تاریخ انتشار:
چطور میتوان نرخهای انرژی و ارز را دستکاری کرد و موجب تورم نشد؟
سیاستهای انقباضی تنها پادزهر تورم
دولتمردان میدانند گرانی بنزین بر تورم تاثیری نمیگذارد. وی میگوید: «اما با این حال توجیه این مساله برای مردم از طرف دولت شاید سخت باشد و به همین دلیل دولت این بیم را داشته که رایاش کمتر شود و در نتیجه رئیسجمهور اجازه نداد که قیمت بنزین گرانتر از نرخ فعلی شود.»
با وجود آنکه از نگاه برخی اقتصاددانان دولت پذیرفته ریشه اصلی تورم به مسائلی مانند گرانی بنزین مربوط نمیشود اما چرا رئیسجمهور اجازه نداد نرخ بنزین به بیش از هزار تومان افزایش پیدا کند؟ و در کنار این، با وجود آنکه دولتمردان در ماههای اخیر بارها بر یکسانسازی نرخ ارز تاکید داشتند اما چرا یکسانسازی نرخ بنزین و درآمدزایی دولت از این بخش بر یکسانسازی نرخ ارز اولویت پیدا کرد؟ آیا اینها به منزله نگرانی دولت از تاثیرگذاری این تغییرات بر تورم است؟ از نگاه پویا جبلعاملی اینچنین نیست و دولتمردان میدانند گرانی بنزین بر تورم تاثیری نمیگذارد. وی میگوید: «اما با این حال توجیه این مساله برای مردم از طرف دولت شاید سخت باشد و به همین دلیل دولت این بیم را داشته که رایاش کمتر شود و در نتیجه رئیسجمهور اجازه نداد که قیمت بنزین گرانتر از نرخ فعلی شود.» این اقتصاددان معتقد است: «اگر بانک مرکزی یک سیاست انقباضی پولی را در پیش بگیرد هیچ کدام از اینها روی تورم تاثیر معنیداری نخواهد گذاشت. اما این مشروط بر آن است که بتواند سیاست انقباضی را به خوبی انجام دهد. به نظر میرسد با توجه به اینکه بانک مرکزی رشد نقدینگی را
پایین آورده، اگر میتوانستند اثرات انتظاری تورم را هم نوعی با یک سیاست ارتباطی قوی کنترل کنند امکان یکسانسازی نرخ ارز هم به مانند نرخ بنزین وجود داشت.» جبلعاملی بر این باور است که مهمترین عاملی که در این شرایط میتواند به دولت در حفظ روند نزولی تورم کمک کند، سیاستهای انقباضی است. در این مورد هم وی به دولت توصیه میکند نرخ رشد نقدینگی همچنان کاهش پیدا کند و نرخ بهره واقعی افزایش.
از نگاه شما مانند کارشناسانی چون دکتر نیلی و دکتر غنینژاد ریشه اصلی تورم به سیاستهای پولی و موضوع کنترل نقدینگی برمیگردد. آخرین آمار اعلامشده از سوی رئیس کل بانک مرکزی هم نشان میدهد نرخ رشد نقدینگی از 28 درصد اواخر دوران فعالیت دولت سابق به 21 درصد در پایان سال گذشته رسیده است. با این حال دولت و شخص رئیسجمهور نگران چه موضوعی بودهاند که اجازه ندادند قیمت بنزین طبق قانون هدفمندی به 90 درصد نرخ فوب خلیجفارس یا حداقل 1200 تومان برسد؟
متاسفانه کسانی که رای مردمی دارند با وجود اینکه ممکن است واقعیت اقتصادی و فرآیند علت و معلولی آن را درک کنند، اما شاید مطمئن نباشند مردم هم به اندازه آنها از این رابطه اطمینان دارند و ممکن است این باعث شود مقداری دولتها کجدار و مریز رفتار کنند و آقای روحانی هم از این قاعده مستثنی نیست. به همین دلیل فکر میکنم رئیسجمهور با وجود اینکه میدانست این موضوع روی تورم تاثیری نمیگذارد اما اجازه نداد که نرخ بنزین بیشتر از هزار تومان گران شود. حتی به نظر من ممکن است این موضوع تاثیر معکوس روی تورم هم بگذارد، چرا که مشکل اکنون ما بیثباتی بودجه است. یعنی توازنی بین درآمدها و هزینهها به دلیل مشکلات در فروش نفت و کاهش درآمدهای ارزی نداریم. در این شرایط هزینهها هم آنقدر نمیتواند کاهش پیدا کند و یک عدم توازن وجود دارد که باعث شده دولت تحت فشار اقتصادی باشد. با این حال درست است که دولت روی بانک مرکزی فشاری نمیآورد اما بدهیهای دولتی به سیستم بانکی باعث بروز مشکلاتی در سیستم بانکی شده است. ولی اگر درآمد دولت افزایش پیدا کند، این فشارها کمتر میشود. برای این افزایش درآمدها هم یک راهکار افزایش نرخ بنزین است.
با این حال توجیه این مساله برای مردم از طرف دولت شاید سخت باشد و به همین دلیل دولت این بیم را داشته که رایاش کمتر شود و در نتیجه رئیسجمهور اجازه نداد که قیمت بنزین گرانتر از نرخ فعلی شود. در واقع این یک چرخه اقتصاد سیاسی را به وجود آورده که باعث شده آقای روحانی از بنزین 1200تومانی حمایت نکند. ضمن اینکه واقعاً به نظر میرسد این افزایش، افزایش آنچنانی نبود و ما دیگر میتوانستیم از یارانه انرژی راحت شویم؛ یعنی مثل همه دنیا اصلاً قیمت را آزاد کنیم. دیگر 200 یا 300 تومان در این قضیه آنقدر زیاد نبود و دولت میتوانست بگوید قیمت بنزین آزاد است و مثل همه جای دنیا قیمت را روی پمپبنزینهای روزانه اعلام میکردند. مردم هم بعد از دو، سه ماه به این مساله عادت میکردند و اقتصاد از دست یارانهها راحت میشد.
با این سخن شما یعنی نرخ بنزین به بیش از دو هزار تومان افزایش پیدا میکرد؟
حالا آنچه در فوب خلیج فارس است. البته به جز نرخ فوب خلیج فارس، هزینهای دیگر هم در شبکه توزیع به این نرخ اضافه میشد که با این حال من فکر میکنم تا سطح 1500 تومان یک عدد معمولی بود. یعنی میتوانستند این کار را انجام دهند.
آن وقت اقتصاد ما کشش اینچنین رقمی را داشت؟
ببینید در مرحله اول میتوانستند همان 90 درصد قیمت فوب خلیج فارس را اعلام و بعد قیمت را آزاد کنند ولی از نظر خود من این کشش وجود داشت. ولی میگویم آن ترس و بیم به دلیل این بوده که شاید برای دولت تشریح اینکه چه عواملی تورم ایجاد میکند، سخت بوده و دولت قادر نبود برای مردم به آن شکل اطلاعرسانی و ایجاد اطمینان کند.
به نظر شما چرا دولت به سمت تامین کسریهای خود از طریق افزایش نرخ ارز نرفته است؟ آیا دامنه اثرگذاری تغییر نرخ ارز بیشتر از تغییر در نرخ بنزین است؟
در حقیقت بازار ارز هم مثل بقیه بازارهاست و نباید به این شکل نگاه شود که حتی اگر در بازار ارز هم اتفاقی بیفتد، آن عامل میتواند تورم ایجاد کند. با این حال چون یک کانال تورم انتظاری وجود دارد از این کانال میتواند بر تورم تاثیرگذار باشد. اگر مردم واقعاً در ذهنیت خودشان گرانی ارز را اینقدر اثرگذار تصور نمیکردند حتی میتوانستیم بگوییم بازار ارز هم آنقدر روی تورم تاثیرگذار نیست.
اگر در جریان باشید دولت خیلی اصرار بر تکنرخی کردن ارز هم داشته ولی در مورد بنزین اینطور نبود. مثلاً وزیر نفت اردیبهشتماه سال گذشته رسماً گفته بود دولت به این موضوع فکر نمیکند. در آذرماه سال گذشته هم رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی هم گفته بود در بودجه سال 94 این موضوع لحاظ نشده و باز در اسفندماه سال گذشته مدیرعامل شرکت ملی نفت اعلام کرده بود برنامهای برای افزایش نرخ بنزین یا تکنرخی کردن آن وجود ندارد، اما در مورد یکسانسازی نرخ ارز ما شاهد بودیم بارها آقای روحانی به عنوان رئیسجمهور و آقای سیف به عنوان رئیس کل بانک مرکزی بر آن تاکید کردهاند. در واقع به نظر میرسد دولت گزینه یکسانسازی نرخ ارز و درآمدزایی از طریق آن را هم داشته اما گزینه یکسانسازی نرخ بنزین و افزایش درآمد از طریق آن را پذیرفته است. این یعنی آیا دولت پذیرفته دامنه اثرگذاری ارز بیشتر از بنزین است؟
از دید من اگر بانک مرکزی یک سیاست انقباضی پولی را در پیش بگیرد هیچ کدام از اینها روی تورم تاثیر معنیداری نخواهد گذاشت. اما این مشروط به آن است که شما بتوانید سیاست انقباضی را به خوبی انجام دهید. به نظر میرسد با توجه به اینکه بانک مرکزی رشد نقدینگی را پایین آورده، اگر میتوانستند اثرات انتظاری تورم را هم به نوعی با یک سیاست ارتباطی قوی کنترل کنند امکان یکسانسازی نرخ ارز هم به مانند نرخ بنزین وجود داشت. در حقیقت مهم این است که بشود تورم انتظاری را کنترل کرد و این هم چیزی نیست که غیرقابل دسترس باشد. در شرایط حال حاضر با وجود اینکه دولت مخالفان زیادی دارد و میتوانند انتقادات گستردهای را نسبت به این اقدام دولت مطرح کنند اما به نظر من این امکان وجود دارد که دولت با کنترل تورم انتظاری یکسانسازی نرخ ارز را پیاده کند و قیمت انرژی را به سطحی که یارانه آن قطع شود برساند.
البته تجربه دولت سابق در سالهای 90 و 91 نشان داده که افزایش نرخ ارز میتواند بر تورم اثر قابل توجهی بگذارد. به نظر شما نوسانهای نرخ ارز در دولت سابق چقدر در بروز تورم نهایتاً 42درصدی تاثیر داشته است؟
ببینید به نظر من در دوران فعالیت دولت آقای احمدینژاد اصل قضیه این بود که رشد نقدینگی فزایندهای اتفاق افتاد. به دلیل رشد نقدینگی ما در بازارهای مختلف از جمله بازار ارز، بیثباتی و بحران را داشتیم. خب وقتی اقتصاد در این سیکل قرار میگیرد بحران ارزی روی تورم انتظاری اثر میگذارد اما اگر نقدینگی افزایش پیدا نمیکرد و آن حجم پول به اقتصاد ما تزریق نمیشد و سرکوب مالی نداشتیم، اینچنین نمیشد.
منظورم از سرکوب مالی نرخ سود بالاتر از تورم است که اگر اینچنین نبود، آن وقت اصلاً بحران ارزی رخ نمیداد که بعد بخواهیم بررسی کنیم تورم به وجود میآورد یا نه. پس مساله سیاست پولی است که در آن زمان آن سیاست پولی انبساطی بسیار گسترده تورم ایجاد کرد.
با این حال از نگاه شما آیا تغییر قیمت سوخت بر قدرت خرید خانوار نمیتواند اثر منفی بگذارد؟
ببینید قدرت خرید خانوار را تورم تعیین میکند. آنطور که من فکر میکنم اگر بگوییم بنزین روی تورم تاثیر نمیگذارد، آن وقت میتوانیم بگوییم که روی قدرت خرید هم تاثیر نمیگذارد. البته وقتی شما یارانه انرژی را قطع و سیستم اقتصادی را کارآمد کنید، اوضاع متفاوت خواهد شد. کارایی سیستم یعنی اینکه شما به ازای منابع محدود خود رشد اقتصادی و تولید بیشتری داشته باشید که از این لحاظ ممکن است رفاه را هم افزایش بدهد.
شما هر وقت بخواهید اصلاحی را انجام دهید برای کنترل انتظاراتی که ممکن است ایجاد بیثباتی در بازارها کند، باید یک سیاست انقباضی در پیش بگیرید تا بتوانید تورم را کنترل کنید.
کسانی مانند دکتر حسین راغفر که اعتقاد به تورم بیش از میزان پیشبینیشده دولت دارند، معتقدند گرانی بنزین بر تورم اینطور اثر میگذارد که گرانی حاملهای انرژی هزینههای تولید را افزایش میدهد و با کاهش ارزش حقیقی دستمزد نیروی کار تقاضای افزایش دستمزدها مطرح میشود. با این اتفاق افزایش دستمزد خود مجدداً به افزایش قیمت کالاها میانجامد و این بهانهای برای دولت میشود تا قیمت ارز دوباره افزایش یابد و در این شرایط با گرانی نرخ ارز مجدداً دولت میگوید نرخ بنزین در مقایسه با نرخ بنزین وارداتی منطقی نیست و در نتیجه قیمت سوخت را باید افزایش داد. از نگاه شما کدام بخش از این چرخه مورد اشاره این طیف اقتصاددانان مشکل دارد؟
من منظور ایشان را از این چرخه نمیفهمم. چرا باید یکدفعه دستمزد حقیقی کاهش پیدا کند؟ تا وقتی تورم افزایش پیدا نکند، دستمزد حقیقی کارگر نمیتواند کاهش پیدا کند، پس کدام یک از اینها اول اتفاق میافتد؟ اول تورم است یا دستمزد حقیقی؟ من این را متوجه نمیشوم اما باز هم میگویم تا شما رشد نقدینگی بالایی نداشته باشید تغییر در قیمت بنزین نمیتواند بر تورم تاثیر بگذارد.
با این حال بررسی تجربههای گذشته افزایش قیمت سوخت نشان میدهد در مقاطعی مانند سالهای 1369، 1386 و 1389 تورم در یک سال بعد از شروع اعمال این تغییرات رشد قابل توجهی داشته است. آیا در این مقاطع به جز موضوع افزایش قیمت سوخت، اتفاقهای مشابه دیگری رخ داده بود که بتوان رشد تورم را ناشی از آن دانست؟
در این دورهها که پس از افزایش قیمت بنزین تورم افزایش پیدا کرده، اقتصاد ایران رشد نقدینگی بسیار بالایی را هم تجربه کرده که همین موضوع ایجاد تورم کرده است. به همین دلیل این موضوع ربطی به بنزین نداشته است. به نظر من اینها را میشود با سیاست پولی که در آن دورهها اعمال شد، توجیه و بررسی کرد که چرا تورم به وجود آمده است.
البته در برخی از تجربیات ایران مانند سالهای 1374 و 1392 هم همزمان با افزایش نرخ سوخت، نرخ تورم کاهش قابل توجهی داشته است. به نظر شما در این دو تجربه چه اتفاقهای مشابهی رخ داد که تورم روند نزولی قابل توجهی را طی کرد؟
سال 92 که بحث تورم انتظاری بود و به همین دلیل نرخ تورم کاهش پیدا کرد. ضمن اینکه ما بحرانهای مالی و ارزی را هم از سر گذرانده بودیم و شرایط باثباتی ایجاد شده بود و به همین دلایل تورم کاهش پیدا کرده بود که به نظر من، این هم ربطی به قیمت بنزین ندارد.
به نظر شما دولت همزمان با این گرانی سوخت چه سیاستهایی را باید در پیش بگیرد تا همچنان در مقطع فعلی روند تورم نزولی باقی بماند؟
ببینید شما هر وقت بخواهید اصلاحی را انجام دهید برای کنترل انتظاراتی که ممکن است ایجاد بیثباتی در بازارها کند، باید یک سیاست انقباضی در پیش بگیرید تا بتوانید تورم را کنترل کنید. در دولت سابق هنگام اصلاح یارانههای نقدی مشکل این بود که به سیاست انقباضی توجهی نشد؛ یعنی سیاست پولی طوری اتخاذ شد که ایجاد بیثباتی کرد، در حالی که اگر سیاست انقباضی اعمال میشد بعد از یارانه نقدی شاهد آن تورم نبودیم. اگر رقمهای هزینه و درآمد یارانهها همتراز بود و سیاست انبساط پولی نداشتیم، هدفمندی یارانهها یک اصلاح مناسب برای اقتصاد ما بود و میتوانست منافع بیشتری برای اقتصاد ما داشته باشد.
اگر بخواهید به صورت مشخص مصداقی را برای سیاستهای انقباضی مطرح کنید، به چه مواردی اشاره میکنید.
یکی اینکه نرخ رشد نقدینگی کاهش پیدا کند. دوم اینکه نرخ بهره واقعی هم افزایش پیدا کند که این باعث شود تمایل برای رفتن به سمت بازارهای دارایی کمتر شود. یعنی مثلاً زمانی که تورم 15 درصد است به نظر من نرخ سود حدود 22 و 23 درصد خیلی میتواند کمک کند که هنگام اصلاح یارانهها تورم ایجاد نشود. البته باز هم تاکید میکنم که باید یک سیاست ارتباطی موثر در پیش گرفته شود و بانک مرکزی واضح و روشن بگوید که چه عواملی روی تورم تاثیر میگذارد و نشان دهد که جلوی عوامل به وجودآورنده تورم را گرفته است.
آیا اعمال سیاستهای انقباضی به معنای حمایت مالی نکردن از بخشهای تولیدی است؟ چرا که دولت مدتی است به دنبال خروج از رکود و حمایت از بخشهای تولیدی است.
نه، منظورم این نیست. منظورم در حقیقت ابزارهای پولی است که بانک مرکزی انجام میدهد. من این را بارها و بارها گفتهام که ابزارهای پولی که بانک مرکزی انجام میدهد اصولاً کمکی به تولید نمیکند. شما هیچ وقت با منابع بانک مرکزی نمیتوانید به تولید کمک کنید، جز اینکه ایجاد تورم کنید و تولیدکننده هم چیزی دستش را نمیگیرد. سیستم بانکی بر مبنای نرخ بهرهای که در بازار به دست میآید میتواند به بخش تولید کمک کند اما اگر این کمکها با استفاده از کانال بانک مرکزی باشد، ایجاد تورم میکند و کمکی به تولید نمیشود.
به نظر شما این گرانی سوخت چه تاثیری روی مقوله سرمایهگذاری میگذارد؟ آیا ممکن است میل به سرمایهگذاری را به دو علت نبود ثبات در تصمیمهای دولت و همچنین افزایش نرخ نهادههای تولید کاهش دهد؟
وقتی شما با یارانه بخواهید قیمت انرژی را کم کنید، به معنای آن است که تخصیص غیربهینه دادهاید و دولت فارغ از چارچوب عرضه و تقاضا به یک بخشی یارانه داده است. آن وقت وقتی شما به یک کالایی یارانه میدهید، بعضی از مشاغل و فرصتهای سرمایهگذاری اقتصادی و بعضی از مشاغل و فرصتهای سرمایهگذاری غیراقتصادی میشوند. اما بحث ما این است که وقتی این مساله را به بازار واگذار میکنید آن وقت فرصتهای سرمایهگذاری که از قِبل آن ایجاد میشود، بیشتر از حالت اول است. در واقع ممکن است با افزایش قیمت انرژی برخی از واحدها با مشکلاتی مواجه شوند و سرمایهگذار دیگر نیاید ولی از آن طرف هم ممکن است وقتی نرخ انرژی را افزایش دهیم برای بخشهایی سرمایهگذاران جذب شوند. اگر ما بخواهیم فارغ از سیستم بازار بررسی کنیم با این تصمیم ما کدام یک از مشاغل برای سرمایهگذاری مناسبتر و کدام یک نامناسب میشود هیچ وقت نمیتوانیم به نتیجه برسیم اما ما میتوانیم بگوییم نمیدانیم چه کارهایی اقتصادی است و چه کارهایی غیراقتصادی و اجازه میدهیم بازار این موضوع را تعیین کند.
به نظر من وقتی سرمایهگذار بفهمد دولت کمتر در اقتصاد مداخله و قیمتگذاری میکند، به سرمایهگذاری در اقتصاد تشویق میشود. در چنین شرایطی است که سرمایهگذار احساس میکند به دلیل نبود مداخله دولت، بیثباتی در این اقتصاد کمتر است و اتفاقاً با چنین اقداماتی سرمایهگذاران تشویق میشوند به اقتصاد ما بیایند. بنابراین قیمتگذاری دولتی هر چه کمتر باشد میتواند اثرات مثبتی برای جذب سرمایهگذاران داشته باشد. اگر چنین عواملی در اقتصاد ما به کمترین میزان برسند از جمله در بخشهایی مانند انرژی، میتوانند مشوق سرمایهگذاری باشند.
دیدگاه تان را بنویسید