طبق آمار رسمی میزان بیکاری ایالات متحده ۷/۴ درصد است
نرخ مشکوک بیکاری
اکنون، پس از گذشت تقریباً چهار سال از پایان رسمی بحران اقتصادی در ژوئن ۲۰۰۹ میتوان عملکرد دولت را در زمینه ایجاد اشتغال و رفع بحران بیکاری در ایالات متحده موفق ارزیابی کرد؟
اکنون، پس از گذشت تقریباً چهار سال از پایان رسمی بحران اقتصادی در ژوئن 2009 میتوان عملکرد دولت را در زمینه ایجاد اشتغال و رفع بحران بیکاری در ایالات متحده موفق ارزیابی کرد؟ با توجه به آمار، پاسخ این سوال مثبت است. نرخ بیکاری از بیشتر از 10 درصد در پاییز 2009 ، به حدود 4/7 درصد رسیده و پیشبینی میشود قبل از پایان نیمه اول سال 2014 کمتر از 7 درصد شود. اما واقعیت شاید تا حد نهچندان کمی، متفاوت باشد. مشکل اول اینجاست که افراد بیکار، تا زمانی که فعالانه به دنبال کار نگردند مثلاً به بنگاههای کاریابی مراجعه نکنند، در زمره نیروی کار بدون شغل محسوب نمیشوند. طبق تخمین دفتر بودجه کنگره، در حالتی که بازار شرایط طبیعی و سالمی داشته باشد، نیروی کار ایالات متحده 2/159 میلیون نفر است. اما تعداد افرادی که در حال حاضر نیروی کار قلمداد میشوند (چه افراد دارای شغل و چه کسانی که در جستوجوی آن هستند) 8/155 میلیون نفر است. یعنی در واقع 4/3 میلیون نفر از نیروی کار «ناپدید» شدهاند. اینها افرادی هستند که در صورت وضعیت مناسب بازار کار و وجود موقعیتهای شغلی درخور، تمایل به کار دارند. اما در وضعیت فعلی به دنبال کار نمیگردند و در نتیجه اصلاً جزو نیروی کار کشور محسوب نمیشوند. اگر این تعداد را به آمار بیفزاییم نرخ بیکاری به 4/9 درصد افزایش مییابد. ایالات متحده در جریان بحران سال 2007 دو میلیون موقعیت شغلی را در سطح کشور از دست داد، اگر به این عدد 3/6 میلیون شغل مورد نیاز برای اشتغال در سطح طبیعی افرادی را که در این چند سال بعد از بحران تازه به بازار کار وارد شدهاند بیفزاییم، در مجموع در آمریکا 3/8 میلیون شغل جدید نیاز است تا وضعیت به زمان قبل از بحران بازگردد. در سهماهه گذشته (که آمار بالا و مناسبی هم در این کشور ثبت شده) ماهیانه 175 هزار شغل جدید در بخشهای مختلف اقتصادی ایالات متحده ایجاد شده است. پیشروی با این سرعت یعنی بیش از شش سال زمان نیاز داریم تا تعداد شغل مورد نیاز در آمریکا ایجاد شود و وضعیت به همان شکل پیش از وقوع بحران بازگردد. موضوع دیگر سطح دستمزدهاست. طبیعتاً کارفرما نیز مانند کارگر میداند در بازار شغل مناسبی منتظر افرادی که استخدام کرده نیست و در نتیجه میتواند به راحتی با دستمزد ثابت (یا حتی کاهش دستمزد) آنها را بر سر کار نگه دارد. میزان درآمد واقعی شاغلان آمریکایی بین سالهای 2007 تا 2012 نهتنها افزایشی نداشته، بلکه به طور میانگین 6/2 درصد نیز کاهش یافته است. اما چرا نتیجه تلاشهای دولت و سایر بخشهای مسوول تا این حد ناامیدکننده است؟ علت این وضعیت ساده است. تقاضا در اقتصاد آمریکا اندک است و به عبارتی آمریکاییها آنقدر تقاضا برای کالا و خدمات ندارند که استخدام نیروی کار جدید برای کارفرمایان صرفه اقتصادی داشته باشد. به نظر میرسد طبق تئوریهای اقتصادی موثرترین راه برای بهبود وضعیت بیکاری در ایالات متحده، افزایش تقاضای کل در جامعه باشد. دولت فدرال (و حتی دولتهای ایالتی) باید سیاستهای انبساطی مالی اجرا کنند و دولت به جای تلاش برای کاهش کسری بودجه باید قوانین لازم برای افزایش تقاضای کل را در دست اقدام قرار دهد. البته متوجه باشیم که ایجاد اشتغال و کاهش واقعی نرخ بیکاری، اولین قدم در این زمینه است. دولت همچنین باید قوانینی در جهت افزایش درآمد خصوصاً درآمد کارکنان با سطح پایین و متوسط درآمدی وضع کند. افزایش دستمزد خصوصاً برای ردههای کمدرآمد و با درآمد متوسط، موثرترین تضمین برای تقویت تقاضا در تمام بازارهاست.
دیدگاه تان را بنویسید