شناسه خبر : 1216 لینک کوتاه

الگوی شغلی دختران در کتاب‌های درسی اصلاح شود

بررسی ساختارهای موثر بر کارآفرینی زنان در گفت‌و‌گو با زهرا آراستی

دیوید مک‌کلند، استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد که برای نخستین بار نظریه روانشناسی توسعه اقتصادی را مطرح کرده است، می‌گوید عامل عقب‌ماندگی اقتصادی کشورهای در حال توسعه مربوط به غفلت از درک خلاقیت‌های فردی است و این غفلت را می‌توان با برقراری نظام صحیح تعلیم و تربیت خلاقیت در افراد تقویت کرد.

«زهرا آراستی»
برای ارزیابی وضعیت کارآفرینی زنان در ایران، نگاهی به تحولات 10 سال گذشته می‌اندازد؛ به سال‌هایی که «کارآفرینی» واژه‌ای ناشناخته بود. آراستی در گفت‌و‌گو با تجارت فردا تنها به این ارزیابی بسنده می‌کند که «‌وضعیت بهتر شده است.» او مقطع دکترای خود را در رشته علوم مدیریت در دانشگاه تولون فرانسه گذرانده و اکنون استادیار دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران است.

 دیوید مک‌کلند، استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد که برای نخستین بار نظریه روانشناسی توسعه اقتصادی را مطرح کرده است، می‌گوید عامل عقب‌ماندگی اقتصادی کشورهای در حال توسعه مربوط به غفلت از درک خلاقیت‌های فردی است و این غفلت را می‌توان با برقراری نظام صحیح تعلیم و تربیت خلاقیت در افراد تقویت کرد. آیا کارآفرینی با آموزش قابل شکل‌گیری است؟
البته پیش از مک‌کلند روانشناسانی بودند که ویژگی‌های شخصیتی را مورد مطالعه قرار می‌دادند. آنها معتقد بودند کارآفرینی ذاتی است؛ یعنی افراد به صورت فردی کارآفرین متولد می‌شوند. اما با توجه به ویژگی « میان‌رشته‌ای» بودن کارآفرینی، دانشمندان علوم مختلف نظیر جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی و سپس مدیریت وارد حوزه کارآفرینی شدند و نتایج تحقیقات نشان داد کارآفرینی قابل آموختن است و این‌گونه نیست که افراد با ویژگی‌»کار‌آفرین» متولد شوند و از آن پس، آموزش کار‌آفرینی در دانشگاه‌ها شروع شد. حتی در گذشته این دیدگاه در میان روانشناسان وجود داشت که خلاقیت یکی از ویژگی‌های ذاتی است. در حالی که تحقیقات نشان می‌دهد در سنین کمتر از شش سال به راحتی می‌توان، خلاقیت را تا میزان قابل توجهی افزایش داد. بنابراین، روش‌های آموزش و مقطعی که این آموزش‌ها صورت می‌گیرد بسیار مهم است. با توجه به اینکه خلاقیت یکی از پایه‌های کار‌آفرینی است این بحث مطرح شده است که آموزش کارآفرینی از سنین مهد‌کودک شروع شود. حتی در دانشکده کارآفرینی به دنبال طراحی دوره‌هایی برای سنین چهار تا شش سال‌، دوره دبستان و دوره دبیرستان هستیم تا آموزش کارآفرینی را از این سنین شروع کنیم. شاید بتوان گفت، بهترین راه توسعه کارآفرینی، آموزش است. با توجه به بالا بودن نرخ بیکاری، افزایش نرخ فارغ‌التحصیلان بیکار، جوان بودن کشور و افزایش نرخ تقاضا برای آموزش عالی، گسترش و توسعه‌ آموزش کارآفرینی در کشورما اهمیت ویژه‌ای دارد. بنابراین توجه به ارائه درس کارآفرینی برای کلیه رشته‌ها‌ی دانشگاهی به صورت واحد درسی اجباری پیشنهاد می‌شود.

اما نظام تعلیم و تربیت ایران و به طور مشخص کتاب‌های درسی اکنون دارای چنین رویکردی نیست.
اگر به چند سال گذشته بازگردیم، روش‌های آموزش به نحوی بود که برای دانش‌آموز یا کودک چارچوبی تعیین می‌کرد که او باید در همان چارچوب حرکت می‌کرد. تعیین چارچوب برای یک کودک دبستانی یا حتی پایین‌تر، ضد‌خلاقیت است که نه‌تنها خلاقیت آنان را افزایش نمی‌دهد بلکه خلاقیت را کاهش می‌دهد. در این صورت کودک دیگر نمی‌تواند از خود ایده و نوآوری نشان ‌دهد. اما وضعیت اکنون بهتر شده است. برای مثال ذهن دانش‌آموزان را آزاد می‌گذارند که ذهنیت‌اش را روی کاغذ بیاورد. خب این نشان می‌دهد آن وضعیت تغییر پیدا کرده و رو به بهبود است. در دو سال اخیر مهد‌کودک‌هایی نیز شکل گرفته است که به موضوع خلاقیت می‌پردازند. اما محتوای کتاب‌ها مروج کارآفرینی نیست. برای مثال حدود هفت سال پیش به مسوولان مدرسه‌ای که پسرم در آن درس می‌خواند پیشنهاد کردم که آموزش کارآفرینی را در مقطع دبستان شروع کنند. این پیشنهاد در ابتدا مورد استقبال قرار گرفت، اما این دغدغه وجود داشت که والدین مخالفت ‌کنند. والدین دانش‌آموزان این مقطع به دلیل آنکه فرزندان‌شان با مبحث پول و سود آشنا می‌شدند با این طرح مخالفت کردند. البته هدف ما از آموزش کارآفرینی در مقطع دبستان کارآفرین شدن کودکان نیست، بلکه تقویت تفکر و نگرش کارآفرینانه و حل خلاق مسائل مدنظر ماست. فکر نمی‌کنم والدین با آن مخالفتی داشته باشند بلکه فکر می‌کنم استقبال کنند. چراکه شکل‌گیری این نگرش در زندگی روزمره و در زندگی آتی آنها نیز موثر خواهد بود در این صورت آنان در آینده می‌توانند به کارآفرینی مستقل تبدیل شوند یا تحولی در همان سازمانی که در آن استخدام می‌شوند، ایجاد کنند. اما به طور کلی در حوزه توسعه خلاقیت و آموزش کارآفرینی در مقاطع تحصیلی و حتی دانشگاه در مرحله جنینی و بسیار ابتدایی هستیم.

چگونه می‌توان خلاقیت را آموزش داد؟
متاسفانه تحقیقات زیادی روی اینکه چه محتوایی قابل آموزش است انجام نشده است. اینکه چه محتوایی می‌تواند در این مقطع سنی قابل انتقال باشد هنوز نیازمند مطالعه است. حتی در سطح بین‌المللی‌ هم کار زیادی روی این موضوع انجام نشده است. برای مثال آشنا شدن با مساله پول یا فروش یک مساله پایه‌ای است. یعنی فکر می‌کنم که یک دانش‌آموز دبستانی از مبحث کارآفرینی می‌تواند با مقوله فروش آشنا شود. البته این کافی نیست که معلمان این موضوع را به صورت تئوریک آموزش دهند. کودک باید دست‌ساخته‌اش را در نمایشگاه یا همایشی عرضه کند و برایش مشتری پیدا کند. با این شیوه، فن مشتری‌یابی و بازاریابی را می‌آموزد. در واقع، مرحله نخست آموزش کارآفرینی‌، تقویت نگرش کارآفرینانه است؛ این مرحله برای آنهایی کاربرد دارد که نگرش کارآفرینانه هنوز در آنها شکل نگرفته است. اما پس از این دو مرحله، دو دسته مهارت با عناوین مهارت‌های مدیریتی و مهارت‌های کارآفرینی وجود دارد. برای مثال بحث تفکر خلاق‌، یکی از مهارت‌های کارآفرینی است که مدیر یک کسب و کار باید آن را آموزش ببیند. حال آنکه، بازاریابی نیز یکی از مهارت‌های کسب و کار است که برای تحقق اهدف مورد نظر باید آموزش‌هایی صورت گیرد.

‌ در کنار آموزش که می‌توانند تفکر کارآفرینی را در افراد تقویت کند یا حتی به وجود بیاورد، چه عوامل نهادی دیگری روی پیدایش فعالیت‌های کار ‌آفرینانه اثر‌گذار است؟
یکسری از عوامل مربوط به فرد است و برخی عوامل نیز به محیط مربوط می‌شود. به طور کلی براساس مدل‌ »قصد» عوامل تاثیرگذار به دو دسته یعنی، درک مطلوبیت و درک امکان‌پذیری تقسیم می‌شود. درک مطلوبیت به این معناست که افراد کارآفرین‌ شدن را به عنوان یک گزینه مطلوب بدانند و از توانایی و انگیزه کارآفرینی برخوردار باشند. اما درک امکان‌پذیری به محیط پیرامونی فرد باز‌می‌گردد. امکاناتی که محیط از لحاظ قانونی یا فرهنگی در اختیار او قرار می‌دهد. برای مثال بسیاری از بانوان برای کارآفرینی با موانعی از سوی خانواده خود مواجه می‌شوند. برای مثال تنها عامل تقویت‌کننده، نگرش موافق اطرافیان به زن کارآفرین است و سایر عوامل در این امر بی‌تاثیر هستند.

  در این صورت با توجه به نگرش‌ها و باورهای فرهنگی که نسبت به مشارکت اقتصادی و نیز کارآفرینی زنان وجود دارد، می‌توان چنین نتیجه گرفت که فعالیت‌های کارآفرینانه زنان در وضعیت نامطلوبی قرار دارد.
به نظر من وضعیت خوب است. البته نسبت به 10 یا 15 سال گذشته که من تحقیقاتم را در حوزه کارآفرینی زنان شروع کردم. در سال1380من به همراه یک تیم10نفره برای اجرای پروژه‌ای که مربوط به پایان‌نامه‌هایمان بود‌؛ هنگامی ‌که به سازمان‌‌های مختلف از جمله وزارت کار مراجعه می‌کردیم تا اطلاعات کارآفرینان را جویا شویم، حتی واژه کارآفرینی برایشان ناشناخته بود. مثلاً می‌گفتند منظورتان از کارآفرینان، مسوولان سازمان‌های فنی و حرفه‌ای هستند؟ در زمینه کارآفرینی اطلاعاتی وجود نداشت. اما اکنون شرایط تغییر کرده است و این تحول در حوزه کارآفرینی زنان نیز رخ داده است. البته نمی‌خواهم بگویم کارآفرینی مقوله جدیدی است‌. حتی در سال80 در نمونه‌هایی از زنان کارآفرین که شناسایی کردم زنانی در حرفه‌ای کاملاً مردانه، حمل و نقل بین‌المللی فعالیت داشتند.

اما در شرایطی که براساس تعاریف شومپیتر یکی از اجزای اصلی کارآفرینی، نوآوری است، مدیر یک شرکت حمل و نقل که نمی‌تواند کارآفرین باشد. آیا به صرف اینکه برای چند نفر شغل ایجاد کرده است، شما او را کارآفرین می‌نامید؟
تعریف کارآفرین این نیست که فردی اشتغال ایجاد کرده باشد. شاید واژه کارآفرین به درستی ترجمه نشده است. شاید بهتر باشد بگوییم ارزش‌آفرین. یکی از تبعات کارآفرینی، ایجاد اشتغال است. بحث نوآوری می‌تواند در بخش‌های مختلفی اتفاق بیفتد. شرکت‌های بین‌المللی می‌توانند به دلیل نوآوری در خدماتی که ارائه می‌دهند در چارچوب این تعریف قرار گیرند. تعاریف مختلفی از کارآفرینی وجود دارد. برخی از تعاریف ایجاد کسب و کار را کارآفرینی قلمداد می‌کنند. یعنی ممکن است طبق این تعریف کارآفرینی را فاقد رویکرد نوآورانه نیز دانست. فکر می‌کنم 100 سال است که در مورد تعریف کارآفرینی در دنیا مباحثی وجود دارد و هنوز اجماعی حاصل نشده است. البته این موضوع عادی است. به این دلیل که دانشمندان از حوزه‌های مختلف، نظیر جامعه‌شناسی، روانشناسی و مدیریت و حوزه‌های فنی مانند متالورژی، های‌تک و نانو‌تکنولوژی وارد آن شده‌اند. بنابراین این اختلاف نظرها به رویکرد‌های مختلفی باز‌می‌گردد که با خود وارد حوزه کارآفرینی کرده‌اند و هر کدام از دیدگاه خود کارآفرینی را تعریف می‌کنند. تعریف واحدی وجود ندارد.

از نگاه شما یک کارآفرین دارای چه ویژگی‌هایی است؟
از نظر من نوآوری و تشخیص فرصت و ایجاد ارزش سه عنصری است که باید باشد تا بگوییم کارآفرینی صورت گرفته است. نوآفرینی می‌تواند در مواد اولیه باشد، در فرآیند‌ها تجلی پیدا کند، در بازار باشد و مواردی که من بررسی کرده‌ام، به‌طور حتم یکی از این انواع نوآوری را داشته‌اند. یک کارآفرین در حوزه بازرگانی می‌تواند کارآفرین باشد اگر این سه عنصر را داشته باشد. بسیاری از بازرگانان کسب و کار‌های تولیدی دارند و کالاهای تولیدی خود را صادر می‌کنند. بنابراین به صرف اینکه بازرگان است نمی‌توان گفت کارآفرین نیست.

اگر اجازه دهید بازمی‌گردیم به وضعیت کارآفرینی زنان. شما وضعیت کارآفرینی زنان را مطلوب ارزیابی می‌کنید در حالی که نگرش‌های منفی به اشتغال یا کارآفرینی زنان همچنان به مثابه مانعی بر سر راه آنان وجود دارد.
البته یکی از تحقیقات من در زمان نگارش پایان‌نامه‌ام به همین موضوع اختصاص داشت. این تحقیق کارآفرینی زنان تحصیل‌کرده را مورد بررسی قرار می‌داد. همزمان با من، دو تن از دانشجویان نیز وضعیت زنان کارآفرین بدون محدودیت تحصیلات را مورد بررسی قرار دادند که نتایج تحقیقات‌مان با یکدیگر متفاوت بود. نتایج پژوهش من نشان داد که زنان تحصیل‌کرده دانشگاهی با بسیاری از موانع اجتماعی کنار آمده‌اند. یعنی برای آنان بسیاری از این مسائل فرهنگی و اجتماعی مهم تلقی نمی‌شده است و آنها توانسته‌اند با به کاربستن راهکارهایی نگرش آنها را تغییر دهند. آنها در این مسیر موفق شده‌اند بسیاری از نظرات مخالف اطرافیان را به موافق تبدیل کرده و موافقت آنان را جلب کنند. به طوری که در این جامعه آماری، تنها 60 درصد همسران زنان کارآفرین در ابتدا با کسب و کار آنان موافق بوده‌اند. در حالی که در زمان انجام پژوهش که چند سال یا چند ماه از آغاز فعالیت آنان سپری شده بود، 82 در‌صد همسران‌شان موافق بوده‌اند. این تحول درمورد ارزش‌ها و باور‌های جامعه نیز صدق می‌کند. برای مثال یکی از باور‌های جامعه ما این است که اگر خانواده از نظر مالی تامین است و نیازی به درآمد زن خانواده وجود ندارد، اشتغال زن فاقد توجیه است. یا اینکه یک زن جوان به عنوان یک کارآفرین نباید وارد جامعه شود. یکی دیگر از باورهایی که ممکن است مانع کارآفرینی زنان شود، تضعیف اقتدار مرد و کاهش وابستگی زن در صورت اشتغال زنان است. یکی از دلایل مخالفت همسران و نیز خانواده همسران با اشتغال زنان همین است. ببینید، به هر حال یک زن پس از آغاز کارآفرینی ممکن است پس از دو تا سه سال از لحاظ درآمدی به استقلال برسد و حتی بیش از مرد خانواده درآمد کسب کند‌. در حالی که بسیاری از مردان ایرانی این تغییر را نمی‌پسندند. 26 درصد از افرادی که من در تحقیقاتم تجربیات آنان را بررسی کرده‌ام، این موضوع را به عنوان یک باور اجتماعی ذکر کرده‌اند. اما این زنان اهمیتی برای این باورداشت قائل نشده‌اند و برای غلبه بر این باورها و تغییر نگرش‌ها تدابیر خاصی به کار برده‌اند. آنان در نخستین قدم با اثبات موفقیت‌های خود این هدف را پیش برده‌اند. در مرحله بعد روش مذاکره با همسران و خانواده‌های خود را در پیش گرفته‌اند؛ در این میان بسیاری از فرزندان زنان کارآفرین نیز با فعالیت اقتصادی آنان مخالف بوده‌اند. بنابراین اکنون شرایط برای کارآفرینی زنان بهتر است.

در این صورت  ممکن است برخی از زنان برای غلبه بر همین نگرش‌ها یا نابرابری‌هایی که درسطح خانواده یا اجتماع با آن رو‌به‌رو هستند، به راه‌اندازی کسب و کار روی بیاورند. به طور کلی مهم‌ترین انگیزه‌ای که زنان را به سوی کارآفرینی سوق می‌دهد، چیست؟
کارآفرینان یا براساس فرصت یا براساس نیاز نسبت به راه‌اندازی کسب و کار اقدام می‌کنند. با این تعریف بخشی از انگیزه‌ها رانشی خواهد بود و بخشی دیگر کششی‌. مطالعاتی که انجام شده است نشان می‌دهد انگیزه زنان برای کارآفرینی با مردان متفاوت است. براساس نتایج این مطالعات، انگیزه زنان برای ورود به عرصه کارآفرینی در وهله اول کسب سود نیست. در حالی که کسب سود جزو انگیزه‌های اصلی مردان است. در این میان انگیزه زنان ایرانی نیز با انگیزه‌های زنان کارآفرین غیر‌ایرانی متفاوت است. برخی انگیزه‌ها مخصوص زنان کارآفرین ایرانی است که به شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران باز‌می‌گردد. زنان کارآفرین ایرانی، موفقیت خود را در درجه اول در رسیدن به رضایت شخصی و اثبات شایستگی‌های خود و سپس در سودآوری می‌دانند. یکی دیگر از انگیزه‌های زنان و مادران ایرانی برای کارآفرینی این است که برای فرزندان و اعضای خانواده خود اشتغال ایجاد کنند. به طور کلی ایجاد اشتغال برای دیگران یکی از انگیزه‌های اصلی زنان ایرانی و غیر‌ایرانی است. اثبات شایستگی‌ها نیز یکی از انگیزه‌های اصلی زنان ایرانی تلقی می‌شود. شاید به این دلیل که جامعه نمی‌تواند زن را به عنوان یک مدیر بپذیرد. در واقع یک نگرش وجود دارد که یک زن نمی‌تواند مدیر موفقی باشد. بنابراین کسب و کاری را راه‌اندازی می‌کند تا بتواند شایستگی‌های خود را نشان دهد.‌ یکی دیگر از انگیزه‌های رانشی زنان برای شروع کسب و کار، نارضایتی از شغل‌های پیشین است که سبب می‌شود آن را رها کنند و برای خود کسب و کا‌ر جدیدی را آغاز کنند. این انگیزه در زنان ایرانی نیز وجود دارد. اما زنان تحصیل‌کرده ایرانی اغلب براساس فرصت کارآفرینی می‌کنند. یعنی فرصتی را شناسایی می‌کنند و سپس شغل قبلی خود را کنار می‌گذارند، چون فرصت بهتری را شناسایی کرده‌اند و به سمت ایجاد یک کسب و کار می‌روند. یا کسی که دانشجو بوده است و تحصیلاتش به اتمام رسیده کسب و کاری مرتبط با رشته تحصیلی‌اش ایجاد می‌کند.

 اما اغلب زنان تحصیل‌کرده ایرانی به کارآفرینی در حوزه خدمات گرایش دارند. این گرایش به چه دلیل در میان زنان ایرانی شکل گرفته است؟
مطالعات نشان داده است به طور کلی دو‌سوم زنان به سوی کسب و کارهای خدماتی روی می‌آورند. این آمار نه برای ایران، بلکه در دنیا صادق است. شاید مهم‌ترین دلیل آن، این باشد که کسب و کارهای خدماتی در شروع، سرمایه کمتری نیاز دارند و زنان که با مشکلات منابع مالی مواجهند از پس‌انداز شخصی‌شان و در نهایت از خانواده و دوستان می‌توانند این هزینه کم را فراهم کنند. اما دلایل دیگری هم وجود دارد. زنان اغلب در رشته‌هایی تحصیل می‌کنند که بیشتر به حوزه‌های خدماتی مربوط می‌شود؛ البته این تحول در نوع تحصیلات زنان نیز در حال وقوع است و آنان اکنون به رشته‌های فنی و رشته‌هایی که با کسب و کارهای ‌های‌تک بیشتر ارتباط دارد، روی آورده‌اند. این تحول در ایران نیز رخ داده است. بنابراین در آینده شاهد کسب و کارهای مرتبط به حوزه «های‌تک» از سوی زنان خواهیم بود. از سوی دیگر به نظر می‌رسد فعالیت زنان در کسب و کار خدماتی از نظر جامعه مقبولیت و مشروعیت بیشتری دارد تا زنی که برای مثال در راس یک کارخانه تولیدی است.

 این نوع نگرش البته در کتاب‌های درسی ایران نیز تجلی دارد. در این کتاب‌ها هم زنان به فعالیت‌های خدماتی مانند آشپزی، خیاطی یا حداکثر آموزگاری اشتغال دارند.
این الگوسازی در نگاه دختران بسیار تاثیر‌گذار است. کودکان شغل‌هایی را برای خود متصور می‌شوند که در کتاب‌های درسی مشاهده می‌کنند. دختران امروز، زنان را در کتاب درسی در نهایت به شکل آموزگار می‌بینند و مردان را در شکل صنعتگر، ‌دندانپزشک یا ‌پزشک می‌بینند. این الگوها هم باید در کتاب‌های درسی اصلاح شود و هم این الگوی نقش می‌تواند در سنین بالاتر به شکل دیگری جبران شود. تحقیقات نشان داده آنچه در کارآفرین شدن یک فرد تاثیر‌گذار است، الگوی نقش است. به این معنی که در اطرافیان خود آیا کارآفرینانی را دیده است؟ بسیاری از افراد در اطرافیان خود فقط کسانی را می‌بینند که شغل کارمندی دارند. بنابراین این فرد شغل کارمندی را برای خود تصور می‌کند. اما می‌توان این خلأ را به شکل دیگری جبران کرد. به طور مثال در دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها کارآفرینان موفق سخنرانی‌هایی داشته باشند. یا کتاب‌های زندگینامه کارآفرینان در اختیار دبیرستانی‌ها و دانشگاهی‌ها قرار داده شود که به عنوان یک‌ گزینه شغلی به آن فکر کنند. اکنون بسیاری از دختران با مدرک لیسانس تنها به دنبال استخدام شدن در یک سازمان دولتی یا خصوصی هستند. این نگرش به همان گزینه‌های شغلی که در اطرافیان خود می‌بیند باز می‌گردد. بنابراین کتاب‌های درسی و محتوای آنها در شکل‌گیری نگرش کارآفرینی بسیار اثر‌گذار است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها