چانهزنی با شیطان بزرگ
توافق با ایران
چهار سکان و چهار تصویر متضاد از یک رابطه. در لوزان نمایندگان ایران و آمریکا شرکای دیپلماتیک هتل بوریواژ هستند.
چهار سکان و چهار تصویر متضاد از یک رابطه. در لوزان نمایندگان ایران و آمریکا شرکای دیپلماتیک هتل بوریواژ هستند. پس از هشت روز گفتوگو آنها به توافقی رسیدند که برنامه غنیسازی اورانیوم ایران را در مقابل رفع تحریمها محدود میکند. در ایران، مردم به تماشای سخنرانی اوباما در کاخ سفید نشستهاند که دلایل توافق را توضیح میدهد. این اولین باری است که سخنرانی رئیسجمهور آمریکا به طور زنده از تلویزیون ایران پخش میشود.
در تکریت و آسمان این شهر دو کشور به متحدانی غیررسمی تبدیل شدهاند. جنگ علیه تروریستهای موسوم به دولت اسلامی شاهد حضور نیروی هوایی آمریکا و هدایت نیروهای زمینی -به ویژه شبهنظامیان شیعی- توسط ایران است.
در یمن این دو کشور در دو جبهه متخاصم قرار دارند؛ آمریکا کمکهای اطلاعاتی و پشتیبانی را در اختیار نظامیان سعودی قرار میدهد که با شیعیان حوثی مورد حمایت ایران مبارزه میکنند. اما کدام تصویر به واقعیت نزدیکتر است؟ آیا ایران و آمریکا دوستانی قدیمی اما با روابط جدید هستند یا اینکه سرنوشت دشمنی همیشگی را برایشان رقم زده است؟ پاسخ این سوال میتواند رنگ اصلی تفاهم بین ایران و قدرتهای 1+5 پس از مذاکرات طولانی در دوم آوریل را مشخص کند. اگر ایران یک تهدید منطقهای باشد اجازه دادن به آن برای باقی ماندن در آستانه هستهای شدن و طولانی ساختن زمان گریز هزینه زیادی خواهد داشت. اما اگر ایران مسوولیتهای جدیدی را بر عهده گرفته باشد آنگاه توافق میتواند آغاز ایجاد روابط حسنه بین کشورهایی باشد که رقابتشان به منطقه آسیب زده است و حداقل در برخی موارد میتواند منافع آنها را با یکدیگر عجین سازد.
تمهیدات مرتبط با سانتریفیوژها، میلههای سوخت و نظامهای بازرسی هرچند مهم هستند کل موضوع را دربر نمیگیرند. تاریخ موضوعات بیشتری را بیان میکند. انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 روابط آمریکا با خاورمیانه را متحول ساخت. خروج شاه، ورود پیروزمندانه آیتالله خمینی و گروگانگیری 50 نفر از کارکنان سفارت آمریکا نمایانگر چهره جدیدی از ایران بود و باعث شد آمریکا به یک بازیگر نظامی اصلی و کانون همیشگی نفرت در قلب جهان اسلام تبدیل شود. گروههای مورد حمایت ایران در لبنان به حملات علیه نیروهای آمریکایی، فرانسوی و اسرائیلی در سال 1983 دست زدند.
زنجیره رویدادها تا مسائل کنونی به این ترتیب ادامه مییابد: دولتهای عرب و غربی با هدف جلوگیری از گسترش انقلاب ایران از دیکتاتور عراق صدامحسین در جنگ علیه ایران حمایت کردند، ناوهای غربی برای محافظت از نفتکشها در خلیج فارس به گشتزنی پرداختند، پس از پایان جنگ صدام که بیش از حد گستاخ شده بود به کویت حمله کرد، برخی از نیروهای آمریکا که رهبری ائتلاف برکناری صدام را بر عهده داشتند برای مهار ایران و عراق در عربستان سعودی باقی ماندند، این حضور بهانه حمله القاعده در 11 سپتامبر 2001 را فراهم ساخت، جرج دبلیو بوش با عجله تصمیم گرفت کار ظاهراً ناتمام پدرش را به فرجام رساند و در سال 2003 به عراق حمله کرد تا از شر صدام خلاص شود، این اشغال به مقاومت گروههای افراطی منجر شد و سرانجام پیدایش دولت خودخوانده اسلامی یا داعش را به همراه داشت.
اگر توافق هستهای بتواند این روند منحوس را معکوس سازد خاورمیانه به سمت آن «تعادل جدید»ی کشیده میشود که اوباما سال گذشته در گفتوگو با نیویورکر مطرح ساخت. او به یک مصاحبهگر دیگر گفت که مشارکت سیاسی میتواند در طول زمان ایران را معتدلتر سازد.
اشتیاقی پنهانی
منتقدان سرسخت اوباما اعتقاد دارند او چانهزنی بزرگ و بیملاحظهای را برای تبدیل ایران به یک دوست آغاز کرده است. فرآیندی که طی آن آمریکا میتواند مقداری از بار خود را در منطقه کاهش دهد و ایران نقش قدرت منطقه را که در زمان شاه در اختیار داشت ایفا کند. نفوذ سیاسی و نظامی ایران در منطقه گسترش یافته و همچنان روبه افزایش است. همسویی نظامی آمریکا با ایران در عراق، بیرغبتی آمریکا برای اقدام علیه بشار اسد در سوریه، سکوت این کشور در مقابل افزایش قدرت ایران در یمن همه بیانگر آن است که اوباما قصد ندارد «ظرفیت ایران را به عنوان یک قدرت موفق منطقهای محدود کند و حتی میکوشد آن را به دوست ایالات متحده تبدیل سازد». این دیدگاهی است که مایکل دوران یکی از کارکنان سابق پنتاگون و عضو کنونی شورای امنیت ملی مطرح کرده است. به گفته او اوباما در اوج اشتیاق در حال فدا کردن روابط دیرینه خود با اسرائیل و پادشاهان عرب است. بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل در این باره تردیدی ندارد. او هنگامی که ماه گذشته در کنگره آمریکا گفت توافق در لوزان راه دستیابی ایران به بمب را هموار میسازد مورد
تشویق قرار گرفت. به گفته او ایران هماکنون چهار پایتخت عربی یعنی بغداد، دمشق، بیروت و صنعا را در دست دارد. نتانیاهو ادعا میکند ماجراجویی ایران در یمن به این کشور امکان میدهد ورودی دریای سرخ را همانند ورودی خلیج فارس در اختیار گیرد و انگشتان خود را بر دو گلوگاه دریایی جهان قرار دهد.
رهبران عرب در مورد این نظرات سکوت کردهاند هرچند کاملاً با آنها موافقند. طبق یک گزارش افشاشده دیپلماتیک، در سال 2008 سلطان عبدالله از عربستان سعودی از ایالات متحده خواسته بود به ایران حمله کند. در ماه مارس سعودیها احتیاط را کنار گذاشتند و حداقل به یمن حملهور شدند. آنها هماکنون ائتلافی دهگانه از کشورها را هدایت میکنند که در حال بمباران حوثیهای یمن هستند.
راهبرد آشفته شرقی
تغییر معتدلتر اقدامات اوباما نیز امکانپذیر و قانعکننده است. آقای اوباما با وعده کاهش دخالت آمریکا در خاورمیانه انتخاب شد و اکنون هیچگونه شواهدی نمیبیند که نشان دهد تغییر وعدهاش میتواند مفید باشد. به همین دلیل بود که او تصمیم گرفت از افغانستان و عراق عقبنشینی کنند، در سال 2011 در لیبی سیاست هدایت از پشت پرده را در پی گیرد و تمایلی برای حمله به سوریه در سال 2013 نداشته باشد. هدف او از این اقدامات رفع فاجعه با کمترین هزینه بود. بنابراین هنگام احتمال سقوط بغداد او دستور داد با کمترین حضور نیروی زمینی حملات از طریق هوا علیه داعش انجام گیرد. او توانست به توافقی نزدیک شود که جاهطلبیهای هستهای ایران را به میزان قابل توجهی به تاخیر میاندازد. همزمان با پشتیبانی از سعودیها در یمن، اوباما نشان میدهد که تسلیم و مدیون ایران نیست.
طبق این تحلیل، محافظهکاری اوباما عامل افزایش قدرت ایران نیست بلکه عامل آن را باید در سرنگونی صدام و طالبان توسط روسای جمهور سابق بدون در نظر گرفتن عواقب آن جستوجو کرد. گری سامور مذاکرهکننده هستهای سابق دولت اوباما عقیده دارد راهبرد اوباما «واکنشی در مقابل خاورمیانه آشفته و پرهرج و مرج است. او تلاش میکند راهی را در میان انبوه مشکلات حلنشده پیدا کند. در حالی که اکثر این مشکلات محصول بهار عربی هستند». او که اشتیاقی برای ارسال نیرو ندارد تنها راه را در این میبیند که «به گروههای متخاصم اجازه دهد با یکدیگر مبارزه کنند و او فقط گاهی اوقات دخالت کند». اکنون که ایران با داعش و عربستان با حوثیها مقابله میکند به نظر میرسد تلاش اوباما برای اجازه دادن به کشورهای منطقه برای حل مسائل خود منطقی باشد هرچند او خشونتهای بیش از حدی را که ممکن است به منافع آمریکا ضربه بزنند محکوم میکند. حقیقت آن است که پس از اشغال عراق و بهار عربی خاورمیانه به منطقهای خونآلود تبدیل شده است. برخی خشونتهای منطقه را به جنگ 30ساله اروپا تشبیه میکنند که ترکیبی از چالش مذهبی، دخالت بیگانگان و قساوت بیش از حد بود.
هماکنون چهار جنگ داخلی در عراق، سوریه، لیبی و یمن در جریان است و شکافهای چندگانه مذهبی، ایدئولوژیک، فرقهای و طبقاتی پدیدار شدهاند. تنش فرقهای بیش از همیشه تشدید شده است و نمایش آشکار آن را میتوان در عراق مشاهده کرد که دولت آن تحت سلطه شیعیان قرار دارد و با ایران پیوندهای نزدیکی برقرار کرده است در حالی که داعش توانست برخی گروههای سنی را به خود جذب کند.
در سوریه اقلیت علوی که شاخهای از شیعه است دولت را در اختیار گرفته و مورد حمایت ایران و حزبالله لبنان قرار دارد. شورشیان سوری اغلب سنی هستند اما به دستههای بیشمار تقسیم شدهاند که در میان آنها داعش و جبهه النصره (وابسته به القاعده) اهمیت بیشتری دارند. بسیاری از این شورشیان تحت حمایت آمریکا و دولتهای عرب هستند. شاید در یمن ارتباط بین حوثیها (پیروان شاخه زیدی شیعه) و ایران (پیروان شیعه دوازدهامامی) چندان آشکار نباشد. علی عبدالله صالح رئیسجمهور زیدیمذهب سابق که اکنون با حوثیها متحد شده است قبلاً توسط عربستان حمایت میشد. با وجود این، عربستان خطی قرمز در یمن ترسیم کرده است و اکنون همه طرفها این کشور را میدان جنگ جدید بین مذهبی میبینند. لازم به ذکر است که اولین دخالت سعودیها پس از بهار عربی در سال 2011 در بحرین و هنگامی صورت گرفت که اقلیت شیعه آن کشور خواستار حقوق دموکراتیک بیشتر بودند.
حتی در جایی که تنشهای فرقهای دیده نمیشود و ایران نیز دخالتی ندارد قدرتهای عربی با یکدیگر اختلاف دارند. این اختلاف به ویژه در مورد نقش سیاسی اسلام دیده میشود. عربستان سعودی و امارات متحده عربی از عبدالفتاح السیسی در مقابل اخوانالمسلمین مورد حمایت ترکیه و قطر پشتیبانی میکنند. همین دو گروه حامیان طرفهای رقیب درگیر در لیبی هستند. اما در یمن همه آنها علیه حوثیها متحد شدهاند. این امر حتی باعث شد رژیمهای عرب به اسرائیل نزدیکتر شوند.
به گفته دیپلمات سابق حسین موسویان «توافق هستهای از تنش خواهد کاست» و به تقویت رئیسجمهور اعتدالگرا حسن روحانی میانجامد که رفع تحریمهای اقتصادی را در اولویت قرار داده است.
شاید توافق هستهای در طول زمان ایران را معتدلتر سازد اما ممکن است بیثباتی منطقه را نیز افزایش دهد. یک خطر آن است که در ایران تندروان کشور برای تعهدات حد و مرزهایی تعیین کنند. خطر دیگر آن است که کنگره بدبین آمریکا به اوباما اجازه ندهد آنگونه که وعده داده است تحریمها را بردارد یا اینکه جانشین اوباما توافق را منحل کند.
ایران رهاشده از تحریمها و مطمئن از عدم حمله نظامی آمریکا ممکن است امکان بیشتری برای گسترش نفوذ خود داشته باشد. گزینهای که از آن میتوان برای نرم کردن تندروها استفاده کرد. شاید هم متحدان آمریکا با احساس انزوا پرخاشگرتر شوند. در اسرائیل گفتوگوها پیرامون بمباران سایتهای هستهای ایران در صورت مشاهده اولین نشانههای تخطی از توافق آغاز شده است.
جان بولتون یکی از مقامات تندرو سابق در دولت بوش از اسرائیل خواست این حمله سریعتر انجام گیرد. عربستان سعودی و دیگر کشورهای عرب ممکن است با تقویت شورشیان سوری که اکنون پیشرفتهای بیشتری داشتهاند علیه ایران اقدامات بیشتری انجام دهند. عربستان سعودی اعلام کرد به همان اندازه ظرفیت غنیسازی قانونی ایران به ظرفیت خود اضافه میکند. این کشور فاقد مهندسان ماهر است اما میتواند دانش فنی را از متحد نزدیک خود پاکستان خریداری کند. دانشمندان پاکستانی در گذشته طرحهای سانتریفیوژ را به ایران و لیبی فروخته بودند. ترکیه نیز احتمالاً دوست ندارد عقب بماند. بنابراین توافق هستهای که به منظور پیشگیری از گسترش سلاحهای هستهای تنظیم شده است خود ممکن است به افزایش شمار کشورهای در آستانه هستهای شدن منجر شود. برخی عقیده دارند آمریکا باید به منظور اطمینان دادن به متحدان خاورمیانه خود چتر هستهای خود را بازتر کند.
مذاکره برای توافق هستهای بخش آسان کار اوباماست. سختترین کار قبولاندن توافق به بدبینان داخلی و منطقهای است. از آن سختتر نیز میتواند مدیریت عواقب نظامی و سیاسی این توافق باشد.
منبع: اکونومیست
دیدگاه تان را بنویسید