صفر کوچک چگونه کشورداری کرد؟
سودای فرنگ
روزی که رولور میرزا رضای کرمانی در حرم عبدالعظیم سینه سلطان صاحبقران را نشانه رفت، میراثی که برای پیر کودک قجر به یادگار ماند، خزانه خالی بود و قرضههای خارجی. با وجود این مظفرالدینشاه سه بار با قرضههایی چندباره به فرنگ رفت و خزانه را خالیتر کرد.
روزی که رولور میرزا رضای کرمانی در حرم عبدالعظیم سینه سلطان صاحبقران را نشانه رفت، میراثی که برای پیر کودک قجر به یادگار ماند، خزانه خالی بود و قرضههای خارجی. با وجود این مظفرالدینشاه سه بار با قرضههایی چندباره به فرنگ رفت و خزانه را خالیتر کرد. میراث نیک او برای ایران امضای فرمان مشروطه بود، آغاز عصری تازه که اگرچه نوید روزگاری نو میداد، اما خستگی سالهای طولانی اقتصاد بیمار را به دوش میکشید. اقتصادی بیمار که تاسیس کارخانههای گوناگون، فعالیت صنعتی و تجاری بازرگانان پرتلاش ایرانی و سرمایهداران فرنگی و تلاش نمایندگان بازرگان نیز التیامی بر آن نگذاشت.
با آغاز عصر استعمار در دوره قاجار، دولتهای روس و انگلیس که منافع خود را در شرق جستوجو میکردند، ایران را به عرصه رقابتهای خویش بدل کردند، اگر یکی امتیازی میگرفت، دیگری نیز نباید از امتیازی مشابه بینصیب میماند و این وضعیت ایران را به سرزمینی نیمهاستعماری بدل کرد (بنگرید به: احمد اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران دوره قاجاریه). وضعیت نیمهاستعماری وضعیتی بود که بدون آنکه نیروهای استعماری آن سرزمین را به دو پاره بخش کنند و مستقیماً اداره امور را به دست خود گیرند و آن را به شیوههای متداول استعمار کهن اداره کنند، آن سرزمین را همچون حائلی میان خود نگه میداشتند و آن را به حوزههای نفوذ تقسیم میکردند و برای تثبیت نفوذ خویش در آن سرزمین به رقابت میپرداختند. رقابت نیروهای استعمارگر در وضعیت نیمهاستعماری پیامدهای پراهمیتی از نظر ماهیت تحولات سیاسی و اجتماعی در سرزمینهای نیمهمستعمره دربرداشت که از مهمترین آنها حمایت از نهادهای کهن حکومتی، حفظ وضع موجود سیاسی و زیر
نفوذ قرار دادن اعیان و اشراف این سرزمینها و دست زدن به تحریکات مداوم در سرزمینهای نیمهمستعمره بود. از نظر اقتصادی، ادغام نواحی نیمهمستعمره به بازار جهانی، سرآغاز پاشیدگی بازارهای کوچک و غیرقابل انعطاف محلی، رشد تجارت خارجی، تخصص در تولید و صدور مواد خام، زوال صنایع دستی، اعتبار به مصرف مصنوعات غربی و به طور کلی وابستگی اقتصادی به قدرتهای استعماری بود. از مشخصات وضع تازه، بر هم خوردن توازن پرداختها، افزایش قرضههای خارجی، سلطه قدرتهای استعماری بر موسسات اقتصادی مانند بانکها، گمرکها و بازارهای محلی و همچنین تسلط آنان بر بازرگانان و اصناف بود (احمد اشرف، ص 46).
وضعیت نیمهاستعماری در ایران، در جریان نیم قرن کشاکش میان همسایگان شمالی و جنوبی با حکومت نوپای قاجارها رفتهرفته پدید آمد و استقرار یافت. منافع روس و انگلیس در ایران که ابتدا صرفاً سیاسی بود، همزمان با گسترش بازار جهانی، منافع اقتصادی نیز همگام با منافع سیاسی مورد توجه خاص قرار گرفت و در دوره ناصری و مظفری به اوج خود رسید.
اقتصاد دوره مظفری
مظفرالدینشاه، دومین پسر ناصرالدینشاه که تمام 45 سال عمر خود را در حسرت پادشاهی پیر شده بود، یک ماه و هشت روز پس از کشته شدن شاه شهید از تبریز وارد تهران شد (شمیم، ص 267). مظفرالدینشاه هیچگونه مبانى فکرى و فرهنگى نداشت. درسى اگر خوانده بود، در حد خواندن و نوشتن بسیار محدود و عامیانه بود و در مرز توقیع نوشتن و در حد نامهها دستور دادن؛ بیش از این نخوانده بود و هرگز هم بیش از این آرزوى سواد و علم نکرده بود (مرآت الوقایع مظفرى، ص 12). مخبرالسلطنه در خاطرات و خطرات مىنویسد: یک دایرهالمعارف آلمانى ناصرالدینشاه را صفر بزرگ خوانده بود و مظفرالدینشاه را صفر کوچک. در این خصوص درباره ناصرالدینشاه ممکن است جاى سخنى باشد ولى درباره مظفرالدینشاه کاملاً مطابق با واقع و راست و درست است.
این پادشاه در طول 11سال زمامداری خود، سه سفر به اروپا رفت، سفر اول در اواخر سال 1317ه. ق صورت گرفت و نزدیک به هفت ماه به طول انجامید. سفر دوم در سال 1320ه. ق و مدت آن شش ماه و 22 روز بود، و بالاخره سفر سوم او در سال 1323 ه. ق بود و این سفر نیز شش ماه طول کشید. متاسفانه این سفرها در موقعیتی صورت گرفت که ایران در نامساعدترین وضعیت اقتصادی قرار داشت و به علت خالی بودن خزانه، کارگزاران سیاسی وقت مانند امینالسلطان به منظور تامین خواسته شاه دست به دامن بانک استقراضی روس شده بود.
نخستین سفر وی به فرنگ، بلافاصله پس از رسیدن به سلطنت بود، با وجود مشکلات اقتصادی کشور به بهانه مداوای بیماری خویش و استفاده از آبهای معدنی اروپا. مقدمات این سفر را امینالسلطان فراهم ساخت. او به منظور تامین هزینه این سفر از بانک استقراضی مبلغ 5/22 میلیون منات طلا با بهره پنج درصد تقاضای وام کرد. ضمانت پرداخت این وام منوط به عواید گمرکی ایران به استثنای گمرکات فارس و بنادر جنوب بود (عصر بیخبری، صص 381-379). با واگذاری گمرکات ایران عملاً شریان اقتصاد ایران تحت کنترل روس قرار گرفت و بزرگترین ضربه به صنایع داخلی وارد آمد. علاوه بر این، پس از انعقاد قرارداد گمرکی دست بلژیکیها خصوصاً مسیو نوز، که از عمال روس بود، در ایران بازتر شد. این امر اعتراض بازرگانان ایرانی را در پی داشت، و یکی از زمینههای انقلاب مشروطه را فراهم ساخت. مهمترین دستاورد مظفرالدینشاه و هیات همراهش در این سفر را میتوان مذکراتی در خصوص «صنایع قندسازی و بلورسازی» در بروکسل، استخدام مستشاران بلژیکی از جمله نوز رئیس گمرکات کشور و همچنین خرید کشتی پرسپولیس از بلژیک برای حفاظت آبهای جنوب دانست. درگیری تجار و بازاریان با نوز مذکور، یکی از
مهمترین مقدمات جنبش مشروطیت است. تاجالسلطنه خواهر روشنفکر مظفرالدینشاه در خصوص این سفرهای پرخرج درباری، معترضانه در خاطراتش مینویسد: «خیلى به سرعت تمام پول مملکت و ذخیرهاى پدر را از پول و جواهر، برادرم به مصرف رسانیده و در مدت یک سال تمام نوکرها و اجزاى لات او داراى پارک و عمارت و پولهای گزاف شده بودند و این بدبخت (مظفرالدینشاه) مال ملت بیچاره را در میان 10، 12 نفرى تقسیم کرده بود. بالاخره با اقدامات مجدانه و بىغرضانه و خالصانه و صمیمانه اتابک اعظم یک وجه گزافى از خارجه قرض و مسافرت فرنگ تهیه شد و اینجا این اتابک اعظم (میرزا علیاصغر خان امینالسلطان) شخص اول مملکت، ایرانپرستى و صداقت خود را به درجه اکمل در مورد بروز و ظهور گذاشت، یک مبلغ گزافى خود از این استقراض فایده برد و مابقى را هم سایرین نوشجان کردند» (خاطرات تاجالسلطنه، ص 136). او همچنین معتقد است: «از تمام این مسافرت و نتیجهاى که از براى ایرانیان به دست آمد مبالغى گزاف قرض بدون اینکه در عوض یک قبضه تفنگ یا یک دانه فشنگ براى استقلال و نگهدارى این ملت بیچاره آورده باشد یا یک کارخانه یا یک اسباب مفیدى براى ترقى و تسهیل زراعت یا فلاحت یا
سایر چیزهاى دیگر» (خاطرات تاجالسلطنه، ص 87).
هنوز مدت زیادی نگذشته بود که مظفرالدینشاه بار دیگر در عین ورشکستگی مالی کشور بیماری خود را بهانه کرد و سفر دوم خود را که در حقیقت برای گردش و سیاحت در اروپا بود، آغاز کرد. این بار نیز امینالسلطان برای تامین هزینه سفر شاه از بانک استقراضی روس مبلغ 10 میلیون منات طلا وام گرفت و امتیاز راهآهن جلفا-قزوین را نیز به روسیه واگذار کرد ( نهضت مشروطه ایران بر پایه اسناد وزارت خارجه، ص 56). از جمله دستاوردهای این سفر خرید مقداری وسایل توپسازی از کارخانه شرنبل اتریش بود. تاجالسلطنه درباره این سفر نیز مینویسد: «از این سفر فقط چیزى که مفید بود چند قسم اسلحه بود که به پیشنهاد ممتازالسلطنه سفیر مقیم در پاریس ابتیاع شده بود و یک سفرنامه که از قلم معظم خود این برادر عزیز بود».
مظفرالدینشاه پس از بازگشت از سفر دوم با حرکتهای مخالفی بر ضد اتابک اعظم روبهرو شد. افلاس مالی کشور، عدم پرداخت حقوق کارکنان دولت، وامخواهی اتابک اعظم از بانک استقراضی جهت تامین هزینه سفر شاه به اروپا، اعطای امتیازات به بیگانگان از جمله امتیاز نفت جنوب به ویلیام ناکس دارسی (1319 ه. ق) و امتیاز راهآهن جلفا به قزوین، ازدیاد نفوذ روسیه در ایران، گرانی ارزاق عمومی، سلطه اقتصادی بیگانگان بر بازرگانان ایران، تمام این موارد باعث شد شاه اتابک اعظم را از مسند قدرت برکنار سازد و به جای او عینالدوله را به صدارت منصوب کند.
مظفرالدینشاه بدون توجه به وضعیت سیاسی آشفته و اوضاع نابسامان اقتصادی مملکت به بهانه معالجه خویش و از سویی، نگرانی از جنبش مشروطهخواهی، برای دور بودن از کشور ترجیح داد بار دیگر به اروپا سفر کند. دختر ناصرالدینشاه در خاطراتش درباره این سومین سفر شاه به فرنگ مینویسد: «در این وقتى که هر کس به فکر خود بود و به هر قسمى بود قطعه مملکت را ویران مىکردند، برادر تاجدار من هم مشغول کار خویش بود. شبانه خودش را صرف حرکات بیهوده مىکرد و در خواب غفلت عمیق غرق بود.»
سفرهای پرهزینه مظفرالدینشاه قاجار مانند سفرهای پدرش به اروپا در شرایط فقر و آشفتگی اقتصادی و سیاسی مردم ایران صورت گرفت و تا سر حد امکان به نارضایتی در جامعه دامن زد و موجبات انقلاب مشروطه را فراهم آورد.
سیاستهای اقتصادی
سیاستهای نادرست اقتصادی حکومت و به عبارت بهتر، بیسیاستیهای دولت که ناشی از تسلیم و رضا در برابر تحمیلات خارجی، روحیه سوءاستفاده از وضعیت و سودجویی آنی سران حکومت و نیز ناشی از ندانمکاری زمامداران کشور بود، به نوبه خود موانع اساسی بر سر راه رشد سرمایهداری در کشور فراهم میآمد و آثار نامطلوب ناایمنیهای سیاسی را تشدید و تقویت میکرد، از اهم اینگونه عوامل سیاستهای پولی و گمرکی بود. سیاست پولی دولت و تقلباتی که در ضرب مسکوکات به عمل میآمد و نیز توازن منفی پرداختهای خارجی و خروج طلا و نقره برای برقراری توازن پرداختها و همچنین اجازه صدور اسکناس به بانک بیگانه و آثار نوسان قیمتهای بازار بینالمللی بر ذخایر و کالاهای کشور به خصوص نقره و غلات و نیز کوشش کشورهای غربی در پایین نگه داشتن ارزش برخی از مواد خام مانند پنبه، جملگی موانع عمدهای در برابر رونق اقتصادی کشور پدید میآوردند و به خصوص خزانه دولت را در معرض آشفتگی و کاهش درآمد قرار میدادند. تاثیر نامطلوب تقلب در ضرب مسکوکات و نوسانات ارزش پول در برخی از آثار و منابع و به خصوص در گزارشهای کنسولی
انگلیس عنوان شده است. در یکی از آثار اواخر دوران ناصری ضمن مکالمهای درباره وضع داد و ستد، یکی از تجار تبریز میگوید وضع تجارت بسیار بد و پریشان است که هزار سبب دارد، لیکن «بدتر از همه این پول سیاه و تفاوت همهروزه آن است که کسبه و فقرای ملت را بالمره از پای درانداخته و همه را خانهخراب کرده...» به طور کلی باید توجه داشت که تقلب در ضرب مسکوکات بیشتر در کاهش ارزش پول سیاه اثر داشت و به طور کلی ارزش تومان بهرغم کاهش ارزش بینالمللی نقره تنزل چندانی نکرد و همواره بیش از ارزش رسمی پول نقره ارزش داشت.
در نتیجه تنزل قیمت نقره در بازار جهانی و کسری موازنه پرداختها، ارزش برابری پول ایران با ارزهای خارجی در دهه آخر قرن سیزدهم و دو دهه نخست قرن چهاردهم هجری، 100 درصد کاهش یافت و طی دو دهه بعد نیز، همچنان به تنزل خود ادامه داد. بر اثر تنزل نرخ برابری قران و افزایش هزینههای دیوانی در این دوران و ثابت ماندن حجم مالیاتها، خزانه دولت نیز در معرض فشار بیپولی و کسری بودجه شدید قرار گرفت و ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه دست نیاز به سوی همسایگان شمالی و جنوبی دراز کردند و به استقراض از خارج اقدام کردند.
بالاتر از همه سیاست نادرست گمرکی کشور، نظام اجاره گمرکات و چگونگی عملکرد آن بود که به نوبه خود، هم برای توسعه تجارت و هم برای رشد صنایع ملی موانعی اساسی پدید آورد. به طور کلی میزان عوارض گمرکی کالاهای واردشده و صادرشده کشور، بر اساس مقررات پروتکلی تجاری ضمیمه عهدنامه ترکمانچای تعیین شده بود که بعدها سایر کشورهای غربی نیز طبق شرایط دول کاملهالوداد از آن استفاده میکردند. بر اساس این قرارداد، از کالاهای واردشده تجار خارجی، پنج درصد ارزش کالا در گمرک سرحدی، به عنوان حقوق گمرکی یا عوارض راهداری دریافت میشد. حال آنکه از کالاهای تجار ایرانی سه درصد حقوق گمرکی دریافت میشد و گذشته از آن در شهرهایی که کالا از آن عبور میکرد، نیز عوارض گمرکی اخذ میشد و گاهی بر حسب فاصله تا محل ورود کالا از یک محموله، چندین بار عوارض گمرکی و راهداری دریافت میشد. تعرفه گمرکی که زیر فشار امپراتوری روس تحمیل شده بود، عملاً نرخ عوارض متعلق به کالاهای روسی را به طور کلی از پنج درصد کاهش داد و نرخ متعلق به کالاهای انگلیسی را به طور کلی از پنج درصد افزایش داد و با کاهش یا لغو عوارض متعلق به کالاهای صادراتی، زمینه مساعدی برای رشد
سریعتر بازرگانی ایران و روس فراهم ساخت. (احمد اشرف، ص 113). این وضع نهتنها بارها مورد اعتراض تجار و نویسندگان ایرانی قرار گرفته، بلکه ناظران و ماموران انگلیسی نیز آن را مورد انتقاد قرار دادهاند.
گذشته از سیاستهای مساعد پولی و گمرکی، توسعه شبکههای ارتباطی و تامین امنیت راههای تجاری از عوامل موثر رشد فعالیتهای تجاری و وسعت بخشیدن به بازار ملی است. اما قاجارها نتوانستند اقدامات موثری در این زمینه به عمل آورند و تنها در زیر فشار همسایگان شمالی و جنوبی که در جستوجوی توسعه نفوذ سیاسی و اقتصادی خود بودند، شبکههای ارتباطی آن هم به طور محدود در حوزههای نفوذ هر یک توسعه پیدا کرد و سیاستهای استعماری مانع گسترش شبکههای ارتباطی جدید در سراسر کشور شد. یکی دیگر از موانع داخلی رشد سرمایهداری در این دوران که به طور متقابل با موانع سیاسی و اقتصادی در هم میآمیخت و دشواریهای زیادی فراهم میآورد نیز سوانح طبیعی است که مهمترین آنها خشکسالی و آفات نباتی و حیوانی و شیوع بیماریهای واگیر به خصوص بیماری وبا بود. این عوامل سبب کاهش تولید محصولات کشاورزی و رکود صنعت و تجارت میشد و در مبادلات بازرگانی خارجی نیز اثر میگذارد.
موانع توسعه و راهکارها
بارها و بارها در منابع عصر مظفری به مشکلات اقتصادی و خزانه خالی اشاره شده است. یکی از بهترین منابع این دوره روزنامه حبلالمتین است، مویدالاسلام مدیر این روزنامه، که بخش اعظمی از روزنامه خود را به تجارت اختصاص داده بود، در مورد مشکلات و موانع تجارت ایران در این دوره به چند مورد اساسی اشاره کرده است:
1- بانک شاهنشاهی انگلیس؛ 2- حکام ولایات؛ 3- گمرک.
او معتقد است بانک شاهنشاهی انگلیس مشکلات زیادی برای تجارت ایران بهبار آورده بود. این بانک در سال 1268 ق/1889م در دوره ناصرالدینشاه برای پرداخت خسارت مورد ادعای مربوط به امتیاز لغوشده رویتر، تاسیس شد و در کنار فعالیتها و معاملات بانکی، از امتیازاتی که به این بانک داده شد، حق انحصاری چاپ اسکناس تا 60 سال بود که علاوه بر آن به دولت وام میداد.
مویدالاسلام عامل عمده افت ارزش پول ایران را بانک مذکور و در رویکردی کلیتر، تجارت خارجی قلمداد کرده است.
وی همچنین به درستی میان لیاقت و شایستگی حکام ولایات و توسعه تجارت ارتباطی مستقیم برقرار کرده است. در این روزنامه نقش مهم حکام در فراهم کردن فضای مناسب برای رشد و توسعه تجارت، در وجوه مثبت و منفیاش مورد توجه قرار گرفته است؛ و یکی از علل اصلی عدم توسعه را عملکرد ناشایست حکام نوشته و آنان را مورد سرزنش قرار داده و به اموری که پیشرفت تجارت را باعث میشود، تشویق کرده است. او از جمله دلایل عدم پیشرفت و ترقی تجارت خارجی ایران با وجود خاک خوب و زارعین شایسته را فقدان حاکم کاردان میداند.
مویدالاسلام حقوق گمرکی و رجحان تجار خارجی بر ایرانی را نیز از دیگر موانع رشد تجارت در ایران برشمرده است. حبلالمتین انعکاسدهنده مطالبات تجار در این زمینه است و بارها به تقابل میان تجار مسلمان و فرنگی در این باره اشاره کرده و خواهان حمایت از تجار ایرانی شده است. این روزنامه ضمن آوردن خبری درباره نشستهای تجار شیراز با علما در این زمینه، بر لزوم انحصار امور گمرک در دست مسلمانان تاکید کرده است؛ چرا که قصد فرنگیان «ضرر زدن به ملت و دولت اسلام است. اولیای ابدمدت هم گویا همراهی کامل با خارجه دارند و دادخواهی مسلمانان را نمیفرمایند... اگر گمرکات به قرار سابق و عمل به دست مسلمانان باشد نعم المراد و الا لابدیم چشمپوشی از تجارت کرده مشغول دعاگویی باشیم» (سواد تلگراف تجار محترم شیراز به علما و تجار محترم بوشهر)، (حبلالمتین، سال هفتم، 25 ربیعالاول 1318، شماره 35، ص 4).
حبلالمتین در موارد متعدد راههایی برای توسعه تجارت نیز پیشنهاد کرده، که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: 1- اصلاح اخلاق و راستی تجارت؛ 2- تدبیر در کاهش قیمتها؛ 3- تاسیس مدارس تجاری؛ 4- ترتیب قانون تجارت و ضوابط و قواعد کمپانی و شراکت در حفظ مالالتجاره؛ 5- تاسیس کارخانجات؛ 6 شراکت معقولانه دولت در کارخانههای صنعتی و تجاری؛ 7- توسعه و آبادانی بنادر؛ 8- برپایی راهآهن؛ 9- توسعه کشتیرانی در خلیج فارس؛ 10- خارج کردن انحصار تجارت نفت («ترقی صناعات و تجارت»، همان، سال یازدهم، 14 جمادیالثانی 1321، شماره 1، ص 7).
او همکاری دولت و ملت را امری حیاتی در پیشبرد توسعه و تجارت میداند و معتقد است دولت باید به منظور جلب مشارکت مردم در ابتدا اطمینانشان را جلب کند: «... رعایا را اطمینان کلی حاصل نیست، غالب مردم خیالشان بر آن است که ماموران دولت سوای بده چیزی را نمیشناسند؛ در این امر به یک درجه محقاند، چرا که دولت سوای اخذ مالیات از ایشان، در هیچ امر طرف معامله که بستان در او باشد، نشده؛ پس اگر در اینگونه امور که داد و ستد است اقدام شود و مردم بدانند که دولت هم بستان دارد، لازمبه گذاردن سرمایه دولت نخواهد شد» («حبلالمتین»، سال سوم،
7 ربیعالاول 1314، شماره 29، ص14).
مشروطه: فریاد بازرگانان علیه استعمار و استبداد
وضعیت آشفته خزانه و سپردن امور مالی کشور به مستشاران بیگانه، اعتراض تجار را برانگیخت. تجار در اعتراض به تعرفههای گمرکی و برتری تجار خارجی به ایران، وضع عوارض سه درصد بر صادرات، حق عبور کالا و خدمات راهداری به تحریک علما و فرستادن عریضه به شاه پرداختند و در اوایل سال1323ه. ق پوشیدن لباس روحانیت توسط نوز در میهمانی، بهانهای شد برای بستنشینی آنان در حرم عبدالعظیم (ع). مدتی بعد نیز ماجرای تثبیت قیمت قند و شکر و به فلک بستن دو تاجر قند توسط حاکم تهران، بهانهای دوباره بود برای اعتراض دوباره بازرگانان و تعطیلی بازار و از کار انداختن چرخهای اقتصادی مملکت. بسیاری پژوهشگران، جنبش مشروطه را فریاد بازرگانان علیه استعمار و استبداد میدانند، چنانچه در مجلس اول نیز اکثریت نمایندگان از میان تجار و بازاریان انتخاب شده بودند و بسیاری از مذاکرات این مجلس به امور تجاری اختصاص داشت.
سخن فرجامین
اگرچه عادت کردهایم پادشاهان قاجار را با صفتهایی چون نالایق و خائن و تنبل و... نام ببریم، که البته میراث شوم عصر پهلوی است، اما آیا خائن نامیدن پادشاه مملکت و انداختن تمام تقصیرها به گردن او، پاک کردن صورت مساله به شیوهای سادهانگارانه نیست؟ آیا نباید برای روایت هر انسان یا واقعه، با نگاه همان انسان و همان عصر به موضوع نگاه کرد؟ آیا این سرزمین، همواره مشکل کمبود سرمایه و نقدینگی نداشته است و اگرچه استقراض خارجی بهترین راهحل نیست، اما آیا در مواردی راهحل دیگری وجود داشته است؟
دیدگاه تان را بنویسید