تاریخ انتشار:
گفتوگو با دکتر حسین راغفر، اقتصاددان
مشاغل غیررسمی حذفشدنی نیستند
دکتر حسین راغفر از معدود اقتصاددانانی است که در مورد بخشهای غیررسمی اقتصاد ایران به صورت خاص بررسی و پژوهش داشته است.
دکتر حسین راغفر از معدود اقتصاددانانی است که در مورد بخشهای غیررسمی اقتصاد ایران به صورت خاص بررسی و پژوهش داشته است. او در گفتوگویی با تجارت فردا پس از اشاره به روند رو به رشد جمعیت شاغلان غیررسمی اقتصاد ایران از علل این اتفاق سخن میگوید. نسخه این اقتصاددان برای مواجهه با بخش غیررسمی بازار کار نیز این است که برای بخشهای غیررسمی چارچوبهای حمایتی فراهم شود تا شاغلان این بخش مورد استثمار قرار نگیرند. متن کامل این گفتوگو را میخوانید.
آمارهای رسمی بیکاری نشان از این دارد که افزایش جمعیت فعال طی سالهای اخیر به میزان مورد انتظار نبوده است، چرا که قرار بوده طی شش سال اخیر سالانه یک میلیون متقاضی شغل رسماً وارد بازار کار شوند اما در عمل تنها ۴۰۰ هزار نفر بر تعداد جمعیت فعال طی این مدت اضافه شده است. آیا این آمار نشان از رشد مشاغل غیررسمی دارد؟
البته مسوولان وقتی میخواهند محاسبه کنند اصلاً کاری ندارند که متقاضیان شغل کجا رفتند، بلکه بحث آنها، فقط این است که بر اساس تعاریف سازمان بینالمللی کار جمعیت فعال، جمعیت در سنین کار بین ۱۵ تا ۶۴ سال را در بر میگیرد. در این جمعیت فعال گروههای جمعیتی قرار دارند که در حال تحصیل هستند یا خانهدار شدهاند و به همین دلیل این تعداد را دیگر در جمعیت فعال محسوب نمیکنند. در واقع دیگر آنها را جزو گروه متقاضی شغل محسوب نمیکنند. اما در مورد مشاغل غیررسمی تصور میکنم این مشاغل طیف وسیعی را شامل میشود. شاید بتوان برای این مشاغل غیررسمی دو دسته را در نظر گرفت. مشاغل غیررسمی قانونی و مشاغل غیررسمی غیرقانونی یا همان مشاغل غیررسمی زیرزمینی. اینها یک طیف وسیعی را تشکیل میدهند که شاید مشاغل دیگری را هم در بر بگیرند. برای تخمین زدن میزان اینگونه مشاغل غیررسمی در بازار کار میتوان به مصداقهایی اشاره کرد. اکنون تمام کسانی که مثلاً مسافرکشی میکنند یا دستفروشها و کارگرهای ساختمانی جزو همین مشاغل غیررسمی هستند. علت آن هم این است که این گروه مالیات پرداخت نمیکنند، چون اصلاً شناسایی نمیشوند. اما همزمان طیفی هستند که خلاف قانون هم دارند عمل میکنند. مثلاً تولید کالاهای غیراستاندارد انواع غذاها یا محصولاتی مانند آبلیمو یا اینکه غذاهای خارج از استاندارد و مواد مخدر توزیع میکنند، اینها همه مشاغل غیررسمی غیرقانونی محسوب میشوند. اما ارزیابی من از تغییرات در این مشاغل این است که در هر دو بخش مشاغل غیررسمی قانونی و مشاغل غیررسمی غیرقانونی این حجم خیلی بزرگ شده است. البته این طبیعی هم به نظر میرسد. در همه کشورهای دنیا حجم مشاغل غیررسمی وقتی بزرگ میشود که یا مشاغل رسمی محدود شوند یا تعداد آنها شروع به کاهش کند و در این مواقع خیلیها مجبور میشوند اموال خود را بفروشند یا اینکه دست به کارهایی مانند دستفروشی بزنند تا بتوانند مشکلات مالی خود را مرتفع کنند. آن وقت در چند سال گذشته اقتصاد ما با تعطیلی واحدهای تولیدی مواجه بوده یا آسیبهای جدی به بخش تولید ما وارد شده است که به تبع این اتفاق، به اجبار یک طیف وسیعی از افراد به مشاغل غیررسمی ورود پیدا کردهاند. اینگونه افراد به اجبار به این بخش غیررسمی آمدهاند و به نظر میرسد این فقط مربوط به بخش غیررسمی قانونی نیست، بلکه بخشی از آنها هم به مشاغل غیررسمی غیرقانونی ملحق شدهاند که البته این قشر از آن قشر اولی درآمدهای به نسبت بیشتری دارند اما در مقابل ریسک کار آنها بالاتر است. با ادامه این روند و احتمال تعطیلی واحدهای تولیدی دیگر و خروج شاغلان این بخش، به نظر میرسد صدها هزار نفر دیگر در این چند ساله اگر بخواهند از بازار کار مهاجرت کنند به این بخش غیررسمی افزوده خواهند شد. با این اتفاق در واقع میزان عرضه نیروی کار متقاضی شغل کاهش مییابد، ضمن اینکه نکته مهمتر اعتبار داشتن یا نداشتن آمارهای رسمی است که باید دید اصلاً چقدر با واقعیت مطابقت دارند که بخواهیم بر اساس آنها تحلیل کنیم.
طرحهای اقتصادی اجراشده در سالهای اخیر مانند هدفمندسازی یارانهها چه تاثیری بر میزان مشاغل غیررسمی داشته است؟
با اجرای طرح هدفمندی یارانهها، بخش عمدهای از هزینههای بخش تولید افزایش یافت. وقتی هزینه بخش تولید بالا رفت، بسیاری از واحدها ورشکست شدند و همین ورشکستگی بیکار شدن تعدادی از کارگران را در پی داشت. خیلی از این کارگرانی هم که شغل خود را از دست دادند، گزینه دیگری جز اینکه به مشاغل غیررسمی بپیوندند ندارند. چرا که حتی اگر تخصصی هم داشته باشند پس از تعطیلی واحد آنها، دیگر واحد جدیدی راه نیفتاده است که بخواهند در آنجا مشغول به کار شوند. در نتیجه این عده از افراد به مشاغلی که دستمزد کمتری نسبت به شغل قبلی آنها دارد تن دادهاند و مجبور شدهاند این شغل را بپذیرند، ولو اینکه در بخش غیررسمی است. این مشاغل، هزینهبر هستند و در مقابل دستمزد کمتری دارند اما شاغلان آنها چاره دیگری ندارند. حتی در کشورهای غربی هم وقتی ما شاهد رکود در اقتصاد آنها هستیم میبینیم که تعدادی از شاغلان آنها که دیگر شغل خود را از دست دادهاند حتی اگر مشاغل تخصصی هم داشتند ناگزیر میشوند به سمت مشاغل غیررسمی با دستمزد پایینتر بروند، چون شغل دیگری نمیتوانند پیدا کنند. این تجربه را ما در کشورهای آمریکا و برخی کشورهای اروپایی مانند ایتالیا مشاهده کردهایم.
فکر میکنید سهم مشاغل غیررسمی در آن کشورها در آن شرایط رکودی حداکثر چقدر بوده است؟
قبل از بحرانهای اخیر در اروپا، در میان کشورهای اروپایی بالاترین میزان مشاغل غیررسمی در کشور ایتالیا بوده است. سهم مشاغل غیررسمی از کل مشاغل ایتالیا ۲۰ درصد بوده که قطعاً با بحرانهای اخیر این مقدار بیشتر هم شده است اما قبل از این بحرانها در کشورهایی شبیه ما مانند ترکیه این میزان به ۴۰ درصد رسیده بود. البته در کشور ترکیه با توجه به رونق اقتصادی اخیر این کشور سهم مشاغل غیررسمی کاهش یافته اما در ایران آمارها متفاوت است. پیش از مشکلات دو سال اخیر رقمهایی که برای بازار کار غیررسمی کشور برآورد میشد بین ۳۶ تا ۴۸ درصد متغیر بود. این رقم بزرگی است و به نظر میرسد در شرایط کنونی افزایش هم یافته است.
به نظر شما اگر این مشاغل غیررسمی در این شرایط رکودی نبودند اوضاع چه میشد؟
بالاخره مردم باید زندگی کنند. این اتفاق نشان از شکست سیاستهای عمومی دارد که در نتیجه خودش را در رشد مشاغل غیررسمی نشان داده است. گسترش بخش غیررسمی، به معنای کاهش درآمدهای دولت هم هست. چرا که دولتهایی که هزینههای آنها از مالیات تامین میشود نسبت به شغل حساسیت دارند و به همین دلیل به دنبال حفظ مشاغل هستند. چون مالیات این مشاغل منبع درآمد آن دولتها محسوب میشود اما در ایران وضعیت اینگونه نیست. چرا که منبع اصلی درآمد دولت در ایران نفت است و به همین دلیل دولتها خیلی توجهی به مشاغل و مالیاتی که از آنها میتوانند اخذ کنند نداشته و ندارند. به همین دلیل هم هست که نظام مالیاتی ما رشد نکرده و هنوز در اشکال اولیه خود مانده است و به همان اشکال پیشین کار میکند. اینها به دلیل آن است که دولت منبع درآمدی اصلی خود را از طریق استخراج نفت کسب میکند.
اگر دولتی بخواهد نسبت به رشد این مشاغل غیررسمی حساسیتی از خود نشان دهد چگونه میتواند با این مشاغل مواجه شود؟
در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین یکی از روشهایی که دولتها همواره سعی میکردند در پیش بگیرند این بود که اصلاً این پدیده اقتصاد غیررسمی را نادیده میگرفتند و اقدام فعالی برای آن انجام نمیدادند اما در سالهای اخیر سیاستهای بخش عمومی معطوف به این مساله شده و این کشورها سعی میکنند برای بخشهای غیررسمی قانون و چارچوبهای حمایتی فراهم کنند. مثلاً در این کشورها سعی میکنند قوانین کار را به گونهای کنند که این دسته از افراد را هم شامل شود تا این شاغلان مورد استثمار قرار نگیرند. چون عده عمده این اقشار کسانی هستند که برای فرد دیگری کار میکنند و به همین دلیل وضعیت برای استثمار آنها مهیاست. در واقع دولتها در آمریکای لاتین به دنبال آن هستند که حمایتهایی برای نیروی کار مشاغل غیررسمی فراهم کنند تا آنها مورد استثمار قرار نگیرند و با دادن یارانههایی یا پوششهای بیمهای به شاغلان این بخش، چارچوبهایی فراهم شود که دولت بتواند از نیروهای غیررسمی بازار کار حمایت کند. در مجموع این مساله به موقعیت اقتصادی دولتها هم بستگی دارد و این نحوه حمایت اکنون یکی از سیاستهایی محسوب میشود که دولتها به دنبال آن میروند. چون نوعاً کسانی که در این حوزه مشغول به کار هستند عمدتاً دستمزدهای پایینی دارند و متعلق به گروههای پایین درآمدی هستند که از این رو حمایت دولت را نیاز دارند.
از نگاه شما مشاغل غیررسمی در شاخصهای رسمی اقتصاد مثل تولید و تورم چقدر اثر دارد؟
مشاغل غیررسمی میتوانند در این شاخصهای اقتصادی نقش داشته باشند. مثلاً این عده از شاغلان با ارزش افزوده کار خود به میزان تولید ناخالص داخلی اضافه میکنند. فرض کنید جمعیت زیادی در بخش ساختمان یا حمل و نقل شهری به صورت غیررسمی کار میکنند، اینها کسانی خواهند بود که ارزش پولی کار آنها در تولید ناخالص داخلی محسوب میشود. در مورد تورم هم این بخش از بازار کار میتواند نقشهایی داشته باشد. چون خدماتی که شاغلان غیررسمی ارائه میکنند، میتواند به کاهش هزینه تورمی کمک کند. چون نوعاً هم دستمزد این شاغلان پایین است، بنابراین محصولات این بخش با بخش رسمی اقتصاد میتواند به راحتی رقابت کند. چرا که هزینهها در بخش غیررسمی نسبت به بخشهای رسمی پایینتر است، حتی ممکن است سود آن برای فعالان این عرصه بیشتر باشد.
به همین دلیل مورد اشاره شماست که برخی اقتصاددانان میگویند با رسمی کردن برخی بخشهای غیررسمی مانند صنایع دستی آنها دیگر با افزایش هزینهها قدرت رقابت خود را از دست میدهند.
اولاً اینکه باید بگویم مشاغل غیررسمی حذفشدنی نیستند. علاوه بر این، چون تعریف و ویژگی آنها همین غیررسمی بودن آنهاست، بنابراین کنترل آنها هزینهبر است و اگر شما نتوانید برای شاغلان این بخش شغل رسمی ایجاد کنید هرگز نمیتوانید آنها را حذف کنید. چرا که اگر بخواهید چنین کاری کنید باید توجهی هم به هزینههای این اقدام کنید. گاهی این هزینهها آنقدر بالاست که مثلاً ممکن است به شورش بینجامد. به طور مثال در کشور تونس جرقه اولیه انقلاب از برخورد با همین بخش غیررسمی اقتصاد زده شد. یک جوان با مدرک فوق لیسانس در حال دستفروشی بود که مانع کار او شدند و در مقابل او هم خودش را آتش زد. پس میتوان گفت تبعات برخورد با این بخش سنگین است. از سوی دیگر این بخش، مفری برای دولتهاست، به خصوص دولتهای واماندهای که خلق شغل رسمی ندارند. با پدید آمدن این بخش در بازار کار، بخشی از فشارهای بازار کار هم کاسته میشود، منتها اگر آن دولت، دولت فعالی باشد میتواند به ایجاد مشاغل رسمی هم فکر کند. در واقع میتواند همزمان ظرفیتهایی را ایجاد کند تا با رشد مشاغل رسمی و از آنجایی که این مشاغل تحت نظارت هستند مالیات پرداخت کنند و در نتیجه میزان درآمدهای مالیاتی دولت بیشتر شود. منتها این افزایش مالیات باید طوری باشد که منجر به افزایش تولید این بخش شود. از سوی دیگر چون درآمد مالیاتی این بخش وارد چرخه اقتصادی میشود، آن وقت میتوان این درآمد مالیاتی را برای بهتر و بیشتر کردن خدمات عمومی مثل آموزش و پرورش باکیفیتتر صرف کرد تا در نتیجه بخشی از هزینهها کاهش یابند و منجر به تواضع و تعادلی در این خدمات عمومی شوند. در واقع منطقیتر و صحیحتر این است که این مشاغل به مشاغل رسمی تبدیل شوند و اقتصادهای سالم اقتصادهایی هستند که بخش غیررسمی آنها کوچک است.
آمارهای رسمی بیکاری نشان از این دارد که افزایش جمعیت فعال طی سالهای اخیر به میزان مورد انتظار نبوده است، چرا که قرار بوده طی شش سال اخیر سالانه یک میلیون متقاضی شغل رسماً وارد بازار کار شوند اما در عمل تنها ۴۰۰ هزار نفر بر تعداد جمعیت فعال طی این مدت اضافه شده است. آیا این آمار نشان از رشد مشاغل غیررسمی دارد؟
البته مسوولان وقتی میخواهند محاسبه کنند اصلاً کاری ندارند که متقاضیان شغل کجا رفتند، بلکه بحث آنها، فقط این است که بر اساس تعاریف سازمان بینالمللی کار جمعیت فعال، جمعیت در سنین کار بین ۱۵ تا ۶۴ سال را در بر میگیرد. در این جمعیت فعال گروههای جمعیتی قرار دارند که در حال تحصیل هستند یا خانهدار شدهاند و به همین دلیل این تعداد را دیگر در جمعیت فعال محسوب نمیکنند. در واقع دیگر آنها را جزو گروه متقاضی شغل محسوب نمیکنند. اما در مورد مشاغل غیررسمی تصور میکنم این مشاغل طیف وسیعی را شامل میشود. شاید بتوان برای این مشاغل غیررسمی دو دسته را در نظر گرفت. مشاغل غیررسمی قانونی و مشاغل غیررسمی غیرقانونی یا همان مشاغل غیررسمی زیرزمینی. اینها یک طیف وسیعی را تشکیل میدهند که شاید مشاغل دیگری را هم در بر بگیرند. برای تخمین زدن میزان اینگونه مشاغل غیررسمی در بازار کار میتوان به مصداقهایی اشاره کرد. اکنون تمام کسانی که مثلاً مسافرکشی میکنند یا دستفروشها و کارگرهای ساختمانی جزو همین مشاغل غیررسمی هستند. علت آن هم این است که این گروه مالیات پرداخت نمیکنند، چون اصلاً شناسایی نمیشوند. اما همزمان طیفی هستند که خلاف قانون هم دارند عمل میکنند. مثلاً تولید کالاهای غیراستاندارد انواع غذاها یا محصولاتی مانند آبلیمو یا اینکه غذاهای خارج از استاندارد و مواد مخدر توزیع میکنند، اینها همه مشاغل غیررسمی غیرقانونی محسوب میشوند. اما ارزیابی من از تغییرات در این مشاغل این است که در هر دو بخش مشاغل غیررسمی قانونی و مشاغل غیررسمی غیرقانونی این حجم خیلی بزرگ شده است. البته این طبیعی هم به نظر میرسد. در همه کشورهای دنیا حجم مشاغل غیررسمی وقتی بزرگ میشود که یا مشاغل رسمی محدود شوند یا تعداد آنها شروع به کاهش کند و در این مواقع خیلیها مجبور میشوند اموال خود را بفروشند یا اینکه دست به کارهایی مانند دستفروشی بزنند تا بتوانند مشکلات مالی خود را مرتفع کنند. آن وقت در چند سال گذشته اقتصاد ما با تعطیلی واحدهای تولیدی مواجه بوده یا آسیبهای جدی به بخش تولید ما وارد شده است که به تبع این اتفاق، به اجبار یک طیف وسیعی از افراد به مشاغل غیررسمی ورود پیدا کردهاند. اینگونه افراد به اجبار به این بخش غیررسمی آمدهاند و به نظر میرسد این فقط مربوط به بخش غیررسمی قانونی نیست، بلکه بخشی از آنها هم به مشاغل غیررسمی غیرقانونی ملحق شدهاند که البته این قشر از آن قشر اولی درآمدهای به نسبت بیشتری دارند اما در مقابل ریسک کار آنها بالاتر است. با ادامه این روند و احتمال تعطیلی واحدهای تولیدی دیگر و خروج شاغلان این بخش، به نظر میرسد صدها هزار نفر دیگر در این چند ساله اگر بخواهند از بازار کار مهاجرت کنند به این بخش غیررسمی افزوده خواهند شد. با این اتفاق در واقع میزان عرضه نیروی کار متقاضی شغل کاهش مییابد، ضمن اینکه نکته مهمتر اعتبار داشتن یا نداشتن آمارهای رسمی است که باید دید اصلاً چقدر با واقعیت مطابقت دارند که بخواهیم بر اساس آنها تحلیل کنیم.
طرحهای اقتصادی اجراشده در سالهای اخیر مانند هدفمندسازی یارانهها چه تاثیری بر میزان مشاغل غیررسمی داشته است؟
با اجرای طرح هدفمندی یارانهها، بخش عمدهای از هزینههای بخش تولید افزایش یافت. وقتی هزینه بخش تولید بالا رفت، بسیاری از واحدها ورشکست شدند و همین ورشکستگی بیکار شدن تعدادی از کارگران را در پی داشت. خیلی از این کارگرانی هم که شغل خود را از دست دادند، گزینه دیگری جز اینکه به مشاغل غیررسمی بپیوندند ندارند. چرا که حتی اگر تخصصی هم داشته باشند پس از تعطیلی واحد آنها، دیگر واحد جدیدی راه نیفتاده است که بخواهند در آنجا مشغول به کار شوند. در نتیجه این عده از افراد به مشاغلی که دستمزد کمتری نسبت به شغل قبلی آنها دارد تن دادهاند و مجبور شدهاند این شغل را بپذیرند، ولو اینکه در بخش غیررسمی است. این مشاغل، هزینهبر هستند و در مقابل دستمزد کمتری دارند اما شاغلان آنها چاره دیگری ندارند. حتی در کشورهای غربی هم وقتی ما شاهد رکود در اقتصاد آنها هستیم میبینیم که تعدادی از شاغلان آنها که دیگر شغل خود را از دست دادهاند حتی اگر مشاغل تخصصی هم داشتند ناگزیر میشوند به سمت مشاغل غیررسمی با دستمزد پایینتر بروند، چون شغل دیگری نمیتوانند پیدا کنند. این تجربه را ما در کشورهای آمریکا و برخی کشورهای اروپایی مانند ایتالیا مشاهده کردهایم.
فکر میکنید سهم مشاغل غیررسمی در آن کشورها در آن شرایط رکودی حداکثر چقدر بوده است؟
قبل از بحرانهای اخیر در اروپا، در میان کشورهای اروپایی بالاترین میزان مشاغل غیررسمی در کشور ایتالیا بوده است. سهم مشاغل غیررسمی از کل مشاغل ایتالیا ۲۰ درصد بوده که قطعاً با بحرانهای اخیر این مقدار بیشتر هم شده است اما قبل از این بحرانها در کشورهایی شبیه ما مانند ترکیه این میزان به ۴۰ درصد رسیده بود. البته در کشور ترکیه با توجه به رونق اقتصادی اخیر این کشور سهم مشاغل غیررسمی کاهش یافته اما در ایران آمارها متفاوت است. پیش از مشکلات دو سال اخیر رقمهایی که برای بازار کار غیررسمی کشور برآورد میشد بین ۳۶ تا ۴۸ درصد متغیر بود. این رقم بزرگی است و به نظر میرسد در شرایط کنونی افزایش هم یافته است.
به نظر شما اگر این مشاغل غیررسمی در این شرایط رکودی نبودند اوضاع چه میشد؟
بالاخره مردم باید زندگی کنند. این اتفاق نشان از شکست سیاستهای عمومی دارد که در نتیجه خودش را در رشد مشاغل غیررسمی نشان داده است. گسترش بخش غیررسمی، به معنای کاهش درآمدهای دولت هم هست. چرا که دولتهایی که هزینههای آنها از مالیات تامین میشود نسبت به شغل حساسیت دارند و به همین دلیل به دنبال حفظ مشاغل هستند. چون مالیات این مشاغل منبع درآمد آن دولتها محسوب میشود اما در ایران وضعیت اینگونه نیست. چرا که منبع اصلی درآمد دولت در ایران نفت است و به همین دلیل دولتها خیلی توجهی به مشاغل و مالیاتی که از آنها میتوانند اخذ کنند نداشته و ندارند. به همین دلیل هم هست که نظام مالیاتی ما رشد نکرده و هنوز در اشکال اولیه خود مانده است و به همان اشکال پیشین کار میکند. اینها به دلیل آن است که دولت منبع درآمدی اصلی خود را از طریق استخراج نفت کسب میکند.
اگر دولتی بخواهد نسبت به رشد این مشاغل غیررسمی حساسیتی از خود نشان دهد چگونه میتواند با این مشاغل مواجه شود؟
در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین یکی از روشهایی که دولتها همواره سعی میکردند در پیش بگیرند این بود که اصلاً این پدیده اقتصاد غیررسمی را نادیده میگرفتند و اقدام فعالی برای آن انجام نمیدادند اما در سالهای اخیر سیاستهای بخش عمومی معطوف به این مساله شده و این کشورها سعی میکنند برای بخشهای غیررسمی قانون و چارچوبهای حمایتی فراهم کنند. مثلاً در این کشورها سعی میکنند قوانین کار را به گونهای کنند که این دسته از افراد را هم شامل شود تا این شاغلان مورد استثمار قرار نگیرند. چون عده عمده این اقشار کسانی هستند که برای فرد دیگری کار میکنند و به همین دلیل وضعیت برای استثمار آنها مهیاست. در واقع دولتها در آمریکای لاتین به دنبال آن هستند که حمایتهایی برای نیروی کار مشاغل غیررسمی فراهم کنند تا آنها مورد استثمار قرار نگیرند و با دادن یارانههایی یا پوششهای بیمهای به شاغلان این بخش، چارچوبهایی فراهم شود که دولت بتواند از نیروهای غیررسمی بازار کار حمایت کند. در مجموع این مساله به موقعیت اقتصادی دولتها هم بستگی دارد و این نحوه حمایت اکنون یکی از سیاستهایی محسوب میشود که دولتها به دنبال آن میروند. چون نوعاً کسانی که در این حوزه مشغول به کار هستند عمدتاً دستمزدهای پایینی دارند و متعلق به گروههای پایین درآمدی هستند که از این رو حمایت دولت را نیاز دارند.
از نگاه شما مشاغل غیررسمی در شاخصهای رسمی اقتصاد مثل تولید و تورم چقدر اثر دارد؟
مشاغل غیررسمی میتوانند در این شاخصهای اقتصادی نقش داشته باشند. مثلاً این عده از شاغلان با ارزش افزوده کار خود به میزان تولید ناخالص داخلی اضافه میکنند. فرض کنید جمعیت زیادی در بخش ساختمان یا حمل و نقل شهری به صورت غیررسمی کار میکنند، اینها کسانی خواهند بود که ارزش پولی کار آنها در تولید ناخالص داخلی محسوب میشود. در مورد تورم هم این بخش از بازار کار میتواند نقشهایی داشته باشد. چون خدماتی که شاغلان غیررسمی ارائه میکنند، میتواند به کاهش هزینه تورمی کمک کند. چون نوعاً هم دستمزد این شاغلان پایین است، بنابراین محصولات این بخش با بخش رسمی اقتصاد میتواند به راحتی رقابت کند. چرا که هزینهها در بخش غیررسمی نسبت به بخشهای رسمی پایینتر است، حتی ممکن است سود آن برای فعالان این عرصه بیشتر باشد.
به همین دلیل مورد اشاره شماست که برخی اقتصاددانان میگویند با رسمی کردن برخی بخشهای غیررسمی مانند صنایع دستی آنها دیگر با افزایش هزینهها قدرت رقابت خود را از دست میدهند.
اولاً اینکه باید بگویم مشاغل غیررسمی حذفشدنی نیستند. علاوه بر این، چون تعریف و ویژگی آنها همین غیررسمی بودن آنهاست، بنابراین کنترل آنها هزینهبر است و اگر شما نتوانید برای شاغلان این بخش شغل رسمی ایجاد کنید هرگز نمیتوانید آنها را حذف کنید. چرا که اگر بخواهید چنین کاری کنید باید توجهی هم به هزینههای این اقدام کنید. گاهی این هزینهها آنقدر بالاست که مثلاً ممکن است به شورش بینجامد. به طور مثال در کشور تونس جرقه اولیه انقلاب از برخورد با همین بخش غیررسمی اقتصاد زده شد. یک جوان با مدرک فوق لیسانس در حال دستفروشی بود که مانع کار او شدند و در مقابل او هم خودش را آتش زد. پس میتوان گفت تبعات برخورد با این بخش سنگین است. از سوی دیگر این بخش، مفری برای دولتهاست، به خصوص دولتهای واماندهای که خلق شغل رسمی ندارند. با پدید آمدن این بخش در بازار کار، بخشی از فشارهای بازار کار هم کاسته میشود، منتها اگر آن دولت، دولت فعالی باشد میتواند به ایجاد مشاغل رسمی هم فکر کند. در واقع میتواند همزمان ظرفیتهایی را ایجاد کند تا با رشد مشاغل رسمی و از آنجایی که این مشاغل تحت نظارت هستند مالیات پرداخت کنند و در نتیجه میزان درآمدهای مالیاتی دولت بیشتر شود. منتها این افزایش مالیات باید طوری باشد که منجر به افزایش تولید این بخش شود. از سوی دیگر چون درآمد مالیاتی این بخش وارد چرخه اقتصادی میشود، آن وقت میتوان این درآمد مالیاتی را برای بهتر و بیشتر کردن خدمات عمومی مثل آموزش و پرورش باکیفیتتر صرف کرد تا در نتیجه بخشی از هزینهها کاهش یابند و منجر به تواضع و تعادلی در این خدمات عمومی شوند. در واقع منطقیتر و صحیحتر این است که این مشاغل به مشاغل رسمی تبدیل شوند و اقتصادهای سالم اقتصادهایی هستند که بخش غیررسمی آنها کوچک است.
دیدگاه تان را بنویسید