تاریخ انتشار:
رفتگران طبیعت به دنبال چیستند؟
رمز و راز یک دغدغه
من سالها خارج از ایران و در آلمان زندگی کردهام. در طول این سالها، هنگامی که گذرم به ایران میافتاد به تفاوتهایی که چهره محیط زیست ایران با محیط زیست کشورهای اروپایی دارد پی میبردم.
پاکسازی و فرهنگسازی ترتیب میدهم.
28 خردادماه 1391 این گروه تشکیل شد. تعدادی از دوستانم به این گروه ملحق شدند و این دوستان نیز دوستان دیگری را معرفی کردند و طی چهار یا پنج ساعت تعداد اعضای آن به 1600 نفر رسید. اعضا به دنبال آن بودند که هرچه زودتر برنامهای برای پاکسازی برگزار شود. با کمک دوستانی که تهران را میشناختند، پارک سوهانک را بازدید کردیم و مشاهده کردیم که زباله بسیاری در آن وجود دارد. جمعه همان هفته یعنی پنج روز پس از شکلگیری گروه عازم این پارک شدیم و حدود 70 نفر در این پاکسازی شرکت کردند. هر هفته تعدادی به اعضای گروه افزوده شد و پس از یک الی دو هفته افرادی از شهرستانها نیز برای ما پیغام یا عکس ارسال میکردند. پیغامهایی با این مضمون که شهرهای ما هم کثیف است و از ما دعوت میکردند برای پاکسازی به این شهرها نیز سفر کنیم. اما برای ما مقدور نبود که از تهران به اهواز یا شمال کشور سفر کنیم. برای رفع این مشکل و برای پاسخ به درخواستها در هر استان یک گروه رفتگران طبیعت ایجاد کردیم. با این نگاه 31 گروه استانی ایجاد شد و به تدریج، افراد بیشتری جذب این گروهها شدند و سرپرستی همه این 31 گروه نیز بر عهده من بود. این گونه بود که
به تدریج علاقهمندان محیط زیست به این گروهها جذب شدند و برای گروهها نیز سرپرست تعیین شد. نخستین پاکسازی استانی نیز مربوط به یکی از شهرهای ساحلی خزر بود که البته تصاویر آن در شبکههای اجتماعی بسیار مورد استقبال قرار گرفت. همدان، مریوان، ارومیه، اصفهان، قم، قزوین، گرگان و طالقان نیز مقاصد بعدی گروه رفتگران طبیعت بود. هنگامی که برای پاکسازی طالقان فراخوانی اعلام شد، حدود 300 نفر از تهران، استان زنجان و کرج به این گروه پیوستند و به گفته شهرداری طالقان در طول چهار ساعت 24 تن زباله جمعآوری شد و البته اخبار آن در رسانهها نیز انعکاس پیدا کرد. در طول یک سال گذشته بیش از 300 پاکسازی در کل ایران صورت گرفته است. در تهران نیز تعداد پاکسازیها به 30 بار رسیده است و در حال گسترش است. در حال حاضر در یکی از شبکههای اجتماعی 30 هزار نفر در این گروه عضویت دارند که البته همه آنها فعال نیستند. اما حمایت و تشویق خود را از گروه دریغ نمیکنند. ما حتی در ایام نوروز توصیه کردیم که هر ایرانی نقش یک رفتگر طبیعت را ایفا کند. حتماً نباید این نوع فعالیتها در قالب گروه متجلی شود. هر کسی که به مسافرت میرود، تعدادی کیسه زباله نیز با خود به همراه داشته باشد و محل اسکان خود را پاکسازی کند تا برای سایرین هم فرهنگسازی شود. حتی مردم هنگامی که ما را در برنامه پاکسازی میبینند از ما کیسه میگیرند و به جمعآوری زباله میپردازند.
من سالها خارج از ایران و در آلمان زندگی کردهام. در طول این سالها، هنگامی که گذرم به ایران میافتاد به تفاوتهایی که چهره محیط زیست ایران با محیط زیست کشورهای اروپایی دارد پی میبردم. همواره با این ذهنیت دست به گریبان بودم که چگونه میتوان این چهره آلوده را تغییر داد. اما نمیدانستم چطور؟ در آلمان با نحوه فعالیت گروههای فعال در عرصه محیط زیست آشنا شدم و طرز کارشان را دیدم.تفاوت بزرگی که این نوع فعالیتها در ایران و اروپا دارد این است که در این کشورها، این نوع فعالیتهای داوطلبانه، مورد حمایت و توجه رسانههای عمومی مانند رادیو و تلویزیون و روزنامهها قرار میگیرد و فعالیت آنان در این رسانهها منعکس میشود. پس از 15سال به اتفاق همسرم که آلمانی است و فرزندانم که در این کشور متولد شدهاند، به ایران بازگشتم. اما هرگاه که به پارکی میرفتیم یا به قصد مسافرت به خارج شهر و به شهر دیگر میرفتیم با چهره آزاردهنده زبالهها روبهرو میشدیم. شاید باور نکنید اما فرزندان من حتی با دیدن این وضعیت گریستند و خواهان بازگشت به آلمان شدند. متاسفانه رسانههای عمومی نیز به اندازه کافی در این زمینه اطلاعرسانی نمیکنند
تا دست کم این گونه در میان مردم فرهنگسازی شود. حتی شهرداریها هم به میزان کافی به این موضوع توجه نشان نمیدهند. البته گاهی در روزنامههای ایران تصویری از یک گروه کوهنوردی مشاهده میکردم که در حرکتی نمادین و سالانه یک بار به جمعآوری زباله در مسیرهای کوهپیمایی خود اقدام کرده بودند. اما این نوع اقدامات نیز بازتاب چندانی نداشت. بازتابی که مردم را تحتتاثیر قرار دهد. تا اینکه یک سال پیش، در خرداد ماه 91سفری به شمال ایران داشتم. به محلی رسیدم که توسط گردشگران مقدار زیادی زباله ریخته شده بود. این صحنه به مثابه آخرین تیری بود که به من اصابت کرد. با موبایلم تعدادی عکس گرفتم و آن را در یکی از شبکههای اجتماعی قرار دادم. این موضوع بسیار فکر مرا به خود مشغول کرده بود. این ایده به ذهنم خطور کرد که گروهی در این شبکه اجتماعی تشکیل دهم و تصورم این بود که در نهایت 200 نفر در آن عضو میشوند و ماهانه برنامهای برای
در این میان، برخورد سازمانهای دولتی با این گروه متفاوت بوده است. این سازمانها در برخی از شهرها با رفتگران طبیعت برخورد کرده و در تعدادی از استانها نیز فعالیت گروه متوقف شده است. اما در برخی دیگر از استانها این حرکت مورد اقبال این سازمانها واقع شده و مورد حمایت واقع شدهاند. برای مثال رفتگران طبیعت در زنجان از ناحیه شهرداری و سازمان محیط زیست استان حمایت میشوند. حتی مینیبوس و کیسه زباله در اختیارشان قرار میدهند. در غیر این صورت، اعضای گروه از جیب خود هزینه میکنند. خاطرم هست که در تهران مقداری زباله جمعآوری کردیم و با 137 سامانه مدیریت شهری شهرداری تهران تماس گرفتم اما برای انتقال زبالهها نیامدند. یک هفته گذشت و حالا کیسههای زباله متلاشی شده بود. تعدادی کیسه زباله خریداری کردیم و بار دیگر، با همسرم زبالهها را در این کیسهها جمع کردیم و وانتی اجاره کردیم و آن را به محلی انتقال دادیم که شهرداری آن را جمعآوری کند. با این وجود اما من فکر میکنم که این گروه در فرهنگسازی موفق بوده است. همین نتیجه به ما انرژی و انگیزه داده است که به کارمان ادامه دهیم وگرنه پیش از اینها آن را رها کرده بودیم. به طورکلی
باید بگویم این نوع فعالیتها منفعت شخصی برای اعضای گروه نداشته است. نهتنها نفع شخصی ندارد بلکه برای پیشبرد آن هزینه کنیم. من و همفکرانم حاضریم ماهانه پولی به شهرداری بدهیم که شهرداری وظیفه پاکسازی و فرهنگسازی را بر عهده بگیرد تا وقتی من و همشهریانم از خانه بیرون میرویم، زبالهای نبینیم. حال که این امکان فراهم نیست، گروه رفتگران طبیعت، خواستههای خود را با این شیوه دنبال میکنند. البته نمیتوانم برآوردی از هزینههایی که من و سایر اعضای گروه صرف این حرکت زیستمحیطی میکنیم ارائه کنم؛ هزینه سفرها، کیسههای زبالهها و هزینه 12 تا 16 ساعت زمانی که صرف ارتباط با اعضای گروه میشود؛ اما به سلامت و پاکیزگی کشور علاقهمندیم و حاضریم تا حد امکان در این مسیر هزینه کنیم. مشاهدات من نشان میدهد اغلب مردم به این پاکیزگی علاقهمند هستند و از این آلودگی رنج میبرند. در حالی که نمیدانند چگونه باید این دغدغه خود را برطرف کنند.
دیدگاه تان را بنویسید