تاریخ انتشار:
مهمترین پیامهای سرشماری ۹۵ برای اقتصاد ایران چیست؟
سیگنالهای جمعیتی
مهرماه پارسال، هنوز دو سه روز از آغاز سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ نگذشته بود که رئیس سازمان ثبت احوال کشور در جریان یک سخنرانی در سمنان خبر داد که جمعیت ایران از مرز ۸۰ میلیون نفر گذشته است.
مهرماه پارسال، هنوز دو سه روز از آغاز سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1395 نگذشته بود که رئیس سازمان ثبت احوال کشور در جریان یک سخنرانی در سمنان خبر داد که جمعیت ایران از مرز 80 میلیون نفر گذشته است.1 به گفته حمید درخشانینیا، «در پایان شهریورماه 1395 جمعیت ایران به بیش از 80 میلیون و 307 هزار نفر رسید.» او نرخ رشد طبیعی جمعیت «بدون در نظرداشتن مهاجرتها» را هم 43 /1 درصد اعلام کرده بود. با این حال، سرشماریای که در ماههای مهر و آبان پارسال در دو مرحله به صورت اینترنتی و حضوری انجام شد، آمار جمعیت ایران را همچنان زیر 80 میلیون نفر برآورد کرد؛ دقیقاً 79 میلیون و 926 هزار و 270 نفر. نرخ رشد جمعیت کشور در فاصله پنجساله دو سرشماری (1395-1390) هم بنابر گزارش مرکز آمار ایران به طور متوسط 24 /1 درصد اعلام شد.
از آنجا که هر ماه نزدیک به 80 هزار نفر به جمعیت ایران افزوده میشود2، حتی با دقیقتر فرض کردن آمارهای سرشماری انجامشده در مهر و آبان 1395 نسبت به گزارش سازمان ثبت احوال، میتوان مطمئن بود که امروز جمعیت کشور از مرز 80 میلیون نفر گذشته است و حالا با خیال راحت میتوان از ایران 80میلیونی سخن گفت.
گزارش مرکز آمار ایران که اخیراً تحت عنوان «گزیده نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1395» در سایت این مرکز منتشر شده3، علاوه بر ارائه تصویری دقیق از ترکیب جمعیتی کشور، دربردارنده اطلاعات فراوان دیگری است که میتواند برای سیاستگذاران و تصمیمسازان اقتصاد ایران حائز اهمیت باشد و در عین حال سیگنالهای موثری برای هرگونه فعالیت اقتصادی و اجتماعی ارائه دهد. در گزارش پیش رو، اهم این اطلاعات را مرور خواهیم کرد.
مردان بیشتر از زنان
از 79 میلیون و 926 هزار و 270نفری که سال گذشته سرشماری شدند، 40 میلیون و 498 هزار و 442 نفر مرد بودند و 39 میلیون و 427 هزار و 828 نفر زن. این یعنی نسبت جنسی جمعیت (تعداد مردان موجود در برابر هر 100 زن) در ایران بار دیگر به 103 رسیده است. این نسبت در سرشماری 1390 معادل 102 بود، اما به نظر میرسد رشد جمعیت مردان در دوره پنجساله گذشته اندکی بیشتر از زنان بوده است. نسبت جنسی در سرشماری 1385 معادل 104، در سرشماری 1375 معادل 103 و در سرشماری 1365 معادل 105 به ثبت رسیده بود. متوسط نسبت جنسی در جهان 101 است، اما در اغلب کشورهای توسعهیافته غربی، این نسبت زیر 100 قرار دارد؛ یعنی جمعیت زنان نسبت به مردان بیشتر است. نکته جالب توجه این است که نسبت جنسی در بدو تولد به طور میانگین 107 تخمین زده میشود، ولی از آنجا که مرگومیر مردان بیشتر از زنان است، این نسبت با پیرتر شدن جمعیت افزایش مییابد.
برخلاف سال 1390 که نسبت جنسی در دو استان خراسان شمالی و گیلان به سود زنان بود (99) در سرشماری اخیر در هیچ یک از استانهای ایران نسبت جنسی به نفع زنان نبوده و تنها استانی که در آن نسبت جنسی 100 است (تعداد زنان و مردان تقریباً مساوی است) استان گیلان است. نسبت جنسی در استان بوشهر (احتمالاً به دلیل جمعیت غالباً مردانه مناطق نفتی پارس جنوبی و عسلویه) 116 است. استان یزد نیز همچون سرشماری قبل نسبت جنسی 106 دارد و به ازای هر 100 زن، 106 مرد در این استان زندگی میکنند. نسبت جنسی در استان تهران 101 است.
درباره وضع زناشویی زنان و مردان ساکن ایران نیز این سرشماری اطلاعات جالب توجهی به دست میدهد: در سال گذشته 3 /63 درصد مردان و 3 /64 درصد زنان دارای همسر بودهاند که هر یک 3 /3 درصد بیشتر از نسبت متناظر سال 1390 آنهاست. آمار زنان و مردان بدون همسر «به دلیل فوت همسر» در فاصله دو سرشماری تغییر چندانی نکرده، اما سهم مردان و زنان بدون همسر «به دلیل طلاق» به ترتیب 5 /0 و 8 /0 درصد بیشتر شده است. با وجود این در سال 1395، هنوز 4 /34 درصد مردان و 2 /26 درصد زنان ایرانی در رده افرادی قرار گرفتهاند که «هرگز ازدواج نکرده»اند.
رشد سریع خانوارهای کوچک
برخلاف نسبت جنسی جمعیت که در سالهای گذشته مرتباً در نوسان بوده است، «بعد خانوار» در تمام سرشماریهای پس از انقلاب رو به کاهش بوده و از 1 /5 نفر در سال 1365 -طی تنها سه دهه- به 3 /3 نفر در سال 1395 رسیده است.
بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، در سال گذشته 24 میلیون و 196 هزار و 35 خانوار در ایران سکونت داشتهاند که بیش از سه میلیون خانوار بیشتر از آمار سرشماری 1390 است. به عبارت دیگر، در حالی که جمعیت ایران طی دوره پنجساله 1390 تا 1395 معادل چهار میلیون و 776 هزار و 601 نفر اضافه شده، تعداد خانوارها سه میلیون و 10 هزار و 388 واحد رشد را تجربه کرده و بعد خانوار از 5 /3 نفر به 3 /3 نفر کاهش یافته است.
افزایش شمار خانوارها به معنای آن است که واحدهای مسکونی بیشتری برای سکونت آنها لازم است.
سرشماری 1395 نشان میدهد که 5 /8 درصد از خانوارهای کشور (بیش از دو میلیون خانوار) تکنفره هستند. این در حالی است که سهم خانوارهای تکنفره کشور در سال 1390 معادل 1 /7 درصد و در سال 1385 تنها 2 /5 درصد بوده است. این روند رشد سریع درباره خانوارهای دو و سهنفره نیز صدق میکند. در حالی که در سال 1385 تنها 3 /15 درصد از خانوارهای کشور دونفره بودند، در سال 1395 سهم این خانوارها به 7 /20 درصد رسیده است. همچنین سهم خانوارهای سهنفره از 9 /22 درصد کل خانوارها در سال 1385 به 5 /28 درصد در سال 1395 افزایش یافته است.
در مقابل، تعداد خانوارهای پرجمعیت کشور روندی نزولی را طی کرده؛ در حالی که در سال 1385 نزدیک به یکسوم خانوارهای کشور (2 /32 درصد) در گروه «پنجنفره و بیشتر» قرار داشتند، این سهم در سال 1395 به حدود یکهفتم (7 /14 درصد) کاهش یافته است (نمودار شماره 1).
جالب اینکه در 10 سال اخیر، روند کاهش بعد خانوار در روستاها شدیدتر از شهرها بوده و در حالی که بعد خانوار شهری با 6 /0 واحد افت (از 9 /3 به 3 /3 نفر) مواجه شده، بعد خانوار روستایی کاهش بیشتری را تجربه کرده و از 4 /4 به 4 /3 نفر رسیده است (جدول شماره 1).
همه استانهای کشور از منظر این شاخص در محدوده سه تا چهار نفر قرار دارند، اما بعد خانوار در استانهای گیلان، مازندران و تهران کمترین متوسط کشوری را دارد: این شاخص در دو استان شمالی سه نفر و در تهران 1 /3 نفر به ثبت رسیده است. استانهای سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد و خوزستان هم بالاترین بعد خانوار را داشتهاند: به ترتیب 9 /3 نفر، 8 /3 نفر و 7 /3 نفر.
شهرنشینی روزافزون مردم ایران
در شهرها، کاهش بعد خانوار احتمالاً دو دلیل دارد؛ یکی خروج متولدان دهه 1360 از خانواده پدری و تشکیل خانوادههای هستهای جدید، دیگری تغییر سبک زندگی شهروندان و کاهش تمایل آنان به فرزندآوری. اما در روستاها شاید بتوان دلیل سومی را هم برای کاهش بعد خانوار مطرح کرد: مهاجرت نسل جوان خانوادهها به شهرها که باعث کوچک -و البته مسنتر شدن- خانوارهای روستایی شده است.
شاخصهای مهاجرت داخلی سرشماری در این زمینه اطلاعات جالب توجهی به دست میدهند. کل مهاجران در دوره پنجساله گذشته چهار میلیون و 709 هزار و 149 نفر بودهاند که بیش از 84 درصد آنها (سه میلیون و 972 هزار و 896 نفر) از روستا به شهر مهاجرت کردهاند و مهاجرت معکوس تنها 15 درصد (736 هزار و 253 نفر) کل مهاجرتهای داخلی را شامل شده است.
درباره تغییرات کلانتر منطقه زندگی، چنانکه انتظار میرود سهم استان تهران بهعنوان مقصد مهاجران بسیار چشمگیر است: یکپنجم کل مهاجرتهای کشور به مقصد این استان صورت گرفته است. سهم 2 /20درصدی استان تهران از مهاجران در دوره 1395-1390 نسبت به دوره پنجساله قبلی هم 5 /2 درصد بیشتر است. بعد از تهران، استانهای خراسان رضوی، اصفهان، فارس، البرز و خوزستان بیشترین جمعیت مهاجر را در خود اسکان دادهاند. بر اساس اطلاعات سرشماری سال 1395، این شش استان در مجموع مقصد نیمی از مهاجرتها بودهاند.
نکته مهم دیگر این است که سهم برخی استانها از مهاجران در دوره پنجساله اخیر بهشدت کم شده است. بیشترین کاهش سهم در استان کرمان رخ داده است: در حالی که این استان در سال 1390، سه درصد جمعیت مهاجر را در خود جای داده بود، این سهم در سال 1395 به 2 /2 درصد کاهش یافته است. همچنین سهم استانهای فارس، مازندران و گلستان از کل مهاجران کاهشی 7 /0درصدی را تجربه کرده و استان گیلان نیز 6 /0 درصد از سهم مهاجرپذیری خود را از دست داده است.
البته به طور کلی میزان مهاجرت داخلی در دوره پنجساله 1395-1390 نسبت به دوره پنجساله قبلی کاهش یافته است. در دوره قبل پنج میلیون و 534 هزار و 666 نفر دست به مهاجرت (اعم از روستا به شهر، یا شهر به روستا) زده بودند که با وجود رشد جمعیت کشور، این شاخص در دوره اخیر حدود 15 درصد افت را به ثبت رسانده است.
جمعیت روستایی کشور در سال 1395 معادل 20 میلیون و 730 هزار و 625 نفر بوده که 9 /25 درصد کل جمعیت ایران را تشکیل داده و در مقابل 74 درصد جمعیت شهرنشین بودهاند. این در حالی است که در سال 1390 درصد شهرنشینی در ایران 4 /71 درصد به ثبت رسیده بود.
البته در فاصله پنجساله گذشته تعداد شهرهای کشور هم از 1139 شهر به 1245 شهر افزایش یافته است.
بر اساس آمارهای منتشرشده، با اینکه طی دوره 1390 تا 1395، متوسط نرخ رشد سالانه جمعیت کشور 24 /1 درصد به ثبت رسیده، اما این نرخ در روستاها منفی بوده است: منفی 73 /0 درصد. این شدیدترین کاهش جمعیت روستایی کشور در تمام ادوار انجام سرشماری در ایران (از سال 1335 تاکنون) بوده است. متوسط نرخ رشد سالانه جمعیت روستایی از آغاز دهه 1370 منفی شده است. نرخ رشد جمعیت در مناطق شهری ایران هم در دوره اخیر برای نخستین بار یک رکورد کاهشی را به ثبت رسانده است. این نرخ اگرچه در سالهای اخیر همواره روندی نزولی داشته، اما معمولاً در سطحی بالاتر از دو درصد حفظ شده بود. با این حال در دوره پنجساله 1395-1390 متوسط نرخ رشد سالانه جمعیت شهری ایران هم به 97 /1 درصد کاهش یافت (نمودار شماره 2).
در تفکیک استانی، بیشترین نرخ رشد سالانه جمعیت به استانهای خراسان جنوبی و بوشهر نسبت داده شده که به ترتیب رشد جمعیتی 02 /3درصدی و 41 /2درصدی را تجربه کردهاند. کمترین نرخ رشد اما در دو استان همدان و خراسان شمالی به ثبت رسیده که به ترتیب منفی 23 /0 درصد و منفی 11 /0 درصد متوسط رشد سالانه داشتهاند و در واقع جمعیت آنها کم شده است.
تمرکز جمعیت در هفت استان
بر اساس آمارهای به دست آمده از سرشماری 1395، پرجمعیتترین استان کشور همچنان استان تهران است: 60 /16 درصد از کل جمعیت ایران در استان تهران زندگی میکنند و پس از آن، خراسان رضوی، اصفهان، فارس، خوزستان، آذربایجان شرقی و مازندران، پرجمعیتترین استانهای کشور هستند که به ترتیب 05 /8 درصد، 41 /6 درصد، 07 /6 درصد، 89 /5 درصد، 89 /4 درصد و 11 /4 درصد از جمعیت ایران را در خود جای دادهاند. در مجموع بیش از نیمی از جمعیت کشور (02 /52 درصد) در این هفت استان ساکن هستند. جالب اینکه سهم استانهای تهران، خراسان رضوی و مازندران از کل جمعیت در فاصله پنجساله دو سرشماری اخیر با افزایش روبهرو بوده، اما سهم استانهای اصفهان، فارس، خوزستان و آذربایجان شرقی کاهش یافته است.
در سوی مقابل، چهار استان کوچک و غالباً محروم کشور هستند که هر یک سهمی کمتر از یک درصد از جمعیت کشور را در خود جای دادهاند: ایلام، سمنان، کهگیلویه و بویراحمد و خراسان جنوبی کمجمعیتترین استانهای کشور هستند.
افزایش حضور اتباع افغانستان
در سال 1395 رقمی نزدیک به 80 /97 درصد از جمعیت مقیم در کشور تبعه ایران بودهاند: 05 /0 درصد بیشتر از سال 1390. از میان یک میلیون و 759 هزار و 448 غیرایرانی ساکن ایران در سال 1395، 90 درصد آنها اتباع افغانستان بودهاند. دیگر ملیتهای عمده ساکن ایران هم از کشورهای همسایه (عراق، پاکستان و ترکیه) هستند، اما سهم هیچیک از آنها قابل مقایسه با اتباع افغانستان نیست. ضمن اینکه سهم آنها از جمعیت مقیم ایران در دوره پنجساله اخیر کاهش یافته، اما سهم افغانستانیها از کل جمعیت با رشدی 05 /0درصدی از 93 /1 درصد (سال 1390) به 98 /1 درصد (سال 1395) رسیده است.
پایان دوران جوانی جمعیت
جمعیت ایران در فاصله دو سرشماری اخیر 3 /1 سال مسنتر شده است. میانگین سنی جمعیت ایران در سال 1390، 8 /29 سال بود که در سال 1395 به 1 /31 سال رسید. اگر بازه مورد نظر را بهجای پنج سال، 10 سال در نظر بگیریم، سرعت پیر شدن جمعیت بیشتر به چشم میآید. چراکه در سال 1385 میانگین سنی جمعیت ایران 7 /24 سال (4 /6 سال کمتر از این شاخص در سال 1395) بوده است. بر اساس آمارهای سرشماری 1395، میانگین سنی جمعیت شهری 5 /31 و میانگین سنی جمعیت روستایی 1 /30 سال است.
همچنین برای نخستینبار در پنج سرشماری اخیر، شمار جمعیت بالای 30 سال کشور از جمعیت زیر 30 سال بیشتر شده و از آنجا که طبق تعاریف بینالمللی، افراد تا سن 29سالگی «جوان» به حساب میآیند، میتوان اینگونه تعبیر کرد که جمعیت ایران از مرحله «جوانی» عبور کرده و به میانسالی رسیده است. در سال 1395، 1 /49 درصد از جمعیت ایران زیر 30 سال بودند، این در حالی است که در سال 1390 این سهم 9 /54 درصد و در سال 1365، 9 /71 درصد بود.
در یک ارزیابی جزئیتر مشخص میشود که در سال 1395، 8 /44 درصد از جمعیت ایران در بازه سنی 64-30 سال قرار داشتهاند (5 /5 درصد بیشتر از سال 1390 و 7 /19 درصد بیشتر از سال 1365) و سهم افراد «65ساله و بیشتر» 1 /6 درصد از کل جمعیت ایران بوده است. رقمی که 4 /0 درصد بیشتر از سهم آنها در سال 1390 و سه درصد بیشتر از سهمشان در سال 1365 است (جدول شماره 2).
افزایش سریع باسوادی
نرخ باسوادی جمعیت ششساله و بیشتر در سال 1395 به 6 /87 درصد رسیده است که رشد قابل توجهی نسبت به سرشماری قبلی نشان میدهد: 8 /2 درصد بیشتر. این در حالی است که در دوره پنجساله قبلی (1390-1385) تنها 2 /0 درصد به سهم جمعیت باسواد کشور افزوده شده بود.
چنانکه انتظار میرود، باسوادترین استانهای کشور، استانهای مرکزی هستند: اول از همه استان تهران با نرخ باسوادی 9 /92 درصد و پس از آن هم استان البرز با 2 /92 درصد باسوادی و استان سمنان با 5 /91 درصد باسوادی. در مقابل، کمترین نرخ باسوادی در استانهای محروم حاشیهای به ثبت رسیده است. سیستان و بلوچستان با نرخ باسوادی 76 درصد، تنها استانی است که نرخ باسوادی زیر 80 درصد دارد. کردستان و آذربایجان غربی نیز با نرخ باسوادی 5 /81 درصد و 82 درصد در ردههای بعدی قرار دارند.
در عین حال، آمارها نشان میدهد بیشترین افزایش میزان باسوادی در فاصله دو سرشماری اخیر مربوط به استانهای بوشهر، سیستان و بلوچستان، قزوین، خراسان جنوبی و هرمزگان بوده است. بوشهریها در این بازه زمانی 6 /5 درصد باسوادتر شدهاند و سیستان و بلوچستانیها 4 /4 درصد.
نصف خانههای خالی در شش استان
سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1395، طبق تعریف شامل اطلاعات مفصلی درباره مسکن مورد استفاده مردم ایران نیز میشود که برخی از آنها از حیث اقتصادی معنادار هستند.
در سال 1395 در مجموع 25 میلیون و 412 هزار و 653 واحد مسکونی در سراسر کشور سرشماری شده است؛ 6 /17 درصد بیشتر از 21 میلیون و 618 هزار و 120 سکونتگاه سال 1390. چنانچه مشاهده میشود، تعداد واحدهای مسکونی موجود در کشور از تعداد خانوارها (24 میلیون و 196 هزار و 35 خانوار) بیشتر است، اما از آنجا که دو میلیون و 587 هزار و 607 واحد مسکونی خالی در کشور وجود دارد، به نظر میرسد یک میلیون و 370 هزار و 989 خانوار با مشکل تامین واحد مسکونی مواجه باشند.
آمارهای سرشماری 1395 نشان میدهد «سهم واحدهای مسکونی خالی از کل واحدهای مسکونی موجود» 2 /10 درصد بوده که نسبت به سال 1390 رشدی 5 /2درصدی را نشان میدهد (در سال 1390 یک میلیون و 663 هزار و 412 واحد مسکونی خالی در ایران سرشماری شده بود). از مجموع 6 /2 میلیون واحد مسکونی خالی کشور 9 /18 درصد آنها (حدود 490 هزار واحد) در استان تهران قرار دارد.
مطابق انتظار، بیشتر واحدهای مسکونی خالی در استانهای توسعهیافته کشور قرار دارد. بعد از تهران، استان اصفهان با 242 هزار و 90 دستگاه، 4 /9 درصد از خانههای خالی کشور را در خود جای داده و استانهای خراسان رضوی، فارس، آذربایجان شرقی و البرز در ردههای بعدی قرار دارند. در مجموع بیش از نصف واحدهای مسکونی خالی کشور (7 /52 درصد معادل یک میلیون و 363 هزار و 547 دستگاه) در شش استان مورد اشاره قرار دارند.
کمترین واحدهای مسکونی خالی کشور در استانهای کمجمعیتتر واقع شدهاند. سهم هر یک از استانهای ایلام، کهگیلویه و بویراحمد، خراسان شمالی و زنجان از کل واحدهای مسکونی خالی زیر یک درصد است.
رشد اجارهنشینی و آپارتماننشینی
در سال گذشته 7 /30 درصد خانوارهای ایرانی در واحدهای مسکونی «رهن /استیجاری» ساکن بودند. این در حالی است که در سال 1390 سهم اجارهنشینها از کل جمعیت 6 /26 درصد و در سال 1385 تنها 9 /22 درصد بوده است. برعکس، سهم خانوارهای مستقر در مسکنهای «ملکی» از 9 /67 درصد سال 1385 به 7 /62 درصد در سال 1390 و 5 /60 درصد در سال 1395 کاهش یافته است.4
چنانچه انتظار میرود، میزان اجارهنشینی در شهرها به مراتب بیشتر از روستاهاست. 7 /36 درصد خانوارهای شهری در مسکن «رهن /استیجاری» زندگی میکنند، اما سهم اجارهنشینی خانوارهای روستایی تنها 3 /12 درصد است.
آپارتماننشینترین استان کشور استان تهران است که نزدیک 80 درصد واحدهای مسکونی آن آپارتمانی است. ردههای بعدی هم از آن همسایگان استان تهران است: استان البرز با حدود 70 درصد و استانهای قزوین و قم با حدود 45 درصد آپارتماننشینی، در رده پرتراکمترین استانها از نظر واحدهای مسکونی آپارتمانی قرار دارند.
در نگاه اول شاید به نظر برسد که مسکن خانوارهای ایرانی در سالهای اخیر کوچکتر شده است؛ زیرا در سال 1395 در مجموع 66 درصد واحدهای مسکونی زیر 100 متر مساحت داشتهاند، این در حالی است که در سال 1390 سهم این واحدهای مسکونی 6 /64 درصد بوده است. با این حال، نگاهی دقیقتر به جزئیات این آمار نشان میدهد که در داخل همین 66 درصد، سهم خانوارهای ساکن واحدهای مسکونی زیر 75 متر کاهش پیدا کرده، اما سهم خانوارهای ساکن واحدهای مسکونی 75 تا 100 متر بیشتر شده است (جدول شماره 3 را ببینید).
از نظر تراکم جمعیت همچنان استان تهران و همسایگانش در صدر قرار دارند. در حالی که تراکم جمعیت متوسط کشور 1 /49 نفر در هر کیلومترمربع است، استان تهران تراکمی 2 /969 نفری را به ثبت رسانده است. استانهای البرز، گیلان، مازندران و قم دیگر استانهایی هستند که تراکم جمعیتی آنها در سال 1395 بیشتر از 100 نفر در هر کیلومترمربع بوده است. کمتراکمترین استانهای کشور -که تراکم جمعیت آنها کمتر از 10 نفر در هر کیلومتر مربع است- هم استانهای سمنان، خراسان جنوبی و یزد هستند.
پینوشتها:
1- خبر شماره 95070603342، خبرگزاری ایسنا
2- در پنج سال گذشته به طور متوسط سالانه 955 هزار و 320 نفر به جمعیت کشور اضافه شده است.
3- اطلاعات جزئی و نهایی سرشماری 95 قرار است تا مردادماه 96 منتشر شود.
4- اختلاف درصد مجموع دو گروه ملکی و استیجاری با 100 درصد، به دلیل وجود زیربخش دیگری تحت عنوان «سایر و اظهارنشده» است.
دیدگاه تان را بنویسید