تاریخ انتشار:
چرا ایران در گزارش ثروت جهانی غایب است؟
جغرافیای ابرثروتمندان در جهان
سالهای وفور رانت نفتی در دولت گذشته که با تورمهای دورقمی و نظام مالیاتی ناکارآمد همراه بود، فرصتی برای شکلگیری گروه اقلیت جدید نوکیسه با ثروتهای بسیار زیاد به وجود آورد.
اگر بر فراز آسمان و در فاصلهای نزدیک به زمین پرواز کنید و فرصت سیر و سیاحت در کل زمین را داشته باشید، از تفاوت بسیار شدید سطح زندگی و رفاه در مناطق گوناگون جهان کاملاً شگفتزده خواهید شد. شیوه دیگر مشاهده تفاوتها هم میتواند دقت در قیمت املاک و مستغلات در مناطق گوناگون جهان یا هر کشوری باشد. کردیت بانک سوئیس برای ششمین سال متوالی (از سال 2010 تاکنون) به محاسبه میزان ثروت در کل جهان و کشورهای منتخب و همچنین تعداد ابرثروتمندان پرداخته است. با اینکه در این گزارش، آمارهای مختلفی از وضعیت ثروت در کشورهای همسایه ایران مانند ترکیه، عربستان، امارات و حتی پاکستان آورده شده است اما هیچ اشارهای به ایران نشده است.
این ثروت چه اثرات و نتایجی به دنبال دارد؟
تعریفی که از ثروتمندی میشود در هر جامعه و فرهنگی سطح و آستانه آن متفاوت است مثلاً در کشوری فقیر شاید با 500 هزار دلار فرد در گروه ثروتمندان و مرفهان جای گیرد در حالی که در کشور آمریکا 10 میلیون دلار به بالا فرد را در پایینترین سطح نردبان ثروتمندی جای میدهد.
سالهای وفور رانت نفتی در دولت گذشته که با تورمهای دورقمی و نظام مالیاتی ناکارآمد همراه بود، فرصتی برای شکلگیری گروه اقلیت جدید نوکیسه با ثروتهای بسیار زیاد به وجود آورد. اینکه این ثروتمندان چقدر ثروت دارند و در چه حوزههایی آن را به کار میگیرند و با مصرف نمایشی خود چه تبعات اجتماعی و فرهنگی بر جای میگذارند، اهمیت بالایی داشته و جای بحث و بررسی فراوان باقی میگذارد. یک نکته مهم دیگر امکان اعمال نفوذ است که این ثروتمندان در جامعه پیدا میکنند و با تاثیر و صدای قوی که چنین ابرثروتمندانی در جامعه خواهند داشت میتوانند نفوذ خود را در هر جایی به کار گیرند که گاهی عواقب بسیار خطرناکی خواهد داشت.
پس برای شفافیت فضای اقتصادی در ایران، گام نخست شناسایی این گروه ابرثروتمند است. اینکه تعداد ابرثروتمندان و میزان ثروت آنها چقدر است. با شناخت وضعیت توزیع ثروت در ایران، به میزان شکاف بین غنی و فقیر خواهیم رسید.
کردیت بانک از سال 2010 تاکنون هرساله اقدام به تولید و انتشار گزارش مفید ثروت جهانی میکند و هدف آن ارائه جامعترین بررسی از ثروت جهانی در بین ملتهاست که از پایینترین سطح هرم ثروت تا افرادی را که در نوک آن قرار گرفتند، پوشش میدهد. کردیت سوئیس، ثروت را به عنوان ارزش داراییهای مالی به علاوه داراییهای حقیقی عمدتاً مسکن، منهای بدهی افراد بزرگسال محاسبه میکند. این آمار با توجه به اضافه ارزش یافتن پول یک کشور در مقایسه با دلار آمریکا یا حباب مسکنی که در آن کشور به وجود آمده باشد، احتمال دارد ثروت را بیش از حد واقع نشان دهد.
یکی از موارد استفاده این شاخص برای بانکهاست که بدانند ثروتها در کدام کشورهای جهان تولید میشود و ثروتمندان در کجا هستند. دلیل اهمیت تمرکز بانکها روی ثروتمندان این است که بانکها 80 درصد درآمد خود را تنها از 20 درصد مشتریان خصوصی ثروتمند خود به دست میآورند. دانستن اینکه ثروت در کجا در حال افزایش است، برای توسعه و افزایش شعبه بانکها هم اهمیت دارد تا شعب خود را در مناطقی ایجاد کنند که بتوانند ثروتمندان جدید در اطراف جهان را جذب کنند.
میزان ثروت جهان
ثروت جهان نسبت به سال 2000 بیش از دو برابر شده و از 117 تریلیون دلار به 250 تریلیون دلار رسیده است (که البته اندکی کمتر از یک سال پیش است). آمریکا بیش از هر کشور دیگری در جهان به شکل سرانه میلیونر دارد. کل میلیونرهای جهان 7 /33 میلیون نفر است. 41 درصد از میلیونرهای جهان در سال 2014، خود را آمریکایی میدانستند که در گزارش سال 2015 به 46 درصد افزایش یافت. آمریکا همچنین از نظر تعداد کسانی که بیش از 50 میلیون دلار ثروت دارند نیز جایگاه مسلط را دارد. از بین 123،800 نفر در جهان که بیش از 50 میلیون دلار ثروت دارند، تقریباً نیمی آمریکایی هستند.
7 /15 میلیون میلیونر در آمریکا زندگی میکنند که نسبت به سال گذشته 900 هزار نفر افزوده شده است. در مرحله بعدی انگلستان با 4 /2 میلیونر و ژاپن با 1 /2 میلیونر در رتبه سوم جای دارد. چین با افزودن 152 هزار نفر به میلیونرهای خود در رتبه دوم افزایش تعداد میلیونرها پس از آمریکا قرار دارد اما با 3 /1 میلیون نفر هنوز فقط چهار درصد میلیونرهای جهان را دارد.
تعریف طبقه متوسط
اقتصاددانان از روشهای مختلف از قبیل میزان درآمد و استاندارد زندگی برای تعریف طبقه متوسط استفاده میکنند. کردیت سوئیس از سنجه ثروت شخصی یا یک دامنه ثروتی به جای طیف درآمدی برای تعیین اینکه اندازه و ثروت طبقه متوسط در اطراف جهان چقدر است، استفاده میکند. همچنین لازم است به تمایز بین ثروت و درآمد هم توجه داشته باشیم. برای مثال اگر کسی شغل خود را از دست بدهد لزوماً جایگاه طبقه متوسطی وی از دست نمیرود.
کردیت سوئیس کشور آمریکا را به عنوان معیار در نظر میگیرد که در آنجا یک شخص بزرگسال بخشی از طبقه متوسط خواهد بود اگر او ثروتی بین 50 تا 500 هزار دلار با قیمتهای میانه سال 2015 داشته باشد.
کردیت سوئیس برای تعیین ارقام کمینه و بیشینه دامنه ثروت طبقه متوسط آمریکا، به میانه دریافتی فرد و مبلغ سرمایهای توجه میکند که آن فرد در نزدیک به سن بازنشستگی نیاز دارد تا یک مستمری برای باقیمانده عمر خویش داشته باشد.
در مورد بقیه کشورها از سریهای زمانی مقادیر برابری قدرت خرید صندوق بینالمللی پول استفاده شده است تا حد و مرزهای ثروت معادل برای طبقه متوسط بودن به پولهای داخلی هر کشور به دست آید.
14 درصد از بزرگسالان جهان طبقه متوسط را تشکیل میدهند که 32 درصد ثروت جهان را در دست دارند. پس از وقوع بحران مالی جهانی، سهم ثروت طبقه متوسط به زیان راس ثروت کاهش یافته است. به این ترتیب نابرابری ثروت در بیشتر کشورها در سالهای اخیر گستردهتر شده است. اما طبقه متوسط در کشورهای نوظهور خصوصاً در آسیا به رشد خود ادامه میدهد.
فقرا به شدت فقیر هستند
برای اینکه یک نفر در بین 10 درصد بالایی ثروتمندان جهان قرار گیرد، لازم است 69 هزار دلار داشته باشد. برای قرار گرفتن در یک درصد بالایی نیاز به داشتن 760 هزار دلار است. نابرابری تکاندهنده بین 50 درصد فقرای جهان و نیمه دیگر زمانی مشخص میشود که بدانیم برای وارد شدن به 50 درصد ثروتمند بالایی، میزان ثروت مورد نیاز تنها 3200 دلار خواهد بود (از جمله ارزش مسکن شخصی).
این ارقام شاهدی دیگر از نابرابری در حال رشد است که خطر و مانعی برای رسیدن به رونق اقتصادی است. افزایش نابرابری به معنای تفاوت بین بچهای است که شانس رفتن به مدرسه پیدا میکند و بیماری که داروی نجاتبخش زندگی خود را دریافت میکند.
آمارهای کردیت سوئیس نشان میدهد نابرابری شدید بهتدریج دارد از کنترل خارج میشود. به بیان دیگر یک درصد بالایی حدود نیمی از ثروت جهان، و 50 درصد فقیر جامعه نیز تنها یک درصد ثروت را در اختیار دارند. رهبران جهان مرتب درباره مبارزه با نابرابری صحبت میکنند اما آنها هیچ کاری برای برهم زدن وضعیت رخنه به بالا که به نفع ثروتمندان است، اما صدها میلیون نفر در اطراف جهان بدون غذای کافی میگذارد، نمیکنند. این شکاف رو به گسترش بین ثروتمندترینها و بقیه مردم جهان، امید اندکی برای پایان دادن به فقر مطلق در آینده نزدیک ایجاد میکند.
اگرچه نابرابری ثروت به کندی طی زمان تغییر میکند و شناسایی محرکهای این روندها دشوار است اما ارزش داراییهای مالی، خصوصاً اوراق بهادار (سهام و اوراق قرضه) شرکتها و مالکیت بانکها احتمالاً عوامل مهمی هستند چون که افراد ثروتمند سهم نامتناسبی از داراییهای خود را به شکل مالی نگه میدارند.
دیدگاه تان را بنویسید