تاریخ انتشار:
علیاکبر جوانفکر به تحلیل برخورد دستگاه قضایی با یاران حلقه احمدینژاد میپردازد
دولت احمدینژاد پاکدستترین دولت است
ز حلقه یاران احمدینژاد تنها عده محدودی باقی ماندهاند که همچنان از او دفاع کرده و او را منجی کشور برمیشمارند. علیاکبر جوانفکر مشاور رسانهای محمود احمدینژاد را باید در دسته افرادی قرار داد که با تمام وجود اقدامات دولت نهم و دهم را توجیه میکند. مدیرعامل اسبق خبرگزاری ایرنا دولت احمدینژاد را پاکدستترین دولت میداند و انتشار اخبار اختلاس را تلاش عوامل سلطه برمیشمارد.
از حلقه یاران احمدینژاد تنها عده محدودی باقی ماندهاند که همچنان از او دفاع کرده و او را منجی کشور برمیشمارند. علیاکبر جوانفکر مشاور رسانهای محمود احمدینژاد را باید در دسته افرادی قرار داد که با تمام وجود اقدامات دولت نهم و دهم را توجیه میکند. مدیرعامل اسبق خبرگزاری ایرنا دولت احمدینژاد را پاکدستترین دولت میداند و انتشار اخبار اختلاس را تلاش عوامل سلطه برمیشمارد.
در حال حاضر مرتب اخباری در مورد بازداشت مدیران دولت آقای احمدینژاد منتشر میشود، فارغ از اینکه خبر بازداشت آقای محمدشریف ملکزاده و مسعود زریبافان تکذیب شده است اما در حال حاضر حمید بقایی در زندان هستند و مطبوعات از تشکیل پرونده زمینخواری آقای کامران دانشجو خبر دادهاند شما در این مورد چه تحلیلی دارید؟
خودتان میفرمایید تکذیب شده است و معنی آن این است که اخبار دروغ درباره آقای احمدینژاد زیاد منتشر میشود. علاوه بر این توجه داشته باشید که کار دستگاه قضایی مبتنی بر بازداشت، محاکمه و محکومیت یا تبرئه افراد است. قانون آیین دادرسی و قانون مجازات اسلامی و سایر قوانین مرتبط، نظیر قانون «احترام به آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی» وضع شده است تا هرگونه رفتاری در دستگاه قضایی له یا علیه افراد، طبق قانون انجام شود. من هر چه مطالعه کردم در هیچ کجای قانون ندیدم که میشود یک نفر را به اتهامی نامعلوم دستگیر و برای او قرار بازداشت یکماهه، آن هم در ماه مبارک رمضان صادر کرد، نام او را برخلاف قانون و تصریحات رهبر معظم انقلاب در اختیار رسانهها قرار داد و پیش از اثبات هرگونه جرمی آبروی او را برد، اعضای خانواده و فرزندانش از خوف هجوم ماموران، تا آنجا وحشتزده شوند که راهی بیمارستان شوند، اتاق خانه و کل ساختمان محل کار او را پلمب کنند و هرچه از کتاب و سیدی و یادداشت و غیره در دسترسشان باشد با خود ببرند. به اعتقاد بنده، رفتار صورت گرفته با آقای بقایی، قابل دفاع نیست. اگر اتهام دقیق و درستی متوجه او باشد، چه ضرورتی
دارد که محل کار و زندگیاش، برای یافتن نشانهایی از یک جرم اینطور مورد هجوم قرار گیرد؟ رفتارها نباید بهگونهای باشد که شائبه اصل بودن مجرمیت افراد به وجود آید.
یعنی بر این باور هستید که این پروندهها به صورت سیاسی دنبال میشود و این افراد جرمی مرتکب نشدهاند؟
من نمیتوانم یک ادعای کلی در این خصوص داشته باشم اما رفتار دستگاه قضایی نباید بهگونهای باشد که افکار عمومی تلقی سیاسی بودن از آن بکند. افرادی که اسم بردید، میتوانند در برابر هرگونه اتهامی از خودشان دفاع کنند و من وکیل مدافع آنها نیستم. از دستگاه قضایی انتظار میرود قانون را به طور مساوی و برای همه در نظر بگیرد. این یک رفتار متناقض و غیرمنصفانه است که سخنگوی قوه قضائیه یک متهم اصلی فتنه را که آزاد است، م.ه. خطاب کند و نام و مشخصات فرد دیگری را که هنوز اتهام روشنی متوجه او نیست و در زندان به سر میبرد و نمیتواند از خودش دفاع کند، در اختیار رسانهها قرار دهد.
ممکن است خدایناخواسته، دکتراحمدینژاد را حتی ترور فیزیکی کنند و او را از مردم و انقلاب بگیرند اما هرگز قادر به حذف یاد و نام نیک او در دلهای پاک مردم نخواهند شد.
شما در سخنانی بعد از بازداشت آقای بقایی تاکید کردید گاهی جای شاکی و متهم عوض میشود. به طور دقیق منظورتان چه بود؟
این یک بحث کلی بود اما در پرونده مربوط به صندوق شهید رجایی، آقای بقایی در موضع شاکی قرار دارد زیرا برخی صاحبمنصبان در دولت یازدهم، صندوق شهید رجایی را با زیر پا گذاشتن اساسنامه این صندوق مصادره کردهاند و آقای بقایی به عنوان رئیس هیاتمدیره این صندوق از افراد مزبور شکایت کرده است. او شاکی است و اکنون به عنوان متهم در زندان به سر میبرد و افراد دیگری که متهم هستند، مورد بازخواست قرار نمیگیرند!
قوه قضائیه در طول هشت سال دوره آقای احمدینژاد با دولت ایشان همراهی لازم را داشت، به نظر شما چرا باید در حال حاضر برای معاونان دولت احمدینژاد به قولی شمشیر را از رو ببندد؟ شما شاهد هستید که قبل از بازداشت آقای رحیمی، آقای نادران از ایشان به عنوان عامل موثر در حلقه فساد خیابان فاطمی نام بردند؟
لطفاً سوال خودتان را یک بار دیگر مرور کنید. به نظر میرسد این سوال از سوی کسی طراحی شده که با تحولات دو سه سال آخر دولت قبل، کاملاً بیگانه است. القای اطلاعات غلط به جامعه، آن هم از سوی یک رسانه ارتباط جمعی، بسیار نکوهیده و مذموم است. لطفاً بفرمایید طی سالهای پس از انقلاب در کدام دولت، مشاور مطبوعاتی رئیسجمهور را به یک اتهام واهی و غیرمستند و غیرمستدل محکوم و زندانی کردند؟ چگونه میتوان این رفتار را نشانه همراهی دستگاه قضایی با دولت قبل تلقی کرد؟ در کدام دولت، دستگاه قضایی وزارت امور خارجه را تحت فشار قرار میدهد تا معاون وزیر امور خارجه از سمتش استعفا دهد و سپس او را دستگیر و زندانی میکنند و بعد بیگناهی او اثبات و از اتهامات تبرئه میشود و آب از آب هم تکان نمیخورد! لطفاً بفرمایید از کجای این رفتار میشود، همراهی دستگاه قضایی با دولت را استنباط کرد؟ به شما توصیه میکنم در طرح سوال جانب انصاف را رعایت کنید.
به نظر میرسد این تحلیلتان از رویکردی متناقض نشات میگیرد زیرا تا زمانی که قوه قضائیه با شما همراهی داشته باشد خوب است در غیراین صورت سیاسی عمل میکند؟
با توضیحاتی که دادم برای این سوال پاسخی وجود ندارد.
اگر قرار بود رویکرد قوه قضائیه کاملاً سیاسی باشد پس باید برای بسیاری از مدیران دولت اصلاحات هم پروندهسازی میکرد در حالی که چنین موضوعی اتفاق نیفتاد؟ فارغ از حوادث بعد از انتخابات پروندهای علیه مدیران دولت اصلاحات تشکیل نشد؟
منطق مطرحشده در سوال شما برای سیاسی تلقیکردن رفتار دستگاه قضایی علیه دولت قبل کفایت میکند. به یاد بیاورید که در دولت قبل، سفره از زیر پای جماعتی خاص و فربه که زیر عناوین پرطمطراق اصلاحطلبی و اصولگرایی گرد هم آمده بودند و مردم را به هیچ انگاشته و خود را مالک و صاحب کشور تلقی میکردند، جمعآوری شد و بهرغم همه کارشکنیها و سنگاندازیها از سوی این جماعت زیادهخواه، تلاش شد تا خوان نعمت کشور زیر پای مردمی گسترده شود که پیش از آن، هیچگاه برای نشستن بر سر این سفره دعوت نشده بودند. من برخلاف شما اصلاً انتظار نداشته و ندارم که دستگاه قضایی علیه دیگران حتی دشمنان این آب و خاک پروندهسازی کند زیرا چنین کاری را از اساس غلط و خلاف شرع میدانم. شما باید این نکته را به درستی درک کنید که هرگاه در این کشور، سیاستهایی در جهت تقویت بنیه مالی و اقتصادی مردم و به ویژه طبقات محروم و ضعیف جامعه به اجرا در آمده است، همه تلاشهای دشمن و عوامل داخلی او به کار افتاده است تا مانع از تداوم این سیاستها شود و آنها را عقیم و ابتر کند. طرحهایی مانند مسکن مهر، هدفمند کردن یارانهها، توزیع سهام عدالت و طرحهای زودبازده و عموم
جهتگیریهای دولت قبل، همین هدف متعالی را دنبال میکرد اما در مقابل شاهد حجم وسیعی از تبلیغات مسموم و انتشار اخبار و اطلاعات خلاف واقع علیه این سیاستها هستیم تا فرصت توانمندسازی مالی و اقتصادی از مردم سلب شود.
اتفاقاتی از این دست در حالی رخ داد که آقای احمدینژاد همواره بر پاکدستی مدیران خود تاکید داشتند همچنان که آقای رحیمی را خط قرمز کابینه برمیشمردند اما بعد از بازداشت آقای رحیمی از کلیه اقدامات ایشان اعلام برائت کردند که موجب واکنش رحیمی شد و آقای رحیمی آقای احمدینژاد را مسبب این اتفاقات اعلام کردند، علت این چرخش ناگهانی چیست؟
ما همچنان بر پاکدستی دولتهای نهم و دهم تاکید و اصرار میورزیم زیرا عمیقاً به آن اعتقاد داریم. موضوع اتهامی آقای رحیمی هیچ ارتباطی با دولت قبل ندارد. لطفاً مراقب القائات نادرست خودتان در سوال مطروحه باشید زیرا آقای احمدینژاد هیچگاه از آقای رحیمی به عنوان خط قرمز نام نبرده است. البته توجه داشته باشید که برخورد صورت گرفته با آقای رحیمی بیش از هر چیز منعکسکننده یک رویکرد کاملاً سیاسی است زیرا آمران اصلی در پرداخت پول از سوی آقای رحیمی و دریافتکنندگان پولها یعنی نامزدهای نمایندگی مجلس کاملاً آزاد هستند و مورد بازخواست و محاکمه قرار نگرفتهاند! آشکارا چنین به نظر میرسد که آقای رحیمی تقاص عدم متابعت از یاران قدیم خود را پس میدهد.
اتفاقاً من هم به شما توصیه میکنم که اخبار را بار دیگر مرور کنید. آقای احمدینژاد در آبان ماه سال 90 با بیان اینکه کابینه من از جمله آقای رحیمی و مشایی خط قرمز من هستند، در دیدار با برخی اعضای ستاد انتخاباتی خود در سالهای ۸۴ و ۸۸ در مورد اتهامات محمدرضا رحیمی گفته بودند که دو سال است رئیس قوه قضائیه معاون اول دولت را متهم به فساد اقتصادی کرده است ولی نمیتوانند این اتهام را ثابت کنند. من به رهبری هم گفتهام اگر ثابت شود که رحیمی حتی یک ریال هم اختلاس کرده من به تلویزیون آمده و ضمن عذرخواهی اعلام میکنم که شایستگی این سمت را ندارم. حتی اگر شما بخواهید حمایت همهجانبه آقای احمدینژاد را از آقای رحیمی انکار کنید این موضوع از حافظه مردم پاک نمیشود. در این مورد چه نظری دارید؟
شما همچنان به القائات نادرست خود ادامه میدهید. آقای احمدینژاد هیچگاه نگفتند رحیمی و مشایی خط قرمز هستند. گفتند کابینه خط قرمز است و این جمله با آنچه شما درصدد القای آن هستید تفاوت دارد. اتهام آقای رحیمی مربوط به دوران فعالیت ایشان در دولت دهم و در جایگاه معاون اولی نیست و بهرغم همه تلاشهای صورت گرفته برای مرتبط کردن اتهام وی با دولت قبل، این یک امر کاملاً واضح است که اتهامات آقای رحیمی هیچ ارتباطی با دولت قبل نداشته است و همانطور که دکتر احمدینژاد گفتند آقای رحیمی حتی یک ریال در سمت معاون اولی رئیسجمهور اختلاس نکرده و در حکم قضایی صادره نیز چنین اتهامی متوجه ایشان نشده است. شما حق ندارید از رهگذر شبههافکنی و قاطیکردن مسائل با هم، بر «حقیقت»، لباس باطل بپوشانید.
به نظر شما اگر بعد از مدتی، اتهامات بقایی هم ثابت شود آقای احمدینژاد با وجود نامه حمایتی، پشت بقایی را خالی میکند؟
شما توجه داشته باشید که به عنوان یک رسانه ارتباطجمعی در جایگاه وکیل مدافع مردم قرار دارید و همواره باید خیر و نیکی را به جامعه تزریق کنید و از بدخواهی و بددلی و بداندیشی نسبت به دیگران اجتناب ورزید. رسانه باید منادی و خواستار آزادی باشد نه پیجوی بازداشت و زندانی شدن انسانها! دستگاه قضایی هنوز اتهام مشخصی را متوجه آقای بقایی نکرده است و شما باید مدافع اصل برائت باشید و آقای بقایی را تا وقتی جرمی علیه او به اثبات نرسیده است، بیگناه بدانید. متاسفانه چنین به نظر میرسد که شما برای محکومیت آقای بقایی لحظهشماری میکنید؟! دکتر احمدینژاد پای حق و عدالت ایستاده است و هرگز پشت کسی را که در حق او رفتار ظالمانهای صورت گرفته، خالی نکرده و نمیکند. نگران رسانه شما و دستاندرکاران آن هستم که در روز واپسین در قبال القائات غلط به افکار عمومی چه پاسخی خواهند داشت.
اتفاقاً ما هم انتظار داشتیم آقای احمدینژاد پشت آقای رحیمی را خالی نکند اما این اتفاق افتاد. در ضمن رسانهها برای محکومیت آقای بقایی لحظهشماری نمیکنند. با این حال منتظر واکنش آقای احمدینژاد هستند. به نظر من شما در حال حاضر در جایگاه متهم کردن رسانهها قرار گرفتهاید و همچون سایرین میخواهید رسانه را مرغ عروسی و عزا بکنید. در این مورد چه ارزیابی دارید؟
برخلاف نظر شما، نامه آقای احمدینژاد به نشانه خالی کردن پشت آقای رحیمی نبود بلکه خالی کردن زیر پای کسانی بود که مجدانه تلاش میکردند بهناحق، اتهامات منسوب به آقای رحیمی را به دولت دهم مرتبط کنند. دقت و خبرگی زیادی لازم نبود تا رسانهها متوجه شوند که محتوای نامه آقای احمدینژاد در مورد حکم قضایی صادره علیه آقای رحیمی، کاملاً روشنگرانه و آگاهیبخش است. من از رسانههایی که برای فهم و درک حقایق از خود هوشمندی و فراست نشان میدهند تمجید میکنم اما رسانهای که خواسته یا ناخواسته به ابزاری در توجیه ظلم و بیعدالتی تبدیل شده باشد، قابل دفاع نیست و شأن و منزلت خود را تا حد مرغ عزا و عروسی تنزل میدهد.
به نظر شما دلیل وجود فساد گسترده در دولتی که خود را پرچمدار پاکدستی میدانست، چیست؟ آیا این فساد به دلیل فقدان نظارت رخ داده است یا اینکه عوامل دیگری تاثیرگذار بودهاند؟
دولتهای نهم و دهم پاکدستترین دولتهای پس از انقلاب بوده و هستند. برخلاف ادعای شما، در این دو دولت هیچ فساد قابل توجهی وجود نداشته است. متاسفم که شما را تا این حد تحت تاثیر تبلیغات مسموم سیاسی و رسانهای میبینم. سخنان شیمون پرز رئیس رژیم صهیونیستی در مهرماه 1389 را به شما یادآور میشوم که گفته بود «احمدینژاد به قهرمان فرهنگی مردم ایران تبدیل شده است و ما باید کاری کنیم که همکاری با او به ننگ تبدیل شود» و از همان زمان به بعد است که دستهای پیدا و پنهان نظام سلطه در داخل ایران به کار افتادند تا این هدف را محقق کند. لطفاً کمی به هوش باشید.
به نظر من لازم نیست تا دستهای سلطه را عامل این حوادث معرفی کنید. از گم شدن دکل نفتی تا فروختن باند فرودگاه و اختلاسهای افسانهای همه در دولت آقای احمدینژاد رخ داده است که در تاریخ کشور بینظیر بوده است. با این حال شما همچنان از پاکدستی دولت دفاع میکنید، به نظر من بهتر است در این مورد تجدیدنظر کنید.
انتظار داشتم که با شما در جایگاه نماینده یک رسانه فرهیخته سیاسی و اجتماعی گفتوگو کنم و در آن صورت، آموختههای حرفهای به شما دیکته میکرد که به عنوان روزنامهنگار و رسانه، حق ندارید به قضاوت درباره مسائل مختلف، آن هم قضاوتهای عجولانه بپردازید، بلکه باید اجازه دهید تا مخاطب خودش قضاوت کند. سرمقاله تنها جایی است که روزنامه حق قضاوت دارد اما اگر چنین رویکردی را در انتشار خبرها و مصاحبهها و گفتوگوهایتان در پیش بگیرید، آشکارا به شعور مخاطبان توهین کردهاید. در تمام این مصاحبه، شما به طور واضح خودتان را در موضع قضاوت قرار دادهاید و بازهم انتظار دارید که در عزا و عروسی مورد تمجید و ستایش قرار بگیرید. وقتی از گم شدن دکل نفتی سخن به میان میآورید نشان میدهید که تبلیغاتچیهای حرفهای تا چه میزان ذهن شما را دستکاری کردهاند. لطفاً از خودتان سوال کنید که مگر دکل نفتی یک شیء گمشدنی است؟ در دولت آقای احمدینژاد هیچ اختلاسی صورت نگرفته، چه برسد به ادعای بیاساس شما مبنی بر افسانهای بودن آن. موضوع پرونده سه هزارمیلیاردی هم هیچ ارتباطی با دولت قبل نداشت و اگر فرض را بر درستی و صحت فرآیندهای رسیدگی قضایی به این
پرونده بگذاریم، من از شما سوال میکنم که این موضوع چه ارتباطی با دولت قبل داشته است؟ درست است که عوامل فعال در دروغپردازی، شایعهسازی، اتهامافکنی و هجمه سیاسی و رسانهای به دولت قبل، آشکارا از یک مصونیت قضایی برخوردارند اما کسانی که به انجام این کارهای ضداخلاقی و غیرانسانی روی آوردهاند، بدانند که دیر یا زود نزد افکار عمومی رسوا خواهند شد.
به نظر شما این اتفاقات با انتخابات مجلس دهم ارتباطی پیدا میکند؟
کدام اتفاقات؟
اتفاقاتی نظیر بازداشت آقای بقایی. آیا میتواند عاملی محسوب شود که آقای احمدینژاد نتواند در انتخابات مجلس حضور موفقی داشته باشد؟
مگر آقای احمدینژاد قصد شرکت در انتخابات مجلس را دارند که شما درصدد ارزیابی موفقیت یا عدم موفقیت ایشان برآمدهاید؟
چرا باید بستری فراهم شود که عدهای تلاش کنند تا آقای احمدینژاد را از میدان سیاست به در کنند. به نظر شما اصلاً ایشان شانسی برای بازگشت به عرصه سیاست دارند؟
سوال شما بازتابدهنده دو جنبه متناقض از یک پدیده است. از یک طرف پذیرفتهاید که عدهای تلاش میکنند تا آقای احمدینژاد را از میدان سیاست بیرون کنند و از طرف دیگر برای بازگشت ایشان به میدان سیاست شانسی قائل نشدهاید؟! من با بخش اول سوال شما بیشتر موافقم. به این معنی که دولت یازدهم و تبلیغاتچیهای مدعی اصلاحطلبی و اصولگرایی طی دو سال گذشته با دروغپردازیهای گسترده، برای تخریب اذهان عمومی نسبت به دکتر احمدینژاد تلاش کردهاند تا شاید از رهگذر آن، بتوانند ایشان را بهزعم شما از میدان سیاست به در کنند اما برخلاف تمامی تلاشهای صورتگرفته، مشاهده میکنیم که روز به روز بر محبوبیت رئیسجمهور سابق افزوده میشود و امروز شاهد این حقیقت هستیم که بازگرداندن او به جایگاه مدیریت عالی اجرایی کشور در حال تبدیل شدن به یک خواست و مطالبه فراگیر عمومی است. چطور ممکن است شما حضور پررنگ و معنادار دکتر احمدینژاد در عرصه سیاست ایران را درک نکرده باشید! لطفاً واقعبین باشید زیرا با فرار از حقیقت، مخاطبانتان را از دست میدهید و نزد آنها به تمسخر گرفته خواهید شد.
یعنی شما از حقیقت موجود جامعه یعنی عدم اقبال جامعه به آقای احمدینژاد فرار نمیکنید.
من نمیتوانم این حقیقت روشن را نادیده بگیرم که آقای احمدینژاد بهرغم خواست یک جماعت مشخص و انحصارطلب، در قلب مردم ایران و دیگر نقاط جهان جای گرفته است. اطمینان دارم با وجود همه تلاشهای خباثتآمیزی که به عمل میآید، خواسته شیمون پرز عملی نخواهد شد. ممکن است خدایناخواسته، دکتراحمدینژاد را حتی ترور فیزیکی کنند و او را از مردم و انقلاب بگیرند اما هرگز قادر به حذف یاد و نام نیک او در دلهای پاک مردم نخواهند شد.
بسیاری از کارشناسان عرصه سیاست این ارزیابی را ناشی از عدم شناخت کافی حلقه یاران آقای احمدینژاد از جامعه میدانند. این موضوع را قبول دارید؟
کدام کارشناسان؟! کدام ارزیابی؟ حلقه؟ بازهم توصیه میکنم واقعبین باشید و با درک بهتری از مسائل، به ارزیابی صحنه تحولات کشور بپردازید.
اتفاقاً من هم همین توصیه را دارم که شما واقعبین باشید. لازم نیست تا کارشناسی در این مورد نظر بدهد. شما میتوانید از مردم کوچه و بازار یک نظرسنجی ساده انجام دهید تا متوجه صحت ارزیابی من شوید که امکان بازگشت آقای احمدینژاد به عرصه سیاست وجود ندارد. البته به شرطی که پردهای روی واقعیت نکشید.
از توصیه خوبتان ممنونم. شما سوالتان را مستند به اظهارات «کارشناسان عرصه سیاست» کردهاید و من پرسیدم کدام کارشناسان؟ و شما به جای ارائه یک پاسخ درست، آدرس مردم کوچه و بازار را میدهید. بسیار خوب اگر شما این نظرسنجی ساده را انجام دادهاید لطفاً اطلاعات آماری دقیق آن را منتشر کنید تا معلوم شود که ارزیابی مردم درباره خادم واقعی ملت چیست.
دیدگاه تان را بنویسید