امروزه رفاه و تامین اجتماعی از دغدغههای دولتها و حقوق اولیه شهروندی به شمار میروند.
پدرام سهرابلو
امروزه رفاه و تامین اجتماعی از دغدغههای دولتها و حقوق اولیه شهروندی به شمار میروند. اهتمام به مسائل رفاهی و اجتماعی و تضمین حداقلهای زیست انسانی از طریق حمایت از افراد گوناگون در جوامع مختلف از پدیدههایی است که در اوایل قرن هفدهم به شکلی ابتدایی در بریتانیا رواج یافت. این ابتکار در طول سدههای بعد به تدریج راه تکمیل و توسعه پیمود ولی تا پیش از جنگ جهانی دوم خدمات رفاهی دولتها به اتباع خود در حد نازلی قرار داشت تا آنکه در دهه40 میلادی و در پی بحران جهانی اقتصاد از یکسو و جنگ بینالملل دوم از سوی دیگر نظریه دولت رفاه تئوریزه و مطرح شد و رفتهرفته مورد استقبال و عمل کشورهای مختلف قرار گرفت. بند یک ماده 25 اعلامیه جهانی حقوق بشر که میگوید: «هر کس حق دارد که سطح زندگانی، سلامتی و رفاه خود و خانوادهاش را از حیث خوراک و مسکن و مراقبتهای پزشکی و خدمات لازم اجتماعی تامین کند و همچنین
حق دارد که در مواقع بیکاری، بیماری، نقص اعضا، بیوگی، پیری یا در تمام موارد دیگری که به علل خارج از اراده انسان، وسایل امرار معاش از بین رفته باشد، از شرایط آبرومندانه زندگی برخوردار شود» یکی از جلوههای بارز اندیشه دولت رفاهی به حساب میآید که به عنوان حقوق طبیعی و اولیه انسانی مورد تاکید قرار گرفته است. با وجودی که در پی بحران اقتصادی دهه 70 و 80 میلادی تردیدها و تجدیدنظرهایی در سطح و میزان دخالت دولت در اقتصاد برای تامین اهداف رفاهی اعمال شد اما تحولات چند سال اخیر نشان داد شانه خالی کردن از ارائه خدمات اجتماعی میتواند آثار و تبعات غیرمترقبهای بر سیاست و امنیت در همه کشورها (اعم از جوامع توسعهیافته و در حال توسعه) به جا بگذارد. نظام خدمات رفاهی در ایران حدود 90 سال پیش و در قالب تصویب قانون «بازنشستگی» متولد شد. متعاقب آن و به فراخور اوضاع و احوال سیاسی و اقتصادی این خدمات با قبض و بسطهایی همراه بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی سازمانهای مختلفی برای ارائه خدمات اجتماعی و حمایتی تاسیس شدند
که نقطه عطف آن به تشکیل وزارت «رفاه و تامین اجتماعی» در آذرماه سال 1382 بازمیگردد. این وزارتخانه که با هدف تجمیع نهادهای بیمهگر و حمایتی و توسعه خدمات رفاهی به عموم شهروندان ایجاد شده بود در سال 1390 و در راستای سیاست کوچکسازی دولت، در دو وزارتخانه تعاون و کار ادغام و هماکنون در قالب معاونت رفاه اجتماعی وزارت «تعاون، کار و رفاه اجتماعی» به فعالیت خود ادامه میدهد. در واقع این معاونت که هفته گذشته احمد میدری اقتصاددان و استاد دانشگاه متولی آن شد، از بازوهای اجرایی مهم دولت در رفع تبعیض و گسترش عدالت محسوب میشود که بر اساس اولویتهای ترسیمشده توسط وزیر میبایست از جمله در جهت «حمایت از همه افراد کشور در برابر رویدادهای اجتماعی، اقتصادی، طبیعی و پیامدهای آن، ایجاد انسجام کلان در سیاستهای رفاهی به منظور توسعه عدالت اجتماعی و گسترش نظام بیمهای و تامین بیمه همگانی برای آحاد جامعه» گام بردارد. «احمد میدری» 50ساله و متولد آبادان است. او لیسانس اقتصاد نظری را در سال 1368 از دانشگاه شیراز گرفته و دوره
کارشناسی ارشد رشته توسعه و برنامهریزی اقتصادی را در سال 1372 در دانشگاه تهران به پایان رسانده است. آقای میدری مدرک دکترای اقتصاد در زمینه اقتصاد پولی را در سال 1381 از دانشگاه تهران دریافت و در سال 1382 دوره کوتاهمدت آموزشی و پژوهشی دانشگاه سازمان ملل را نیز طی کرده است. او به موازات عضویت در هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز سابقه تدریس در دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه آزاد اسلامی شیراز را در کارنامه خود دارد. همچنین عضویت در هیاتمدیره بیمه دانا، نمایندگی مردم آبادان در دوره ششم مجلس شورای اسلامی، مشاور قائممقام وزیر اقتصاد در سال پایانی دولت اصلاحات، پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری در دوره سازندگی و مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در پیشینه اجرایی آقای میدری به چشم میخورد. او از جمله اقتصاددانانی است که «نهادگرا» خوانده میشوند. نهادگرایی یکی از گرایشهای مطالعات اقتصادی است که از چشماندازی بینرشتهای به موضوعات اقتصادی مینگرد. به تعبیر دیگر
اقتصاددانان نهادگرا برخلاف اقتصاددانان لیبرال که مبنای تحلیلی خود را بر سازوکارهای اقتصادی و مکانیسم بازار استوار میگردانند از دریچه علوم سیاسی، جامعهشناسی، حقوق و حتی روانشناسی اجتماعی نیز به تحلیل و تبیین مسائل و موضوعات اقتصادی میپردازند. سمت و سوی مطالعاتی و جهتگیری پژوهشی و تحقیقاتی احمد میدری حاکی از گرایش او به اقتصاد نهادگراست و به این دلیل برخی از تجویزهای اقتصاددانان آزاد را رد میکند. یکی از این موارد، بحث هدفمندی یارانهها بود که از آخرین روزهای پاییز سال 1389 به اجرا گذاشته شد. چند ماه قبل از آن احمد میدری به عنوان مخالف اجرای این قانون در مناظرهای برابر جمشید پژویان که از حامیان پر و پا قرص اجرای هدفمندی و اصلاح ساختار اقتصادی کشور محسوب میشود، قرار گرفته و به تشریح ملاحظات خود در این رابطه پرداخته بود. به عقیده آقای میدری قانون هدفمند کردن یارانهها به سه دلیل کلیدی قادر به حل مشکلات ساختاری اقتصاد ایران نیست که این سه شامل رقابت، مالکیت خصوصی و بازار است. او همچنین هشدار میداد
هدفمند کردن یارانهها بدون آزادسازی نرخ برابری ارزهای خارجی در برابر پول ملی به مشکلاتی نظیر «پدیده صنعتیزدایی، کاهش تولید و صادرات و خروج منابع از نظام بانکی و ورشکستگی سیستم بانکی منجر میشود» در عین آنکه آزادسازی نرخ ارز نیز به تورم لجامگسیخته و تضعیف قدرت خرید لایههای محروم دامن میزند. از این رو او را باید در جرگه منتقدان دولت حداقلی نشاند. دولت حداقلی یا دولت کوچک الگوی دولت مورد نظر اقتصاددانان آزاد است که کاهش تصدیگری و مداخله دولت در حوزه اقتصاد را برای تسهیل روند رشد و رونق اقتصادی توصیه میکند. احمد میدری در یکی از پژوهشهای خود که پیرامون «حکمرانی خوب» منتشر شده، مینویسد: «الگوی دولت حداقل با افزایش شدید بحرانهای مالی همراه بوده است که هزینههای سنگینی بر اقتصاد کشورهای در حال توسعه و اقتصاد جهانی تحمیل کرده است. طی دو دهه 1980 و 1990 نابرابری میان کشورها افزایش یافته و در اکثر کشورهای اروپای شرقی و شوروی سابق اجرای این الگوی سیاستگذاری به افزایش شدید فقر و نابرابری و
تورم منجر شده است. این پیامدها موجب رویگردانی از الگوی دولت حداقل و استقبال از الگوی حکمرانی خوب شده است.» او گرچه اعمال حکمرانی مطلوب را مستلزم اتخاذ مجموعهای از سیاستهای به هم پیوسته میداند که با توجه به مختصات جوامع مختلف تعیین میشوند ولی تاکید میکند «افزایش رقابت در حوزه سیاسی و اقتصادی و همچنین پاسخگویی بیشتر دولت، دو راهبرد اصلی حکمرانی خوب» محسوب میشوند. حال باید دید آقای میدری در معاونت رفاه اجتماعی وزارت تعاون چه موانع و امکاناتی برای حرکت به سمت عملیاتی کردن ایده حکمرانی مطلوب و رفع اثرات مخرب عملکرد دولت سابق دارد. بدون شک هر قدمی که در مسیر حکمرانی خوب برداشته شود، افزایش استاندارد زندگی شهروندان و دسترسی بیشتر به خدمات اجتماعی و رفاهی را به همراه خواهد آورد..
دیدگاه تان را بنویسید