تاریخ انتشار:
دستفروشی این بار به قهرمان پارالمپیک رسید
زخم کهنه
دستفروشی همیشه خبرساز بوده اما اگر در میانه تعطیلات نوروز با نام یک قهرمان پارالمپیکی گره بخورد، میتواند حتی در روزهای عید هم بر صدر بنشیند و نگاههای بسیاری را به سوی خود بکشد.
دستفروشی همیشه خبرساز بوده اما اگر در میانه تعطیلات نوروز با نام یک قهرمان پارالمپیکی گره بخورد، میتواند حتی در روزهای عید هم بر صدر بنشیند و نگاههای بسیاری را به سوی خود بکشد. خبرگزاریها چهارم فروردین 96 خبر دادند نایبقهرمان پارالمپیک لندن و ریو در بازار گناوه به دستفروشی مشغول است و تصاویری از او با جعبه چیدهشده در مقابل وی، به سرعت دست به دست شد؛ موضوعی که سجاد نیکپرست، بیکاری و بدعهدی مسوولان استان و شهرستان را دلیل آن میداند. قهرمانی که در آخرین روز شهریور ۶۵ در محله باباعلیشاه (قسمت تل گنبد) بندر گناوه به دنیا آمده، به شکل مادرزاد، دو چشم کمبینا دارد. اما این کمبینایی باعث نشد او در دوران تحصیل، به سراغ ورزش حرفهای نرود. آشناییاش با هیات نابینایان و کمبینایان شهرستان گناوه آغازی بود تا علاقه به رشته پرتاب نیزه در وی جرقه بزند. او بعدها در مهمترین رویداد ورزشی معلولان جهان یعنی پارالمپیک، خوش درخشید و سرود و پرچم ایران را جهانی کرد اما مانند بسیاری از قهرمانانی که هیچگاه به رشته و شأن آنها توجهی نشده است، زیر بار هزینهها و مشکلات زندگی، کمر خم کرد. در آن روزها کردونی مدیرکل
آسیبهای اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی که به عنوان یک خوزستانی در استان به سر میبرد، به همراه مدیرکل تامین اجتماعی استان همجوار خود بوشهر و فرماندار شهرستان گناوه به بازار این شهر رفتند و پس از گفتوگو و آگاهی از مشکلات نیکپرست، قول مساعد داده شد در اولین ماه سال مشکلات این قهرمان برای حضور در مسابقات آسیایی و جهانی حل شود. ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی هم دستور پیگیری فوری شرایط این قهرمان پرآوازه را صادر کرد. اما این یک روی سکه است. اینکه مسوولان به شکل موردی به مسائلی از این دست ورود کنند اگرچه جای امیدواری دارد اما از وجود علتهایی عمیق در اقتصاد و اجتماع ایران خبر میدهد و ضعف «رویکرد سیستمی» برای ساماندهی کاستیها را به رخ میکشد. خون یک دستفروش ولو قهرمان پارالمپیک اگرچه نباید رنگینتر از خون سایر دستفروشان در متروهای پایتختها یا در معابر و... باشد اما واجد آثار اجتماعی و ورزشی به مراتب بیشتری است. نیاز کشور به سالانه یک میلیون و 200 هزار شغل، میراثی است که به دولت یازدهم رسیده است. دستفروشی قهرمانی که دارای معلولیت از ناحیه چشم است اما با اراده پولادین، استعداد ناب خود را در
عرصهای دیگر به کار گرفته است، علاوه بر ایجاد نوعی یأس اجتماعی که خشت اول آسیبهای اجتماعی به شمار میرود، در ورزش حرفهای نیز حتماً محل تاثیر است. نوجوانانی که از کاستیهای ظاهری نظیر مشکل سجاد رنج میبرند اما دهها استعداد در ورزش، ابداع و اختراع، هنر و... دارند احتمالاً با نگاهی به سرنوشت سجادها با خود میگویند چرا به راهی قدم بگذارند که اگر روی سکوی پارالمپیک هم بروند، عاقبتی جز دستفروشی ندارد؟ در آن صورت است که خیلی زود تن به آثار روانی، اجتماعی و اقتصادی معلولیت خود داده و از بعد هزینهای، دولت را به منظور کردن هزینههای حمایتی بیشتر ناگزیر میسازند. هزینهای که اگر در ایده توانمندسازی -که از قضا در وزارت رفاه فعلی دنبال میشود- به کار گرفته شود به اشتغال مولد و ثروتآفرینی برای کشور منجر شده و همزمان کرامت انسانی یک قهرمان ورزشی یا هر شهروندی را حفظ خواهد کرد.
دیدگاه تان را بنویسید