تاریخ انتشار:
گزارش جدید اشتغال و چند پرسش بیپاسخ
بازار مکاره کار در ایران
اشتغال به عنوان یکی از متغیرهای کلیدی اقتصاد کلان، همواره یکی از مهمترین دغدغههای سیاستگذاران، بنگاههای اقتصاد و مردم بوده است.
اشتغال به عنوان یکی از متغیرهای کلیدی اقتصاد کلان، همواره یکی از مهمترین دغدغههای سیاستگذاران، بنگاههای اقتصاد و مردم بوده است. این سه گروه که اولی مقررات بازار کار را تنظیم میکند، دومی متقاضی نیروی کار و سومی عرضهکننده آن هستند، در واقع اضلاع اصلی بازار کار را تشکیل میدهند که هریک بنا بر ترجیحات و منافع خود اخبار و رویدادهای این بازار را مونیتور و آنها را تجزیه و تحلیل میکنند. بر اساس نظریه اقتصادی، بازار کار زمانی در شرایط تعادلی قرار خواهد داشت که عرضهکنندگان نیروی کار قادر و حاضر باشند که با نرخهای دستمزد پرداختی از سوی متقاضیان یا همان بنگاههای اقتصادی مشغول بهکار شوند. از آنجا که میزان اشتغال همواره به عنوان معیاری برای سنجش شرایط رونق و رکود اقتصادی مورد ارزیابی قرار میگیرد، از این رو اخبار این بازار به همه فعالان اقتصادی سیگنال میدهد که چگونه باید مسیر آتی بازارهای مالی و پولی را ترسیم کنند. به همین دلیل در این یادداشت سعی بر این داریم که اخبار اخیر در مورد بازار کار را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم تا به این ترتیب به فعالان اقتصادی در درک شرایط صحیح بازار کار و لحاظ آن در پیشبینی
بازار کار کمک کنیم.
آمار بیکاری
در کشورهای توسعهیافته هر چند به طور ادواری در بازه ماهانه میزان اشتغال از سوی مراجع رسمی دولتها منتشر میشود، اما یک شاخص دیگر نیز وجود دارد که به تخمین میزان بیکاری به طور هفتگی بسیار کمک میکند و آن متقاضیان بیمه بیکاری است. هر هفته در کشورهای صنعتی میتوان تعداد افراد متقاضی بیمه بیکاری را به عنوان تخمینی مناسب از بیکاران جامعه در نظر گرفت. بدین ترتیب در این اقتصادها از یکی از مهمترین شاخصهای اقتصاد کلان به طور هفتگی آمار تقریباً دقیقی وجود دارد. وقتی تعداد متقاضیان بیمه بیکاری افزون شود، بیتردید بیکاری در جامعه رشد داشته و بالعکس. بازارهای مالی نیز خیلی زود به این ارقام بیمهای واکنش نشان میدهند و لازم نیست تا منتظر ارقام ادواری مراجع رسمی باشند.
هر چند در کشور ما بیمه بیکاری وجود دارد اما متاسفانه به دلایل مختلف ارقام بیمه بیکاری، شاخص مناسبی برای نرخ بیکاری در اقتصاد نیست. بسیاری از افراد جویای کار، تحت لوای بیمه و تامین اجتماعی نیستند و به دلیل حجم اقتصاد غیرقابل نظارت از سوی دولت، بخش قابل توجهی از شاغلان نیز دارای بیمه نیستند و در نتیجه آمار بیمه بیکاری نمیتواند تخمین مناسبی از غیرشاغلان باشد. از همین روست که آمار بیکاری که از سوی مرکز آمار ایران منتشر میشود، مهمترین شاخص برای ارزیابی اشتغال در اقتصاد ایران است.
طبق تعریف سازمان بین المللی کار (ILO) در هفتهای که سرشماری انجام میشود، هر کسی که یک ساعت کار انجام داده باشد شاغل محسوب میشود. این تعریف اگرچه میتواند مورد انتقادات صریحی قرار گیرد، اما تعریفی است که اکنون در تمام کشورهای جهان به عنوان تعریف بیکاری مورد استفاده قرار میگیرد. موثرترین انتقاد نیز آن است که آیا به راستی در چند کشور دنیا میتوان تنها با یک ساعت کار کردن در هفته، مایحتاج زندگی را سامان داد؟ بدون شک اگر فرد حداقل حقوق را به دست آورد در هیچ کشوری نمیتواند مایحتاج خود را تامین کند. به هر رو تا زمان تغییر این معیار جهانی، ما نیز میبایست از این تعریف برای برآورد نرخ بیکاری استفاده کنیم.
دولت با آمار جدید اشتغال مدعی است که در شش ماهه گذشته 400 هزار شغل ایجاد کرده است. این رقم البته برای کارشناسانی که از یاد نبردهاند بین سالهای 1385 تا 1390 تنها کمتر از 15 هزار شغل ایجاد شد، آمار نامانوسی است. خلق 400 هزار فرصت شغلی تنها در شش ماه برای این گروه از ناظران اقتصادی، پرسش بزرگی است و البته با تجربه چند سال گذشته دغدغه دور از ذهنی نیست. از سوی دیگر نباید از یاد برد که رشد اقتصادی حاصلشده نیز که در بهار امسال نسبت به بهار سال گذشته 6/4 درصد بود، ناشی از گروه نفت و صنعت به خصوص زیربخش خودروسازی است که در این بخشها نیز، ظرفیتهای خالی پر شده است که اغلب منجر به اخراج کارگران به دلیل دولتی بودن بیشتر شرکتها نشده بود. به عبارت دیگر رشد اقتصادی ذکرشده نیز در نگاه اول به نظر نمیرسد اشتغالزایی در این سطح را داشته باشد.
بنابراین نمیتوان به افرادی که با شک و تردید به آمار اشتغال نگاه میکنند، خرده گرفت و انتقادات آنان را غیرکارشناسانه قلمداد کرد، زیرا از یک سو این رقم با روند گذشته تفاوتی دور از ذهن دارد و هم رشد اقتصادی حاصل شده، به نظر میرسد توان ایجاد این میزان اشتغال را نداشته باشد. با وجود این، ما در پی رد گزارش مرکز آمار ایران نیستیم. اگرچه دلایل بسیاری را میتوان اقامه کرد که روند تخمینهای آماری کشور، گاهی با معیارهای بینالمللی تورش بسیار دارد اما این تصوری کاملاً اشتباه است که فکر کنیم این مرکز برای نزدیکی به دولتها حاضر به گزارش کردن آمار اشتباه باشد. از همین روست که باید توصیه کرد، همان طور که سخنگوی دولت تلاش برای نشان دادن منطقی بودن این آمار دارد، باید ارگانهای رسمی نیز بدین مقصود کمک کنند. اما چگونه؟
اولین مورد آن است که نشان داده شود چگونه رشد اقتصادی ایجادشده در کشور توانسته این میزان اشتغالزایی به همراه داشته باشد و دومین مورد آن است که وزارتخانههای اقتصادی آماری را که از اشتغال حوزه کاری خود در دست دارند، منتشر کنند تا بدین شکل عدم تجانس میان نرخ بیکاری اعلامی مرکز آمار و آنچه وزارتخانهها شاهدش هستند، مشخص شود.
آمار بیکاری زنان
بر اساس گزارش مرکز آمار ایران از نتایج آمارگیری از نیروی کار در تابستان سال 1393 نرخ بیکاری در این فصل 5/9 درصد بوده است که نسبت به فصل بهار حدود 2/1 درصد کاهش یافته است؛ اما همین گزارش نرخ بیکاری مردان را 9/7 و نرخ بیکاری زنان را 18 درصد گزارش کرده است، یعنی نرخ بیکاری زنان بیش از دو برابر مردان بوده است! مداقهای در آمار بیکاری جوانان 15 تا 24ساله حتی ارقام تاسفبارتری را نشان میدهد، 1/19 درصد مردان و 6/43 درصد زنانی که در این گروه سنی قرار دارند، بیکارند؛ باز هم رقمی بیش از دو برابر! این در حالی است که طی دهه گذشته همواره تعداد پذیرفتهشدگان زن در دانشگاهها حداقل هشت درصد بیش از مردان بوده است و این بدان معناست که اگر بازار کار بهینه بود حداقل انتظاری که میتوان داشت این است که نرخ بیکاری زنان و مردان برابر باشد. این شکاف بیکاری اگرچه در مقاطع تحصیلی بالاتر کمتر میشود، اما در کل به جرات میتوان گفت در جامعه مردسالار ما متاسفانه حتی تحصیلات بالاتر نیز نتوانسته کمک شایانی به اشتغال زنان کند. ضمن اینکه به نظر میرسد که دولت جدید نیز نتوانسته چندان توازن بازار کار را به نفع زنان تغییر دهد و حتی در عمر
یکساله دولت روحانی وضعیت اشتغال زنان بدتر نیز شده است. به نظر میرسد شعار دولت تدبیر و امید در مورد افزایش مشارکت اقتصادی زنان هنوز تحقق نیافته ضمن اینکه برنامه مدون و دقیقی برای این تقویت حضور زنان در بازار کار وجود ندارد.
از این رو سوال مهمی که اقتصادیون دولت جدید باید به آن پاسخ دهند این است که اگر تعداد مشاغل ایجادشده در طول شش ماه گذشته 400 هزار بوده، سهم زنان از این تعداد شغل چقدر بوده است؟ و چرا بهرغم تولید رقم قابل توجه فوقالذکر زنان ایرانی هنوز جزو بیکارترین زنان جهان هستند؟ پاسخ سوالات فوق هرچه باشد، فارغ از صحت یا عدم صحت تولید 400 هزار شغل جدید، به جرات میتوان گفت دولت روحانی حداقل در زمینه رونق بازار کار زنان موفق نبوده است و از این رو نظریهپردازان اقتصادی دولت باید راهکاری اصولی و منطقی برای حل این مشکل ارائه دهند.
دیدگاه تان را بنویسید