چرا مردم سوئیس با دریافت درآمد نقدی غیرمشروط مخالفت کردند؟
تجربه سوئیس
در علوم اجتماعی برخلاف علوم فیزیکی و تجربی، کمتر امکان آزمایش دقیق نظریهها قبل از پیاده کردن آنها در سطح جامعه وجود دارد.
در علوم اجتماعی برخلاف علوم فیزیکی و تجربی، کمتر امکان آزمایش دقیق نظریهها قبل از پیاده کردن آنها در سطح جامعه وجود دارد. همچنین هر محیط و جامعه انسانی دارای ویژگیها و پیشینه تاریخی و فرهنگی متفاوت و منحصربهفردی است که تعمیم نتایج به دست آمده از اجرای یک سیاست در یک مکان جغرافیایی به مکانهای دیگر را اقدامی نادرست و نابخردانه خواهد نمود. با این حال معمولاً در هر زمانی، فرصتهایی پیش میآید تا از اجرای یک سیاست در یک مکان خاص، بتوانیم درسها و راهنماییهایی اگر چه نه کاملاً دقیق برای سایر مکانها و جوامع بگیریم.
به تازگی در کشور مرفه سوئیس، یک همهپرسی برگزار شد که از مردم خواسته شده بود رای مثبت یا منفی خود را نسبت به دریافت ماهانه درآمد پایه همگانی حدود 2500دلاری اعلام کنند. این همان مدل سوئیسی دموکراسی مستقیم است که هر شهروندی میتواند با جمعآوری تعداد معینی امضا، دولت را مجبور به برگزاری همهپرسی برای هر پیشنهادی بکند. چنین شیوه عملی باعث شده است تا کشور سوئیس به آزمایشگاهی برای انواع تغییرات پیشتازانه اجتماعی و اقتصادی تبدیل شود.
چند سال پیش دولت احمدینژاد هم در ایران و پیرو وعده نامزدهای ریاست جمهوری به اینکه پول نفت را به شکل نقدی مستقیماً به خود مردم میدهند، تصمیم به توزیع یارانه نقدی گرفت. رقم پرداختی ماهانهای که وی در نظر گرفت 45 هزار تومان بود که با تبدیل قیمتهای آن زمان به دلار امروزی، چیزی حدود 400 دلار میشود یعنی تقریباً یکششم مبلغی که در سوئیس بنا بود به مردم پرداخت شود. البته با توجه به سطح درآمد چندبرابری سوئیسیها نسبت به ایران، میتوان گفت این دو رقم قابل مقایسه است. یعنی اگر کل این دو مبلغ پرداختی را به نسبت تولید ناخالص داخلی هر کشور تبدیل کنیم به درصد یکسانی از تولید ملی هر دو کشور خواهیم رسید.
اما در حالی که اکثریت مردم سوئیس رای به مخالفت با این نوع کمک و یارانه دولتی دادند در ایران نتیجه کاملاً برعکس شد و تنها حدود 10درصد مخالف دریافت یارانه بودند. البته مردم سوئیس هنوز زمان و فرصت برای تغییر نظر خود درباره این طرح را دارند چرا که 69 درصد از کل رایدهندگان (83 درصد کسانی که موافق این طرح بودند و 63 درصد کسانی که مخالف بودند) گفتهاند در آینده همهپرسی دیگری درباره درآمد اساسی همگانی برگزار خواهد شد. مسائلی همچون افزایش نابرابری، افزایش اتوماسیون و رباتیزه شدن فعالیتهای تولیدی (که باعث بیکار شدن کارگران کممهارت میشود)، افزایش تعداد سالمندان و... احتمال تمایل به این گزینه را در آینده در سوئیس و نیز سایر کشورهای پیشرفته شدت میبخشد. با این همه چگونه میتوان این رفتار متفاوت مردم سوئیس با مردم ایران را توجیه کرد؟ در ادامه به برخی از عواملی که میتواند توضیحدهنده این رفتار متفاوت باشد، اشاره میشود.
مردم سوئیس از داشتن نفت و گاز و سایر منابع معدنی محروم هستند و هرگونه افزایش درآمد در آنجا باید از راه تلاش و تولید بیشتر حاصل شود. در حالی که اقتصاد ایران دهها سال است که به رانت نفتی آلوده شده و دولت و مردم به این پول معتاد شدهاند. پولی که بدون هیچ تلاش و کوششی نصیب دولت شده، و معمولاً طبق صلاحدید و نه قاعدهای روشن و شفاف هزینه میشود. چنین وضعیتی در ایران و سایر کشورهای صادرکننده نفت، شرط محدودیت منابع و سقف بودجهای را کمتر ملموس و معنادار ساخته است. تصور متفاوت در ایران نسبت به منابع در اختیار دولت باعث خواهد شد همه خواهان دریافت منابع از دولت باشند بدون اینکه عواقب نامطلوبی برای آن متصور باشند.
ویژگیهای دولت در سوئیس متفاوت با ایران است. دولت سوئیس دولتی باز و شفاف و فراگیر است که در تصمیمگیریهای خود همه آحاد جامعه اعم از زن و مرد و پیر و جوان و شهری و روستایی را مد نظر دارد. گفته میشود رابطه معکوسی میان اعتماد مردم به دولت و میزان فساد در دولت وجود دارد. مردم سوئیس به کارکنان نظام اداری که برپایه ملاکهای حرفهای و شایستهسالاری و نه سیاسی و مریدسالاری گزینش شدهاند و نمایندگان مجرب خود در قوه مقننه و راهحلها و پیشنهادهای آنها اعتماد دارند. همچنین به دلیل بالا بودن درجه حاکمیت قانون و قانونمداری در کشور سوئیس، میزان اعتماد و اعتبار دولت بالا بوده و رابطه دوسویه سودمندی بین دولت و مردم برقرار است که این مساله باعث میشود تا دولت با کمترین نگرانی بتواند تصمیمات بلندمدت با منافع بسیار بالا برای مردم بگیرد. در حالی که در ایران به واسطه درجه اعتماد پایین که بین دولت و مردم وجود دارد دولتها از اتخاذ تصمیمات و اجرای اصلاحاتی که منافع بلندمدت نصیب جامعه میکند، اما هزینههای کوتاه مدتی بر آنها تحمیل خواهد کرد، پرهیز میکنند چون نمیتوانند مطمئن باشند مردم این وعدههایی را که در زمانی دور به بار
مینشیند باور کرده و در انتخابات بعدی به آنها رای دهند.
سواد مالی و درک و شناخت مردم سوئیس از متغیرهایی مثل نرخ تورم، نرخ سود، ریسک، سرمایهگذاری و پسانداز و برنامههای بازنشستگی نسبت به مردم ایران بسیار بالاتر است. برای مثال در یکی از پیمایشهای اخیر در سال 2015 که با شرکت 150 هزار نفر بزرگسال در 148 کشور جهان توسط واحد رتبهبندی موسسه استاندارد اند پورز با همکاری موسسه گالوپ و بانک جهانی انجام شده است میزان سواد مالی مردم هر کشور محاسبه شد. در این پیمایش پنج پرسش ساده درباره دانش عامه مردم از نرخ سود مرکب، برتری متنوع ساختن سرمایهگذاری و قدرت خرید پول مطرح شده است. 57 درصد مردم سوئیس توانستند نمره قبولی (یعنی به سه پرسش یا بیشتر پاسخ درست دادن) دریافت کنند و در رتبه 15 جهان ایستادند اما در ایران تنها 20 درصد موفق شدند نمره قبولی بگیرند و ایران در رتبه 130 جهان ایستاد. میانگین جهانی نمره قبولی گرفتن برای مردان 35 درصد و زنان 30 درصد به دست آمد که نمره ایران بسیار پایینتر از آن بود و تنها 23 درصد مردان و 18 درصد زنان نمره قبولی گرفتند. یک نکته قابل توجه میزان سواد مالی مردم نروژ است که رتبه اول جهان را با 71 درصد نمره قبولی به دست آوردند. مردم نروژ با وجود
داشتن نفت به رتبه اولی جهان رسیدند که قاعدتاً باید به شیوه هزینه کردن نفت توسط دولت با سرمایهگذاری در صندوق مستمری برای آیندگان مرتبط باشد که تمامی مردم را درگیر این مساله کرده و نسبت به سرنوشت و آینده این پول حساس شدهاند و درنتیجه سواد مالی بالایی کسب کردهاند.
نتیجه بحث اینکه سوئیسیها که به سرزمین پول و بانکداری و ساعت و وقتشناسی معروف هستند درک و شناخت خوبی از پول دارند و به خوبی میدانند هر انتخاب و سیاستی چه هزینههایی دارد که عاقبت به شکلهای مختلف مجبور خواهند شد بپردازند و درنتیجه با مآلاندیشی عواقب تصمیمات خود را در نظر میگیرند. برای مثال برای دولت و مردم سوئیس مثل روز روشن است که دریافت این پول میتواند به افزایش مالیاتها در آینده منجر شود.
در عین حال که مدافعان این طرح هم استدلالهایی برای خویش دارند که در جای خود منطقی به نظر میرسد. برای مثال با پرداخت چنین پولی به مردم، در هزینههای سنگین و گاهی ناکارای دولت بابت اداره کردن نظام خدمات رفاهی و حمایتی و اجتماعی صرفهجویی خواهد شد. همچنین برخلاف این تصور که پرداخت چنین مبالغی باعث تنبلی و کار نکردن نیروی کار میشود، باید گفت چون این مبلغ به همه مردم بدون توجه به بیکار بودن یا شاغل بودن پرداخت میشود انگیزه افراد فعال را برای اینکه به بازار کار بپیوندند افزایش میدهد. برخلاف نظام کنونی که به افراد بیکار و کمدرآمد بیمه بیکاری و کمک هزینه زندگی پرداخت میکند و افراد را بیشتر تشویق به این میکند تا از بازار کار خارج شوند.
نکته پایانی اینکه جامعه سوئیس جامعهای با نابرابری شدید نیست. شاید طرح پرداخت همگانی درآمد نقدی غیرمشروط، بیشتر برای جوامعی از قبیل ایران مناسب باشد که دچار نابرابری و بیعدالتیهای شدید در فرصتها و امکانات بوده و تعداد زیادی افراد فقیر و کمدرآمد دارند که با اجرای چنین طرحی، مطمئن میشویم همه افراد آسیبپذیر جامعه در برابر انواع شوکهای وارده و بیثباتیهای مختلف، توانایی دوام آوردن و ادامه زندگی شرافتمندانه را خواهند داشت.
دیدگاه تان را بنویسید