تاریخ انتشار:
نیمی از معلمان تهران توامان دچار فقر درآمدی و فقر زمانی هستند
فقر به مثابه محرومیت از قابلیت
نگاه به پدیده فقر در قالب رویکرد متعارف یعنی دیدن فقر به مثابه محرومیت از درآمد، جلوههای گوناگونی از فقر را که مردم در عمل تجربه میکنند، نادیده میگیرد. حال آنکه اگر به فقر به مثابه محرومیت از قابلیت نگاه کنیم، در کنار دیدن فقر درآمدی، سایر ابعاد فقر را نیز مورد توجه قرار خواهیم داد.
نگاه به پدیده فقر در قالب رویکرد متعارف یعنی دیدن فقر به مثابه محرومیت از درآمد، جلوههای گوناگونی از فقر را که مردم در عمل تجربه میکنند، نادیده میگیرد. حال آنکه اگر به فقر به مثابه محرومیت از قابلیت نگاه کنیم، در کنار دیدن فقر درآمدی، سایر ابعاد فقر را نیز مورد توجه قرار خواهیم داد. برای مثال در نگاه متعارف اگر فردی به قیمت ساعات کار بیشتر و قربانی کردن فراغت به پای کار، قدرت خرید خود را حفظ کرده و موقعیت خود را نسبت به خط فقر درآمدی بهبود دهد، فقیر محسوب نمیشود. حال آنکه این تلاش به قیمت از دست دادن سلامت فرد در بلندمدت، نداشتن وقت کافی برای اختصاص به خانواده، تفریح، سرگرمی، مسافرت، مشارکت سیاسی و اجتماعی، کاهش بهرهوری کاری فرد، تعالی فردی و نظایر آن تمام میشود. از نگاه توسعه انسانمحور، همه این موارد دارای ارزش ذاتی و اجزای یک زندگی باکیفیت است و محرومیت از آنها جلوههایی از فقر و محرومیت و ناآزادی است. به بیان دیگر، بر اساس تحلیلهای استاندارد و متعارف موضوعات درآمد و فراغت، فرد میتواند بین ساعات کار و فراغت، جانشینی انجام دهد تا میزان درآمد و در نتیجه مطلوبیت خود را افزایش دهد. البته برای حفظ
سطح معینی از مطلوبیت، حصول مطلوبیت بیشتر درآمد معادل مطلوبیت کمتر از زمان فراغت خواهد بود. از طرفی بر اساس نگرش قابلیت، در صورتی عایدات و خروجیهای فرد (مانند درآمد او) ارزشمند هستند که نتیجه انتخابهای او باشند و نه حاصل جایگزینی به اجبار زمان فراغت با زمان اشتغال، به دلیل گریز از فقر و محرومیتهای درآمدی و به بهای از دست دادن فرصتها و قابلیتهای فرد.
به عبارت دیگر، از دیدگاه نظری، مطلوبیتگرایان با تکیه بر دیدگاه مرسوم در حوزه اقتصاد رفاه «میزان برخورداری فرد از رفاه را با مطلوبیت او که همانا تحت تاثیر میزان درآمدش است، ارزیابی میکنند». در این نگاه میزان درآمد و نه محل آن مدنظر است و در حقیقت بین کار و فراغت یک دوگانگی در نظر گرفته میشود. کار کردن به واسطه دستمزدی که در بازار تعیین میشود، راهی است برای خریداری کالا و خدمات در بازار؛ و فراغت، هزینه-فرصتی است برابر با کالاها و خدماتی که به خاطر کار نکردن، از آنها چشمپوشی شده است. این دیدگاه هنگام جانشین کردن ساعات بیشتری از فراغت با کار، ادعا میکند که هزینه-فرصت فراغت همان دستمزدی است که فرد به ازای هر ساعت کار اضافه به دست میآورد.
دیدگاههای جدید درباره فقر
اما در دیدگاههای جدیدی چون رویکرد قابلیت آمارتیا سن، کیفیت زندگی فرد تحت تاثیر عواملی به غیر از درآمد بوده و مبادله ساعات زیادی از کار با فراغت، کیفیت زندگی فرد را متاثر میکند. این امر در واقع عزت انسانی را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. در این رویکرد فقر به منزله محرومیت از قابلیت در نظر گرفته میشود و ملاک تشخیص فقر و محرومیت، دستیابی به کارکردهایی در زندگی است که برای افراد مطلوب و ارزشمند هستند و هدف رویکرد قابلیتی به فقر، انکار درآمد پایین به عنوان یکی از عوامل دخیل در فقر نیست. این رویکرد بدین موضوع میپردازد که صرف برخورداری از درآمد کافی و متعارف جهت تامین مایحتاج زندگی نمیتواند تعیینکننده عدم محرومیت افراد تلقی شود، بلکه توانایی یا عدم توانایی تبدیل این درآمد به قابلیت است که میتواند محرومیت یا عدم محرومیت افراد را مشخص سازد.
در نتیجه در تحلیل و فهم بیشتر مفهوم فقر و مشارکت افراد، لازم است که فقر زمانی به عنوان نمایندهای از فقر قابلیتی در کنار فقر درآمدی، از موانع اصلی در نظر گرفته شوند. این امر به مساله چندبعدی بودن فقر و توجه به ابعاد زمان در تحلیلهای مربوط به فقر با پیروی از مفهوم فقر قابلیتی آمارتیا سن مربوط میشود. تحلیل فقر با توجه به محدودیتهای زمانی و درآمد، فقرایی را که در رویکرد فقر درآمدی فراموش شدهاند، دربر میگیرد مانند کسانی که مجبورند ساعات طولانی کار کنند تا خانواده خود را بالای خط فقر نگه دارند.
بنابراین لازم است در نظر داشته باشیم که بین فقر درآمدی و فقر زمانی افراد جانشینی انجام میدهند، بهطوری که در جامعه بعضی افراد برای فرار از فقر درآمدی، خود را در دام فقر زمانی گرفتار ساختهاند یا برعکس.
سالهاست در ایران با وجود افزایش میزان بیکاری، با مشکلات اقتصادی در بازار کار، چندشغله شدن شاغلان و افزایش میل به اضافهکاری و اشتغال پس از سن بازنشستگی روبهرو هستیم که اصلیترین دلیل این مساله را میتوان تمایل کارکنان به حفظ قدرت خرید خود بیان کرد. این امر با وجود افزایش میزان درآمد و احتمالاً رفاه مادی و بهبود شرایط اقتصادی فرد و خانوار، کاستیای را در عرصه دیگر زندگی افراد به وجود میآورد که کمتر مورد توجه قرار گرفته و در محاسبات اقتصادی مغفول میماند. اینکه زمانهای غیرکاری به امور کاری پرداخته شود، فرصت و قابلیت انجام امور دیگر زندگی مانند خواب، استراحت، مشارکتهای اجتماعی، فعالیتهای فیزیکی، فرهنگی، خانوادگی و... را از فرد سلب کرده و گاه تبعات جبرانناپذیری بر زندگی وی یا خانوار او خواهد داشت.
تاوان سنگین تورم
اگر بخواهیم از این منظر به موضوع رفاه ایرانیان نگاه کنیم، نظریههای متعارف رفاه قادر به نشان دادن تعمیق فقر و محرومیتی که بر مردم ایران در این سالها رفته است نیست. چراکه نانآوران خانوارهای ایرانی برای حفظ حداقل درآمد خود برای گذران زندگی مجبور شدهاند پابهپای تورم بالایی که حداقل سه دهه گذشته تجربه کردهاند شبانهروز بدوند. مراکز رسمی نظیر مرکز آمار و بانک مرکزی و اغلب محققان که عموماً بر پایه دیدمان مسلط نئوکلاسیک پژوهش انجام میدهند، صرفاً با توسل به دادههای هزینه و درآمد خانوار در کشور، به تحلیل روند تغییرات رفاه خانوارهای ایرانی پرداختهاند.
حال آنکه تصویر واقعی محرومیت تجربهشده مردم ایران در این سالها بسیار فراتر از تصویر ارائهشده بر مبنای تفکر متعارف درآمدمحور بوده است. به راستی ایرانیان چه ما به ازایی به واسطه کسب درآمد اسمی بیشتر پرداخت کردهاند تا با کار شبانهروزی بتوانند تنها بخشی از قدرت خرید ازدسترفته خود و نه تمام آن را به واسطه تورم لجامگسیخته جبران کنند؟ آنها به واسطه افزون کردن ساعات کاری خود اولین و مهمترین چیزی که در بلندمدت از دست میدهند سلامت جسمانی و روانی است که خود آثار تسلسلی منفی و پرهزینه بر خود فرد، خانواده و اجتماع دارد.
یعنی انسان ایرانی مجبور میشود بهترین سرمایه خود و هدیه خداوند به ایشان را از سر اضطرار به پای سیاستهای نابخردانه دولتمردان فدا کند. چون تورم حاصل ناتوانی و سیاستهای ناصحیح دولتمردان است ولی مردم تاوان آن را میدهند.
دیگر اینکه افراد با ساعات کاری زیاد وقت کافی برای اختصاص به خانواده و دوستان نخواهند داشت که فقدان پدر یا مادر به قدر کفایت در خانواده، آثار منفی زیادی بر فرد، خانواده و جامعه به بار میآورد.
به طوری که بخش قابل ملاحظهای از آسیبهای اجتماعی و گسستگیهای روابط خانوادگی امروز جامعه ایران میتواند از همینجا سرچشمه گرفته باشد.
همچنین نداشتن وقت کافی برای مطالعه، تفریح، سرگرمی، مسافرت و مشارکتهای سیاسی و اجتماعی و نیز نداشتن زمان مکفی برای اختصاص به تعالی و عبادات فردی و تفکر، جلوههای مشهود تعمیق محرومیت و فقر مردم ایران امروز است که سبب ایجاد مخاطرات فرهنگی، مشکلات جسمی و روحی، خستگی مفرط و کاهش کارایی و بهرهوری میشود.
طبق گزارش مراجع بینالمللی از نرخ دستمزد در سراسر جهان، حداقل دستمزد نیروی کار ایرانی نسبت به دستمزد دریافتی نیرویکار در سایر کشورها پایینتر است که جدول مقایسهای میزان دستمزد یک ساعت کار در هفته و درآمد سالانه چند کشور (به دلار) را در جدول 1 میتوانید مشاهده کنید.
همچنین جدول شماره 2 میزان حداقل و درصد افزایش حقوق و فوقالعادههای کارمندان دولت و دستمزد کارگران را در مقایسه با درصد افزایش تورم سالانه در 12 سال اخیر (در دوره ریاستجمهوری آقایان احمدینژاد و روحانی) که برگرفته از آمار بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران است، نشان میدهد.
فروش اجباری وقت ایرانیان
نرخ بالای تورم و کاهش قدرت خرید مردم، کارکنان بخش دولتی را به کار در قالب اضافهکاری یا کار دوم در بخش خصوصی در ساعات فراغت وادار کرده و افراد با اختصاص ساعات بیشتری از زمان در اختیار خود به کار کردن، از اوقات فراغت خود میکاهند و به عبارت دیگر اوقات بیشتری را با کار کردن به فروش میرسانند. این عمل که به منظور جبران قدرت اقتصادی انجام میشود در اشکال مختلفی چون اضافهکاری در شغل اول، کار کردن در شغل دوم و سوم و اشتغال مجدد بازنشستگان خود را نشان میدهد. بر اساس گزارشهای اخیر مرکز آمار ایران درباره طرح آمارگیری نیروی کار در سال 1395، حدود 5 /39 درصد جمعیت فعال کشور بیش از 49 ساعت در هفته کار میکنند و حدود 28 تا 30 درصد از شاغلان دارای شغل دوم هستند تا بتوانند به واسطه افزایش ساعت کار هفتگی مخارج زندگی خود را تامین کنند و این در حالی است که با نرخ بیکاری 7 /12 درصد در کشور روبهرو هستیم و برخی بررسیها نشان میدهد حدود 55 درصد بازنشستگان مجدداً به کار مشغول
میشوند.
بررسی تطبیقی ساعت کار اجباری در ایران و برخی کشورهای دیگر به شرح جدول 3 نیز گواه این موضوع است که نیروی کار ایرانی جهت افزایش قدرت خرید مجبور به تخصیص ساعات بیشتری به کار در مقایسه با بیشتر کشورهای جهان میشود.
پیامدهای چندشغله بودن
انسانی که ساعات متمادی در محل کار حضور داشته باشد بیشک از شرایط طبیعی زندگی، محروم میماند (پایین بودن بهرهوری کارمندان و کارگران خود حدیث دیگری است که در این مجال نمیگنجد). ساعات طولانی کار، نهتنها بر جسم افراد تاثیر نامطلوبی دارد بلکه روح و روان آنها را دستخوش آسیبهایی نظیر کمتحملی، خستگی مفرط، تندخویی، ناسازگاری و... خواهد کرد و نیز آسیبهای اجتماعی مانند گسستهشدن روابط خانوادگی، کاهش همراهی و نظارت والدین بر فرزندان و کاهش میزان مشارکت را در پی خواهد داشت. برای مثال نتایج برخی تحقیقات نشان داده خطر بیماریهای قلبی در کسانی که روزانه شش تا هشت ساعت اضافهکاری میکنند، 60 درصد بیشتر است.
همچنین داشتن کار دوم و سوم یا اضافهکاری در کار اول، ضمن آثار منفی بر اشتغال (به خصوص برای جوانان) و اخذ فرصتهای شغلی از بیکاران، بر کیفیت زندگی افراد نیز میتواند تاثیر نامطلوبی بگذارد. ضمن اینکه به گفته آدام اسمیت: «کار در شغل دوم معمولاً در یک طبقه شغلی پایینتر امکانپذیر است (مثلاً کارمند به مسافرکشی در ساعات فراغت روی میآورد)»، این امر به نوبه خود منجر به افزایش عرضه نیروی کار در آن طبقه میشود و نهایتاً به کاهش دستمزدها در آن طبقه میانجامد که علاوه بر ارزان شدن ساعات کار در آن طبقه میتواند تنشهای اجتماعی را به همراه داشته باشد.
فقر درآمدی و زمانی در معلمان تهران
در مطالعهای که ما روی جامعه معلمان شهر تهران انجام دادهایم، وضعیت و رابطه جانشینی زمان و درآمد در میان معلمان مرد شهر تهران را مورد بررسی قرار دادهایم. فقر درآمدی، زمان و چندبعدی در بین معلمان مرد شهر تهران به چه میزان است؟
برای پاسخ به سوالات مطرحشده در این مطالعه، معلمان مرد همه مناطق 19گانه آموزشوپرورش شهر تهران در سال تحصیلی «1395-1394» بهعنوان جامعه آماری انتخاب شدهاند که نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد زمان 24 ساعت شبانهروز خود را به شرح جدول زیر میگذرانند.
نتایج نشان میدهد میانگین درآمد کل خانوار معلمان مرد این تحقیق معادل حدود 38 میلیون ریال به دست آمده که با در نظر گرفتن تعداد و ترکیب سنی اعضای خانوار آنها، میانگین درآمد سرانه افراد در خانوارهای جامعه آماری این تحقیق حدود 15 میلیون ریال و خط فقر درآمدی معادل حدود 9 میلیون ریال در ماه است.
میانگین زمان فراغت این معلمان (شامل زمان مورد نیاز برای خدمات خیرخواهانه و مذهبی، فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و ورزشی، استفاده از رسانههای جمعی و علمآموزی) معادل 213/37 دقیقه در روز و خط فقر زمانی فراغت معادل حدود 128/02 دقیقه در روز است.
براین اساس و با استفاده از تابع مطلوبیت با جانشینی ثابت CES، چنانچه مطلوبیت فرد از نحوه تخصیص زمان شبانهروزیاش کمتر از 9/05 از طیف 11تایی لیکرت باشد، فرد دچار فقر چندبعدی است. با توجه به این محاسبات و به دست آوردن سه خط فقر برای درآمد و زمان فراغت و چندبعدی، میتوان به ترسیم این خطوط به همراه منحنی بیتفاوتی مطلوبیت پرداخت که از این طریق اعضای نمونه آماری را تقسیمبندی کرده و به تحلیل این بپردازیم که چند درصد از افراد در چه حوزههایی قرار میگیرند (شکل 1).
تعریف نواحی فقر
همانگونه که در شکل یک مشاهده میشود، از نظر فقر میتوان شش ناحیه را در نظر گرفت که بدین صورت که در جدول 5 آمده است، تعریف میشوند.
فقر درآمدی: نواحی شماره 1، 2 و 4 که افراد دارای درآمدی کمتر از خط فقر درآمدی تعیینشده (60 درصد میانگین درآمد میان پاسخگویان) یعنی 9 میلیون ریال در ماه هستند، نواحی دارای فقر درآمدی به حساب میآید. البته این نوع فقر و فقرا در دیدگاه مرسوم حوزه اقتصاد رفاه قابل شناسایی بوده و همه فقرا در دیدگاههای متعارف را این افراد تشکیل میدهند اما در این تحقیق تنها 47 /51 درصد از افراد جامعه آماری دچار فقر درآمدی هستند.
فقر زمانی: نواحی شماره 1، 3 و 5 را شامل میشود که افراد دارای زمان فراغت کمتر از خط فقر زمانی فراعت تعیینشده (60 درصد میانگین زمان فراغت میان پاسخگویان) یعنی 128/02 دقیقه یا حدود 2 ساعت و 8 دقیقه در روز را دربر میگیرد. در این تقسیمبندی میتوان تعدادی از افرادی را مشاهده کرد که به قیمت داشتن درآمد بیشتر و فرار از فقر درآمدی، به جانشینی زمان فراغت خود با زمان کسبوکار درآمد میپردازند. بدین شکل افرادی که در ناحیه 3 و 5 قرار میگیرند، از فقر درآمدی گریختهاند اما به فقر زمانی فراغت گرفتار میشوند. بدین شکل و با تحلیل فقر با توجه به محدودیتهای زمانی و درآمد، میتوان فقرایی را که در رویکرد فقر درآمدی فراموش شدهاند، به حساب آورد و در جهت رفع فقر آنها، راهکارهای اقتصادی و اجتماعی مناسبی توسط دولتمردان ارائه کرد. در تحقیق حاضر 71 /49 درصد از افراد جامعه آماری دچار فقر زمانی هستند. بر این اساس درصدی از افراد که در محاسبات قبلی فقر مغفول مانده بودند
(ناحیه 3 و 5) نیز به حساب میآیند. در ناحیه 5، افراد قادرند زمان فراغتشان را با کسب درآمد بیشتر جبران کنند. در حقیقت زمان فراغت کمتر را با درآمد بیشتر مبادله میکنند. اما در ناحیه 3، با وجود اینکه افراد به مبادله زمان فراغتشان با درآمد میپردازند، موفق به جایگزینی و جبران این کمبود نشده و گرفتار فقر چندبعدی هستند و هنوز کمبود زمانی دارند که نتوانستهاند با درآمد جایگزین کنند.
فقر چندبعدی (مطلوبیت): افرادی که در نواحی 1، 2 و 3 قرار میگیرند، درگیر فقر چندبعدی هستند، یعنی افرادی که میزان مطلوبیتشان از مقدار محاسبهشده 3/013 کمتر بوده است. در ناحیه 2 افراد علاوه بر فقر چندبعدی، گرفتار فقر درآمدی نیز هستند و برعکس در ناحیه 3 افراد علاوه بر فقر چندبعدی، از فقر زمانی فراغت رنج میبرند و در ناحیه 1 افراد دچار هر سه نوع فقر هستند. در این تحقیق تعداد 12 /54 درصد از افراد جامعه آماری دچار فقر چندبعدی هستند که برخی ازآنها (ناحیه 3) در محاسبات قبلی از فقر نادیده گرفته شدهاند.
همچنین با مقایسه میزان فقر از سه جنبه مذکور اثر هر یک از ویژگیهای اجتماعی-اقتصادی معلمان موردنظر در هر ناحیه از فقر درآمدی، زمان فراغت و چندبعدی نیز مورد بررسی قرار گرفته است که در اینجا به اختصار به برخی از آنها اشاره میکنیم.
گروه سنی: بیشترین فقر درآمدی و چندبعدی در گروه سنی بین 40 تا 50 سال و بیشترین فقر زمانی در گروه سنی 30 تا 40 سال مشاهده میشود. بنابراین نتایج نشان میدهد که معلمان در سنین پایینتر، دچار فقر درآمدی نیستند اما چون بیشتر به کار میپردازند و ساعات کمتری برای فراغت دارند، فقر زمانی را تجربه میکنند. از طرف دیگر در سنین بالا، معلمان گرفتار فقر درآمدی و چندبعدی میشوند.
سرپرست خانوار بودن: بیشترین میزان فقر درآمدی و چندبعدی در میان سرپرستهای خانوار مشاهده میشود و افرادی که سرپرست خانوار نبودهاند بیشتر دچار فقر زمانی بودهاند.
تعداد فرزندان: پاسخگویانی که سه فرزند داشتهاند دچار بیشترین فقر درآمدی و چندبعدی و افرادی که بیش از سه فرزند داشتهاند دارای بیشترین فقر زمانی بودهاند.
قومیت: افرادی با قومیت لر بیشترین فقر درآمدی و با قومیت کرد بیشترین فقر زمانی و چندبعدی را داشتهاند.
مالکیت منزل مسکونی: در این بخش نیز این نکته قابل ذکر است که با اینکه بیشترین تعداد افراد در این تحقیق مالک منزل مسکونی بودهاند، هر سه نوع فقر درآمدی و زمانی و چندبعدی در میان مستاجران بیشتر بوده است.
سطح تحصیلات: در میان پاسخگویان این تحقیق بیشتر افراد دارای مدرک تحصیلی لیسانس بودهاند اما افرادی که دانشجو بودهاند بیشترین میزان فقر درآمدی و افرادی با مدرک تحصیلی فوقلیسانس بیشترین فقر زمانی و چندبعدی را داشتهاند.
رشته تحصیلی: اغلب معلمان مرد پاسخگو در این تحقیق، رشته تحصیلی در شاخه علوم انسانی و اجتماعی داشتهاند اما بیشترین میزان فقر درآمدی در معلمان دانشسرا و بیشترین فقر زمانی در میان فارغالتحصیلان رشته تربیت بدنی و بیشترین فقر چندبعدی در رشتههای علوم پایه بوده است.
وضعیت استخدامی: در این تحقیق بیشترین فقر درآمدی در میان معلمان حقالتدریسی و همچنین بیشترین میزان فقر زمانی و چندبعدی در معلمان پیمانی مشاهده شده است. بدین معنا که معلمان حقالتدریسی درآمدی اندک و کمتر از خط فقر تعیینشده داشتهاند اما معلمان پیمانی با وجود فرار از فقر درآمدی، زمان فراغت کمتری در دست داشته و دچار فقر زمان شدهاند و مطلوبیت کمتری نیز از تخصیص زمان دارند.
منطقه مدرسه: بیشترین میزان هر سه نوع فقر درآمدی و زمانی و چندبعدی نیز در بین معلمان جنوب شهر تهران دیده شده است.
نوع مدرسه: بیشترین فقر درآمدی و چندبعدی در این تحقیق در مدارس عادی دولتی و بیشترین فقر زمانی در مدارس نمونه دولتی مشاهده شده است.
عنوان شغل دوم یا سوم: بیشترین معلمان مرد این تحقیق که دارای شغل دوم یا سوم بودهاند، شغلشان راننده تاکسی بوده است اما بیشترین فقر درآمد را شاغلان در امور هنری، فنی و مذهبی و بیشترین فقر زمانی و چندبعدی را شاغلان در حرفههای بازاریابی و رانندگی تاکسی داشتهاند.
دیدگاه تان را بنویسید