روند نزولی میانگین سنی در هند
تهدید یا فرصت
بیش از ۹۰۰ میلیون نفر از شهروندان هند تا سال ۲۰۲۰ میلادی، یعنی تنها پنج سال دیگر، در سن کار خواهند بود و میانگین سنی جامعه، به ۲۹ سال کاهش خواهد یافت.
بیش از 900 میلیون نفر از شهروندان هند تا سال 2020 میلادی، یعنی تنها پنج سال دیگر، در سن کار خواهند بود و میانگین سنی جامعه، به 29 سال کاهش خواهد یافت. پس از آن، تنها دو سال زمان لازم است تا هند بتواند از چین پیشی گرفته و عنوان پرجمعیتترین کشور جهان را از آن خود کند. دهها میلیوننفر نیروی کار جوانی که هر سال به بازار وارد میشوند، میتوانند عامل محرک اقتصاد این کشور بوده و سرانجام توان بالقوه و وسیع آن را به راه اندازند. این عده، همانند مورد چین، اگر بتوانند کاری مناسب پیدا کنند، صدها میلیون انسان را به دنبال خود از فقر خارج خواهند کرد.
کلیدیترین نیاز برای اینکه این عده بتوانند کار مناسبی پیدا کنند، بالا بردن مهارت آنهاست. در حال حاضر کمتر از دو درصد جمعیت هند، آموزش رسمی لازم را برای حضور در بازار کار دریافت میکنند، اگر بدانید این رقم در مورد کره جنوبی 98 درصد و در مورد انگلستان 75 درصد است، به راحتی به عمق فاجعه پی میبرید. بحث آموزش نامناسب، در حال حاضر مهمترین مشکلی است که همه صنایع هند با آن روبهرو هستند. طبق تخمینها در سال 2010 این کشور به بیش از چهار میلیون نفر مهندس عمران نیاز داشت، در حالی که تنها حدود 500 هزار نفر مهندس عمران تعلیمدیده در بازار کار این کشور وجود داشت و تا سال 2020 این رقم حدود 800 هزار نفر خواهد بود. وضعیت مشابهی هم در مورد معماری وجود دارد و هند تنها حدود 17 درصد از مهندسان معمار مورد نیاز خود را به صورت نیروی کار آموزشدیده در اختیار دارد. و این داستان در مورد تمام صنایع این کشور، یکی پس از دیگری، ادامه دارد. این تنها بخشی از مشکل است. بخش دیگر این موضوع است که حتی نیروی کار تعلیمدیده هند که ظاهراً از دانشگاههای این کشور فارغالتحصیل شده است، قابل استخدام نیست چون از حداقل دانش و تجربه لازم در مورد
رشتهاش بیبهره است. میزان مهارتهایی که این افراد در دانشگاه میآموزند، تنها کسر کوچکی از مهارتهایی را که شرکتها به آن نیاز دارند شامل میشود. تقریباً هیچ نهادی در هند مسوولیت ارزیابی کیفی آموزشهای ارائهشده در مدارس و دانشگاهها را بر عهده ندارد و همین، روزبهروز باعث پسرفت بیشتر کیفیت آموزش در این کشور شده است. در مدارس و حتی دانشگاهها صرفاً بر حفظیات تاکید میشود. علاوه بر این حقوق معلمان بسیار اندک و در نتیجه میزان انرژی که برای کار صرف میکنند بسیار محدود است. نخستوزیر و دولت فعلی هند، بخش مهمی از وقت و انرژی خود را بر این موضوع متمرکز کردهاند. آنها تلاش دارند نیروی کاری آموزشدیده و توانا را به بازار کار وارد کنند. اما پاشنه آشیل این صرف وقت و هزینه، آموزش ابتدایی در این کشور است. در حالی که طبق نظام آموزشی هند یک کودک هفتساله باید بتواند جمع و تفریق دورقمی را انجام دهد، در واقع تنها 50 درصد کودکان هفتساله میتوانند تا صد بهطور صحیح بشمارند و جمع و تفریق اصلاً در حیطه تواناییهای آنها قرار ندارد. علاوه بر این، تنها 30 درصد از دانشآموزان هفتساله میتوانند متنی را که برای یک کودک پنجساله
طراحی شده بدون غلط بخوانند. با چنین زیرساخت ضعیفی از آموزش کودکان، به نظر نمیرسد صرف هزینه برای لایههای بالایی کار عاقلانهای باشد.
دیدگاه تان را بنویسید