شناسه خبر : 14168 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پویا جبل‌عاملی پیامدهای نامطلوب تاخیر در یکسان‌سازی ارزی را تشریح می‌کند

فاجعه در کمین نرخ ارز

در مقایسه با نرخ‌های فعلی، باید گفت در این ۱۳ سال، ما با تزریق تورم قدرت رقابتی تولیدکنندگان خود را به شدت کاهش داده‌ایم. آیا این فاجعه نیست؟ طنز تلخ ماجرا هم آن است که برخی می‌خواهند نرخ دلار پایین بیاید

با روشن شدن نسبی معضل مذاکرات هسته‌ای و کمرنگ شدن نااطمینانی‌های اقتصاد با منشاء خارجی، نقش سیاستگذاری‌های داخلی در تعیین چشم‌انداز شاخص‌های اقتصادی بیش از پیش پررنگ و برجسته شده است. به طور ویژه در زمینه نرخ ارز، به نظر می‌رسد تصمیم دولت در خصوص شیوه مواجهه با درآمدهای ارزی حاصل از افزایش صادرات نفت و گاز در آینده، نقشی کلیدی در آینده قیمت‌گذاری ارزی در کشور خواهد داشت. پویا جبل‌عاملی، دانش‌آموخته دکترای اقتصاد و مشاور علمی نشریه «تجارت فردا» در پاسخ به پرسش‌های مطرح شده، با اشاره به نقش «قیمت واقعی ارز» در «انگیزه‌های تولید در کشور»، روند کنونی را که با ثبات قیمت اسمی ارز و کاهش قیمت واقعی ارز به دلیل تورم همراه بوده، یک روند «فاجعه»‌آمیز می‌داند و معتقد است سیاستگذار نیز با تاخیر در تک‌نرخی شدن ارز در تشدید پیامدهای نامطلوب وضعیت کنونی، سهیم خواهد بود.



برخی انتظار داشتند در دولت یازدهم و به ویژه پس از توافق شاهد ارزان شدن نرخ دلار باشیم و حال بعضاً به صورت بدبینانه می‌گویند دست‌هایی باعث جلوگیری از کاهش قیمت دلار (و مثلاً رسیدن آن به زیر سه هزار تومان) شدند. با توجه به اینکه قیمت‌های داخلی با تورم در حال افزایش است و نرخ دلار با تورم رشد نکرده، آیا می‌توان گفت دلار به صورت واقعی در حال کاهش بوده است؟
بله، این امر خیلی عجیب است که برخی انتظار کاهش بیشتر در نرخ دلار را داشته باشند. از مهرماه 1391 که نرخ دلار تا سطح 3900 تومان هم پیش رفت تا به امروز ما تورم‌های افسارگسیخته داشتیم در حالی که نرخ دلار کاهش یافته است. شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در مهرماه سال 91 معادل 8 /130 واحد بود در حالی که در خرداد امسال به 5 /225 واحد رسیده است. یعنی در حالی که قیمت‌ها به طور متوسط در این دوره حدود 72 درصد افزایش داشته است، بهای ارز حدود 18 درصد افت قیمت داشته است. به عبارت دیگر ارزش واقعی ریال در برابر دلار آمریکا در این دوره نزدیک 90 درصد رشد داشته است. از نظر من این برای اقتصاد ما یک فاجعه است و سیاستگذار ارزی با دست‌دست کردن در تک‌نرخی شدن ارز در این فاجعه سهیم است. اگر بخواهیم عمق فاجعه را بیشتر دریابیم کافی است در نظر بگیریم اگر نرخ واقعی ارز می‌خواست در همان سطح سالی که یکسان‌سازی شد، یعنی سال 1381 باقی بماند نرخ ارز اکنون چقدر باید می‌شد. اگر تورم ایالات متحده را که دلار بدان تعلق دارد معیار قرار دهیم، نرخ ارز اکنون می‌بایست بیش از شش هزار تومان باشد، تا ارزش ریال به میزان سال 1381 باشد. به عبارت دیگر در مقایسه با نرخ‌های فعلی، باید گفت در این 13 سال، ما با تزریق تورم قدرت رقابتی تولیدکنندگان خود را به شدت کاهش داده‌ایم. آیا این فاجعه نیست؟ طنز تلخ ماجرا هم آن است که برخی می‌خواهند نرخ دلار پایین بیاید! شما این‌گونه با دست خود انگیزه تولید را می‌کشید بعد می‌گویید چرا به تولید کمک نمی‌شود! تولید کمک نمی‌خواهد، فقط نیاز است تا قدرت رقابتی آن را حفظ کنید.

آیا از نظر اقتصادی ممکن بود که طی دولت یازدهم قیمت دلار از مقدار فعلی خود پایین‌تر بیاید؟ یعنی نشانه‌ای از سیاستگذاری‌های اقتصادی خاصی وجود دارد که نتیجه آنها جلوگیری از کاهش بیشتر قیمت دلار بوده باشد؟
کاهش بیشتر دلار همان‌طور که گفتم عقلایی نبود. اما به نظرم دولت می‌توانست و قادر بود که بدون دامن ‌زدن به شوک، نرخ ارز بازار را حداقل نسبت به تورم تعدیل کند. مساله بیش از همه ترس و بیم سیاستگذار است که مبادا با تعدیل من، بازار دچار شوک شود. در حالی که در طول زمان همین ترس باعث شوک می‌شود. البته الان همه دلخوش هستند که با آغاز دوره پساتحریم دلار بیشتری وارد اقتصاد می‌شود و می‌توان از سطوح قیمتی فعلی دفاع کرد اما حرف من این است که اولاً با این سیاست ما تیشه به ریشه تولید و رشد اقتصادی می‌زنیم و ثانیاً نه پیش از این توانسته‌ایم تا ابد نرخ ارز را بدون تعدیل کنترل کنیم و نه بعد از این می‌توانیم. این ثابت نگه ‌داشتن نرخ اسمی، دیر یا زود باعث شوک در بازار می‌شود. یعنی دغدغه اصلی در احیای نظام تک‌نرخی آن است که با افزایش بهای نرخ ارز دولتی، بازار دچار شوک شده و نرخ ارز آزاد بار دیگر جهش داشته باشد. از این رو قید بزرگ مقامات ارزی آن است که چه زمانی باید این کار صورت پذیرد؟ البته مساله دیگر نیز آن است که آیا باید به‌طور یکباره این کار صورت گیرد یا تدریجی؟ پاسخ بدون شک آن است که بستگی به شرایط دارد، اما به هر روی اگر افزایش یکباره ایجاد شوک در بازار نکند، بسی بهتر از فرآیند تدریجی است که در آن نمی‌توان مطمئن بود که در طول تعدیل ارزی چه رویدادهای دیگری رخ خواهد داد و معلوم نیست این فرآیند به سرانجام رسد.
در همین‌جا بگویم افزایش نرخ ارز رسمی که از سوی بانک مرکزی دنبال می‌شود، سیاستی است که بهتر از عدم رشد آن بود، اما به نظر می‌رسد سرعت این رشد مناسب نبوده است و در عین حال که من معتقدم شکاف کنونی را می‌توان در یک روز جبران کرد بدون آنکه بازار دچار شوک شود و سپس با همین سرعت نرخ بازار را افزایش داد تا قدرت رقابتی به ریال بازگردد و خسران انباشت‌شده اندکی تقلیل یابد.

با توجه به چشم‌انداز رخدادها و سیاست‌های پس از توافق مثل دسترسی به منابع بلوکه‌شده و افزایش صادرات نفت، آیا می‌توان انتظار داشت قیمت دلار در آینده از مقدار فعلی خود پایین‌تر بیاید؟
خیر، من فکر نمی‌کنم بانک مرکزی خواهان کاهش بیشتر از این قیمت دلار باشد. همین حالا نیز همان‌طور که اشاره کردم، ارزش واقعی ریال به میزان خطرناکی افزایش یافته و می‌توان نشانه‌های اوج گرفتن بیماری هلندی را در اقتصاد ایران دید. درمان این بیماری و کاهش تبعات آن تنها با افزایش نرخ ارز شدنی است.
از سوی دیگر فکر می‌کنم دولت برای خرج کردن دلارهای نفتی نباید عجله از خود نشان دهد، زیرا می‌تواند تبعات تورمی به همراه داشته باشد. به نظر می‌رسد در دوره پساتحریم بهترین استراتژی برای توسعه تاکید بیش از پیش بر روی سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی باشد. بیش از آنکه بخواهیم دلارهای بلوکه را مصرف کنیم باید موانع ورود سرمایه‌گذاران خارجی را از بین ببریم.

یکی از انتقادات مسوولان و سیاستگذاران فعلی به تیم سیاسی و اقتصادی دولت قبل، سرریز درآمدهای نفتی به اقتصاد بود که نتایجی مثل پایین آمدن قیمت واقعی دلار و وابستگی اقتصاد به واردات را به دنبال داشت. آیا در دولت یازدهم تغییر خاصی در این پارادایم سیاستگذاری صورت گرفته است؟ شواهد این تغییرات چیست یا چه می‌توانست باشد؟
ببینید من ابداً دوست ندارم دولت فعلی را با قبلی مقایسه کنم چون از نظر رویکرد، بینش و توانایی قابل مقایسه نیستند. در مورد نرخ ارز هم من مطمئن هستم که دولت ابداً تمایل نداشته این‌گونه ارزش واقعی ریال تقویت شود، در حالی که دولت پیشین به استقبال آن می‌رفت و همه دیدیم که در نهایت چه بر سر بازار و اقتصاد آورد. مشکل دولت فعلی در مورد ارز آن است که یک معضل بزرگ برای این دولت به ارث رسید به نام نظام دونرخی ارز و سیاستگذاران دولت به درستی بر آن شدند که ابتدا نظام تک‌نرخی را احیا کنند، اما تعلل بیش از حد آنان در احیای نظام تک‌نرخی موجب شد تا ریال تقویت شود. من از همان ابتدای اتخاذ این استراتژی هشدار داده بودم که فرآیند تک‌نرخی شدن ارز می‌بایست سریع اتفاق افتد وگرنه با تورمی که وجود دارد، اقتصاد دچار خسران می‌شود. الان هم می‌گویم با وجودی که شاید ذخایر بانک مرکزی به میزان مطلوبی نباشد، اما به قدری هست که شکاف 10‌درصدی فعلی را بپوشاند و نیاز به 10 ماه صبر و تحمل نیست. در واقع همین‌طور که پیش از این گفته شده بود، بهترین زمان برای احیای نظام تک‌نرخی همان روزی است که توافق بین قدرت‌های جهانی و ایران صورت می‌گیرد. چرا که در این مقطع، بازار برداشتی مثبت از آینده درآمدهای ارزی دارد و زمانی است که معامله‌گران با اطمینانی بالاتر به این اعتقاد رسیده‌اند که روند قیمتی ارز در روزها و ماه‌های آتی با ثبات خواهد بود. احتمال بسیار ناچیزی وجود دارد که با این اقدام، بازار دچار شوک شود. حتی زمانی که نرخ مبادله‌ای به میزان نرخ بازار تعریف شد یا زمانی که نرخ ارز مرجع به‌ طور کلی ملغی شد، با وجود نامساعدتر بودن فضا، باز شوکی به‌واسطه این سیاست‌ها در بازار ایجاد نشد. به همین دلیل نگرانی از ایجاد شوک در بازار به‌واسطه احیای نظام تک‌نرخی در فضای پس از توافق بی‌مورد است.

با توجه به دو انتخابات پیش رو و حساسیت جامعه به قیمت دلار، چقدر می‌توان به دولت حق داد که نسبت به عدم افزایش قیمت دلار محذوریت داشته باشد؟ خطر پایین بودن قیمت واقعی دلار بیشتر است یا روی کار آمدن یک گروه جدید که با اقداماتی مشابه سال‌های گذشته، اقتصاد را دچار مشکل کند؟
ببینید مشخص است که دولت محذوریت دارد، اما من فکر نمی‌کنم این امر مشروع باشد که شما می‌دانید یک سیاست به زیان اقتصاد و مردم است اما چون جا انداختن آن برای عموم سخت است برای رای بیشتر این سیاست غلط را انجام دهی. این امر واقعاً توجیه ندارد. البته اگر در کشور ما احزابی بر سرکار بودند که نگاه بلندمدت داشتند این تفاوت بین منافع مقطعی و منافع بلندمدت از بین می‌رفت. اما مساله‌ای که وجود دارد این است که به نظرم نرخ فعلی آنچنان است که بدون تعدیل آن شوک در چند سال آتی حتمی است و آقای روحانی و مردم از سیاست فعلی ارزی زیان خواهد کرد.
اما به نظر من دولت باید روی شاخص‌های دیگری برای جلب نظر رای‌دهندگان حساب کند. همان‌گونه که تا به حال با تورم چنین کرده است، این شاخص هنوز هم می‌تواند نشانه‌ای بر درستی سیاست‌های آقای روحانی باشد. اگر واقعاً شعار تک‌رقمی شدن تورم که سال پیش بیشتر از سوی سیاستگذاران مطرح می‌شد، عملی شود، پتانسیل بسیاری وجود دارد که رای‌دهندگان حاضر نباشند دست از سیاستمداران و تکنوکرات‌های فعلی بشویند. تنها مساله آن است که رسیدن به تورم تک‌رقمی سخت‌تر از راهی است که دولت تاکنون سپری کرده است. اما این امر دست‌یافتنی است و به نظر من تاثیر مستقیمی بر رای‌دهندگان خواهد داشت.

در صورتی که دولت در سیاست یک‌رقمی کردن تورم (که اعلام شده تا سال 1395 محقق می‌شود) جدی باشد، آیا می‌توان تصور کرد که سیاستگذار قصد دارد رقابتی کردن نرخ ارز را پس از کاهش تورم صورت دهد؟ این دو سیاست چقدر به هم وابسته هستند؟
اگر دولت این قصد را داشته باشد، در اشتباه است. البته که با کاهش تورم این مشکل می‌تواند تقلیل یابد که بسیاری دیگر از مشکلات مانند یارانه انرژی می‌تواند کاهش یابد، اما حفظ قدرت رقابتی ریال می‌بایست فارغ از این مساله پیگیری شود. لازم است نرخ اسمی دلار حداقل به میزان تورم تعدیل شود، حال این تورم می‌خواهد 15 درصد باشد یا 9 درصد. بنابراین، تعدیل نرخ ارز فارغ از اینکه تورم چقدر است همواره باید دنبال شود و به نظرم نباید در آن تاخیر انداخت که همین می‌شود که امروز شاهدش هستیم. از نظر من، دولت باید از طریق لنگر هدف‌گذاری تورم به جای نرخ ارز، انتظارات تورمی را کنترل کند و دست به اصلاحات لازم برای رسیدن به تورم تک‌رقمی بزند. 10 درصد شکاف نرخ رسمی و آزاد را به یکباره بردارد و با اجازه دادن به نرخ بهره بالاتر، اختلاف مناسبی را بین تورم و نرخ بهره ایجاد کند و آن گاه مابین این دو نرخ اجازه دهد نرخ ارز تعدیل شود. بدین شکل تورم کنترل شده، قدرت رقابتی ریال باز می‌گردد و از آنجا که نرخ بهره بالاتر از تعدیل نرخ ارز است، تقاضای شوک‌آوری در بازار ارز شکل نمی‌گیرد. در صورتی که سیاستگذار واقعاً قصد دارد یک راهکار اساسی برای جلوگیری از بروز شوک‌های ارزی در آینده در پیش بگیرد، چاره‌ای ندارد جز اینکه اجازه دهد تغییرات نرخ ارز در کوتاه‌مدت و میان‌مدت، متناسب با فاصله تورم داخلی و خارجی تنظیم شود و این موضوع تا تداوم سطوح فعلی تورم، محور سیاست ارزی کشور باشد.

بانک مرکزی اعلام کرده تا 10 ماه آینده اقدام به تک‌نرخی کردن ارز می‌کند که نشان می‌دهد احتمالاً ابتدای سال 1395 برای یکسان‌سازی ارزی تعیین شده است. با توجه به سطوح فعلی قیمت‌های رسمی و بازار و سرعت تغییرات نرخ‌ها، می‌توان انتظار داشت که تا بهار سال آینده قیمت‌هایی متفاوت از مقادیر فعلی را شاهد باشیم؟
من احتمال می‌دهم که بانک مرکزی زودتر از پایان موعد 10 ماه موفق به این کار شود. اما با توجه به سابقه این دو سال، فکر نمی‌کنم سریع بخواهد نرخ ارز را بالا ببرد. بنابراین اگر شوکی که منتظرش هستیم در این یک سال رخ ندهد، فکر می‌کنم نرخ ارز اگر هم افزایش یافته باشد در حد 10 درصد فعلی افزایش یافته باشد. اما اگر شوک اتفاق افتد، نه‌تنها تک‌نرخی شدن انجام نخواهد شد بلکه نرخ ارز بالاتر از پنج هزار تومان خواهد رفت. البته خود من هنوز این سناریو را با احتمال کمی تخمین می‌زنم.

حساب ذخیره ارزی و صندوق توسعه ملی به عنوان مدل‌های ایرانی از یک مفهوم جهانی یعنی «صندوق‌های ثروت ملی»، قرار بود هم جلوی بیماری هلندی و اثرات شومی منابع را بگیرند و هم از هدر‌رفت ثروت ملی جلوگیری کنند. آیا این مکانیسم‌ها توانستند مشابه مدل‌های سرمشق خود، از تبعات وابستگی اقتصاد به منابع طبیعی جلوگیری کنند؟
این ابزار اگر در صحنه عمل مانند آنچه برایش طراحی شده، به کار روند بی‌تردید نقش بسزایی در این زمینه خواهند داشت. اما مشکل این است که در زمانی که درآمدهای ارزی به شدت کاهش می‌یابد، عملاً این ابزار تنها برای برطرف کردن کسری بودجه جاری مورد استفاده قرار می‌گیرد و سهم توسعه‌ای را نیز می‌خورد. تلاش بسیاری شده است تا جای ممکن این ابزار کارایی خود را حفظ کنند، اما ما هنوز هم در مورد این صندوق‌ها تورش بسیاری بین نظریه و عمل داریم که باید به نحوی برطرف شود. علاوه بر اینها، طراحی حساب ذخیره ارزی در ایران برای جلوگیری از یک عامل منفی مهم دیگر یعنی اثرگذاری نوسان‌های درآمدی نفت بر ادوار تجاری پیش‌بینی شده بود. چرا که به دلیل تعدد کمتر علت‌های دخیل در ادوار تجاری ایران، این ظرفیت وجود دارد که بتوان برنامه مشخصی را به منظور کنترل تکانه‌های نفتی برای تثبیت اقتصاد پیاده کرد. دولت باید اتکای مخارج خود را بر درآمدهای نفتی از بین ببرد تا درآمدهای دولتی به واسطه مالیات بخش خصوصی تامین شود. در این صورت می‌توان امید داشت که ادوار تجاری ارتباط خود را با نفت قطع کند.

از نظر نهادی و با توجه به تجربه بازارهای ارز در کشورهای توسعه‌یافته، جای خالی چه نهادها یا ابزارهایی برای کارا کردن بازار ارز در ایران بیشتر احساس می‌شود؟
بازار آتی ارز یکی از مهم‌ترین این ابزار است که متاسفانه ما از آن بی‌بهره‌ایم. از طرف دیگر به نظر من دلار دولتی باید به شکل حراج به متقاضیان داده شود تا بازار شفاف باشد نه اینکه معلوم نباشد چه مقدار ارز از سوی دولت در بازار ریخته می‌شود. آگاهی از این موضوع برای شکل دادن به انتظاراتی منطبق بر واقعیت به نظر من الزامی است و می‌تواند برای بازار بسیار سودمند باشد.

بانک مرکزی ایران اعلام کرده که قصد دارد برای خروج اقتصاد از رکود، اقدام به انتشار بسته‌های تسهیل مقداری (QE) کند، سیاستی که اجرای موفق آن را توسط فدرال‌رزرو آمریکا شاهد بودیم. با توجه به اینکه یکی از مهم‌ترین تبعات QE‌ها در بازار ارز آمریکا «تضعیف ارزش دلار» بود، آیا می‌توان انتظار داشت QE به سبک ایرانی هم به تضعیف ارزش ریال و افزایش قیمت ارز منجر شود؟
به نظر نمی‌رسد که ما با رویکردهای تسهیل مقداری بتوانیم روند بهبود مناسبی داشته باشیم. علت هم کاملاً شفاف است. مشکلات ما بیش از آنکه از جنس تقاضای کل باشد، مشکل تنگناهای عرضه است و از همین رو بسته‌های محرک نمی‌تواند این مشکلات را برطرف کند و در نهایت مطمئن باشید آنچه اتفاق می‌افتد نه بهبود شرایط اقتصادی که تورم خواهد بود. بنابراین من نمی‌دانم منطق این سخنان چیست؟ دلیل نمی‌شود که سیاستی که مد شده همه جا جواب دهد. اما به هر حال انجام این سیاست به تورم بیشتر دامن می‌زند و البته این‌گونه نیست که مانند کشورهای دیگر باعث تضعیف پول ملی آن هم به آرامی شود، زیرا دولت هنوز بزرگ‌ترین دارنده ارز در بازار است و قدرت قیمت‌گذاری دارد. بنابراین در کوتاه‌مدت احتمالاً نرخ ارز را کنترل می‌کند. اما بی‌تردید نمی‌تواند از شوک ارزی به‌واسطه عدم تعدیل رهایی یابد. این همان مساله‌ای است که قبلاً هم اشاره کردم. پس تورم افزایش می‌یابد، اما شاید همزمان تضعیف پول ملی رخ ندهد اما در نهایت تضعیف به صورت شوکی غیرمنتظره بر سر بازار آوار می‌شود.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها