شاه مخالفان اصلاحات ارضی را «ارتجاع سیاه» یا «براندازان سرخ» مینامید
ارتجاع سیاه؛ براندازان سرخ
شاه که همچون دوریان گری شیفته تصویر دروغین خود بود، در تلاش بود از خود چهره پادشاهی محبوب را به تصویر بکشد، تبلیغات وسیعی در این زمینه صورت گرفت.
شاه که همچون دوریان گری شیفته تصویر دروغین خود بود، در تلاش بود از خود چهره پادشاهی محبوب را به تصویر بکشد، تبلیغات وسیعی در این زمینه صورت گرفت. مطبوعات و رسانههای ایرانی تصویر پادشاهی جوان، محبوب، فعال و سختکوش ارائه میکردند که آیندهای مترقی بر اساس عدالت اجتماعی برای ایران نوین خواهد ساخت. اما به نظر میرسد تنها کسی که این تصویر را باور میکرد، خود شاه بود. توده مردم نسبت به این تبلیغات بیاعتنا بودند.
شاه مخالفان اصلاحات ارضی را دشمن خود میدانست و آنان را «ارتجاع سیاه» یا «براندازان سرخ» مینامید. در اینجا مرور کوتاهی خواهیم داشت بر مخالفان شاه در انقلاب سفید. از جمله مهمترین مخالفان اصلاحات ارضی، روحانیون، جبهه ملی، اعضای نهضت آزادی و تودهایها بودند.
روحانیون
روحانیون متولیان موقوفات بودند، از آنجا که بسیاری از علما خود از ملاکان بزرگ بودند و قوانین اسلام نیز مالکیت خصوصی را به رسمیت میشناخت، آنها نیز در برابر انقلاب سفید ایستادند. آیتالله بروجردی یکی از اولین کسانی بود که اصلاحات ارضی را مخالف قانون شرع نامید.
ملاکان و علما از سه جهت به اصلاحات ارضی واکنش نشان دادند: اول اینکه چون خودشان ملاکان فئودال و روحانیون متولی موقوفات بودند اصل کار را به چالش میکشیدند، دوم اینکه معتقد بودند اصلاحات ارضی بیش از آنکه باعث رشد اقتصادی و اجتماعی شود، مشاجرات را افزایش میدهد؛ و محکمترین ادلهشان منافات داشتن اصلاحات، با قوانین اسلام و همچنین غیرقانونی دانستن آن در غیاب مجلس بود.
روز دوم بهمن 1341، امام خمینی(ره) طی اعلامیهای که در تهران و شهرستانها پخش شد، رفراندوم را خلاف اصول و قانون، و اجباری دانست و آن را تحریم کرد. در این بیانیه گفته شده بود: «در قوانین ایران، رفراندوم پیشبینی نشده است و تاکنون سابقه نداشته جز یک مرتبه، آن هم از طرف مقامات غیرقانونی اعلام شد. چرا آن وقت این عمل غیرقانونی بود و امروز قانونی است؟»
در چهارم بهمنماه شاه به نام زیارت وارد قم شد و پس از انجام مراسم زیارت، در فلکه آستانه نطقی ایراد کرد و در آن به شدت به روحانیون حمله کرد.
اظهارات وی در خرداد 1342 که هزاران تن از مردم به خیابانها ریختند، آشکار شد. فراخوان مردم به راهپیمایی علیه شاه، توسط اصناف، بازاریان، جبهه ملی و مهمتر از همه امام خمینی انجام گرفت. امام خمینی علاوه بر اصلاحات ارضی و حق رای زنان، به رواج فساد، تقلب در انتخابات، نقض قانون اساسی و... نیز معترض بود. وی در اعتراض به اعطای حق کاپیتولاسیون به آمریکاییها تبعید شد و چهره ملیگرایی شاه را به شدت خدشهدار ساخت.
ملاکان
بدیهی است که ملاکان بزرگ، مهمترین مخالفان اصلاحات ارضی باشند. اکثر زمینداران اگرچه آشکارا شکایت نمیکردند، اما در محافل خصوصی به اصلاحات اعتراض میکردند. هر چند بعضیها که اصلاحات ارضی را پذیرفتند، نگاه نقادانهای به اهداف سیاسی آن داشتند. برخی از ملاکان اصلاحات ارضی را تنها بازی با افکار عمومی میدانستند.
از یکی از مالکان نقل شده است: «حکومت انتظار داشت که با توزیع زمین، ملتی متشکل از میهنپرستان به وجود خواهد آمد و اینکه آنها آمادهاند تا در مقابل شوروی از کشور خود دفاع کنند. آنها منتظر بودند که دم شتر به زمین برسد. برعکس آنها داشتند بیاعتمادی، اغتشاش و کمونیسم را ترویج میکردند...»
جبهه ملی
شاه که به عمق نارضایتی مردم آگاه بود، درصدد برآمد از نفوذ جبهه ملی در جامعه استفاده کند و با واگذاری مناصب و پستهایی به چند تن از رهبران جبهه، با آنها معامله کند. اما جبهه ملی با نظر شاه مخالفت کرد. رهبران جبهه ملی دوم در مقابل رفراندوم پرسر و صدای شاه غافلگیر شده بودند. جبهه تا زمان رفرم، استراتژی و برنامه مشخصی ارائه نکرده بود و در دوره حکومت شریف امامی و سپس امینی، همه نیروی خود را بر سر شعار «انتخابات آزاد» گذاشته بود.
جبهه ملی در نهایت غافلگیری و بلاتکلیفی، در آستانه رفراندوم شاه، در تاریخ 2 بهمن 1341 اعلامیهای منتشر کرد که بخش عمده آن در اعتراض به نبودن آزادی و دموکراسی، دخالت شاه در امور مملکت، بیاعتنایی به قانون اساسی و دیگر قوانین، و نیز بیاعتبار بودن همهپرسی بود. در پایان اعلامیه، از مردم خواسته شده بود در همهپرسی روز 6 بهمن بگویند «اصلاحات ارضی آری! دیکتاتوری نه!»
در بخشی از این اعلامیه آمده است: «مردم ایران! ما به شما اعلام خطر میکنیم که امروز کشور ما در آستانه تبدیل رسمی رژیم مشروطیت و دموکراسی به سیستم استبداد و ارتجاع است... دهقان هوشیار و آگاه ایرانی اجازه نخواهد داد که ملعبه دست دشمنان ملت گردد... زمین و آب حق دهقان است. آزادی از حقوق اساسی ملت است. با الغای رژیم ارباب و رعیتی، زمین و آب برای دهقان، دسترنج کارگر برای کارگر، حاکمیت ملت و آزادی برای همه مردم، از میان برداشتن استعمار و استثمار: آری- موافقم.
با حکومت خودکامه و دخالت پادشاه در امور مملکت و رژیم وحشت و ترور سازمان امنیت، تسلط سیاست استعماری بر کشور، تعدی پلیس و ژاندارم و مامور متعدی دولت در شهرها و روستاها: نه؛ مخالفم.»
جبهه ملی قصد داشت روز 6 بهمن در اعتراض به رفراندوم، تظاهراتی ترتیب دهد، ولی کوشش فعالان جبهه در این مورد به نتیجه نرسید، از عصر روز 6 بهمن 1341، اعضای شورایعالی، جمعی از بازاریان و تعداد زیادی دانشجو دستگیر شدند. دو روز بعد اعلام شد رفراندوم شاه، زیر عنوان «انقلاب سفید» با اکثریت 9/99 درصد به تایید ملت ایران رسید.
نهضت آزادی ایران
موضع نهضت آزادی ایران، در برابر همهپرسی شاه، صریح و واقعبینانه بود. نهضت آزادی، انقلاب سفید را تلاشی برای حفظ رژیم، از طریق باز کردن سوپاپهای اطمینان تعبیر میکرد. روز 3 بهمن 1341 شورای مرکزی نهضت آزادی اعلامیهای زیر عنوان: «ایران در آستانه یک انقلاب بزرگ!» منتشر ساخت. این اعلامیه با اشاره به محیط خفقان و ارعاب و تهدید، اقدام شاه غیرمسوول را در برگزاری همهپرسی خلاف قانون اساسی به توصیه آمریکا، برخلاف تمایل ملت دانست و فضاحت انقلاب شاه را مورد بررسی قرار داد. در قسمتی از این اعلامیه آمده است: «عامل این انقلاب نه دهاتیها هستند، نه شهریها، نه ملت، نه مجلس و نه دولت. یک نفر است: شخص پادشاه مملکت! این انقلاب، یک پدیده نوظهور تاریخ است! زیرا معمولاً انقلاب دو طرف دارد و انقلابکننده، آن طرف توسریخورده زجرکشیده، محروم شده، خشمگین شده مظلوم اجتماع است و انقلاب را در برابر طبقه قاهر غاصب حاکم ظالم انجام میدهد. اما امروز هیات حاکمه و دستگاهی انقلاب میکند که تا دیروز، خود از طریق اربابها و مالکها و مامورین دولت، یگانه حامی نظام ارباب رعیتی ... و
سرمایهداری بود و در مرحله نهایی عامل تمام فشارها و فسادها که بر رعایا و بر ملت وارد میآمد، محسوب میشد. انقلاب از این بزرگتر نمیشود که با یک گردش کوچک زمان، ضارب خوشزبان مدافع مضروب بیزبان بشود!» نهضت آزادی در پایان اعلامیه خود ضمن محکوم کردن رفراندوم، نتیجه میگیرد که انقلاب باید از درون باشد، نه از بیرون. همچنین به کشاورزان که با گوسفند و گرگ آشنا هستند، هشدار میدهد که فریب نخورند و گرگ خود را بشناسند.
چپها
چپها معتقد بودند اصلاحات ارضی بنمایه نظریات چپ مارکسیستی در جهان بوده است و شاه اندیشه اصلاحات ارضی را از آنان دزدیده است. حزب توده برخورد مغشوشی با اصلاحات ارضی شاه داشت. چپهای ایران از یک سو همواره به دنبال ایجاد تحول در سنتهای فئودالی ایران بودند، به ویژه در دهه ۱۹۶۰ که مائو در چین انقلاب بزرگی به راه انداخته بود و دهقانان دست بالا را گرفته بودند، و از سوی دیگر با پهلوی دوم مشکلات سیاسی عدیدهای داشتند. در واقع باید گفت شعار آنان در برخورد با انقلاب سفید این بود: «اصلاحات ارضی آری! دیکتاتوری شاه نه!»
در واقع مخالفت چپها با اصلاحات ارضی، نه با محتوای اصلاحات بلکه با مجریان اصلاحات بود. آنان حاکمیت پهلوی را نامشروع تلقی میکردند. حزب توده به دلایل وابستگی و رقابتهای جناحهای درونحزبی نتوانست در برابر یکی از مهمترین اصلاحات اجتماعی اقتصادی در تاریخ ایران، واکنش هوشیارانهای از خود نشان دهد. برخی از اعضای این حزب، اصلاحات را مثبت و برخی منفی ارزیابی میکردند. مازیار بهروز معتقد است نوسانات حزب توده در ارزیابی انقلاب سفید بیشک نشاندهنده دور بودن حزب از جامعه ایران و ناکارآمدی رهبری آن بود.
انقلاب شاه و ملت در حالی که همه رهبران اپوزیسیون در زندان بودند، در محیط اختناق انجام گرفت و بنا بر ادعای دولت، 9/99 درصد واجدین شرایط به آن رای مثبت دادند. طی سالهای بعد، چند اصل دیگر به اصول ششگانه افزوده شد. شاه به همه حرکتهای مخالف، برچسب ارتجاع سیاه، براندازی سرخ، توطئه فئودالها و ناسیونالیسم منفی زده بود. بدینسان همه راهها را برای یکهتازی خود، هموار ساخته بود. اما آنچه مسلم است اینکه درختی که شاه در بهمن 1341 کاشت، درست 16 سال بعد، در بهمن 57 میوهای تلخ برای سلطنت پهلوی به بار نشاند.
دیدگاه تان را بنویسید