تاریخ انتشار:
چرا نابرابری مهم است؟
مساله نابرابری
آنتونی اتکینسون در کتاب نابرابری خود به نقل از افلاطون مینویسد: در یک جامعه هیچ فردی نباید چهار برابر ثروتمندتر از فقیرترین فرد همان جامعه باشد. جملهای که احتمالاً اکنون مقبولیت بسیار اندکی دارد و البته اجرایی هم نیست. با این همه نشان میدهد که نابرابری از همان ابتدا در جوامع بشری مسالهای مهم و مورد توجه بوده است.
آنتونی اتکینسون در کتاب نابرابری خود به نقل از افلاطون مینویسد: در یک جامعه هیچ فردی نباید چهار برابر ثروتمندتر از فقیرترین فرد همان جامعه باشد. جملهای که احتمالاً اکنون مقبولیت بسیار اندکی دارد و البته اجرایی هم نیست. با این همه نشان میدهد که نابرابری از همان ابتدا در جوامع بشری مسالهای مهم و مورد توجه بوده است.
شاید این گفته تحلیلگر اکونومیست چندان پربیراه نباشد که اکنون دوره طلایی نابرابری است. او با اشاره به تمرکز زیاد اقتصاددانان و سیاستمداران و جامعهشناسان روی مساله نابرابری در یکی دو سال گذشته، میگوید پرداختن به نابرابری این روزها هواخواهان زیادی دارد.
نابرابری این روزها نقش مهمی در دیده شدن چه در عرصه سیاسی و چه در حوزه اقتصادی بازی میکند. سیاستمدارها و نامزدهای انتخاباتی در شعارهای خود دائم دم از اندک جمعیت ابرثروتمند و تعداد بالای افراد طبقات پایین و متوسط میزنند. شعار علیه یک درصد ثروتمندی که بیش از تمام آن 99 درصد دیگر جمعیت کره زمین ثروت دارند. با این همه نابرابری آنقدر پیچیده هست که اجازه ندهد کسی به سادگی از آن بهره ببرد. تفاوتی ندارد که این شعار در آمریکا و اروپا داده شود یا از دهان یک دولت عدالتخواه در ایران بربیاید. فهم مسائلی که طی سالیان سال موجب ایجاد نابرابری و افزایش شکاف بین طبقات مرفه و متوسط شده است، آنقدر سخت و پیچیده است که با وجود کتابهای قطور و برنامههای مطالعاتی هنوز آنطور که باید و شاید شناخته نشده است. اقتصاددانان مختلفی طی سالهای گذشته مساله نابرابری را مورد مطالعه قرار داده و دلایل مختلفی برای ایجاد و افزایش آن مطرح کردهاند اما علاوه بر اینکه هنوز در ریشهیابی آن اختلافهایی وجود دارد، برای بهبود آن نیز راهکار مشخصی ارائه نشده است. یا حرف از سیاستی غیرقابل اجرا به میان آمده یا از مسائلی چون جنگ صحبت شده که خسارتهای آن
احتمالاً بیشتر از خود نابرابری است. از طرفی هنوز مشخص نیست دخالت برای کاهش نابرابری به افزایش عدالت بینجامد. آیا میتوان در اقتصاد سیاستهایی اتخاذ کرد که نابرابری را کاهش دهد؟ در حالی که هنوز مشخص نیست واقعاً چه سیاستهایی باعث ایجاد نابرابری شده است؟ فردریش فون هایک معتقد است که تلاش برای ایجاد برابری به وسیله اقتصاد دستوری به دستاوردی بهتر از یک نابرابری تحمیلی و رسمی ختم نمیشود. با این همه نابرابری مساله روز است. اقتصاددانها، چه آنها که در گوشه کتابخانهها یا در اتاقهایشان در مراکز علمی و دانشگاههای بزرگ نشسته و در حال مطالعهاند و چه آنهایی که به دنبال دست و پا کردن نامی برای خود هستند، اکنون به نابرابری به عنوان یک چالش بزرگ و جذاب نگاه میکنند. پرداختن به این چالش هم میتواند به دلیل سختی مساله باعث نومیدی و درجا زدن شود و هم باعث مشهور شدن سریع و پرفروشترین نویسنده شود.
بزرگان نابرابری | |
|
اقتصاددان آمریکایی که در سال 1901 به دنیا آمد و در جولای 1985 از دنیا رفت از چهرههای شاخص نابرابری است و در سال 1971 نیز برنده جایزه نوبل شده است. البته مطالعات او بسیار گسترده بود و بیشتر در حوزه رشد اقتصادی و ساختار اجتماعی فرآیند توسعه متمرکز بود و به همین دلیل هم نوبل برد. کوزنتس مطالعات گسترده آماری روی درآمد ملی در آمریکا انجام داد. او در دورههای مختلفی از سال 1929 به بعد به جمعآوری دادههای مختلف و استحصال شاخصهای گوناگون اقتصادی در رابطه با درآمد مشغول بود. مشهورترین ایده او که بر اساس آمار به دست آورده «منحنی کوزنتس» است که نشان میدهد چگونه نابرابری درآمدی در مراحل اولیه توسعه اقتصادی رو به افزایش میگذارد اما همزمان با اینکه اقتصاد ملی رشد میکند، از سرعت افزایش نابرابری نیز کاسته میشود و در نهایت رو به کاهش میگذارد. این ایده از سوی برانکو میلانوویچ از منحنی به موج تبدیل شد چون او در مطالعات خود نشان داد که این منحنی ادامه دارد و بعد از کاهش مجدداً افزایشی خواهد بود و این روند کاهش و افزایش اجتنابناپذیر است. به همین دلیل او عبارت منحنی کوزنتس (Kuznets Curve) را به
امواج کوزنتس (Kuzntes Waves) تبدیل کرد و در کتاب خود از آن بهره برده است. کوزنتس در سال 1955 مقالهای با عنوان رشد اقتصاد و نابرابری درآمدی منتشر کرد که مورد توجه قرار گرفت. |
|
اقتصاددان بریتانیا و استاد مدرسه اقتصادی لندن، زاده سپتامبر 1944 یکی از چهرههای برجسته پرداختن به نابرابری است. اتکینسون که یکی از بختهای نوبل در حوزه نابرابری محسوب میشود، چندی قبل کتاب «نابرابری، چه باید کرد؟» را منتشر کرد. او که مدتها در خط مقدم مطالعه در مورد نابرابری بوده در کتاب خود سعی میکند سیاستهایی را پیشنهاد کند که منجر به توزیع بهتر درآمد در کشورهای توسعهیافته شود. اتکینسون تنها به این مساله توجه نمیکند که ثروتمندان در حال ثروتمندتر شدن هستند. او معتقد است که سیاستهایی که برای مبارزه با فقر به کار گرفته شده در حال شکست خوردن است. از اینرو این خطر وجود دارد که اقتصاد با سرعتی حرکت کند که تعداد زیادی از افراد را پشت سر خود باقی بگذارد. اتکینسون پیشنهاد میدهد که برای کاهش نابرابری و بهبود شکاف بین طبقات نیاز داریم مالیاتهای جدیدی برای ثروتمندان وضع کنیم تا با استفاده از آن برنامههای کاهش فقر و نابرابری را پیش ببریم. او به پنج حوزه فناوری، اشتغال، تامین اجتماعی، تقسیم سرمایه و مالیات توجه ویژهای برای اتخاذ سیاستهای کاهش نابرابری دارد. او در این مقام از مدافعان اتخاذ سیاستهایی برای مقابله با نابرابری است. اتکینسون در کتاب نابرابری مبلغ امیدواری و خوشبینی به بهبود نابرابری شکلگرفته در دنیاست. او مینویسد: «نابرابری کمتر با ثبات بیشتر در اقتصاد کلان و رشد پایدار گره خورده است.» |
|
اقتصاددان فرانسوی در سالهایی که هنوز اقتصاددانی جوان محسوب میشد، توانست با انتشار کتاب سرمایه در قرن بیست و یکم به شهرتی جهانی و فراتر از محافل آکادمیک دست یابد. او در زمانی درست دست روی مسالهای درست گذاشت و کتابی منتشر کرد که اگرچه حجم زیاد و آمار و دادههای بسیار خوانش آن را برای هر فرد غیرآکادمیکی سخت و حتی غیرضروری کرده است، مورد استقبال قرار گرفت و به عنوان پرفروشترین کتاب اقتصادی سال دست پیدا کرد. پیکتی اما یک کار بزرگ انجام داده است. او خلاف سایر اقتصاددانهای حوزه نابرابری که با آمار درآمد سر و کار دارند تمرکز خود را روی ثروت گذاشته است و به جمعآوری آماری دست زده که گرد آوردنش بسیار سختتر است. او آمارهای مختلفی را از کشورهای مختلف گردآوری کرده و در نهایت نشان میدهد که بازدهی نرخ سرمایه بیش از کار است و برای همین ثروتمندان همواره سود بیشتری از ثروت خود به دست میآورند تا طبقه متوسط از کارشان. به همین دلیل نابرابری همواره فزاینده است و این خصیصه در ذات سرمایهداری مدرن است. توماس پیکتی معتقد است تنها عواملی مانند جنگ جهانی میتواند این روند فزاینده را به تعویق بیندازد و جوامع را بیشتر به برابری نزدیک کند اما بعد از جنگ مجدداً نابرابری رو به فزونی میگذارد. جدا از آنکه این تحلیل او با واکنشهایی مواجه شد، پیکتی در کتاب سرمایه به سیاست اخذ یکسان مالیات بر ثروت در سراسر دنیا اشاره کرد. او با ارائه این پیشنهاد سعی کرد مشکل تحرک بالای سرمایه برای رفتن از جایی که مالیات زیاد و سود کم دارد به مکانی که مالیات کمتر و بازده بالاتری دارد را حل کند. او نمیخواست جلوی تحرک سرمایه را بگیرد اما پیشنهادش این بود که سرمایه در هرجایی که باشد باید مالیات بدهد. تا به این ترتیب بتوان از افزایش نابرابری تا حدود کاست. این پیشنهاد پیکتی علاوه بر اینکه در عرصه اجرا نزدیک به غیرممکن است مخالفان و منتقدان زیادی نیز دارد. با این حال توماس پیکتی با انتشار این کتاب و مطالعات گسترده خود را به عنوان یکی از مطرحترین چهرههای حوزه نابرابری در علم اقتصاد مطرح کرد. |
دیدگاه تان را بنویسید