تاریخ انتشار:
توزیع ثروت در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه چگونه است؟
ثروت ملل
سطح و توزیع ثروت خانوارها، در میان کشورها تفاوت بسیاری دارد. در این بخش از گزارش، ما نمونهای از شرایط کشورها و گستره تجارب ارائه میکنیم. کیفیت دادههای مربوط به ثروت در کشورهای پردرآمد که بیشترین ثروت دنیا را در اختیار دارند خوب است، اما در سایر نقاط تکهتکه و ناقص است. ارزیابی ما از اعتمادپذیری منابع دادههای گزارششده در هر کشور در زیر توضیح داده شده است. برای کشورهایی خاص، کیفیت دادهها نه چندان بدتر از «قابل قبول» ارزیابی شده، یعنی حداقلی از منابع اطلاعاتی معتبر درباره ثروت وجود دارد، مثل پیمایش خانواری اخیر. در بیشتر کشورهای منتخب، کیفیت «خوب» بوده است، که حاکی از وجود ترازنامهای رسمی از بخش خانواری و همچنین شیوهای قابلقبول برای ارزیابی توزیع ثروت است. رتبه «رضایتبخش»، ارزیابی متوسطی است که وقتی داده شده که دادهها خوب اما تاریخگذشته هستند.
ایالات متحده: سرزمین فرصتها
اقتصاد آمریکا و بازارهای مالی آن در سال 2015-2014 نیز به عملکرد خوب خود ادامه دادند، که این امر به افزایش ثروت در هفدمین سال پیاپی انجامید. ثروت میانگین در آغاز قرن بیستویکم 209 هزار دلار آمریکا بود و تا سال 2006، پیش از آنکه در نتیجه بحران مالی سقوط کند، افزایش قابلقبولی داشت. سرانه ثروت برای هر فرد بزرگسال در حال حاضر به کلی بهبود یافته و 21 درصد بیش از سال 2006 است. بهرغم پایان تسهیل کمی، اقتصاد آمریکا عملکرد خوبی دارد. درباره دورنمای بازار سهام عدم قطعیتی وجود دارد، اما فارغ از این، نشانههای ثروت خانوار در آینده نزدیک مثبت هستند. ایالات متحده در برخورداری از سهم بالایی از داراییها (69 درصد) که به صورت دارایی مالی گزارش شدهاند وضعیتی نامعمول دارد. این تاحدی بدان علت است که این داراییها شامل سهام تجاری بهعنوان دارایی مالی نیز میشود. با اتخاذ رویه معمولتر ملاحظه کسبوکارهای غیرشرکتی همچون قسمتی از بخش خانوار، این سهم حدود 61 درصد میشود که همچنان بالاست. ایالات متحده نسبت به همه کشورها، شمار بیشتری از سهامداران مستقیم را دارد. علاوه بر این، در مقایسه با دیگر کشورهای سازمانهای همکاریهای
اقتصادی و توسعه (OECD)، به نسبت بخش دولتی، فعالیتهای اقتصادی بیشتری در بخش خصوصی و سرمایهگذاری خارجی بیشتری در کشورهای دیگر دارد. هردو این موارد تاحدی به خاطر سرمایهگذاری توسط خانوارهاست. سرانه بدهی 58 هزار و 700 دلار برای هر بزرگسال برحسب معیارهای بینالمللی چیز زیادی نیست. در مقایسه با بقیه کشورهای دنیا، توزیع ثروت در آمریکا واجد نسبت بزرگی از جمعیت با ثروت بالای صدهزار دلار است. حتی درصد کسانی که بیش از این ثروت دارند، نامتناسبتر است. ایالات متحده بیشترین عضو را در میان یکدرصد ثروتمندان جهانی دارد. هماکنون 46 درصد میلیونرهای دنیا آمریکایی هستند. شمار افرادی با ثروت ناخالص بهشدت بالا (UHNW)، ثروتی بیش از 50 میلیون دلار آمریکا، شش برابر کشوری است که در رتبه دوم قرار دارد: چین.
چین: تردیدهای نوظهور
سرانه ثروت برای هر بزرگسال در چین از سال 2000 تاکنون رشد شدیدی داشته است. این رقم از پنج هزار و 670 دلار به 22 هزار و 513 دلار در سال 2015 افزایش داشته است. بحران مالی جهانی منجر به کاهشی شدید شد. چین در این دوره شاهد 20 درصد کاهش ثروت بود. با این حال، سطح ثروت به سرعت بهبود یافت و به سطح پیش از بحران رسید و هرچند از سال 2010 تا 2012 شاهد رشد کندی بود، اما در سال 2015، 12 درصد بالاتر از سال 2012 بود. اخیراً، در پیشبینیهای رشد تولید ناخالص داخلی بازنگری رو به پایین صورت گرفته و بازار سهام نیز ناآرام شده است. پیشبینی پیامدهای این امر برای اقتصاد در طول چند سال آینده، دشوار است، اما یقیناً دلالتهایی نهتنها برای خانوار چینی، بلکه برای خانوارهای سرتاسر دنیا خواهد داشت. برحسب کل ثروت خانوارها، چین در مقام دوم پشت سر ایالات متحده و بالاتر از ژاپن (با 15 درصد اختلاف) قرار دارد. به خاطر نرخ پسانداز شخصی بالا، نسبت بالایی (52 درصد) از
دارایی خانوارها به شکل دارایی مالی هستند در مقایسه با کشورهای بزرگ در حال توسعه یا در حال گذار.
هرچند با تقسیمبندی سفتوسخت روستایی-شهری در چین، نابرابری چشمگیری به وجود آمده، در آغاز قرن کنونی، مجموع نابرابری ثروت پایین بوده - هم برحسب معیارهای بینالمللی، هم در مقایسه با دیگر کشورهای در حال گذار. این به علت عواملی چون غیاب شانسهای میراثبری و تقسیم نسبتاً برابر زمین روستایی و مسکن خصوصی بوده است. با این حال، با افزایش ثروت کارآفرینان، حرفهایها و سرمایهگذاران موفق، نابرابری رشد سریعی داشته است. چین اکنون بیش از یک میلیون میلیونر دارد. تعداد چینیهایی که بالاتر از 50 میلیون دلار ثروت دارند، از همه کشورهای دیگر به جز آمریکا بیشتر است.
ژاپن: تغییر کوچک
اقتصاد ژاپن، به خاطر کاهش تولید ناخالص داخلی و افول 17درصدی ارزش ین، سال نسبتاً سختی را پشت سر گذاشت. اگر با دلار آمریکا بسنجیم، ثروت سرانه برای هر بزرگسال 15 درصد کاهش داشته، اما این عمدتاً بازتاب کاهش نرخ معاوضه بوده است. بر اساس ارز داخلی، میانگین ثروت سه درصد افزایش داشته است. بهرغم سقوط چندین ساله ژاپن در رتبهبندی سرانه ثروت برای هر بزرگسال، این کشور همچنان از نظر حجم کل ثروت، پس از ایالات متحده و چین در رتبه سوم قرار دارد. ژاپن قرن جدید را با ثروت سرانه 191 هزار و 900 دلار برای هر بزرگسال آغاز کرد. امروز میانگین ثروت برحسب دلار آمریکا، یک درصد پایینتر، اما برحسب ین ژاپن شش درصد بالاتر است. این رشد کند به خاطر تاثیرات ترکیبی عملکرد ضعیف بازار سهام تا همین چند وقت اخیر، نرخهای پایین بهره و درآمد پایین سرمایهگذاری، بهای مسکن که از دهه 1990 تاکنون سیر نزولی داشته و کاهش نرخ پسانداز است. کاهش ارزش دارایی به این معناست که ثروت مالی اکنون بخش اصلی ثروت خانوار را تشکیل میدهد، چیزی معادل 61 درصد داراییهای ناخالص. بدهیها رو به افول بودهاند و برحسب معیارهای بینالمللی معتدلاند؛ معادل 14 درصد کل
داراییها.
در ژاپن افراد کمی دارایی زیر 10 هزار دلار دارند. نسبت جمعیت دارای درآمد بیش از صد هزار دلار شش برابر میانگین جهانی است. در آغاز قرن حاضر، ژاپن از نظر تعداد شهروندان عضو 10 درصد و یک درصد ثروتمندان جهانی، در رتبه دوم و بسیار نزدیک به آمریکا قرار داشت. ژاپن جایگاه دوم خود را حفظ کرده اما فاصلهاش با رتبه اول بسیار زیاد شده است.
هند: در انتظار پرواز
با محاسبه براساس معیارهای داخلی، ثروت در هند از سال 2000 رشد بسیار سریعی داشته، به جز در دوره بحران مالی جهانی. رشد سالانه سرانه ثروت برای هر بزرگسال برحسب واحد پولی روپیه، بین سالهای 2000 تا 2015، هشت درصد بوده است. تا پیش از سال 2008، ثروت برحسب دلار آمریکا نیز رشد چشمگیری داشت و از دو هزار و 40 دلار در سال 2000 به پنج هزار و 100 دلار در سال 2007 رسید. پس از سقوط 26درصدی در سال 2008، با یک جهش مجدد به پنج هزار و 300 دلار در سال 2010 رسید، اما دوباره در سال 2011 شاهد کاهشی 13درصدی بود. علت این کاهش حرکت مخالف نرخ معاوضه ارز بود. کاهش ارزش روپیه تا حال حاضر ادامه پیدا کرده، به طوری که سرانه ثروت برای هر فرد بزرگسال دوباره به نقطه اوج قبلی خود نرسید و در اواسط سال 2015 در همان سطح چهارهزار و 350 دلار باقی ماند. مثل بسیاری از دیگر کشورهای در حال توسعه، ثروت شخصی در هند تحت سلطه املاک و دیگر داراییهای واقعی است که 86 درصد دارایی تخمینزدهشده خانوارها را تشکیل میدهند. ارزیابیها حاکی از آن است که بدهی شخصی تنها 346 دلار است، حتی هنگامی که ترتیباتی برای مقابله با گزارشهای کمتر از حد واقع در پیمایشهای
خانوارها در نظر گرفته شد. در حالی که ثروت رشد نیرومندی در هند داشته و ردههای طبقه متوسط و ثروتمندان رشد کردهاند، همگان در این رشد سهیم نبودهاند و هنوز فقر عظیم گریبانگیر هند است. این نکته در این واقعیت بازتاب یافته که 95 درصد جمعیت بزرگسال زیر 10 هزار دلار ثروت دارند. در طرف دیگر ترازو، نسبت بسیار کوچکی از جمعیت (فقط 3 /0 درصد) ثروت ناخالص بیش از صد هزار دلار دارند. با این حال، به خاطر جمعیت زیاد هند، این درصد معادل 4 /2 میلیون نفر است. هند در میان یک درصد ثروتمند جهان، 254 هزار عضو دارد که معادل 5 /0 درصد است. ما ارزیابی میکنیم که دو هزار و 80 بزرگسال هندی بیش از 50 میلیون دلار و 940 نفر بیش از صد میلیون دلار ثروت دارند.
فرانسه: دورنماهای نامطمئن
در سالهای اخیر، فرانسه با بیکاری بالا، رشد پایین و بدهی روزافزون دست و پنجه نرم میکرده است. بهرغم این چالشها، از نظر ثروت سرانه برای هر فرد بزرگسال در رتبه نهم و از نظر حجم کل ثروت خانوار در رتبه پنجم قرار دارد - عقبتر از بریتانیا و جلوتر از آلمان.
سرانه ثروت برای هر بزرگسال در فرانسه بین سالهای 2000 و 2007، برحسب دلار آمریکا تقریباً سهبرابر شده است. سپس در سال 2008، 9 درصد کاهش داشته است. روند بهبود کند بود، به طوری که اوج ثروت در دوران پیش از بحران تا سال 2013 دوباره به دست نیامد. بخش اعظم افزایش ثروت پیش از سال 2007، به خاطر افزایش ارزش یورو در برابر دلار آمریکا و تاحد مشخصی به خاطر افزایش سریع بهای مسکن بود. با این حال، کاهش 19درصدی در نرخ معاوضه یورو به دلار طی سال گذشته، ثروت میانگین را به سطوحی بازگردانده که تقریباً برای یک دهه دیده نشده بود. املاک و مستغلات همچنان بخش اعظم ثروت خانوارهای فرانسوی را تشکیل میدهد. داراییهای واقعی اخیراً 63 درصد دارایی خانوارها حساب شده است. بدهی شخصی فقط 11 درصد داراییها را تشکیل میدهد. اروپا 31 درصد از یک درصد ثروتمند جهان را در خود جای داده است. ارزیابی میشود که شمار نسبتاً اندکی از بزرگسالان در فرانسه کمتر از 10 هزار دلار ثروت دارند. نسبت داراییهای بالاتر از صد هزار دلار شش بر رقم جهانی است. بعد از انگلستان، فرانسه بیشترین میلیونرهای اروپا را در خود جای داده است. با این حال، هم آلمانیها و هم
انگلیسیها از نظر ثروتمندانی با بالاتر از 50 میلیون یا صد میلیون دلار ثروت، از فرانسویها پیشی گرفتهاند.
بریتانیا: پیشروی دوباره
بریتانیا از آمارها و سنجههایی درباره سطوح و توزیع ثروت برخوردار است که به اوایل قرن بیستم برمیگردد. این دادهها نشانگر افولی بزرگ در نابرابری ثروت از سال 1900 تا اواخر دهه 1970 و نیز ثبات نسبی ثروت در نسبت با درآمد در طول همین دوره است. این نسبت در بخش اعظمی از این دوره بین چهار تا پنج بوده است. حوالی سال 1985، با آغاز دوره رشد پایدار ثروت تحت تاثیر یک بازار مسکن نیرومند و سود بالای سهام، موقعیت در بریتانیا تغییر کرد. این رشد با بحران مالی سال 2008 پایان یافت. با آغاز سال 2007، نسبت ثروت به درآمد به رقم 9 رسید، یعنی بالاترین سطح برای برای همه کشورها -جدای از ژاپن در دوران اوج حباب بهای سرمایه در اواخر دهه 80. میانگین ثروت برحسب پوند استرلینگ حوالی اوج آن در دوران پیش از بحران تا سال 2012، نوسان داشت، اما از آن زمان تاکنون به سطح 26 درصد بالاتر از سال 2007 رسیده است. با این حال، برحسب معیار دلار آمریکا، سرانه ثروت برای هر فرد بزرگسال همچنان پایینتر از رقم سال 2007 قرار دارد. اهمیت داراییهای مالی و غیرمالی در بریتانیا تقریباً برابر است. در کنار بسیاری از دیگر کشورها، بدهی خانوار به عنوان مضربی از
درآمد از سال 1980 به بعد، به سرعت رشد کرد و ارزش آن سه برابر شد تا به 180 درصد در سال 2008 رسید. نسبت بدهی به درآمد در سال 2013 به 150 درصد کاهش یافت، اما پس از آن دوباره به حدود 170 درصد بازگشت. بدهیها که 15 درصد از ثروت ناخالص را تشکیل میدهند، براساس معیارهای بینالمللی چندان بالا نیستند. امروزه، الگوی توزیع ثروت در بریتانیا برای یک اقتصاد پیشرفته معمولی است. اندکی بیش از نیمی از جمعیت بزرگسال بیش از صد هزار دلار ثروت دارند و بر پایه گرفتن دلار آمریکا 4 /2 میلیون نفر میلیونر دارد.
سوئیس: نگاه از بالا
در سال 2000، سرانه ثروت برای هر بزرگسال در میان بالاترین رقمها در کل جهان بود. از آن زمان با افزایشی 144درصدی به 567 هزار و صد دلار آمریکا رسیده. بدین ترتیب، سوئیس در ردهبندی جهانی، با کمی فاصله از نیوزیلند، رتبه اول را به خود اختصاص داده است. با این حال، بخش اعظمی از افزایش بین سالهای 2000 تا 2015 به خاطر افزایش ارزش فرانک سوئیس در برابر دلار آمریکا بود. ثروت خانوارها در صورتی که با فرانک سوئیس محاسبه شود، در سالهای 2001 و 2002 کاهش داشته و سپس شاهد رشدی آرام اما باثبات بوده که تنها بحران مالی جهانی در سال 2008 آن را متوقف کرد. داراییهای مالی 55 درصد داراییهای شخصی را تشکیل میدهند -اندکی بیش از سهم آن در بریتانیا و اندکی کمتر از سهم آن در ژاپن یا ایالات متحده. میانگین بدهیها 145 هزار دلار برای هر بزرگسال است، که یکی از بالاترین سطوح مطلق در جهان و مساوی 20 درصد کل داراییهاست. نسبت بالای بدهی بازتاب سطح بالای توسعه مالی
در این کشور است. در میان 10 کشور با مجموعههای اطلاعاتی بلندمدت درباره توزیع ثروت، سوئیس از آن جهت که هیچ نشانی از کاهش نابرابری ثروت در طول یک دهه گذشته بروز نداده، یکه و تنهاست. این امر یکی از دلایل این است که اکنون یکی از بالاترین سطوح نابرابری ثروت را در میان کشورهای توسعهیافته دارد و سهم بزرگی از جمعیت سوئیس در ردههای بالای توزیع جهانی ثروت قرار دارند. سوئیس 7 /1 درصد از یک درصد ثروتمند جهانی را در خود جای داده، که این برای کشوری که جمعیت بزرگسالانش تنها 1 /0 درصد از جمعیت بزرگسالان جهان را تشکیل میدهد، قابلتوجه است. بیش از نیمی از بزرگسالان سوئیسی داراییهایی بالاتر از صدهزار دلار آمریکا دارند و 11 درصد از آنها برحسب دلار آمریکا، میلیونر هستند. تخمین زده میشود که سه هزار و 800 نفر، با ثروتی بیش از 50 میلیون دلار و هزار و 500 نفر با ثروتی بیش از 100 میلیون دلار، در میان UHNW جای میگیرند.
روسیه: دهه گمشده
روسیه طی سالهای آغازین این قرن، رشدی سریع در ثروت خانوار را تجربه کرد که متاثر از تقاضای جهانی برای منابع طبیعیای بود که در روسیه به وفور یافت میشد. بین سالهای 2000 و 2007، سرانه ثروت برای هر فرد بزرگسال هشت برابر شد. با وجود این، از سال 2007 تاکنون رشد کند و ناهموار شده - برحسب واحد پولی روبل، رشد 13درصدی، اما برحسب دلار آمریکا، کاهش 50درصدی. علت این امر طبعاً کاهش ارزش روبل بوده است. بخش اعظم این کاهش ارزش سال گذشته رخ داد. نرخ معاوضه دلار-روبل از رقم 25 در سال 2007 به رقم 34 در میانه سال 2014 افزایش یافت و سپس به رقم 55 در اواسط سال 2015 رسید. در حالی که سرانه ثروت خانوار برای هر فرد بزرگسال از دوهزار و 920 در سال 2000 به 11 هزار و 730 در سال جاری رسیده، سطح کنونی بهسختی بالاتر از سطح دهه گذشته رسیده است. کیفیت دادههای ثروت در روسیه، آشفته است. ترازنامههای مالی دردسترساند و نشان میدهند میانگین داراییهای مالی ناخالص دوهزار و 490 دلار است. درباره داراییهای واقعی اطلاعات کمتری موجود است، اما شواهد در دسترس حاکی از آن هستند که داراییهای مالی اخیراً به 11 هزار و 300 دلار برای هر بزرگسال
رسیده است. بدهی شخصی به سرعت در دوره 2000 تا 2007 افزایش یافته و پس از آن رشد کندتری داشته است. ما تخمین میزنیم که اکنون برابر با 15 درصد داراییهای ناخالص است که کمی از رقم 12 درصد سال گذشته بالاتر رفته است. براساس محاسبات ما، دسته بالایی ثروتمندان، 87 درصد ثروت خانواری در روسیه را در اختیار دارند. این کشور همچنین میلیاردرهای بسیاری دارد که تخمین زده میشود تعدادشان 90 نفر باشد.
سنگاپور: توقف رشد
سرانه ثروت خانوار برای هر فرد بزرگسال در سنگاپور تا سال 2012 رشد نیرومندی داشت، اما از آن زمان تاکنون برحسب پولی ملی سنگاپور رشدش متوقف شده و برحسب دلار آمریکا کاهش یافته است. علت این امر حرکت مخالف نرخ معاوضه در سال گذشته بوده است. بهرغم این کاهش، میانگین ثروت در سطح بالایی باقی مانده - 269 هزار و 400 دلار آمریکا برای هر فرد بزرگسال در اواسط سال 2015 در مقایسه با 112 هزار و 800 دلار در سال 2000. بخش اعظم این افزایش با پساندازهای بالا و افزایش بهای سرمایه همچنین با حرکتهای مطلوب نرخ معاوضه از سال 2005 تا 2012 در ارتباط بوده است. در حال حاضر، سنگاپور از جهت سرانه ثروت شخصی برای هر فرد بزرگسال رتبه هشتم را در جهان دارد، که بالاترین رتبه یک کشور آسیایی است. سنگاپور هماکنون از هنگکنگ که در سال 2000 رتبه دهم جهان را داشت و در میان کشورهای آسیایی فقط از سنگاپور جلوتر بود، پیشی گرفته است. این بدان علت است که ثروت در هنگکنگ بین سالهای 2000 و 2015 با میانگین نرخ سالانه 7 /2 درصد رشد داشته، در مقایسه با سنگاپور که نرخ رشد ثروتاش 2 /6 درصد بوده. این با رشد سرانه تولید ناخالص داخلی در سنگاپور در همین بازه
زمانی، در یک خط است. داراییهای مالی 54 درصد کل داراییهای سنگاپور را تشکیل میدهد، نسبتی که با موارد سوئیس و بریتانیا مشابه است. میانگین بدهی 54 هزار و 600 دلار برای یک کشور بسیار ثروتمند، رقمی متعادل است و معادل 17 درصد کل داراییهای سنگاپور میشود. سنگاپور دادههای ترازنامه رسمی خانوارها را منتشر میکند. توزیع ثروت در سنگاپور نابرابری معتدلی را نشان میدهد. تنها 10 درصد مردم این کشور ثروتی کمتر از 10 هزار دلار دارند، در مقایسه با رقم 71 درصد برای کل جهان. تعداد کسانی که ثروتی بیش از صدهزار دلار آمریکا دارند شش برابر میانگین جهانی است. پنج درصد از بزرگسالان یا 205 هزار بزرگسال سنگاپور در میان یک درصد ثروتمند جهان قرار دارند.
تایوان: ببر آسیایی
سطح میانگین ثروت در تایوان 194 هزار و 700 دلار است که بالاتر از بیشتر کشورهای آسیای شرقی و در کل مشابه کشورهای اروپای غربی است. سرانه ثروت برای هر فرد بزرگسال از 106 هزار و 900 دلار در سال 2000 به 171 هزار و 700 دلار در سال 2010 افزایش یافته و در دوره بحران مالی جهانی 2008-2007 دچار هیچ افولی نشده است. در سال 2011-2010، کاهش ارزش واحد پول تایوان باعث کاهشی موقت در ثروت شد و پس از آن رشد دوباره ادامه پیدا کرد تا تغییرات مخالف در نرخ معاوضه ارز که به کاهشی 5 /2درصدی در سال 2015 انجامید. در کل دوره 2000 تا 2015، ثروت سرانه هر فرد بزرگسال، با پایه گرفتن دلار آمریکا، 82 درصد و با استفاده از نرخهای معاوضه پایدار، 114 درصد افزایش پیدا کرد.
ترکیب ثروت خانوار که به سمت داراییهای مالی (تشکیلدهنده 62 درصد کل داراییها) گرایش دارد، بازتاب نرخ بالای پسانداز و نهادهای مالی پیشرفته است. بدهی 12 درصد داراییهای ناخالص را تشکیل میدهد و در سطح متعادلی قرار دارد. در نسبت با کل دنیا، تایوان ثروت بالایی دارد و شاهد سطح معتدلی از نابرابری در ثروت است. تنها 13 درصد از جمعیت بزرگسال کمتر از 10 هزار دلار درآمد دارند، در مقایسه با رقم 71 درصد برای کل جهان. 40 درصد بزرگسالان تایوان ثروتی بیش از صد هزار دلار دارند که پنج برابر بیشتر از میانگین هشت درصد در کل جهان است. شمار زیاد تایوانیهای با ثروت بالا بازتاب میانگین بالای ثروت است و نه نابرابری بالای ثروت: با نظر به کشورهای مختلف، ضریب جینی 73درصدی ثروت تایوان در سطح معتدلی قرار دارد و از پایینترینها در میان اقتصادهای بازارهای نوظهور است.
اندونزی: رشد همراه با سقوط
اندونزی پس از بحران مالی آسیا در سالهای 1998-1997 شاهد بهبود چشمگیری بوده و میانگین ثروت برحسب واحد پول در سالهای 2000 تا 2015 رشد کلی بسیار بالایی داشته است. بر اساس واحد پولی داخلی، بحران مالی جهانی تاثیر اندکی بر ثروت اندونزی داشته و از سال 2008 ثروت این کشور با نرخ رشد سالانه 5 /5 درصد، آرام آرام رو به افزایش گذاشته است. با این حال، بر اساس دلار آمریکا، افول نرخ معاوضه که از سال 2011 تاکنون در مجموع 32 درصد بوده منجر به کاهش سرانه ثروت برای هر فرد بزرگسال شده است. بهرغم این کاهش، از سال 2000 تاکنون، ثروت هر فرد بزرگسال برحسب دلار آمریکا سه برابر و برحسب روپیه پنجبرابر شده است. مقایسه اندونزی و هند جالب است. در سال 2000، سرانه ثروت هر فرد در هر دو کشور تقریباً یکسان بوده و اندونزی تنها با فاصله 23 درصد از هند پیشی داشته است. با این حال، رقم اندونزی اکنون بیش از دوبرابر رقم هند شده است. در اندونزی، 92 درصد جمعیت بزرگسال صاحب کمتر از 10 هزار دلار ثروت هستند. این به مراتب بزرگتر از رقم جهانی 71 درصد است. در سطوح بالاتر ثروت، به شکلی تصاعدی، افراد کمتری قرار دارند. این امر بازتاب این واقعیت است که
میانگین ثروت در اندونزی براساس معیارهای بینالمللی پایین مانده است. با این حال، به خاطر پراکندگی قابلملاحظه در توزیع ثروت، 136 هزار نفر در این کشور در بین یکدرصد ثروتمند جهان قرار دارند. اندونزی برحسب دلار آمریکا، 98 هزار میلیونر دارد.
استرالیا: رقصان به پیش
ثروت خانوار در استرالیا بین سالهای 2000 و 2014 برحسب دلار آمریکا، رشد سریعی داشت، به جز وقفهای کوتاه در سال 2008. میانگین نرخ رشد سالانه ثروت برای هر فرد بزرگسال 11 درصد بوده است. حدود یکسوم این افزایش به خاطر افزایش نرخ معاوضه با دلار آمریکا بود. افزایش نرخ معاوضه از سال 2012 به بعد متوقف شد و میانگین نرخ رشد سالانه از سال 2008 به بعد اکنون فقط هفت درصد است. بهرغم این کند شدن اخیر، ثروت استرالیا برای هر فرد بزرگسال در سال 2015، 364 هزار و 900 دلار است. از این جهت، استرالیا پس از سوئیس و نیوزیلند در رتبه سوم دنیا قرار دارد. ثروت میانه 168 هزار و 300 دلار در استرالیا، تنها پس از نیوزیلند در رتبه دوم قرار دارد. جالب است که ترکیب ثروت خانوار در استرالیا به شدت به داراییهای واقعی تمایل دارد. این نوع از دارایی معادل میانگین 276 هزار و 900 دلار آمریکاست و 60 درصد از داراییهای ناخالص را تشکیل میدهد. سطح میانگین داراییهای واقعی پس از ایسلند و نروژ در رتبه سوم جهان قرار دارد. این امر تاحدی بازتاب زمینهای گسترده و منابع طبیعی فراوان در نسبت با جمعیت است، اما همچنین نتیجه بهای بسیار بالای املاک و مستغلات
شهری است. تنها هفت درصد استرالیاییها کمتر از 10 هزار دلار آمریکا ثروت خالص دارند، در حالیکه این رقم در آمریکا 28 درصد و برای کل جهان 71 درصد است. میانگین بدهی به 21 درصد داراییهای ناخالص میرسد. نسبت آنهایی که بیش از صدهزار دلار آمریکا ثروت دارند بالاتر از همه کشورهای دیگر و هشت برابر میانگین جهانی است. این کشور با یک میلیون و 480 هزار نفر در میان یک درصد ثروتمند جهان، 1 /3 درصد این گروه را به خود اختصاص داده، با وجود اینکه تنها 4 /0 درصد از بزرگسالان دنیا را در خود دارد.
آفریقای جنوبی: نشانههای رشد
میانگین ثروت خانوار در آفریقای جنوبی پیش از بحران جهانی رشد نیرومند و پایداری داشت. این شاخص از سال 2000 تا 2007 سهبرابر شد و از هشت هزار و 400 به 25 هزار و 800 افزایش یافت. رشد برحسب معیارهای نرخ معاوضه پایدار نیز همین بود. از 2007 به بعد، پیشرفت کندتر شد. برحسب معیار واحد پول داخلی، ثروت در سال 2008 شاهد افول اندکی بود، اما رشد بهزودی بازگشت و در سال 2013 و 12 ماه پیش از میانه سال 2015 به جلو حرکت کرد. سقوط ارزش راند (واحد پول آفریقای جنوبی) تا حد زیادی سقوط ثروت در سال 2008 را در پی داشت. سال بعد، این روند معکوس شد اما کاهش اخیر در نرخ معاوضه به آن معناست که سرانه ثروت برای هر فرد بزرگسال برحسب دلار آمریکا همچنان پایینتر از اوج آن در سال 2007 باقی میماند. آفریقای جنوبی از ترازنامه رسمی خانوارها برخوردار است، که در میان کشورهای با بازار نوظهور نامعمول است. ثروت شخصی تا حد زیادی متشکل از داراییهای مالی است که 71 درصد از سهم خانوارها را تشکیل میدهد. این بازتاب یک بازار سهام قدرتمند و بیمه عمر و صندوقهای بازنشستگی نیرومند است. تا حدی به خاطر بهای پایین املاک و مستغلات، میانگین داراییهای واقعی (هفت
هزار و 700 دلار آمریکا) چندان بالاتر از میانگین بدهیها (چهار هزار و 900 دلار آمریکا) نیست. آفریقای جنوبی نیز مثل برزیل و اندونزی توزیع ثروتی مشابه با توزیع ثروت جهانی دارد، هرچند افراد کمتری هستند که بیش از صد هزار دلار آمریکا ثروت داشته باشند. با این حال، ما تخمین میزنیم که 71 هزار نفر اهل آفریقای جنوبی عضو یک درصد ثروتمند جهان باشند و این کشور برحسب دلار آمریکا 50 هزار میلیونر داشته باشد.
شیلی: رشد پایدار
شیلی یکی از قدرتمندترین اقتصادهای آمریکای لاتین را دارد. تولید ناخالص داخلی این کشور در مقایسه با آرژانتین و برزیل، رشد سریعتر و تورم کمتری دارد، هرچند بازار سهام آن در چند سال اخیر مشکلات بسیاری داشته است. تضاد و اختلاف در ثروت خانوارهای شیلی تکاندهنده است. سرانه تولید ناخالص داخلی این کشور 34 درصد بالاتر از آرژانتین و 22 درصد بالاتر از برزیل است، اما میانگین ثروت آن بیش از دو برابر برزیل و بیش از چهار برابر آرژانتین است. از سال 2000 تاکنون، ثروت سرانه برحسب نرخهای معاوضه پایدار، 171 درصد و برحسب نرخهای معاوضه جاری 143 درصد افزایش داشته است. همچنین متوجه شدیم که برحسب نرخهای معاوضه پایدار، ثروت تنها طی بحران مالی جهانی با کاهشی اندک مواجه شده و از آن زمان رشدی باثبات داشته است. ثروت خانوار شیلیایی به یک اندازه بین داراییهای مالی و واقعی تقسیم شده است. بدهکاری خانوارها (15 درصد از داراییهای ناخالص) براساس معیارهای بینالمللی معتدل است. میانگین ثروت در شیلی که 42 هزار دلار آمریکا است، پایینتر از میانگین جهانی که 52 هزار و 400 دلار است قرار دارد اما همچنان نسبت به سایر اقتصادهای نوظهور رقم بالایی
است. در مقایسه با کل دنیا، شیلی مردمان بیشتری بین ثروتهای 10 هزار تا 100 هزار دلار و نفرات کمتری زیر 10 هزار دلار یا بالای یک میلیون دلار دارد. نابرابری کلی نسبتاً بالاست. ضریب جینی شیلی 80 درصد اعلام شده است. این کشور 44 هزار میلیونر و 61 هزار بزرگسال در میان یک درصد ثروتمند جهان دارد.
کانادا: در مواجهه با باد مخالف
در دوران بحران مالی جهانی، کانادا در کنار چندین کشور دیگر، شاهد کاهشی اندک در ثروت، برحسب پول داخلی بوده و از آن زمان تاکنون رشد متعادلی را تجربه کرده است. امسال اقتصاد و دلار کانادا به خاطر کاهش بهای نفت و سایر کالاها ضربه شدیدی خورد. رشد ثروت برحسب دلار کانادا ادامه یافت، اما برحسب دلار آمریکا افول کرد. بحثهای زیادی درباره اینکه آیا ارزش مسکن بیش از حد بالا رفته یا نه، به ویژه در تورنتو ونکوور و کلگاری در گرفته است. با این حال، این مساله سالها دغدغه بوده است و ورشکستگی بخش مسکن که هراسش میرفت اتفاق نیفتاد. از سال 2000 تاکنون، سرانه ثروت هر فرد بزرگسال برحسب دلار آمریکا با میانگین نرخ 9 /5 درصد رشد داشته است. در طول همین دوره، سرانه ثروت هر فرد برحسب دلار کانادا با نرخ 5 /4 درصد رشد داشته، اما در سالهای اخیر، از 2010 به بعد، با میانگین رشد سالانه 8 /5 درصد تسریع شده است.
ثروت سرانه هر بزرگسال در کانادا با رقم 248 هزار و 300 دلار، 30 درصد پایینتر از آمریکا (353 هزار) است. مثل آمریکا، بیش از نیمی از ثروت خانوار در داراییهای مالی خوابیده است. با وجود این، ثروت مساویتر از همسایه جنوبی توزیع شده. ثروت میانه در کانادا 74 هزار و 800 دلار و در آمریکا 49 هزار و 800 دلار است. کانادا به نسبت ایالات متحده هم درصد کمتری از صاحبان ثروت پایینتر از 10 هزار دلار دارد و هم درصد بالاتری از افراد با ثروت بالاتر از 100هزار دلار. کانادا 984 هزار میلیونر دارد. از یک درصد ثروتمند جهان، سه درصد آن کانادایی هستند، هرچند این کشور تنها 6 /0 درصد از جمعیت بزرگسال جهان را در خود دارد.
برزیل: رشد لنگلنگان
میانگین ثروت خانوار در برزیل بین سالهای 2000 تا 2014 سه برابر شد و از هشت هزار دلار برای هر فرد بزرگسال به 23 هزار دلار رسید. در حالی که تغییرات نرخ معاوضه منجر به نوساناتی شد، از جمله کاهشهای قابلملاحظه در سالهای 2008 و 2012، افزایش عمومی در طول 14 سال، هنگامی که با نرخهای معاوضه جاری یا پایدار محاسبه شود، به هم بسیار شبیه است. بین اواسط 2014 تا اواسط 2015، نرخ معاوضه دلار آمریکا 29 درصد سقوط کرد، که این امر ثروت سرانه هر بزرگسال را به 17 هزار و 600 دلار کاهش داد. با این حال، با کاهش نوسانات نرخ معاوضه ثروت در طول 12 ماه 9 /5 درصد افزایش یافت و میانگین رشد سالانه از 2010 به بعد به 7 /5 درصد رسید.
طبق ارزیابیهای ما، داراییهای مالی اکنون 9 /37 درصد ثروت ناخالص خانوار را شکل میدهد. این امر بازتاب یک بخش مالی نسبتاً سالم و اعتماد بسیار بیشتر سرمایهگذاران نسبت به سالهای قبل است؛ هنگامیکه تورم به شدت بالا بود. با وجود این، بسیاری از برزیلیها به داراییهای واقعی، به ویژه به شکل زمین، همچون حصاری در برابر تورم احتمالی در آینده وابستهاند. بدهکاریهای خانوار 19 درصد داراییهای ناخالص است، که این هم بازتاب عملکرد یک بخش مالی پیشرفته است.
برزیل نیز مثل شمار دیگری از کشورهای آمریکای لاتین، نسبت به بقیه کشورهای جهان، مردمان بیشتری با ثروت بین 10 هزار تا 100هزار دلار آمریکا دارد. اما شمار محدودههای ثروتی دیگر پایینتر است. این موضوع ممکن است این تاثیر گمراهکننده را داشته باشد که نابرابری کمتر از حد میانگین است. در واقع، نابرابری عمومی به نسبت بالاست، همانطورکه ضریب جینی 83 درصد اعلام شده و برزیل 168 هزار میلیونر و 233 هزار عضو بزرگسال در میان یک درصد ثروتمند جهان دارد. سطح نسبتاً بالای نابرابری تاحدی بازتاب نابرابری درآمدی بالاست، که این هم به استاندارد ناهموار آموزش در میان بخشهای مختلف جمعیت و شکاف بین بخشهای رسمی و غیررسمی اقتصاد مربوط است.
دیدگاه تان را بنویسید