نقشهایی که به مرور واقعیتر میشوند
سیمای زن در سینما
زن، موجودیتی انکارناپذیر در سینما دارد، نقش و جایگاهی که اگرچه در برهههای مختلف با دگرگونیهایی همراه بوده اما با گذشت سالها مسیر رشد و تکاملش را در سینمای ایران پیمود تا به امروز رسید.
زن، موجودیتی انکارناپذیر در سینما دارد، نقش و جایگاهی که اگرچه در برهههای مختلف با دگرگونیهایی همراه بوده اما با گذشت سالها مسیر رشد و تکاملش را در سینمای ایران پیمود تا به امروز رسید.
در تاریخ سینمای ایران فیلمهایی ساخته شد که اگرچه محور اصلی آن جنس زن بود اما بر ارزش وجودی آن تکیه نداشت. جنس زن در سینمای ایران صرفاً برای مادر یا همسر بودنش انتخاب میشد. «مادر»، «گیلانه» و «واکنش پنجم» از همین دست فیلمها بود و زنی را بر پرده نقرهای به تصویر میکشید که مادری فداکار یا همسری نمونه است. تکرار چنین سیمایی از زن در سینما باعث پدید آمدن نقشهای تکراری شد. نقشهایی که بیشتر مادر یا همسر بودن آن شخصیت را هدف قرار میداد و به جنس زن به عنوان یک موجود مستقل توجه چندانی نداشت.
از سویی، با گذشت زمان نقش زنان در سینمای ایران تکراری شد و حرف جدیدی برای گفتن نداشت، از سوی دیگر بازیگرها مدام نقش قبلی خود را تکرار میکردند، به طوری که نقش جدید با نقش قبلی تفاوت چندانی که نداشت هیچ، انگار ادامه نقش قبلی هم بود. این اتفاق بازیگران زن را در «سطح» نگه داشت، تلاش و کوشش خاصی در کیفیت ایفای نقش در کارها دیده نمیشد و پیروی از تکنیکهای جدید بازیگری در کار بازیگران زن کمتر به چشم میخورد. از طرف دیگر، با مرور زمان مخاطب سینما از دیدن نقشهای خنثی از زنها خسته شد. دلزدگی مخاطب از نقشهای شبیه هم از یکسو و دلسردی بازیگران زن از بازی در نقشهای تکراری از سوی دیگر، باعث شد تحولی در استفاده از بازیگر زن در سینما پدید آید. تحولی که نهتنها موجب حفظ ارزش وجودی زن در قاب سینما نشد بلکه آن را رو به زوال هم برد. بازیگرانی که یکی پس از دیگری به دلیل چهره و جذابیت ظاهری وارد سینما شدند که به سینمای تیره و تار آن دوران رنگ و روی تازهای بخشند. یکباره فیلمهایی با محوریت بازیگران خوشچهره در سینما شکل گرفت، محوری که گذشته از بیهویت بودنش، انصافاً رونق خوبی هم نصیب سینمای ایران کرد. صفهای طولانی مقابل
سالنهای سینما که فقط برای عکس هنرپیشه آن شکل گرفته بود؛ گیشههای شلوغی که نه قصه برایش مهم بود نه تکنیک فیلمسازی. اما سینمای ایران به مرور زمان این پدیده را هم پس زد و خواستههای جدیدی را از بازیگران طلب کرد. اما عدم برآورده کردن آن خواستهها توسط بازیگران زن، مخاطب را دلسرد از دیدن نقشهایی میکرد که در سینما وجود داشت. حالا دیگر، مخاطب از بازیگران تکنیک و قدرت بازیگری میخواهد. مخاطب امروز سینمای ایران فیلم را برای دیدن چهرههای خوشآب و رنگ آن نمیبیند. او میخواهد بازیگران را در سیمای واقعی زن در جامعه ببیند، دیدن نقشهای جدید و متفاوت از بازیگران، نام ستاره را بر آنها حک میکند و باعث میشود مخاطب حتی پس از دیدن دهها فیلم از آن بازیگر، از بازیاش خسته نشود.
این در حالی است که باید در نظر داشت، سینما به عنوان یک رسانه و تولیدکننده فرهنگ بازتابدهنده ارزشهای جامعه است. سینما طی این سالها در معرفی زن موفق نبوده و حتی در پارهای موارد ارزش آن را هم تقلیل داده است. فیلمها یا با یک نقش، تصویر اسطورهای از یک زن را روانه قاب سینما میکنند یا با بزرگنمایی جذابیت ظاهری باقی ویژگیهای او را نادیده میگیرند.
در قسمتهایی از کتاب پژوهش تاریخی سینما آمده «در فیلمهای سینمایی اغلب تصویری که از زنان نشان داده میشود درصد کمی از زنان جامعه ما را دربر میگیرد. در سالهای آغاز انقلاب و دوران جنگ زنان سهم زیادی از حضور در فیلمهای سینمایی نداشتند. بعد از جنگ هم مضمون بسیاری از فیلمها به شکلی نیست که برای زنان جایگاه ویژهای قائل شده باشند و اکثراً تاثیرگذاری زیادی در داستان ندارند. البته بودند فیلمهایی که به طور غیرمستقیم از حضور تاثیرگذار یک زن بهره گرفتهاند مثل آژانس شیشهای حاتمیکیا که در سکانسی نامهای از طرف همسر حاج کاظم به او میرسد و نقش تاثیرگذاری از همسر حاج کاظم را در شخصیت اصلی داستان نشان میدهد.»
همینطور پژوهشی روی حضور زنان در فیلمهای سینمایی قبل و بعد از سال 1376 انجام شده، نتیجه حاصل این بود که: «مضامین و محتوای اصلی بیشتر فیلمهای بعد از این تاریخ در ارتباط با موضوعات زنان بوده است. در این دوره با تغییرات سیاسی و فکریای که در جامعه اتفاق افتاد زنان در نقش اصلی، حضوری چشمگیر در فیلمها پیدا میکنند به طوری که میتوان از شکلگیری سبک سینمایی به نام «سینمای زن» در ایران سخن گفت. این دوره با ساخت فیلمهایی مثل «دوزن» تهمینه میلانی آغاز شد و تعداد زنانی که نقش اصلی را بر عهده داشتند در این دوره افزایش پیدا کرد. در فیلمهای قبل از سال 1376 دیالوگها بیشتر مربوط به مسائل شخصی و خانوادگی زنان مثل بچهدار نشدن، کار نکردن در بیرون از خانه و... بوده اما بعد از سال 1376 بیشتر مسائل آموزشی و حقوق زنان مطرح میشود مانند: تحصیلات و رفتن به دانشگاه و در اکثر فیلمها نوع نگاهی که به زنان وجود دارد نقد میشود. از سال 1376 به بعد به مرور در نوع پوشش زنان تغییرات زیادی اتفاق میافتد و اکثر شخصیتهای زن در فیلمها دیگر خانهدار نیستند و به کار بیرون از خانه مشغولاند. از کارهایی هم که در سالهای اخیر نقش یک زن
خانهدار را به خوبی به تصویر میکشد «به همین سادگی» ساخته رضا میرکریمی را میشود نام برد که خیلی ساده و باورپذیر نقش یک زن خانهدار را نشان میدهد که در طول روز چه دغدغههایی دارد.»
به گفته بسیاری از بازیگران زن سینمای ایران، امروزه نقش زن در سینما تغییر کرده است آن چنان که «مهتاب کرامتی» بازیگر سینما و تلویزیون، در مورد نقش زن در سینما، پیش از این گفته بود: «به نظر من نقش زنان در سالهای اخیر در سینما پررنگتر شده است. در اوایل انقلاب بیشتر فیلمها با محوریت مردان ساخته میشد ولی خوشبختانه در سالهای اخیر فیلمهایی با محوریت زنان ساخته شده که بالطبع بر میزان تاثیرگذاری زنان در سینما افزوده است. محدودیت زنان نسبت به مردان این است که آنها باید تنها از دست و صورت خود برای انتقال حس به مخاطبان استفاده کنند. البته این موضوع باعث تقویت تکنیکهای بازیگر توسط زنان برای انتقال حس به مخاطبان میشود.» «علی پویان» کارگردان و بازیگر تئاتر و سینما، درباره موقعیت و جایگاه زنان در سینمای ایران معتقد است: «در دورهای تصویر زن در سینما به عنوان عضو یک خانواده بود. اما در همان دوره این تصویر به صورت واقعی منعکس نمیشد. در بعضی سکانسها یکباره فیلم قطع میشود و ارتباط با مخاطب نیز قطع میشود. ما در سینما و هنر باید به باور برسیم و این چیزی است که آن را به ما یاد دادهاند و اگر قرار باشد که من بخواهم
دائماً با این ناباوری از خود مصرف کنم، به کجا باید برسم؟ متاسفانه این اتفاق افتاده و بر ما رفت آنچه نمیباید رفت.»
این کارگردان و بازیگر سینما و تئاتر در ادامه با اشاره به جمله «ما جهنمیان را معرفی کردیم در حالی که خود جهنمی بودیم» از «بهرام بیضایی» نویسنده و کارگردان به تشریح دوره بعد از انفعال زن در سینمای ایران پرداخت و گفت: ما دورانی را که زن در سینما منفعل بود، گذراندیم و به مقطعی رسیدیم که زن خود را تحمیل کرد و گفت «من هستم و باید باشم. من پاره جدانشدنی این جامعه هستم و حضور دارم». در چنین شرایطی اتفاقاً زن در جایگاهی قرار گرفت که اجازه نداد هیچگونه استفاده تبلیغاتی از او شود و هیچکس نتوانست از او این استفاده را بکند و نکرد.
پویان به تعادل رسیدن نگاه مردمحورانه در سینما را یک ضرورت دانست و از تحولات اخیر در سینمای ایران در این زمینه استقبال کرد. او خاطرنشان کرد: ما اکنون به نقطهای رسیدهایم که زن خود را تحمیل میکند و دیگران این تحمیل را برنمیتابند و تحمل میکنند و از این تحمیل و تحمل به نقطهای میرسیم که زن خود را اثبات میکند و این نقطه آغاز مرحله اثبات است و از این مرحله گذری داریم به اینکه آیا سینمای ما، جشنواره هنری ما و سینمای هنری ما تثبیت حضور زن را در خودش برمیتابد یا نه؟ سینمایی که یک نگاهی به اکثریت جامعه دارد میتواند این تثبیت را بپذیرد، در شرایطی که فاعل این رخداد، خود زن و هنرمندان زن در سینمای این مرز و بوم کهن هستند؟ او در بخشی دیگر از سخنانش با اشاره به حاشیههای سینما گفت: جامعه هنری ما دارای ویترین بازی است و قفل و زنجیری ندارد و این ویژگی در صنفها و حرفههای دیگر دیده نمیشود و همین موضوع ساحت آن را آسیبپذیر میکند و کوچکترین خطایی از هنرمندان ما زیر ذرهبین میرود و درباره آن بزرگنمایی میشود؛ در چنین شرایطی نمونههای خوب کمتر دیده و عیبها برجسته میشود.
پویان تاکید کرد: سینما به عنوان یکی از رسانههای موجود، از جامعه تاثیر میگیرد و بازتاب جامعه است؛ هنرمند با جامعه حرکت میکند و آگاهیدهنده به جامعه است و از جامعه بیگانه نیست. هنرمند افقها را میبیند و جامعه را به سمت آن حرکت میدهد. سینما بازتاب دلمشغولیهای جامعه است و من این سینما را میپسندم.
دیدگاه تان را بنویسید