تاریخ انتشار:
بررسی موقعیت بازیگران زن در سینمای ایران در گفتوگو با ویشکا آسایش
چهره مهم نباشد در بازی پیشرفت میکنیم
بازیگران زن در سینمای ایران، سالها در سایه مردان و نقشهای آنان قرار داشتند. حتی اعتراض آنها این بود که صرفاً به عنوان مکمل بازی آقایان به آنها نگاه میشود.
بازیگران زن در سینمای ایران، سالها در سایه مردان و نقشهای آنان قرار داشتند. حتی اعتراض آنها این بود که صرفاً به عنوان مکمل بازی آقایان به آنها نگاه میشود. چند سالی است که فیلمهایی با محوریت زنان ساخته میشود و بالا رفتن کیفیت و گستردگی آثار سینمایی در کنار تغییر نگاه جامعه و حتی فضای کسب و کار به فعالیت اجتماعی، هنری و اقتصادی زنان، شرایط تازهای را پدید آورده است که سینما هم از آن تاثیر پذیرفته. نقش و جایگاه امروز بازیگران زن در هنر-صنعت سینما، موضوع گفتوگوی «تجارت فردا» با ویشکا آسایش است. آسایش که به گفته خودش تا سالها بعد از «قطام» نقشهای تکراری در سینما به او پیشنهاد میشد، بازی در نقشهای متفاوت را ریسک بازیگر و کارگردان میداند. او که امسال در فیلم «من دیهگو مارادونا هستم» در نقشی متفاوت ظاهر شد، در این باره میگوید: «باید به بازیگران زن نقشهای متفاوتی پیشنهاد شود که آنها بازیهای قبلی خود را تکرار نکنند.»
گسترش سوژه و افزایش آمار فیلمهای تولیدی، تغییری در موقعیت و جایگاه بازیگران زن در سینمای ایران پدید آورده است؟ به بیان دیگر، تعدد کاراکترهای زن در آثار سینمایی، به ارتقای کیفیت و رسیدن به جایگاه واقعی آنان کمک کرده است؟
به موقعیتی که بازیگران زن پیدا کردهاند، خوشبین هستم. نسبت به گذشته نقشهایی که به بازیگران زن پیشنهاد میشود، جای بازی بیشتری دارد و خیلی تکراری نیست. البته جا دارد که بهتر شود. چند سال پیش، نقشهایی که به بازیگران مرد پیشنهاد میشد جذابتر از نقش بازیگران زن بود. نقش زنها خیلی ملایم بود و تفاوت چندانی با یکدیگر نداشت. اما الان میبینیم که نقشهایی که به بازیگران زن پیشنهاد میشود متفاوتتر شده است.
به نظر میرسد بازیگران زن به نسبت بازیگران مرد در سینمای ایران، از تکنیک پایینتری برخوردار هستند یا بهتر بگوییم، از این تکنیک در نقشهای خود بهره نمیگیرند. این انتقاد مطرح است که بیشتر نقشهای آنان، تکرار بازیهای گذشته است. نظر شما چیست؟
این امر دلایل مختلفی دارد. نقشی که به بازیگر زن پیشنهاد میشود باید این قابلیت را داشته باشد که بازیگر بازی متفاوتی را بروز دهد. اما پیشنهاد نقش به بازیگران مرد به شکلی است که از آنها بازیهای متفاوت میخواهد و آنها هم خودبهخود بازیهای متفاوتی ارائه میدهند.
نوع پیشنهاد به بازیگر زن فرق دارد. بعضی اوقات کارگردان فقط برای چهره یک بازیگر از او در فیلم استفاده میکند. بعضی اوقات هم خود بازیگر نگران چهرهاش است که مبادا در نقشی متفاوت، زشت شود. من فکر میکنم ما بازیگران زن سینمای ایران این کشمکش را با خودمان داریم که حتماً در قاب سینما زیبا باشیم. هر وقت بتوانیم از این بهانهها دست برداریم و بازی را لمس کنیم و به آن عمیقتر بپردازیم و صرفاً چهره برایمان مهم نباشد، شاید در بازیهایمان پیشرفت بیشتری کنیم.
واقعاً بازیگر را باید مقصر این موضوع دانست؟ شاید تاثیری که بازی در گریم متفاوت یا به قول شما چهره زشت در پیشنهادات بعدی آنها برجای میگذارد، خودبهخود این نگرانی را ایجاد کرده باشد.
البته که تقصیر بازیگرها نیست، اساساً نمیتوان گفت تقصیر چه کسی است. معلوم نیست کارگردان این را میخواهد یا مخاطب از بازیگر این توقع را دارد؟ شاید این چیزی است که در سینمای ایران جا افتاده است.
اگرچه نمیتوان سینمای ایران را با آثار جهانی در این مسائل مقایسه کرد، اما به نظر شما چرا اهمیت بازی در سینمای جهان آنقدر بالاست و اتفاقاً نقشهای متفاوت مخاطب بیشتری دارد و بیشتر مورد توجه قرار میگیرد اما در ایران برعکس است؟
سینمای جهان در این مسائل خیلی از ما جلوتر است. آنها مدتهاست از مسائلی که ما هنوز درگیر آن هستیم عبور کردهاند. امروز سینمای جهان درگیر نقش خوب و فیلمنامه خوب است و اینکه چگونه قصهای خوب بسازد که مخاطبان از آن استقبال کنند. من فکر میکنم دغدغههای ما در سینما دچار تشویش و در همریختگی است و هدف خاصی را دنبال نمیکند. باید درک کنیم که مخاطب امروز سینمای ایران با توجه به گستردگی انتخاب و در دسترس بودن آثار سینمای جهان، قصه و فیلمنامه خوب را در کنار بازیگر خوب میخواهد.
به نظر شما کارگردان چگونه میتواند به این خواست مخاطب دست پیدا کند؟
شاید بهتر باشد کارگردانها هم کمی ریسکپذیر شوند و کمتر نقشهای تکراری به ما بازیگران زن پیشنهاد دهند و به سمت نقشهای متفاوتتر بروند.
تجربه این موضوع در بازیهای شما هم بود. درباره نقشهای تکراری که به شما پیشنهاد میشد توضیح دهید.
مثلاً سالها بعد از بازی در نقش «قطام» به من نقش زن با جذبه و مغرور پیشنهاد میشد. همه پیشنهادهای من این نقشها بود و من هم یکدفعه تصمیم گرفتم دیگر بازی نکنم. چون دغدغه بازیگری من این نبود که مدام جلوی دوربین ژست بگیرم و با چشم و ابرو دیالوگ بگویم. این بازیگری محسوب نمیشود و تکرار نقشهای قبلی است. به این دلیل چهار سال بازی نکردم. تا اینکه برای فیلم «ورود آقایان ممنوع» به من پیشنهاد شد.
رامبد جوان ریسک کرد و پای اعتقادش ایستاد و گفت من ویشکا آسایش را برای نقش متفاوت مدیر مدرسه دخترانه میخواهم. با اینکه آن زمان خیلیها به او گفتند با انتخاب آسایش در این نقش فیلم زمین میخورد؛ اما او هوشمندی به خرج داد و دیدیم که فیلم موفقی هم از آب درآمد. رفتهرفته پیش آمدیم و بهرام توکلی یک دفعه ژانر فیلمسازیاش را در فیلم «من دیهگو مارادونا هستم» عوض کرد و با بازیگرانی که تا به حال کار نکرده بود (به جز صابر ابر) همکاری کرد. این نشانه ریسکپذیری ایشان بود که با استفاده از ما، این فرصت را ایجاد کرد تا کمدی متفاوتی را بازی کنیم. این نتیجه ریسکپذیری و اعتماد به بازیگر است.
پس شما فکر میکنید سینمای ایران نیازمند شهامت و عبور از کلیشههای گذشته است؟
من فکر میکنم الان لازم است در انتخاب بازیگران ریسک کنیم. نباید تا یک فیلم موفق میشود، سبک آن کارگردان را یک یا دو سال آینده تکرار کنیم. سعی کنیم صاحب سبک و سلیقه باشیم. سینما یک هنر است، اگرچه سرگرمکننده هم هست اما به عنوان یک اثر هنری باید به آن نگاه کرد. وقتی با این دید به سینما نگاه شود هر فردی سعی میکند سبک خودش را در آن داشته باشد. موسیقی، بازیگردانی و همه عناصر یک فیلم به سبک فرد تبدیل میشود. بازیگر باید کاری را که کارگردان میخواهد انجام دهد نه اینکه دوباره خودش را در فیلمها تکرار کند.
شما به عنوان یک بازیگر حاضرید ریسک کنید و در نقشهای متفاوت بازی کنید؟
بله، علاقهمندم متفاوت بازی کنم. دوست دارم سر هر کاری که میروم به اندازهای با نقش قبلی فرق کند که هم آموختههای جدید داشته باشم و هم احساس کنم درجا نزدهام و پیشرفت کردهام.
من هم به عنوان هنرمند باید هنرم را در اختیار کارگردان قرار دهم و با توجه به سلیقه او و آنچه از من میخواهد بازی را به سطح مورد نظر او میرسانم. حالا یا از عهده این کار برمیآیم یا نتیجه افتضاح میشود! پس من هم باید ریسک کنم و همین خطر و ریسکی که نمیدانم چگونه از آب درمیآید اما سعی خودم را میکنم، بازیگری را برایم جذاب میکند. اینکه با خیال راحت سر فیلمی بروم و همان نقشهای قبلی را بازی کنم، هیچ جذابیت و ارزشی برای من ندارد.
سینمای جهان روی دوش ستارهها قرار دارد. حالا ستارههای زن با دستمزدهای چند ده میلیون دلاری روی پرده سینما دیده میشوند. تعریف ستاره از نظر شما چیست؟
به نظر من استار کسی است که به بهترین شکل نقشآفرینی کند، متفاوت بازی کند اما در عین حال خودش باشد. از بقیه تقلید نکند. استار کسی است که واقعاً بدرخشد.
به لحاظ تکنیکی این تعریف درست است اما در ایران هم این تعاریف صدق میکند؟ چرا بازیگران زنی هستند که اتفاقاً خیلی از تکنیک بهره نمیگیرند اما محبوبیت دارند و حضورشان، فروش فیلم را بالا میبرد؟
مگر این نوع بالا رفتن تا چه حد است؟ یکی دو سال جلو میرود بعد میایستد. اما ستارههای واقعی بعد از چندین سال هنوز میدرخشند. بعضی بازیگران به اشتباه در سینما بزرگ میشوند اما یکی دو سال بیشتر دوام نمیآورند و مردم از چهره آنها خسته میشوند و سراغ چهره جدید میروند. اما هنرمندی که به معنای واقعی بازیگری کند هیچ وقت چهرهاش برای مخاطب خستهکننده نمیشود. حتی 20 یا 30 سال هم بازی کند، تکراری نمیشود. مثل «مریل استریپ» و «جولیا رابرتز» که بازیگران جذابی هستند اما به خاطر چهره، ستاره نشدند. ستارهها به محض اینکه در طبیعت صورتشان دست میبرند، از دید مخاطب حذف میشوند، مثل «مگ رایان» که دیگر جایگاه خاصی در سینمای هالیوود ندارد.
چرا بازیگران و هنرمندان برای نسل جدید و جوانان جذابیت ندارند؟ نسل قبلی علاقه زیادی به بازیگران نشان میداد و نسبت به آنان در محافل عمومی ابراز احساسات زیادی میکرد.
نمیتوان دلیل خاصی برای این مساله عنوان کرد. شاید چون خوراک فرهنگی را که نسل جدید میخواهد به آنان ندادیم. شاید سینما از نسل جدید فاصله گرفته و تعداد فیلمهایی که در سال با ریتم و سرعت امروزی ساخته میشود، کم است. مگر در سال چند فیلم ساخته میشود که با دنیا و سلیقه نسل امروز همخوانی داشته باشد. اما من در این دو سال اخیر چند کار از کارگردانهای جوان دیدهام که واقعاً عالی بودند. وقتی این کارگردانها میتوانند فیلمی بسازند که نسل جوان از آن استقبال کند به این دلیل است که این کارگردانها بهروز هستند و سلیقه مخاطب جدید را میدانند. در این صورت، حتماً مردم هم نسبت به آنها ابراز احساسات میکنند و به این شکل، رضایت خود را نشان میدهند. کارگردان و بازیگران نسل قدیم هم باید به این میزان بهروز شوند. یک پزشک هم مدام خودش را بهروز میکند. همه عناصر سینما از بازیگر تا موسیقیدان باید مدام در حال بهروز شدن باشد. بهطور کلی ریتم سینما باید به دنیای امروز نزدیک شود و مورد پسند سلیقه امروز باشد.
دوست دارید با کارگردانهای نسل جوان همکاری کنید؟
بله البته. من خیلی به این نسل اعتقاد دارم و از سلیقههایشان لذت میبرم.
اما برخی همنسلان شما ترجیح میدهند با افراد اسم و رسمدار همکاری کنند در حالی که به قول شما، تکنیک و دانش نسل جدید فیلمسازان و سوژههایی که دنبال میکنند قابل توجه است.
باعث تاسف است که میشنویم یک بازیگر سر کار یک فیلم اولی نمیرود یا اگر رفت در کار او دخالت میکند. من این رفتار را درک نمیکنم. وقتی یک بازیگر سر کار کارگردانی میرود باید او را قبول داشته باشد و تابع نظرات او کار کند. اگر آن کارگردان را قبول ندارد نباید با او همکاری کند. بازیگری که قبول کرده سر کار یک فیلماولی برود باید بپذیرد که این کار یا زمین میخورد یا سر و صدا میکند. بنابراین وقتی میپذیرد که برای او بازی کند باید به کارگردان این امکان را بدهد تا با سلیقه خودش کار را جلو ببرد. خیلی از بازیگران سر کار فیلماولیها میروند و نمیگذارند کارگردان سلیقه خودش را اعمال کند، میخواهند کار او را تغییر دهند و سلیقه خودشان را به او تحمیل کنند. این به شدت باعث تاسف است و من آن را درک نمیکنم.
سوال در مورد دستمزد بازیگران، تکراری شده اما با وجود این همه بحث و جنجال، هنوز سینمای ایران تعریف درستی از این مساله ندارد. در «تجارت فردا» چندین شماره با حضور اهالی سینما و کارشناسان فرهنگی و اقتصادی، پیرامون این موضوع بحث کردهایم. نظر شما در مورد پدیده دستمزدهای بالا و نجومی با توجه به بضاعت سینمای ایران چیست؟
من هم مثل شما درباره رقمهای نجومی دستمزد بازیگران، خبرهایی شنیدهام اما به چشم خودم ندیدهام و تا به چشم خودم نبینم باور نمیکنم. همیشه درباره بازیگران شایعه وجود دارد. دلم میخواهد اینجا به یک نکته اشاره کنم که یادمان نرود، کار بازیگر خیلی سخت است- سختتر از بقیه - اما چون اسمش بازی است کار آسانی به نظر میرسد و چون از بقیه عوامل دستمزد بیشتری میگیرد، با او زاویه بیشتری پیدا میکنند. بله من موافقم که در پرداخت دستمزدها یک حدود و استانداردی باید رعایت شود. بعضی تهیهکنندهها در فیلم از چهرهای استفاده میکنند که طرفدار بیشتری دارد و احتمالاً پول بیشتری به او میدهند. اما اگر تهیهکنندهها بازیگر را برای «بازی» و نه صرفاً چهره او انتخاب کنند و برای هنرش به او دستمزد بدهند، ماجرا فرق میکند. بعضی اوقات هم ما میشنویم که بازیگران درجه یک ما در یک فیلم بازی کردهاند که آن فیلم راه بیفتد و حاضر نشدند برای آن دستمزد بگیرند. چرا کسی درباره این رفتارهای ارزشمند صحبت نمیکند؟ فقط میگویند فلان بازیگر دستمزد بالا گرفته است. شاید این رقمهای نجومی در سینما پرداخت شود اما من فکر میکنم تهیهکنندهها خودشان میخواهند که این دستمزدها را بدهند. خب میتوانند ندهند. باید ببینیم این دستمزدها از چه زمانی و با چه هدفی باب شد.
اگر تهیهکننده و کارگردانی فکر میکند به دلیل ضعف فیلم و قصهاش میتواند از یک بازیگر چهره استفاده کند که فیلمش بفروشد، بنابراین مجبور است این دستمزد را پرداخت کند که آن بازیگر راضی شود در فیلم او بازی کند. اما من فکر میکنم شرایط تغییر کرده، الان مخاطب سینما فقط به دنبال چهره و جذابیت یک بازیگر در فیلم نیست، این فیلمها مدتهاست که فروش نمیکند. الان مردم دوست دارند قصه، بازی و حتی تکنولوژی جدید در سینما ببینند.
برخی منتقدان میگویند تلهفیلمها و برخی سریالهای صدا و سیما هم در بالا رفتن دستمزد و بیضابطه شدن آن نقش داشته است. مثلاً برای بازی در سریال موفق «پردهنشین» که نقش اول هم بودید، دستمزد بالایی به شما پیشنهاد شد تا این همکاری را بپذیرید؟
البته که اینطور نیست. دستمزدها در صدا و سیما سقف مشخصی دارد. شاید نرخ دستمزد یک بازیگر از بقیه بازیگران بالاتر باشد اما آن رقم هم در چارچوب و سقفی است که صدا و سیما تعریف کرده و این نرخ هم هیچ نسبتی با سینما ندارد.
پس چه عاملی باعث شده همچنان به کار در این سریال علاقهمند باشید؟
سریال خیلی خوبی بود و این همکاری را خیلی دوست داشتم. همه عناصر در این سریال، حرفهای بودند، از کارگردان و تهیهکننده گرفته تا سایر عوامل. من فکر میکنم اینکه همه گروه در ساخت یک اثر، حرفهای باشند خیلی مهم است. با وجود فشار کاری که در آن شش ماه از صبح تا شب روی ما بود اما من با جان و دل سر کار میرفتم، چون احساس میکردم با گروهی توانا کار میکنم که صرفاً برای اینکه سریال برای تلویزیون است نمیخواهند آن را ساده بگیرند و زود تمامش کنند. اتفاقاً برعکس، بهروز شعیبی سریال پردهنشین را به شکل سینمایی کارگردانی کرد و در هر پلان تکرار داشتیم. این باعث شد همه پلانها با حساسیت گرفته شود و تا کارگردان از کار راضی نمیشد، «کات» نمیداد.
کاری که قرار بود دوماهه تمام شود شش ماه طول کشید، دستمزدها را هم خیلی دیر دادند، من دستمزد ماه آخر کارم را تازه امسال گرفتم. اما من هیچ مشکلی با این موضوع نداشتم. چون وقتی کاری خوب باشد بازیگر هم نسبت به مسائل مالی، با حساسیت کمتری برخورد میکند.
گسترش سوژه و افزایش آمار فیلمهای تولیدی، تغییری در موقعیت و جایگاه بازیگران زن در سینمای ایران پدید آورده است؟ به بیان دیگر، تعدد کاراکترهای زن در آثار سینمایی، به ارتقای کیفیت و رسیدن به جایگاه واقعی آنان کمک کرده است؟
به موقعیتی که بازیگران زن پیدا کردهاند، خوشبین هستم. نسبت به گذشته نقشهایی که به بازیگران زن پیشنهاد میشود، جای بازی بیشتری دارد و خیلی تکراری نیست. البته جا دارد که بهتر شود. چند سال پیش، نقشهایی که به بازیگران مرد پیشنهاد میشد جذابتر از نقش بازیگران زن بود. نقش زنها خیلی ملایم بود و تفاوت چندانی با یکدیگر نداشت. اما الان میبینیم که نقشهایی که به بازیگران زن پیشنهاد میشود متفاوتتر شده است.
به نظر میرسد بازیگران زن به نسبت بازیگران مرد در سینمای ایران، از تکنیک پایینتری برخوردار هستند یا بهتر بگوییم، از این تکنیک در نقشهای خود بهره نمیگیرند. این انتقاد مطرح است که بیشتر نقشهای آنان، تکرار بازیهای گذشته است. نظر شما چیست؟
این امر دلایل مختلفی دارد. نقشی که به بازیگر زن پیشنهاد میشود باید این قابلیت را داشته باشد که بازیگر بازی متفاوتی را بروز دهد. اما پیشنهاد نقش به بازیگران مرد به شکلی است که از آنها بازیهای متفاوت میخواهد و آنها هم خودبهخود بازیهای متفاوتی ارائه میدهند.
نوع پیشنهاد به بازیگر زن فرق دارد. بعضی اوقات کارگردان فقط برای چهره یک بازیگر از او در فیلم استفاده میکند. بعضی اوقات هم خود بازیگر نگران چهرهاش است که مبادا در نقشی متفاوت، زشت شود. من فکر میکنم ما بازیگران زن سینمای ایران این کشمکش را با خودمان داریم که حتماً در قاب سینما زیبا باشیم. هر وقت بتوانیم از این بهانهها دست برداریم و بازی را لمس کنیم و به آن عمیقتر بپردازیم و صرفاً چهره برایمان مهم نباشد، شاید در بازیهایمان پیشرفت بیشتری کنیم.
واقعاً بازیگر را باید مقصر این موضوع دانست؟ شاید تاثیری که بازی در گریم متفاوت یا به قول شما چهره زشت در پیشنهادات بعدی آنها برجای میگذارد، خودبهخود این نگرانی را ایجاد کرده باشد.
البته که تقصیر بازیگرها نیست، اساساً نمیتوان گفت تقصیر چه کسی است. معلوم نیست کارگردان این را میخواهد یا مخاطب از بازیگر این توقع را دارد؟ شاید این چیزی است که در سینمای ایران جا افتاده است.
اگرچه نمیتوان سینمای ایران را با آثار جهانی در این مسائل مقایسه کرد، اما به نظر شما چرا اهمیت بازی در سینمای جهان آنقدر بالاست و اتفاقاً نقشهای متفاوت مخاطب بیشتری دارد و بیشتر مورد توجه قرار میگیرد اما در ایران برعکس است؟
سینمای جهان در این مسائل خیلی از ما جلوتر است. آنها مدتهاست از مسائلی که ما هنوز درگیر آن هستیم عبور کردهاند. امروز سینمای جهان درگیر نقش خوب و فیلمنامه خوب است و اینکه چگونه قصهای خوب بسازد که مخاطبان از آن استقبال کنند. من فکر میکنم دغدغههای ما در سینما دچار تشویش و در همریختگی است و هدف خاصی را دنبال نمیکند. باید درک کنیم که مخاطب امروز سینمای ایران با توجه به گستردگی انتخاب و در دسترس بودن آثار سینمای جهان، قصه و فیلمنامه خوب را در کنار بازیگر خوب میخواهد.
به نظر شما کارگردان چگونه میتواند به این خواست مخاطب دست پیدا کند؟
شاید بهتر باشد کارگردانها هم کمی ریسکپذیر شوند و کمتر نقشهای تکراری به ما بازیگران زن پیشنهاد دهند و به سمت نقشهای متفاوتتر بروند.
تجربه این موضوع در بازیهای شما هم بود. درباره نقشهای تکراری که به شما پیشنهاد میشد توضیح دهید.
مثلاً سالها بعد از بازی در نقش «قطام» به من نقش زن با جذبه و مغرور پیشنهاد میشد. همه پیشنهادهای من این نقشها بود و من هم یکدفعه تصمیم گرفتم دیگر بازی نکنم. چون دغدغه بازیگری من این نبود که مدام جلوی دوربین ژست بگیرم و با چشم و ابرو دیالوگ بگویم. این بازیگری محسوب نمیشود و تکرار نقشهای قبلی است. به این دلیل چهار سال بازی نکردم. تا اینکه برای فیلم «ورود آقایان ممنوع» به من پیشنهاد شد.
رامبد جوان ریسک کرد و پای اعتقادش ایستاد و گفت من ویشکا آسایش را برای نقش متفاوت مدیر مدرسه دخترانه میخواهم. با اینکه آن زمان خیلیها به او گفتند با انتخاب آسایش در این نقش فیلم زمین میخورد؛ اما او هوشمندی به خرج داد و دیدیم که فیلم موفقی هم از آب درآمد. رفتهرفته پیش آمدیم و بهرام توکلی یک دفعه ژانر فیلمسازیاش را در فیلم «من دیهگو مارادونا هستم» عوض کرد و با بازیگرانی که تا به حال کار نکرده بود (به جز صابر ابر) همکاری کرد. این نشانه ریسکپذیری ایشان بود که با استفاده از ما، این فرصت را ایجاد کرد تا کمدی متفاوتی را بازی کنیم. این نتیجه ریسکپذیری و اعتماد به بازیگر است.
پس شما فکر میکنید سینمای ایران نیازمند شهامت و عبور از کلیشههای گذشته است؟
من فکر میکنم الان لازم است در انتخاب بازیگران ریسک کنیم. نباید تا یک فیلم موفق میشود، سبک آن کارگردان را یک یا دو سال آینده تکرار کنیم. سعی کنیم صاحب سبک و سلیقه باشیم. سینما یک هنر است، اگرچه سرگرمکننده هم هست اما به عنوان یک اثر هنری باید به آن نگاه کرد. وقتی با این دید به سینما نگاه شود هر فردی سعی میکند سبک خودش را در آن داشته باشد. موسیقی، بازیگردانی و همه عناصر یک فیلم به سبک فرد تبدیل میشود. بازیگر باید کاری را که کارگردان میخواهد انجام دهد نه اینکه دوباره خودش را در فیلمها تکرار کند.
شما به عنوان یک بازیگر حاضرید ریسک کنید و در نقشهای متفاوت بازی کنید؟
بله، علاقهمندم متفاوت بازی کنم. دوست دارم سر هر کاری که میروم به اندازهای با نقش قبلی فرق کند که هم آموختههای جدید داشته باشم و هم احساس کنم درجا نزدهام و پیشرفت کردهام.
من هم به عنوان هنرمند باید هنرم را در اختیار کارگردان قرار دهم و با توجه به سلیقه او و آنچه از من میخواهد بازی را به سطح مورد نظر او میرسانم. حالا یا از عهده این کار برمیآیم یا نتیجه افتضاح میشود! پس من هم باید ریسک کنم و همین خطر و ریسکی که نمیدانم چگونه از آب درمیآید اما سعی خودم را میکنم، بازیگری را برایم جذاب میکند. اینکه با خیال راحت سر فیلمی بروم و همان نقشهای قبلی را بازی کنم، هیچ جذابیت و ارزشی برای من ندارد.
سینمای جهان روی دوش ستارهها قرار دارد. حالا ستارههای زن با دستمزدهای چند ده میلیون دلاری روی پرده سینما دیده میشوند. تعریف ستاره از نظر شما چیست؟
به نظر من استار کسی است که به بهترین شکل نقشآفرینی کند، متفاوت بازی کند اما در عین حال خودش باشد. از بقیه تقلید نکند. استار کسی است که واقعاً بدرخشد.
به لحاظ تکنیکی این تعریف درست است اما در ایران هم این تعاریف صدق میکند؟ چرا بازیگران زنی هستند که اتفاقاً خیلی از تکنیک بهره نمیگیرند اما محبوبیت دارند و حضورشان، فروش فیلم را بالا میبرد؟
مگر این نوع بالا رفتن تا چه حد است؟ یکی دو سال جلو میرود بعد میایستد. اما ستارههای واقعی بعد از چندین سال هنوز میدرخشند. بعضی بازیگران به اشتباه در سینما بزرگ میشوند اما یکی دو سال بیشتر دوام نمیآورند و مردم از چهره آنها خسته میشوند و سراغ چهره جدید میروند. اما هنرمندی که به معنای واقعی بازیگری کند هیچ وقت چهرهاش برای مخاطب خستهکننده نمیشود. حتی 20 یا 30 سال هم بازی کند، تکراری نمیشود. مثل «مریل استریپ» و «جولیا رابرتز» که بازیگران جذابی هستند اما به خاطر چهره، ستاره نشدند. ستارهها به محض اینکه در طبیعت صورتشان دست میبرند، از دید مخاطب حذف میشوند، مثل «مگ رایان» که دیگر جایگاه خاصی در سینمای هالیوود ندارد.
چرا بازیگران و هنرمندان برای نسل جدید و جوانان جذابیت ندارند؟ نسل قبلی علاقه زیادی به بازیگران نشان میداد و نسبت به آنان در محافل عمومی ابراز احساسات زیادی میکرد.
نمیتوان دلیل خاصی برای این مساله عنوان کرد. شاید چون خوراک فرهنگی را که نسل جدید میخواهد به آنان ندادیم. شاید سینما از نسل جدید فاصله گرفته و تعداد فیلمهایی که در سال با ریتم و سرعت امروزی ساخته میشود، کم است. مگر در سال چند فیلم ساخته میشود که با دنیا و سلیقه نسل امروز همخوانی داشته باشد. اما من در این دو سال اخیر چند کار از کارگردانهای جوان دیدهام که واقعاً عالی بودند. وقتی این کارگردانها میتوانند فیلمی بسازند که نسل جوان از آن استقبال کند به این دلیل است که این کارگردانها بهروز هستند و سلیقه مخاطب جدید را میدانند. در این صورت، حتماً مردم هم نسبت به آنها ابراز احساسات میکنند و به این شکل، رضایت خود را نشان میدهند. کارگردان و بازیگران نسل قدیم هم باید به این میزان بهروز شوند. یک پزشک هم مدام خودش را بهروز میکند. همه عناصر سینما از بازیگر تا موسیقیدان باید مدام در حال بهروز شدن باشد. بهطور کلی ریتم سینما باید به دنیای امروز نزدیک شود و مورد پسند سلیقه امروز باشد.
دوست دارید با کارگردانهای نسل جوان همکاری کنید؟
بله البته. من خیلی به این نسل اعتقاد دارم و از سلیقههایشان لذت میبرم.
اما برخی همنسلان شما ترجیح میدهند با افراد اسم و رسمدار همکاری کنند در حالی که به قول شما، تکنیک و دانش نسل جدید فیلمسازان و سوژههایی که دنبال میکنند قابل توجه است.
باعث تاسف است که میشنویم یک بازیگر سر کار یک فیلم اولی نمیرود یا اگر رفت در کار او دخالت میکند. من این رفتار را درک نمیکنم. وقتی یک بازیگر سر کار کارگردانی میرود باید او را قبول داشته باشد و تابع نظرات او کار کند. اگر آن کارگردان را قبول ندارد نباید با او همکاری کند. بازیگری که قبول کرده سر کار یک فیلماولی برود باید بپذیرد که این کار یا زمین میخورد یا سر و صدا میکند. بنابراین وقتی میپذیرد که برای او بازی کند باید به کارگردان این امکان را بدهد تا با سلیقه خودش کار را جلو ببرد. خیلی از بازیگران سر کار فیلماولیها میروند و نمیگذارند کارگردان سلیقه خودش را اعمال کند، میخواهند کار او را تغییر دهند و سلیقه خودشان را به او تحمیل کنند. این به شدت باعث تاسف است و من آن را درک نمیکنم.
سوال در مورد دستمزد بازیگران، تکراری شده اما با وجود این همه بحث و جنجال، هنوز سینمای ایران تعریف درستی از این مساله ندارد. در «تجارت فردا» چندین شماره با حضور اهالی سینما و کارشناسان فرهنگی و اقتصادی، پیرامون این موضوع بحث کردهایم. نظر شما در مورد پدیده دستمزدهای بالا و نجومی با توجه به بضاعت سینمای ایران چیست؟
من هم مثل شما درباره رقمهای نجومی دستمزد بازیگران، خبرهایی شنیدهام اما به چشم خودم ندیدهام و تا به چشم خودم نبینم باور نمیکنم. همیشه درباره بازیگران شایعه وجود دارد. دلم میخواهد اینجا به یک نکته اشاره کنم که یادمان نرود، کار بازیگر خیلی سخت است- سختتر از بقیه - اما چون اسمش بازی است کار آسانی به نظر میرسد و چون از بقیه عوامل دستمزد بیشتری میگیرد، با او زاویه بیشتری پیدا میکنند. بله من موافقم که در پرداخت دستمزدها یک حدود و استانداردی باید رعایت شود. بعضی تهیهکنندهها در فیلم از چهرهای استفاده میکنند که طرفدار بیشتری دارد و احتمالاً پول بیشتری به او میدهند. اما اگر تهیهکنندهها بازیگر را برای «بازی» و نه صرفاً چهره او انتخاب کنند و برای هنرش به او دستمزد بدهند، ماجرا فرق میکند. بعضی اوقات هم ما میشنویم که بازیگران درجه یک ما در یک فیلم بازی کردهاند که آن فیلم راه بیفتد و حاضر نشدند برای آن دستمزد بگیرند. چرا کسی درباره این رفتارهای ارزشمند صحبت نمیکند؟ فقط میگویند فلان بازیگر دستمزد بالا گرفته است. شاید این رقمهای نجومی در سینما پرداخت شود اما من فکر میکنم تهیهکنندهها خودشان میخواهند که این دستمزدها را بدهند. خب میتوانند ندهند. باید ببینیم این دستمزدها از چه زمانی و با چه هدفی باب شد.
اگر تهیهکننده و کارگردانی فکر میکند به دلیل ضعف فیلم و قصهاش میتواند از یک بازیگر چهره استفاده کند که فیلمش بفروشد، بنابراین مجبور است این دستمزد را پرداخت کند که آن بازیگر راضی شود در فیلم او بازی کند. اما من فکر میکنم شرایط تغییر کرده، الان مخاطب سینما فقط به دنبال چهره و جذابیت یک بازیگر در فیلم نیست، این فیلمها مدتهاست که فروش نمیکند. الان مردم دوست دارند قصه، بازی و حتی تکنولوژی جدید در سینما ببینند.
برخی منتقدان میگویند تلهفیلمها و برخی سریالهای صدا و سیما هم در بالا رفتن دستمزد و بیضابطه شدن آن نقش داشته است. مثلاً برای بازی در سریال موفق «پردهنشین» که نقش اول هم بودید، دستمزد بالایی به شما پیشنهاد شد تا این همکاری را بپذیرید؟
البته که اینطور نیست. دستمزدها در صدا و سیما سقف مشخصی دارد. شاید نرخ دستمزد یک بازیگر از بقیه بازیگران بالاتر باشد اما آن رقم هم در چارچوب و سقفی است که صدا و سیما تعریف کرده و این نرخ هم هیچ نسبتی با سینما ندارد.
پس چه عاملی باعث شده همچنان به کار در این سریال علاقهمند باشید؟
سریال خیلی خوبی بود و این همکاری را خیلی دوست داشتم. همه عناصر در این سریال، حرفهای بودند، از کارگردان و تهیهکننده گرفته تا سایر عوامل. من فکر میکنم اینکه همه گروه در ساخت یک اثر، حرفهای باشند خیلی مهم است. با وجود فشار کاری که در آن شش ماه از صبح تا شب روی ما بود اما من با جان و دل سر کار میرفتم، چون احساس میکردم با گروهی توانا کار میکنم که صرفاً برای اینکه سریال برای تلویزیون است نمیخواهند آن را ساده بگیرند و زود تمامش کنند. اتفاقاً برعکس، بهروز شعیبی سریال پردهنشین را به شکل سینمایی کارگردانی کرد و در هر پلان تکرار داشتیم. این باعث شد همه پلانها با حساسیت گرفته شود و تا کارگردان از کار راضی نمیشد، «کات» نمیداد.
کاری که قرار بود دوماهه تمام شود شش ماه طول کشید، دستمزدها را هم خیلی دیر دادند، من دستمزد ماه آخر کارم را تازه امسال گرفتم. اما من هیچ مشکلی با این موضوع نداشتم. چون وقتی کاری خوب باشد بازیگر هم نسبت به مسائل مالی، با حساسیت کمتری برخورد میکند.
دیدگاه تان را بنویسید