تاریخ انتشار:
واکاوی دلایل عدم رقابتپذیری تکنولوژی صنعتی در گفتوگو با ابراهیم بهادرانی
سایه سیاست جایگزینی واردات بر فراز صنایع ایران
نگاه صنعتگران و تولیدکنندگان به بازار داخل بوده است. در حالی که سرمایهگذاران در کشورهای پیشرفته، در زمان سرمایهگذاری به این هدف میاندیشند که چگونه با شرکتهایی که رهبری بازار دنیا را دارند میتوانند مبارزه کنند.
ابراهیم بهادرانی، دبیر کل اتاق تهران در تحلیل ریشههای غیررقابتی بودن تکنولوژی صنعتی در ایران روی پارادایم «جایگزینی واردات» دست میگذارد و از این سیاست به عنوان یکی از دلایل بازماندگی صنایع از توسعه یاد میکند. بهادرانی از چهرههای تکنوکرات قدیمی و شناختهشده وزارت صنعت و سازمان برنامه و بودجه سابق است که در سالهای گذشته در بخش خصوصی نیز فعال بوده است. او در گفتوگو با تجارت فردا میگوید: «مشکلی که در طول سالهای گذشته وجود داشته است و اکنون چنین موقعیتی را برای ایران رقم زده این است که نگاه صنعتگران و تولیدکنندگان به بازار داخل بوده است. در حالی که سرمایهگذاران در سایر کشورها، ابتدا به این میاندیشند که چگونه با رهبران صنعتی دنیا میتوانند مبارزه کنند.»
دستیابی به رشد و توسعه اقتصادی در کشورهای توسعهیافته همراه با برنامهریزی در بخش صنعت و سیاستهای مبتنی بر توان کشور در تولیدات صنعتی صورت گرفته است؛ حال آنکه اولین گام در تدوین برنامه و این سیاستها، تعیین چگونگی تخصیص بهینه منابع است. شاخص معینی برای تعیین این مزیتها وجود دارد.
مفهوم بحث شما این است که در کشورهای توسعهیافته صنعت به عنوان موتور محرکه رشد اقتصادی در نظر گرفته شده است. به عقیده من در کشوری مانند ایران باید به همه بخشها به مثابه موتور محرک بنگریم؛ اگرچه برخی بخشها ممکن است، پتانسیل بیشتری داشته باشند. همان گونه که در زمان تدوین برنامههای پنجساله نیز به این موضوع توجه میشود که کدام بخش پتانسیل رشد بیشتری دارد ولی این بدان معنا نیست که سایر بخشها نادیده انگاشته میشود. به عنوان مثال زمانی که برنامه چهارم را در سازمان مدیریت تدوین میکردیم، در بررسیها دریافتیم که رشد صنعت، در شرایط عادی آن مقطع در برخی از سالها بیش از 10 درصد بود و به همین جهت پیشبینی میشد که با تجهیز امکانات و تخصیص منابع میتوان برای رشد 12 درصد نیز هدفگذاری کرد. در حالی که سایر بخشها پتانسیل کمتری نسبت به صنعت داشتند. در کشور دیگری ممکن است در بخش کشاورزی یا در بخش خدمات، پتانسیل بیشتری وجود داشته باشد. اما نوع سرمایهگذاریها، میزان مصرف داخل و اقلام صادراتی کشور در آن زمان بهگونهای بود که رشد صنعت به صورت بالقوه بیشتر از سایر بخشها برآورد میشد. حال چنانچه سهم بخش صنعت و معدن حدود
20 درصد تولید ناخالص ملی باشد میتوان انتظار رشد 4/2 درصد رشد اقتصادی را از بخش صنعت و معدن داشت.
چگونه میتوان تشخیص داد که یک کشور در چه بخشهایی از صنعت یا تکنولوژی دارای مزیت است. آیا عامل تعیینکننده مزیت نسبی میزان سهمی است که یک صنعت در تولید ناخالص داخلی یا رشد اقتصادی به خود اختصاص میدهد؟
شاخصهای مختلفی برای شناسایی مزیت نسبی وجود دارد که البته در برخی مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی ایران نیز مورد استفاده قرار میگیرد. برای مثال یکی از شاخصها که برای تعیین مزیت نسبی یک کالا یا تولیدات یک صنعت مورد استفاده قرار میگیرد، شاخص مزیت نسبی آشکارشده (RCA) است که سهم صادرات یک کالا توسط یک کشور را در برابر صادرات جهانی این کالا مورد بررسی قرار میدهد. اما این پرسش را میتوان با این عبارت کلی پاسخ داد که مزیت به این معناست که کالایی باکیفیتتر و با قیمت تمامشده پایینتری تولید شود. به عبارت دیگر، مزیت نسبی آشکارشده این امکان را فراهم میکند که با تعیین آمارهای مربوط به تولیدات صنعتی در بازه زمانی مشخص و تحلیل روند آن با در نظر گرفتن سایر عوامل دخیل در صادرات میتواند تصویر روشنتری از وضعیت قابلیتهای واقعی صادرات صنعتی کشور نشان دهد. شاخص RCA اگر در فاصله صفر تا یک قرار گیرد، نشاندهنده عدم مزیت نسبی است و اگر بزرگتر از یک باشد، نمایانگر وجود مزیت نسبی آشکارشده در صادرات کالای مورد نظر است. روند افزایشی این شاخص در طول زمان نشاندهنده بهبود موقعیت رقابتی یک کالا در سطح جهان یا یک منطقه خاص خواهد
بود.
چندی پیش آقای ترکان طی سخنانی، این موضوع را مورد اشاره قرار داد که ایران در هیچ تکنولوژی صنعتی دارای توان رقابتی نیست. برخی به جانبداری از سخنان ایشان پرداختند و برخی این اظهارات را به چالش کشیدند. چنانچه بخواهیم واقعبینانه به موضوع جایگاه ایران در میان کشورهای دارنده تکنولوژی صنعتی بنگریم، به چه نتیجهای دست خواهیم یافت؟ به عبارت دیگر ایران در چه صنایعی دارای مزیت نسبی است؟
در این زمینه نمیتوان یک حکم کلی صادر کرد. اما بررسیها نشان داده است ایران در زمینه تولید محصولات پتروشیمیایی، کانیهای غیرفلزی و برخی صنایع غذایی دارای مزیت است. اما ناگفته پیداست که با یک تغییر جزیی در سیاستها، ممکن است یک صنعت مزیت خود را از دست بدهد و صنعت دیگر این مزیت را کسب کند. بنابراین در میزان رقابتی بودن، هزینه دستمزد، نرخ مواد اولیه، قوانین مالیاتی، مشوقهای صادراتی، نوع ماشینآلات، نرخ استهلاک، کارمزد وامهای بانکی، نرخ ارز، بهرهوری ماشینآلات، بهرهوری کارگر، بهرهوری کل و بهطور کلی هر آنچه باعث میشود که قیمت تمامشده بالاتر برود یا پایینتر بیاید، مزیت یک صنعت را دچار نوسان میکند. برای مثال، ممکن است دولت تصمیم بگیرد در مورد صادرات سنگآهن عوارض وضع کند. تا پیش از تعیین این عوارض صادرات سنگآهن دارای مزیت است اما پس از آن ممکن است توان رقابتی خود را از دست بدهد.
بنابراین، مزیت نسبی یک صنعت یا کالا ممکن است در طول زمان ثابت نباشد.
بله، برای مثال تولید سیمان و کانیهای غیرفلزی، نوعی مزیت برای ایران تلقی میشود؛ اما این وضعیت قطعی و دائمی نیست. در مورد برخی کالاها مشاهده کردیم که حتی تا 100 درصد تعرفه نیز برای آنها تعیین شد اما باز هم مقادیری به صورت واردات و قاچاق وارد کشور شد. این مسائل حاکی از ضعف صنعت ماست. در مثالی دیگر میتوان به تولید و صادرات فرش اشاره کرد؛ زمانی ایران در این زمینه دارای مزیت بود اما چند سالی است که چند کشور آسیایی، با ایران رقابت میکنند و باید اعتراف کرد که ایران مانند گذشته در این زمینه دارای مزیت نیست و تا حدودی مزیت خود را از دست داده است. همچنین به دلیل آنکه ایران از حیث برخورداری از منابع طبیعی نفت و گاز، غنی است، در زمینه صنایع پتروشیمی نیز مزیت وجود دارد یا در تولید سیمان با توجه به سوخت نسبتاً ارزان در قبال کشورهای منطقه و همسایگان دارای مزیت هستیم. از طرفی، ایران یک کشور مسلمان است و آنچه صنایع غذایی در کشور به تولید میرسانند، ممکن است در سایر کشورهای مسلمان دارای مشتری باشد؛ به همین سبب در این زمینه نیز دارای مزیت هستیم. به هر حال در برخی رشتههای صنعتی نیز دارای مزیت نیستیم. بهطور کلی، اگر ایران
در صنعت یا تولیدات صنعتی، دارای مزیت نسبی باشد و سیاستها و مقررات بهگونهای باشد که این مزیت را حفظ کند، امکان رقابت نیز فراهم میشود.
چنانچه مزیتهای صنایع ایران را با مزایایی که صنایع در کشورهای پیشرفته کسب کردهاند در مقام قیاس قرار دهیم، درمییابیم که مزیت صنایع ایران عموماً با منابع طبیعی و با فراوانی منابع گره خورده است. در حالی که صنایع در کشورهای توسعهیافته به تکنولوژی و دانش متکی هستند. چه تحلیلی برای این تفاوتها میتوان ارائه کرد؟
همان گونه که در پرسش خود نیز به آن اشاره کردید، صنعت در ایران در مقایسه با صنایع کشورهای پیشرفته از دانش کمتری بهره برده است. به بیان دیگر آنها توانستهاند با استفاده از دانش، بهرهوری خود را افزایش دهند؛ به همین جهت، بهرهوری صنایع در ایران در مقایسه با بهرهوری صنایع آنها کمتر است؛ در چنین شرایطی است که مزیتهای دیگری جایگزین این کمبود دانش شده است. فرض کنید، بهرهوری در این کشورها 10 درصد بالاتر از بهرهوری در ایران است. بنابراین این کاستی باید بهگونهای جبران شود که در ایران با استفاده از منابع طبیعی و ارزان جبران میشود. همان گونه که پیش از این مورد اشاره قرار دادم، مزیت زمانی به وجود میآید که کالایی در میان کالاهای مشابه و با کیفیت مساوی، برای مصرفکننده، قیمت کمتری داشته باشد. بنابراین اگر بخواهیم با کشوری که از حیث دانش از ایران جلوتر است رقابت کنیم باید صنایع را به ازای کمبود دانشی که دارند در بخشهای دیگر تقویت کنیم. در این میان وجود مواد اولیه ارزان، میتواند تا حد زیادی در قیمت تمامشده اثرگذار باشد.
البته در کنار منابع طبیعی که به مزیت نسبی ایران تبدیل شده، عامل دولتی بودن نیز در شکلگیری این مزیتها موثر بوده است. در ایران، صنایعی توانستهاند مزیت کسب کنند که اغلب دولتی بودهاند.
این پدیده، ناشی از سیاستی است که در اوایل انقلاب به اجرا درآمد. در واقع اگر اغلب صنایع دولتی صاحب مزیت هستند به دلیل ملی کردن صنایع بزرگ در روزهای نخستین انقلاب بود. صنایعی که دارای ارزش افزوده بیشتری بودند. برای مثال، صنعت فولاد صنعت بزرگی است، اما دولتی شده است. در حالی که بسیاری از صنایع فولاد و سایر صنایع بزرگ را بخش خصوصی ایجاد کرده بود. اکنون نیز اگر این صنایع به بخش خصوصی واقعی واگذار شود، مزیتهای بیشتری کسب خواهد شد. به شرط آنکه سیاستگذاری دولت بهگونهای باشد که منافع بخش خصوصی در راستای منافع کشور قرار گیرد. هنر سیاستگذار هم این است که میان منافع بخش خصوصی و منافع مملکت تضاد ایجاد نکند. برای مثال اگر شرایطی فراهم شود که صنعتگر سود کسب کند، اقدام به سرمایهگذاری مجدد میکند. این صنعتگر، صنعت خود را گسترش میدهد و گسترش صنعت منجر به افزایش اشتغال و در مراحل بعدی، رشد اقتصادی میشود. او مالیات بیشتری میپردازد و بودجه دولت متعادل میشود. اما در سالهای اخیر به کرات مشاهده کردیم که دولت دست به سرکوب قیمت زد. سرکوب قیمت موجب میشود که صنعتگران به زیاندهی بیفتند. در این صورت از سرمایهگذاری بیشتر
نیز پرهیز خواهند کرد و ضرر این امر را مردم میپردازند. بنابراین سیاستگذار باید به این بیندیشد که در بلندمدت به دنبال چیست؟ و اینکه قرار است در کوتاهمدت چه چیزهایی را فدا کند تا به آن هدف بلندمدت برسد. گاه ممکن است قیمت مواد اولیه یک صنعت، افزایش پیدا کند و دولت به منظور تنظیم بازار، از افزایش قیمت کالای نهایی جلوگیری کند. این سیاست حاشیه سود تولیدکننده را از بین میبرد و او را دچار ضرر میکند. در چنین شرایطی کدام تولیدکننده عاقلی حاضر میشود با ضرر و زیان به تولید خود ادامه دهد.
برخی بر این عقیدهاند که اگر برخی کشورها توانستهاند در صنعت و تکنولوژی صنعتی صاحب مزیت شوند، به این دلیل بوده است که آنها تمرکز خود را به چند رشته صنعتی معطوف کردهاند. آنها این انتقاد را متوجه سیاستگذاران در ایران میدانند که در طول سالهای گذشته چنین سیاستی را در پیش نگرفتهاند و نتیجه آن است که ایران نتوانسته در مقایسه با آنها مزیت بیشتری در صنعت به دست بیاورد. این انگاره تا چه حد قابل تایید است؟
ریشه این عدم تمرکز به پیش از سال 1970 بازمیگردد که در آن تئوری جایگزینی واردات مطرح بود. به موجب این سیاست، کشورها با اعمال تعرفه و ایجاد موانع دیگر سعی میکردند از واردات جلوگیری کنند. ایجاد دیواری که تولیدکننده داخلی صرفاً به دنبال تامین نیازهای داخلی باشد. این نگرش به دلیل انحصاری که ایجاد میکرد، تولیدکنندگان را از رقابت بازمیداشت و به ضرر مصرفکننده و نهایتاً کشورها تمام میشد. با به کار بردن این راهبرد تولیدکنندگان گویی خیالشان راحت بود و دیگر به دنبال نوآوری، بهبود کیفیت و کاهش هزینهها نمیرفتند. پس از آن «استراتژی توسعه صادرات» اعمال شد. روح کلی حاکم بر این استراتژی نیز این بود که کالایی تولید شود که در بازارهای جهانی دست بالاتر را داشته باشد. در این شرایط، برای صنایعی که به اصطلاح نوزاد بودند، دوران بلوغی در نظر گرفتند. اشکالی که در کشورهایی نظیر ایران به وجود آمد این بود که این دوران بلوغ طولانی شد. آنگونه که صنعتگران و تولیدکنندگان از رقابتپذیری دور ماندند و پس از آن پدیده قاچاق شکل گرفت. بنابراین وضعیت کنونی صنایع ایران ناشی از سیاست جایگزینی واردات است. البته لازم به توضیح است که
کالاهای استراتژیک مورد نیاز مردم را که برخی کشورها به صورت ابزار سیاسی از آن کالاها استفاده میکنند باید استثنا کرد. به هر حال دیدگاه این است که دست کم، بتوانیم در مورد این کالاها روی پای خود بایستیم.
طولانی شدن دوره بلوغ صنایع، ناشی از این نیست که توسعه صنعتی در ایران فاقد استراتژی است؟
استراتژی کموبیش وجود دارد؛ اما در مقاطعی از این استراتژیها عدول میشود؛ به این دلیل که شرایط ایران در این سالها شرایط عادی نبوده است. استراتژی مربوط به شرایط عادی است. در این سالها کشور با رویدادهایی نظیر انقلاب، جنگ و تحریم مواجه بوده است. در مقاطعی هم به دلیل عدم همخوانی سیاستها، توسعه صنعتی باعث ناکامی شده است. ضمن آنکه در شرایط غیرعادی باید از داشتهها محافظت کرد تا کشور از بحران دور شود. به عنوان مثال در شرایط امروز اقتصادی، دولت باید در تدارک ایجاد شغل باشد. حال ممکن است ایران در صنعتی مانند خودرو دارای مزیت نسبی نباشد اما این صنعت اشتغال قابل توجهی ایجاد کرده است؛ آیا دولت میتواند به صرف نبود مزیت نسبی این صنعت را تعطیل کند؟ اقتصاد یک کشور این گونه نیست که یکشبه همه کرکرهها را پایین بکشیم و بگوییم از فردا این گونه عمل خواهیم کرد. بهویژه در شرایطی که نرخ بیکاری بالاست، تعطیل کردن صنایعی که اشتغال ایجاد کرده است، خطاست. باید این صنایع به فعالیت خود ادامه دهند و به موازات آن صنایع جایگزین توسعه پیدا کنند. سپس انتقال کارگر و انتقال سرمایه صورت گیرد. این فرآیند، بهویژه برای ما که در شرایط
تحریم به سر میبریم، زمانبر است. در چنین شرایطی دولت باید از این صنایع حمایت کند تا از توجیه نیفتند. همچنین میتوان ترمیمهای لازم را در سرمایهگذاریهای جدید به انجام رساند. بنابراین باید از داشتههایمان حفاظت کنیم. این را هم بدانید که هر انتقالی باید با صبر و حوصله و با درایت صورت گیرد.
فکر میکنید به چه دلیل اکثر صنایعی که در ایران شکل گرفت، مزیتی حاصل نشد؟
مشکلی که در طول سالهای گذشته وجود داشته است و اکنون چنین موقعیتی را برای ایران رقم زد این است که نگاه صنعتگران و تولیدکنندگان به بازار داخل بوده است. در حالی که سرمایهگذاران در کشورهای پیشرفته، در زمان سرمایهگذاری به این هدف میاندیشند که چگونه با شرکتهایی که رهبری بازار دنیا را دارند میتوانند مبارزه کنند و سهمی از بازار دنیا را به خود اختصاص دهند. اکنون نیز با پیوستن 150 کشور به سازمان جهانی تجارت، برای تولیدکنندگان غیررقابتی کار بسیار مشکل شده است. بنابراین سرمایهگذاران باید از نگاه صرف به داخل پرهیز کنند. بازاری در دنیا وجود دارد که تعدادی این بازار را تصاحب کردهاند و اگر ما در سودای تصاحب این بازار هستیم باید به این بیندیشیم که چه مزیتی نسبت به آنها میتوانیم داشته باشیم و چگونه میتوانیم مزیتهای خود را افزایش دهیم. تولیدکنندگان ایرانی چنانچه در رابطه با این موضوع فاقد برنامه باشند، دچار مشکل خواهند شد. روند تولید و صادرات در جهان به سمت و سویی گرایش یافته است که اگر تولیدکنندگان و بازرگانان نتوانند از طریق پرداخت تعرفه، کالا را به مصرفکننده بفروشند از طریق دیگری نظیر مسافری، مبادلات مرزی و
غیره در نهایت کالای تولیدی خود را به داخل کشورها میفرستند. اگر تعرفهها افزایش پیدا کند، قاچاقچیان دست به کار میشوند. اگر تعرفه کاهش بیابد، صنایع داخلی متضرر میشوند. بنابراین باید چه کرد؟ راهکار این است که نوع نگاه به سرمایهگذاری تغییر کند.
اکنون در شرایطی که حتی نگارش استراتژی صنعتی نیز نتوانسته است ایران را به موقعیت مطلوب در میان سایر رقبا برساند، چه راهکارهایی میتواند از این پس موثر واقع شود؟
راهکار این است که کارایی افزایش بیابد. افزایش کارایی نیز مستلزم ارتقای سطح دانش افراد است. در رویکرد رقابتپذیری، آموزش مدیران و پرسنل باید به عنوان یک اصل مورد توجه قرار گیرد. در واقع نمیتوان بدون آموزش صحیح، توقع کارایی بالاتری داشت. اگرنه منابع وجود دارد و تکنولوژیهای صنعتی در ایران نیز تا قبل از تشدید تحریمها چندان عقبافتاده نبود. چرا که ماشینآلات، اغلب از کشورهای اروپایی نظیر آلمان، فرانسه، سوئیس، ایتالیا و ژاپن خریداری شدهاند. البته اکنون به علت مستهلک شدن تا حدودی باید نوسازی و جایگزینی صورت گیرد.
از طرف دیگر بحثی در اقتصاد وجود دارد، به نام صرفه اقتصادی در مقیاس (Economic Scale) که با تولید انبوه، باعث صرفهجویی در هزینهها شده و سود شرکتها را افزایش میدهد. وقتی تولید یک کالا اقتصادی باشد، این امکان فراهم میشود که برای تحقیقات در بخش صنعت نیز بودجه اختصاص یابد و این تحقیقات باعث نوآوری شده و بهرهوری را بالا میبرد بنابراین ضرورت دارد، نگاهمان را از بازار داخلی برگردانیم و بهجای آنکه با تولیدکنندگان محلی رقابت کنیم، به رقابت با تولیدکنندگان بینالمللی یا تامینکنندگان بازارهای بینالمللی بیندیشیم. راهکار دیگر این است که دانش خود را افزایش دهیم، به علم روز مجهز شویم و مدام به دنبال یافتههای جدید باشیم. بنابراین افزایش بهرهوری، توجه بهصرفه اقتصادی در مقیاس و توجه به تحقیق و پژوهش از ضرورتهای افزایش رقابتپذیری صنایع است.
دیدگاه تان را بنویسید