شناسه خبر : 12639 لینک کوتاه

حسن حسینی عواقب ضعیف بودن بنیه اقتصادی خانوارها را بررسی می‌کند

بی‌پولی با انحرافات اجتماعی رابطه دارد

حسن حسینی می‌گوید: اکثر قریب به اتفاق تخلفات و تقلبات جامعه انسانی، رفتارهای نابهنجار و مخالف قانون و اخلاق و انواع بزه، اعتیاد و حتی کارتن‌خوابی به دلیل نبود درآمد، شغل‌های کم‌درآمد و در یک‌کلام پول اتفاق می‌افتد.

فقر، زمینه منطقی بروز آسیب‌های اجتماعی است. حالا این فقر چه مطلق و چه نسبی باشد یا به صورت کاهش بنیه اقتصادی خانوار و پایین آمدن قدرت خرید به معنای مطابقت نداشتن نیازهای واقعاً اولیه با هزینه‌ها خود را نشان دهد، خروجی آن یکی است. این خروجی را می‌توان در گزارش‌های شورای اجتماعی کشور یا ورودی انواع و اقسام پرونده در دادسراهای مختلف به عینه دید. حسن حسینی جامعه‌شناس و عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در گفت‌وگو با تجارت فردا به بررسی ابعاد مختلف تاثیر کاهش قدرت خرید و ضعف بنیه اقتصادی خانوار در بروز انواع آسیب‌های اجتماعی پرداخت.

شاخص‌های اقتصادی چه رابطه‌ای با آسیب‌های اجتماعی دارند؟
بخش عمده‌ای از مسائل و آسیب‌های اجتماعی در حوزه اقتصاد معنا می‌یابد و به دلایل اقتصادی این مسائل در جامعه بروز می‌کند. در سیستم فساد اداری و در جایی که رشوه‌گیرنده و رشوه‌دهنده وجود دارد چه چیزی جا‌به‌جا می‌شود؟ پول. اگر باندهای بزرگ قاچاق را داریم، چه چیزی باعث قاچاق مواد مخدر و مشروبات الکلی و هر کالایی است که به لحاظ قانونی محدود یا ممنوع شده است؟ کسب منافع مالی و پول است که کالای قاچاق را به بازار می‌آورد و حرفه‌ای به نام قاچاقچی را پدید می‌آورد. ممکن است چای و پارچه در شرایطی که قرار بر تولید داخلی و ممنوعیت واردات است، به کشور قاچاق شود. نبود پول باعث می‌شود برخی زنان به تن‌فروشی بپردازند و از قبال آن زندگی خود را بگذرانند. پول که یکی از مهم‌ترین معیارهای ارزش در خرید کالاست در جوامع انسانی تعیین‌کننده بخش عمده‌ای از انحرافات اجتماعی است. در نظر بگیرید کسی که در شغل خود تقلب و کم‌فروشی می‌کند. مثلاً عسل را با شیره نبات مخلوط می‌کند و شیره نبات کیلویی پنج هزار تومان را 30 هزار تومان می‌فروشد. این یک آسیب اجتماعی و رفتاری است که ممکن است برای برخی به دست آوردن سود بیشتر و برای برخی دیگر به دلیل ناکافی بودن درآمد و ضعف بنیه اقتصادی بروز کند. در مجموع اکثر قریب به اتفاق تخلفات و تقلبات جامعه انسانی، رفتارهای نابهنجار و مخالف قانون و اخلاق و انواع بزه، اعتیاد و حتی کارتن‌خوابی به دلیل نبود درآمد، شغل‌های کم‌درآمد و در یک‌کلام پول اتفاق می‌افتد.

آیا می‌توان برخی خطاهای رفتاری را که در دسته آسیب اجتماعی طبقه‌بندی می‌شود ناشی از ضعف بنیه اقتصادی دانست؟
مقداری جلوتر برویم. ما انسان‌ها موجود زنده هستیم. این موجودات زنده نیازهای حیاتی دارند اعم از تغذیه، مسکن، پوشاک، بهداشت و درمان، آموزش و گذران اوقات فراغت. لازمه زندگی مدرن و شهرنشین‌شده امروزی این است که انسان‌ها یا بهتر بگوییم سرپرست خانواده‌ها شغل داشته باشند و در ازای آن به کسب درآمد بپردازند و آن را صرف هزینه‌های زندگی کنند. دولت‌های مدرن برای همین حاکمیت پیدا کرده‌اند که به نیازهای حیاتی شهروندان در چارچوب‌های کلی که عرض کردم -‌به صورت عادلانه- جامه عمل بپوشانند. در هر جامعه‌ای به دو دلیل ممکن است فسادهای مالی و مسائلی از این دست را ببینید که بر آن مترتب است. در جامعه خودمان وقتی با مشکلات سیاسی و تحریم مواجه شدیم و در پی آن تعطیلی کارگاه‌ها، راه‌اندازی نشدن کارگاه‌های جدید و در نتیجه ایجاد نشدن شغل جدید اتفاق افتاد و برخی مشاغل نیز از دست رفت، افراد بدون کار یا شاغلان کم‌درآمدی که فقط پایه حقوق تعیین‌شده از سوی کمیته تعیین دستمزد سالانه را از کارفرمای خود دریافت می‌کنند، راهکارهای مختلفی را در پیش گرفتند تا حداقل درآمد را داشته باشند و از طریق آن گذران زندگی کنند. می‌دانیم برای افرادی که دستمزد ناکافی دارند، یکی از راه‌های مشروع‌ ترمیم آن، اضافه‌کاری است. البته اگر مجموعه در شرایط رکود و تحریم، امکان پذیرش اضافه‌کاری داشته باشد. یا اینکه بعد از شغل اول به سراغ مشاغلی مانند کار در تاکسی‌سرویس، مسافرکشی، فروشندگی و‌... برود تا دختر تازه‌عروس و داماد بیکار شده خود را هم حمایت کند. خود این آسیب است. وقتی هفت ساعت کار با توان مطلوب برای یک انسان در روز تعریف شده است، بعد از آن دیگر نمی‌توان انتظار رفتارهای منطقی از افراد داشت. تازه اینجا ناهنجاری رفتاری، تندخویی، خستگی، توجه نکردن به نیازهای عاطفی خانواده به دلیل مشغله و عصبانیت و‌... بروز می‌کند اما حداقل، فرد در حال کسب درآمد مشروع است. مشکل آنجاست که گاهی امکان اضافه‌کاری یا شغل دوم میسر نیست و افراد سراغ مشاغل کاذب که برخی بعضاً ضد قانون و اخلاق هستند مانند فروش مواد مخدر، تن‌فروشی، قاچاق دارو و... می‌روند. اینجا آسیب اجتماعی هم دامن خود فرد و هم مشتریان او را می‌گیرد. ریشه این آسیب‌ها در کجاست؟ بخش اصلی آن پول است.
اکثر قریب به اتفاق تخلفات و تقلبات جامعه انسانی، رفتارهای نابهنجار و مخالف قانون و اخلاق و انواع بزه، اعتیاد و حتی کارتن‌خوابی به دلیل نبود درآمد، شغل‌های کم‌درآمد و در یک‌کلام پول اتفاق می‌افتد.

شغل کاذب را بیشتر تشریح می‌کنید؟
مشاغلی که در آن تولیدی صورت نمی‌گیرد بلکه با مبادلاتی که صورت می‌گیرد ارزش افزوده ایجاد می‌شود و پولی را نصیب افراد می‌کند. دولت‌ها در جوامع متمدن برای اینکه از آسیب‌های اجتماعی جلوگیری کنند تامین اجتماعی ایجاد کرده‌اند. اگر در آلمان، فرانسه و ایتالیا به بیکاران سقفی از حقوق را به عنوان حق بیکاری می‌دهند به خاطر آن است که اگر این هزینه اندک را انجام ندهند باید هزینه‌های بزرگ‌تری را برای مقابله با آسیب‌های اجتماعی و بزه بپردازند. آنان از بخش‌هایی که توانمند هستند مالیات می‌گیرند و از خود فرد در زمان شاغل بودن، حق بیمه کسر می‌کنند تا در صورت بیکاری فرد، جامعه به وضع اسفناک دچار نشود و با منابع حاصل در صندوق‌های بیمه‌گر، این چاله‌ها را پر می‌کنند. با وجود این در آنجا هم ما در بین طبقات محروم و بدون کار و شغل شاهد انحرافات هستیم. مشکل دیگری که آن ضعف بنیه اقتصادی یا شغل کم‌درآمد را غیرقابل‌تحمل‌تر می‌کند، جامعه مطبق است. جامعه‌ای که فاصله دهک اول و دهم در آن زیاد است. دهک‌های پایین امکانات بسیار کمی در اختیار دارند و نمی‌توان به آنها گفت قناعت پیشه کنید چراکه انسان ذاتاً آزمند است، عقل دارد. چشم می‌بیند و دل می‌خواهد و می‌خواهد به آن پول‌ها و امکاناتی که دهک‌های بالا دارند دست یابد. رسیدن به آن، رقابت ناسالم ایجاد می‌کند که موجب بروز آسیب‌های اجتماعی و انواع بزه و جرم می‌شود.

اما آسیب‌های اجتماعی در میان قشر مرفه نیز کم نیست. اینجا که دیگر کم‌درآمدی و کاهش درآمد خانوار، عامل آسیب اجتماعی نیست؟
آن قشر مرفهی که آسیب‌های اجتماعی را در آنان می‌بینیم عموماً چه کسانی هستند؟ بر اساس مشاهدات و مطالعات خودم در ایران و اروپا صاحبان سرمایه را به دو گروه عمده تقسیم‌بندی می‌کنم. یکی به اصطلاح خودم کسانی که صاحب سرمایه با شناسنامه هستند و گروه دوم، سرمایه‌داران بدون شناسنامه. سرمایه‌داری که ملّاک است و در کشاورزی و زمین‌داری فعالیت می‌کند یا دامدار و طیورداری است که به صورت نسلی این سرمایه را با خود به همراه آورده است، سرمایه‌دار شناسنامه‌دار محسوب می‌شود و اتفاقاً در میان آنان عمل انحرافی، آسیب رفتاری و اجتماعی یا خطای اقتصادی، کمتر دیده می‌شود یا اصلاً دیده نمی‌شود. سرمایه‌داران بزرگ کارخانه‌هایی چون تویوتای ژاپن، پژو فرانسه و بنز آلمان سرمایه‌های بسیار کلانی دارند که به صورت خانوادگی و با همراهی گروه‌های متخصص اداره می‌شود. آنان روز‌به‌روز بر کیفیت می‌افزایند و چون این صنایع را به صورت خانوادگی و از دیرباز ایجاد کرده‌اند، بیشترین اعتماد را می‌توان به آنان داشت. اخلاق اقتصادی یکی از خلقیات مناسبی است که در دنیای سرمایه‌داری داریم و ما در ایران کمتر با آن آشنا هستیم. برخلاف نظر مارکسیست‌ها که می‌گویند بورژوازی کثیف، اتفاقاً اخلاق سرمایه‌داری و عقلانیت در این قشر با شناسنامه قابل مشاهده است و در سوی مقابل در جوامع بسته و کشورهای رانتی که اتفاقاً بی‌میل به رفتاری کمونیستی و مارکسیستی نیستند، بزه اقتصادی و رانت‌خواری بیداد می‌کند. در بازاری‌های خودمان در تهران، تبریز، اصفهان و‌... افراد با شناسنامه و دست‌به‌خیری مانند عالی‌نسب‌ها و‌... وجود دارند که هیچ‌وقت تخلف و تقلب برای پولدار شدن را در آنها نمی‌بینیم. اما در جوامع ما که رانتی و آلوده به پول‌های بادآورده صنایع و معادن است سرمایه‌دار بی‌شناسنامه بیشتر است. آنان کالای مرغوب تولید نمی‌کنند. اگر به سراغ واردات بروند، نامناسب‌ترین ماده اولیه یا محصول را وارد می‌کنند. یا در اثر زد‌و‌بند و فرار مالیاتی و از راه واسطه‌گری‌های حمایت‌شده به درآمدهای آنچنانی می‌رسند. در بین اینها آسیب‌های اجتماعی بیشتر بروز می‌کند و چون برخاسته از سیستم رسمی هم هستند کنترل بر آنها ممکن نیست. البته کم نیستند این دست سرمایه‌داران که فرزندانی با انواع و اقسام مشکلات اجتماعی دارند و به این شکل، تاوان خطاهای تربیتی و عملکردی خود را می‌پردازند.
دهک‌های پایین امکانات بسیار کمی در اختیار دارند و نمی‌توان به آنها گفت قناعت پیشه کنید چراکه انسان ذاتاً آزمند است، عقل دارد. چشم می‌بیند و دل می‌خواهد و می‌خواهد به آن پول‌ها و امکاناتی که دهک‌های بالا دارند دست یابد. رسیدن به آن، رقابت ناسالم ایجاد می‌کند که موجب بروز آسیب‌های اجتماعی و انواع بزه و جرم می‌شود.

شاخص‌هایی چون درآمد سرانه، تولید ناخالص داخلی و نرخ اشتغال، لزوماً به بالا رفتن شاخص‌های فرهنگی و آگاهی در افراد می‌انجامد؟
بله، این در درازمدت محقق می‌شود. ما وقتی در جامعه نامطمئن به لحاظ شغل و درآمد زندگی کنیم و این تجربه برای پدران ما پیش آمده باشد دو شیوه را لحاظ می‌کنیم. در مدتی که در محیط شغل و درآمد کسب کردن هستیم سعی می‌کنیم تا می‌توانیم بیشترین درآمد برای تامین آتیه را به دست آوریم. در حالی که این تامین آتیه باید توسط سازمان‌های بیمه‌گر و با بیمه اجتماعی پوشش داده شود. یکی از نکاتی که در جامعه ما وجود دارد عدم امنیت ذهنی است که جامعه نسبت به فردای خود دارد. ما مجموعه انسان‌هایی هستیم که در امور روزانه خود ذخیره‌سازی می‌کنیم؛ به جای دو کیلو برنج 20 کیلو برنج و به جای سه چهار قطعه سیب‌زمینی، یک گونی خریداری می‌کنیم. ناامنی‌هایی که دائم در جامعه تجربه کردیم موجب می‌شود حتی اگر افراد صاحب شغل هم باشند سعی کنند بیشترین درآمدها را به هر وسیله‌ای کسب کنند. در این شرایط، صحبت از افزایش آگاهی به دلیل افزایش درآمد، منطقی نیست چون تمام فکر و ذکر افراد، به دست آوردن پول است. این ناامنی فکری و اجتماعی، قبل از انقلاب بوده و در جنگ و هشت‌ساله احمدی‌نژاد هم بروز کرده است. بهبود شاخص‌های اجتماعی در اثر افزایش قدرت خرید خانوار و کسب درآمد مکفی، نیازمند برنامه‌های درازمدتی است که روند نسلی ما را بهبود ببخشد.

پرخاشگری‌ها و تندخویی که سبب برخورد میان مردم می‌شود و انواع قتل، ضرب‌وجرح و در پی آن زندان و دیه و‌... چقدر به درآمد و افزایش قدرت خرید مردم مرتبط است؟
حتماً دیده‌اید در تصادفاتی که خودروهای ارزان‌تر با هم دارند، معمولاً درگیری و ضرب‌وجرح و توهین هم بیشتر است. برای من که با هزار بدبختی خودرو خریده‌ام تمام دنیای من همین خودروست. وقتی تصادف می‌کنم می‌دانم بیمه خسارت می‌دهد اما موقع فروش، ماشین من تصادفی است و از ارزش آن کاسته شده است. در اینجا فرد ممکن است با چاقو سراغ راننده ماشین دیگر برود. یا به دلیل اغتشاش فکری ناشی از مشکلات اقتصادی، در سطح جامعه با کوچک‌ترین تنش، دست به چاقو شود.

بر اساس آمار مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور و مرکز آمار ایران، بنیه اقتصادی خانوار از نیمه دهه 80 در آغاز دولت نهم به این‌سو با دو شوک منفی مواجه شده است. فکر می‌کنید چه میزان از افزایش آسیب‌های اجتماعی که در ورودی پرونده‌های قضایی هم به خوبی مشهود است، به این اتفاق مربوط است؟
باز عرض می‌کنم وقتی در یک وضعیتی بی‌ثبات باشید و درآمد و هزینه معمول و طبیعی هماهنگی نداشته باشد قطعاً هر کسی به فراخور حال خود راهکارهایی را برای تامین هزینه‌ها فراهم می‌کند و اگر نتواند، دست به خلاف می‌زند یا اگر نتواند خلاف هم بکند یا نخواهد، به صورت افسردگی، طلاق، اعتیاد و‌... خود را نشان می‌دهد. وقتی امکان این را نداشته باشید که نیاز خود را جایگزین کنید و حسرت رسیدن به یک امکانات نسبتاً متعادل و معمولی را داشته باشد، به خودکشی، پریشانی روانی و‌... کشیده می‌شوید. کسانی که خودکشی می‌کنند ممکن است هزینه درمان عزیز بیمار خود را نداشته باشند چون قدرت خرید آنها چند سالی است به یک‌سوم کاهش پیدا کرده است. در این استیصالی که دچار وی شده هیچ راه چاره‌ای نمی‌بیند جز خلاص کردن خود یا خلاص شدن تدریجی با مواد مخدر و خوش‌گذرانی‌های غیر‌مشروع.
بهترین راهکار این است که قانونگذاران و مجریان قانون در شرایطی قانون وضع کنند و به مورد اجرا درآورند که تلاطم‌های اقتصادی جامعه را به حداقل برساند. ما حداقل به یک دوره ۲۰‌ساله نیاز داریم که جامعه را در وضعیت آرامش اقتصادی قرار دهیم.

شکاف مزدی یعنی فاصله میان دستمزد و تورم در اواخر دوره احمدی ن‍ژاد به 69 /9 درصد رسید که معمولاً دامن قشر کارگر را گرفت. این مساله چقدر آسیب‌های اجتماعی را قشری یعنی متعلق به یک گروه خاص می‌کند؟
اصولاً و عموماً وقتی اختلاف دستمزد و تورم رخ می‌دهد طبقات کم‌درآمد از جمله کارگران بیشتر ضربه می‌بینند. معمولاً این بخش‌های جامعه زودتر تشکیل خانواده می‌دهند و بعضاً خانواده‌های پرجمعیت هم دارند. آنان تحت فشار بیشتری قرار می‌گیرند و فشار روی همسر و فرزندان افزایش می‌یابد. فرزندان در معرض آسیب تربیتی، آموزشی قرار می‌گیرند. افت تحصیلی و حتی اخراج از مدرسه دامن آنها را می‌گیرد. یا والدین امکان تامین مالی فرزند برای تحصیل را از دست می‌دهند. همسر دچار آسیب‌های اجتماعی از نوع دیگری می‌شود. اینها همه ناشی از ضعف بنیه اقتصادی خانوار است.

با توجه به اینکه بخش عمده‌ای از کارمندان دولت، دارای تحصیلات دانشگاهی هستند و با وجود این، نسبت به درآمد مورد نیاز یک خانوار شهری با ضعف بنیه اقتصادی مواجه هستند، می‌توان گفت در اینجا تحصیلات می‌تواند به عنوان یک مانع در برابر رفتن خانوارهای متوسط به سمت آسیب‌های اجتماعی عمل کند؟
متاسفانه باید بگویم وقتی ضعف بنیه اقتصادی و تفاوت درآمدی و هزینه‌ها رخ می‌دهد اتفاقاً کارمندانی که سواد دانشگاهی دارند در معرض بخش دیگری از تقلبات و مسائل واقع می‌شوند. مثلاً در مورد پلاسکو معتقدم شهرداری، شورای شهر و سازمان‌های بیمه‌ای به وظایف خود عمل نکرده‌اند. چرا متناسب با استانداردهای لازم، این ساختمان مورد بازرسی قرار نگرفته بود؟ در برخی سازمان‌ها کارکنانی وجود دارند که به سبب درآمد بسیار پایین و نابرابری در پرداخت‌ها، انگیزه کار را از دست داده‌اند و این بی‌انگیزگی گاهی دامنه آسیب‌های گسترده‌ای در جامعه ایجاد می‌کند. برخی کارکنان این سازمان‌ها نیز با خریدوفروش قانون، به تامین نیاز مالی خود می‌پردازند. آسیب اجتماعی آن اما چند خیابان آن سوتر در یک فاجعه خود را نشان می‌دهد.

بهترین راه برای ترمیم این آسیب‌ها چیست؟ یعنی صرف‌نظر از راهکار بهبود اقتصادی، چه راهکارهای اجتماعی برای کاهش آن وجود دارد؟
بهترین راهکار این است که قانونگذاران و مجریان قانون در شرایطی قانون وضع کنند و به مورد اجرا درآورند که تلاطم‌های اقتصادی جامعه را به حداقل برساند. ما حداقل به یک دوره 20‌ساله نیاز داریم که جامعه را در وضعیت آرامش اقتصادی قرار دهیم. این ممکن نیست مگر اینکه ما در وضعیت آرامش به لحاظ سیاسی و سیاست خارجی قرار بگیریم. مثال بارز آن مسائل دوران احمدی‌نژاد و تحریم‌هایی بود که بر اساس اشتباهات صورت‌گرفته به مردم ما تحمیل شد. دولت دکتر روحانی که بر سر کار آمد، مدتی انگار مردم به خواب رفتند چون نفس راحتی کشیدند و احساس امید پیدا کردند. سپس با تلاش مذاکره‌کنندگان، برجام به نتیجه رسید. حالا عده‌ای دائماً پیام‌هایی علیه آن در جامعه منتشر می‌کنند. برجام ممکن است وضع جامعه را به سرعت تغییر نداده باشد اما بارقه امیدی را وارد کرده است. همیشه این را می‌گویم همه جای دنیا رقابت سیاسی وجود دارد اما در دنیای متمدن که رقابت تعریف ‌شده، بانیان آن رقابت‌ها را بر سر منافع ملی انجام نمی‌دهند. در جامعه ما برعکس است. اگر بخواهیم فردا از این آسیب‌هایی که درباره آن صحبت شد عبور کنیم باید به همه خانواده‌های ایرانی فکر کنیم نه یک گروه خاص.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها