تاریخ انتشار:
روایتی از نمایش «روزگاری هامون» و بررسی بحران آب درشورای آتلانتیک
روزگار ناخوش دریاچه
دریاچههای رو به خشکی، منابع آبهای زیرزمینی رو به تقلیل، زمینهای بایر، آبهای آلوده، قطع و جیرهبندی آب آشامیدنی، عدم دسترسی روستاییان به آب پاک، مهاجرت اجباری، ضرر و زیان کشاورزان، توفانهای شن و نمک و آسیبهای بسیاری که به محیط زیست وارد شده، همه بر بحران آب در ایران گواهی میدهند.
دریاچههای رو به خشکی، منابع آبهای زیرزمینی رو به تقلیل، زمینهای بایر، آبهای آلوده، قطع و جیرهبندی آب آشامیدنی، عدم دسترسی روستاییان به آب پاک، مهاجرت اجباری، ضرر و زیان کشاورزان، توفانهای شن و نمک و آسیبهای بسیاری که به محیط زیست وارد شده، همه بر بحران آب در ایران گواهی میدهند. این بحران تمام کشور را شامل میشود و به خطری جدی برای دریاچه هامون، در مرز ایران و افغانستان تبدیل شده است.
تغییرات آبوهوایی، ساختوساز بیش از حد سدها و مدیریت نامناسب آب هامون که معاش مردم منطقه طی پنج هزار سال گذشته به آن وابسته بوده است، بقای این دریاچه را تهدید میکند. در میزگردی که پس از اکران فیلمهای مستند محمد احسانی در «شورای آتلانتیک» برگزار شد، شرکتکنندگان این بحران را مورد بررسی قرار داده و درباره راهحلهایی که ایران، افغانستان و جامعه بینالملل میتواند از آن بهرهمند شود، صحبت میکنند.
باربارا اسلاوین، سرپرست برنامه «آینده ابتکار ایران» در شورای آتلانتیک برنامه را اینگونه آغاز کرد: اکثر اوقات درباره موضوع هستهای یا مسائل مختلف مربوط به ایران صحبت میکنیم اما امروز میخواهیم به مطلبی بپردازیم که برای مردم ایران به مراتب مهمتر از هر چیز است و آن «تغییرات آبوهوایی و از بین رفتن منابع آب» است. در ایران یک جنبش محیط زیستی به راه افتاده و بخت با ما یار بوده که توانستیم یک فیلمساز ایرانی را امروز به اینجا دعوت کنیم. محمد احسانی امروز مستند جدیدی که درباره دریاچه هامون ساخته است را نمایش خواهد داد. این منطقه که در مرز ایران و افغانستان واقع شده، در گذشته یک تالاب بسیار زیبا بود اما همانطور که در مستند خواهیم دید، این روزها روزگار خوبی را سپری نمیکند.
پس از نمایش مستند و صحبت با محمد احسانی، میزگردی برگزار شد. اسلاوین سخنرانان را اینطور معرفی کرد: فاطمه امان، کارشناس مسائل ایران و جنوب آسیا که درباره اختلافات ایران و افغانستان بر سر آب نیز گزارش جدیدی تهیه کرده است، شیرجان احمدزی، رئیس مرکز مطالعات افغانستان در دانشگاه نبراسکا که در گذشته در مناصب مختلفی در دفتر ریاستجمهوری اسلامی افغانستان کار کرده است، او متخصص سیاستهای آبی افغانستان است. جرالد گالاوِی استاد مهندسی در دانشگاه مریلند با تمرکز سیاستهای منابع آبی و انعطافپذیری و مدیریت خطر و بلایای متاثر از تغییرات آبوهوایی و دیوید لیلین، که این برنامه با پیشنهاد او انجام شد. او بومشناسی است که در ایران زندگی کرده، روابط نزدیک و تجارب بسیاری درباره شهرهای حاشیهای ایران دارد و برای افزایش مبادلات علمی ایران و آمریکا تلاش میکند.
اسلاوین ادامه داد: مایلم از سازمان ملل تشکر کنم، به خصوص برنامه عمران ملل متحد (UNDP) که در تهیه این فیلم کمک کردهاند و همچنین از وزارت امور خارجه متشکرم که برای حضور محمد (احسانی) در این نشست یاری کرد و به ویژه خوشامد عرض میکنم به دکتر مهرآبادی، معاون رئیس دفتر حافظ منافع ایران در واشنگتن که امروز در اینجا حضور پیدا کردند.
فیلم «روزگاری هامون» به معرفی موقعیت جغرافیایی دریاچه هامون و اهمیت آن برای دو کشور ایران و افغانستان میپردازد. این مستند به معرفی آثار باستانی اطراف هامون پرداخته و با کارشناسان میراث فرهنگی این خطه صحبت میکند. تالاب هامون امروزه زیباییهایش را از دست داده و با بحران بیآبی درگیر است و همین بحران مشکلات اقتصادی متعددی در منطقه به وجود آورده است. مردم منطقه از مصائب بیآبی سخن میگویند و روزگاری که تالاب هامون برای آنها سرچشمه زندگی بود.
پیش از شروع گفتوشنود هیات سخنرانان، باربارا اسلاوین در توضیح فیلم محمد احسانی گفت: «فیلم فوقالعادهای بود. قسمتی از ایران را نشان داد که مردم زیادی با آن آشنا نیستند. این مردم، قشر فقیری هستند که روزگار سختی را میگذرانند.» و محمد احسانی را معرفی کرد: این اولین فیلم محمد نیست. او صاحب جوایز گوناگون در داخل ایران و مجامع بینالمللی فیلمسازان است. فیلمهای او بر موضوعات اجتماعی داخل ایران تمرکز دارد، یکی از مستندهایی که قبلاً ساخته «دریاچه تنها» نام دارد، که درباره دریاچه ارومیه در غرب ایران ساخته شده است. اینجا یک هیات متخصص عالی حضور دارد. از هر یک از کارشناسها سوالی خواهم پرسید و در انتها اگر زمان داشته باشیم، مهمانان نیز میتوانند سوالاتشان را مطرح کنند.
اسلاوین به زبان فارسی و با عبارت «خیلی ممنون» از محمد احسانی برای اینکه از ایران برای شرکت در این برنامه آمده، تشکر کرد و از او پرسید چگونه به موضوع دریاچه «هامون» علاقهمند شده است؟
محمد احسانی سخنانش را با سلام و تشکر آغاز میکند: در ابتدا از همه حضار تشکر میکنم و صحبتهایم را با آرزوی صلح و دوستی برای ساکنان زمین شروع میکنم. چرا که به نظرم میآید امروزه زمین و انسان دچار آسیب و محنتی شده است که لزوم همکاری بین همه دولتها و کشورها و ملتها را برای زدودن این چهره غمبار از کره زمین ضروری ساخته است، پس بهتر است که قبل از هرچیز باهم و با زمین مهربان باشیم. البته لازم میدانم که از شورای آتلانتیک و به خصوص خانم باربارا (اسلاوین) برای دعوت از من و ترتیب دادن این برنامه، تشکر کنم. و از آقای دیوید لیلین تشکر میکنم که من را به شورای آتلانتیک و دفتر برنامه عمران سازمان ملل در تهران معرفی کردند و از UNDP (برنامه عمران سازمان ملل)، که به من در تولید این فیلم یاری رساندند. سلام گرم فعالان محیط زیست ایران و آنها که در پروژههای بینالمللی فعال هستند را به شما میرسانم. اما در پاسخ به سوال (باربارا اسلاوین)، عرض کنم که چند سالی هست که محیط زیست یکی از دغدغههای اصلی من در ساخت فیلمهای مستند است. زمانی این در من اتفاق افتاد که ما شاهد خشک شدن دریاچهها و تالابهای ایران و شکل گرفتن مشکلات
زیستمحیطی بودیم و در این میان، افرادی که در پیرامون این دریاچهها زندگی میکردند و از مواهب طبیعی آن بهرهمند میشدند، دچار سرگردانی و آسیب شدند. بنابراین در این شرایط، وظیفه خودم دانستم که فیلمهای مستندی درباره خشک شدن دریاچههای ایران بسازم که البته دربرگیرنده فرهنگ بومی و آیینهای محلی و محیط زیست منطقه هستند. بنابراین، تفاوتی نداشت که این مشکل زیستمحیطی در کجای ایران اتفاق افتاده باشد، همه جای ایران سرزمین پدری ماست و نسبت به همه جای آن حس و علاقه میهن (دوستانه) داریم. تا به حال دو فیلم مستند با موضوع محیط زیست ساختهام که یکی درباره دریاچه ارومیه است، در شمال غرب ایران که بعد از دریاچه بحرالمیت بوده، که متاسفانه بخشهای وسیعی از آن خشک شده است. این فیلم که عنوانش «دریاچه تنها» است، تا حالا در داخل و خارج از کشور چندین بار به نمایش درآمده است. این را هم بگویم که اکنون در ایران عزمی همگانی برای حل مشکلات زیستمحیطی کشور به وجود آمده و کمپین «من دریاچه ارومیه هستم» نیز که از جانب هنرمندان با یک میلیون امضا به راه افتاده از سازمان ملل میخواهد ایران را در احیای این دریاچه کمک کند، چرا که نابودی یک
تالاب و زیستبوم، تنها نابودی یک محدوده جغرافیایی نیست و از منظر انسانشناسی و قومشناسی، نابودی یک اقلیم یعنی نابودی فرهنگها و ذخایر بشری. بنابراین حفظ تالاب هامون و زیستبوم این منطقه، از ضرورتهای تمدنها و بشر است.
باربارا اسلاوین، با تشکر از جواب محمد احسانی، از معصومه ابتکار، رئیس سازمان محیط زیست ایران، این جمله را نقل کرد: «فرصت زیادی برای حفاظت از منابع آبی نداریم و باید الگوی کشاورزی و آبیاری و... در بعضی مناطق تغییر یابد. اگر نتوانیم از کره زمین محافظت کنیم؛ آیندهای برای فرزندانمان نخواهد بود.» و به همین خاطر است که امروز این برنامه را برگزار کردیم. فاطمه امان، متخصص مسائل ایران و افغانستان است و به تازگی از این کشور بازگشته. او در گزارشی که اخیراً نوشته، به مشکلات آبی ایران و افغانستان پرداخته است. در فیلم به گوشههایی از آن اشاره شد اما از او میخواهم پیشزمینه تاریخی با جزییات بیشتری در اختیار ما قرار دهد و بگوید که این مناقشات در کجا صورت گرفته است و آیا ایران و افغانستان میتوانند بدون کمک و مداخله بینالمللی این مشکلات را حل کنند؟
فاطمه امان در ادامه میگوید: این داستان سر دراز دارد اما من تلاش میکنم آن را تا جای ممکن خلاصه کنم. این مناقشات به بیش از 140 سال پیش و قرن نوزدهم بازمیگردد، وقتی که افغانستان جزیی از قلمرو بریتانیا به شمار میرفت. ژنرال گلداسمیت، رئیس هیات انگلیسی، مرز ایران و افغانستان را درست روی جریان اصلی رود هلمند (هیرمند) قرار داد، بدون هیچ آمادگی و قراری که هرکس چه مقدار از آب سهم خواهد برد. این ماجرا در اصل ریشه و علت مشکلات ایران و افغانستان بر سر آب است. یک نوع تئوری توطئه میگوید: کار، کار انگلیسیهاست و اشاره به آن دارد که بریتانیاییها مسبب این منازعات هستند. مایلم به چند نکته اشاره کنم، از جمله اینکه ایالات متحده آمریکا چگونه به این ماجرا وارد شده و سعی کرده طرفین را به آرامش دعوت کند. البته کسی فکرش را هم نمیکند ولی آمریکا در این زمینه بسیار فعال بوده است. از اشاره به مشکلاتی که هر یک از طرفین در زمان دخالت انگلیس تجربه کردهاند، میگذریم. در دهه 30 میلادی، زمانی که ظاهرشاه، پادشاه افغانستان دست به اقداماتی برای توسعه کشاورزی زد، او از آلمان و ژاپن متخصصانی آورد تا کانالهای قدیمی رود هیرمند را بازسازی
کنند. اما کارشان به خاطر جنگ جهانی دوم متوقف شد. بعد از جنگ و به این خاطر که ژاپنیها و آلمانیها شکست خورده بودند، آمریکاییها وارد ماجرا شدند و افغانستان تبدیل شد به یک ویترین برای کمکهای خارجی آمریکا. متعاقباً یک شرکت آمریکایی کار در دره هلمند را آغاز کرد. هدف اصلی آنها این بود که کانالهای قدیمی را بازسازی کرده و سیستم بهتری برای آبیاری تعبیه کنند تا بازدهی کشاورزی افزایش یابد. در میانههای راه، شرکتها پیشنهاد دادند که کار را به دو سد مجزا توسعه دهند و نتیجه کار سدهای کجکی و ارقنداب بودند که در اوایل دهه 50 کامل شدند. در همان زمان که آمریکا وارد افغانستان شد، تصمیم گرفت طرفین مشاجره یعنی ایران و افغانستان را آشتی بدهد. مقامات آنها را به واشنگتن آوردند و یک هیات سه نفره تشکیل دادند. قرار بود تحقیقاتی انجام شود و پیشنهاداتی درباره تقسیم آب صورت گیرد. پیشنهادی ارائه شد که از جانب ایران رد شد، چرا که ایران حقابه بیشتری میخواست. این اتفاقات در دهه 40 افتاد، یعنی همان زمان که آمریکا تازه وارد افغانستان شده بود. سپس در دهه 50 نیز واشنگتن تلاش کرد این دو کشور را به میز مصالحه بکشاند که ناموفق بود. از بسیاری
مسائل مهم و جالب به خاطر ضیق وقت باید بگذریم تا به دهه 70 برسیم. سرانجام در سال 1973 توافق حاصل شد که جالب است بدانیم، تنها توافق بر سر آب در جنوب آسیاست. چرا که افغانستان و پاکستان نیز با هم اختلافاتی دارند، اما هرگز توافقی بین این دو صورت نگرفته است. بنابراین بخش بزرگی از این سازش، به کمک آمریکا صورت گرفتهاست. لازم است روی دو نکته تاکید کنم، یکی اینکه تمام دولتهای ایران- قبل و بعد از انقلاب- موضع یکسانی در برابر آب رود هیرمند داشتهاند و تمامی دول حاکم بر افغانستان، از زمان ظاهرشاه تا بعد از سقوط طالبان نیز، نظر یکسانی در این رابطه داشتهاند. میتوان گفت این موضوع در داخل افغانستان تبدیل به یک موضوع ملی و ممر اصلی معیشت مردم شده است. برای تهیه گزارشم در کابل با مردی مصاحبه کردم که میگفت این احتمال وجود دارد که سقوط ظاهرشاه یکی از دلایل توافق با ایران بوده که خود زمینهساز براندازی حکومت شد! هنوز اقداماتی میشود انجام داد، نباید فراموش کرد که چند قرن پیش، اینها در کنار یکدیگر زندگی میکردند و بدون هیچ مرز و توافقی با هم از آن آب استفاده میکردند. پس هنوز این امکان وجود دارد که سر یک میز بنشینند و با
هم مذاکره کنند. نکته مهم دیگری که خوشبختانه طرف ایرانی متوجه آن شده، این است که مدت بسیار مدیدی بر سر آب مناقشه کردند. جناب آقای میدانی، یکی از مسئولان ارشد وزارت نیرو گفته: مدت زیادی که به چانهزنی بر سر آب مشغول بودیم، در این مدت باید بر اهمیت حفظ این اکوسیستم تمرکز میکردیم که در واقع یک مشکل منطقهای است، نه مشکل صرفاً ایران یا افعانستان، بلکه تمام منطقه از این موضوع متاثر شده است. این کار نیازمند کمک بینالمللی است که تاکنون خوب بوده است.
در انتهای صحبتهای فاطمه امان، باربارا اسلاوین با تاکید بر اینکه بقای هامون نیازمند حمایت بینالمللی بیشتری است، در رابطه با تغییرات آبوهوا در منطقه توضیح داد: در طی تاریخ، ایالات متحده مسوول تولید و انتشار30 درصد از کربنی است که امروزه در هوا وجود دارد و فکر میکنم باید نقش خود را ایفا کند. اما امروزه چین مقام اول را داراست. بنابراین باید به تلفیقی از تغییرات آبوهوایی، خشکسالی و سوءمدیریت منابع آبی رسیدگی شود. در مرحله بعد از شیرجان احمدزی، که افغان است و تخصص فراوانی در این منطقه دارد، میخواهم نظر دولت افغانستان و عقیده شخصیاش را درباره این نزاع و راهحلهای آن بپرسم.
شیرجان احمدزی ضمن تشکر، گفت: همانطور که همکارم فاطمه امان اشاره کرد، تاریخچه این مساله به بیش از 100 سال پیش بازمیگردد. اولین بار در سال 1872 و در زمان ژنرال گلداسمیت بود و دوران مک مولن. آن زمان که مرز بین ایران و افغانستان از سوی انگلیسیها تعیین شد. در آن دوران افغانستان کشور مستقل، اما متاسفانه ضعیفی بود، تحت سلطه حکومت بریتانیا. سوال اینجاست که اگر به این منطقه روی نقشه و جایگاه آن در افغانستان نگاه کنید، متوجه خواهید شد که این مشکلات از کجا نشات گرفتهاست. موضوع به سالها پیش بازمیگردد. موضع دولت جدید در این رابطه این است: به هیچ وجه مذاکره نمیکنیم. و دلیلی هم دارد. بیش از 40 سال گذشته و در دره هلمند هیچ اتفاقی نیفتاده است. دو سدی که روی این دره است، کجکی و ارقنداب، تقریباً خراب شدهاند. قرار بوده دیوارها را بالاتر ببرند، اما عمر این سدها تقریباً به انتها رسیده است و تا جایی که ممکن بوده کار کردهاند. دولت نیز همواره در هراس است که اگر با همسایگانمان بر سر میز مذاکره بنشینیم، دانش و نیرو و تکنولوژی کافی برای مقابله با آنها را نداریم، بنابراین به طور خودکار شکست خواهیم خورد. من در کتابم، با معاون
وزیر صحبت کردهام که به من گفت، همیشه حق با قوی است. در این مورد نیز، قوی یعنی ایران. که از نظر دانش، تخصص و توانایی، بهتر از هر کسی میتواند آب را در آن ناحیه مدیریت کند. در نتیجه تا زمانی که افغانستان نیز شرایطش را داشته باشد که سر میز مذاکره بنشیند و گفتوگوها به نحوی پیش برود که به نفع ملت هر دو کشور باشد، دولت حاضر به مذاکره علنی نخواهد شد. دلایل متعدد دیگری وجود دارد که در کتابم، «منابع فرامرزی آب در افعانستان: تغییرات آبوهوا و پیامدهای استفاده از زمین»، به آنها اشاره کردهام. نکته دیگر، تاثیرات تغییرات آبوهوایی و انسانی بر دریاچه هامون است. طی 30 سال گذشته، 50 درصد از یخچالهای طبیعی افغانستان خشک شدهاست. این مقدار زیادی است. رود هلمند (به فارسی: هیرمند) در افغانستان نیز از این یخچالهای طبیعی سرچشمه میگیرد. خب حالا میگوییم افغانها خیلی آب مینوشند که 50 درصد آبها خشک شده است. مشکل دیگر در این ناحیه، که در فیلم دیدیم- البته بیشتر فیلم در ایران بود، ای کاش محمد میتوانست به آن طرف مرز برود و از منطقه زرنج افغانستان نیز فیلمبرداری کند. در آنجا مردم آب آشامیدنی ندارند و تانکرهای آب را از آن سوی
مرز خریداری میکنند. اگر حتی 30 متر چاه حفر کنند، آبی وجود ندارد و این مساله بیدلیل نیست. ادعا میشود که آب هامون بیرون کشیده شده است. مشکلات هامون از مسائل طبیعی و انسانی ناشی میشود و نمیتوانیم یکدیگر را بر سر اینکه چه کسی آب بیشتری مصرف کرده، ملامت کنیم. 90 درصد رود داخل قلمرو افغانستان قرار دارد و معاش شش میلیون نفر و هزاران هکتار زمین وابسته به آن است. میبینیم که هر دو طرف از مصائب بیآبی در این ناحیه رنج میبرند و باید نحوه رفتارمان و مدیریت را تغییر دهیم. آیا واقعاً راهی برای کاهش وابستگیمان به هامون پیدا کردهایم؟ آیا باید بر ناحیههای اطراف تمرکز کنیم؟ چرا که از این آب برای شهر زاهدان نیز استفاده میشود که در جنوب هامون قرار دارد. نتیجه این است که ما به یک راهکار منسجم و همهجانبهنگر نیاز داریم که تمام مشکلات مربوط به دره رود هیرمند را دربر گیرد. در این زمینه همواره نیاز به کمک جامعه بینالمللی احساس میشده چرا که از 40 سال پیش تاکنون، افغانستان در این رابطه هیچ کاری نکرده است. آبی که به دریاچه هامون میریزد به خاطر دلایلی مانند کمبود پتانسیل، جنگ و مشکلات سیستم آبیاری، کنترل نشده است.
تغییرات آبوهوایی نیز موضوع موثری بوده است، پس نیازمند یک استراتژی منسجم هستیم. اخیراً موضوع آب بین رئیسجمهور غنی و رئیسجمهور روحانی به بحث گذاشته شد. متاسفانه این دو کشور از آب برای مسائل سیاسی استفاده کردهاند، کاملاً بدون توجه به موضوعات بشردوستانه و اینکه این مناقشات چه تاثیراتی بر زندگی افرادی میگذارد که در اطراف دریاچه زندگی میکنند. هر آنچه در فیلم مشاهده کردید، در آن طرف مرز بدتر است. همانطور که گفتم اگر 30 متر چاه حفر کنیم، به آب نمیرسیم. بین آبهای زیرزمینی و هامون، ارتباط مستقیم وجود دارد: هرچه از هامون آب بیشتری برداشت شود، سطح آبهای زیرزمینی نیز پایینتر میرود. بنابراین دستیابی به راهحل در این زمینه نیازمند همکاری دو کشور و البته کمک مجامع بینالمللی است.
پس از صحبتهای شیرجان محمدزی، باربارا اسلاوین در استراحتی کوتاه، کلیپ کوتاهی نشان داد که از مشکلات مردم افغانستان در آن سوی مرز ساخته شده بود و مصائبی را به تصویر میکشید که افغانها برای کندن چاه و رسیدن به آب آشامیدنی متحمل میشوند. اسلاوین ادامه داد: من فکر میکنم این یک مساله بزرگ امنیتی است و جامعه بینالملل باید در برابر آن تصمیمی اتخاذ کنند. او در ادامه از پروفسور جرالد گالاوی، استاد دانشگاه مریلند، پرسید: با توجه به تجارب شما، در چنین شرایطی که هر دو کشور برای یک قطره آب مستاصل هستند، چگونه میتوان دو همسایه را به همکاری واداشت؟
پروفسور جرالد گالاوی در ادامه گفت: جالب است که این ماجرا من را یاد کالیفرنیا انداخت. کافی است روزنامهها را بخوانیم تا متوجه شویم همسایههای ما در کالیفرنیا نیز لزوماً همکاری نمیکنند. در ابتدا به مدت پنج سال در کمیسیون مشترک بینالمللی کار میکردم که مسائل مربوط به حقابه آمریکا و کانادا را بررسی میکرد. نکته اصلی، راهکار بسیار بنیادی و اولیهای بود که این دو کشور اتخاذ کردند: ما از آبهای این دو کشور حفاظت خواهیم کرد و لذا از محیط زیست محافظت خواهیم کرد. پس باید یک راهکار مشترک بین دو کشور بر سر اینکه چه کار میخواهند بکنند، وجود داشته باشد. و از آن لحظه به بعد، کمیسیونهای مشترک و مجامع بینالمللی میتوانند با دیدگاههای خوبشان مداخله کنند، همانطور که شیرجان گفت، اگر اطلاعات کافی نداشته باشی، نمیتوانی وارد مبارزه شوی. هر دو طرف برای رسیدگی به این موضوع باید از تجهیزات کافی برخوردار باشند، باید از موضوعات مورد بحث و علم مربوط به آن آگاه باشند و علمشان نیز باید خوب باشد. مضاف بر آن، باید بدانند که چه اتفاقی دارد میافتد. متاسفانه در جنوب شرق و جنوب آسیا، ما نظارت و سوابق طولانیمدت خوبی در دست نداریم.
موضوع استفاده از منابع آبی زیرزمینی، بسیار پیچیده و دشوار است. میتوانیم بگوییم اینجا و آنجا را حفر میکنیم چون به نظر میآید چیزی زیر آن باشد، اما هیچ قطعیتی وجود ندارد که تضمین کند شما از آنچه میکنید آگاه هستید. آبهای زیرزمینی در کالیفرنیا مساله کلیدی است و به همین ترتیب هم برای ایران و افغانستان و متاسفیم که رو به تهی شدن است. نکته دیگر آنکه، باید سیستم و راهکاری برای تقسیم آب وجود داشته باشد، با این موضوعات بسیار کوچک نمیتوان بدون برنامهریزی پیشرفت. اگر قرار است از بستر دریاچه آب کشیده شود و به جایی برده شود، یا مسیر آب به جای دیگر هدایت شود، باید رویکردهای لازم اتخاذ شود. نکته دیگر این است که هر دو کشور باید توافق کنند که در مصرف آب صرفهجویی کنند. امروزه این موضوع چالشبرانگیز و مهمی در سرتاسر جهان است. بله، درست است که برای مدتی میتوانیم چاه حفر کنیم و آب آنرا برای کشاورزی استفاده کنیم. اما آیا در مصرف آن صرفهجویی میکنیم؟ یعنی کمترین مقدار لازم را که برای رشد محصولات کافی است از آن برداشت میکنیم؟ اصولاً اینطور نبوده است، چرا که هزینهبر است و تکنولوژی خاصی دارد و سختیهای تعمیرات و
نگهداری آن ابزار تکنولوژی هم مطرح است. امروزه در سراسر جهان با این معضل روبهرو هستیم. از همه مهمتر، این است که هر دو کشور باید برای مدیریت این بحران متعهد باشند. سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) درباره کشورهای در حال توسعه، میگوید: ما در قرن 21 با بحران آب مواجه نیستیم، بلکه با بحران مدیریت آبها مواجهیم. این یعنی باید همه دست به دست هم بدهند تا راهکارهایی پیدا کنند. همانطور که قبلاً به فعالیت سدها اشاره شد، سوء عملکرد آنها مشکل خیلی بزرگی است؛ اگر آب را در زمان نامناسب آزاد کنند مشکلات زیادی به وجود میآورد. از آب میتوان برای مقاصدی استفاده کرد که به نظر خیلی خوب میرسند. میتوانیم در برخی سدها انرژی تولید کنیم. اگرچه در واقعیت، مصرف اصلی آن باید چیز دیگری باشد. یعنی تامین آب یا هرچیز دیگری اما نگاه به آن باید سیستماتیک باشد. نتیجه آنکه، اگر دو کشور راهکار مشترکی نداشته باشند و آن منبع طبیعی فوقالعاده و مشترکی که دارند، یعنی هامون را به قدر کافی ارج ننهند و ندانند چطور از آن استفاده کنند که به نفع هر دو کشور باشد، آن زمان پیشرفت در این زمینه بسیار سخت خواهد بود. زمانی که هر دو کشور به این درک
برسند، آنگاه میتوانند به پشتوانه علم و دانش و تعهد مدیریت خوب، به نتایج مناسبی برسند.
سخنران نهایی، دیوید لِیلین که نقش مهمی در تهیه فیلم محمد احسانی و برگزاری این شورا ایفا کرده، برای ایراد صحبتهایش به جایگاه میرود. او اظهاراتش را اینگونه آغاز میکند: اگر الان اوایل قرن نوزدهم بود این مشکل را نداشتیم، چون افغانستان بخشی از ایران بود. از باربارا ممنونم، مایه افتخار است که در چنین هیات برجستهای حضور دارم. کاملاً واضح است که چالش زیستمحیطی شدید در هر دو طرف مرز وجود دارد و همچنین مردمی که در فقر به سر میبرند اما این همه تقصیر یک کشور نیست. مساله این است که مردم حاشیهنشین سعی کردهاند تا آخرین قطره آب را برای معیشت و آشامیدن استفاده کنند، بنابراین در ملامت یک کشور خاص برای این شرایط نامساعد، سودی نیست. اخیراً اظهاراتی از اسکندر فیروز به دست من رسیده است. او قبل از انقلاب به مدت بیش از 15 سال در ایران نخستین رئیس و بنیانگذار سازمان محیط زیست بود و البته یکی از بستگان من است. این ناحیه از ایران تحت سازمان حفاظت از محیط زیست و ماهیگیری و همچنین خدمات پارکهای ملی است. اسکندر فیروز گفت: «لازم نیست بگویم که هامون برای بیش از چندین قرن یکی از مهمترین مناطق تالابی و منابع آبی برای ایران
بودهاست و آنچه در حال وقوع است، چنان فاجعهبار است که در باور نمیگنجد. از تغییر تالاب به کویر گرفته، تا مرگ صدها هزار نفر که برای معیشت به این آب وابسته بودند و بادهای شدیدی که در نتیجه جایگزین شدن دریاچهها با کویر، آلودگی دهشتناکی را به وجود آورده است.» اسکندر در اظهاراتش اشاره میکند که وقتی در سال 1973 به آنجا رفته بود چه پرندگانی وجود داشتند و اکنون تعدادشان تا چه اندازه تقلیل یافته است. در سه سال اخیر من در دریاچههای صابری و هیرمند هامون بودم، در اوایل زمستان که باید فراوانی آب باشد، آنها کاملاً خشک بودند. پدرم یک وکیل بینالمللی متخصص آبهای فرامرزی بود. او قبل از معاهده آبی سال 1973 به ایران مشورت میداد. وقتی یادداشتهایش را میخواندم، متوجه شدم هیچیک از دو کشور در آن زمان دغدغهای درباره زوال زیستمحیطی هامون یا صرفاً منابع آبی نداشتهاند. در هر ثانیه، دو مترمکعب آب برای هر فرد یا حیوانات تعبیه شده بود و 26 مترمکعب برای مصارف کشاورزی. هیچچیز برای محیط زیست در نظر گرفته نشده بود. مضاف بر زیانهای محیطی و اقتصادی، این معضل زندگی هزاران نفر در مرز سیستان و بلوچستان را به خطر انداخته است که
یکی از دغدغههای بزرگ ما در این منطقه است و باید هم اینطور باشد. اما مدیریت آب کار راحتی نیست. در ایالات متحده دولت فدرال مرتکب اشتباهات زیادی در غرب کشور شده است: برای مثال ساخت سدهای نامناسب، استخراج آبهای زیرزمینی و رود کلمبیا و... دولت ایران و افغانستان، با درک وخامت اوضاع و لزوم همکاری نزدیکتر درباره دریاچه هامون و مسائل آبی دو کشور، اخیراً تفاهمنامهای امضا کردهاند تا در موارد متعددی همکاری کنند. البته در حال حاضر به خاطر حضور طالبان در منطقه، عملیات توسعه زیرساختی در هلمند امکانپذیر نیست و این یعنی در رابطه با تعمیر سد کجکی، یا تکمیل سد کمال خان یا ساخت سد بخشآباد روی رود فرح هم نمیتوان کاری کرد. آشکار است که به هر حال سازمان ملل و بانک جهانی باید به ایران و افغانستان برای بازنگری در معاهده 1973 کمک کنند و هرآنچه لازم است برای حفاظت از زیستبوم هامون انجام شود. اکنون به تنهایی در استان سیستان و بلوچستان میشود کارهای زیادی در راستای احیای هامون و مدیریت آب انجام داد. مشخصاً دولت روحانی متوجه این ضرورت شده و حاضر است اقدامات لازم را به عمل بیاورد. به نظرم این نکته نیز شایان توجه است که دولت
ایران گفته، از سیستم و فناوری خارجی استقبال میکند. البته بانک جهانی در گزارشی در ماه می اعلام کرده که تصمیم ندارد در احیای محیط زیست به ایران کمکهای مالی تخصیص دهد.
لیلین در پایان سخنانش به نقل خاطرهای از زمان کارزارهای انتخاباتی ریاست جمهوری سال 92 پرداخت: من در آن زمان در ایران نبودم، اما اینطور بوده که وقتی روحانی به ارومیه رفته بود، دختر کوچکی به سمت او رفته و گفته «دکتر روحانی، لطفاً دریاچه ما را احیا کنید، اگرنه با اشک چشمانمان آن را پر خواهیم کرد.»
دیدگاه تان را بنویسید