تاریخ انتشار:
تعارضی جدید در منطقه؛ ایرانی عملگرا و عربستانی سوررئالیست
توافق هستهای و معماری جدید امنیت خاورمیانه
توافق ایران و ۵ + ۱ با هر شاخصی که تحلیل شود بیشتر توافق میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده است هر چند که اروپاییان، روسیه و چین هم در آن نقشی ایفا کرده باشند. توافقی که علاوه بر تاثیرات آن در عرصه ملی و بینالمللی در آینده منجر به شکلگیری صورتبندی متفاوتی از معماری امنیتی خاورمیانه خواهد شد.
توافق ایران و ۵+۱ با هر شاخصی که تحلیل شود بیشتر توافق میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده است هر چند که اروپاییان، روسیه و چین هم در آن نقشی ایفا کرده باشند. توافقی که علاوه بر تاثیرات آن در عرصه ملی و بینالمللی در آینده منجر به شکلگیری صورتبندی متفاوتی از معماری امنیتی خاورمیانه خواهد شد.
خاورمیانه منطقهای متلاطم است که در آن کشورها تلاش میکنند موقعیت گفتمانی خود را از راه «تناظر» برخاسته از یک دیالکتیک تامین کنند، دیالکتیک میان «رقابت قدرت منطقهای» و «امنیت مشترک منطقهای» و در میانه این دیالکتیک است که در بیش از سه دهه گذشته نسبت رابطه ایران و آمریکا نقشی تعیینکننده یافته است. در طول سالهای بعد از پیروزی انقلاب محور تمامی اندک «همکاری»های صورت گرفته میان ایران و آمریکا مسائل مربوط به «امنیت منطقهای» بوده است از کمک جمهوری اسلامی به رهایی گروگانهای آمریکایی در لبنان گرفته تا همکاریهای امنیتی-نظامی در مبارزه با طالبان افغانستان، عراق صدام حسین و آخرین آن مبارزه با داعش، همه و همه از منظر هر دو طرف همکاریهایی «تاکتیکی» بودهاند و نه «استراتژیک» تا جایی که هر دو دولت در ایران و آمریکا برای دفاع از خود در مقابل مخالفان داخلیشان سعی تام و تمامی کردهاند تا نشان دهند این همکاریها از روی «ضرورت»، «کوتاهمدت» و «در مواردی محدود» به انجام رسیده است و هرگز نباید آن را نشان از فصل خصومت میان طرفین دانست. تاکتیکی که هرچند در عرصه منطقهای و در کوتاهمدت پیروزیهایی برای ائتلاف موقت
ایران-آمریکا به همراه داشته است اما در بلندمدت حاصلی جز تعمیق «بحران اعتماد» بین دو کشور نداشته است، بحرانی که منجر به زمانبر شدن روزافزون مذاکرات برنامه هستهای ایران و ۵+۱ و تبدیل شدن آن به طولانیترین مذاکرات تاریخ دیپلماسی شده است تا هر دوطرف اطمینان یابند که اقداماتشان در مقابل نقض تعهد توسط طرف مقابل «بازگشتپذیر» خواهد بود، چرا که هیچ کدام از طرفین معتقد نیستند که طرف مقابل به تعهداتش در طول توافق عمل کند و این واقعیتی است که در طول تمام این سالها به نفع سایر رقبای منطقهای ایران تمام شده است.
پس از وقایع ابوموسی، کشورهای خلیج فارس تماماً توجه خود را معطوف به ایالات متحده، به عنوان مهمترین متحد نظامی خود، کردند و از اینرو همگی برای تامین امنیت خود دست به اقدامات یک جانبه زدند. در چنین شرایطی مجموعهای از قراردادهای نظامی با آمریکا به امضا رسید. در سپتامبر ۱۹۹۱ کویت پیشگام امضای این قراردادها شد تا با برقراری این روابط ایالات متحده نهتنها تعداد بسیاری از سلاحهای مدرن خود را به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بفروشد بلکه موافقتهای دوجانبهای را امضا کند که به آمریکا اجازه میداد از آبهای این کشورها استفاده کرده و مانورهای نظامی مشترک برگزار کند. اما همه این اقدامات نگرانیهای امنیتی کشورهای منطقه را مرتفع نساخته است و سران کشورهای عرب منطقه آشکار و نهان از معماری امنیتی منطقه چندان راضی به نظر نمیرسند، آنجایی که امیر قطر در سال ۲۰۱۰ و در دیداری خصوصی به جان کری سناتور وقت آمریکایی یادآوری میکند که «آمریکا لازم است فراموش نکند که ایرانیها، فارس هستند و آمریکا لازم است در آن چارچوب به آنها نزدیک شود» یا این رهبر اردن است که تاکید میکند «در صورت وجود ضرورت در برقراری ارتباط میان ایران و
ایالات متحده، این ارتباط نباید به قیمت هزینه کردن منافع اعراب تمام شود، به خصوص کشورهای عرب میانهرویی مانند اردن، مصر، عربستان سعودی و تشکیلات خودگردان فلسطین تحت رهبری فتح چرا که اعراب نگران این موضوعاند که مذاکره میان ایران و ایالات متحده موجب ترس دولتهای عرب شده و آنها را به فکر فرار به جلو بیندازد و اینگونه موجبات صلح جداگانه هر کدام از آنها با تهران را فراهم کند.» این اظهارنظرها مشابه نظر ملک عبدالله است که در فوریه ۲۰۰۹ به «جرج میچل» فرستاده ویژه آمریکا در منطقه هشدار داد: «مذاکره مستقیم آمریکا با ایران در حال حاضر، منجر به عمیقتر شدن تفرقه میان اعراب شده و با افزایش تعداد «کشورهای فاقد پشتیبان» امکان پیوستن آنان به اردوگاه ایران را افزایش میدهد.» یا عمرسلیمان، رئیس سازمان اطلاعاتی مصر، نیز که امیدوار بود آمریکا در رابطه با مذاکره با ایران «همان راه اروپاییها را پیش نگیرد» او به آمریکاییها هشدار میداد که مبادا «در یک زمان، فقط تمرکز خود را صرفاً بر یک موضوع مثل برنامه تسلیحات هستهای ایران بگذارند، اگر میخواهید مصر برسر ایران با شما همکاری کند، مصر این کار راخواهد کرد، اما بدانید که این بار
سنگینتر از توان شانههای ماست».
به ثمر نشستن مذاکرات هستهای میتواند مقدمهای مهم برای طراحی یک معماری جدید در ساختار امنیتی منطقه خاورمیانه به شمار آید اما بعد از یک تصمیمگیری جدی در تهران و واشنگتن و آن اینکه آیا همکاریهای امنیتی میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده یک اقدام تاکتیکی است یا یک استراتژی در جهت حفظ منافع دو طرف و توسعه آن در منطقه. از سوی دیگر از آنجا که در میانه دو صورتبندی رقابت قدرت منطقهای و امنیت مشترک منطقهای، که در ابتدای این یادداشت به آن اشاره شد، همچنان این رقابت قدرت منطقهای است که نقش تعیینکننده ایفا میکند اغلب کشورهای عرب منطقه به سرکردگی سعودی خود را با چالشهایی فراگیر در معماری جدید مواجه خواهند دید از اینرو باید گفت بعد از اجرایی شدن توافق میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده معماری امنیتی جدید دو ستون متعارض جدی خواهد داشت: ایرانی عملگرا و عربستانی سوررئالیست.
دیدگاه تان را بنویسید