تحلیلی اقتصادی بر بازار مواد مخدر در گفتوگو با پویا جبلعاملی
مزایای آزادی مواد مخدر کمخطر
اگر آمار مصرفکنندگان سیگار را نگاه کنیم تعداد آنها در دنیا کاهش پیدا کرده است، بعضی آمارها نشان میدهند که در چهار تا پنج دهه آینده ممکن است سیگاری نداشته باشیم. یعنی دنیا توانسته است پدیدهای را که آزاد بوده اما مضر با تبلیغات محدود کند.
بازار مواد مخدر بیش از 200 میلیون مشتری و سالانه 300 میلیارد دلار گردش مالی دارد اما هزینهای که صرف مبارزه و معدوم کردن آن میشود تنها مالی نیست. قربانیان و هزینههای روزافزون بازار مواد مخدر برخی از سیاستمداران را به این نتیجه رسانده است که شیوه فعلی مبارزه با مواد مخدر شیوهای کارا نیست و بهتر است به آلترناتیوهای دیگری اندیشیده شود. هماکنون خرید و فروش ماریجوانا در ایالتهای کلرادو و واشنگتن آمریکا بر اساس همهپرسی که در سال گذشته انجام شد آزاد شده است و پیشبینی میشود در آیندهای نه چندان دور ایالات و کشورهای بیشتری در اروپا نیز به جرگه کشورهای خواهان لغو ممنوعیت موادمخدر بپیوندند. از سوی دیگر ایران در مسیر ترانزیت مواد مخدری که در افغانستان تولید میشود قرار دارد، کشوری که گفته میشود بیش از 80 درصد تریاک جهان را تامین میکند. بنابراین ما در سالهای اخیر از نزدیک شاهد مبارزات سختگیرانه با فروشندگان مواد مخدر بودهایم. همچنین گفته میشود ایران حدود 5/2 میلیون معتاد دارد که حدود سه درصد از جمعیت کشور را تشکیل میدهند. بنابراین سرنوشت مبارزه با مواد مخدر در جهان برای ما نیز تعیینکننده
خواهد بود. برای بررسی بیشتر این موضوع به سراغ دکتر پویا جبلعاملی رفتیم تا از منظر اقتصادی نگاهی به بحث لغو ممنوعیت مواد مخدر که چند سالی است به عنوان یکی از راههای کاهش مصرف مواد مخدر مطرح میشود، بیندازیم. امیدواریم این گفتوگو فتح بابی باشد برای بازنگری قوانین و نحوه مبارزه با مواد مخدر و کاهش قربانیان این جنگ اعلامنشده در ایران و سراسر جهان.
همانطور که میدانیم مساله مبارزه با مواد مخدر در دنیا مبارزهای است که هرچند سابقه طولانی ندارد اما هرساله افراد بسیار زیادی هم از مبارزان با آن و هم متولیان بازار و هم مصرفکنندگان در سراسر دنیا به آمار قربانیان این جنگ اضافه میشوند. جنگی که به نظر میرسد پایانی برای آن نیست، ایراد کار از کجاست؟ آیا به فلسفه دخالت دولت در امر مبارزه با مواد مخدر میتوان ایراد وارد کرد؟
در ابتدا باید این مساله را روشن کنم که آنچه در طول این مصاحبه گفته میشود شاید نگاه جدیدی به موضوع مواد مخدر باشد، اما باید یادآوری کنم هدف تنها کمک به حل این معضل و کاستن از درد و رنجی است که مواد مخدر برای جامعه ما به وجود آورده است. اگر ما بخواهیم وضعیت مواد مخدر را در شرایط فعلی بسنجیم کاملاً مشخص است که ممنوعیت کامل مواد مخدر و مجازاتهای سنگین قانون در مورد آن نتوانسته به میزان مطلوبی که خواست قانونگذار بوده است موفقیتآمیز باشد. اگر به آمار نگاهی بیندازیم، بنا بر آمار غیررسمی 5/2 میلیون نفر معتاد در کشور وجود دارد که سه درصد از جمعیت ما را تشکیل میدهد و اگر هر فرد معتاد با سه نفر دیگر در ارتباط باشد، حدود 12
درصد از جمعیت ما بهطور مستقیم با مشکل مواد مخدر درگیر هستند. گردش مالی مواد مخدر آنطور که اخیراً وزیر کشور بیان کرده است، حدود سه میلیارد دلار است که تقریباً یک درصد GDP ماست. میتوانیم آن را با 28 میلیارد دلار صادرات غیرنفتی کشور مقایسه کنیم. همه این آمار نشان میدهد ما با پدیدهای مواجه هستیم که زوایای بسیاری از زندگی فردی و اجتماعی ایرانیان را دچار تغییر کرده و به آن آسیب رسانده است.
بنابراین اگر واقعاً ممنوعیت کامل میتوانست تاثیرگذار باشد ما نباید به این آمار میرسیدیم. از نظر من ما با ممنوعیت کامل بازار مواد مخدر خودمان به بغرنج شدن مساله دامن زدهایم. اما چطور؟ بیایید بازار مواد مخدر را تحلیل کنیم. اگر به طرف عرضه بازار نگاه کنیم. ما با وضع قوانین مبتنی بر ممنوعیت کامل و مجازاتهای سنگین باعث شدهایم ریسک عرضهکننده برای عرضه کالا بسیار بالا برود، وقتی ریسک عرضه افزایش پیدا کند کسانی که جرات فروش مواد مخدر را پیدا میکنند حاشیه سود بالاتری میبرند، یعنی مواد را با قیمت بسیار بالاتری نسبت به هزینه تولید در بازار عرضه میکنند. قیمت بالاتر و حاشیه سود بیشتر به معنی ثروتمند و قدرتمندتر شدن عرضهکنندگان است. در حالی که اگر ریسک طرف عرضه وجود نداشت، اصولاً چنین سودی برای عاملان طرف عرضه فراهم نمیشد. از سوی دیگر چون فروش مواد ممنوع است این افراد برای محافظت از خودشان به فسادهای بیشتر دیگری دامن خواهند زد، از خرید اسلحه و رشوه بگیرید تا درگیری مسلحانه و خونریزی.
اما این ممنوعیت بر طرف تقاضا و مصرفکننده نیز تاثیر گذاشته است، به این صورت که وقتی قیمت محصول به واسطه ممنوعیت فروش و قوانین موجود افزایش پیدا میکند و نه به واسطه هزینه تولید، تفاوت قیمتی عمدهای بین مواد مخدر نیست تا مصرفکننده به سوی مواد مخدر کمخطر رود. در این حالت مصرفکنندگان به سمت موادی میروند که بتوانند با قیمت کمتر مطلوبیت بالاتری را ببرند. از این نظر در وضعیت ممنوعیت کامل طرف تقاضا خودبهخود به سوی مواد پرخطر حرکت میکند. این در حالی است که اگر مواد با ضرر کمتر آزاد شود و پرخطرها ممنوع باشد، تمایز قیمتی عمده بین دو محصول میتواند مصرفکننده را به سوی مواد کمخطر سوق دهد.
هرچند کشورهایی مثل هلند، اروگوئه و برخی از ایالتهای آمریکا مثل کلرادو و واشنگتن ممنوعیت فروش مواد مخدر را لغو کردهاند اما هنوز صحبت کردن از این موضوع در سطح جهانی نیز با ترس همراه است. این ترس به چه علت است؟
به نظر میرسد تغییر یک رویکرد بعد از دههها کار بسیار سختی است و ممارست میطلبد. از سوی دیگر کسانی که بر مبنای قوانین فعلی ابزار مبارزه با مواد مخدر را دارند به خصوص در اروپا و آمریکا از این موقعیت نفع اقتصادی میبرند و تغییر رویکرد به نفع آنها نیست. و اینها خودشان یکی از موانع اصلی در تغییر قوانین هستند.
اما چون آمریکا در واقع قدرتی هژمونیک است اگر قوانین مواد مخدر در ایالات متحده تغییر پیدا کند همچنان که الان گامهای نخست آن برداشته شده است، میتواند روی قوانین بینالمللی در این حوزه تاثیرگذار باشد یعنی آنچه ما امروز در آمریکا میبینیم فارغ از آن چیزی است که در هلند اتفاق میافتد. ادامه این روند در آمریکا میتواند روند مبارزه با مواد مخدر در جهان را دگرگون کند.
سوالی که اینجا پیش میآید این است که منظور از تغییر قوانین چیست؟ یعنی مواد مخدر کاملاً آزاد شود یا دخالتهای دولت کمتر بشود؟
به نظر من میرسد که ما میتوانیم مواد مخدری را که از همه کمخطرتر است (مثل گراس همانطور که در آمریکا آزاد شد) آزاد کنیم. این آزادی از چند جهت سودمند است: از طرفی وقتی ما قوانینی را در حوزه شخصی افراد وضع میکنیم مشروعیت قانونی Legitimacy پایینی دارد. چون ما در حوزه شخصی فرد وارد میشویم و میگوییم تو نمیتوانی این کار را انجام دهی این دخالت از لحاظ مشروعیت عرفی پذیرفته شده نیست چرا که ممکن است شخصی آزادی مسوولانه داشته باشد یعنی فردی در خانه خودش از ماریجوانا استفاده کند و آسیبی هم به کسی نرساند. مساله این است که ما چگونه میتوانیم پایه حقوقی پیدا کنیم که این شخص را در خانه خودش منع کنیم؟ یافتن چنین پایه حقوقی مشکل است. مساله بعدی این است که اگر ما بتوانیم در گام اول مواد مخدر با زیان پایین را آزاد کنیم دقیقاً میتوانیم آنچه در بازار مواد مخدر اتفاق میافتد را معکوس کنیم. یعنی ما یکی از مواد مخدر را که زیان کمتری دارد قانونی کردهایم، ریسک عرضه آن را از بین
بردهایم، در نتیجه قیمتش کاهش پیدا کرده است. وقتی قیمت کم شد برای مصرفکنندگان انگیزه ایجاد میشود که بهجای استفاده از مواد مخدری که بیشترش را مواد شیمیایی تشکیل داده است و آسیب بیشتری دارد به سمت این مواد گرایش پیدا کنند. آنگاه بازار مواد مخدر پرخطر کوچکتر شده، عرضهکنندگانش دیگر چون تقاضای گذشته را ندارند، قدرت کمتری خواهند داشت و چون موارد ممنوعیت کمتر شده، نیروهای انتظامی بهطور کارآمدتری میتوانند با عرضهکنندگان مواد مخدر پرخطر مبارزه کنند.
مشکل همینجاست، عدهای معتقدند این کاهش قیمت باعث میشود تقاضا برای مصرف مواد مخدر بیشتر شود و حتی کسانی که پیش از این مصرف نمیکردهاند حالا موقعیت مناسبی برای مصرف داشته باشند.
بله، اما سوال دیگر این است که اگر ما گراس یا همان ماریجوانا را آزاد کنیم، آیا تعداد معتادان خطرناک ما بیشتر میشود؟ در واقع یک Trade off وجود دارد بین داشتن درصد بالاتری معتادان کمضرر، که به نظر من آنقدر هم افزایش پیدا نمیکند، و بین معتادان خطرناک، به نظر من هر چقدر بتوانیم از معتادان به مواد مخدر پرخطر کم کنیم به سود جامعه است چون کسانی که از مواد کمخطرتری استفاده میکنند، میتوانند همچنان به فعالیتهای اجتماعیشان ادامه دهند یا کار کنند، و چون این ماده مخدر آزاد است تمایل برای رفتن سراغ یک ماده غیرقانونی که هم ریسک دارد و هم قیمت بالاتری دارد به شدت کاهش پیدا میکند.
به غیر از این ما میتوانیم همان کاری را که برای سیگار کردیم برای بعضی مخدرهای دیگر هم انجام دهیم. اگر آمار مصرفکنندگان سیگار را نگاه کنیم تعداد آنها در دنیا کاهش پیدا کرده است، بعضی آمارها نشان میدهند که در چهار تا پنج دهه آینده ممکن است سیگاری نداشته باشیم. یعنی دنیا توانسته است پدیدهای را که آزاد بوده اما مضر با تبلیغات محدود کند. چرا ما نتوانیم همین کار را با ماریجوانا بکنیم. یعنی مصرف آن را آزاد بگذاریم و بعد با کمپینهای تبلیغی ضررها و زیانهای آن را نشان دهیم و به مصرفکنندگان بگوییم شما آزاد هستید و ما نمیتوانیم آزادی شخصی شما را بگیریم ولی به نظر ما میرسد این کار برای شما زیانآور است. و همان کاری را که برای سیگار کردیم پیاده کنیم و همانطور که برای سیگار موفق بوده است میتواند برای ماریجوانا هم موفق باشد. بنابراین من فکر میکنم ما میتوانیم رویکردمان را هم در قوانین و هم در مبارزه با مواد مخدر مبتنی بر آزادیهای فردی بکنیم و در آن موفق باشیم، به علاوه تعداد معتادان به مواد مخدر خطرناکمان را هم کاهش دهیم.
در میان اقتصاددانان کسی که موضوع لغو ممنوعیت فروش مواد مخدر را مطرح کرد فریدمن بود و آن هم در آمریکا.
بله، فریدمن با توجه به دغدغههای شخصی که درباره آزادی فردی داشت به عنوان یک اقتصاددان لیبرال این بحث را مطرح کرد و زاویه دیدش برای آمریکاییها ملموس بود چرا که تجربه ممنوعیت الکل و آثار و فسادهای به دنبال آن را دیده بودند.
آمریکا در این زمینه تجربه ممنوعیت فروش الکل از سال 1920 تا 1930 را پشت سر گذاشته است اما اگر بخواهیم درباره ایران صحبت کنیم قضیه پیچیدهتر میشود.
بله، آمریکا درباره الکل این تجربه را داشته است و دید که با ممنوعیت الکل به چه فسادهای گستردهای دامن زد. از گانگسترهایی که حملونقل را انجام میدادند تا خونهایی که به این واسطه ریخته میشد. و بعد دیدند اینها همه عواقب قانونی است که آنها برخلاف خواستهای که جامعه آمریکا داشت، تصویب کردند.
ما در طول دهههای اخیر تجربه مبارزه سختگیرانه با مواد مخدر را داشتهایم. گفته میشود 62 درصد از اعدامهایی که در ایران اتفاق میافتد به دلیل جرائم مربوط به مواد مخدر است، در چنین فضایی صحبت از رفع ممنوعیت فروش مواد مخدر احتیاج به چه پیشنیازهایی دارد؟
اولین مساله این است که بپذیریم آنچه تا به حال انجام شده دارای مشکل بوده. اگر ما چنین گامی را برداریم میتوانیم راهکارهای دیگر را هم بسنجیم، ضمن اینکه ما چون به قوانین بینالمللی در این رابطه متعهد هستیم، اگر قوانین بینالمللی در این رابطه تغییر پیدا کند آن وقت ما هم خودبهخود به آن جرگه میپیوندیم که هم قوانین و هم رویکردهایمان را نسبت به این مساله تعدیل کنیم. اما به نظر من ما میتوانیم زودتر از اینکه اجباری از سمت بیرون ایجاد شود آلترناتیوهای دیگری را هم بسنجیم. اگر تصمیمگیرندگان به بحث اقتصادی که در اینجا مطرح شد توجه کنند به این نکته خواهند رسید که ما خواهیم توانست با اتکا بر آزادیهای فردی از یک سو و با استفاده از ابزارهای تبلیغاتی از دیگر سو، با مواد مخدر شیمیایی و مواد مخدر خطرناک مبارزه کنیم. باز هم تاکید میکنم به نظر من پذیرش
بخشی از این مواد، مواد گیاهی که کمخطرتر هستند، یعنی پذیرش مشکل. اگر ما ممنوعیت کامل ایجاد کنیم یعنی نمیخواهیم مشکل را بپذیریم و به این درک برسیم که بخشی از جامعه چه ما بخواهیم و چه نخواهیم و چه برای آنها خوب باشد یا نه، مصرفکننده این مواد هستند و تا این واقعیت را نپذیریم نمیتوانیم با آن مبارزه کنیم.
من شنیدهام که قبل از انقلاب سهمیهای برای مصرف تریاک برای افراد پیر یا بیمار داده میشده است که البته آن هم افتهایی داشته مثل اینکه افراد آن سهمیه را در بازار سیاه میفروختند.
بله، اما آن سهمیه داشتن به معنی اینکه دولت یا وزارت بهداشت با هر معتاد روبهرو شود سهمیهای به او بدهد بحث دیگری است که متفاوت از آن چیزی است که در اینجا مطرح شد. ما در اینجا بحث از یک بازار آزاد برای مواد مخدر کمخطر میکنیم. بازار آزاد یعنی اینکه هر فرد بتواند با پول خودش هر مقدار که میخواهد خریداری کند و ممنوعیتی وجود نداشته باشد.
در حال حاضر متولی مبارزه با مواد مخدر دولت است، منظور شما این است که دولت باید دست از دخالت بردارد و بعد از آن مسوول تبعات آن هم نخواهد بود؟ بازار آزادی که در اینجا مطرح میکنیم همان بازار آزاد فریدمن است؟ من فکر میکنم همچنان که هر کالایی را در اقتصاد خودمان میتوانیم خرید و فروش کنیم در این پیشنهاد ماریجوانا هم باید همانطور باشد اما اینکه دولت بخواهد مداخلاتی بر مبنای مالیات داشته باشد، بحث دیگری است و طبیعی است که میتواند مالیات بیشتری از کالایی که ضرر دارد بگیرد. این گونه مداخلات، به نظر من مداخلات معمول از طرف دولت است اما منظورم از بازار آزاد این بود که دو طرف فروشنده و مصرفکننده بتوانند بدون مانع قانونی خرید خود را مثل هر بازار مشروع دیگری انجام دهند.
اگر ما اکنون به دلیل قوانین ممنوعیت کامل از یک سمت باید پول بدهیم و با مواد مخدر مبارزه کنیم، اما با این رویکرد جدید بازار مواد مخدر مضر کوچکتر میشود و مبارزه با آنها آسانتر و هزینهای که باید برای مبارزه با آنها صرف کنیم کمتر میشود. در عین حال که وقتی ماریجوانا آزاد شود دولت میتواند از آن مالیات بگیرد و کسب درآمد کند.
حتی ممکن است بتوانیم با مالیاتی که از ماریجوانای آزاد میگیریم بودجهای ایجاد شود که بتوانیم از آن در راه انداختن کمپینهای تبلیغاتی برای مبارزه با مواد مخدر استفاده کنیم در حالی که هزینهای هم به دولت تحمیل نشود. بنابراین این آلترناتیوی است که جنبههای مثبت بسیار زیادی دارد و جنبههای منفی آن مثل همان افزایش تقاضا با ابزار تبلیغاتی میتواند کاملاً محدود شود.
اگر واقعاً روشنفکران و افرادی که میتوانند تاثیرگذار باشند دغدغه عواقب شیوع استفاده از مواد مخدر خطرناک در جامعه را دارند، مسلماً به این رویکرد جدید و صحبتهای مشابه توجه بیشتری نشان خواهند داد. این جرقهای است که امیدوارم باعث شود ما عمیقتر روی این موضوع کار کنیم.
آیا میتوانیم بگوییم موضوع مبارزه با مواد مخدر به صورت ممنوعیت حداقل از دیدگاه نظری بحثی تمامشده در دنیاست؟
من فکر نمیکنم هنوز هم در دنیا نظریه لغو ممنوعیت کامل از مواد مخدر پذیرفته شده باشد اما این احتمال را میدهم که در آیندهای نهچندان دور ایالات بیشتری از آمریکا و همچنین کشورهای بیشتری در دنیا این رویکرد جدید را راه بهتری برای مبارزه با مواد مخدر بدانند و روند لغو ممنوعیتها تسریع شود. چرا که دنیا راه قبلی را امتحان کرده است که چندان هم موفق نبوده است.
دیدگاه تان را بنویسید