تحلیل دستور رئیسجمهور برای رفع تبعیض جنسیتی در آزمون استخدامی دولت در گفتوگو با طیبه امیرخانی
هراس مادران از حذف شدن
باید قوانین حمایتکننده از استخدام زنان داشته باشیم. در حال حاضر من به عنوان عضو هیات علمی دانشگاه میبینم که طیف وسیعی از همکاران زن وقتی صاحب فرزند میشوند حتی نمیتوانند بهراحتی از مرخصی زایمان استفاده کنند چون ممکن است رفتنشان به مدت شش ماه یا ۹ ماه باعثحذف آنها از سیستم شود.
«من به عنوان عضو هیات علمی دانشگاه میبینم که طیف وسیعی از همکاران زن وقتی صاحب فرزند میشوند با چه مشکلاتی مواجه میشوند و حتی نمیتوانند بهراحتی از مرخصی زایمان استفاده کنند چون ممکن است رفتنشان به مدت 6 ماه یا 9 ماه باعث حذف آنها از سیستم شود.» این بخشی از اظهارات طیبه امیرخانی، استادیار مدیریت دولتی دانشگاه شهید بهشتی، درباره مسائلی است که زنان شاغل با آنها مواجهاند. او بر این موضوع تاکید میکند که حل این مسائل به اقدام عملیاتی دولت نیاز دارد و درباره دستور اخیر رئیسجمهوری مبنی بر به تعویق انداختن برگزاری آزمون استخدام دولتی برای رفع تبعیض علیه زنان میگوید: «فکر میکنم دستور رئیسجمهوری یک اقدام مثبت بوده و امیدواریم در ادامه مراحل استخدام مانند مصاحبه هم به تحقق برابری جنسیتی توجه شود. من شخصاً به این دولت خوشبین هستم و امیدوارم بتواند برابری جنسیتی را در استخدامها عملیاتی کند.»
مهمترین مسائلی که در حال حاضر زنان در زمینه استخدام با آنها مواجهاند چیست؟
به اعتقاد من بخشی از مشکلاتی که ما در زمینه استخدام زنان داریم، مشکلات فرهنگی است. ما در فرهنگی زندگی میکنیم که اگر نگوییم یک فرهنگ مردسالار است، اما از گذشته به این شکل بوده که کار کردن و نانآوری وظیفه مردان دانسته شده است. این فرهنگ بر وضعیت استخدام زنان هم تاثیر گذاشته است. مساله دیگری که در جامعه وجود دارد باور به توانمندی و استعداد بیشتر مردان است. این باور نادرست هنوز در ذهن برخی افراد جامعه باقی مانده است، به طوری که حتی گاهی خود زنان نیز تصورشان این است که اگر کاری به مردان سپرده شود بهتر انجام میشود. همه ما به کرات در جامعه اصطلاحات «مردانه» و «زنانه» را درباره بسیاری از کارها شنیدهایم. همین مردانه و زنانه کردن کارها باعث میشود بسیاری از زنان نتوانند از استعدادهای بالقوه خود استفاده کنند و از علایقشان و اموری که فکر میکنند میتوانند در آنها موفق باشند، منع شوند. این مسائل فرهنگی خود را در استخدام هم نشان میدهد. این باورهای نادرست از جمله موانع فرهنگی استخدام و اشتغال زنان است. از سوی دیگر
گاهی از نظر قانونی و حقوقی هم موانعی برای اشتغال زنان ایجاد میکنند. حتی ممکن است این موانع در ظاهر شکلی تسهیلکننده داشته باشند. به عنوان مثال کاهش ساعات کار اداری برای زنان تصمیمی است که اگرچه در ظاهر برای کمک به زنان اتخاذ میشود، ولی در واقع میخواهد بگوید وظیفه اصلی زن رسیدگی به امور خانه و فرزندان است پس باید ساعات کاری او را در بیرون از خانه کاهش دهیم، اما حقوق همان 44 ساعت در هفته را به او بپردازیم. تا جایی که من اطلاع دارم، برای جبران خسارتی که بر اثر این تصمیم به کارفرما وارد میشود، راهکاری وجود ندارد. قطعاً در این شرایط کارفرماها تمایلی به استخدام زنان نخواهند داشت. البته من معتقدم مشکلات قانونی و حقوقی ایجادشده نیز به دلیل همین مساله است که افراد هنوز در اذهان خود جایگاهی برابر برای زنان و مردان قائل نیستند. همین دیدگاه گاهی خود را به شکل مسائل قانونی و حقوقی و گاهی به صورت سهمیههای استخدامی نشان میدهد. گاهی اوقات هم باعث حذف زنان از بسیاری از مشاغل میشود. مشکل دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که بسیاری از کارفرمایان به زنان به عنوان نیروی کار ارزان نگاه میکنند و معتقدند زنان بیشتر
پذیرنده شرایط هستند و اعتراضات کمتری میکنند. یعنی گاهی پشت استخدام زنان انگیزه مثبتی وجود ندارد. همین مساله باعث میشود که در بعضی محیطهای کاری به زنان اجازه موفقیت و ارتقا داده نشود.
به نظر شما چرا آقای روحانی دستور به تعویق انداختن برگزاری آزمون استخدامی را صادر کرده است؟ پیام این دستور چیست؟ آیا این دستور میتواند گامی باشد برای آغاز اقداماتی در زمینه برابری جنسیتی؟
من شخصاً فکر میکنم در حالت بدبینانه این اقدام نوعی اقدام تبلیغاتی است چون به هر حال سازمان مدیریت و برنامهریزی قرار بوده این آزمون را برگزار کند. البته در حالت خوشبینانه امیدوارم این اقدام در راستای تلاش برای برابری جنسیتی در این دولت باشد، اما در سه سالی که از عمر این دولت گذشته، تلاشهای چندان قابل توجهی در راستای برابری جنسیتی از جانب دولت ندیدهایم. با توجه به اینکه دولت قبل یک وزیر زن معرفی کرده بود، خوشبین بودیم به اینکه آقای روحانی دو یا سه وزیر زن در کابینه خود قرار دهد، اما این اتفاق رخ نداد. حتی در بعضی موارد که از حضور زنان نوازنده روی صحنه جلوگیری شد، موضعگیری چندان قاطعانهای از سوی دولت انجام نشد. البته من میدانم که این مساله در اختیارات دولت نیست و هرچند در زمینه توقف کنسرتها موضعگیریهایی از سوی مسوولان رخ داد، اما کسی نگفت چرا زنان نوازنده در گروه آقای علیزاده در بعضی شهرها نمیتوانند
روی صحنه بروند. به هر حال دستور اخیر رئیسجمهوری با هر انگیزهای که صورت گرفته باشد، قطعاً تصمیم و اقدام مثبتی بوده است و از نظر من پیام خوبی دارد. من معتقدم یکی از مشکلات ما این است که میخواهیم نیتخوانی کنیم. بنابراین فارغ از نیتی که ممکن است پشت این دستور وجود داشته باشد، فکر میکنم دستور رئیسجمهوری یک اقدام مثبت بوده و امیدواریم در ادامه مراحل استخدام مانند مصاحبه هم به تحقق برابری جنسیتی توجه شود. من شخصاً به این دولت خوشبین هستم و امیدوارم بتواند برابری جنسیتی را در استخدامها عملیاتی کند. مطرحشدن بحث بازنگری در سهمیهها خودش میتواند یک گام مثبت باشد. البته اقدامات عملیاتی در راستای برابری جنسیتی برای استخدام زنان نیز بسیار مهم است چون ممکن است با وجود تغییر در آزمون استخدامی، فیلترهای جنسیتی در مصاحبههای استخدامی خودش را نشان دهد. به همین دلیل دولت باید یکسری اقدامات عملیاتی هم در این راستا داشته باشد.
منظور شما از اقدامات عملیاتی چیست؟ رئیسجمهوری با اشاره به برنامهها و وعدههای خود، بر این موضوع تاکید کرده است که باید سهمیههای استخدامی با رویکرد عدالت و پیشبینی تناسب سهمیه استخدامی زنان در فرصتهای شغلی متناسب با شایستگیها رخ دهد. به نظر شما گامهای عملی لازم در این راستا چیست و دولت باید دقیقاً چه کند؟
باید قوانین حمایتکننده از استخدام زنان داشته باشیم. فقط با صحبت کردن اتفاق خاصی نخواهد افتاد. در حال حاضر من به عنوان عضو هیات علمی دانشگاه میبینم که طیف وسیعی از همکاران زن وقتی صاحب فرزند میشوند با چه مشکلاتی مواجه میشوند و حتی نمیتوانند بهراحتی از مرخصی زایمان استفاده کنند چون ممکن است رفتنشان به مدت 6 ماه یا 9 ماه باعث حذف آنها از سیستم شود. فرهنگ ما کل وظیفه مدیریت خانه و نگهداری از فرزند را به زنان سپرده و این موضوع در ذهن مردان نهادینه شده است. در محیطهای کار نیز قوانینی نداریم که از زنان حمایت کند و حتی گاهی قوانین به زیان زنان است. در واقع شرایط برای زنان ما به نحوی است که تضاد بین کار و خانواده بالا میرود. این تضادها در نهایت ممکن است به حذف زنان از جامعه منجر
و باعث شوند بسیاری از زنان وادار شوند که زندگی خانوادگیشان را به کارشان ترجیح دهند. این افراد در ظاهر میگویند خودمان انتخاب کردهایم، اما در واقع شرایط به گونهای بوده که نمیتوانستهاند هر دو را در کنار هم ادامه دهند. حل این مسائل به اقدام عملیاتی دولت نیاز دارد. اگر دولت میخواهد ساعت کاری مادران را کاهش دهد، قاعدتاً باید فکری هم برای نحوه پرداخت حقوق آنها بکند که کارفرمایان تمایلشان را به استخدام زنان از دست ندهند. این مسائل باید از طریق تغییراتی در قوانین حل شوند. به عنوان مثال در کشوری مانند آمریکا مرخصی زایمان از ایران کمتر و 12 هفته است، اما پدر و مادر هر دو میتوانند از این 12 هفته استفاده کنند به این صورت که شش هفته پدر و شش هفته مادر میتواند از این مرخصی استفاده کند. با چنین اقداماتی میتوان از حضور زنان در محیط کار حمایت کرد، اما در حال حاضر چنین رویکردی در کشور ما حاکم نیست و علت آن دیدگاههای منفی است که هنوز به اشتغال زنان وجود دارد. رویکرد فعلی گسترش اشتغال زنان نیست. من با اینکه یکطرفه به نفع زنان عمل کنند موافق نیستم، اما معتقدم باید به قول آقای رئیسجمهور استخدام بر اساس شایستگی
باشد که متاسفانه به نظر من قوانین ما در این راستا نیستند.
به نظرتان این قوانین حمایتی باید چه نوع قوانینی باشند. چون همانطور که اشاره کردید، گاهی اوقات امتیازات ظاهری مانند کم کردن ساعت کاری برای زنان شاغل در نظر میگیرند که چون به زیان کارفرمایان تمام میشوند، تمایل کارفرمایان را به استخدام زنان کاهش میدهند و در نهایت به اشتغال زنان لطمه وارد میکنند. به نظر شما چگونه میتوان بین این دو موضوع توازن برقرار کرد؟
من قوانینی مثل کاهش ساعت کاری مادران را جزو قوانین حمایتی نمیدانم و فکر میکنم چنین قوانینی بیشتر در راستای این هستند که کمکم زنان را حذف کنند. واکنش منفی کارفرما نسبت به این قوانین طبیعی است. چرا باید کارفرما نیرویی استخدام کند که نتواند در همه ساعات کاری در طول هفته در محل کار حضور پیدا کند، اما حقوق کامل دریافت کند؟ من هم اگر یک کارفرمای زن باشم، چنین کاری نمیکنم چون در کسب و کار خود با مشکل مواجه میشوم. در کسب و کار موضوع اصلی کسب سود است و نمیتوان انتظار داشت یک کارفرما وقتی سودش زیر سوال میرود و کارش با مشکل مواجه میشود، انساندوستانه عمل کند. منظور من از قوانین حمایتی قوانینی است در راستای تحقق برابری جنسیتی. قوانینی که
برای زنان تسهیلکننده باشد تا حتی در صورت داشتن بچه هم بتوانند به کارشان ادامه دهند. نه اینکه حمایت به شکلی صورت بگیرد که برای کارفرما بهصرفه نباشد. اگر واقعاً هدف دولت برابری جنسیتی است باید علاوه بر آزمونهای استخدامی، بر استخدامهای دستگاهها نیز نظارتهایی داشته باشد تا ببیند در عمل استخدامها به چه صورتی است. ضمن اینکه اقداماتی مانند تاسیس مهدهای کودک ارزانقیمت در محل کار نیز میتواند تاثیر حمایتی قویتری برای زنان داشته باشد تا اینکه بخواهند ساعت کاری مادران را کم کنند.
به مساله مهدهای کودک اشاره کردید. به نظر شما فقدان خدمات اجتماعی مناسب که از والدین حمایت کنند مثل مهدهای کودک با کیفیت مناسب در ایران در این زمینه چه اثری دارد؟ معمولاً مهدهای کودک در تهران در ساعاتی کمتر از ساعات کاری معمول فعالیت میکنند. شاید اجرای پیشنهاد شما درباره تاسیس مهدکودک در محل کار در سازمانهای خیلی بزرگ ممکن باشد، اما در شرکتها و سازمانهای کوچکتر دشوار است. چگونه میتوان خدمات اجتماعی را بهطورکلی تقویت کرد؟
بخشی از خدمات اجتماعی بودجهمحور است. شاید انتظار خدمات اجتماعی زیاد از دولت چندان بهصرفه نباشد، ولی من معتقدم در شرایط فعلی خدمات اجتماعی لازم بسیار ضعیف است. همانطور که شما اشاره کردید بسیاری اوقات والدین به دلیل کم بودن ساعت فعالیت مهدهای کودک مجبور میشوند وسط ساعت کاری دنبال بچههایشان بروند یا مرخصی بگیرند. یکی از مشکلاتی که در روزهای آلودگی هوا مشاهده میشود این است که چون بچهها نباید از خانه خارج شوند، مهدهای کودک تعطیل میشوند، در حالی که والدین باید در محل کار خود حاضر شوند. این موضوع به زنان شاغل استرس مضاعفی وارد میکند. اگر تقویت اشتغال زنان به طور
جدی پیگیری شود، شاید هر کدام از سازمانها بتوانند بخشی از خدمات اجتماعی را به زنان ارائه کنند. گاهی همکاران ما میگویند استفاده از مهدکودک یا پرستار به دلیل فشار هزینهها برایمان ممکن نیست. باید خدمات اجتماعی در هر سازمانی به شکلی ارائه شود که قابل استفاده برای زنان باشد. راهکار دیگری که در این زمینه و برای حمایت از اشتغال زنان وجود دارد، اصلاح فرهنگ و دیدگاه جامعه است. باید به این سمت حرکت کنیم که باور کنیم نگهداری از فرزند و انجام امور منزل میتواند توسط مردان هم انجام شود و هیچ الزامی نیست که بگوییم هیچوقت مردان نمیتوانند نقشی را که زنان در تربیت فرزندان دارند، ایفا کنند و 100 درصد وظیفه را بر دوش زنان بگذاریم. در اینکه مادر نقش خاص خود را دارد هیچ شکی نیست، اما نقش یک پدر هم میتواند بسیار تاثیرگذار باشد. من معتقدم یکی از مشکلات اساسی ما در این زمینه فرهنگ اشتباهی است که زنان را متعلق به محیط داخل خانه میداند و میخواهد با روشهای مختلف آنها را به خانه بازگرداند. این طرز فکر دائماً تقویت هم میشود. دولت باید در این زمینه کار کند و مثلاً یک ماه هم برای پدران مرخصی در نظر بگیرد تا آنها هم مدتی در خانه
بمانند و از نوزادشان نگهداری کنند. در کشورهای بسیاری مثل سوئد و نروژ این موضوع بسیار عادی است. البته قطعاً ما فاصله زیادی با این کشورها داریم و به زمان نیاز داریم تا بتوانیم از نظر فرهنگی به چنین دیدگاهی برسیم. اما به هر حال باید از ابزارهایی مثل رسانهها برای تغییر فرهنگی استفاده کرد و این دیدگاه را تغییر داد که همه مسوولیت خانهداری و فرزندپروری بر عهده زنان است. البته اگر دولت بخواهد در این زمینه کار کند، موانع نهادی بسیاری بر سر راهش خواهد بود و مقاومتها و فشارها زیاد خواهد بود، اما به هر حال باید در این زمینه کار کرد چون ریشه بسیاری از این موانع از این دیدگاه نشات میگیرد که زن متعلق به خانه است. حتی این دیدگاه باعث میشود که بسیاری از مسوولان به بهانه حل مشکل اشتغال به محدود کردن فرصتهای شغلی زنان روی بیاورند. بعضی از این افراد علت بیکاری را اشتغال زنان میدانند و حتی در طرح جامع جمعیت که در مجلس گذشته مطرح شد، علت پایین بودن نرخ رشد جمعیت را تحصیل و اشتغال زنان دانسته بودند و به سمت محدود کردن زنان در این زمینهها حرکت کردند.
در حالی که فارغ از تعصبات جنسیتی من به عنوان یک معلم در دانشگاه شاهد هستم که دختران تلاش بسیار بیشتری برای آموختن میکنند. از سوی دیگر توسعه محقق نخواهد شد مگر اینکه به همه استعدادها بها دهیم. وقتی با این بهانه که برخی کارها مردانه هستند، یک زن را از آنچه بالقوه هست و میخواهد باشد، محروم کنیم باعث سرخوردگی او میشویم. با توجه به اینکه هر فردی برای جبران سرخوردگی مکانیسمهای دفاعی را در پیش میگیرد، فرزندان این زنان نیز با یک مادر سرخورده مواجه خواهند شد که همه عمر احساس میکند نتوانسته به استعدادهای خودش دست پیدا کند و به آنچه میخواهد برسد و در نتیجه چنین زنی مادر خوبی هم نخواهد شد. توسعه موضوعی بسیار زیربنایی است و یکی از الزامات آن این است که افراد فارغ از فیلترهایی مثل جنسیت و قومیت بتوانند از قابلیتهای خود استفاده کنند.
شما اشاره کردید که اولین هدف کارفرمایان کسب سود است، اما در این میان مسوولیتهای اجتماعی مانند توجه به حفاظت از محیط زیست مطرح است. یکی از این مسوولیتهای اجتماعی کمک به پرورش نسل آینده از طریق حمایت از والدین است. به نظر شما چرا در کشور ما معمولاً کارفرمایان بخش دولتی و خصوصی چندان توجهی به این موضوع ندارند؟
این موضوع سالهاست که در ادبیات مدیریت هم تحت عنوان «مسوولیت اجتماعی شرکتها» مطرح میشود. موضوع مسوولیت اجتماعی در این راستا مطرح میشود که شرکتها در برابر محیط خود نیز مسوول هستند و نمیتوانند در قبال مسائل جامعه بیتفاوت باشند. اما در کشورهای توسعهیافته مسوولیت اجتماعی به این دلیل پذیرفته میشود که اجتماع آن را مطالبه میکند. یک نمونه از مطالبه اجتماع که اخیراً دیده شد و با توجه به حملات تروریستی که در اروپا در حال رخ دادن است و عموماً از جانب نسلهای اول یا دوم مهاجران انجام میشود، بسیار جالب توجه است، این بود که چند روز پیش رستورانی در لندن مهاجران غیرقانونی را که برایشان کار میکردند، به بهانه دوره آموزشی دعوت کرد، اما آنها را به پلیس مهاجرت تحویل داد. پس از آن تجمع
گستردهای مقابل این رستوران برگزار شد در اعتراض به اینکه چرا به این مهاجران دروغ گفتهاید. در واقع اجتماع به غیراخلاقی بودن این کار اعتراض کرد. وقتی جامعه چنین نگاهی به مسائل دارد، حتماً ممکن است رستورانی که چنین رفتاری داشته مشتریانش را از دست بدهد. من معتقدم مسوولیت اجتماعی از اجتماع نشات میگیرد و در اجتماعی که به یکسری ارزشها احترام میگذارد، وقتی شرکتی این ارزشها را زیر پا بگذارد، به سودش لطمه وارد میشود. پس کارهایی که برای ایفای مسوولیت اجتماعی انجام میشود، اموری است که از منظر نظریه نهادی باید گفت برای کسب مشروعیت انجام میشود. البته شاید انگیزههای خیرخواهانه هم در پشت این کارها وجود داشته باشد، اما برای سازمان مشروعیت میآورند و این مشروعیت به سودآوری بیشتر سازمان کمک میکند. در شرایطی که این امور در جامعه ما ارزش نیستند و اموری مثل احترام به محیط زیست، صرفهجویی در مصرف آب و احترام به حقوق زنان اهمیت چندانی ندارد، شرکتها هم لزومی به حرکت در این راستا نمیبینند. وقتی جامعه این انتظارات را از شرکتهای خصوصی ندارد، قاعدتاً این شرکتها هم توجهی به آن ندارند. در بخش دولتی اوضاع متفاوت است چون در
این بخش هدف فقط کسب سود نیست و سازمانهای دولتی باید پیشگام شوند و با این پیشگامی هم در جامعه فرهنگسازی کنند و هم به بخش خصوصی نشان دهند که میتوان این طور هم عمل کرد، اما متاسفانه دید منفی به اشتغال زنان در بخش دولتی بیشتر است. اگر هم در بخش دولتی به برابری جنسیتی توجه شود، فشارهای نهادی از سایر بخشها به قدری زیاد است که شاید دولت هم عطای آن را به لقایش ببخشد.
اگر به موضوع آزمون استخدامی اخیر برگردیم، با توجه به اینکه بخش دولتی با نیروی مازاد مواجه است، اساساً آیا دولت به استخدام نیروهای جدید نیازی دارد؟
من شخصاً معتقدم هرگونه استخدام در شرایط حاضر اشتباه است چون طبق آماری که مسوولان دولتی ارائه میکنند، دولت در برخی بخشها تا 50 درصد با مازاد نیرو مواجه است. در این شرایط بهتر است دولت بودجهای را که میخواهد به استخدام نیروی جدید اختصاص دهد، صرف بازمهندسی سازمانها، فرآیندهای کاری و نیروی کار در بخش دولتی کند و سعی کند از نیروی موجود کنونی به شکل ممکن بهترین بهرهبرداری را بکند. دولت حتی اگر میخواهد به اشتغال زنان کمک کند، بهتر است این بودجه را به ارائه خدمات رفاهی به زنان شاغل اختصاص دهد نه اینکه صرف استخدامهای جدید کند و دوباره فرآیند بیکاری پنهان در دستگاههای اداری را تشدید کند.
دیدگاه تان را بنویسید