانی شدن را به خطر اندازند هشدار داد. او یادآوری کرد، «برخی جهانی شدن را منجر به هرجومرج در دنیا میدانند. زمانی از جهانی شدن به مثابه آنچه علی بابا در بغداد یافته بود نام میبردند و حالا آن را مانند جعبه پاندورا سر منشأ بدبختی میدانند. بحران مالی جهانی مثال دیگری است.
این بحران پیامد غیرقابل اجتناب جهانی شدن نبود بلکه نتیجه شکست بزرگ مقررات مالی بود.» علاوه بر رئیسجمهور چین، نمایندگان بنگاههای چینی نیز لب به انتقاد از منتقدان غربی جهانی شدن گشودند. جک ما موسس بنگاه معظم علی بابا و یکی از مشهورترین چهرههای کسبوکار چینی در دنیا، موضع کسانی را که در آمریکا مشکلات اقتصادی کشور خود را به تجارت آزاد جهانی نسبت میدهند مورد انتقاد قرار داد و بر این نکته تاکید کرد که اگر دولت آمریکا بیش از 14 تریلیون دلار هزینه نظامی خود را در سه دهه گذشته صرف بهبود وضعیت اقتصاد ملی خود میکرد اقتصاد آمریکا امروز وضعیت بهتری میداشت. اینکه سیاستمداران و بازرگانان چین کمونیست به دنیای غرب و به ویژه ایالات متحده آمریکا، پشتیبانی از سیاست تجارت آزاد را توصیه میکنند طنز تلخی است که حکایت از واقعیت پیچیده روابط بینالمللی در دنیای کنونی دارد. موضع چینیها صرفاً تذکر یک مساله نظری اقتصادی درباره اهمیت تجارت آزاد برای کسانی نیست که خود را منادیان تجارت آزاد میدانند بلکه بیشتر یک موضعگیری سیاسی برای پیام دادن به بقیه کشورهای دنیاست. به نظر میرسد چینیها با مفروض گرفتن اهمیت تجارت آزاد برای
بهبود وضعیت اقتصادی جامعه جهانی، خود را آماده میکنند تا رهبری این فرآیند طیشده را به صورت نظری و عملی بر عهده گیرند. سایه سنگین سیاست بر اقتصاد در اجلاس 2017 داووس نشان از تحولات غیرمنتظره و شگفتانگیز سیاسی و اقتصادی در جوامع غربی و در روابط بینالمللی دارد. به هر صورت اکنون این پرسش مهم مطرح است که تمایل حزب کمونیست چین به رهبری تجارت آزاد در سطح جهانی چه معنایی دارد و چه نتایجی به همراه خواهد داشت؟
دیدگاه تان را بنویسید