گفتوگو با کمال تبریزی به بهانه اکران فیلم تازهاش
دولت در فرهنگ و سینما، محافظهکار و ضعیف است
در ادوار مختلفی که سینما سپری کرده، فیلمهای زیادی در محاق توقیف بود. دورههایی که سینماگران در روند فیلمسازیشان با مصائبی روبهرو شدهاند که همچنان ادامه دارد.
در ادوار مختلفی که سینما سپری کرده، فیلمهای زیادی در محاق توقیف بود. دورههایی که سینماگران در روند فیلمسازیشان با مصائبی روبهرو شدهاند که همچنان ادامه دارد. حالا اما شنیدن تجربه این مصائب از زبان فیلمسازان، گرههایی که امروز در سینمای ایران ایجادشده را شاید باز کند. کمال تبریزی ساخت فیلمهایی چون «لیلی با من است»، «مارمولک»، «خیابانهای آرام» و «طبقه هساث» را در دوره و دولتهای مختلف در کارنامه دارد، همچنین فیلم «از رئیسجمهور پاداش نگیرید» او این روزها بر پرده سینماست. فیلمی که اگرچه سال 1388 ساخته شده بود اما بالاخره امسال موفق به اکران شد. ساخت این فیلمها باعث شد، اهالی سینما تبریزی را فیلمسازی با جسارت بشناسند. خواهناخواه، برخی از فیلمهای او در دورهای از تاریخ سیاسی با حاشیه همراه شد، حاشیههایی که پس از گذر از فشارها و ممانعتهای زمانه خود، اتفاقاً آغازگر حرفی نو در سینما به حساب آمدند. «لیلی با من است» از همیندست فیلمهاست که با انگشت گذاشتن بر یک ساختارشکنی در مقوله جنگ توانست به زبان سینما فیلمی ماندگار شود. فیلمی که در دوران ساختش در دوره اصلاحات در پیچوخم سوءتفاهمات گرفتار شده
بود. با این حال اما تبریزی از این دوره به عنوان دوران خوب سینما یاد میکند. کمال تبریزی در گفتوگو با تجارت فردا، مشکلاتی را که سینماگران در دورههای مختلف، سپری کردهاند با همان جنس جسارتی که در فیلمسازیاش دارد، مطرح میکند و اعلام میکند دوره کنونی نسبت به دورههای قبل برای سینماگران سختتر است. او این دوره را برای سینماگران دوران استیصال و تعلیق معرفی میکند.
معمولاً برای قضاوت درباره شرایط مدیریت حوزه سینما، یک دوره را با ادوار دیگر مقایسه میکنند. شما به عنوان فیلمسازی که در دورههای مختلف کار کردهاید، چه تفاوتهایی در این دورهها میبینید؟
ما دورههای مختلفی را در سینما پشت سر گذاشتیم و هر دولتی که بر سرکار آمد تغییراتی را ایجاد کرد و به تناسب نظری که هیات دولت داشت، هنرمندان سینما هم در موقعیت متفاوتی قرار گرفتند. فکر میکنم بهترین روزهایی که پشت سر گذاشتیم و البته به نظر من قدر آن را ندانستیم، دوران اصلاحات بود. در آن دوران به شکوفایی رسیده بودیم و با امنیت خاطر کار میکردیم، با وجود اینکه فشار هم وجود داشت، اما حسی که مثلاً زمان ساخت و نمایش فیلم «مارمولک» داشتیم و حتی زمانی که از پرده پایین آمد، حس خوبی بود. این حالت انزوا و افسردگی که الان در سینماگران وجود دارد آن دوران وجود نداشت. بین وزارت فرهنگ و ارشاد و فیلمسازها نوعی هماهنگی وجود داشت. بعد از عبور از این دوران دولت بعدی سر کارآمد، چهار سال اول دولت احمدینژاد مشکلات کمتری در سینما ظاهر شد، اما در چهار سال دوم که دوران ریاست آقای شمقدری بود، چرخشی در اداره وزارت فرهنگ و ارشاد
شکل گرفت که اساساً سینماگران و مدیران فرهنگی، نقطه مقابل هم یا دشمنان خونین هم شدیم، انگار آنها قصد جان ما و قصد تعطیلی سینما را کردهاند و بعد تمامی اهالی سینما با یک ترفندهایی توانستهاند تعدادی از آنها را فریب دهند و بچهها را به جان هم بیندازند. مسیری که وزارت ارشاد در آن دوره طی کرد، 180 درجه مخالف اصولی بود که اهالی خانه سینما در نظر داشتند و میپسندیدند بنابراین ما تقریباً در حالت درگیری با هم قرار داشتیم. اگر محدودیتی برای سینما پیش میآمد یک حالت طبیعی بود، چون ما با وزارت فرهنگ و ارشاد روبهرو بودیم، حتی میخواهم بگویم در دوره شمقدری با وجود اینکه فشارهای بیرونی وجود داشت اما خیلی متوجه سینماگران نبود، چون ما بیشتر فشارها را از سوی خود وزارت ارشاد متوجه میشدیم. آنها بودند که با نوع کارهایی که ما میکردیم، مخالفت میکردند. فیلم «پاداش» در همان دوران توقیف شد و اعلام کردند که تا همیشه توقیف است. بنابراین حتی در این وضعیت سخت هم باز شرایط مطلوب به نظر میرسید، چون سینماگران میدانستند با نیرویی روبهرو هستند که با آنها مبارزه و ممانعت میکند، بنابراین خیلی راحتتر و بهتر میتوانستند تصمیم بگیرند.
آنها که با آن شرایط نمیتوانستند فیلم بسازند، فیلم نمیساختند، آنها که میتوانستند، میساختند. تکلیف از این بابت روشن بود. مثلاً من در آن دوران میدانستم به همین راحتی نمیتوانم کار کنم و باید شرایط و ویژگی خاصی را سپری کنم که بتوانم کار کنم و چون به این ویژگیها تن نمیدهم و با جریانی که به وجود آمده بود، همراه نمیشدم، طبیعتاً باید این صابون را به تن میمالیدم که نمیتوانم کار کنم. با وجود اینکه بیشتر فیلمسازان در آن دوره کار نمیکردند اما دچار روحیه انزوا و افسردگی نبودند. همه میدانستیم نیرویی با ما مخالفت میکند، ما هم نظر خودمان را داریم، بنابراین همینطوری میمانیم و کار نمیکنیم. حتی در دوره مشکلات و مسائلی که برای «خانه سینما» پیش آمد و درب آن بسته شد، اقدامات و جلساتی که ما با هم داشتیم، با وجود اینکه با جنگ، اختلاف و دعوا همراه بود، ولی سینماگران روحیه خوبی داشتند و فکر میکردند الان موقعیتی پیش آمده که ما باید سر حرف خود بایستیم و با طرف مقابل نبرد کنیم. بعد از سپری شدن این دوران و آمدن دولت روحانی، ما سینماگران دچار حالت استیصال شدیم. از یک طرف به نظر میآید که مسوولانی در حوزه فرهنگ جایگزین
مسوولان سابق شدهاند که طرفدار حقوق ما هستند و ما میتوانیم با آنها تعامل کنیم، افکار مشترک داشته باشیم و میتوانیم به توافقاتی برسیم چون سلیقهها تا حد زیادی به هم نزدیک است. میتوانیم با هم روی گرفتن پروانه ساخت و مجوز نمایش تعامل کنیم، چیزهایی را ما بگوییم و آنها قبول کنند، چیزهایی را آنها بگویند و ما قبول کنیم، با این تعامل گلیم سینما را از آب بیرون بکشیم و کارها را درست پیش ببریم. برای ما در روزهای اول آغاز به کار مدیران جدید فکر کردن به همین تعاملات باعث خوشحالی بود، اما به تدریج که جلوتر رفتیم و در حال حاضر شرایطی که پیش آمده خارج از حوزه وزارت فرهنگ و ارشاد است. فشارهای شدیدی به سینماگران میآید که ما نمیدانیم باید برویم با چه کسی مقابله کنیم، در واقع ما نمیدانیم اگر اعتراض و مخالفت کنیم، این معنی را میدهد که ما با وزارت ارشاد مخالفت کردهایم یا با گروهی که خارج از نهاد وزارت ارشاد است، مخالفت کردهایم. در حالت تعلیق بدی قرار داریم. از یک طرف مدیرانی که در وزارت ارشاد سرکار هستند، همفکر و همنظر ما هستند، اما از طرف دیگر در عمل نیستند.
این تناقض، از کجا ناشی میشود؟
وقتی با آنها روبهرو میشویم گفتوگویی که میان ما و آنها صورت میگیرد، گفتوگوی واضح، شفاف و بر اساس اعتقاد خودشان نیست. آنها از جاهای دیگری نقلقول میآورند که ما با آنجاهای دیگر طرف نیستیم و کاری به آنها نداریم. ما نمیتوانیم این مسائل را درک کنیم چون طرف حساب ما وزارت ارشاد است. دکتر ایوبی، مدیر سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و اگر ما با ایشان توافق کردهایم ظاهراً باید همه مشکلات حل شده باشد. اما این طور به نظر نمیرسد. ما با هم توافق میکنیم، آنها نگرانیهایی دارند که تحت فشارهایی از بیرون قرار دارند -چه درست و چه غلط که من درست نمیدانم چقدر از این نگرانیها صحت دارد و نمیخواهم اینجا وارد این موضوعات شوم- اما در ظاهر به ما این طور انتقال میدهند که «ما با شما موافق هستیم اما گروههایی از بیرون که از اهرم قدرت خارج از حوزه قانونی وزارت ارشاد استفاده میکنند، ما را تحت فشار میگذارند». یعنی ما فیلمسازها وقتی برای پروانه نمایش فیلم به وزارت ارشاد و سازمان سینمایی مراجعه میکنیم به این دلیل به ما پروانه نمایش نمیدهند که میگویند فیلم
شما را دیدهایم، خوب است و مشکلی ندارد اما اگر ما به این فیلم با این وضعیت پروانه نمایش بدهیم، فردا وزیر ارشاد را در مجلس استیضاح میکنند. این دلیل هیچ ربطی به ما ندارد، بیرون از حوزه فرهنگ و هنر و کاملاً سیاسی است، به حوزههای دیگری مثل کمیسیون فرهنگی و غیره مربوط میشود. این مشکل به ما مربوط نمیشود اما ضرب آن بدون هیچ فاصلهای به ما منتقل میشود. یکباره ما را با طرح مساله جدیدی روبهرو میکنند که اگر فیلم شما اکران شود با حذف آقای وزیر مواجه میشویم. ما هم که دلمان نمیخواهد چنین اتفاقی بیفتد. اصلاً نباید چنین فشاری را به ما منتقل کنند. مدیران دولت یازدهم به سینماگران میگویند ما با فیلم شما موافقیم و مشکلی نداریم اما اگر این صحنه، آن صحنه و آن یکی صحنه را از فیلم حذف نکنید، فردا مدیران فرهنگی با مشکل مواجه میشوند. طرح این موضوع شرایط خیلی بد و متزلزلی را برای سینماگران ایجاد کرده است.
شما از مدیریت فرهنگی در دوران اصلاحات دفاع میکنید. این در حالی است که دو اثر شما «لیلی با من است» و «مارمولک» در همین دوره با مشکل مواجه شد که در گفتوگوهای قبلی به آن اشاره کردهاید. پس چرا همچنان وضعیت آن دوره را بهتر از شرایط امروز میدانید؟
در دوره فیلم «لیلی با من است» فشار اصلی زمانی بود که ما در حال ساخت فیلم بودیم. مدیر وقت بنیاد فارابی آقای حسین حقیقی بود، ایشان خیلی به ما کمک کرد و یک خاکریز دفاعی اساسی برای ما ایجاد کرد که بتوانیم در کمال آرامش بدون اینکه فشارها به ما منتقل شود، کار کنیم. حضور حقیقی در این فیلم خیلی تعیینکننده و کمککننده بود که بتوانیم فیلم را بسازیم. چون بیشتر مخالفتها با این فیلم در مرحله ساخت بود و بعد از اینکه فیلم به نمایش درآمد تقریباً همه اسلحهها غلاف شد. بعد از دیده شدن فیلم در جشنواره و استقبال مردم تقریباً همه عقبنشینی کردند و فیلم به موقعیت خودش رسید. ولی در دوره فیلم «مارمولک» درست برعکس لیلی با من است بود. یعنی موقعی که مارمولک را میساختیم نهتنها با ما مخالفت نشد، حتی حوزه هنری در فیلم سرمایهگذاری کرده بود یعنی شریک سرمایهگذار منوچهر
محمدی، حوزه هنری بود. اما بعد از اینکه فیلم به نمایش درآمد، جنجالها شروع شد. حوزه هنری کلاً کنار کشید و استعفا داد و گفت من پشت فیلم نمیایستم. اما وزیروقت ارشاد آقای مسجدجامعی بودند که ایشان از ما با تمام قدرت حمایت کرد. با وجود آن فشارها و اعلام موضعی که از طرف حوزه علمیه قم و از طرف بعضی علما شده بود، اما مسجدجامعی محکم ایستاد و میگفت چون فیلم پروانه نمایش قانونی دارد، قانوناً میتوانیم آن را نمایش دهیم. تا آخرین روز هم ایشان محکم ایستاد و کسی که از این تهدیدها یک مقدار نگران و متزلزل شد و نهایتاً اعلام کرد فیلم را از اکران بردارید، تهیهکننده فیلم بود. ما در دوره اکران مارمولک دائم با مسجدجامعی ارتباط داشتیم و مدام به وزارت ارشاد رفت و آمد میکردیم چون فشارها زیاد بود و باید گفتوگو میکردیم که بدانیم چقدر راهپیمایی در شهرها شده و از اعتراض و طومارهایی که نوشته شده بود باخبر شویم، هر بار با مسجدجامعی صحبت میکردیم، ایشان با قاطعیت میگفتند: ما نگران نیستیم، اشکالی ندارد فیلم باید نمایش پیدا کند، چون شورای پروانه نمایش مجوز داده، به هر حال آنها هم آدمهای صاحبفکر، اعتقاد و نظر هستند و چنین نظری
داشتند. پس وقتی آنها این نظر را دادهاند ما هم پایش ایستادهایم. اما در نهایت تهیهکننده فیلم کنار کشید، البته از تهدیدها نگران شد و گفت فیلم را برداریم. با اصرار تهیهکننده فیلم را برداشتند درست برعکس الان. مثلاً الان در مورد فیلم «رستاخیز» درست برعکس است و تهیهکننده و کارگردان اصرار دارند که فیلم اکران شود اما وزارت ارشاد میگوید فیلم را برداریم چون نباید با نظر علما مخالفت کنیم.
شما با وجود اشاره به مشکلات دورههای قبلی، چرا همچنان کار در دوره فعلی را سختتر میدانید؟
در حال حاضر کار ما خیلی سختتر است چون تکلیف روشن نیست و نمیدانیم طرف مقابل ما چه کسی است، نمیدانیم اگر از وزارت ارشاد پروانه ساخت گرفتهایم میتوانیم با آرامش کار کنیم یا نه، تازه از حالا به بعد ترس و لرز مسوولان شروع میشود و این ترس و لرز را به ما هم منتقل میکنند. مثلاً میگویند اگر این صحنه به این شکل ساخته شود، فلان گروه ایراد میگیرد. اگر آن صحنه به آن شکل ساخته شود، آن یکی گروه ایراد میگیرد. الان برای سینماگران دورانی است که انگار فقط به ساز ارشاد نمیرقصند، بلکه به ساز خیلیهای دیگر هم باید برقصند. اینجوری نمیشود، از هارمونی خارج میشود و اصلاً نمیتوان رقصید.
اما نظر شما و بسیاری سینماگران در زمان انتخاب ایوبی برای ریاست سازمان سینمایی مثبت بود.
بله، انتخابها در آغاز ریاست دولت مثل «در باغ سبز» بود، ما هم از آن خوشحال بودیم و حتی اهالی سینما هم برای اینکه ایوبی بر مسند مدیریت سازمان سینما بنشیند، تلاش کردند. چون گزینههای مختلفی برای وزارت و حتی برای ریاست سازمان سینمایی در آن دوره وجود داشت اما اهالی سینما تلاش مضاعفی کردند که ایوبی بیاید.
آقای ایوبی به آن معنا، مدیر سینمایی محسوب نمیشد. چرا شما در آن زمان، از انتخاب او دفاع میکردید؟
در گذشته که ایشان در «اکو» حضور داشتند کارهای خوبی انجام شده بود و زمانی هم که ایشان در سفارت ایران در فرانسه حضور داشتند در سفرهایی که ما به فرانسه داشتیم، برخوردهای خیلی مناسب و خوب فرهنگی از ایشان دیده بودیم. همه سینماگران همعقیده بودیم که برای سازمان سینمایی بهترین مدیری که میتواند انتخاب شود دکتر ایوبی است. اما آن روز فکر امروز را نکرده بودیم. به هر حال در کنار مدیریت، خصوصیات دیگری مثل صلابت و شجاعت هم لازم است که به نظر من وزارت ارشاد در این خصوصیات مطلوب نبود. من فکر میکنم اگر سعی شود همه را راضی نگه داشت و طوری آسه رفت و آسه آمد که هیچکس نگوید بالای چشم تو ابرو است، نتیجه خوبی ندارد. سازمان سینمایی باید یک مسیر روشن، شفاف و عملی را انتخاب کند، حمایت فیلمسازان را هم جذب کند و با هم به این تعامل برسند که به عنوان مثال از این به بعد فلان مسیر را طی کنند، مسیری قانونی، شفاف و روشن که از قبل مشخص شده باشد. حالا اگر جریانی علیه این مسیر حرکت کند، همه با هم جلویش خواهیم ایستاد، یا همه با هم
از بین میروند یا بالاخره ما موفق میشویم و جلوی آنها میایستیم. اما این روش کجدار و مریزی که مدیران در پیش گرفتهاند، برای ما سینماگران ناراحتکننده است. هر بار با ما تعاملاتی میشود که حالا استثنائاً در این مورد شما کوتاه بیایید تا شرایط بهتر شود. البته در اوایل مدیریت جدید من هم فکر میکردم این یک امر طبیعی است و ایرادی ندارد، ما باید مدارا کنیم تا آرامآرام در آن مسیر اصلی که باید حرکت کنیم، قرار بگیریم. اما الان میبینم در حال فاصله گرفتن از مسیر اصلی هستیم.
اشاره کردید در ابتدای دولت یازدهم، برخی سینماگران هم با سیاستهای آقای ایوبی موافق بودند که نمیتوان ناگهان، تغییرات جدی در سینما ایجاد کرد و برخی محدودیتها را باید پذیرفت. چرا امروز معتقدید، باید روش دیگری در پیش گرفته شود؟
اوایل دولت بود که فیلم «آشغالهای دوستداشتنی» و «عصبانی نیستم» توقیف شده بود. آن موقع ما گفتیم ایرادی ندارد قطعاً باید مقداری صبر و حوصله کنیم تا بالاخره آرامآرام همه بپذیرند. اما الان همهچیز برعکس شده و در مسیری میرویم که قبلاً اصلاً در این مسیر نبودیم. قبلاً همه مسائل و مشکلات شفاف بود و معلوم بود که این فیلمها را نمیخواهند یا آن فیلمها را میخواهند، آن فیلمهایی هم که قبول داشتند کسی حق دخالت در آن را نداشت و به هر قیمتی پشت فیلمهایی که قبول میکردند، میایستادند که جلو برود، ولی الان وقتی فیلم پذیرفته میشود تازه روز اول جنگ و دعوای آن شروع میشود. وقتی پروانه نمایش میگیریم، باید تازه برویم با آدمهای مختلف رایزنی کنیم که شما هم بیایید فیلم را ببینید و روی آن صحه بگذارید. مثلاً علما و مراجع هم باید در خصوص فیلم نظرشان را اعلام کنند. بالاخره یک نهادی
باید وجود داشته باشد که این آرا و نظرات را جمع کند و به ما منتقل کند. به نظر من این نهاد وجود دارد که همان سازمان سینمایی است و با هم تعامل داریم اما سازمان یکباره میگوید شما میتوانید فیلمتان را اکران کنید اما قبل از آن باید بروید با عدهای مذاکره کنید و نظر مثبت آنها را هم بگیرید، این در حوزه وظایف ما نیست. سازمان سینمایی باید برای سینماگران یک سپر دفاعی ایجاد کند که آنها احساس امنیت کنند که وقتی با یک نهاد به اسم اداره نظارت و ارزشیابی به توافق رسیدند، همه مشکلات حل شده. بقیه مشکلات به وزارت ارشاد و سازمان سینمایی مربوط میشود، مشکلات سیاسی را باید آنها حل کنند و ما را نباید وارد کنند.
شما صرفاً مدیران ارشد دولت و سازمان سینمایی را در این زمینه مسوول میدانید؟
بله کاملاً، ما الان از سازمان سینمایی و وزیر ارشاد دلگیر هستیم و به رئیسجمهور هم اعتراض داریم. در ضیافت افطاری دکتر روحانی خیلی از سینماگران شرکت نکردند و این بیدلیل نبود، به معنی اعتراض بود که ما حرفهای زیادی برای گفتن داریم. ما احساس میکنیم بخش فرهنگ و هنر در دولت یازدهم کاملاً مغفول مانده و به اندازه کافی به آن بها داده نمیشود. در دولت جدید هنوز یک جلسه شورای عالی سینما با حضور رئیسجمهور تشکیل نشده که اهالی سینما حرفها و مشکلاتشان را مطرح کنند. کامل و دقیق مطرح شود که ما این مشکلات را داریم و باید اینها را حل کنید. من فکر میکنم، آنقدر درگیری و مشغله مهم در دولت وجود دارد که روحانی و جنتی حوزه فرهنگ و هنر را کلاً در گنجه گذاشتهاند و اصلاً کاری به آن ندارند. ما هم هر چه بگوییم فایدهای ندارد که اتفاقاً از طریق حوزه فرهنگ و هنر خیلی از کارهای خود را میتوانید پیش ببرید. انگار دوستان احساس بینیازی به فرهنگ و هنر میکنند. الان تقریباً به این یقین رسیدهایم که دولت روحانی هیچ نیازی به فرهنگ و هنر ندارد و
مسائلش را از طرق دیگر حل میکند، به این مقوله اصلاً توجه لازم را نشان نمیدهد و فکر میکند که باید حوزههای دیگر را درست کند. عملکرد دولت در این مدت این را نشان میدهد.
بخشهای دیگر دولت هم با مقوله سینما و مسائل صنفی آن درگیر هستند. انتقاد شما به همه بخشهای دولت است؟
خیر، ارتباطی که ما سینماگران با وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی داریم خیلی بیشتر از وزیر ارشاد است. البته این ارتباط به دلیل شخصیت آقای ربیعی است نه به این دلیل که ایشان وزیر کار هستند. آقای جنتی اصلاً نمیداند ما از کجا میآییم، به کجا میرویم و چه کار میکنیم. سینماگران برای ایشان مهم نیستند و این همه هم که داد میزنیم باز هم برای ایشان مهم نیست. اما وقتی ما با آقای ربیعی صحبت میکنیم بیشتر کمک میکنند، این ویژگی ایشان به خاطر سابقه و علاقهای است که نسبت به فرهنگ و هنر دارد. یک بار قرار بود من در جلسهای که ربیعی و جنتی در خانه سینما حضور داشتند، به عنوان رئیس شورای مرکزی کانون کارگردانان صحبت کنم که به دلیلی نتوانستم بروم اما خودم را آماده کرده بودم که در آن جلسه مقابل آقای جنتی بگویم: آقای جنتی میشود لطفاً شما سمتتان را با آقای ربیعی عوض کنید؟ به نظر ما، شما در وزارت کار بهتر میتوانید کار کنید و آقای ربیعی هم در فرهنگ و هنر بهتر میتواند کار کند. سینماگران با ربیعی درباره سینما و
فیلمها خیلی خوب به تعامل میرسند و ایشان مسائل قانونی و ثبت صنوف را خیلی خوب و غیرقابل تصور پیگیری میکند.
به هر حال مشکلاتی که اشاره کردید در سینما و مدیریت آن وجود دارد. با توجه به همه مسائل درونی و بیرونی که وجود دارد، آنها را قابل حل میدانید؟
حل این مشکلات به نوع مدیریت و ارتباط خود مدیران بستگی دارد. همه اینها با ارتباط و مدیریت بحران درست میشود، البته اگر توانایی مدیریت بحران داشته باشند مشکلات حل میشود. اما اگر بلد نباشند که چه کار کنند و آن چاشنی مقاومت و شجاعت را نداشته باشند، نمیتوانند کاری کنند. اگر توانایی گفتوگو و مذاکره داشته باشند، این بحران حل میشود. یادم میآید دوره وزارت مسجدجامعی، دائماً ایشان به حوزه علمیه قم در رفت و آمد بود، با علما صحبت میکرد و به همین دلیل بود که به ما میگفت: نگران نباشید. چون گفتوگو میکرد اما گروههای تندرو به تهیهکننده زنگ میزدند و تهدید میکردند، یا با سینمادار و مدیر سینما تماس میگرفتند و تهدید میکردند و مدیر سینمایی این گزارش را به تهیهکننده میداد و باعث نگرانی میشد. من هم از اول تا آخر میگفتم بگذارید فیلم اکران شود، اما تهیهکننده قبول نکرد. همین موضعی که الان وزارت ارشاد درباره فیلم رستاخیز گرفته آن دوره تهیهکننده درباره فیلم
مارمولک داشت. وزارت ارشاد میگفت ما فیلم را باید نمایش دهیم و نباید آن را برداریم. وزارت ارشاد این دوره با آن دوره زمین تا آسمان تفاوت دارد که وقتی تهیهکننده یک فیلمی خودش میگوید فیلم را نمایش ندهیم، وزارت ارشاد میگوید نمایش دهیم و مشکلی نیست. در حالی که فشارها تغییر نکرده و حتی میتوانم بگویم آن دوره فشارها بیشتر هم بود.
پس چه مسائلی باعث این تغییر روش در دوره فعلی شده است؟
هر کسی میتواند مدیر محافظهکار باشد. به هر حال از نظر فکر و اعتقاد همه ما شبیه هم هستیم و شاید چند درصد اختلاف بین ما وجود داشته باشد. معتقدم اختلاف بین اصلاحطلبان و اصولگرایان اختلافات بنیادی نیست و بیشتر بر سر مسائل روبنایی بروز میکند. در حوزه نظری و سلیقهای، تفاوتهایی میان آنان وجود دارد وگرنه شکل مدیریت آنها میتواند خیلی به هم شبیه باشد. یک تفاوت اساسی در شیوههای مدیریتی به چشم میخورد و آن شجاعت و استقامت در مدیریت و پافشاری روی اجرای قانون است. اگر مدیری این ویژگی را داشته باشد در نهایت او را برمیدارند و میگویند صلاح نیست در فلان پست فعالیت کند. اشکالی هم ندارد که این اتفاق رخ دهد اما اینکه به هر قیمتی، تعامل صورت گیرد، لزومی ندارد. در روزهای ابتدای مدیریت آقای ایوبی من هم با دیدگاه ایشان موافق بودم که نمیتوان یکباره، روشهای نادرست گذشته را اصلاح کرد و باید آرامآرام با تعامل و گفتوگو، فیلمها را به نقطهای رساند تا امکان نمایش عمومی پیدا کنند. اما این روش در حال حاضر کمی دچار معضل شده است و فکر میکنم دوستان باید
روی قانون و اقتدار وزارت فرهنگ پافشاری کرده و تلاش و اقدامات بیشتری انجام دهند که به هر شکلی که شده، قانون رعایت شود.
آخرین مشکلی که در حوزه سینما در دولت فعلی بروز کرده درباره فیلم رستاخیز است. مدیران فرهنگی، مشکل را خارج از سینما عنوان میکنند. آیا مدیران وزارت ارشاد و سازمان سینمایی میتوانند روی مسائل خارج از دولت هم اثر بگذارند؟
وقتی فیلم رستاخیز به نمایش درآمد باید آن را روی پرده نگه میداشتند. یعنی یا باید از ابتدا اکران نمیشد یا وقتی شرایط اکران فراهم شد و فیلم اکران شد باید پای اکران میایستادند و به این راحتی فیلم از پرده نمایش پایین آورده نمیشد. مدیر باید آمادگی مواجه شدن با هر شرایطی را داشته باشد. به هر حال نگرانی این بود که ممکن است تنشهایی بروز کند و برای سینماهای نمایشدهنده مشکلات و مسائلی پدید آید. به نظر من اینها همه حدسیات است. قوانین وجود دارند و حتی اگر یک مرجع تقلید اعلام میکند که فیلمی مشکل دارد میتوان با ایشان وارد مذاکره شد که وقتی شما اعلام میکنید دیدن این فیلم حرام است این مساله باید توسط مقلدین شما رعایت شود و اگر مرجع دیگری بگوید دیدن فیلم مذکور اشکالی ندارد پس حق مقلدین آن مرجع است که بروند و آن فیلم را ببینند، چون آن مرجع چنین نظری داشته است. وقتی شما چنین نظری
داشتهاید مقلدین شما میتوانند فیلم را تحریم کنند اما چرا باید مانع کسانی شویم که به مراجع دیگری تاسی میکنند و از نظر آنها دیدن این فیلم بدون اشکال است. به طور کلی این استدلالها میتوانست مشکل رستاخیز را حل کند. به نظر من مشکل فیلم رستاخیز زیاد جدی نیست. در نمایشهای آیینی ایران تعزیهخوانی وجود دارد، تعزیهخوانیهایی که هم از تلویزیون پخش میشود و هم میتوان از آن فیلم گرفت و در سینما به نمایش گذاشت. در تعزیه شخصیت شمر، امام حسین، یاران امام حسین و حر توسط شبیهخوانان بازی میشود، مردم هم صورت این شخصیتها را میبینند، به نظر من اطلاعات غلطی درباره این فیلم داده شده و باعث شده مرجعی خلاف این موضوع و علیه رستاخیز فتوایی دهد که نتیجه آن توقیف فیلم شود. در حالی که با گفتوگو و استدلال این مشکلات حل میشود. این استدلالها و پیگیریها هم سختیهای خودش را دارد اما در حوزه مدیریت لازم است این اتفاقات بیفتد که نتیجه مناسبی داشته باشد. حداقل انتظار ما این است که وقتی زمان ساخت فیلم با ارشاد توافق میکنیم، بعد از ساخت و زمان نمایش فیلم ارشاد پشت فیلم بایستد و تا جایی که میتوانند از موقعیت و امکاناتی که دارند،
برای حفاظت فیلمها استفاده کنند. چون به هر حال کسانی که در حوزه مدیریت وزارت ارشاد هستند دارای قدرت هستند. در این دوران باید گفتوگو و تعامل را با دیگران شروع کنند. در دورهای هم که مشکلات به شکلی که ما میخواستیم حل میشد، همینطور بود و مشکلات با تعامل حل میشد. در دوران اصلاحات که شرایط فرهنگی به راحتی پیش میرفت، به دلیل گفتوگوها و مذاکراتی بود که مدیران میکردند و برای جلب نظر مخالفان تلاش میکردند. سیاست و کیاستی وجود داشت که شرایط فرهنگی آن دوره خوب پیش میرفت، اگر آنها هم سر جای خود مینشستند که نظر مخالفان این است، طبیعتاً مسائل و مشکلات امروز پیش میآمد. قطعاً آنها این را جزو وظایف خود میدانستند که بروند و تلاش کنند. به نظر من، مدیران فرهنگی حاضر از این نظر ضعیف عمل میکنند.
دیدگاه تان را بنویسید