شناسه خبر : 9903 لینک کوتاه

محمد درویش، محمد احسانی و شهربانو امانی از دلایل و مشکلات خشکی دریاچه هامون و ارومیه می‌گویند

روزگار ناخوش هامون

«کار در هامون از دست ما خارج شده و نگاه‌مان به طرف افغانی است که آیا حقابه ایران را می‌دهد که دشت سیستان جان بگیرد یا نه. اما در ارومیه وضع فرق می‌کند زندگی ارومیه دست ماست.» این را محمد درویش فعال محیط‌زیست می‌گوید محمد احسانی، مستندساز جوانی است که «روزگاری هامون» را ساخته. مستندی از هامون و مردمان سیستان. خودش می‌گوید اکران این فیلم در شورای آتلانتیک در واشنگتن همه مدیران سازمان ملل را متاثر کرده و حتی اشک حاضران را درآورده. به خصوص که «دیوید لیلین»، اکولوژیست جهانی در نقد این فیلم به نامه مردم ارومیه در ابتدای ریاست جمهوری حسن روحانی اشاره کرده. نامه‌ای که مردم گفته بودند اگر دولت برای دریاچه ارومیه کاری نکند مردم ارومیه با اشک چشمشان خود آب را به ارومیه برمی‌گردانند.

مرضیه محمودی

«کار در هامون از دست ما خارج شده و نگاه‌مان به طرف افغانی است که آیا حقابه ایران را می‌دهد که دشت سیستان جان بگیرد یا نه. اما در ارومیه وضع فرق می‌کند زندگی ارومیه دست ماست.» این را محمد درویش فعال محیط‌زیست می‌گوید و تاکید می‌کند ما در عرض 15 سال یک پهنه نیم میلیون هکتاری آبی را به یک پهنه کویری تبدیل کردیم و بزرگ‌ترین رخداد بیابان‌زایی قرن در نیمکره شمالی کره زمین را به نام خود زدیم، این همان چیزی است که درویش از آن به خشکسالی مدیریتی تعبیر می‌کند. درویش ماجرای روزگار ناخوش هامون را هم همین سوءمدیریت می‌داند. به گفته وی افغانستان حقابه ایران را نداد و ایران هم با حفر چاه‌نیمه‌های متعدد آخرین ذخیره‌های آب هامون را گرفت و ذخیره کرد برای روز مبادا که اگر خشکسالی شد مردم از بی‌آبی نمیرند. محمد احسانی، مستندساز جوانی است که «روزگاری هامون» را ساخته. مستندی از هامون و مردمان سیستان. خودش می‌گوید اکران این فیلم در شورای آتلانتیک در واشنگتن همه مدیران سازمان ملل را متاثر کرده و حتی اشک حاضران را درآورده. به خصوص که «دیوید لیلین»، اکولوژیست جهانی در نقد این فیلم به نامه مردم ارومیه در ابتدای ریاست جمهوری حسن روحانی اشاره کرده. نامه‌ای که مردم گفته بودند اگر دولت برای دریاچه ارومیه کاری نکند مردم ارومیه با اشک چشمشان خود آب را به ارومیه برمی‌گردانند. احسانی می‌گوید تماشای صحنه بی‌آبی هامون مدیران را متاثر کرد و برای کمک مالی احیای دریاچه هامون اعلام آمادگی کردند. اما احسانی از یک نگرانی جهانی در این خصوص خبر می‌دهد. اینکه کمک‌های مالی صرف احیای دریاچه‌ها نشود. این مستندساز جوان اما در این میزگرد از سازمان محیط‌زیست و مدیران ستاد احیای دریاچه ارومیه گلایه می‌کند که از کمک 15 میلیون‌تومانی برای تدوین فیلمش هم دریغ کرده‌اند و با کمک‌های اندک مردمی این دو فیلم را به جهانیان نشان داده است. شهربانو امانی، مشاور رئیس سازمان محیط‌زیست و نماینده دو دوره مجلس مهمان دیگر این میزگرد است. خودش می‌گوید برای جبران اشتباه سیاستگذاری‌هایش به محیط‌زیست برگشته؛ چون پل کلانتری زمان نمایندگی وی تبریز را به ارومیه وصل کرد. امانی خطاهای سیاستگذاری را می‌پذیرد، اما از نبود طرح‌های مطالعاتی گله می‌کند و می‌گوید ساخت این پل از سال 1342 مطرح بود و حتی گاهی امامان جمعه به فعالان محیط‌زیست نهیب می‌زدند که دریاچه را خشک کنند تا یک پهنه چند هزار هکتاری به کشاورزان سپرده شود. تاکید میزگرد اگرچه بر دو دریاچه هامون و ارومیه است، اما سرنوشت دیگر تالاب‌ها هم همین است. مشروح این میزگرد را در ادامه بخوانیم.



آقای احسانی فیلم «روزگاری هامون» را در مرکز فرهنگی آتلانتیک واشنگتن برای مقامات بلندپایه سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق تسهیلات محیط زیست جهانی و کارشناسان و استادان دانشگاهی در زمینه محیط زیست اکران کردید. به گواه برخی از شاهدانی که در این جلسه بوده‌اند نمایش این فیلم تاثیر بسزایی بر مخاطبان خود داشته. در این فیلم از معضلی صحبت شده که در صورت کنترل نشدن می‌تواند ابعاد ملی و جهانی داشته باشد. آقای احسانی به‌عنوان آغاز گفت‌وگو توضیحاتی در خصوص ساخت و اکران این فیلم بفرمایید.

محمد احسانی: فیلم «روزگاری هامون» به سفارش دفتر سازمان ملل در تهران با همکاری پروژه بین‌المللی مِنارید (برنامه توسعه پایدار و یکپارچه کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا) که وابسته به سازمان جنگل‌ها و مراتع است تهیه شد. دلیل تهیه فیلم این بود که سازمان ملل متحد توجه ویژه‌ای به هامون داشت. گری لوئیس، نماینده سازمان ملل متحد در ایران وابستگی خاصی به آن منطقه دارد. ایشان یک‌بار به همراه معصومه ابتکار، رئیس سازمان محیط زیست از این منطقه بازدید کرده‌اند و نوستالژی که به آن منطقه داشتند سبب شد به ما در ساخت این فیلم کمک کند. این چنین بود که ما این پروژه مشترک را بین دولت ایران و UNDP (برنامه پیشرفت و توسعه ملل متحد) اجرا کردیم. ایده اولیه این بود که ما با نمایش این فیلم در سطح بین‌المللی و داخلی توجه افکار عمومی و کارشناسان محیط زیست داخل و خارج و همه افرادی را که در مساله محیط زیست فعالیت می‌کنند به مساله هامون جلب کنیم تا بتوانیم با جلب کمک‌های مالی و مدیریتی قدمی برای احیای هامون برداریم. ما این فیلم را در ماه سپتامبر در مرکز فرهنگی آتلانتیک واشنگتن اکران کردیم. افرادی که در این برنامه شرکت کردند همه از افراد و کارشناسان طراز اول جهانی محیط زیست، سازمان ملل، بانک جهانی و افراد فعال در عرصه محیط زیست بودند. نماینده‌ای از دولت افغانستان هم در این اکران حضور داشت. چون می‌دانید که یکی از دلایل اصلی خشکی هامون مساله سدهایی است که افغانستان بر هامون زده و حقابه ایران را نمی‌دهد. پس حضور نماینده افغانستان در جلسه اکران این فیلم بسیار مهم بود. بعد از اکران این فیلم پنلی هم برگزار و صحبت‌های بسیاری در خصوص تالاب هامون مطرح شد. جمع‌بندی موضوع این بود که باید به هامون به‌عنوان یک میراث بشری نگاه کنیم. چون هامون تنها دغدغه ایران و افغانستان نیست. بلکه باید نگاهی فرامنطقه‌ای به آن داشته باشیم. در نتیجه سازمان ملل و نهادهای بین‌المللی برای احیای آن باید بسیج شوند و به ایران کمک کنند. این کمک‌ها هم می‌تواند کمک‌های مالی باشد و هم کمک‌های کارشناسی و برنامه‌ای برای بهره‌گیری از تجارب کشورهای دیگر برای احیای دریاچه هامون.

یکی از مواردی که در خصوص هامون مطرح می‌شود مساله سدهایی است که افغانستان روی این تالاب احداث کرده است. شما در فیلم خود هم به مساله تاثیر این سدها بر خشکی هامون اشاره کرده‌اید و هم به مساله حقابه‌ای که افغانستان باید به ایران بدهد. در زمان اکران فیلم شما، چه بحث‌هایی در این مورد طرح شد؟

محمد احسانی:
همان‌گونه که می‌دانید دریاچه هامون مرز مشترک آبی میان ایران و افغانستان است. یکی از دلایل عمده خشک شدن هامون هم سدهایی است که در افغانستان روی این دریاچه زده شده است. به همین دلیل افغانستان باید حقابه‌ای برای تغییر اکولوژیک این منطقه به ایران پرداخت کند. این، جدا از آن حقابه‌ای است که افغانستان سال‌هاست مدعی پرداخت آن به ایران است. کارشناسی هم که در این جلسه صحبت کرد از طریق نمایش اسلاید به همه نشان داد که حقابه اکولوژیک این دریاچه تاکنون به ایران پرداخت نشده است. نماینده افغانستان هم در این جلسه حضور داشت. وی به نگرانی‌های کشورش در خصوص مذاکره بر سر حقابه هامون اشاره کرد. وی می‌گفت نگرانی ما به این جهت است که چون ما به لحاظ امکانات فنی و موقعیت سیاسی با ایران برابر نیستیم از پیش می‌دانیم که بازنده مذاکره‌ایم. به همین دلیل مقامات افغان نگران پیش کشیدن این موضوع هستند. آنها به پیشینه تاریخی این مساله هم اشاره می‌کردند و می‌گفتند هرگاه پای این مساله به میان آمده دولتی در افغانستان سقوط کرده است! گویا در دولت ظاهرشاه تفاهمنامه‌ای در مورد هامون منعقد شده و همین تفاهمنامه به اعتراضات مردمی گسترده دامن زده و منجر به سقوط ظاهرشاه شده بود. به گواه نماینده افغانستان مساله هامون برای این کشور یک مساله استراتژیک است. چون حدود سه میلیون نفر در کنار هامون زندگی می‌کنند و زندگی آنها به کشاورزی وابسته است. اگر افغانستان بخواهد حقابه ایران را بدهد، با آن سه میلیون نفر چه کند. اما در کل آنچه در این جلسه طرح شد این است که افغانستان اعلام آمادگی کرد که حاضر است درباره هامون با ایران وارد مذاکره شود. اما مشروط به اینکه ایران شرایط افغانستان را هم در نظر بگیرد. اما هیچ‌کدام از این موارد سبب نشد که برآیند این جلسه این باشد که حق به افغانستان داده شود. یعنی به‌رغم پذیرش شرایط خاص افغانستان، اما تاکید بر همکاری افغانستان با ایران بود. چون مساله هامون تنها دغدغه ایران و افغانستان نیست و مساله‌ای جهانی است. از طرفی مساله هامون تنها از بین رفتن آب یک دریاچه نیست. این خشکی، فرهنگ این منطقه را تحت تاثیر قرار داده. مهاجرت از این منطقه افزایش یافته، اشتغال از بین رفته، گونه‌های گیاهی و جانوری و مشکلات زیست‌محیطی ایجاد کرده و ابعاد آن بسیار گسترده است. تبعات خشکی هامون به قدری است که نمی‌توان مساله حقابه هامون را فراموش کرد یا آن را به تاخیر انداخت.
من به‌عنوان یک مستندساز تنها کاری که توانستم انجام دهم ساختن فیلمی درباره هامون و گوشزد کردن مشکلات خشک شدن این تالاب بوده است. این فیلم توانست تلنگری را به جامعه جهانی بزند و بحث میان ایران و افغانستان را باز کند. اما پیگیری و به نتیجه رساندن این موضوع وظیفه وزارت امور خارجه و سازمان حفاظت محیط زیست است. این دیگر در حیطه کاری یک فیلمساز نیست.

در صحنه‌ای از فیلم دختری در سیاه‌چادر هست که روایت می‌کند دریاچه حدود 60 کیلومتر عقب‌نشینی داشته و آنها برای زندگی کنار هامون از روستاهای دیگر فاصله گرفته‌اند. دختر روایت می‌کند که دیگر نمی‌توانند به مدرسه بروند و از ناامنی گله می‌کند یا نگران برادر کوچک‌ترش که به مدرسه می‌رود. یا پدر دختر به سیاه‌چادرش اشاره کرده و می‌گوید تنها همین سیاه‌چادر برایش باقی‌ مانده است. این تصویر محیط زیست ماست. محیط زیستی که هرروز کوچک و کوچک‌تر می‌شود و تنها بیابانی باقی می‌ماند.

محمد درویش: اجازه دهید من مقدمه‌ای در مورد فیلم روزگاری هامون بگویم. این فیلم برای مخاطبی که اصلاً در جریان ماجرای هامون نیست می‌تواند بسیار تاثیرگذار باشد. این فیلم، فیلمی بسیار رئال است و دقیقاً به مشکل هامون و تبعات ناشی از خشکی هامون پرداخته. اما ای کاش فیلم امکانات و مجوزهای بیشتری داشت تا می‌توانست به آن طرف مرز ایران در افغانستان برود و نمایی از ارتفاعات هندوکش به مخاطب خود بدهد و به یکسری سوالات در سوی دیگر مرز هم پاسخ دهد. مساله میان ایران و افغانستان در خصوص هامون و حقابه‌ای که افغانستان باید به ایران بدهد یک ماجرای ادامه‌دار است. هیرمند رودی عظیم و پرآب است و مطابق تفاهمی که با طرف افغانستانی انجام شده باید دِبی معادل 26 مترمکعب در ثانیه که می‌شود حدود 800 میلیون متر مکعب در سال به ایران داده شود. این آورده -که در اغلب سال‌ها به ایران داده هم نشده- در مقابل حجم عظیم آب رود هیرمند چیزی نیست. 10 تا 15 سال اخیر دِبی رود هیرمند تا سه هزار مترمکعب در ثانیه هم ثبت شده که وارد ایران شده است. این نشان‌دهنده عظمت این رودخانه هزار و صدکیلومتری است. بستر سیلابی رودخانه را که مشاهده کنید می‌توان دریافت که این رودخانه چه توانی برای حمل آب داشته است. 800 میلیون مترمکعبی که حقابه ایران است دقیقاً برابر با برآورد طبیعی رودخانه اصلی ما در مرکز ایران یعنی زاینده‌رود است. اما این میزان تنها سهمی بسیار کوچک از کل آب هیرمند است. اگر ما فرض کنیم کل ظرفیت آب هامون پوزک و هامون سابوری و هامون هیرمند روی هم پنج میلیارد مترمکعب است، آن وقت می‌بینید که 800 میلیون مترمکعب یک‌هفتم این آب است و این میزان بسیار اندکی است، به‌ویژه اگر به تبخیر سالانه 4هزار میلی‌متری منطقه هم فکر کنیم. پس یکی از مهم‌ترین دلایلی که هامونِ ما را با مشکل مواجه کرد، حقابه‌ای بود که دولت افغانستان از ایران دریغ کرد. اما ما هم با مدیریت و تصمیمات نادرست بر حجم مشکل اضافه کردیم. اشتباه‌ترین کار ما این بود که ما چهار چاه‌نیمه در کنار هامون حفر کردیم. چاه‌نیمه‌ها در حقیقت راهی بود برای ذخیره آب در منطقه هامون برای زمان‌های خشکسالی.

محمد احسانی: نماینده افغانستان هم در جلسه اکران فیلم حضور داشت. وی به نگرانی‌های کشورش در خصوص مذاکره بر سر حقابه هامون اشاره کرد. وی می‌گفت نگرانی ما به این جهت است که چون ما به لحاظ امکانات فنی و موقعیت سیاسی با ایران برابر نیستیم از پیش می‌دانیم که بازنده مذاکره‌ایم. به همین دلیل مقامات افغان نگران پیش کشیدن این موضوع هستند.


چه شد که چاه‌نیمه‌ها ایجاد شد؟ در فیلم هم عنوان می‌شود که سه چاه‌نیمه وجود دارد و چاه‌نیمه چهارم هم فعال شده و این چاه‌نیمه‌ها به جای کمک به هامون، جان هامون را گرفته‌اند و بخشی از آب آنها هم مدام در حال تبخیر شدن است. گویا این چاه‌نیمه‌ها هم خود به عامل کاهش آب هامون تبدیل شده‌اند.

محمد درویش: بعد از خشکسالی شدیدی که در دهه 40 در ایران اتفاق افتاد، موج مهاجرت در منطقه سیستان و بلوچستان بالا گرفت. تعداد زیادی از مردم زابل به استان گلستان رفتند. برای جلوگیری از مهاجرت بیشتر مردم به دلیل خشکسالی ژاپنی‌ها مطالعاتی را انجام دادند و گفتند دشت سیستان دشتی است که مانند جلگه خوزستان ریزدانه است. در این منطقه نمی‌توان چاه زد و مشکل زهاب وجود دارد. به همین دلیل است که اراضی کشاورزی را مدام زهکشی می‌کنند که بتوانند مشکل آبیاری و شوری زمین‌ها را حل کنند. ژاپنی‌ها پیشنهاد دادند که بخشی از آب هیرمند را در یک چاه‌نیمه ذخیره کنند تا در روزهایی که با خشکسالی شدید مواجه می‌شویم این بتواند پدافند غیرعامل ما باشد و بتواند از مهاجرت مردم جلوگیری کند. فقط قرار بود یک چاه‌نیمه زده شود. اما دوستان کارشناس بعد از انقلاب گفتند چرا فقط یک چاه‌نیمه داشته باشیم؟! چرا فقط آب زابل را برای یک جمعیت اندک تامین کنیم؟ بیاییم جمعیت را افزایش دهیم. بیاییم تراز جمعیتی سیستان و بلوچستان را متناسب کنیم. اما توجه نکردیم که این برخلاف توان اکولوژیک منطقه سیستان است اما ما بی‌توجه به این مساله جمعیت این منطقه را افزایش دادیم. جمعیت بسیاری وارد این منطقه شد. بعد آمدیم چاه‌نیمه دو و سه را هم اضافه کردیم. بعد کارشناسان فکر کردند چرا هامون فقط باید آب زابل را تامین کند؟ چرا آب زاهدان را تامین نکند! چرا آب کرمان را تامین نکند! به این ترتیب ما به سمت خشک کردن هامون رفتیم.
ما الان سه «چاه‌نیمه» فعال داریم و چاه‌نیمه چهارم را هم زده‌ایم. این سه چاه‌نیمه 700 میلیون مترمکعب آب می‌گیرد و چاه‌نیمه چهارم به تنهایی 800 میلیون مترمکعب آب می‌گیرد که دقیقاً به اندازه کل حقابه‌ای است که باید از افغانستان بگیریم و این یک‌سوم کل آبی است که قرار است در هامون پوزک، سابوری و هیرمند جاری شود. این رقم در مقایسه با آب هامون بسیار ناچیز است اما برای ما رقم قابل توجهی است. فکر کنید اگر این یک و نیم میلیارد مترمکعب آبی که در چاه‌نیمه‌ها ذخیره شده در سطح هامون جاری می‌شد، ظرفیت گرمای ویژه افزایش پیدا می‌کرد، پوشش گیاهی بهتر می‌شد، چشمه‌های تولید گردوخاک کمتر می‌شد، تفاوت دمای شب و روز کاهش می‌یافت، نیاز اقلام زراعی کمتر می‌شد، حیات وحش به منطقه باز‌می‌گشت، کیفیت زندگی در منطقه افزایش می‌یافت و ریزگردها و کانون‌های بحرانی فرسایش بادی کمتر می‌شد. اما ما نتوانستیم مشکل هامون را حل کنیم. یعنی نه‌تنها مشکل هامون را حل نکردیم بلکه با زدن این چاه‌نیمه‌ها مشکل را بیشتر هم کردیم. می‌دانید مثال ساختن چاه‌نیمه‌ها برای ذخیره آب در منطقه هامون شبیه چیست؟ شبیه اینکه ما بگوییم کتاب خواندن بسیار خوب است. اما برای اینکه کتاب بخوانیم یک کتاب دیگر را آتش بزنیم تا در روشنایی آن بتوانیم یک کتاب دیگر بخوانیم. شما عامل پایداری زندگی در منطقه یعنی هامون را نابود کرده‌اید و آب را به چاه‌نیمه‌ها فرستاده‌اید که مردم از بی‌آبی نمیرند. خب مردم اگر از بی‌آبی نمیرند از گردوخاکی که روی سرشان می‌ریزد حتماً می‌میرند. از افزایش شدت گرما، از تفاوت دمای شب و روز از اینکه کشاورزی تعطیل می‌شود و دامشان نابود می‌شود می‌میرند. اینکه فقط زندگی کردن نیست. شما اینها را زنده نگه ‌داشته‌اید. بدون اینکه اینها طعم واقعی زندگی را بچشند.
حالا گلایه می‌کنیم که چرا افغانستان حقابه ما را نمی‌دهد؟ بیایید به طرف افغانی حق بدهیم. چون هر چه آب به هامون می‌آید ما از آن برای احیای تالاب استفاده نمی‌کنیم. ما همه را در چاه‌نیمه‌ها ذخیره می‌کنیم و می‌خواهیم مشکل آب کل کشور را از طریق آب هامون حل کنیم. اما خود هامون و مردم اطراف آن چه می‌شوند؟ مردم در سیستان و بلوچستان معیشت سختی دارند. کشاورزی و صنایع دستی و حصیربافی در این منطقه از بین رفته است. آقای احسانی در بخشی از فیلم زن و مردی را نشان می‌دهد که در حال حصیربافی هستند. این حصیربافی از بین رفته و دیگر وجود ندارد.

محمد احسانی: دقیقاً همین‌طور است. قدیمی‌های این منطقه حصیربافی بلدند جدیدها هیچ‌چیزی از این کارها نمی‌دانند. کسی دیگر در منطقه حصیربافی نمی‌کند.

محمد درویش: مردم سیستان دیگر حصیر نمی‌بافند. ظروف سفالی نمی‌سازند. ما اگر بخواهیم شفاف درباره سیستان صحبت کنیم باید شجاعت داشته باشیم و عملکردهای اشتباه خودمان را هم نقد کنیم. شاید شنیدن حرف‌های من برای طرف افغانی خیلی خوب باشد. شاید ما نباید این حرف‌ها را برای طرف افغانی بیان کنیم. اما برای خودمان که باید بیان کنیم. اگر افغانستان یک دولت قدرتمند مرکزی داشت و توسعه می‌یافت حتی یک قطره از آب هامون را به ایران نمی‌داد. اگر هنوز از طرف افغانستان آبی وارد هامون می‌شود دلیل آن این است که هنوز افغانستان توسعه ‌نیافته که سدهای متعدد بر هامون بزند. چون گنجایش «سد کجکی» در افغانستان دیگر افزایش نیافته است. وگرنه همان بلایی که ما با زدن سدهای دورود، ملاصدرا، سیوند، گتوند و کارون بر سر بختگان و دشت خوزستان درآوردیم افغانستان بر سر ما می‌آورد. ما خودمان محیط زیست‌مان را با زدن سدهای متعدد بر رودخانه‌هایمان صدمه زده‌ایم، حالا انتظار داریم که افغانستان به این مساله توجه کند و مشکل آب هامون را حل کند؟ افغانستان اگر به سمت توسعه برود و یک دولت قدرتمند مرکزی بر سر کار بیاید، مانند ترکیه عمل خواهد کرد. ترکیه به محض آنکه قدرت گرفت از ضعف دولت‌های مرکزی در عراق و سوریه استفاده کرد و طرح GAP (گپ) را اجرا کرد. 80 میلیارد مترمکعب آب را در روز روشن دزدید. 80 میلیارد مترمکعب یعنی 90 برابر حقابه‌ای که ما از افغانستان می‌خواهیم. یعنی 90 برابر رودخانه‌ای به بزرگی زاینده‌رود. فکر کنید اگر 90 رودخانه به بزرگی زاینده‌رود در ایران جاری شود ایران با بهشت تفاوتی ندارد. اما اعتراضی به ترکیه نشد. اقدام ترکیه سبب شد چشمه‌های تولید گردوخاک در عراق در میان‌رودان و سوریه از شش مورد در سال 1368 به 206 مورد در سال 1387 برسد. الان تعداد این چشمه‌های تولید گردوخاک به 300 مورد رسیده است. 5 /6 میلیون هکتار اراضی کشاورزی در عراق و سوریه نابود شده، تمام تالاب‌ها از بین رفته و مردم چیزی برای از دست دادن ندارند. مردمی که چیزی برای از دست دادن ندارند، به دینامیت‌های لغزان تبدیل می‌شوند، به عامل جریان‌های خشونت‌طلب تروریستی تبدیل می‌شوند. این می‌شود که موج ناامنی این کشورها تا قلب اروپا پیش می‌رود. بی‌توجهی به ملاحظات محیط زیستی چنین تبعاتی دارد. اما یک اعتراض کوچک به ترکیه نشد. از سوی دیگر وزارت نیرو اصلاً قبول ندارد که سدسازی‌های متعدد وزارت نیرو بوده که منجر به ایجاد بحران در ارومیه، بختگان، خوزستان و مناطق آلماگل، آلاگل آجی‌گل و منطقه جازموریان شده است. وزارت نیرو اصلاً چنین موضوعی را قبول ندارد. اگر بودجه عمرانی کشور اجازه می‌داد ما همچنان در حال ساختن سد در کشور بودیم. ما شانس آورده‌ایم که افغانستان هنوز سدها و چاه‌های متعدد بر هامون نزده و هنوز آبی در مواقع سیلابی وارد ایران می‌شود و ما داریم از آن استفاده می‌کنیم. اگر در افغانستان دو سد دیگر زده شود همین آب هم به ایران نمی‌رسد. الان افغانستان دو تفاهمنامه یکی با هندوستان و یکی با ترکیه امضا کرده که سد جدید ایجاد کند. اگر این سدها زده شود، سیستان بدون آب می‌ماند و ما در سیستان بدون آب هیچ حرفی برای گفتن نداریم.
در منطقه‌ای که الان زابل واقع شده، رضاشاه پادگانی ساخته که از مرز شرقی ایران محافظت کند. جایی که تنها قرار بود یک پادگان ساخته شود و جانمایی مناسبی برای ساخت شهر نداشت چون در مسیر باد غالب است. زابل دقیقاً در جایی قرار گرفته که هیچ شهری نباید قرار می‌گرفت. چون در دالان حرکت شن‌هاست. شهر طبیعی ما شهر سوخته بود که در خارج از این دالان قرار گرفته بود. ما زابل را درست در منطقه‌ای قرار دادیم که نباید و از طرفی اصرار هم کردیم که جمعیت زابل افزایش یابد و بدتر از همه اصرار کردیم که آب را در همین منطقه جمع کنیم. اما در این میان به تنها چیزی که توجه نشد ملاحظات اکولوژیک بود. بیشترین تعداد طرح‌های مهندسی مشاور در دشت سیستان اجرا شده حتی بیشتر از تهران. اگر شما وارد کتابخانه شرکت آب زابل شوید با یک فضای بسیار بزرگ با انبوهی از کتابچه‌ها مواجه می‌شوید که 10 سانت خاک روی آنها نشسته است. هزاران مطالعه انجام شده اما کسی به آنها مراجعه نمی‌کند. از سال 1338 شرکت‌های مهندسی مشاور کار کرده‌اند. اما بی‌نتیجه بوده چون صورت مساله را پاک کرده‌اند.

راهکار حل مشکل هامون چیست؟ ما چگونه باید مساله هامون و مشکلات آب در این ناحیه را مدیریت کنیم؟

محمد درویش: ما اگر می‌خواهیم مردم در زابل زندگی کنند باید برای طرف افغانی جذابیت ایجاد کنیم. افغانستان به شدت با کمبود برق و انرژی مواجه است. برای همین می‌خواهد سدهای برقابی بسازد. ما می‌توانیم برق افغانستان را تامین کنیم در مقابل افغانستان به ما آب بدهد. این بهترین راه است. غیر این راه که ما انگیزه و جذابیت ایجاد کنیم، هیچ راه دیگری برای اینکه این آب را با تضمین دریافت کنیم وجود ندارد. در عین حال باید حتماً جلوی چاه‌نیمه چهارم را بگیریم. حتماً باید این چاه‌نیمه را متوقف کنیم. جمعیت 500 هزارنفری زابل نباید افزایش یابد. همین 500 هزار نفر به 50 میلیون مترمکعب آب نیاز دارد. اولویت اول ما باید خیس کردن کف تالاب هامون باشد. همین که این تالاب خیس شود، پوشش گیاهی برگردد، ذرات گردوغبار کم شود، ظرفیت گرمای ویژه افزایش پیدا کند، ما کلی از راه را رفته‌ایم. نباید انتظار داشته باشیم که کل عرصه پنج میلیارد مترمکعبی هامون پر از آب شود. اگر واقعاً به این درک و فراست برسیم می‌توانیم امیدوار باشیم که حال هامون خوب شود و اگر حال هامون خوب شود مردم می‌توانند معیشت خود را تامین کنند.
محمد درویش: وزارت نیرو اصلاً قبول ندارد که سدسازی‌های متعدد وزارت نیرو بوده که منجر به ایجاد بحران در ارومیه، بختگان، خوزستان، و مناطق آلماگل، آلاگل آجی‌گل و منطقه جازموریان شده است. وزارت نیرو اصلاً چنین موضوعی را قبول ندارد. اگر بودجه عمرانی کشور اجازه می‌داد ما همچنان در حال ساختن سد در کشور بودیم.


یعنی در این حالت آیا اقتصاد و معیشت مردم باز باید به سمت کشاورزی برود؟

محمد درویش: دیگر نه! معیشت مردم سیستان نباید به سمت افزایش وابستگی به سمت منابع آب و خاک برود. ما می‌توانیم هامون را به قطب گردشگری تاریخی و فرهنگی تبدیل کنیم و همچنین از طریق بادهای 120روزه انرژی بادی تولید کنیم. ما در هامون یک توربین گذاشتیم اما شدت باد به قدری زیاد بود که توربین سوخت. چرا ما از این مزیت استفاده نمی‌کنیم؟ چرا همچنان در سیستان مردم باید از طریق دامداری و کشاورزی ناپایدار معیشت خود را تامین کنند که مجبور شویم اراضی را زهکشی کنیم، که زمین‌ها شور شوند، که دام‌ها تک‌علوفه‌های موجود را بخورند و منطقه بیابانی‌تر شود! برای مردم معیشت پایدار تامین کنیم آن هم از طریق تولید انرژی بادی و اکوتوریسم. ما دیگر نباید به سمت کشاورزی به خصوص کشاورزی ناپایدار برویم.

شهربانو امانی: من اولین باری که سیستان و بلوچستان را دیدم سال 76 بود. آن زمان هنوز هامون جان داشت. آخرین باری هم که از این استان بازدید کردم سال 93 بود که اوضاع هامون بسیار بد بود. در این میان در سال 85 هم سفری به سیستان داشتم. آن زمان داشتند یک چاه‌نیمه در سیستان می‌زدند و می‌گفتند ممکن است آب نداشته باشد اما باز هم چاه را می‌زدند. همان زمان کمبود آب در هامون و سختی معیشت تبعات اجتماعی خود را کم‌کم نشان داده بود. آنجا مشکلات معیشتی جدی وجود دارد. مشکلاتی که قطعاً الان با وضعیت کنونی آب بدتر هم شده است. دامنه فقر همان زمان هم در حال افزایش بود. اما این فقر وابستگی به آب تنها مختص ایران و هامون ما نیست.
در افغانستان هم مساله همین است. مردم در افغانستان به آب هامون وابسته‌اند. قطعاً هر کشوری در وهله اول منافع خود را در نظر می‌گیرد. اگر مجامع بین‌المللی و UNDP قرار است حمایتی کند اگر سازمان ملل نگران مساله محیط زیست است باید مردانه به عرصه عمل بیایند. زمانی که قرار شد مساله کشت خشخاش و تولید تریاک در افغانستان متوقف شود، مجامع بین‌المللی وعده دادند که کمک می‌کنند الگوی کشت کشاورزی را در افغانستان تغییر دهند. اما این اتفاق در عمل رخ نداد. نتیجه چنین مساله‌ای این است که دولت‌ها به هم و به سازمان ملل اعتماد نکنند.
ما در مقایسه با افغانستان حداقل از دانش و امکانات بهتری برخورداریم. اما 90 درصد آب کشور با راندمان 37درصدی در بخش کشاورزی مصرف می‌شود. حالا فکر کنید افغانستانی که از ما عقب‌تر هم هست همین وضعیت را دارد. یعنی شیوه آبیاری و بهره‌برداری از آب در آنجا هم با مشکل مواجه است. سازمان‌های جهانی اگر قرار است کاری کنند باید در این زمینه هم فعال شوند. ما باید حساسیت ایجاد کنیم. هم ما و هم افغانستان. ما اشتراکات فرهنگی بسیاری با افغانستان داریم و می‌توانیم با توجه به حساسیت‌های بسیار این مساله را برجسته کنیم.

الان وضعیت کدام دریاچه بدتر است، هامون یا دریاچه ارومیه؟ امید به احیای دو دریاچه چقدر است؟

شهربانو امانی: عمق فاجعه‌ای که من در هامون دیدم بسیار بالا بود. بحران هامون به قدری زیاد است که احتمالاً هرکسی این تالاب را ببیند بر خودش واجب می‌داند که از هامون حمایت کند. قطعاً وضعیت هامون بدتر است و ما اگر دریاچه ارومیه را رها کنیم به نسخه دوم هامون تبدیل می‌شود. هامون تابلوی آینده دریاچه ارومیه است.

محمد درویش: در یک جمله باید بگویم که در هامون دیگر کاری از دست ما بر‌نمی‌آید و امید است که طرف افغانی به ایران آب بدهد. اما مرگ یا زندگی ارومیه دقیقاً دست خود ماست و هیچ عامل بیرونی در این قضیه دخیل نیست. دلیل این مساله هم تفاوت میزان بارندگی در این دو منطقه است. میانگین بارندگی در هامون به‌طور متوسط 50 میلی‌متر است و ما هیچ امیدی نداریم که با افزایش بارندگی و رخداد ترسالی بتوانیم مشکل هامون را حل کنیم. حل مشکل هامون کاملاً وابسته به آبی است که از خارج افغانستان وارد می‌شود. در صورتی که در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه میانگین بارندگی در جاهای مختلف دو یا سه برابر هامون است. حوضه آبخیز ارومیه 1 /5 میلیارد هکتار وسعت دارد و میزان آب قابل استحصال آن 1 /7 میلیارد مترمکعب است. حالا شما این میزان را با کل کشور مقایسه کنید که 165 میلیون هکتار است و آب قابل استحصال آن در رویایی‌ترین شرایط 130 میلیارد مترمکعب بوده و الان به زیر 100 میلیارد رسیده است. همه چیز در ارومیه دست ماست و نجات ارومیه به این بستگی دارد که ما چگونه عمل کنیم. اما در هامون کار از دست ما خارج شده و باید دیپلماسی‌مان را فعال کنیم که مساله آب میان ایران و افغانستان حل شود.

شهربانو امانی: آذربایجان غربی دومین استان آبخیز کشور است. اگر ما درست پیش برویم امید احیا در دریاچه ارومیه وجود دارد. در هامون ما تنها امیدمان این است که دیپلماسی بتواند مشکل را حل کند.

محمد احسانی: هامون یک سرزمین خاص برای ایران است. زادگاه فردوسی و شاهنامه است. کوه خواجه در سیستان یک کوه باستانی است که با فرهنگ و اعتقادات دینی و مذهبی مردم درآمیخته است. من می‌خواهم قبل از همه این موارد به این مساله اشاره کنم که وقتی ما از بحران آب حرف می‌زنیم تنها مساله ما از دست رفتن آب و اقتصاد یک منطقه نیست. مساله از بین رفتن فرهنگ و آداب ‌و رسوم آن منطقه است. وقتی محیط زیست یک منطقه از بین می‌رود، در کنار آن ادبیات و موسیقی و اسطوره‌ها و فرهنگ آن منطقه هم از بین می‌رود. آسیب‌های فرهنگی و اجتماعی مرگ هامون کم از آسیب‌های اقتصادی نیست.

آقای احسانی علاوه بر فیلم روزگاری هامون، فیلمی هم از دریاچه ارومیه ساخته‌اند با عنوان «دریاچه تنها». مروری بر این مستند داشته باشیم و اینکه در مسیر ساخت این فیلم چه مشکلاتی وجود داشته و چه حمایت‌هایی را دریافت کردید؟

محمد احسانی: من تبریزی هستم. همه افرادی که در منطقه آذربایجان زندگی می‌کنند وابستگی نوستالژیکی به این دریاچه دارند. خشک شدن دریاچه ارومیه با آن بار خاطراتی که برای من داشت، به یک دغدغه تبدیل شد و سبب شد من مستند «دریاچه تنها» را بسازم. اما من در مسیر ساخت این فیلم با مشکلات بسیاری مواجه بودم. جدای از فیلم هامون که UNDP حامی مالی آن بود، من برای ساخت مستندهای دیگر با مشکل مالی مواجه بودم. این البته تنها مشکل من نیست. همه مستندسازانی که دغدغه محیط زیست دارند با مشکل تامین مالی پروژه‌هایشان مواجه‌اند.

گویا این موارد دغدغه هیچ فرد و سازمانی نیست که از مستندسازان محیط زیست حمایت مالی کنند تا ابعاد و مشکلات زیست‌محیطی برای همه مشخص شود.

محمد احسانی: من این مستند را با بودجه شخصی خودم و کمک مالی دوستانم به نتیجه رساندم و گاهی افرادی 50 تا 100 هزار تومان به پروژه کمک کردند و ما با مشکلات مالی بسیار این کار را پیش بردیم. این فیلم در جشنواره سالانه محیط زیست سازمان ملل نمایش داده شد و جوایزی را هم برد و همین فیلم ارومیه بود که سبب شد سازمان ملل در ایران ساخت فیلم هامون را به من پیشنهاد بدهد. این فیلم به گواه مدیران سازمان ملل بهترین فیلمی بود که درباره دریاچه ارومیه ساخته شده و به ابعاد مختلف خشکی ارومیه جامع و کامل نگاه کرده بود. اما من خودم قبول دارم که این فیلم به خوبی هامون نیست. چون من در ساخت «دریاچه تنها» هیچ حامی مالی و اجتماعی نداشتم. من گلایه شدیدی از سازمان محیط زیست دارم. دوستان گفته بودند آقای عیسی کلانتری، دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه هم در میزگرد حضور دارد. ای‌کاش ایشان اینجا بودند.

ایشان قرار بود به میزگرد بیاید اما چون آقای رضا کیانیان در سفر بودند و نتوانستند خودشان را به میزگرد برسانند ایشان هم گفتند چون آقای کیانیان نیست، نمی‌آیند.

محمد احسانی: زمانی که فیلمبرداری فیلمم تمام شد من به ستاد احیای دریاچه ارومیه مراجعه کردم تا 15 میلیون تومان اعتبار برای تدوین این فیلم بگیرم. تا آن زمان 30 میلیون تومان هزینه فیلمبرداری شده بود و ما به 15 میلیون پول برای اتمام کار نیاز داشتیم. استقبال برای این کمک در ابتدای امر بی‌نظیر بود و حتی به من گفتند ما مدت‌هاست دنبال چنین مستندی هستیم و 15 میلیون تومان هیچ پولی نیست! نقطه‌ای است در برابر میلیاردها پولی که برای احیای این دریاچه به ما داده‌اند. اما من حدود سه ماه منتظر دریافت این اعتبار بودم که دست آخر هم تامین نشد! من وقتی از ستاد احیای دریاچه ارومیه و کمک مسوولان ناامید شدم، باز هم به مردم و دوستان خودم مراجعه کردم و با کمک‌های مردمی بود که من توانستم این کار را هم جمع کنم.

آنچه ما در مستند «دریاچه تنها» می‌بینیم، شرایط نامطلوب دریاچه ارومیه است. آب دریاچه تا حد زیادی خشک شده. شوری آب دریا از 80 گرم در لیتر به 400 گرم رسیده و دریا عقب‌نشینی کرده است. چه شد که کار دریاچه ارومیه به اینجا کشید؟ برخی احداث پل شهید کلانتری را که در سال 87 احداث شد، یکی از دلایل اصلی مشکل دریاچه ارومیه می‌دانند. پلی که در زمان حضور شما در مجلس احداث شد.

شهربانو امانی: من این اشتباه سیاستگذاری را رد نمی‌کنم و معتقدم اولین مقصر خشکی دریاچه ارومیه سیاستگذاری‌های غلط ماست. ما این سیاستگذاری و تصمیم اشتباه را می‌پذیریم. این پل نباید روی دریاچه ارومیه زده می‌شد. اما تصمیم برای ساختن پلی که تبریز و ارومیه را به هم وصل کند تصمیمی مربوط به دهه 80 نبود. از سال 42 همزمان با تدوین طرح آمایش سرزمین، برنامه‌ای برای توسعه این منطقه نوشته شد و احداث این پل بر دریاچه ارومیه از همان سال‌ها عنوان شد. پدران ما همیشه می‌گفتند قرار است پلی روی دریاچه ارومیه ساخته شود. حتی مردم در سال 58 بخشی از دریاچه را با سنگ پوشاندند و امام‌جمعه وقت ارومیه نماز جمعه‌ای در آنجا خواند. سال 75 که من به‌عنوان نماینده ارومیه به مجلس رفتم مساله احداث پل مطرح بود. همه مردم آن زمان در مورد این پل صحبت می‌کردند. عده‌ای می‌گفتند قرار است ژاپنی‌ها این پل را احداث کنند و عده‌ای دیگر می‌گفتند کره‌ای‌ها مشغول مطالعات آن هستند. من همان زمان پیگیری زیادی انجام دادم که طرح مطالعاتی ساخت این پل را ببینم اما هیچ طرح مطالعاتی وجود نداشت. البته جالب است بدانید هنوز هم هیچ طرح مطالعاتی وجود ندارد که بگوید چقدر از مشکلات فعلی دریاچه ارومیه به پل شهید کلانتری مربوط است و چقدر به عوامل دیگر. اما همان زمان کلی توجیهات زیست‌محیطی برای احداث این پل وجود داشت. مانند کاهش مصرف بنزین و موارد این چنینی. ما همان زمان نشستی در سازمان محیط زیست برگزار کردیم و قرار شد 60 درصد بودجه طرح جامع مطالعات دریاچه ارومیه را آذربایجان شرقی و غربی بر عهده بگیرد و 40 درصد این بودجه را هم سازمان محیط زیست تامین کند. این را هم بگویم که سال 76 که این موضوعات مطرح شده بود، پرآب‌ترین سال در تراز آبی دریاچه ارومیه بود. به‌طوری که روستاییان اطراف دریاچه مدام از افزایش آب و ریختن آن به زمین‌های کشاورزی‌شان گله می‌کردند. من از پلی که روی دریاچه ارومیه زده شده دفاع نمی‌کنم، اما این نکته را باید بگویم که طرح توسعه استان آذربایجان غربی بر توسعه کشاورزی و صنایع تبدیلی استوار است. چه من سر کار باشم و چه هر فرد دیگری، مردم آذربایجان غربی تنها مطالبه‌شان توسعه کشاورزی است. مردم هیچ نگاهی به مسائل زیست‌محیطی و مشکلاتی که خشکی دریاچه ارومیه ایجاد می‌کند ندارند و حتی ما تمام مدت برای بستن چاه‌های غیرمجاز یا تغییر الگوی کشت و شیوه آبیاری با مقاومت‌های جدی مواجهیم. جالب است بدانید که چند سال قبل یکی از مقامات ارومیه نهیبی به محیط زیست زد که دریاچه آب شور به چه کار استان ما می‌آید. دریاچه را خشک کنید تا مردم در زمین آن کشاورزی کنند!
شهربانو امانی: پتانسیل‌های این منطقه برای تبدیل شدن به قطب گردشگری بسیار است. ما این پتانسیل‌ها را تقویت کنیم تا مخالفت‌ها برای کاهش سطح کشاورزی کم شود. ۳۰ درصد آب دریاچه ارومیه از کردستان تامین می‌شود. هر چه مردم در این استان هم بیشتر در جریان امور قرار بگیرند کمک و همراهی آنها را جلب خواهیم کرد.

وقتی قرار شد ما در آذربایجان غربی سدهای متعدد بزنیم این سوال را داشتیم که چه بلایی بر سر دریاچه می‌آید. اما مدام می‌گفتند مطالعات انجام شده مشکلی پیش نمی‌آید. من می‌پذیرم که بخش اندکی از مشکلات دریاچه ارومیه به‌واسطه تغییر اقلیم است اما بخش عمده آن مربوط به خالی کردن سفره‌های آب زیرزمینی است. سال 70 بومی‌های منطقه انزل ارومیه مدام می‌گفتند که آب چاه‌هایشان تلخ شده است. دریاچه همان سال‌ها اولین هشدارها را به ما داده بود. همان سال‌ها روند خشک شدن دریاچه آغاز شده بود. اما ما همچنان به خالی کردن آب سفره‌های زیرزمینی ادامه دادیم. ما همچنان سدهای متعدد در استان آذربایجان غربی که یکی از پرباران‌ترین استان‌های کشور است، زدیم.
وقتی منابع بخشی بر منافع ملی می‌چربد نتیجه این می‌شود که هر استانی سدی می‌زند. کشت دیم را به کشت آبی تبدیل می‌کند و دشت‌ها را غرق آب می‌کند. این شیوه آبیاری شیوه‌ای است که کشورهای دیگر 40 سال پیش انجام می‌داده‌اند و ما با آنکه با بحران آب مواجهیم هنوز هم همین شیوه را داریم.

طرحی انجام شد که نشان دهد چه میزان از مشکلات دریاچه ارومیه به پل کلانتری ربط دارد و سهم این پل چیست؟

شهربانو امانی: نه، هنوز هم هیچ مطالعه‌ای در این مورد انجام نشده. البته اخیراً قرار بود گزارشی تا پایان مهرماه آماده شود. البته کارشناسان محیط زیست این پل را یکی از عوامل اصلی مشکل دریاچه می‌دانند. چون کارشناسان محیط زیست معتقدند هر تغییری در محیط زیست منجر به تخریب آن می‌شود. اما همه علت‌ها محدود به پل کلانتری نیست. دوره‌ای شایع شده بود که پایه‌های پل منجر به شکسته شدن پوسته زمین شده و همه آب دریاچه یکباره خالی شده. هیچ زمین‌شناسی این مساله را تایید نکرد. عده‌ای می‌گفتند کف دریاچه چشمه‌های آب جوشان وجود داشته این را هم زمین‌شناسان رد کردند. البته باید بگویم منطقه‌ای که پل کلانتری زده شده از نظر رسوب‌گذاری دچار مشکل شده است. کف دریاچه هم سست است و سالانه چند میلی‌متر نشست می‌کند. اما الان اقداماتی انجام شده و حداقل کاری که انجام شده این است که روند تخریب دریاچه متوقف شده و امیدواری‌هایی ایجاد شده که بتوانیم مشکل را حل کنیم. آقای احسانی به دغدغه‌های محیط زیستی سازمان ملل اشاره کردند. اما من یک گلایه دارم. سازمان ملل هر سال میلیاردها دلار برای محیط زیست هزینه می‌کند اما وقتی دریاچه ارومیه به مشکل خورد و ما ستاد احیای دریاچه را در این دولت ایجاد کردیم، دست کمک به مجامع غربی دراز کردیم که کمک‌های فنی و کارشناسی بگیریم. ما آن زمان تحریم بودیم و آنها در انتقال دانش و کمک کارشناسی خست به خرج دادند.

محمد احسانی: مساله در سازمان ملل طرح شد. بگذارید من نکته‌ای را بگویم. هنگام نمایش این فیلم در واشنگتن یکی از بحث‌های اصلی که به آن پرداخته شد مساله تحریم‌های ایران بود. دیوید لیلین، اکولوژیستی است که مطالعات زیادی درباره محیط زیست ایران انجام داده است. ایشان هنگام اکران فیلم در واشنگتن صحبت‌های خودشان را با این جمله شروع کردند که وقتی حسن روحانی رئیس‌جمهور ایران شد مردم ارومیه نامه‌ای به ایشان نوشتند که اگر شما برای دریاچه ارومیه کاری نکنید، ما با اشک‌های چشم‌هایمان دریاچه را پر می‌کنیم. لیلین بعد گفتن این جمله گریه کرد و دیگر حاضران هم همه متاثر شدند. ایشان گفتند اگر هامون و بختگان و ارومیه خشکیده همه تقصیر ماست. اینها همه تقصیر کنگره آمریکاست. چون ایران تحریم شده قادر به حل مشکلات زیست‌محیطی خود نیست و ما باید کمک کنیم که این مشکلات برطرف شود. در آن جلسه این موضوع مطرح شد که لغو تحریم‌های محیط زیستی ایران یک برنامه کاری بود اما الان یک مساله اخلاقی شد. یعنی قرار شد تحریم‌های محیط زیستی ایران برداشته شود و کمک مالی قابل توجهی هم به ایران شود. اما آنها یک دغدغه بسیار جدی داشتند. آنها می‌گفتند اگر دو میلیارد دلار برای احیای هامون داده شود چه ضمانتی وجود دارد که حتما این پول برای احیای هامون هزینه شود. در اینجاست که نقش سازمان‌های مردم‌نهاد پررنگ می‌شود. اگر این بودجه‌ای که قرار است برای کمک به محیط زیست ایران داده شود از طرف سمن‌ها و نهادها هزینه شود ثمربخش خواهد بود و در جایی که باید هزینه می‌شود. اما اگر قرار باشد این پول صرف کتاب و نوشته و حق جلسه شود نتیجه‌ای نخواهد داشت. من فکر می‌کنم جاهایی مانند منارید می‌تواند در این میان کمک کند و برای پیشبرد اهداف محیط زیستی ایران قابل اتکا هستند.

وقتی مسائل محیط زیستی مطرح می‌شود پای سه عامل در میان است؛ یکی تغییرات اقلیمی دیگری مداخلات انسانی و دیگری سوء مدیریت. این سوء مدیریت چیزی است که ما در سال‌های گذشته شاهد آن بوده‌ایم. این سوء مدیریت ما را دارد به کدام سمت می‌برد و آینده ما با این سوءمدیریت چیست؟

محمد درویش: من همیشه می‌گویم ما بیشتر از اینکه نگران تغییر اقلیم باشیم نگران فرآیندی باید باشیم که من به آن خشکسالی مدیریتی می‌گویم. یعنی اینکه آدم‌ها در جاهایی قرار گرفته‌اند که به هیچ‌عنوان استعداد و توانایی اداره آنجا را ندارند. هرچند که اغلبشان افراد خوبی هستند و نیت‌های خیری دارند اما عملکردشان منجر به افزایش تخریب منطقه می‌شود. نمونه این موضوع ساخت نیروگاه شهید مفتح است که استاندار وقت همدان خواست اشتغال‌زایی ایجاد کند و رونق اقتصادی را به همدان ببرد. نیروگاهی که به دلیل توربین‌هایش نیاز به آب دائم داشت و در یک منطقه بی‌آب در دشت فامنین در همدان ایجاد شد. این مساله منجر به این شد که ما حاصلخیزترین دشت منطقه را از دست بدهیم. بزرگ‌ترین فرو‌چاله‌ها اتفاق بیفتد. موج مهاجرت ایجاد شود و خود نیروگاه هم‌اکنون در خطر نشست زمین است. نیت خیر بود اما چون ملاحظات تخصصی دیده نشده بود این اتفاقات افتاد. در مورد دریاچه ارومیه این فاجعه به مراتب غمبارتر است. ما آمدیم به بهانه افزایش اشتغال و خودکفایی و تولید محصولات کشاورزی وسعت اراضی کشاورزی را طی 25 سال از 320 هزار هکتار به 680 هزار هکتار افزایش دادیم. بسیاری از عرصه‌های کاربری مرتعی را به کشاورزی تبدیل کردیم و برای 360 هزار هکتار اضافی 6 /3 میلیارد مترمکعب آب می‌خواستیم. در حالی که حقابه اکولوژیک دریاچه ارومیه 1 /3 میلیارد مترمکعب است. ما نه‌تنها دریاچه ارومیه را قربانی توسعه نابخردانه کردیم بلکه مجبور شدیم چاه‌های بیشتری حفر کنیم تا بتوانیم کسری آب را جبران کنیم و فاجعه بزرگی را به وجود آوردیم که از آن به‌عنوان بزرگ‌ترین رخداد بیابان‌زایی قرن در نیمکره شمالی کره زمین یاد می‌شود. هیچ کشوری در هیچ کجای دنیا نتوانسته در عرض 15 سال یک پهنه نیم میلیون هکتاری آبی را به یک پهنه کویری تبدیل کند اما ما توانستیم. حالا ببینید ما چه مدیریتی داشته‌ایم!
شما پرسیدید که خشکی دریاچه ارومیه خطرناک‌تر است یا هامون؟ در دریاچه ارومیه ما 33 میلیارد مترمکعب آب داشته‌ایم در هامون پنج میلیارد مترمکعب. ما همه این آب‌ها را از دست داده‌ایم اما در دریاچه ارومیه ما شش برابر هامون آب از دست داده‌ایم. در دریاچه ارومیه ما باید دست‌کم به هفت میلیون نفر غذا بدهیم و معیشت هفت میلیون‌نفری را که در اطراف این دریاچه زندگی می‌کنند، تامین کنیم و باید سکونت این تعداد را پایدار نگه داریم. در حالی که کل قصه سیستان بین 500 تا 700 هزار نفر است. بنابراین در دریاچه ارومیه اگر این روند ادامه پیدا کند وضعیت بسیار مشکل می‌شود و ابعاد مختلف پیدا می‌کند. ما در هر جایی که بد عمل کرده‌ایم این مشکلات وجود دارد. خوشبختانه یک اتفاق مثبتی که در دریاچه ارومیه رخ داد این بود که ما توانستیم روند 20ساله کاهش سطح آب سفره‌های زیرزمینی را متوقف کنیم. از سال 1375 همواره سطح آب دریاچه ارومیه کاهشی بود. سال گذشته ما توانستیم کاهش آب را متوقف کنیم و امسال نسبت به سال گذشته یک متر بالاتر است. این نشان‌دهنده این است که اگر درایت انسانی را اعمال کنیم می‌توانیم بسیاری از این مشکلات را حل کنیم. ما باید در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه به سمت کاهش وابستگی مردم به منابع آب و خاک برویم. اما می‌دانید که اشتغال و توسعه در این منطقه همیشه وابسته به منابع آب و خاک بوده است. ما نمی‌توانیم به مردم بگوییم دست از کشاورزی بکشند و وابستگی‌شان را به آب کم کنند اما هیچ پیشنهاد جایگزینی نداشته باشیم. ما باید طرح‌های اقتصادی جایگزین به مردم پیشنهاد کنیم. ما باید برای رونق تجارت و ایجاد اشتغال از مرزهای آذربایجان، ارمنستان، ترکیه و عراق استفاده بیشتری کنیم. ما باید بتوانیم اکوتوریسم و توریسم فرهنگی و تاریخی را تقویت کنیم. اینها مواردی است که جای آنها در ستاد احیای دریاچه ارومیه خالی است. هنوز هم در ستاد احیای دریاچه ارومیه به دنبال این هستند که تولید چغندر را کم کنند یا به نحوی الگوی کشت را تغییر دهند. همه چیز همچنان حول‌وحوش کشاورزی و دامداری می‌چرخد و می‌خواهند سیستم این فعالیت‌ها را به‌روز کنند. در حالی که ما باید نگاه جامع‌تری داشته باشیم و از زاویه دیگری به این موضوع نگاه کنیم. اما این منطقه می‌تواند از طریق فروش برق خورشیدی درآمدزایی کند و مجبور نباشند که همچنان به تعداد دام‌ها و کشاورزی اضافه کنند. مجبور نباشند سیبی را بفروشند که حتی جوابگوی هزینه‌های تولید و برداشت محصول نیست. روند، روند خوبی است بالاخره ما برای اولین بار شاهد این هستیم که عصاره دانش علمی متخصصان ما به رسمیت شناخته شده و توانسته افزایش بحران را در دریاچه ارومیه مهار کند و حتی روند را معکوس کند و به سمت بهبود اوضاع برویم. اگرچه مقاومت‌های جدی وجود دارد. هنوز هم افرادی مانند برخی نمایندگان مجلس که می‌گویند اگر قرار باشد حقابه کشاورزی را کم کنید ما نفت روی خودمان می‌ریزیم و خودمان را آتش می‌زنیم. اگر قرار باشد وسعت اراضی کشاورزی کم شود ما مخالفت می‌کنیم.

دلیل این مقاومت‌ها چیست؟ همه می‌دانیم که خشکی ارومیه به یک مشکل ملی و حتی جهانی تبدیل شده و همه در حال تلاش برای احیای آن هستند. اما این مقاومت‌های داخلی توسط مردم بومی چیست؟

محمد درویش: اینها اقدامات پوپولیستی است. نماینده‌ای قبل از انتخابات نامه‌ای نوشت و خواست اماکن اجازه دهد که قلیان‌فروشی‌ها به کارشان ادامه دهند. این نامه را همه جا منتشر کردند که نشان دهند حامی مردم‌اند و اتفاقاً رای هم آورد. ما باید قبول کنیم که وقتی اجازه انتشار آزادانه اطلاعات را نمی‌دهیم افرادی می‌توانند بر موج ناآگاهی مردم سوار شوند و با اقدامات پوپولیستی خود رای بیاورند. اگر شما به سمت محمدشهر و کانی‌برازان مهاباد بروید می‌بینید که با وجود مشکلات آبی شدید آنجا، هنوز نهال‌های جدید کاشته می‌شود. نهال‌های یکی‌دوساله سیب در آن منطقه وجود دارد. من با مردم این منطقه صحبت کرده‌ام. اگر ازشان بپرسید مشکل‌شان چیست و چرا کشاورزی‌شان از بین رفته می‌گویند کود و سمی که دولت در اختیارشان می‌گذارد چینی است و کیفیت خوبی ندارد. اگر ازشان بپرسید آیا آبشان مشکل ندارد می‌گویند چرا کمی شور شده اما ما کف‌شکنی می‌کنیم. مردم منطقه نمی‌دانند که مشکل کشاورزی مشکل آب است. فکر می‌کنند کار، کار دولت است که کود باکیفیت به آنها نمی‌دهد. مردم متوجه عمق بحران نشده‌اند. من تک به تک با این مردم صحبت کرده‌ام. آنها انتظار دارند دولت همچنان به آنها مجوز حفر چاه بدهد. حق هم با آنهاست. ما هیچ گزینه جایگزینی به آنها معرفی نکرده‌ایم. ما اجازه انتشار آزادانه اطلاعات را نمی‌دهیم. فکر نکنید این تنها مشکل ارومیه است. در تهران هم همین مشکل وجود دارد. در دنیا از سال 1960 میلادی به این سو اتوبان‌ها را هیولاهایی می‌دانند که خون شهرها را می‌مکد. در همه دنیا ساخت اتوبان متوقف شده. همه دنیا به سمت پیاده‌راه و ساخت مسیرهای ایمن دوچرخه‌سواری و کاهش آلودگی صوتی می‌روند اما ما مدام اتوبان می‌سازیم! شهرداری تهران تابلو می‌زند که 300 روز مانده تا افتتاح فلان تونل و تاسیس فلان پل دوطبقه. همه ما مقصریم. چه مدیران ما که نمی‌دانند. چه ما فعالان محیط زیست که کم کار کرده‌ایم و چه رسانه‌ها که این موارد را پوشش نداده‌اند و کمتر به این مسائل پرداخته‌اند. چنین فاجعه‌ای در هامون و ارومیه و چند جای دیگر رخ داده و همه ناشی از بهره‌برداری بیش از حد از آب‌های زیرزمینی و ساخت سدهاست. اما هنوز هم در هفته دولت وزارت محترم نیرو تابلو می‌زند و در ویترین افتخاراتش می‌گوید ما امسال 40 برابر ظرفیت سد کرج سد ساخته‌ایم! این افتخار وزارت نیروی ماست. کار نکرده و راه نرفته بسیار داریم.

شهربانو امانی: دولت‌های ما اصولاً دولت‌های سخت‌افزاری‌اند نه دولت‌های نرم‌افزاری. در استان آذربایجان غربی افزایش سطح کشاورزی اتفاق افتاد اما در معیشت مردم خللی ایجاد نکرد. من گزارشی را تهیه کردم و به دیدن وزیر جهاد کشاورزی رفتم. به ایشان گفتم وزارتخانه شما یکی از متهمان اصلی خشک شدن دریاچه ارومیه است. اما در حالی که تاکیدات همه بر کاهش کشاورزی و عدم کاشت میوه‌های پرآب است، همین الان کارشناس وزارتخانه شما در صداوسیما در مصاحبه‌ای مردم را به کاشت میوه‌های پرآب و سردرختی تشویق می‌کرد. جواب ایشان بسیار تلخ بود. ایشان گفتند بالاخره زندگی کشاورز باید به نوعی تامین شود. مساله همین است. علت مقاومت‌های مردمی هم همین است. مسوولان ما کمتر با مردم به‌طور مستقیم مواجه می‌شوند. آنها نمی‌دانند که در حالی که زندگی مردم به کشاورزی وابسته است نمی‌توان کشاورزی را از آنها گرفت و در مقابل کاری برای آنها نکرد و گزینه جایگزینی پیشنهاد نداد. از طرفی چرا ما تغییر فرهنگ را در این استان‌ها نمی‌بینیم؟ ورودی این استان‌ها به دانشگاه‌ها کم نیست. ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم جوانانی که سال‌ها درس خوانده‌اند مجدداً به روستا برگردند و بخواهند با همان شیوه سنتی کشاورزی کنند. خب بیاییم از همین جوان‌ها استفاده کنیم. جوانانی که دلسوز همان منطقه‌اند و به ارومیه عِرق دارند. 20 هزار هکتار در حاشیه دریاچه ارومیه باید نهال‌کاری شود. بیاییم این کارها را به جوانانی بدهیم که اتفاقاً تحصیلات مرتبط هم دارند. اینها مال خود این منطقه‌اند. قطعاً دلسوزی بیشتری هم خواهند داشت.
پتانسیل‌های این منطقه برای تبدیل شدن به قطب گردشگری بسیار است. ما این پتانسیل‌ها را تقویت کنیم تا مخالفت‌ها برای کاهش سطح کشاورزی کم شود. البته در این میان استان کردستان را هم نباید نادیده بگیریم. 30 درصد آب دریاچه ارومیه از کردستان تامین می‌شود. هر چه مردم در این استان هم بیشتر در جریان امور قرار بگیرند کمک و همراهی آنها را جلب خواهیم کرد.

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها