تاریخ انتشار:
امسال، امکان اعمال فشار بر ایران بدون به هم ریختن بازار بیشتر خواهد بود
سایه تحریم بر سر نفت
برای بررسی وضعیت صادرات نفت ایران در شرایط تحریم، با غلامحسین حسنتاش، کارشناس اقتصاد انرژی و از مدیران اسبق وزارت نفت به گفتوگو نشستیم.
برای بررسی وضعیت صادرات نفت ایران در شرایط تحریم، با غلامحسین حسنتاش، کارشناس اقتصاد انرژی و از مدیران اسبق وزارت نفت به گفتوگو نشستیم. او که هماکنون در موسسه مطالعات بینالمللی انرژی به پژوهش میپردازد، معتقد است آمریکا تحریم صادرات نفت را با بررسی بازار نفت پیش میبرد و در نتیجه این بازار دچار بههمریختگی نخواهد شد. وقتی از حسنتاش در مورد تنزل صادرات فعلی نفت ایران به سطح اواسط دهه 60 و مقایسه وضعیت ایران در این دو زمان سوال میشود، میگوید در آن زمان نسبت به شرایط جنگی و کاهش صادرات نفت، کشور بهتر از الان اداره میشد.
بر اساس آمارهای بانک مرکزی، به طور کلی بعد از اوج گرفتن صادرات در اواسط دهه 80 و رسیدن به بیش از 6/2 میلیون بشکه، حتی در سالهای قبل از تحریم نیز روند صادرات نفت ایران نزولی بوده است. به نظر شما علت کاهش تدریجی صادرات نفت ایران در سالهای قبل از تحریم چیست؟
بیش از 80 درصد تولید نفت ایران از 12 میدان بزرگ و اصلی انجام میشود. این میادین بزرگ، همه در نیمه دوم منحنی تولید هستند. به عبارت دیگر، تولید آنها در یک مسیر نزولی قرار دارد که بخشی از آن، افت تولید طبیعی سالیانه است. حفظ تولید این میادین، نیازمند سرمایهگذاری در تعمیر چاهها و افزایش فشار و سایر اقدامات مربوطه است. اگر هم بخواهیم کاهش تولید اینها را با میادین دیگر جایگزین کنیم، سرمایهگذاری باید در میادین جدید صورت گیرد که البته سرمایهگذاری در این میادین به نسبت هزینه بیشتری خواهد داشت؛ چرا که این میادین، کوچکتر هستند و بازده کمتری نیز دارند. وقتی که سرمایهگذاری کافی صورت نگرفته است و به نوعی بیبرنامگی و سرگردانی در صنعت نفت وجود داشته و دارد، نتیجه آن چنین افت تولیدی است.
به جز بحث میادین و چاهها، Surface Facilities (تاسیسات روزمینی) ما که شامل واحدهای تفکیک و بهرهبرداری میشود نیز بهتدریج دچار اشکال شدهاند. ظرفیت عظیمی از این تاسیسات پیش از انقلاب وجود داشته است که با توجه به کاهش تولید بعد از انقلاب تا سالها نیازها را تامین میکرد، اما به تدریج مستهلک شده است و آنجا هم کمبود وجود دارد.
با توجه به این وضعیت، آیا میتوان گفت سرمایهگذاری باید در میادین در حال تولید فعلی انجام شود و نباید به سراغ میادین جدید رفت؟
جواب دادن به این سوال دشوار است. صنعت نفت نیاز به یک Master Development Plan Strategic یا یک طرح جامع توسعه میادین هیدروکربنی دارد که به صورت راهبردی، برنامه توسعه میادین هیدروکربنی را روشن کند. برای رسیدن به آن، وضعیت میادین فعلی و جایگزین باید مطالعه شود. در میادین قدیمی که نیاز به ازدیاد برداشت ثانویه دارند و میادین جدیدی که تولید زودهنگام از آنها صورت میگیرد، بایستی هزینههای تولید و بازدهی یک دلار سرمایهگذاری به طور کامل بررسی و مقایسه شود. با مشخص شدن همه اینها در یک مدل جامع، میتوان اولویتها و پرتفوی بهینه صنعت نفت را تعیین کرد. صنعت نفت هیچ وقت به دنبال این مساله نبوده است و لذا نوعی سرگردانی در این صنعت وجود داشته است. نمود این مساله را در اظهارات مقامات رسمی وزارت نفت میبینیم که مثلاً اعلام میکنند میخواهند همه میادین را تعیین تکلیف کنند. در حالی که در ابتدا باید اولویتهای توسعه مشخص شود.
بد نیست وارد بحث صادرات نفت بعد از تحریم شویم. اداره اطلاعات انرژی آمریکا اخیراً متوسط صادرات سال گذشته را حدود 5/1 میلیون بشکه در روز اعلام کرده است. این آمارها تا چه میزان قابل تایید است؟
به نظر میرسد آمار منتشرشده در مورد صادرات نفت تا حد زیادی قابل اتکاست. در بحث مصرف داخلی، مراجع بینالمللی معمولاً کنترل و نظارت زیادی ندارند. اما در صادرات، از آنجا که نفت برای پالایشگاه خاصی و به وسیله تانکر نفتکش و با پوشش بیمه محموله و تانکر حمل میشود، همه اینها امکان ردیابی و بررسی دارند؛ لذا به نظر من این آمارها تا حدودی قابل تایید است.
پیش از تحریم، برخی از عدم امکان تغییر نفت در برخی پالایشگاههایی که طرف قرارداد نفت ایران هستند و در نتیجه بیثباتی در اثر خروج نفت ایران از بازار جهانی سخن میگفتند. نظر شما در این باره چیست؟
این حرف در زمان فعلی چندان صحیح نیست. در گذشتههای دورتر، پالایشگاهها برای نفت خام مشخص طراحی
گذشته از بحث پالایشگاهها، به طور کلی، خروج نفت ایران از بازار اوپک و نیز جهان چه تبعاتی داشته و خواهد داشت؟ در سال جدید میلادی تحریمها به کدام سو پیش خواهند رفت؟
آمریکا وقتی از حدود یک سال قبل علاوه بر تحریمهای مالی وارد تحریمهای نفتی علیه ایران نیز شد، فشار بر ایران را با تحولات بازار نفت جهانی تنظیم کرد؛ به طوری که محدود کردن صادرات ایران طوری تنظیم و هدایت شود که بازار نفت نیز دچار بههمریختگی نشود. چرا که بازار نفت یک بازار یکپارچه است و هر کمبودی در هر جا، به جاهای دیگر نیز سرایت میکند. اداره اطلاعات انرژی آمریکا گزارش دوماههای درباره بازار نفت تحت عنوان بازار نفت بدون ایران تهیه میکند که همین مساله را بررسی میکند که بازار تا چه میزان اجازه میدهد فشار بر ایران کم و زیاد شود. بنابراین هر چقدر عرضه نفت خام در جهان افزایش یابد، یا تقاضای جهانی کاهش یابد، امکان فشار بر ایران افزایش مییابد و بالعکس کمبود در بازار، امکان فشار بر ایران را کاهش میدهد. با این فرض، میتوان چشماندازی نیز از تحریمهای نفتی در سال 2013 تصویر کرد. به نظر من در سال جاری میلادی، امکان تشدید تحریم نفتی ایران خصوصاً با پایان فصل سرما فراهم خواهد شد، چرا که اقتصادهای دچار رکود بهبود زیادی نیافتهاند و در نتیجه تقاضای نفت چندان زیاد نشده است. از سوی دیگر، عرضه از محل منابع جدید نفتی نیز زیاد شده است. آخرین برآورد آژانس بینالمللی انرژی نشان میدهد تقاضا در سال 2013، نسبت به سال 2012 حدود 800 هزار بشکه در روز افزایش خواهد یافت. در صورتی که تنها عرضه غیراوپک 980 هزار بشکه افزایش مییابد و عرضه اوپک نیز زیاد خواهد شد. به طور همزمان، سطح ذخایر نیز بالاست و همه اینها در مجموع بدان معنی است که در سال 2013، امکان اعمال فشار بر ایران بدون به هم ریختن بازار بیشتر خواهد بود.
همزمان با کاهش صادرات نفت ایران، تولید کشورهایی مثل عراق افزایش یافته است. با توجه به اینکه تولید نیز کاهش یافته است، آیا میتوان گفت به تدریج جایگاه ایران در اوپک و قدرت تصمیمگیری ایران در این سازمان در حال تضعیف است؟
این اتفاق در حال وقوع است، ولی به نظر میرسد اهمیت چندانی ندارد. چرا که اولاً اوپک اهمیت سابق را ندارد و به یک سازمان کماثر در تحولات بازار نفت و انرژی دنیا مبدل شده است. ضمن اینکه جایگاه و سهمیه کشورها در اوپک غیرقابل بازگشت نیست و عملاً هر کشوری که تولید و صادرات خود را افزایش داده، توانسته است خود را به اوپک تحمیل کند؛ به خصوص که تصمیمات اوپک ضمانت اجرایی ندارند. بنابراین میتوان گفت ما در حال از دست دادن جایگاه خود در اوپک هستیم، ولی این مساله چندان نگرانکننده و غیرقابل برگشت نیست.
ایران برای مقابله با تحریم صادرات نفت، از راهکارهایی مثل تهاتر با کشورهای آسیایی و تغییر پرچم نفتکشها و استفاده از نفتکشهای خارجی استفاده میکند. آیا این راهکارها به تدریج قدرت خود را از دست خواهند داد یا صادرات نفت ایران در سطوح فعلی باقی خواهد ماند؟ سیاست آمریکا در قبال این راهکارها چه خواهد بود؟
در ابتدا باید توجه داشت ایران چارهای به جز استفاده از این روشها ندارد. از دید تحریمکنندگان، ایران دو بازار دارد: بازار مجاز و بازار غیرمجاز. بازار مجاز شامل کشورهایی است که به صورت موقت از معافیت برخوردار هستند و آمریکا اجازه واردات نفت از ایران را به ایشان داده است و شش ماه یکبار آن را تمدید میکند اما از ایشان میخواهد که به تدریج میزان آن را کاهش دهند. عمده صادرات ایران نیز به چند کشور چین، هند، کره جنوبی و ژاپن محدود میشود. ژاپن نیز در حال کاهش واردات است و به تدریج به کشورهایی مثل اتحادیه اروپا میپیوندد. در مورد بازارهای مجاز، ما چندان نیاز به تغییر پرچم و استفاده از نفتکشهای خارجی نداریم، ولی مشکل اصلی مربوط به مبادلات بانکی و بیمه است. اما برای صادرات به بازارهای غیرمجاز، نیاز به تغییر پرچم و کارهایی از این دست است.
یکی از بحثهایی که اخیراً در کنگره آمریکا مطرح بوده است و آقای جان کری تلاش کرد تا آن را متوقف کند، این بود که به نظر کنگره برای کشورهای واردکننده نفت، توصیه به کاهش واردات از ایران کافی نیست. آنها به دنبال این بودند که میزان واردات را به صورت کمی و با عدد و رقم مشخص کنند تا تمدید معافیتها را منوط به کاهش مشخص و معین کنند. این بحث هماکنون در سنا مطرح شده و دولت آمریکا با آن مخالفت کرده است.
البته همزمان در قبال ایران، برنامههای نفت در برابر کالا و نفت در برابر غذا و دارو نیز پیگیری شده است. مشابه این برنامه توسط سازمان ملل در قبال کشور عراق انجام شده بود. برخی معتقدند با توجه به فراگیر نبودن تحریمهای نفت در برابر کالا، این برنامهها موفقیت چندانی نخواهند داشت. نظر شما چیست؟
شیوه اجرایی این دو برنامه کاملاً متفاوت است، ولی نتایج عملاً یکسان خواهد بود. امکان اینکه نتایج برنامه نفت در برابر غذا و دارو برای ایران نامناسبتر باشد نیز وجود دارد. برنامه نفت در برابر غذا و دارو در عراق به این شکل بود که دولت این کشور، نفت را میفروخت و پول در اختیار سازمان ملل قرار میگرفت. سازمان ملل در قبال این پول، غذا و دارو را در اختیار دولت عراق قرار میداد که این مساله با مشکل خاصی مواجه نبود. اما در مورد ایران، کشورهایی که از ایران نفت میخرند، نمیتوانند در مقابل آن ارز بینالمللی به ایران بدهند و بانکی داشته باشند و پول پرداخت کنند. در عمل، تنها پول ملی آن کشور برای خرید در بازار داخلی آن، در دست ماست. برای مثال پول ترکیه، قابل جابهجا کردن و تبدیل کردن نیست. در قبال این پول نیز هر کالایی قابل خرید نیست و صرفاً کالاهای مجاز را میتوان خرید؛ لذا اگر اجناس مورد نیاز ما در ترکیه نبود، از جای دیگر نمیتوانیم آن را تهیه کنیم. ضمن اینکه بسیاری از فروشندگان همچون فروشندگان دارو، هر چند اجازه فروش دارند، ولی چون بانکها با تحریم مواجه هستند و بیمهها و حملکنندههای کالا نیز با ایران کار نمیکنند، معامله (ولو مجاز) با ایران را دشوار میبینند و عطایش را به لقایش میبخشند و کماکان مشکلات تامین پابرجاست؛ لذا میتوان گفت در عمل، برنامههای نفت در برابر کالا با در نظر گرفتن تحریمهای بانکی و بیمهای، نتایج منفی خواهد داشت.
در درازمدت در صورت تداوم تحریم نفت، چه وضعیتی را برای بخش بالادستی نفت و گاز پیشبینی میکنید؟ با توجه به اینکه گفته میشود این بخش نیاز به سرمایهگذاری مستمر دارد.
باید توجه داشت که تولید قبلی ما نیز با مشکلات مواجه بوده است و به نوعی «دوپینگی» نفت تولید میکردیم؛ لذا حتی اگر در آینده تحریمها برداشته شوند، بازگشت به شرایط قبلی تولید به راحتی امکانپذیر نیست و مشکلات میادین و چاهها و تاسیسات خود را نشان خواهند داد. عدم سرمایهگذاری و تزریق گاز و نیز ضعف تجهیزات بهرهبرداری، موجب خواهد شد توان تولید میادین ما کاهش یابد. تحریمها به طور همزمان امکان توسعه میادین را نیز کاهش داده است و لذا ظرفیت تولید ما نیز در حال کاهش است.
میزان این کاهش چقدر است؟
میانگین سالیانه کاهش در ظرفیت تولید نفت، حدود هفت درصد برآورد میشود که با درنظر گرفتن ظرفیت تولید پایه چهار میلیون بشکه در روز، میزان افت تولید طبیعی سالیانه قابل محاسبه است.
گزارش اخیر اداره اطلاعات انرژی آمریکا نشان میدهد تولید ما به سطح 1986 برگشته است. شما در آن زمان، در وزارت نفت حضور داشتید و مدیرکل دفتر وزارتی بودید. شرایط چه بود که تولید آن زمان تا این حد کاهش یافته بود و مدیریت اقتصاد کشور در شرایط جنگ و کاهش صادرات نفت چگونه بود؟ هماکنون، وضعیت اقتصاد را با توجه به کاهش صادرات نفت چگونه میبینید؟
ما در آن زمان در شرایط بسیار بحرانی و جنگی بودیم. تاسیسات نفتی و تلمبهخانهها در شرایط بسیار بدی بودند. به عنوان نمونه زمانی که من در جزیره خارک بودم، کل صادرات نفت ایران از یک شلنگ یا لوله شناور 22اینچی انجام میشد و عملاً اسکلهای برای پهلو گرفتن تانکرها وجود نداشت و همه چیز آسیب دیده بود. به دلیل شرایط جنگی، کشتیهای خریدار نفت ایران به خلیج فارس نمیآمدند و ما نفت را خودمان حمل میکردیم و در تنگه هرمز تحویل میدادیم. از آن سو قیمتها نیز پایین بود و در سال 65، به حدود شش تا هشت دلار نیز رسید. با این وجود، نسبت به شرایط جنگی و کاهش صادرات نفت، کشور بهتر از الان اداره میشد. چرا که مدیریت و برنامهریزی مناسبی وجود داشت و سلامت و دلسوزی بیشتری بود. به طور خاص در هفت، هشت سال اخیر، با لطمات واردشده بر تولید ملی، واردات بیرویه و عدم پرداخت سهم تولید از محل هدفمندسازی و سایر تصمیمات غلط، وابستگی به درآمدهای حاصل از صادرات نفت بسیار تشدید شده است، عملاً تنها راهکار پیش روی دولت بازی کردن با نسبت تبدیل دلار و ریال است. این مساله نیز خود آثار تورمی زیادی خواهد داشت که نتایج آن قابل مشاهده است.
بر اساس آمارهای بانک مرکزی، به طور کلی بعد از اوج گرفتن صادرات در اواسط دهه 80 و رسیدن به بیش از 6/2 میلیون بشکه، حتی در سالهای قبل از تحریم نیز روند صادرات نفت ایران نزولی بوده است. به نظر شما علت کاهش تدریجی صادرات نفت ایران در سالهای قبل از تحریم چیست؟
بیش از 80 درصد تولید نفت ایران از 12 میدان بزرگ و اصلی انجام میشود. این میادین بزرگ، همه در نیمه دوم منحنی تولید هستند. به عبارت دیگر، تولید آنها در یک مسیر نزولی قرار دارد که بخشی از آن، افت تولید طبیعی سالیانه است. حفظ تولید این میادین، نیازمند سرمایهگذاری در تعمیر چاهها و افزایش فشار و سایر اقدامات مربوطه است. اگر هم بخواهیم کاهش تولید اینها را با میادین دیگر جایگزین کنیم، سرمایهگذاری باید در میادین جدید صورت گیرد که البته سرمایهگذاری در این میادین به نسبت هزینه بیشتری خواهد داشت؛ چرا که این میادین، کوچکتر هستند و بازده کمتری نیز دارند. وقتی که سرمایهگذاری کافی صورت نگرفته است و به نوعی بیبرنامگی و سرگردانی در صنعت نفت وجود داشته و دارد، نتیجه آن چنین افت تولیدی است.
به جز بحث میادین و چاهها، Surface Facilities (تاسیسات روزمینی) ما که شامل واحدهای تفکیک و بهرهبرداری میشود نیز بهتدریج دچار اشکال شدهاند. ظرفیت عظیمی از این تاسیسات پیش از انقلاب وجود داشته است که با توجه به کاهش تولید بعد از انقلاب تا سالها نیازها را تامین میکرد، اما به تدریج مستهلک شده است و آنجا هم کمبود وجود دارد.
با توجه به این وضعیت، آیا میتوان گفت سرمایهگذاری باید در میادین در حال تولید فعلی انجام شود و نباید به سراغ میادین جدید رفت؟
جواب دادن به این سوال دشوار است. صنعت نفت نیاز به یک Master Development Plan Strategic یا یک طرح جامع توسعه میادین هیدروکربنی دارد که به صورت راهبردی، برنامه توسعه میادین هیدروکربنی را روشن کند. برای رسیدن به آن، وضعیت میادین فعلی و جایگزین باید مطالعه شود. در میادین قدیمی که نیاز به ازدیاد برداشت ثانویه دارند و میادین جدیدی که تولید زودهنگام از آنها صورت میگیرد، بایستی هزینههای تولید و بازدهی یک دلار سرمایهگذاری به طور کامل بررسی و مقایسه شود. با مشخص شدن همه اینها در یک مدل جامع، میتوان اولویتها و پرتفوی بهینه صنعت نفت را تعیین کرد. صنعت نفت هیچ وقت به دنبال این مساله نبوده است و لذا نوعی سرگردانی در این صنعت وجود داشته است. نمود این مساله را در اظهارات مقامات رسمی وزارت نفت میبینیم که مثلاً اعلام میکنند میخواهند همه میادین را تعیین تکلیف کنند. در حالی که در ابتدا باید اولویتهای توسعه مشخص شود.
بد نیست وارد بحث صادرات نفت بعد از تحریم شویم. اداره اطلاعات انرژی آمریکا اخیراً متوسط صادرات سال گذشته را حدود 5/1 میلیون بشکه در روز اعلام کرده است. این آمارها تا چه میزان قابل تایید است؟
به نظر میرسد آمار منتشرشده در مورد صادرات نفت تا حد زیادی قابل اتکاست. در بحث مصرف داخلی، مراجع بینالمللی معمولاً کنترل و نظارت زیادی ندارند. اما در صادرات، از آنجا که نفت برای پالایشگاه خاصی و به وسیله تانکر نفتکش و با پوشش بیمه محموله و تانکر حمل میشود، همه اینها امکان ردیابی و بررسی دارند؛ لذا به نظر من این آمارها تا حدودی قابل تایید است.
پیش از تحریم، برخی از عدم امکان تغییر نفت در برخی پالایشگاههایی که طرف قرارداد نفت ایران هستند و در نتیجه بیثباتی در اثر خروج نفت ایران از بازار جهانی سخن میگفتند. نظر شما در این باره چیست؟
این حرف در زمان فعلی چندان صحیح نیست. در گذشتههای دورتر، پالایشگاهها برای نفت خام مشخص طراحی
در گذشتههای دورتر، پالایشگاهها برای نفت خام مشخص طراحی میشدند. برای مثال پالایشگاه ناتروف آفریقای جنوبی، بر مبنای نفت خام ایران طراحی شده بود که بعد از قطع رابطه با آفریقای جنوبی، این پالایشگاه مدتی دچار مشکل شد. اما پالایشگاههای با فناوری جدید، امکان دریافت نفت خامهای متنوعتری را دارند.
میشدند. برای مثال پالایشگاه ناتروف آفریقای جنوبی، بر مبنای نفت خام ایران طراحی شده بود که بعد از قطع رابطه با آفریقای جنوبی، این پالایشگاه مدتی دچار مشکل شد. اما پالایشگاههای با فناوری جدید، امکان دریافت نفت خامهای متنوعتری را دارند. خود ما نیز الان آن نفت را نداریم. چرا که ترکیب نفت خامها در طول زمان تغییر کرده است. به طور خلاصه، دو اتفاق در زمینه پالایشگاهها روی داده است. نخست آنکه تکنولوژیهای جدید، امکان انعطاف بیشتری را در نفت خام ورودی فراهم کردهاند و دیگر اینکه در پالایشگاههای قدیمی نیز با Blending (آمیختن) نفت خامهای مختلف، نفت قابل استفاده به عنوان خوراک خود را تامین میکنند. بنابراین تصور اینکه یک پالایشگاه با نفت خام خاصی طراحی شده است و لذا مجبور هستند همان نفت خام را بخرند، چندان درست نیست. چند سال قبل، اوپک سبد نفت خام خود را تغییر داد. چرا که نفت خامهای تولیدی اعضای اوپک تغییر کرده بود. یا مثلاً نفت خام برنت قبلاً از میدان برنت تولید میشد، اما الان تولید آن میدان بسیار کم شده و آمیختهای از چند نوع نفت خام را به نام آن عرضه میکنند و صرفاً نام آن حفظ شده است که این شاخص را از
دست ندهند.گذشته از بحث پالایشگاهها، به طور کلی، خروج نفت ایران از بازار اوپک و نیز جهان چه تبعاتی داشته و خواهد داشت؟ در سال جدید میلادی تحریمها به کدام سو پیش خواهند رفت؟
آمریکا وقتی از حدود یک سال قبل علاوه بر تحریمهای مالی وارد تحریمهای نفتی علیه ایران نیز شد، فشار بر ایران را با تحولات بازار نفت جهانی تنظیم کرد؛ به طوری که محدود کردن صادرات ایران طوری تنظیم و هدایت شود که بازار نفت نیز دچار بههمریختگی نشود. چرا که بازار نفت یک بازار یکپارچه است و هر کمبودی در هر جا، به جاهای دیگر نیز سرایت میکند. اداره اطلاعات انرژی آمریکا گزارش دوماههای درباره بازار نفت تحت عنوان بازار نفت بدون ایران تهیه میکند که همین مساله را بررسی میکند که بازار تا چه میزان اجازه میدهد فشار بر ایران کم و زیاد شود. بنابراین هر چقدر عرضه نفت خام در جهان افزایش یابد، یا تقاضای جهانی کاهش یابد، امکان فشار بر ایران افزایش مییابد و بالعکس کمبود در بازار، امکان فشار بر ایران را کاهش میدهد. با این فرض، میتوان چشماندازی نیز از تحریمهای نفتی در سال 2013 تصویر کرد. به نظر من در سال جاری میلادی، امکان تشدید تحریم نفتی ایران خصوصاً با پایان فصل سرما فراهم خواهد شد، چرا که اقتصادهای دچار رکود بهبود زیادی نیافتهاند و در نتیجه تقاضای نفت چندان زیاد نشده است. از سوی دیگر، عرضه از محل منابع جدید نفتی نیز زیاد شده است. آخرین برآورد آژانس بینالمللی انرژی نشان میدهد تقاضا در سال 2013، نسبت به سال 2012 حدود 800 هزار بشکه در روز افزایش خواهد یافت. در صورتی که تنها عرضه غیراوپک 980 هزار بشکه افزایش مییابد و عرضه اوپک نیز زیاد خواهد شد. به طور همزمان، سطح ذخایر نیز بالاست و همه اینها در مجموع بدان معنی است که در سال 2013، امکان اعمال فشار بر ایران بدون به هم ریختن بازار بیشتر خواهد بود.
همزمان با کاهش صادرات نفت ایران، تولید کشورهایی مثل عراق افزایش یافته است. با توجه به اینکه تولید نیز کاهش یافته است، آیا میتوان گفت به تدریج جایگاه ایران در اوپک و قدرت تصمیمگیری ایران در این سازمان در حال تضعیف است؟
این اتفاق در حال وقوع است، ولی به نظر میرسد اهمیت چندانی ندارد. چرا که اولاً اوپک اهمیت سابق را ندارد و به یک سازمان کماثر در تحولات بازار نفت و انرژی دنیا مبدل شده است. ضمن اینکه جایگاه و سهمیه کشورها در اوپک غیرقابل بازگشت نیست و عملاً هر کشوری که تولید و صادرات خود را افزایش داده، توانسته است خود را به اوپک تحمیل کند؛ به خصوص که تصمیمات اوپک ضمانت اجرایی ندارند. بنابراین میتوان گفت ما در حال از دست دادن جایگاه خود در اوپک هستیم، ولی این مساله چندان نگرانکننده و غیرقابل برگشت نیست.
ایران برای مقابله با تحریم صادرات نفت، از راهکارهایی مثل تهاتر با کشورهای آسیایی و تغییر پرچم نفتکشها و استفاده از نفتکشهای خارجی استفاده میکند. آیا این راهکارها به تدریج قدرت خود را از دست خواهند داد یا صادرات نفت ایران در سطوح فعلی باقی خواهد ماند؟ سیاست آمریکا در قبال این راهکارها چه خواهد بود؟
در ابتدا باید توجه داشت ایران چارهای به جز استفاده از این روشها ندارد. از دید تحریمکنندگان، ایران دو بازار دارد: بازار مجاز و بازار غیرمجاز. بازار مجاز شامل کشورهایی است که به صورت موقت از معافیت برخوردار هستند و آمریکا اجازه واردات نفت از ایران را به ایشان داده است و شش ماه یکبار آن را تمدید میکند اما از ایشان میخواهد که به تدریج میزان آن را کاهش دهند. عمده صادرات ایران نیز به چند کشور چین، هند، کره جنوبی و ژاپن محدود میشود. ژاپن نیز در حال کاهش واردات است و به تدریج به کشورهایی مثل اتحادیه اروپا میپیوندد. در مورد بازارهای مجاز، ما چندان نیاز به تغییر پرچم و استفاده از نفتکشهای خارجی نداریم، ولی مشکل اصلی مربوط به مبادلات بانکی و بیمه است. اما برای صادرات به بازارهای غیرمجاز، نیاز به تغییر پرچم و کارهایی از این دست است.
یکی از بحثهایی که اخیراً در کنگره آمریکا مطرح بوده است و آقای جان کری تلاش کرد تا آن را متوقف کند، این بود که به نظر کنگره برای کشورهای واردکننده نفت، توصیه به کاهش واردات از ایران کافی نیست. آنها به دنبال این بودند که میزان واردات را به صورت کمی و با عدد و رقم مشخص کنند تا تمدید معافیتها را منوط به کاهش مشخص و معین کنند. این بحث هماکنون در سنا مطرح شده و دولت آمریکا با آن مخالفت کرده است.
البته همزمان در قبال ایران، برنامههای نفت در برابر کالا و نفت در برابر غذا و دارو نیز پیگیری شده است. مشابه این برنامه توسط سازمان ملل در قبال کشور عراق انجام شده بود. برخی معتقدند با توجه به فراگیر نبودن تحریمهای نفت در برابر کالا، این برنامهها موفقیت چندانی نخواهند داشت. نظر شما چیست؟
شیوه اجرایی این دو برنامه کاملاً متفاوت است، ولی نتایج عملاً یکسان خواهد بود. امکان اینکه نتایج برنامه نفت در برابر غذا و دارو برای ایران نامناسبتر باشد نیز وجود دارد. برنامه نفت در برابر غذا و دارو در عراق به این شکل بود که دولت این کشور، نفت را میفروخت و پول در اختیار سازمان ملل قرار میگرفت. سازمان ملل در قبال این پول، غذا و دارو را در اختیار دولت عراق قرار میداد که این مساله با مشکل خاصی مواجه نبود. اما در مورد ایران، کشورهایی که از ایران نفت میخرند، نمیتوانند در مقابل آن ارز بینالمللی به ایران بدهند و بانکی داشته باشند و پول پرداخت کنند. در عمل، تنها پول ملی آن کشور برای خرید در بازار داخلی آن، در دست ماست. برای مثال پول ترکیه، قابل جابهجا کردن و تبدیل کردن نیست. در قبال این پول نیز هر کالایی قابل خرید نیست و صرفاً کالاهای مجاز را میتوان خرید؛ لذا اگر اجناس مورد نیاز ما در ترکیه نبود، از جای دیگر نمیتوانیم آن را تهیه کنیم. ضمن اینکه بسیاری از فروشندگان همچون فروشندگان دارو، هر چند اجازه فروش دارند، ولی چون بانکها با تحریم مواجه هستند و بیمهها و حملکنندههای کالا نیز با ایران کار نمیکنند، معامله (ولو مجاز) با ایران را دشوار میبینند و عطایش را به لقایش میبخشند و کماکان مشکلات تامین پابرجاست؛ لذا میتوان گفت در عمل، برنامههای نفت در برابر کالا با در نظر گرفتن تحریمهای بانکی و بیمهای، نتایج منفی خواهد داشت.
در درازمدت در صورت تداوم تحریم نفت، چه وضعیتی را برای بخش بالادستی نفت و گاز پیشبینی میکنید؟ با توجه به اینکه گفته میشود این بخش نیاز به سرمایهگذاری مستمر دارد.
یکی از بحثهایی که اخیراً در کنگره آمریکا مطرح بوده است و آقای جان کری تلاش کرد تا آن را متوقف کند، این بود که به نظر کنگره برای کشورهای واردکننده نفت، توصیه به کاهش واردات از ایران کافی نیست. آنها به دنبال این بودند که میزان واردات را به صورت کمی و با عدد و رقم مشخص کنند تا تمدید معافیتها را منوط به کاهش مشخص و معین کنند. این بحثهماکنون در سنا مطرح شده و دولت آمریکا با آن مخالفت کرده است.
باید توجه داشت که تولید قبلی ما نیز با مشکلات مواجه بوده است و به نوعی «دوپینگی» نفت تولید میکردیم؛ لذا حتی اگر در آینده تحریمها برداشته شوند، بازگشت به شرایط قبلی تولید به راحتی امکانپذیر نیست و مشکلات میادین و چاهها و تاسیسات خود را نشان خواهند داد. عدم سرمایهگذاری و تزریق گاز و نیز ضعف تجهیزات بهرهبرداری، موجب خواهد شد توان تولید میادین ما کاهش یابد. تحریمها به طور همزمان امکان توسعه میادین را نیز کاهش داده است و لذا ظرفیت تولید ما نیز در حال کاهش است.
میزان این کاهش چقدر است؟
میانگین سالیانه کاهش در ظرفیت تولید نفت، حدود هفت درصد برآورد میشود که با درنظر گرفتن ظرفیت تولید پایه چهار میلیون بشکه در روز، میزان افت تولید طبیعی سالیانه قابل محاسبه است.
گزارش اخیر اداره اطلاعات انرژی آمریکا نشان میدهد تولید ما به سطح 1986 برگشته است. شما در آن زمان، در وزارت نفت حضور داشتید و مدیرکل دفتر وزارتی بودید. شرایط چه بود که تولید آن زمان تا این حد کاهش یافته بود و مدیریت اقتصاد کشور در شرایط جنگ و کاهش صادرات نفت چگونه بود؟ هماکنون، وضعیت اقتصاد را با توجه به کاهش صادرات نفت چگونه میبینید؟
ما در آن زمان در شرایط بسیار بحرانی و جنگی بودیم. تاسیسات نفتی و تلمبهخانهها در شرایط بسیار بدی بودند. به عنوان نمونه زمانی که من در جزیره خارک بودم، کل صادرات نفت ایران از یک شلنگ یا لوله شناور 22اینچی انجام میشد و عملاً اسکلهای برای پهلو گرفتن تانکرها وجود نداشت و همه چیز آسیب دیده بود. به دلیل شرایط جنگی، کشتیهای خریدار نفت ایران به خلیج فارس نمیآمدند و ما نفت را خودمان حمل میکردیم و در تنگه هرمز تحویل میدادیم. از آن سو قیمتها نیز پایین بود و در سال 65، به حدود شش تا هشت دلار نیز رسید. با این وجود، نسبت به شرایط جنگی و کاهش صادرات نفت، کشور بهتر از الان اداره میشد. چرا که مدیریت و برنامهریزی مناسبی وجود داشت و سلامت و دلسوزی بیشتری بود. به طور خاص در هفت، هشت سال اخیر، با لطمات واردشده بر تولید ملی، واردات بیرویه و عدم پرداخت سهم تولید از محل هدفمندسازی و سایر تصمیمات غلط، وابستگی به درآمدهای حاصل از صادرات نفت بسیار تشدید شده است، عملاً تنها راهکار پیش روی دولت بازی کردن با نسبت تبدیل دلار و ریال است. این مساله نیز خود آثار تورمی زیادی خواهد داشت که نتایج آن قابل مشاهده است.
دیدگاه تان را بنویسید