حس خوبی ندارم…
چرا طرح فولادی بافق یزد را خریدم؟
من سیدعلیمحمد ابویی هستم. کارآفرین و صنعتگر. زمانی به آینده طرحهای فولادی خوشبین بودم و به همین دلیل وقتی از سوی دولت برای فروش این طرحها مزایدهای ترتیب داده شد، اقدام به خرید طرح فولاد بافق کردم.
من سیدعلیمحمد ابویی هستم. کارآفرین و صنعتگر. زمانی به آینده طرحهای فولادی خوشبین بودم و به همین دلیل وقتی از سوی دولت برای فروش این طرحها مزایدهای ترتیب داده شد، اقدام به خرید طرح فولاد بافق کردم. ابتدا برای این طرح، کلی برنامه داشتم و روی آن حساب باز کرده بودم، اما طولی نکشید که متوجه شدم زمین ملکی که به ما طی این خرید واگذار شده است اصلاً فاقد زمین است و حتی سند استیجاری آن هم متعلق به این طرح نبوده است. نمیدانم این اتفاق را چه مینامند؛ بدشانسی خریدار یا بدقولی دولت! به هر حال ای کاش کار به همینجا ختم میشد. این طرح چند مشکل عمده دیگر نیز در دل خود به ارمغان آورده بود. اینکه پیمانکارانی که در این طرح تاکنون فعالیت میکردند به علت انتقال طرح و نوع قرارداد از ادامه فعالیت امتناع ورزیدند و علاوه بر آن، ظرفیت طرح که در مزایده یک میلیون تن اعلام شده بود نیز 800 هزار تن بود. با این شرایط برنامهریزیهای ما کاملاً نقش بر آب شد. در ادامه مشکلات این طرح، مشخص شد که تجهیزاتی که طی این خرید میبایست به خریدار واگذار میشد نیز وجود خارجی نداشت. مطابق قرارداد بابت خرید این تجهیزات مبلغی بالغ بر 9 میلیون یورو
و دو میلیارد تومان پرداخت کرده بودیم که هنوز پس از گذشت بیش از سه سال پولی که پرداخت شده یا تجهیزات را نیز به ما عودت ندادهاند. شما قضاوت کنید با این اوضاع پیشآمده چه کاری میتوان انجام داد؟ میتوان برنامه مدونی برای تولید و صنعت داشت؟ میدانید که راهاندازی یک کارخانه فولادی به این آسانیها نیست؟ ای کاش مشکلات همین چند تا بودند اما مشکلات این طرح یکی دو تا نیست. از جمله مشکلات اصلی و ریشهای این طرح نبود زیرساختهای آب، برق و گاز است که از همه مهمتر پس از پیگیریهای متعدد هنوز موفق به تامین آب مورد نیاز طرح که در ابتدا تعهد شده و بابت زیرساختها حق امتیاز از ما دریافت شده است نشدهایم.
حق با کیست؟
با مشاهده چنین وضعیتی، دیگر به سایر طرحهای فولادی خوشبین نیستم و معتقدم بهتر است پای دولت از اجرای طرحها قطع شود. با وجود این همه موانع و مشکلات به نظر میرسد هدف اصلی، واگذاری این طرحها نبوده است و مطمئناً در هفت طرح دیگر نیز وضع همین است. اینجانب این موانع و مشکلات را -پس از سه سال، دیگر مشکل که نه بلکه معضلات- در اکثر وزارتخانهها، سازمانها و مراجع مختلف از جمله مجلس شورای اسلامی، بازرسی ریاست جمهوری و وزارت صنعت، معدن و تجارت عنوان کردم تنها چیزی که شنیدم اینکه همه اذعان داشتند حق با خریدار است و دستور موکد برای حل از وزیر و وکیل و رئیس داده شد اما نتیجهای دربر نداشت. به خاطر دارم که وزیر محترم صنعت، معدن و تجارت جناب آقای نعمتزاده در خصوص حل مشکل این طرح قول مساعد دادند که ظرف 15 روز مشکلات را حل خواهند کرد به علاوه جناب آقای سرقینی هم معتقد بودند حق با من است و یک هفتهای مشکل حل خواهد شد اما چه فایده تاکنون اقدام عاجلی در جهت رفع مشکلات این طرح صورت نگرفته است و چنان مساله به حاشیه رفته که هیچ چیز قابل تشخیص نیست و انگار قرار نیست مشکلات مرتفع شود و آنچه به
جایی نرسد فریاد است.
نتیجه این همه پیگیری به کجا رسید؟
باز دست از تلاش برنداشته و با توکل به خدا و عنایت به اینکه نیت ما خیر است با هزینه خود به منظور تامین خوراک طرح و تکمیل زنجیره تولید فولاد، سعی کردیم یک خط نورد خارج از طرح مذکور راهاندازی کنیم. مشکل زمین با پیگیری مدیران و کارشناسان و تشکیل جلساتی با شرکت سنگآهن مرکزی و منابع طبیعی حل شد. البته جلساتی برای این موضوع و درخواست وزیر با حکمیت در اتاق بازرگانی با حضور جناب آقای آلاسحاق داشتیم که حکمیت ایشان اجرا نشد. کمیسیون اتاق بازرگانی درخواستی را ارجاع داد که آن هم فایدهای نداشت. در این اثنی، اصل 44 هم که برای حمایت از بخش خصوصی است و این همه در رابطه با این اصل تاکید صورت گرفته ولی متاسفانه برای سرمایهگذاران بخش خصوصی نهتنها حمایتی صورت نگرفته بلکه تبدیل به پوست خربزهای شده که تا سرمایهگذار میخواهد حرکتی داشته باشد زیر پایش میرود. اگر دقت کنید متوجه میشوید اکثر چنین طرحهایی که به فروش رفته به «واحدهای دولتی یا خصولتی» فروخته شدهاند. بخشی از زنجیره تولید فولاد، مربوط به واحد گندلهسازی است. این واحد نیاز به خوراک دارد.
همانطور که در بالا اشاره شد خودمان تولید گندله را قبول کردهایم. با وجود این در حال حاضر خوراک اصل طرح که در جوار طرح است کنسانتره و سنگ در حال صادر شدن است و حاضر نیستند منافع و ارزش افزوده آن به نوعی به کارگر ایرانی برسد. بهرغم تمام مشکلاتی که مطرح شد اگر محدودیتها را کنار بگذارند و از این مجتمع فولادی حمایت کنند این کارخانه در کشور عزیزمان ایران افتتاح شده و اشتغالزایی و محرومیتزدایی را در پی خواهد داشت. قصد و غرض ما این نیست که درآمدهای ایجادشده را به جای دیگری ببریم. متاسفانه مشکلی که ما را در حال حاضر آزار میدهد، ظرفیت یک میلیون تنی و نبود تجهیزات است. همه اینها را در نظر بگیرید با وجود این موضوع که تاکنون هفت مدیر و معاون در این وزارتخانه عوض شدهاند؛ از زمان خدامراد احمدی معاون وزیر و مدیرعامل سابق ایمیدرو تا به امروز! این به این معناست که من هر روز باید امیدم را برای راهاندازی این طرح از دست بدهم. با این حال باز هم امید خود را از دست ندادهایم. همانگونه که گفته شد در واحد نورد که خارج از این طرح نیز بوده در حدود 68 درصد پیشرفت فیزیکی کسب کردهایم.
چه کسانی از این قضیه باخبرند؟
از تمامی موارد به ویژه موانع و مشکلات فراروی این طرح تا حدودی نمایندگان مجلس و استانداران اطلاع دارند. اما مشکل جای دیگری است اینکه واقعیت این است که حتی وزارت صنعت، معدن و تجارت نیز در بدنه خودش نتوانسته این مشکلات را مرتفع کند. اما چیزی که مهم است اینکه همچنان با تلاش و پشتکار بالا این طرح را به انجام خواهم رساند! معتقدم که هیچکس نباید در این مزایدهها و طرحها با طناب دولت به چاه برود. تا به حال چندین بار ما را تهدید کردهاند که این طرح را به خودشان برگردانیم. چند بار هم از خصولتیها تهدید کردهاند. اینجانب به جرات میگویم که هیچ ضعفی در بخش خصوصی نمیبینم اگر حمایت لازم را داشته باشد.
بوروکراسی بینتیجه ماند
چند روز پیش رئیسجمهور در همایش صنعت، معدن و تجارت قسم خوردند و گفتند همه چیز مانند گذشته نیست، اما من به صراحت میگویم خیلی چیزها مانند گذشته است. وزارت صنعت، معدن و تجارت چنین طرحهایی را به ما واگذار کرد که کاملاً ساختارش مشکل دارد و اکنون بیشتر این واحدها را به بخش خصولتی داده است و با کمکهای زیادی مانند فاینانس آنها را مورد حمایت قرار داده است. در صورتی که اگر وزارتخانه همان امکاناتی را که به آن طرحها داده است به طرحهای بخش خصوصی میداد ظرف سه سال سرمایهاش برمیگشت. از آن زمانی که این طرح را ابتیاع کردهایم همواره مسوولان این مشکل را به گردن هم میاندازند. قابل ذکر است که مسوولان وزارتخانه فراموش کردهاند که چه تعهدی در قبال مسوولیت خود دارند. این موضوع در صورتجلسههای متفاوتی مطرح شده و به آن پرداخته شده است، منتها همه این بوروکراسیها بینتیجه مانده است. سوال این است که چرا با داشتن وزارتخانهای با نام وزارت صنعت، معدن و تجارت از صنایع به خوبی حمایت نمیشود؟
امیدوارم مسوولان محترم دولت این موضوع را تنها مشکل اینجانب ندانند و این مهم را توسعه صنعتی مربوط به همه مردم کشور عزیزمان ایران بدانند. این طرح و سایر طرحها سهم تکتک مردم است. همین جا اعلام میکنم که میخواهم این مجتمع صنعتی را در سرزمین پهناور ایران راهاندازی کنم نه در حیاط خانهام.
دیدگاه تان را بنویسید