تاریخ انتشار:
شرکتهای نوآور در ایران چه چالشهایی پیش رو دارند؟
بنیان دانشبنیان
اطلاق نام شرکتهای دانشبنیان به برخی موسسات تجاری، کار دقیقی نیست. اغلب شرکتهای امروزی متکی به دانش هستند و بعید است بتوان شرکت بزرگی را یافت که در کسب و کار خود متکی به خلق دانش اعم از دانش فنی یا دانش بازار نباشد.
اطلاق نام شرکتهای دانشبنیان به برخی موسسات تجاری، کار دقیقی نیست. اغلب شرکتهای امروزی متکی به دانش هستند و بعید است بتوان شرکت بزرگی را یافت که در کسب و کار خود متکی به خلق دانش اعم از دانش فنی یا دانش بازار نباشد. اما تاسیس بسیاری از شرکتها ممکن است بر اساس مدل کسب و کار نوآورانه نباشد یعنی در این موسسات، صاحب کسبوکار مسیری را برای سوددهی انتخاب میکند که قبلاً امتحانش را پس داده و صرفاً با تامین سرمایه و مدیریت معقول میتوان از سوددهی آن اطمینان داشت. اما وقتی از شرکتهای دانشبنیان سخن گفته میشود منظور شرکتهای نوپایی هستند که مدل خلق ارزش آنها اساساً مبتنی بر ایدههای نوآورانه بوده و موفق شده باشند روی پای خود بایستند. این تعریف به مفهوم استارتآپ (Start-up) در دنیا نزدیک است. یعنی کسب و کاری که به اتکای یک مدل کاری نوآورانه ایجاد شده، نه اینکه به اتکای سرمایه مالی سراغ مدلهای امتحان پس داده برای تولید سود رفته باشد. پس اگر کسی کارخانه تولید کفش راه بیندازد شرکت دانشبنیان یا به تعبیر بهتر استارتآپ ایجاد نکرده اما اگر مثلاً کسی یک شرکت مشاوره راه بیندازد که به اتکای تحلیل دادههای کاربران
اینترنت و اطلاعات دموگرافیک و ترکیب آن با اصول طراحی تجربه کاربری، به مالک کارخانه کفش مذکور، مشاوره بدهد که کفش خوب از نظر گروههای مختلف جامعه چه شکلی دارد یک استارتآپ ایجاد کرده چون کاری میکند که قبلاً امتحان نشده است.
این روزها در ایران زیاد از استارتآپها صحبت میشود اما شواهد مشخصی در دست نیست که نشاندهنده موفقیت (یا عدم موفقیت) آنها باشد. بررسی اطلاعات بازار و عملکرد استارتآپهای معروف که به شدت هم رسانهای شدهاند این تصور را ایجاد نمیکند که همه این استارتآپها موفق هستند. گاهی به نظر میرسد «استارتآپنمایی» به یک شیوه جدید جذب توجه رسانهها به خصوص رسانههای خارجی تبدیل شده است. اما در عین حال استارتآپهایی هم هستند که بیسر و صدا در حال رشد و توسعه هستند. به هر حال تا زمانی که اطلاعات موثق از وضعیت این کسب و کارها وجود نداشته باشد، نمیتوان قضاوت قطعی در این باره داشت. اما این ابهام باعث نمیشود اهمیت و فرصتهای موجود در حوزه استارتآپها را دستکم بگیریم.
استارتآپها اساساً نیاز چندانی به کمکهای دولتی ندارند. این کسبوکارها عموماً با سرمایه اولیه کوچکی راه میافتند و در ادامه با شکلگیری جریان نقدینگی ناشی از درآمد خود، به تدریج (و البته گاهی به سرعت) رشد میکنند. این شرکتها عموماً به اتکای داراییهای نامشهودی که در نتیجه نوآوری و تحقیق و توسعه ایجاد کردهاند، رشد میکنند. در نمودار همراه فهرست 10 استارتآپ معروف که به انتخاب نشریه والاستریت ژورنال باارزشترین استارتآپهای دنیا در آگوست سال 2015 هستند، ارائه شده است. این فهرست از میان استارتآپهایی تدوینشده که کمتر از پنج سال عمر داشته و در تاسیس آنها حداقل یک سرمایهگذار خطرپذیر مشارکت داشته است. همانگونه که در شکل دیده میشود در اغلب این استارتآپها نسبت سرمایهای که از طریق بازار سرمایه یا سرمایهگذاران خطرپذیر جذب شده در برابر ارزش تجاری آنها کمتر از 10 درصد است.
به همین دلیل حتی در اوج بحران اقتصادی در دنیا که اغلب صنایع گرفتار رکود بودند استارتآپهای نوآورانه روند رو به رشد داشتهاند. از سال 2000 یعنی زمان اوج حباب دات کام تا سال 2015 تعداد استارتآپهایی که ارزشی بالای یک میلیارد دلار داشته و متعلق به سرمایهگذاران خطرپذیر بودهاند، تقریباً دو برابر شده و به 73 شرکت رسیده است. در سال 2014 مجموعاً 48 استارتآپ وارد باشگاه میلیارددلاریها شده و البته 16 شرکت هم به دلیل اینکه سهام آنها در بازارهای بورس عرضه علنی شده یا توسط سرمایهگذاران دیگر خریده شدهاند از حالت استارتآپ خارج شده و باشگاه استارتآپهای میلیارددلاری را ترک کردهاند. در نمودار دیگری روند تغییرات سرمایهگذاریهای خطرپذیر از سال 2011 تا 2014 در مهمترین مناطق نوآوری دنیا نشان داده شده است. چین، آمریکا و هند سه کشوری هستند که هم بیشترین مقدار سرمایهگذاری خطرپذیر و هم بیشترین رشد را در سال 2014 داشتهاند. پیشبینیها نشان میدهد حجم این شکل سرمایهگذاری فقط در آمریکا در سال 2015 از مرز 100 میلیارد دلار گذر کرده و تعداد استارتآپهایی که فقط در این سال حمایت مالی خواهند شد به بیش از 4300 موسسه خواهد
رسید.
البته درست است که این کسب و کارهای نوآورانه سرمایهبر نیستند اما نباید نتیجه گرفت مساله تامین مالی برای آنها اهمیت ندارد. اتفاقاً یکی از مهمترین مشکلات شرکتهای نوآور در ایران چالش تامین مالی است. استارتآپها وقتی ایجاد میشوند با سرمایه اندکی میتوانند رشد کنند. اما تامین همین سرمایه اندک برای این بنگاهها کار سادهای نیست زیرا موسسان استارتآپها عموماً افراد جوانی هستند که نه به اتکای حمایت مالی نزدیکان یا دسترسی به رانت و... بلکه به واسطه تواناییهای ذهنی و قابلیتهای شخصیتی خود، تصمیم به ایجاد کسبوکار نوآورانه گرفتهاند. در دنیا شیوهای مختلفی برای تامین مالی استارتآپها وجود دارند.
معمولاً مهمترین مرحله در تجاریسازی یک ایده که میتواند موجب بقا یا نابودی استارتآپ شود مرحله شکلگیری نطفه استارتآپ است. ایده نوآورانه مانند دانهای است که در زمین کسبوکار کاشته میشود به امید اینکه به بار نشسته و محصول دهد. در این مرحله استارتآپها به دنبال منابعی هستند که برای آنها سرمایه اندک اما حیاتی اولیه را تامین کند. اصطلاحاً این مرحله را Seed Funding میگویند. معمولاً سرمایه مورد نیاز در این مرحله اندک است اما تامین آن بسیار ضروری است.
یکی از روشها برای Seed Funding گردآوری حمایتهای مالی کوچک از تعداد زیادی از اطرافیان یا آدمهایی است که به هر دلیل به آن استارتآپ مشخص علاقه دارند. به این روش Crowd Funding میگویند. معمولاً استارتآپهای کوچک و محلی یا آنها که اهداف خیرخواهانه و عامالمنفعه دارند، از این روش استفاده میکنند. در این روش اغلب افرادی که به تامین مالی استارتآپ کمک میکنند به این پولی که میدهند به چشم یک قرض نگاه میکنند. روش دیگر، پیدا کردن افراد صاحب سرمایهای است که به هر دلیل به استارتآپ مورد نظر علاقهمند شده یا روحیه و شخصیت موسس آن را میپسندند و آمادگی دارند سرمایه اندک لازم برای شروع را تامین کنند. این سرمایهگذاران مانند فرشتههای نجات هستند که به داد افراد نوآور میرسند. معمولاً افرادی که سرمایه شخصی قابل توجه دارند و ترجیح میدهند با آن کمی ریسک کنند و در عین حال حامی یک یا چند جوان نوآور باشند به این شیوه از استارتآپهایی که کمی از ایده فراتر رفته و جریان تجاری محدودی (حتی زیانده) ایجاد کردهاند، حمایت میکنند. به این افراد Angel Investor میگویند.
گاهی دولتها یا شرکتهای بزرگ با ایجاد مراکز رشد یا انکوباتورها و نیز شتابدهندهها به تسریع تجاریسازی ایدههای استارتآپی کمک میکنند. انکوباتورها قدمت بیشتری دارند و عموماً تلاش میکنند مجموعهای از استارتآپها را که از نظر معیارهای فنی و تجاری پتانسیل موفقیت بیشتری دارند به صورت موقت حمایت کنند. این حمایت بیشتر جنبه مدیریتی و فنی داشته و معمولاً شامل حمایت مالی نمیشود. اما شتابدهندهها معمولاً در استارتآپهایی که موفقتر عمل کنند سرمایهگذاری هم میکنند. به خصوص در آمریکا شتابدهندهها به سرعت در حال افزایش هستند و استارتآپهای موفقی نظیر توئیتر و دراپباکس محصول عملکرد شتابدهندههای آمریکایی هستند. انکوباتورها در همه جای دنیا بیشتر دولتی هستند در حالی که شتابدهندهها عموماً مالکیت خصوصی دارند. در نهایت هدف این نهادها معرفی استارتآپها به بازار و تقویت زیرساختهای اجرایی و مدیریت آنهاست. در ایران هم شتابدهندههای خصوصی مدتی است فعال شدهاند، تعداد این شتابدهندهها از تعداد انگشتان یک دست کمتر است و بعید است مجموعه سرمایهگذاری واقعی آنها از یک میلیارد تومان تجاوز کند. عمدتاً این شتابدهندهها
با مشارکت یا مشاوره ایرانیان خارج از کشور ایجاد شدهاند و بعضاً برخی شرکتها و بانکهای خصوصی هم در تامین مالی آنها مشارکت دارند. تامین سرمایه اندک، ارائه امکانات عمومی نظیر فضاهای کاری و زیرساختهای فنی و همچنین حمایتهای حقوقی و قانونی از مهمترین خدماتی است که در این مراکز ارائه میشود.
همچنین برخی رویدادها و برنامههای متداول در دنیا برای حمایت از استارتآپها هم مدتی است در ایران رایج شده است. رویدادهایی نظیر استارتآپ ویکندها یا هکاتون یا اخیراً مسابقه تکران برای استارتآپهای مالی و بانکی که در حاشیه نمایشگاه تراکنش برگزار شد، از اینگونه رویدادها هستند. هدف این رویدادها کمک به شناسایی استارتآپهای نوپا و به چشم آوردن و تشویق آنهاست. معمولاً برخی حمایتهای مالی محدود و پشتیبانیهای معنوی و مدیریت هم در قالب این رویدادها انجام میشود.
دولت ایران هم اخیراً تلاشهایی برای توسعه استارتآپها داشته است. ایجاد پارکهای فناوری مهمترین اقدام عملی است که از سوی دولت در این مسیر انجام شده است. پارکهای فناوری و مراکز رشد در ایران بیشتر به تعریف انکوباتور نزدیک هستند. یکی از مهمترین کارکردهای انکوباتور برقراری ارتباط ارگانیک بین دانشگاههای معتبر و استارتآپهاست. به ویژه در رشتههای مهندسی و علوم این ارتباط اهمیت فراوانی دارد. دره سیلیکون در آمریکا بدون ارتباط با دانشگاه استنفورد نمیتوانست معنا پیدا کند. مجاورت جغرافیایی و ارتباط فرآیندی بین این دو نهاد باعث میشود دانشجویان تحصیل دانشگاهی را از طریق تمرکز بر نوآوری معنادار کنند. این اتفاقی است که در بسیاری از مراکز رشد و پارکهای فناوری دنیا رخ میدهد. اما در ایران این ارتباط شکل نگرفته است. بخشی از مشکل قطعاً به روحیه دولتی حاکم بر مدیریت هر دو نهاد بازمیگردد. مدیریت پارکهای فناوری کماکان دولتی است و فرهنگ و ضوابط دولتی نیز بر آن حاکم است. دانشگاههای معتبر ایرانی هم همگی دولتی هستند. مدیریت دولتی حاکم بر این دو نهاد نه چابکی لازم برای انطباق با اقتضائات کسبوکارهای نوآورانه را دارد و نه
تصویر بیرونی آنها برای جوانهای نوآور و خوشفکر و فراری از قید و بند، جذاب است. البته در سالهای اخیر تغییرات مهمی در معاونت فناوری ریاست جمهوری و مراکز رشد و پارکهای فناوری رخ داده است که مایه امیدواری است. به خصوص حمایت دولت از رخدادهایی نظیر همایش پل (BRIDGE) در آمریکا و آلمان اثر روانی مثبتی بر جلب نظر سرمایهگذاران خطرپذیر و نیز صاحبان کسب و کارهای نوآورانه داشته است. همچنین مشخصاً مدیریت پارک فناوری پردیس (که فعلاً مهمترین مرکز حمایتی دولت از کسبوکارهای دانشبنیان در ایران است) فعالیتهای قابل توجهی در جلب توجه و جذاب کردن این پارک برای شرکتهای نوآور کرده است. به ویژه فعالیتهایی نظیر همکاری با شرکتها و موسسات معتبر بخش خصوصی و نیز نهادهای مدنی مرتبط داخلی و خارجی میتواند به نوعی زمینهساز ایجاد برند مشترک (cOBRANDING) برای این پارک فناوری باشد. اما با همه این احوال هنوز تا رسیدن به وضعیت مطلوب، راه زیادی باقی مانده است. به هر حال استارتآپها اگر از این مرحله یعنی شکلگیری اولیه به سلامت عبور کنند و احتمال سوددهی آنها افزایش پیدا کند، معمولاً نیازمند سرمایه بیشتری برای رشد کسب و کار خود
میشوند. در این مرحله موسسات مالی و بانکها میتوانند با پرداخت تسهیلات بانکی و وام به این کسب و کارها کمک کنند. اما معمولاً استفاده از تسهیلات بانکی روش پرهزینهای برای استارتآپهاست و آنها معمولاً ترجیح میدهند از بانکها وام نگیرند. سرمایهگذاران خطرپذیر یا همان Venture Capitalist ها نهادهایی هستند که در این مرحله نقش مهمتری ایفا میکنند. سرمایهگذاران خطرپذیر معمولاً دارای دانش فنی و مدیریتی بوده و برای سرمایهگذاری در یک استارتآپ، صرفاً پول نمیآورند بلکه توان مدیریت و سازماندهی و دانش کسب و کار خود را هم به استارتآپ ارائه میدهند. اساساً تفاوت سرمایهگذاران خطرپذیر با سرمایهگذاران فرشتهخو در همین است که اولی در مدیریت دخالت نمیکند و کنترل چندانی بر استارتآپ ندارد ولی دومی قدرت دخالت دارد و خود را متعهد به رشد و موفقیت استارتآپ میداند. در سال 2014 مجموعاً 87 میلیارد دلار سرمایهگذاری خطرپذیر در دنیا انجام شده است. 30 میلیارد دلار از این سرمایهگذاری در آمریکا انجام شده و 41 درصد آن نیز در صنعت نرمافزار بوده که عمدتاً در دره سیلیکون آمریکا انجام شده است. در رتبههای بعد حوزه رسانه و سرگرمی
و بیوتکنولوژی قرار دارند. در همین سال 30 سرمایهگذار خطرپذیر اصلی دنیا مجموعاً در 2250 استارتآپ جدید سرمایهگذاری کردهاند. اغلب شرکتهای معتبر فناوری دنیا نظیر گوگل، فیسبوک، اپل و اچپی به اتکای حمایت و سرمایهگذاری سرمایهگذاران خطرپذیر رشد کردهاند. اما استارتآپهای ایرانی در این مرحله مشکل اساسی دارند. سرمایهگذاری خطرپذیر در ایران رواج ندارد و تعداد انگشتشمار موسسات اینچنینی هم هنوز کارنامه روشنی ندارند. البته اخیراً برخی بانکهای خصوصی نظیر بانکهای آینده و پاسارگاد وارد این حوزه شدهاند. با کاهش نرخ تورم قطعاً بانکها باید نرخ سود تسهیلات را کاهش دهند و به دنبال منابع درآمدی جایگزین باشند که سرمایهگذاری در استارتآپها یکی از این منابع جایگزین خواهد بود. چند سرمایهگذار خطرپذیر اروپایی هم مدتی است در بازار ایران وارد شده و شنیده میشود در برخی کسبوکارهای اینترنتی هم سرمایهگذاری کردهاند. همچنین استارتآپهای ایرانی از تسهیلات بانکی هم نمیتوانند استفاده کنند زیرا سیستم بانکی ایران صرفاً با اخذ وثایق ملکی یا داشتن داراییهای فیزیکی ملموس نظیر ماشینآلات یا تجهیزات فنی میتواند تسهیلات بانکی
ارائه دهد. طبیعی است یک استارتآپ نوآورانه فاقد چنین داراییهایی است. خدمات کارت اعتباری هم میتوانست به عنوان یک وام کوچک بخشی از مشکل را حل کند که این امکان هم فعلاً در ایران موجود نیست. چالش دیگر استارتآپها در ایران مشکل زیرساختهای حقوقی است. واقعیت آن است که نظام حقوقی کسبوکار در ایران بسیار قدیمی است و برای شکلهای جدید کسبوکار آمادگی ندارد. ملموسترین جلوه این مشکل در بحث مالکیت داراییهای معنوی قابل مشاهده است. سیستم قضایی کشور به هیچوجه آمادگی حمایت از مالکیت ایدهها و طرحهای نوآورانه را ندارد. حتی در مسائل پیشپاافتادهای نظیر برند و ثبت حق اختراع و مالکیت محتوا هم هنوز مشکلات اساسی وجود دارد. نه قضات دادگستری، نه وکلا و نه کارشناسان رسمی دادگستری وارد فضای اقتصاد دانشبنیان و کسب و کار نوآورانه نشدهاند. اگرچه برخی قوانین در این خصوص تدوین و مصوب شده است اما عملاً سیستم قضایی و داوری ایران آمادگی ورود به این حوزه را ندارد. طبیعی است چالشها و مشکلات عمومی فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی کشور مانند همه حوزههای دیگر در این حوزه هم اثرگذار است. مهاجرت تحصیلکردگان و نخبگان، ناپایداری سیاسی، کیفیت
پایین زیرساختهای تکنولوژیک، حساسیتهای بیمورد سیاسی و امنیتی، ضعف سیاستگذاری عمومی و... همه مواردی هستند که مانع رشد استارتآپها و موسسات دانشبنیان میشوند. این روزها که دولت وجهه همت خود را مقابله با رکود قرار داده است حمایت از استارتآپها یکی از اولویتها باید باشد. این موسسات نیاز به نقدینگی چندانی ندارد و عمدتاً با تامین زیرساخت فنی و حقوقی مناسب میتوانند به راحتی رشد کنند. مقابله با رکود صرفاً متکی به رشد نقدینگی و تزریق پول نیست. به عنوان مثال چنانچه دولت بخش اندکی از حمایت مالی مستقیم و غیرمستقیم خود از خودروسازان را به توسعه پهنای باند اینترنت کشور اختصاص دهد نهتنها به کل جامعه خیر رسانده است بلکه مهمترین مانع رشد صدها استارتآپ اینترنتی را هم برطرف کرده است. یا اگر وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در سیاستگذاریها و رگولاتوری این صنعت ثبات ایجاد کند و تصمیمهای یکشبه نگیرد یا مانع شکلگیری انحصار شود زمینه رشد استارتآپهای متعددی را فراهم کرده است. رشد اقتصاد دانشبنیان و توسعه شرکتهای نوآورانه مستلزم داشتن سیاستگذاران خلاق و دولتمردان و دولت زنان نوآور نیز هست.
دیدگاه تان را بنویسید