تاریخ انتشار:
خلاء اطلاعاتی محیط کسب و کار را فلج میکند
دام عدم قطعیت
با وجود اینکه چند سالی از بحران مالی و اقتصادی در آمریکا و سایر کشورهای غربی میگذرد، پسلرزههای آن همچنان طنینانداز است. نرخ بیکاری همچنان بالا و رشد اقتصادی بسیار کند باقی مانده است. اقتصاد آمریکا، با وجود برخی از نقاط روشن - مانند بهبود بازار مسکن و افزایش قیمت سهام - هنوز قادر به بازگشت به حالت عادی پس از آن شوک محکم و ناگهانی نبوده است. عقل سلیم میگوید که اقتصادها و صاحبان کسب و کار، مانند مردم، برای بازیافتن جرات و شجاعت خود پس از سپری کردن دوران رکود اقتصادی و نااطمینانی به زمان نیاز دارند.
با وجود اینکه چند سالی از بحران مالی و اقتصادی در آمریکا و سایر کشورهای غربی میگذرد، پسلرزههای آن همچنان طنینانداز است. نرخ بیکاری همچنان بالا و رشد اقتصادی بسیار کند باقی مانده است. اقتصاد آمریکا، با وجود برخی از نقاط روشن - مانند بهبود بازار مسکن و افزایش قیمت سهام- هنوز قادر به بازگشت به حالت عادی پس از آن شوک محکم و ناگهانی نبوده است. عقل سلیم میگوید که اقتصادها و صاحبان کسب و کار، مانند مردم، برای بازیافتن جرات و شجاعت خود پس از سپری کردن دوران رکود اقتصادی و نااطمینانی به زمان نیاز دارند.
با این حال، به نظر میرسد نیروهایی دیگر، مانند وجود ظرفیتهای خالی تولید و فرصتهای فراهمشده برای پشت سر گذاشتن رقبا، باعث شود تا فعالیتهای خود را دوباره پس از اوضاع بدی که تمام شده است از سر بگیرند. اما چرا نیروهای منفی گاهی اوقات برای مدت طولانی بر ذهنیت بنگاههای اقتصادی مسلط میشوند؟
مقصر اصلی «دام عدم قطعیت» است؛ نوعی خلأ و فقدان اطلاعات که بازیگران اقتصادی را تا مدتها پس از بهبود بنیانهای اقتصادی فلج میکند.
همانطور که میدانیم شرکتها نااطمینانی و عدم قطعیت درباره آینده را دوست ندارند و اگر در مورد وضعیت اقتصادی بسیار نگران و نامطمئن باشند از سرمایهگذاری اجتناب کرده و سیاست صبر و انتظار را پیشه میسازند. هنگامی که افت جزیی اقتصاد و رکود خفیف داریم، چند علامت مثبت اقتصادی باعث به صحنه بازگرداندن فعالان اقتصادی میشود. اما وضعیت در حالت رکود اقتصادی عمیق یا بلاتکلیفی شدید متفاوت است، چون همان فعالیتهایی که علائم و سیگنالها را به فعالان اقتصادی میدهند متوقف شدهاند و در نتیجه علامتدهی به بنگاهها صورت نمیگیرد تا تشویق به سرمایهگذاری و تولید شوند.
در واقع جریان اطلاعات بر تصمیمات شرکتها تاثیر میگذارد تا که سرمایه خود را به استخدام نیروی کار، ایجاد کارخانجات جدید، فعالیتهای تحقیق و توسعه و سایر سرمایهگذاریهایی اختصاص دهند که محرک رشد اقتصادی هستند. در یک اقتصاد سالم و شکوفا علاوه بر تولید انواع کالاها و خدمات، انبوهی از اطلاعات تولید میشود که شرکتها میتوانند برای تصمیمگیری از آنها استفاده کنند. در حالی که توجه عامه مردم به سمت متغیرهای کلان مانند رشد اقتصادی، نرخ بیکاری و ایجاد شغل پروانه ساخت مسکن جلب میشود که انتظار میرود آسانتر در دسترس باشند، مدیران و صاحبان بنگاههای اقتصادی نیز دادههای مربوط به کارهایی را که سایر شرکتها انجام میدهند حلاجی و دنبال میکنند. دادههایی مثل اینکه آیا رقیب من نیروی کار جدید استخدام کرده است؟ به سمت بازارهای جدید هجوم برده است؟ تحقیق و توسعه در محصولات را به پیش میبرد؟ و از این قبیل پرسشها. این اطلاعات یک نتیجه فرعی فعالیت اقتصادی هستند. درک شهودی به ما میگوید که بنگاهها به دنبال یافتن اجزا و عناصری از اطلاعات درباره بنیادهای مشترک هستند. هنگامی که یک بنگاه تولیدی اقدام به استخدام یا سرمایهگذاری
میکند، اقدامات وی اطلاعاتی درباره وضعیت اقتصادی را برای سایر شرکتها آشکار میسازد. پژوهشگران این فرآیند را «یادگیری اجتماعی» توصیف میکنند. برای مثال، اگر یک شرکت خودروسازی کارخانه جدیدی احداث کند، این حرکت علامتهایی را برای سایر تولیدکنندگان میفرستد.
خود فرآیند تولید، اطلاعاتی ایجاد میکند و این اطلاعات دستکم بخشی از آنها، در دسترس همگان در صحنه اقتصاد است. هنگامی که مقدار زیادی از اطلاعات وجود دارد، عدم اطمینان شرکتها درباره اقتصاد کاهش مییابد و موجب میشود شرکتهای بیشتری سرمایهگذاری کنند.
در انتظار یک شوک مثبت
در زمان رکودهای اقتصادی کوچک، فعالیتهای اقتصادی کند میشود اما مقدار زیادی اطلاعات هنوز در جریان است که به بازیگران اقتصادی اجازه میدهد بفهمند چه وقت شرایط برای سرمایهگذاری مساعد است. تولید ناخالص داخلی اندکی پایین خواهد آمد، اما به سرعت بهبود مییابد. اما زمانی که شوک منفی بزرگ باشد، برای مدتی رکود اقتصادی طولانی خواهیم داشت و زمان طولانی برای بهبود اقتصاد لازم است. اساساً اقتصاد در وضعیت بدی گرفتار میشود که عدم اطمینان بالاست و تولید زیادی هم نداریم. همه منتظرند تا دیگران سرمایهگذاری کنند، که باعث میشود هیچ کس سرمایهگذاری نکند.
در این حالت، بهبود اوضاع اقتصادی با رنج و مشقت همراه بوده و بسیار کند خواهد بود مگر اینکه شوکی مثبت از قبیل گشایشی عظیم در اوضاع اقتصادی مثلاً رفع تحریمها یا دو برابر شدن درآمد صادراتی نفت رخ دهد. تنها در آن هنگام است که این خبر خوب اقتصاد را به حالت عادی بازمیگرداند. بازیگران اقتصادی از خرج کردن و سرمایهگذاری در زمانی که عدم اطمینان بالاست خودداری میکنند. در دوره رکود، مصرفکنندگان وجود عدم قطعیت را به عنوان دلیلی برای نخریدن کالاهای بادوام ذکر میکنند. در دورهای که میزان عدم قطعیت بالاست سرمایهگذاری بنگاهها کاهش مییابد.
عامل کلیدی در تصمیم شرکتها به سرمایهگذاری برگشتناپذیر چیست؟ تصمیمهای سرمایهگذاری صرفاً بر اساس اطلاعات به آسانی به دست آمده و به طور مداوم در دسترس، مانند نرخ بهره یا دادههای رشد اقتصادی گرفته نمیشود. بنگاهها نیازمند آگاهی از آنچه شرکتهای دیگر انجام میدهند نیز هستند. اطلاعات از طریق کانالهای ساده «یادگیری اجتماعی» پخش میشوند. هر چقدر تعداد شرکتهایی که سرمایهگذاری میکنند بیشتر باشد، تعداد علامتهای دریافتی بنگاهها بیشتر بوده و میزان عدم قطعیت آنها کمتر خواهد شد.
دور باطل
در حالی که داشتن اطلاعات مثبت بیشتر معمولاً بهتر است، این طور نیست که اطلاعات کمتر داشتن خیلی ساده به شکل خطی، بدتر باشد، بلکه زیر یک آستانه معین از کمترین مقدار اطلاعات داشتن، هر فعالیتی شروع به متوقف شدن میکند. واکنش بلندمدت به یک شوک منفی موقتی بسیار طولانی و کشدار میشود زمانی که مقدار این شوک بالاتر از حد آستانهای باشد. اقتصاد پس از یک شوک موقت کوچک به سرعت بهبود مییابد، اما ممکن است پس از یک شوک بزرگ با مدتزمانی مشابه، به شرایط دوره افت شدید اقتصادی هل داده شود. در عوض، یک شوک موقت مثبت با حد و اندازه کافی میتواند اقتصاد را در مسیر رونق قرار دهد. عدم قطعیت نتیجه ساده نوسانپذیری اقتصادی نیست. از آنجا که یادگیری اجتماعی بسیار مهم است، عدم قطعیت میتواند بالا باشد حتی زمانی که نوسانات کم است - که این موضوع توضیح میدهد چرا رکودهای همراه با میزان بالای عدم قطعیت اینقدر دیر درمان میشوند. از آنجا که رویدادهای با نوسانات بالا عمر کوتاهی دارند، الگوهایی که روی نوع شوک متمرکز میشوند به دشواری با ماندگاری رکودها سازگاری پیدا میکنند. در مقابل، دامهای عدم قطعیت ذهنی امکان ماندگاری در بستر کمنوسان را
دارند. شوک منفی اقتصادی که در یک اقتصاد قوی رخ میدهد به دلیل جریان بالای اطلاعات به سرعت قابل معکوس شدن هست، اما همین شوک هنگامی که اقتصاد ضعیف است میتواند اثر طولانیمدت داشته باشد زیرا اطلاعات اندکی در جریان است.
نتیجهگیری
علامتدهیهای کمتر منجر به نااطمینانی بیشتر و سرمایهگذاری کمتر میشود و بالعکس. اما این افت و خیز اقتصادی یکدست و یکنواخت نیست. زیر یک آستانه معین، اطلاعات آنقدر قطرهچکانی و اندک جریان مییابد که سرمایهگذاری عملاً متوقف میشود. این وضعیت جریان اطلاعات یادگیری اجتماعی را متوقف ساخته و یک دور باطل ایجاد میکند که به دشواری شکسته میشود. سیاستگذاران دولتی و مدیران اجرایی بنگاهها چه کار باید بکنند؟ دولت شاید بتواند اثرات دام عدم قطعیت را با انجام اقداماتی نظیر مشوقها و معافیتهای مالیاتی برای تشویق سرمایهگذاری خنثی کند -هر چند این تلاشها به احتمال زیاد به بازگشت اقتصاد به حالت عادی نمیانجامد، مگر با هزینههای خیلی زیاد. همچنین بیشتر جریان اطلاعات واقعاً مفید برای تصمیمگیری بنگاههای تولیدی لزوماً از مسیر اعلام آمارهای رسمی رشد اقتصادی یا نرخ بیکاری عبور نمیکند بلکه از کانالهای اجتماعی و نشانههای پیرامونی و شنیدهها و مشاهدات عینی صاحبان کسبوکار گذر میکند. مدیران عامل شرکتها نیز کار زیادی نمیتوانند بکنند تا اثرات رکود اقتصادی عمیق را خنثی سازند. بدون شک، رکود عمیق به احتمال زیاد با بهبود رنجآور
آهستهای همراه است. اگر شوک اولیه بسیار بدی داشته باشیم، این میتواند منجر به یک رکود طولانی شود مگر یک گشایش و شوک مثبت عظیم در اقتصاد رخ دهد.
دیدگاه تان را بنویسید