به بهانه درگذشت ریاضیدان مشهور جان فوربس نش
سرگذشت یک ذهن زیبا
پروفسور جان فوربس نش، ریاضیدان نابغه و برجسته آمریکایی برنده جایزه نوبل اقتصاد در تاریخ سیزدهم ژوئن سال ۱۹۲۸ میلادی در بلوفیلد ویرجینیای غربی بهدنیا آمد.
پروفسور جان فوربس نش، ریاضیدان نابغه و برجسته آمریکایی برنده جایزه نوبل اقتصاد در تاریخ سیزدهم ژوئن سال ۱۹۲۸ میلادی در بلوفیلد ویرجینیای غربی بهدنیا آمد. وی بهواسطه هوش و ذکاوت زیادش در مباحث ریاضی، بهعنوان یکی از نخبگان جهان شناخته شد. جان در 20سالگی بهطور همزمان مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد را کسب کرد و دو سال بعد، یعنی در 22سالگی، موفق به کسب مدرک دکترا در بخش ریاضیات شد. او بهمعنای واقعی، یک نخبه در رشته ریاضیات بود و تئوریهای زیاد و بحثانگیزی را در این حوزه وارد کرد. وی در سنین جوانی یعنی در سال ۱۹۵۸ میلادی به بیماری روانگسیختگی (اسکیزوفرنی) از نوع پارانوئید مبتلا شد. نش، صداهایی غیرواقعی میشنید که او را از خطراتی موهوم حذر میدادند و وادارش میکردند کارهایی برخلاف میل و ارادهاش انجام دهد. رفتهرفته بر شدت توهمات او افزوده شد و پزشکان، بیماری او را اسکیزوفرنی در حال پیشرفت تشخیص دادند. او و زندگیاش در معرض نابودی قرار گرفتند بهطوریکه ناگزیر شد از همسرش جدا شود و در این حال، کرسی استادی خود در دانشگاه را نیز از دست داد. نش در ابتدا از خود سرسختی و مقاومت نشان میداد و سعی میکرد با هر
ترفندی که شده، از بیمارستان و حتی از نظارت مستقیم روانپزشک فرار کند. اما با شدت گرفتن بیماریاش، کمکم به درمان تن داد. جدا از درمان، آنچه بیش از همه به نش کمک کرد، تلاش آگاهانهای بود که او از خود نشان داد.
پزشکان، بیماریاش را نوعی اسکیزوفرنی هذیانی (پارانوئید) تشخیص دادند که با افسردگی خفیف و کاهش اعتماد به نفس همراه شده بود. او با تمام توان سعی کرد محتوای ذهنی بیماری خود را ذرهذره اصلاح کند. این فرآیند جبرانی، چیزی نزدیک به 30 سال از بهترین سالهای عمرش را گرفت اما امید و ارادهای که او از خود نشان داد، کار خودش را کرد و ریاضیدان نابغه بالاخره از بند بیماری نجات پیدا کرد.
خودش اینطور مینویسد: «به مرور زمان سعی کردم بخش بیمار ذهن خودم را شناسایی و پاک کنم. سعی کردم رفتهرفته ذهنیت عالمانهای را که از قبل داشتم، بازسازی کنم. این کار خیلی طول کشید، خیلی چیزها را از من گرفت اما فکر میکنم الان دیگر بخش اعظم آن هذیانها و آن توهمات را دور ریختهام. اینکه در این سن و سال هنوز میتوانم یک ریاضیدان و تئوریسین فعال باشم، به این معنی است که من در مبارزه با بیماریام موفق شدهام.»
نش دارای دو فرزند پسر است. فرزند نخستش که درست همزمان با شروع بیماری پدرش بهدنیا آمد ریاضیدان است و از بد حادثه، درست مانند پدر، به بیماری اسکیزوفرنی هذیانی مبتلاست. او نیز سالهاست که تحت نظارت و درمان پزشکان قرار دارد.
جان نش به نرفتن سر کلاسهایش معروف بود، میگفت کلاس اصالت ایدههایش را میگیرد. همیشه دنبال اسم جدیدی برای خود بود و به دنبال مسائلی که ریاضیدانهای بزرگ را از پا درآورده بود. خودش میگوید رویکرد من به ریاضی، دنبال نکردن مسیر بقیه ریاضیدانها بود، من راه خودم را پیدا میکردم. دپارتمان ریاضی دانشگاه پرینستون جایی بود که از آنجا به جهان معرفی شد و دانشگاه پرینستون هرگز از انتخاب او پشیمان نشد. بازهم باید با قطعیت گفت دانشگاه پرینستون هرگز از انتخاب او پشیمان نشد. آری، داستان، در مورد انسانهای بزرگی مثل جان نش، اینگونه است که آنقدر بزرگ و غیرقابل انکارند که با وجود بیماریهای حاد نیز خود را به جامعه علمی تحمیل میکنند.
نش در تکامل نظریه بازیها نقش بسیار موثری داشت و بهخاطر تلاشهایش در این زمینه، در سال ۱۹۹۴ میلادی بههمراه رینهارد سلتن و جان هارسانای برنده جایزه نوبل اقتصاد شد. او در سال ۱۹۹۹ میلادی از دانشگاه کارنگیملون، دکترای افتخاری علوم و تکنولوژی دریافت کرد. او همچنین در سال ۲۰۰۳ میلادی از دانشگاه فدریکوی دوم ناپل ایتالیا دکترای افتخاری اقتصاد و در سال ۲۰۰۷ میلادی، از دانشگاه آنتورپ (بلژیک) دکترای افتخاری دیگری در همین رشته دریافت داشت. در حال حاضر، نش یکی از معروفترین استادان ریاضیات در دانشگاه پرینستون است.
کتاب «یک ذهن زیبا»
«یک ذهن زیبا»، نام کتابی است که درباره زندگی پروفسور جان فوربس نش ریاضیدان برنده جایزه نوبل و مسائلی که بهدلیل بیماری اسکیزوفرنی با آنها مواجه میشود، به رشته تحریر درآمده است. این کتاب توسط «سیلویا ناسار» نوشته شده و در سال ۱۹۹۹ میلادی به چاپ رسیده است. ناسار، در قسمتی از این کتاب، نقل قول یکی از همکارانش را بیان میکند: «همه ریاضیدانان در دو دنیای متفاوت زندگی میکنند. آنها در قصری یخی، در دنیایی شفاف و بلورین از فرمهای کامل افلاطونی، زندگی میکنند، همانطور که همزمان در دنیای معمولی و عادی دیگران زندگی میکنند؛ در دنیایی که در آن، همه چیز فانی است و گذرا، تاریک است و مبهم و مهی است برای کسب تجربه و تغییر زندگی فردی.» در ضمن براساس این کتاب، فیلمی سینمایی بههمین نام در سال ۲۰۰۱ میلادی ساخته شد که صحنههایی از آن، تفاوتهایی با زندگی واقعی جان نش دارد. «جنون درخشان» نیز عنوان فیلم مستندی درباره نش است که نگاه دقیقتر و وفادارانهتری نسبت به زندگی او دارد.
فیلم سینمایی «یک ذهن زیبا»
«ذهن زیبا»، نام یک فیلم سینمایی آمریکایی است که درباره زندگی پروفسور جان فوربس نش ساخته شده است. این فیلم در سال ۲۰۰۱ میلادی براساس کتابی بههمین نام و به کارگردانی «ران هوارد» تولید شد. بازیگران اصلی آن، «راسل کرو» (در نقش پروفسور جان نش) و «جنیفر کانلی» (در نقش همسر نش) هستند. بر خلاف کتاب بیوگرافی ارزشمند سیلویا ناسار، با عنوان «ذهن زیبا»، در حقیقت، نسخه فیلمنامه ذهن زیبا به ندرت از گوشههای زندگی واقعی و بیمارگونه جان نش، نابغه ریاضی و برنده نوبل، الهام گرفته است. میتوان گفت این فیلم، یکی از فیلمهای اقتباسی بهتر از فیلم «درخشش» و در میان فیلمهایی که به همزیستی انسان با توهمات ذهنی میپردازند، یکی از تاثیرگذارترین فیلمهاست. زندگی واقعی جان نش، پر است از مسائلی مثل زندگی نامتعارف قبل از ازدواج و... که فیلم، هیچگونه اشارهای به آنها نکرده است. با وجود این «یک ذهن زیبا» توانست در رقابتهای اسکار، جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای «جنیفر کانلی»؛ جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی برای «آکیوا گلدزمن»؛ جایزه بهترین کارگردانی برای «ران هوارد» و همچنین جایزه
بهترین فیلم برای «برایان گریزر» و «ران هوارد» را به ارمغان آورد. این فیلم در رشتههای بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین چهرهآرایی، بهترین موسیقی متن و بهترین تدوین نیز کاندیدای دریافت جایزه اسکار بود.
«ذهن زیبا»، سه دوره اصلی زندگی جان نش را به تصویر میکشد: دوره اول از سال 1948 میلادی شروع میشود، زمانی که نش (دانشجوی نابغه جوان پرینستون)، دنیا را از زاویه دید معادلات و ریاضیات صرف میبیند، دورهای سرشار از موفقیت؛ دوره دوم زندگی او دوران آشنایی و ازدواج با دانشجوی جوان فیزیک خود، آلیشیا لارد بود، زمانی که اسکیزوفرنی حاد او رخ مینماید و در نهایت، به بستری شدن او برای مدتی در بیمارستان روانی میانجامد؛ دوره سوم نیز دورهای است که با کمک نیروی اراده قوی و عشق و امید همسرش با بیماری کنار میآید و بار دیگر، به فضای آکادمیک و دانشگاه باز میگردد و در سال 1994 میلادی، موفق به کسب جایزه یادبود نوبل اقتصاد» میشود؛ روندی که حدود 40 سال به طول انجامید. «ذهن زیبا» تلاش میکند به زیبایی هر چه تمامتر، وارد دنیای ذهنی نابغهای نامتعارف و ضد اجتماعی شود و با به تصویر در آوردن این دنیای به ظاهر ناپیدای نامفهوم، تا اواسط فیلم، قهرمان قصه را همراه با مخاطب، وارد دنیایی انتزاعی و ناملموس کرده، در نهایت، از زیباییها و زشتیها، هیجانها و هراسها، ترسها و شک و تردیدها و توهمات، به شناخت از موقعیتی که ناخواسته در آن
گرفتار شدهاند، برساند. یکی از نکات جالب و مثبت روایت فیلم، این است که مخاطب، همزمان با نش، به بیماری او پی میبرد و تا قبل از آن، مخاطب و قهرمان اصلی فیلم، توان تشخیص توهم از واقعیت را ندارند، هر چند که کارگردان در بعضی صحنهها نشانههایی دال بر توهم بودن بعضی افکارِ نش را در فیلم قرار داده است. تلفیق و تلاقی دنیای ذهنی و عینی این نابغه ریاضی، در سکانسی که توسط افرادی مشکوک دستگیر میشود، به اوج خود میرسد.
نش در این فیلم در واقع نابغهای است که در دنیایی غیر از دنیای ما زندگی میکند. شاید نبوغ بیش از حد او را به این ورطه انداخته است. زمانی که فیلم را میبینیم ناخودآگاه این پرسش برای ما مطرح میشود که آیا هر یک از شخصیتهای ساخته ذهن جان نش جوابی به یک نیاز بیرونی برای او نبوده است؟
البته صحنههایی از فیلم، تفاوتهایی با زندگی واقعی پروفسور جان نش دارد. برای مثال؛ صحنه مربوط به پیدا کردن الگوهای مختلف در ستارگان، صحنهای که پسر نش در حال غرق شدن در وان حمام است و موارد مربوط به ابزار تولیدکننده رمز عبور که در دست جان قرار گرفته است، کاملاً خیالی هستند.
درخصوص فداکاری بسیار آلیشیا، همسر جان نش نیز در این فیلم اغراق شده است چرا که آلیشیا در سال ۱۹۶۳ میلادی از جان نش جدا شده و هفت سال بعد در ۱۹۷۰ میلادی به جان اجازه داده است در خانه وی زندگی کند که این رابطه مطلقاً یک رابطه احساسی نبوده است. در سال ۲۰۰۱ میلادی، جان نش برای بار دوم با آلیشیا ازدواج کرد.
در فیلم، اینطور برداشت میشود که توهمات جان نش به دو صورت دیداری و شنیداری بوده است درحالیکه در واقعیت، توهمات نش فقط محدود به صداهایی بوده که او میشنیده است. مراسم خودکار در پرینستون که در فیلم میبینیم نیز کاملاً جعلی است و چنین مراسمی وجود ندارد.
در فیلم، جان نش در سال ۱۹۹۴ میلادی قبل از برگزاری مراسم نوبل، میگوید از داروهای جدیدی استفاده میکند، اما درواقع نش از سال ۱۹۷۰ میلادی هیچ دارویی استفاده نکرده است. کارگردان فیلم در این باره اینچنین توضیح میدهد که به این دلیل، جمله مورد اشاره به سخنان جان اضافه شده است که در غیر این صورت، از فیلم اینطور برداشت میشد که همه انواع بیماران اسکیزوفرنی بدون دارو میتوانند از پس بیماری خود برآیند. همچنین، پروفسور نش هیچگاه هنگام دریافت جایزه نوبل سخنرانی نکرد چرا که مسوولان برگزاری مراسم، از بابت بیماری او و عدم ثبات ذهنش نگران بودند.
روز حادثه
جان نش 86ساله و همسرش «آلیشیا» 82 ساله، روز شنبه بیست و سوم می سال جاری از فرودگاه به سمت خانهشان در نیوجرسی در حرکت بودند که تاکسی آنها تصادف کرد. علت تصادف تاکسی حامل او و همسرش، عدم کنترل خودرو توسط راننده در هنگام سبقت اعلام شد. جان نش یک هفته پیش از مرگ به همراه «لوییس نیرنبرگ» که سالها با هم همکاری کرده بودند، به نروژ سفر کرده بود تا جایزه «آبل» را از «هارالد پنجم»، پادشاه نروژ دریافت کند. «راسل کرو» بازیگر نقش پروفسور «جان نش» در فیلم «ذهن زیبا» در صفحه توئیتر خود نسبت به مرگ الهامبخش این فیلم، واکنش نشان داد. او در صفحه خود نوشت: «قلب من برای جان و آلیشیا (همسرش) میتپد. زوجی فوقالعاده. ذهنهای زیبا، قلبهای زیبا.» «ران هوارد» کارگردان فیلم «ذهن زیبا» نیز در واکنش به این موضوع نوشت: «افتخار میکنم که زندگی این دو را در سینما روایت کردم.» جای تردید نیست که مرگ دردناک این نابغه ریاضی و اقتصاد، اهالی علم و دانش را به شدت متاثر کرده است. به ویژه آنکه پس از ساخت فیلم داستان زندگی نش، مردم عادی بسیاری نیز از نزدیک با این ذهن زیبا آشنا شدند و برای یک بار هم که شده، به
سراغ جستوجوی نظریات یا سوابق زندگی او رفتهاند. از همینرو میتوان این واقعه را بسیار دردناک توصیف کرد که تاسف همگان را برانگیخته است.
دیدگاه تان را بنویسید