شناسه خبر : 11043 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

به دنبال اجرای اصلاحات اراضی کشاورزی نابود و شهر‌ها از کشاورز‌ها انباشته شد

انقلاب خرده‌مالکی

شاه در آبان‌ماه ۱۳۲۸ در سفر خود به آمریکا، در نیویورک اظهار داشت: جهت برخورداری دهقانان و طبقات محروم از یک زندگی خوب بایستی اراضی واگذاری به سازمان شاهنشاهی به اقساط طویل‌المدت به دهقانان فروخته شود و مضافاً اینکه اراضی خالصه نیز مجاناً بین آنها تقسیم شود.

یونس صادقی

شاه در آبان‌ماه 1328 در سفر خود به آمریکا، در نیویورک اظهار داشت: جهت برخورداری دهقانان و طبقات محروم از یک زندگی خوب بایستی اراضی واگذاری به سازمان شاهنشاهی به اقساط طویل‌المدت به دهقانان فروخته شود و مضافاً اینکه اراضی خالصه نیز مجاناً بین آنها تقسیم شود. حتی یکی دو روز پس از آن پا را فراتر نهاده و گفته بود: برنامه‌ای در نظر است به مورد اجرا گذاشته شود که طبق آن مالکان بزرگ آبادی‌ها و اراضی خود را به دولت بفروشند و دولت نیز این اراضی را به قیمت تمام‌شده به اقساط کوچک به برزگران بفروشد و باید با تاسیس شرکت‌های تعاونی و با استفاده از ماشین‌آلات جدید کشاورزی بر میزان محصولات و نتیجه کار کشاورزان بیفزاییم. آمریکا نیز می‌خواست دستگاه حاکم را انحصاراً به سوی خود جذب کند و مخصوصاًَ تصورش این بود که کمک‌های اقتصادی به وسیله عده‌ای خاص بلعیده شده و شکاف طبقاتی را با وجود خطر کمونیسم افزوده است و بنابراین به اصلاحات ارضی تاکید داشت. شاه در بازگشت به ایران به آنچه گفته بود عمل نکرد. در زمان نخست‌وزیری دکتر اقبال در 24 اسفند 1338، طرح اولیه اصلاحات ارضی تسلیم مجلس شد که حداکثر مالکیت اراضی آبی را 400 هکتار و اراضی دیم را 800 هکتار تعیین کرده بود. چون آیت‌الله بروجردی مرجع تقلید وقت، قانون مزبور را بر‌خلاف شریعت اسلام و قانون اساسی اعلام کرده بود، و از طرفی دولت اقبال نیز در حقیقت قصد اجرای آن را نداشت و فقط می‌خواست اعتراض آمریکا را خاموش سازد، لذا تا زمان تشکیل کابینه دکتر امینی صحبتی از اجرای این قانون به میان نیامده بود.
سرانجام در سال 1340، جان اف کندی از حزب دموکرات روی کار آمد و به کاخ سفید راه یافت. سیاست آمریکا این بود که از رژیم‌های وابسته به خود می‌خواست دست به تحول فریبکارانه بزنند و اصلاحاتی را شروع کنند که توده‌های کارگر و دهقانان راضی شوند. آنها را سرگرم سازند و شعارهای کاذب را رواج دهند و این شعارها در حدود زمین برای دهقانان و آسایش و رفاه برای کارگران باشد تا از قهر انقلابی جلوگیری کنند. به نظر کندی، هیچ تعداد اسلحه و قشون نمی‌تواند به رژیم‌هایی که نمی‌خواهند یا نمی‌توانند اصلاحات اجتماعی کنند ثبات بخشد و هم با تاکید بر اصلاحات ارضی بود که زارعان مالک شوند و مانع نفوذ کمونیسم شوند. شاه با وجود قدرتی که تدارک دیده بود به این نصایح غرب توجه نداشت و دوای دردها را در سایه ساواک و حکومت نظامی بهتر می‌دانست. اما با فشار دولت آمریکا درصدد برآمد تا با تبلیغاتی آنها را متوجه سازد که مشغول انجام دستورات است و به همین جهت لایحه اصلاحات ارضی را در آخر سال 1338 به مجلس داد ولی اجرای آن متوقف ماند. اما این دلایل و اقدامات شاه برای آمریکا قانع‌کننده نبود. کاخ سفید این دفعه به نصیحت اکتفا نکرد و مجری هم تعیین کرد و در پایان سال 1339 کاخ سفید تمایل خود را به نخست‌وزیری دکتر علی امینی که به قول آبراهامیان یک اشراف‌زاده زمیندار بود، نشان داد تا اصلاحات را که در ایران به بن‌بست رسیده مطابق نظر آمریکا انجام دهد، و بالاخره از لحاظ اقتصادی وضع به آنجا رسید که بالاجبار شاه، دکتر علی امینی را در سال 1340 به نخست‌وزیری برگزید تا با دادن اختیار تام به او در کشور انقلاب کند و این انقلاب بعدها نام انقلاب سفید گرفت (تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، ص 250). دکتر امینی در خاطراتش در این مورد می‌گوید: «یکی از برنامه‌های دولت موضوع اصلاحات ارضی بود که من خودم در موقع مبارزات انتخاباتی با علم و اقبال در آن چیز هم منتشر کردیم که جزوه‌اش در تهران ماند. برنامه من توش بود: ایجاد خرده‌مالک. استدلال من هم این بود که گفتم آقا، در لشت نشای خودمان در شمال یک مستاجر مثلاً فرض کنید که دو جریب یا سه جریب ملکی که دارد این به ارث هم به او می‌رسد. ما نمی‌توانیم بلندش بکنیم. این یک اجاره‌ای می‌دهد. این را یک کاری بکنیم که این زمین مال خودش باشد. به این ترتیب ما بتوانیم یک مقدار خرده‌مالک را زیاد کنیم که این روی زمین بند شود» (خاطرات علی امینی، ص 134). یک ماه پس از تصویب قانون اصلاحات ارضی در 20 بهمن 1340 آقای چترپاولز (مشاور کندی) در امور آفریقا و آسیا برای حمایت مستقیم از تصویب این قانون، وارد ایران شد و در بدو ورود برای نخستین بار عبارت «انقلاب سفید» را به کار برد. او همچنین اظهار داشت: «برنامه سوم (برنامه سوم عمرانی هفت‌ساله) شدیداً مرا تحت تاثیر قرار داده است.» به دنبال آن امینی بعد از ملاقاتی که با چتر‌پاولز در تاریخ 21 بهمن 1340 داشت، تصریح کرد: «این دولت انجام یک انقلاب سفید را از نظر مصلحت مردم، ضروری تشخیص داده و در پی اجرای کامل آن، پس از تصویب قانون اصلاحات ارضی می‌باشد.» برای تامین مخارج اصلاحات ارضی کنسرسیوم نفت به اشاره آمریکا، تولید نفت را افزایش داد تا آنجا که ایران به مقام سوم صادرکننده نفت در جهان رسید و در کنار آن فروش سلاح به ایران محدود شد تا با این صرفه‌جویی بودجه لازم برای اصلاحات آمریکایی فراهم آید (رجال عصر پهلوی، ص 33). مهم‌ترین برنامه رفرم اجتماعی دولت دکتر امینی، اصلاحات ارضی و تقسیم زمین بین کشاورزان بود و در واقع قانون واقعی اصلاحات ارضی در کابینه او به تصویب رسید که به موجب آن ماده اول: مالکیت بیش از یک روستا را جایز نمی‌شمرد. به همین دلیل مالکانی که بیش از یک روستا در اختیار داشتند باید مازاد را به دولت می‌فروختند.
ماده دوم: قیمت زمین با توجه به مالیات‌هایی که قبلاً توسط مالک پرداخت شده بود، تعیین می‌شد.
ماده سوم: زمین به شخص (کشاورزی) تعلق می‌گرفت که بر روی آن کار می‌کرد.
ماده چهارم: این بود که برای دریافت زمین، دهقان باید به عضویت تعاونی روستایی در آید.
برنامه جنجال‌برانگیز اصلاحات ارضی، نخست از روستاهای مراغه، شمال غربی آذربایجان شروع شد، انتخاب این محل به دلیل سوابق آشنایی ارسنجانی وزیر کشاورزی با منطقه مزبور و مردم آن، و نیز حضور مالکان مرتجع، قدرتمند و سرکوبگر آن ناحیه و مهم‌تر از همه، برانگیختن افکار عمومی کشاورزان علیه آن مالکان بود. پس از چندی بین دکتر امینی و ارسنجانی اختلافاتی بروز کرد. پسر دکتر امینی در بیان این اختلافات می‌نویسد: « اختلاف ارسنجانی با دکتر امینی درباره‌ نحوه‌ انجام اصلاحات ارضی که هر دو به آن اعتقاد داشتند، در چند وجه مشخص شد. دکتر امینی از یک طرف اصرار داشت که برای انجام اصلاحات ارضی در ایران»، باید خیلی با احتیاط عمل کنیم که اقلیم ایران خیلی متفاوت است. همه جا یک جور نمی‌شود عمل کرد. از طرف دیگر عمیقاً عقیده داشت که «یواش‌یواش باید پیش برویم تا ببینیم چطور می‌شود و به کجا می‌رسیم». فکر اساسی‌اش این بود که اصلاحات ارضی را با تقسیم زمین‌های وسیع خانوادگی‌اش در گیلان شروع کند، از جمله به این علت که «موضوع آب در آنجا مطرح نیست و... از نظر سنت یک سنت خاصی دارند راجع به مالک و مستاجر و به این ترتیب دکتر ارسنجانی برخلاف پدرم، اجرای اصلاحات ارضی را عملی ضربتی می‌دانست. با توجه به قدرت زمینداران بزرگ، او ایمان داشت که اصلاحات ارضی باید با سرعت بسیار زیاد و از مستحکم‌ترین قلاع‌ مراغه آغاز گردد» (امینی، ص 386). در شهریور 1342 نشانه‌هایی از اجرای موفقیت‌آمیز اصلاحات ارضی در آذربایجان و تا اندازه‌ای در کرمان مشاهده می‌شد. در سطح کشور، تعداد 8042 دِه به 243 هزار دهقان فروخته شد و 2081 شرکت تعاونی با سرمایه نزدیک به 250میلیون ریال تاسیس شدند. قریب به10درصد از 11میلیون کشاورز کشور، مشمول قانون اصلاحات ارضی شدند. نزدیک به یک هزار نفر مامور اصلاحات ارضی استخدام شدند تا بر اجرای قانون آن نظارت کنند. بودجه اصلاحات ارضی برای سال‌های 1342-1341 و 1343-1342 به ترتیب 668 هزار لیره و 548 هزار لیره بود. به اضافه دو تا سه میلیون لیره‌ای که صرف پرداخت اقساط املاک انتقالی در دوره مزبور شده بود. از این آمار بر می‌آید که میانگین ارزش یک ملک کشاورزی و یک ده، به ترتیب290 و دو هزار لیره بود. در مورد برنامه اصلاحات ارضی تعداد یک میلیون و 638 هزار خانوار کشاورز صاحب زمین شده بودند. شرکت‌های تعاونی روستایی تسهیلاتی برای کشاورزان فراهم کرده بودند. تعداد تراکتورها، 16برابر شده و سطح اراضی زیر کشت به 20 برابر رسیده بود. با این حال، کمبودهای آشکار به چشم می‌خورد. شرکت‌های تعاونی روستایی سرمایه کافی برای کمک به کشاورزان نداشتند، بیش از 90 درصد روستاها، فاقد روشنایی برق بودند و مهم‌تر از اینها اکثریت کشاورزانی که استحقاق دریافت زمین را داشتند، از دریافت زمین محروم مانده بودند یا مقدار زمینی که به آنها واگذار شده بود به اندازه‌ای که با کار در آن حداقل معاش خود را تامین کند، نبود. به دنبال اجرای اصلاحات ارضی، کشاورزی نابود و شهرها از کشاورزها انباشته شد. اصلاحات ارضی علاوه بر دگرگون ساختن الگوی مالکیت، باعث تغییرات مهم در جمعیت کشور شد. در حالی که در اوایل دهه 1340 در حدود 30 درصد از جمعیت ایران در شهرها زندگی می‌کردند، در سال 1354 این رقم به 45 درصد رسید. شاه بسیاری از ثروتمندان زمیندار را با خودش دشمن کرد با این امید که در عوض پشتیبانی کشاورزانی را که به تازگی صاحب زمین شده بودند، جلب کند. کنترل قیمت محصولات کشاورزی مانند گندم، افزایش جمعیت، مهاجرت روستاییان بدون زمین به شهرها، بی‌توجهی دولت به مازاد محصولات کشاورزی، به عنوان منبعی برای تامین غذا و صادرات و تامین درآمد، به دلیل استفاده از عواید نفت از اهم مسائلی بود که موجب پایین آمدن سطح کشاورزی شد. در نتیجه ایران از اواسط دهه 1350 ناگزیر از وارد کردن غله و دیگر فرآورده‌های کشاورزی شد، عملکرد بسیار ضعیف بخش کشاورزی به طور مستقیم ناشی از این بود که تقریباً تمامی عواید نفت و وام‌های خارجی، در شهرها به مصرف می‌رسید و به طور غیر‌مستقیم ناشی از اجرای برنامه اصلاحات ارضی بود (کاتوزیان، ص 274). در حقیقت آنچه در یک دهه تحت عنوان مدرنیزاسیون صورت گرفت، نه پیشرفت اقتصادی و اجتماعی بود، نه مدرنیسم، بلکه شبه‌مدرنیستی بود که پشتوانه آن فقط به درآمد نفت بستگی داشت. بخشی از سیل مهاجرت روستاها که برای یافتن کار به تهران و دیگر شهرها روی آورده بودند به طور موقت در کارهای ساختمانی جذب شده بودند و بقیه سیگارفروشی، بلیت بخت‌آزمایی و حتی گدایی می‌کردند. عدم موفقیت برنامه‌های رفرم شاه طی دهه 1340 با گزارش سازمان ملل و گزارش‌های تحقیقاتی چند تن از پژوهشگران غربی اعلام شد، به عنوان مثال معلوم شد که در سال 1350 بیش از دو‌سوم مردم ایران دسترسی به تسهیلات پزشکی و درمانی ندارند و توزیع درآمد در کشور همچنان نامتعادل است و میلیون‌ها کشاورز ساکن روستاها، مانند گذشته فقیر باقی مانده‌اند. فقط یک‌پنجم کل زمین‌های قابل کشت، زیر کشت است و یک‌سوم اراضی اطراف سدهای بزرگ، سیستم آب‌رسانی دارند. محصولات کشاورزی سالانه فقط دو درصد افزایش یافته است، در صورتی که نرخ رشد جمعیت به سه درصد رسیده و هزینه زندگی شش درصد ترقی کرده است. در سال 1347 دولت برای جبران کمبود غله مقادیر زیادی گندم وارد کرده است. از چندین سال قبل که ضرورت اصلاحات ارضی بیشتر احساس می‌شد، عده زیادی از مالکان تصمیم گرفتند خود را از «شر دهقانان مدعی» رها سازند. افزایش وسایل جدید زراعی و ایجاد بازار برای محصولات غیر‌سنتی، امکاناتی در اختیار آنان قرار داد تا عده‌ای به حفر چاه دست زده و تراکتوری خریداری کرده و مرغوب‌ترین زمین‌های ده را به نحوی از چنگ دهقانان درآورده و خود مستقیماً با به کار گرفتن نیروی کار به کشت و کار بپردازند، و گروهی دیگر به ایجاد باغ میوه و جالیزهای صیفی که در آنها رابطه کشاورزی کمتر برقرار بود، دست زدند و محصولات خود را روانه بازارهای جدیدی که به تازگی رونق گرفته بود، کردند. این فرآیند که از جهتی به رشد تولیدات کشاورزی نو و تقویت کشاورزی در جهت منافع مالکان کمک می‌کرد، از طرفی دیگر به ورشکستگی و آوارگی دهقانان انجامید. برنامه اصلاحات ارضی که در سال 1341 آغاز شده بود رسماً در سال 1350 پایان یافت. شاه در این زمان اعلام کرد که دیگر هیچ کشاورزی در کشور وجود ندارد که مالک زمین خود نباشد. هرچند برخی تغییرات اساسی صورت گرفته بود، اما ادعای شاه یک ادعای بی‌اساس بود (تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، ص 255). در باب موفق بودن یا نبودن امینی در چالش با اصلاحات ارضی تاکنون مطالب زیادی نوشته شده است که عمدتاً این طرح را شکست‌خورده قلمداد کرده‌اند. آبراهامیان در کتاب ایران بین دو انقلاب دلایل سقوط امینی را برشمرده که عبارتند از: اول: این اقدامات تندرو نارضایتی عمومی را تشدید کرد، دوم، جبهه ملی پشتیبانی از او را به انحلال ساواک و برگزاری انتخابات آزاد مشروط کرد، سوم، او نتوانست هنگامی که بر سر موضوع ضرورت کاهش بودجه نظامی با شاه درگیر بود پشتیبانی آمریکا را به دست آورد. کاتوزیان نیز اعتقاد دارد: «چند ماه پس از تشکیل کابینه امینی، شاه دریافت که اگر از موضع انتقادی خود نسبت به اصلاحات ارضی دست برندارد، قادر به جلب حمایت آمریکا نخواهد بود و امینی و ارسنجانی با اجرای برنامه‌شان صحنه را اشغال کرده و در سلسله‌مراتب قدرت بر او پیشی خواهند جست. از این رو خود را به واشنگتن دعوت کرد و در آنجا، گذشته از سایر قول و قرارها، احتمالاً به کندی قول پشتیبانی کامل از اصلاحات ارضی را داد و در عوض اطمینان‌هایی در مورد موقعیت خود دریافت کرد» (کاتوزیان، ص 269).
منابع:
1- امینی، علیرضا، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، انتشارات صدای معاصر، تهران، 1381/ 2- آبراهامیان، یرواند، ترجمه: احمد گل‌محمدی، محمد‌ابراهیم فتاحی، نشر نی، تهران، 1384/ 3- امینی، ایرج، بر بال بحران «زندگی سیاسی علی امینی»، نشر ماهی، تهران، 1388/ 4- خاطرات علی امینی، به کوشش حبیب لاجوردی، نشر گفتار، تهران، 1376/ 5- همایون کاتوزیان، محمد‌علی، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه: محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، نشر مرکز، تهران، 1372 / 6- رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (علی امینی)، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، 1379

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها