تاریخ انتشار:
گزارشی از همایش بوستون
گردهمایی دو نسل
سومین کنفرانس بینالمللی اقتصاد ایران توسط انجمن بینالمللی اقتصاددانان ایرانی(IIEA) در روزهای ۲۵ و ۲۶ اکتبر سال جاری در بوستون(در محل دانشگاه بوستون کالج) برگزار شد. همانند همایشهای قبلی سخنرانان و شرکتکنندگانی از ایران و خارج از ایران در این مراسم شرکت داشتند. البته متاسفانه مشکلات ویزا باعثشد تا تعدادی از شرکتکنندگان داخل ایران که مقالههای جالبی هم برای ارائه کردن داشتند نتوانند در همایش حاضر شوند.
سومین کنفرانس بینالمللی اقتصاد ایران توسط انجمن بینالمللی اقتصاددانان ایرانی(IIEA) در روزهای ۲۵ و ۲۶ اکتبر سال جاری در بوستون (در محل دانشگاه بوستون کالج) برگزار شد. همانند همایشهای قبلی سخنرانان و شرکتکنندگانی از ایران و خارج از ایران در این مراسم شرکت داشتند. البته متاسفانه مشکلات ویزا باعث شد تا تعدادی از شرکتکنندگان داخل ایران که مقالههای جالبی هم برای ارائه کردن داشتند نتوانند در همایش حاضر شوند. این مقاله گزارش خلاصه و شخصی من از این همایش است. چون حدس میزنم دوستان دیگری هم گزارش خود را ارائه بدهند سعی نکردهام گزارش جامعی از تمام موضوعات و مقالات ارائه کنم بلکه متن را به مواردی که صرفاً از دید خودم جالبتر بوده است محدود کردهام. طبعاً در گزارش خلاصهای مثل این نمیتوان همه جزییات فنی و نتایج و نقدهای مقالات را به صورت کامل گزارش کرد و احتمالاً بسیاری از نکات مهم از قلم میافتد. همایشهای اقتصاد ایران که از سال ۲۰۰۸ آغاز شده است اتفاق مهمی است که به طور همزمان چند کارکرد مهم را ایفا میکند:
۱- مقالاتی که در مورد اقتصاد ایران نوشته میشوند تحت نقد و بررسی قرار میگیرند و راه برای قدمها و پژوهشهای بعدی هموارتر میشود. ۲- اقتصاددانان علاقهمند به مسائل اقتصاد ایران با یکدیگر آشنا شده، حس باهمستان (Community) تقویت شده و زمینه همکاریها و همفکریهای بعدی بین آنها به وجود میآید. ۳- بستری فراهم میشود که پژوهشهای جدی در زمینه اقتصاد در یک جا گردهم بیاید و به تدریج به آرشیوی برای نتایج حول اقتصاد ایران تبدیل شود.
یکی از اولین مشاهدات همایش تعامل دو نسل از اقتصاددانان ایرانی با شکاف سنی واضحی بین دو گروه بود. گروه اول اقتصاددانان باتجربهای بودند که عمدتاً در دهه 50 شمسی تحصیل کردهاند و نزدیک به سه دهه تجربه کار دانشگاهی را در کارنامه خود دارند. گروه دوم اقتصاددانان جوانتری هستند که از اواخر دهه 70 به بعد وارد دوره تحصیلات تکمیلی اقتصاد شدهاند. بین این دو نسل که شاید اختلاف میانگین سنیشان حدود ۲۵ سال باشد نسل دیگری مشاهده نمیشود. مقالههای همایش در چند محور اصلی قابل دستهبندی بودند: ۱- هدفمندسازی یارانهها ۲- اثر تحریمهای ظالمانه علیه اقتصاد ایران ۳- تحولات بازار کار، زنان و تحصیلات ۴- اقتصاد سیاسی کشورهای نفتی.
همانند روش رایج در همایشهای رشته اقتصاد به هر مقاله 20 دقیقه فرصت ارائه داده شده بود و پس از آن یک نفر دیگر از شرکتکنندگان به مدت 10 دقیقه جزییات مقاله را به تفصیل مورد بحث قرار میداد و نهایتاً زمانی نیز برای پرسش و پاسخ حضار اختصاص مییافت. در حوزه تحریمها جمال ابراهیم حیدر محقق جوان لبنانی مقاله خود را در مورد تاثیر تحریمها روی صادرات ایران ارائه کرد. این مقاله که با استفاده از دادههای بسیار جزیی (در سطح شرکتی) از عملکرد چندساله بخش صادرات اقتصاد ایران نوشته شده است قبلاً نیز در وبلاگ معروف Vox منتشر شده بود و واکنشهایی را در رد و قبول یافتههایش در پی داشت. یافتههای مقاله میگوید که تحریمها روی صادرات غیرنفتی ایران به کشورهای تحریمکننده اثر جدی داشته ولی در سطح کلان آنقدر که به نظر میرسد روی صادرات ایران اثر نداشته است. چرا که بخشی از صادرکنندگان صرفاً مسیر صادراتی خود را از کشورهای تحریمکننده به سایر کشورها تغییر دادهاند. محقق نشان میدهد شرکتهای بزرگ در این مسیر موفقتر از بقیه عمل کردهاند. یکی از نقدهایی که به مقاله وارد شد این بود که بخش پتروشیمی سهم بسیار بزرگی از صادرات غیرنفتی را
به خود اختصاص میدهد و نتایج مقاله ممکن است تحت تاثیر آن بوده باشد. فیروز گهوری و سیدمحمد کریمی مقالهای مفصل در مورد تخمین اثر رفاهی برنامه اصلاح یارانهها ارائه کردند. نویسندگان در بخش اول مقاله نشان دادند که سیاست یارانه نقدی باعث بهبود رفاه در پنج دهک اول میشود. ولی نکته محوری مقاله ایشان این بود که اگر صادرات حاملهای انرژی با محدودیت مواجه باشد (مثلاً به خاطر سهمیه اوپک یا تحریمها)، هدفمندسازی ممکن است باعث کاهش رفاه شود چون مصرف سوختهای یارانهای را کم میکند ولی قیمت سایهای حاملهای انرژی صرفهجوییشده در سطح صفر خواهد بود. وظیفه نقد (Discussion) این مقاله بر عهده بنده بود و در نقد پیام محوری مقاله این تردید را وارد کردم که فرض مربوط به محدودیت صادرات هرچند در نظر هوشمندانه و جالب است ولی در واقعیت مابهازای چندانی در اقتصاد ایران ندارد و تقریباً هر محصولی که از مصرف داخلی صرفهجویی شود یا قابلیت صادرات دارد (مثل محصولات نفتی)، یا از واردات کم میکند (مثل بنزین)، یا میتواند برای مصارفی با قیمت سایهای (Shadow Price) بالا مصرف شود (مثل تزریق گاز طبیعی به چاههای نفت).
در حوزه اقتصاد سیاسی بعد از سخنرانی رئیس اسبق بانک مرکزی دکتر حسنعلی مهران، رامین ناصحی بخشی از تز دکترایش را ارائه کرد که در آن به این سوال میپردازد که چرا شوک نفتی ۱۹۷۳ در ایران قبل از انقلاب منجر به اختلالات اقتصاد کلان (از جمله تورم بالا) شد ولی این اتفاق در اندونزی نیفتاد. ناصحی سوال را این طور جلو برد که چرا در ایران قدرت تکنوکراتهای ادارهکننده اقتصاد تضعیف شده و سیاستها توسط غیرمتخصصان دیکته شد ولی در اندونزی تکنوکراتها همچنان خطمشی اصلی اقتصاد کلان را تعیین کردند. از جمله نقدهای وارد به مقاله تفاوت سهم نفت در اقتصاد ایران و اندونزی بود.
چندین مقاله کنفرانس نیز حول بحث بازار کار و آموزش بودند. جواد صالحیاصفهانی، مهدی مجبوری و علی هاشمی در مقالهای به این سوال پرداختند که آیا اصلاح نظام دبیرستان به سمت نظام جدید، حذف بحث «رد شدن در یک مقطع» و گسترش مدارس حرفهای باعث کاهش ترک تحصیل و بهبود عملکرد فارغالتحصیلان در بازار کار شده است یا نه. مقاله از گسترش تدریجی و برونزای نظام جدید در طول چهار سال به عنوان شوکی برای شناسایی علی رابطه بین متغیرها استفاده میکند و نتیجه میگیرد که معرفی نظام جدید آنقدر که باید اثری روی این نتایج نداشته است.
مقاله بحثبرانگیز دیگر کار مشترک نادر حبیبی (دانشگاه براندایس) و غلامرضا کشاورز (دانشگاه صنعتی شریف) بر روی اثر «آموزش بیش از حد» (Overeducation) دانشگاهی در بازار کار ایران بود. یکی از یافتههای کلیدی مقاله میگوید بازده «آموزش بیش از حد» منفی است. یعنی افرادی که وارد دانشگاه میشوند و سپس در حوزه غیرمرتبط با رشته خود مشغول کار میشوند نسبت به کسانی که مسیر دانشگاه را دنبال نکرده و در عوض تجربه بیشتری در بازار کار به دست آوردهاند وضعیت بدتری دارند. محور مشترک نقدها به این مقاله حول تعریف نرماتیو مفهوم «آموزش بیش از حد» است. ریشه آن در نظر نگرفتن عاملهای دیگر (مثل پرستیژ اجتماعی، توسعه فردی، بهبود دسترسی به بازار ازدواج، تاخیر خدمت سربازی، خرید اختیار (Option) برای کارراههای وسیعتر و...) در تصمیم برای تحصیلات دانشگاهی است که خود را مستقیماً در دستمزد نشان نمیدهد ولی بخشی از تابع مطلوبیت عاملهاست. در حوزه زنان سارا تقویطلب و جواد صالحیاصفهانی اثر برقرسانی روی توانمندسازی زنان را بررسی کردند. این دو با استفاده از تغییرات برونزای برقرسانی به روستاها - ناشی از تفاوت در موقعیت جغرافیایی روستاها و
با دو روش تفاضل در تفاضل (Diff-in-Diff) و متغیر ابزاری (IV) به این سوال پرداختند. جالب است که دو روش مختلف جوابهای متفاوت تولید کردند. روش تفاضل در تفاضل نشان میدهد افزایش برقرسانی باعث کاهش باروری میشود، در حالی که روش متغیر ابزاری نتیجه معکوس آن را تولید میکند.
آیا یارانههای نقدی باعث کاهش تمایل به کار کردن شده است؟ این حدسی است که در بحثهای بعد از هدفمند شدن یارانهها مطرح بوده است. جواد صالحیاصفهانی و محمد مصطفوی با استفاده از دادههای بودجه خانوار نشان میدهند تغییر محسوسی در این زمینه به چشم نمیخورد. حسین عباسی و سیدمحمد کریمی به این سوال پرداختند که آیا جنسیت فرزندان روی درآمد خانوارهای ایرانی تاثیر دارد؟ ادبیات کشورهای دیگر میگوید وجود فرزند پسر باعث میشود مردان خانواده بیشتر کار کرده و درآمد بالاتری داشته باشند. مقاله عباسی و کریمی نتیجه معکوس این را برای ایران گزارش کرده و ریشه آن را در هزینه بالای جهیزیه برای فرزندان دختر میداند. مقاله معاون رضوی به لحاظ متدولوژیک با سایر مقالهها (که عمدتاً جنبه اقتصادسنجی کاربردی داشتند) کمی متفاوت بود. او در پی این سوال بود که آیا میتوان با استفاده از روشهای دادهکاوی اطلاعات موجود از خانوارها را به نحوی غیرمستقیم استفاده کرد تا جمعیت هدف برای برنامههای هدفمندسازی یارانهها شناسایی شود. همایش نهایتاً با دو پنل در زمینه اقتصاد ایران و برنامههای آینده همایش و انجمن بینالمللی اقتصاددانان ایرانی به پایان
رسید. از جمله پیشنهادهایی که در جریان این پنل مطرح شده و مورد استقبال مدیران همایش قرار گرفت موضوع جلب مشارکت اقتصاددانان جوان داخل و خارج کشور هستند که لزوماً در حوزه اقتصاد ایران فعالیت نمیکنند ولی شناخت خوبی از وضعیت روز اقتصاد ایران و تسلط بالایی روی ابزارهای مدلسازی اقتصادی دارند. پیشنهاد شد که این افراد میتوانند به عنوان منتقد (Discussant) در همایشهای بعدی دعوت شوند.
در پایان اشاره کنم که از جمله خلأهایی که در این کنفرانس به چشم میخورد فقدان مقالات مرتبط با اقتصاد کلان، بخش مالی و بخش بانکی بود. همانطور که از گزارش مقالات پیداست وزن اصلی مقالات به سمت مباحث اقتصاد خرد کاربردی (و حوزههایی مثل بازار کار و تجارت بینالملل) معطوف بوده است. مرور سابقه چند همایش قبل به ما میگوید مقالاتی که مدلسازی ساختار ویژه اقتصاد کلان ایران را هدف گرفته باشند بسیار نادر بودهاند. بخش مالی و بانکی هم غایب بزرگ همایش است. برخلاف اهمیت زیادی که بخش بانکی در اقتصاد ایران ایفا میکند مطالعات مربوط به مسائل بانکها مثل درجه ریسک، اثر وامهای معوقه، واکنش بانکها به سیاستهای پولی و وضعیت رقابت در نظام بانکی در همایش اقتصاد ایران خالی بود.
دیدگاه تان را بنویسید