شناسه خبر : 21282 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ارتباط تحصیل و اشتغال

یادگیری و کسب درآمد

بخش پذیرش شرکت قسمتی از کوپه یک قطار زیرزمینی است که بازدیدکنندگان در ابتدا وارد آن می‌شوند.

بخش پذیرش شرکت قسمتی از کوپه یک قطار زیرزمینی است که بازدیدکنندگان در ابتدا وارد آن می‌شوند. کف آن از چوب و شیشه ساخته شده و در هر اتاق از کدها، توسعه وب و علم داده‌ها صحبت می‌شود. دفتر لندن شرکت مجمع عمومی(General Assembly) در نگاه اول همانند دفاتر بسیاری از دیگر شرکت‌های نوپای فناوری است اما یک تفاوت بسیار بزرگ دیده می‌شود: در حالی که بسیاری از بنگاه‌ها برای فروش آنلاین محصولات خود از فناوری استفاده می‌کنند شرکت «مجمع عمومی» از فضای فیزیکی برای تدریس فناوری بهره می‌گیرد. دفتر اداری این شرکت همانند یک کوی دانشگاهی است. اتاق‌ها مملو از دانشجویانی است که در حال یادگیری و تمرین کدها هستند. بسیاری از آنان کارشان را رها کرده‌اند تا به تحصیل بپردازند. دانشجویان تمام‌وقت مبلغی بین 8 تا 10 هزار پوند پرداخت کرده‌اند تا در یک برنامه 10 تا 12‌هفته‌ای زبان مشترک اقتصاد دیجیتال را بیاموزند.
شرکت مجمع عمومی که در 20 شهر جهان از سیاتل تا سیدنی مراکز آموزشی دارد تاکنون 35 هزار فارغ‌التحصیل داشته است. بسیاری از کسانی که در دوره‌های تمام‌وقت ثبت‌نام می‌کنند انتظار دارند این مسیر آنها را به شغل‌‌های جدید برساند. برنامه آموزشی شرکت بر مبنای گفت‌وگو با کارفرمایان و مهارت‌های مورد نیاز آنها تدوین می‌شود. این شرکت جلساتی را با عنوان «دیدار و استخدام» برگزار می‌کند که در آن کارفرمایان می‌توانند کارها و برنامه‌های دانشجویان را مشاهده کنند. مشاوران شغلی در مورد نحوه ارائه کار از طریق دانشجویان و مصاحبه‌های شغلی آنها را راهنمایی می‌کنند. شرکت مجمع عمومی موفقیت کاری خود را بر اساس تعداد فارغ‌التحصیلانی که شغل دائم تمام‌وقت با حقوق مناسب را در رشته مورد نظرشان پیدا می‌کنند ارزیابی می‌کند. سه‌چهارم از کل فارغ‌التحصیلان سال 2015-2014 از خدمات مشاوره شغلی شرکت استفاده کردند و از این میان 99 درصد موفق شدند ظرف 180 روز شغل مورد نظر خود را بیابند.
جیک شوارتز بنیانگذار این شرکت دو تجربه شخصی داشت که الهام‌بخش او برای راه‌اندازی شرکت بودند: اول، حس بیهودگی پس از آنکه دریافت مدرک تحصیلی او از دانشگاه ییل هیچ نوع مهارت عملی ندارد و دوم، گذراندن یک دوره مدیریت بازرگانی(MBA) که صرف پول و زمان زیادی را به همراه داشت. او می‌گوید: «من تصمیم گرفتم از طریق کاهش هزینه‌ها و تدریس مهارت‌هایی که کارفرمایان به شدت به آن نیاز دارند معادله بازگشت سرمایه در تحصیل را دگرگون کنم.»
مدت‌هاست که رابطه بین یادگیری و کسب درآمد در جهان ثروتمند از یک قاعده ساده پیروی می‌کند: تا جایی که می‌توانید در دوران اولیه زندگی آموزش رسمی ببینید و در باقی‌مانده زندگی حرفه‌ای پاداش آن را دریافت کنید. مطالعات نشان می‌دهد هر سال تحصیل بیشتر به معنای 8 تا 13 درصد درآمد ساعتی بالاتر است. از زمان بروز بحران مالی جهانی، هزینه‌های ناشی از ترک زودهنگام تحصیل خود را آشکارتر نشان می‌دهند. در ایالات متحده با افزایش سطوح تحصیلی افراد نرخ بیکاری آنها به طور یکنواخت کاهش می‌یابد. بسیاری بر این عقیده‌اند که تحولات فناوری ارزش آموزش رسمی را بالاتر می‌برد. مشاغلی که کارهای عادی را در برداشتند و به سادگی می‌شد آنها را خودکار یا برون‌سپاری کرد رو به کاهش هستند. این بدان معناست که شمار مشاغلی که به مهارت‌های شناختی نیاز دارند رو به افزایش است. بازار کار چند‌شاخه شده است و کسانی که مدارک دانشگاهی دارند به سوی کارهای با دستمزد بالاتر کشیده می‌شوند. اما واقعیت بسیار پیچیده‌تر است. بازدهی تحصیل و آموزش حتی برای افراد پرمهارت هم چندان واضح نیست. طبق گزارش فدرال‌رزرو نیویورک بین سال‌های 1982 و 2001 میانگین دستمزد کارگران آمریکایی دارای مدرک کارشناسی 31 درصد افزایش یافت در حالی که فارغ‌التحصیلان دبیرستان هیچ افزایشی در دستمزد نداشتند. اما در 12 سال اخیر کاهش دستمزدهای فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در مقایسه با همتایان فارغ‌التحصیل دبیرستان بسیار بیشتر بوده است. این در حالی است که شهریه‌های دانشگاهی روندی افزایشی داشتند.

مدرک دانشگاهی و برخی ملاحظات
برای بسیاری افراد تصمیم برای اخذ مدرک دانشگاهی هنوز منطقی است اما رابطه مکانیکی بین تحصیل و دستمزد تغییر کرده است. تحقیق اخیر مرکز پژوهشی پیو(Pew) نشان می‌دهد صرفاً 16 درصد از آمریکاییان عقیده دارند دوره چهارساله دانشگاه می‌تواند دانشجویان را برای کسب شغلی پردرآمد در اقتصاد نوین آماده کند. بخشی از این امر می‌تواند به دلیل بروز بحران مالی و تبعات آن و بخشی دیگر به خاطر موضوع عرضه باشد: هر چه تعداد افراد دارای مدرک دانشگاهی بیشتر شود ارزش مدارک پایین‌تر می‌آید. در این میان فناوری نیز اوضاع را پیچیده‌تر می‌سازد. سه اقتصاددان کانادایی به نام‌های پل بودرای، دیوید گرین و بنجامین سند در سال 2013 مقاله‌ای را منتشر کردند و در آن فرضیه‌های خوش‌بینانه درباره تقاضا برای کارهای غیرعادی را زیر سوال بردند. در دو دهه قبل از سال 2002 و زمانی که زیرساختارهای بنیادین عصر فناوری اطلاعات یعنی رایانه‌ها، سرورها، پایگاه‌ها و کابل‌های فیبر نوری در حال ساخته شدن بودند تقاضا برای مهارت‌های شناختی اوج گرفت. اکنون که فناوری جایگاه خود را تثبیت کرده است این تقاضا کمرنگ می‌شود. نویسندگان مقاله نشان می‌دهند که از سال 2002 سهم اشتغال‌زایی مشاغل پرمهارت در آمریکا رو به کاهش بوده است. در نتیجه فارغ‌التحصیلان دانشگاهی مشاغلی را می‌پذیرند که به مهارت‌های شناختی کمتری نیاز دارند و به این ترتیب جایگزین کارگرانی می‌شوند که مدارک تحصیلی پایین‌تری دارند.
این تحلیل موید این دیدگاه است که بیان می‌دارد فناوری مخرب اشتغال است. کارگران ماهر و غیرماهر هر دو به دردسر افتاده‌اند. احتمال پیدا کردن شغل برای تحصیل‌کرده‌ها هنوز بالاتر است اما همزمان این احتمال وجود دارد که آنها نتوانند از کار خود لذت ببرند. کسانی که فاقد مدارک دانشگاهی هستند از نیروی کار بیرون انداخته می‌شوند. این همان استدلالی است که افراد بدبین به فناوری بیان کرده‌اند و نمونه آن را می‌توان در مطالعه کارل فری و مایکل آزبورن از دانشگاه آکسفورد در سال 2013 مشاهده کرد. طبق محاسبات آنها 47 درصد از مشاغل موجود در ایالات متحده در معرض خودکارسازی(اتوماسیون) قرار دارند.
یک احتمال منفی دیگر نیز وجود دارد. جیمز بسن اقتصاددان دانشگاه بوستون بر روی تاثیرات خودکارسازی بر برخی حرفه‌های خاص کار کرد و متوجه شد از سال 1980 میزان اشتغال در مشاغلی که از رایانه استفاده می‌کنند بالاتر رفته است. این بدان دلیل است که خودکارسازی در یک حرفه وظایف درونی آن را تحت تاثیر قرار می‌دهد ولی مشاغل مربوط به آن را حذف نمی‌کند. خودکارسازی می‌تواند هزینه‌ها را کاهش و در مقابل تقاضاها را افزایش دهد. به همین دلیل است که به‌رغم معرفی بارکد در فروشگاه‌ها و دستگاه‌های خودپرداز بانکی تعداد صندوق‌داران و تحویل‌داران بانک افزایش یافته است. با وجود اینکه ممکن است فناوری در مجموع عامل مخرب مشاغل نباشد اما تغییر را بر افراد زیادی تحمیل خواهد کرد. طی سال‌های 1996 و 2015 میزان آمریکاییان شاغل در کارهای اداری معمولی از 5 /25 به 21 درصد کاهش یافت که به معنای حذف هفت میلیون شغل بود. طبق پژوهش موسسه فناوری ماساچوست بحران مالی سال‌های 2008-2007 اوضاع را بدتر کرد. در مقایسه با سایر مشاغل، بین سال‌های 2007 تا 2015 فرصت‌های شغلی برای کارهای عادی غیرمهارتی 55 درصد کاهش پیدا کرد.
کسب مهارت‌های جدید در بسیاری از حرفه‌ها الزامی است چرا که مهارت‌های قبلی منسوخ می‌شوند. بنگاه نوپای «فناوری‌های شیشه‌ سوزان» که در بوستون مستقر است با استفاده از بررسی داده‌های آگهی‌های شغلی آنلاین بازارهای کار را تحلیل می‌کند. طبق یافته‌های آنها اکنون بیشترین تقاضا برای ترکیب جدیدی از مهارت‌هاست. چیزی که رئیس بنگاه آن را «مشاغل ترکیبی» (hybrid) می‌خواند. به عنوان مثال مهارت‌های کددهی(coding) بیشترین تقاضا را در بخش فناوری دارند. در آمریکا 49 درصد از آگهی‌های استخدامی در چارک اول مشاغل پردرآمد به مشاغلی تعلق دارد که به مهارت‌های کددهی نیاز دارند. ترکیب مشاغل جدید نیز به سرعت در حال رشد است. در پنج سال گذشته تقاضا برای تحلیلگر داده‌ها 372 درصد بالا رفت و در داخل همین گروه نیز تقاضا برای مهارت‌های مصورسازی داده‌ها تا 2574 درصد افزایش یافت.
در آغاز یک کار حرفه‌ای داشتن مدرک دانشگاهی پاسخگوی نیاز مداوم به کسب مهارت‌های جدید نیست به ویژه به این خاطر که حوزه‌های کاری روز به روز وسیع‌تر می‌شوند. آموزش‌های حرفه‌ای برای ارائه مهارت‌های منحصر به یک شغل خاص مفید هستند اما اگر یک شغل چند دهه طول بکشد باید این‌گونه آموزش‌ها هم به‌روزرسانی شوند. به گفته اندریاس شلیشتر رئیس اداره آموزش سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه: «ما همیشه آلمان را به خاطر برنامه‌های کارآموزی‌اش تحسین می‌کنیم اما اقتصاد آن نتوانسته است خود را با اقتصاد دانش‌محور سازگار کند. آموزش‌های حرفه‌ای مهم هستند اما آموزش اولیه فرد برای کاری که قرار است در طول عمرش انجام دهد نمی‌تواند کافی باشد.» انتظار می‌رود این‌گونه مهارت‌های انحصاری صرفاً در حین کار کسب شوند اما به نظر می‌رسد کارفرمایان اشتیاق زیادی برای آموزش کارکنان خود ندارند. شورای مشاوران اقتصادی آمریکا در گزارش اقتصادی سال 2015 به رئیس جمهور بیان می‌کند که طی سال‌های 1996 تا 2008 میزان کارکنانی که آموزش‌های ضمن خدمت یا آموزش به هزینه کارفرما دریافت کرده‌اند به طور یکنواخت کاهش داشته است. در بریتانیا متوسط میزان آموزش کارکنان طی سال‌های 1997 و 2009 تقریباً نصف شد و به 69 /0 ساعت در هفته رسید.
شاید خود کارفرمایان مطمئن نیستند به چه نوع مهارتی نیاز دارند. اما همزمان باید توجه داشت که هنگام تشدید فشارها، بودجه آموزش آسیب می‌بیند. تحولات الگوهای بازار کار نیز نقش دارند: شرکت‌ها برای انجام کارها دامنه وسیعی از گزینه‌ها از خودکارسازی تا واگذاری به دیگر کشورها تا کارگران خود‌اشتغال یا برون‌سپاری گروهی در اختیار دارند. رئیس یک شرکت مشاورتی استخدام می‌گوید: سازمان‌ها از تولید استعداد به سمت مصرف کارگر روی آورده‌اند. مجموع تمام این موارد نشان می‌دهد که شرایط برای کلیه کارگران از هر نوع سخت‌تر شده است. داشتن مدرک دانشگاهی هنوز پیش‌نیاز بسیاری از مشاغل است اما کارفرمایان برای استخدام کارکنان صرفاً به آن اتکا نمی‌کنند و خواهان داشتن تجربه کاری هستند. در بسیاری از حرفه‌ها کارکنان حقوق‌بگیر شرکت‌ها می‌دانند که روزی مهارت‌هایشان منسوخ خواهد شد اما معلوم نیست آنها چگونه می‌توانند مهارت‌های جدید کسب کنند. اکنون منطقی است که از یک فرد حرفه‌ای بازاریاب توقع داشته باشیم بتواند الگوریتم بسازد اما حرکت خطی در حرفه بازاریابی فرصت کسب این مهارت را به افراد نمی‌دهد. علاوه بر این تعداد زیادی از افراد برای خودشان کار می‌کنند. در آمریکا، سهم کارکنان موقت، قراردادی و آزاد در نیروی کار از 1 /10 درصد در سال 2005 به 8 /15 درصد در سال 2015 رسید.

اردوگاه بازسازی
به نظر می‌رسد پاسخ آشکار باشد. اقتصادها باید در سراسر زندگی حرفه‌ای افراد به آنان آموزش و تحصیلات حرفه‌محور ارائه دهند تا بتوانند رقابتی باقی بمانند و کارگران کم‌مهارت و پرمهارت فرصت‌های یکسانی برای موفقیت داشته باشند. تلاش‌های زیادی انجام شد تا تحصیلات و اشتغال به روش‌های جدیدی با یکدیگر مرتبط شوند. در این روش‌ها هم شرایط ورود به نیروی کار تسهیل می‌شوند و هم افراد می‌توانند در طول زندگی حرفه‌ای خود مهارت‌های جدید بیاموزند. بسیاری از این اقدامات و روش‌ها در مراحل تکوین هستند اما روزنه‌ای را بر آینده می‌گشایند و می‌توانند راهنمایی برای حل مشکل تجدید مهارت‌ها باشند. هم‌اکنون اقدامات زیادی در حال اجرا هستند. به عنوان مثال «مجمع عمومی» یکی از ارائه‌دهندگان خدمات بازسازی و توان‌بخشی است. دوره‌های آزاد همگانی آنلاین‌(Moocs) که از طریق شرکت‌هایی مانند کورسرا ‌(Coursera) و اوداسیتی (Udacity) ارائه می‌شوند در ابتدای این دهه شکل گرفتند و چند سال با بی‌توجهی مواجه شدند اما اکنون الگوهای تجاری جدید استخدام‌محور ارائه می‌دهند. شبکه حرفه‌ای لینکدین شرکت آموزش آنلاین لیندا (Lynda) را در سال 2015 خریداری کرد و هم‌اکنون از طریق برنامه «یادگیری لینکدین» دوره‌های آموزشی ارائه می‌دهد. موسسه پلورال‌سایت (Pluralsight) کتابخانه‌ای از ویدئوهای آموزشی آنلاین دارد. واحد رایانش ابری آمازون نیز یک بازوی آموزشی دارد.
دانشگاه‌ها نیز توجه بیشتری به یادگیری آنلاین و الگومحور نشان می‌دهند. در کشورهایی مانند سنگاپور به کارکنان اعتباراتی برای یادگیری می‌دهند که آنها می‌توانند در طول خدمت از آن برداشت و استفاده کنند. همچنین به نظر می‌رسد افراد به طور فزاینده‌ای نیاز به توان‌بخشی مجدد را درک کرده‌اند. طبق نظرسنجی موسسه پیو 54 درصد از کل کارکنان در آمریکا عقیده دارند توسعه مهارت‌های جدید در طول زندگی حرفه‌ای امری ضروری است. این درصد در میان بزرگسالان زیر 30 سال به 61 می‌رسد. یک نظرسنجی دیگر که در سال 2016 انجام شد بیان می‌کند که 93 درصد از متولدین این قرن حاضرند بهای آموزش بیشتر را از جیب خودشان بپردازند. همزمان کارفرمایان بر یادگیری مهارت‌ها تاکید می‌کنند.
منبع: اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها