علم فاینانس چیست و چه میگوید؟
وقت طلاست
دانش مالی رشتهای است که به تخصیص داراییها و بدهیها در یک دوره زمانی تحت شرایط اطمینان و نااطمینانی میپردازد.
دانش مالی رشتهای است که به تخصیص داراییها و بدهیها در یک دوره زمانی تحت شرایط اطمینان و نااطمینانی میپردازد. دانش مالی را میتوانیم علم مدیریت وجوه یا سرمایه نیز بنامیم. این دانش خانوادهای از فعالیتهای تجاری را دربر میگیرد. از آن جمله میتوان به راهاندازی بنگاه و بازاریابی و مدیریت وجه نقد و پول در انواع حسابهای سرمایه اشاره کرد. آنچه در این علم بیش از همه عوامل تعیینکننده است ارزش زمانی پول است؛ بدان معنا که قدرت خرید یک واحد پول طی زمان متغیر است. هدف دانش مالی قیمتگذاری داراییها با توجه به سطوح خطر آنها و نرخ بازده انتظاریشان است. دانش مالی سه زیرشاخه اصلی دارد؛ امور مالی شرکتی، امور مالی شخصی و امور مالی دولتی.
پیش از آنکه به بحث درباره این سه شاخه از دانش مالی و تاریخچه این دانش بپردازیم بهتر است که تعریفی از سرمایه که در دانش مالی به ویژه زیرشاخه شرکتی آن بسیار مهم است، ارائه دهیم.
سرمایه در معنای مالی آن وجوهی است که به کسب و کار قدرت خرید کالا برای تولید دیگر کالاها یا خدمات را میدهد. سرمایه از دو دارایی (سهام) و بدهی تشکیل شده است و چگونگی ترکیب این دو در شکلدهی سرمایه را بودجه تعیین میکند.
چه کسی برای اولین بار گفت: «وقت طلاست»؟ پاسخ به این پرسش پرده از زمان اختراع دانش مالی و ایده دادوستد پول به عنوان یک کالای دارای ارزش زمانی برمیدارد. اما ما پاسخ آن را نمیدانیم. قدیمیترین گونه از قراردادهای مالی در شهر اوروک از تمدن سومر -پنج هزار سال پیش- در میانرودان یافت شده است. آنها با قرار دادن اشیایی در قلکهای مخصوص و مهر و موم کردن آن قلکها متعهد میشدند که معادل آن اشیا، برای مثال 33 گوسفند را به معبد (که مالیات میستاند و آن را دوباره میان مردم توزیع میکرد) یا حکومت (نماینده مردم در برابر خدایان) بدهند. برای آنکه مشخص شود چه چیزی درون قلکهاست آنها روی قلکها علامتهایی میگذاشتند.
پیش از آنکه شهرها شکل بگیرند افراد تنها با کسانی زندگی میکردند که شناخت کاملی از آنها داشتند. در صورتی که کسی به کمک نیاز داشت، همیشه فردی بود که به او کمک کند؛ البته همیشه این انتظار وجود داشت که در موقعیت مشابه فرد این لطف را جبران کند. پس از شکلگیری شهرها افراد امکان شناختن همه ساکنان شهر را نداشتند. اما نکته اینجاست که در شهرها نیز بودند افرادی که به کمک نیاز داشته باشند. برای آنکه شخص کمککننده بتواند به شخص نیازمند کمک کند، نیاز به صورتی از تضمین، احساس میشد. اینگونه بود که قراردادهای مالی شکل گرفتند. بهره نیز این قرارداد را برای کمککننده شیرین میکرد.
پول، پول میآورد!
اما ایده بهره چگونه شکل گرفت؟؛ ایدهای که هسته اصلی ارزش زمانی پول است. فرض کنید شما 30 گوسفند دارید. آیا در صورتی که هیچ اتفاق غیرمنتظرهای (عوامل خطر) روی ندهد، سال دیگر نیز شما 30 گوسفند خواهید داشت؟ مسلماً نه. گوسفندهای شما زادوولد میکنند. حال اگر بخواهید گوسفندانتان را برای یک سال به کسی قرض بدهید، آیا انتظار دارید سال دیگر او به شما 30 گوسفند پس بدهد؟ یا بیشتر؟ خوب است که به کلمه بهره در زبانهای باستان توجه کنیم. برای مثال «مش» در سومری هم معنای بهره میداد و هم گوساله؛ یا «مس» در مصری باستان که به معنای بهره و زاییدن بود. میبینیم که برای جوامع شهری اولیه که ثروت با چهارپایان سنجیده میشد ایده بهره بسیار بدیهی مینموده است.
امور مالی شخصی
پرسشهایی که در امور مالی شخصی باید به آنها پاسخ دهیم سمتوسوی آن را تا حدود زیادی روشن میکنند. همانطور که اشاره کردیم یکی از مهمترین بخشهای دانش مالی بررسی عوامل خطر است. در امور مالی شخصی آنچه باید بیشتر از همهچیز به آن اهمیت دهیم محافظت در برابر اتفاقات پیشبینینشده شخصی است. البته در اینجا نیمنگاهی به رویدادهای کلی اقتصاد به بهبود پیشبینیها و آمادهسازی بهتر کمک میکند. موضوع دیگری که در این بخش از دانش مالی به آن پرداخته میشود انتقال وجوه میان نسلهای یک خانواده است. فرد میخواهد اطمینان حاصل کند که نسلهای بعدی خانوادهاش از زحماتش بهرهمند میشوند. با استفاده از دانش مالی میتوان تحلیلهای مناسب برای اطمینان از وقوع این موضوع را فراهم کرد. شاید بزرگترین نگرانی بسیاری از افراد به ویژه در کشورهایی که نظام مالیاتی پیشرفتهای دارند این باشد که چگونه میبایست به تغییرات سیاستهای مالیاتی دولت واکنش نشان دهند تا از بهبود در وضعیت داراییهایشان مطمئن باشند. مدیریت وجوه در دانش مالی به این چالش پاسخ میدهد. در مجموع میتوان گفت امور مالی شخصی به فرد کمک میکند
که با استفاده از دانش و ابزارهای مالی مناسب برنامهریزی مناسبی برای تضمین آینده مالی خود و خانوادهاش در پیش بگیرد.
امور مالی شرکتی
امور مالی شرکتی به منابع تامین وجوه شرکت و ساختار سرمایه شرکت میپردازد. همچنین از بهینه بودن عملکرد مدیران در راستای افزایش ارزش بنگاه برای سهامداران اطمینان حاصل میکند. این دانش ابزارها و تحلیلهای لازم برای تخصیص منابع مالی را در اختیار میگذارد. آنچه در امور مالی شرکتی مهم است تراز کردن خطر و سودآوری است؛ در عین حال این بخش از دانش مالی میکوشد ثروت واحد تجاری و ارزش سهام آن را بیشینه کند. این مهم در سه بخش مجزا صورت میپذیرد. در بخش نخست «بودجهریزی سرمایه» میبایست تعیین کند کدام یک از پروژهها، در صورت وجود، باید انجام شوند. این شاخه ممکن است از تکنیکهای ارزشیابی تجاری استاندارد استفاده کند. در بخش دوم، «منابع سرمایه»، تعیین میکند که این سرمایهگذاریها میبایست چگونه تامین مالی شوند. این منابع مالی را میتوان با استفاده از منابع مختلفی تهیه کرد؛ از طریق عرضه سهام، از طریق اعتباردهندگان که غالباً به صورت اوراق قرضه است و از طریق عملیات شرکت یا همان جریان وجوه نقد. تامین مالی کوتاهمدت عموماً توسط بانکها صورت میپذیرد. توازن بین این عناصر ساختار
سرمایه شرکت را شکل میدهد. سومین بخش «سیاست توزیع سود» است که مدیریت را ملزم به تعیین این موضوع میکند که آیا هیچگونه سود تخصیص دادهنشدهای باید برای سرمایهگذاریها یا نیازهای عملیاتی آتی شرکت نگه داشته شود، یا آنکه میتوان آن را میان سهامداران توزیع کرد و در صورتی که میتوان آن را توزیع کرد این امر باید به چه صورتی صورت پذیرد.
در دامنه امور مالی شرکتی میتوان به ارزشیابی تجاری، سرمایهگذاری در سهام و مدیریت سرمایهگذاری نیز اشاره کرد. سرمایهگذاری یعنی قبضه یک دارایی با امید افزایش ارزش آن طی زمان و در نتیجه نرخ بازدهی بالاتر در زمان توزیع سود سهام. در مدیریت سرمایهگذاری یا به بیان دیگر مدیریت سبد، فرد باید با استفاده از تحلیل مالی تعیین کند که چرا، چه میزان و چه زمانی سرمایهگذاری کند. بدین منظور شرکت باید قیود و اهداف مرتبط با موضوع را بشناسد (اهداف فردی و سازمانی، افق زمانی، ریسکگریزی و ملاحظات مالیاتی). راهکار مناسب را شناسایی کند و عملکرد سبدش را اندازه بگیرد.
مدیریت مالی با کارکردهای مالی حرفه حسابداری همپوشانی دارد. البته باید در نظر داشت که در حسابداری مالی تنها به گزارش آنچه روی داده است، میپردازیم در حالی که مدیریت مالی با تخصیص منابع مالی به منظور افزایش ارزش شرکت برای سهامداران و افزایش نرخ بازده سرمایهگذاریشان، سر و کار دارد.
مدیریت خطر مالی که بخشی از امور مالی شرکتی است عمل آفرینش و حفاظت از ارزش اقتصادی یک بنگاه را بر عهده دارد. این مهم با استفاده از ابزارهای مالیای که در معرض خطر بودن را کاهش میدهند صورت میپذیرد.
امور مالی دولتی
در نظر و تحت شرایط خاصی بازارها میتوانند کالاها و خدمات را میان افراد به صورت بهینه توزیع کنند. بهینه در اینجا بدان معناست که هیچ هدررفتی صورت نمیپذیرد و سلایق شخصی و تواناییهای تولیدی اقتصاد بر هم منطبق هستند. اگر بازارها میتوانستند پیامدهای بهینهای فراهم آورند و توزیع درآمد از نظر اجتماعی پذیرفتنی بود، دیگر نیاز کمی به حضور دولت وجود داشت. اما شرایط بهینه عمل کردن بازارها فراهم نیست. موارد شکست بازار حضور دولت را توجیه میکنند.
امور مالی دولتی در ارتباط نزدیکی با موضوعات توزیع درآمد و برابری اجتماعی قرار دارند. دولتها میتوانند با استفاده از پرداختهای انتقالی یا با طراحی نظامهای مالیاتی که با افراد کمدرآمد پردرآمد برخورد میکنند، درآمدها را بازتوزیع کنند.
یکی از بخشهای بسیار مهم از امور مالی دولتی مدیریت مالی دولتی است. در این بخش به جنبههای مختلف تحرک منابع و مدیریت مخارج در دولت پرداخته میشود. این بخش از دانش مالی بخشی جداییناپذیر از حکومتداری است. همانند آنچه برای شرکتها بیان کردیم در اینجا نیز میبایست برنامههای دولت را اولویتبندی کنیم، منابع مورد نیاز را فراهم آوریم و فرآیند بودجهریزی را طی کنیم.
خدمات مالی
در این بخش از مطلب توضیحاتی مختصر درباره خدمات مالی متداول ارائه میدهیم. این صنعت تا دهه 1970 از چند بخش تعریفشده و کاملاً مجزا تشکیل میشد که با پول سر و کار داشتند. این بخشها عبارت بودند از بانکها و موسسات پسانداز و وام برای پساندازهای شخصی، حسابهای جاری و دیگر موارد مشابه؛ کارگزاریهای مشخص برای سرمایهگذاری در سهام، اوراق قرضه و صندوقهای سرمایهگذاری مشترک؛ و شرکتهای ارائهدهنده کارتهای اعتباری.
برای آنکه قوت گرفتن دیگر خدمات مالی را درک کنیم بد نیست نگاهی به تاریخ اخیر آنها در ایالات متحده بیندازیم. تا دهه 1970 بانکها بخش قابلتوجهی از داراییهای مردم آمریکا را در اختیار داشتند. اما طی بحران نفتی و با توجه به پایین بودن نرخ بهره پیشنهادی بانکها، تورم دورقمی باعث شده بود که سرمایهگذاران در بانکها ضرر بدهند. تحت این شرایط بود که شرکتهای سرمایهگذاری با استفاده از نارضایتی موجود به ارائه سرمایهگذاریهای مشترک پرداختند. این سرمایهگذاریها سود بالاتری را پیشنهاد میکردند. به همین دلایل بود که طی بازه 1960 تا 1990 نسبت دارایی تحت اختیار بانکها به کل دارایی از 34 به 26 درصد رسید. بانکها برای مقابله با این زیانها دست به اقدامات متعددی زدند که یکی از آنها اختراع و عرضه کارتهای اعتباری و دستگاههای خودپرداز بود. امثال این نوآوریها بود که باعث شد بانکها از چرخه رقابت خدمات مالی خارج نشوند و کماکان سودآور باقی بمانند. در اواسط دهه 90 بسیاری از ناظران بر این باور بودند که خدمات مالی دیگر تفکیکپذیر نیستند زیرا همه موسسات مالی تقریباً همه خدمات موجود را ارائه میدادند؛ به صورتی که حتی شرکتهایی
مانند جنرالموتورز نیز به ارائه خدمات مالی میپرداختند. از این فرآیند با نام همگرایی صنعت یاد میشود. این همگرایی مرزهایی را که بانکها، بیمهها و کارگزاریها را تفکیک میکرد کمرنگ کرده است. این روند که از آمریکا آغاز شده بود اکنون جهانی شده است. در نتیجه این همگرایی یک طبقه نوین از ارائهدهندگان خدمات مالی به وجود آمدهاند. این ارائهدهندگان تازه میکوشند با ارائه سبد گستردهای از خدمات مالی یکپارچه مشتریانشان را راضی نگه دارند.
آینده خدمات مالی
هر چه صنعت خدمات مالی سریعتر و رقابتیتر شود فناوری نقشی پررنگتر در آن خواهد داشت و به بخشی ضروری از موفقیت در این صنعت بدل خواهد شد. این صنعت به دلیل حجم بالای وجوه جابهجاشده در آن، بیش از هر صنعتی در جهان مستعد نوآوری و استفاده از فناوری است. دانش مالی هر چه بیشتر به فعالیتی 24 ساعته و همهروزه در سرتاسر کره زمین بدل میشود. توانایی تفسیر بازارها و پیشبینی جهتگیری احتمالیشان میتواند سودهای عظیمی به همراه داشته باشد یا از زیانهای بسیاری جلوگیری کند. با این حجم عظیم فعالیت سازمانهای مالی میبایست بتوانند میزان خطری را که متحمل میشوند محاسبه کنند. همین سرعت و پیچیدگی بازارهای مالی بانکها و دیگر موسسات مالی را مجبور کرده است که فراتر از تکنیکهای تحلیلی متداول و سامانههای رایانهای بیندیشند؛ به گونهای که انباره فناوری بانکها ممکن است شامل مواردی چون فناوری شیءگرا، شبکههای عصبی، تصویرسازیهای پیشرفته گرافیکی و واقعیت مجازی باشد.
با هر چه بیشتر الکترونیکی شدن اطلاعات در زمینه مالی شرکتها برای راضی نگهداشتن مشتریانشان میکوشند همه خدمات را به صورت الکترونیکی و با فناوریهای پیشرفته ارائه دهند.
با رشد بازار قطعات الکترونیکی بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که این متنوعسازی بازار تورم و سفتهبازی را کاهش میدهد. بانکداران ممکن است در این فرآیند به خطر بیفتند. در حال حاضر آنها نظامهای پرداخت را کنترل میکنند، اعتبارسنجی میکنند و سپردههای کوتاهمدت را به وامهای بلندمدت تبدیل میکنند. به عقیده برخی از متخصصان در آینده برخی از این فعالیتها به افراد یا بنگاههای تخصصی منتقل میشوند و بدین صورت از تاثیر بانکها در فرآیندهای مالی بیش از پیش کاسته میشود.
دیدگاه تان را بنویسید