تاریخ انتشار:
نقدی بر پرونده «طراحی بازار»
قابلیتهای غایب
اینکه یک مجله تخصصی اقتصاد به موضوع بازارهای آنلاین بپردازد و تلاش کند میان آکادمی و دنیای واقعی کسبوکار ارتباط برقرار کند بسیار عالی است. البته این ویژگی بارز اغلب مطالبی است که در هفتهنامه تجارت فردا منتشر میشود و از این بابت باید گردانندگان نشریه را تحسین کرد.
در شماره 202 نشریه تجارت فردا پروندهای با عنوان «طراحی بازار» منتشر شده است. در این پرونده بعد از یک مقدمه کوتاه، مقالهای در خصوص طراحی مکانیسم بازار از منظر آکادمیک و سپس مصاحبهای با یکی از مدیران وبسایتهای فروش آنلاین منتشر شده است. اینکه یک مجله تخصصی اقتصاد به موضوع بازارهای آنلاین بپردازد و تلاش کند میان آکادمی و دنیای واقعی کسبوکار ارتباط برقرار کند بسیار عالی است. البته این ویژگی بارز اغلب مطالبی است که در هفتهنامه تجارت فردا منتشر میشود و از این بابت باید گردانندگان نشریه را تحسین کرد.
اما گاهی این رابطه درست از آب درنمیآید. به عنوان مثال در همین پرونده چنین اتفاقی رخ داده است. در مقاله نخست مفهوم طراحی مکانیسم از منظر تئوریک باز شده و همانگونه که در مقاله اشاره شده «طراحی مکانیسم به این میپردازد که چگونه یک مکانیسم را طراحی کنیم که افراد با عقلانیتی که دارند انگیزهای برای تخطی از قوانین مکانیسم نداشته باشند و حتی بیشتر، قوانین مکانیسم همسو با انگیزه و افزایش مطلوبیت افراد باشد که خود بازیکنان مکانیسم را به پیش برانند.» با خواندن این مقاله انتظار این است که در مطلب بعدی یعنی مصاحبه با یکی از مدیران فروشگاههای آنلاین به این سوال کلیدی پاسخ داده شود که آیا در عمل هم از چنین قابلیتها و روشهایی در فروشگاههای آنلاین ایرانی هم استفاده میشود؟ اما در این مصاحبه نسبتاً مفصل، مصاحبهشونده صرفاً درباره مزایای بازارهای آنلاین صحبت کرده و هیچ اشاره مشخصی به موضوع اصلی یعنی طراحی مکانیسمها به اتکای تحلیل داده و متدهایی نظیر هوش مصنوعی و هوشمندی کسب و کار کند نمیشود. البته در این مصاحبه اطلاعات جالبی ارائه شده اما به سوال اصلی (که از عنوان پرونده و نیز مقاله اول ناشی شده) پاسخی داده نشده
است. طبعاً خواننده وقتی پاسخ سوال را نمیگیرد ناچار است به تجربیات شخصی خود مراجعه کند. شخصاً چنین قابلیتهایی را در هیچیک از سایتهای فروش آنلاین ایرانی مشاهده نکردهام. یعنی در فروشگاههای آنلاین ایرانی ندیدهام مکانیسمهای حراج یا قیمتگذاری یا پیشنهاد خرید مبتنی بر تحلیل داده و... به کاربر ارائه شود. فروشگاههای ایرانی هنوز در مرحله مکانیزه کردن فرآیند متعارف فروش در بازارهای سنتی هستند که البته خود پیشرفت بزرگی است و مزایای مهمی دارد اما هنوز تا سطحی که فروش مبتنی بر تحلیل رفتار خاص مشتری باشد و طراحی مکانیسمهای متنوع معامله و خرید انجام شود راه درازی مانده است. شاید به همین دلیل است که مصاحبهشونده در طول مصاحبه از اشاره مستقیم به موضوع اصلی طفره رفته است. البته فرضیه بدبینانه دیگری را هم میتوان در نظر گرفت. استارتآپها مد روز هستند و بنیانگذاران آنها سلبریتیهای جدید جامعه شدهاند. جوانهای جینپوشی که یکدفعه کسبوکارشان میلیاردی شده چون فقط «ریسکپذیر» بودهاند! خبرنگاران ما معمولاً در مقابل سلبریتیها منفعل هستند. جذابیت فضای کاری این شرکتها و تضادی که فرهنگ و سبک کاری آنها با انتظارات عامه
مردم دارد هم باعث افزایش توجه به آنها شده است. رسانهها اصولاً تنوع و تضاد را دوست دارند. داستانهای موفقیت یکشبه استارتآپهای غربی هم که فعلاً ورد زبانهاست. دهها کتاب و مجله منتشر میشود که میخواهد آدمها را تشویق به کارآفرینی یکشبه کند. پدیده رازگونه «استارتآپ ایرانی» مورد علاقه رسانههای غربی هم هست. تصویری از ایران که از منظر مخاطب غربی پارادوکسیکال است و به همین دلیل جذاب است. اما در واقعیت چگونه است؟
در فضای تخصصی اکوسیستم استارتآپی ایران (که من هم در آن فضا مشارکت دارم) مدتهاست از حباب استارتآپی (به خصوص در حوزه فناوری اطلاعات) صحبت میشود. حضور مجموعهای از سرمایهگذاران آشنا و ناشناخته در این بازار باعث شده در دو سه سال اخیر سرمایه خوبی به این استارتآپها تزریق شود. مدلهای ارزشگذاری و سرمایهگذاری به شدت تقلیدی از روشهای رایج در آمریکاست. اما هنوز بسیاری از این استارتآپها به نقطه سر به سری نرسیدهاند و به قول معروف از سرمایه میخورند. تعداد استارتآپهایی که برای سرمایهگذار خود سود ایجاد کردهاند (بنا بر شواهد) از انگشتان یک دست کمتر است. به عنوان مثال همین فروشگاه آنلاینی که مصاحبهشونده در این پرونده به عنوان موسس آن صحبت کرده و سرمایه خوبی هم از سرمایهگذاران داخلی و خارجی جذب کرده هنوز به سوددهی نرسیده است. بسیاری معتقدند هنوز این فضا در ایران به قدری بالغ و بزرگ نشده که شایسته این همه توجه و تحسین باشد و این هجوم رسانهها میتواند موجب ایجاد انتظارات غیرواقعی شود. شبیه این اتفاق در ابعادی بسیار بزرگتر در زمان ترکیدن حباب .com در سال 2000 در آمریکا رخ داد. متاسفانه در پرونده تجارت
فردا هم نشانههایی از این انفعال و جوگرفتگی را میتوان مشاهده کرد.
دیدگاه تان را بنویسید