گذری بر تاریخچه تجارت کاشان
تافته جدا بافته
کاشان برای ما ایرانیان بوی گل و گلاب است و خاطره قالیهای زربفت و مخملهای نقرهکوب و حریرهای الوان. مهد کاشیهای مینایی، محرابهای زرینفام و ظروف چینی. صنعتگرانی که هفت هزار سال صنعت را بر دوش کشیدهاند و در اسطورههای ما در زمره پسران فریدون هستند، از روزگاری که در سیلک تندیسهای سفال میساختند تا امروز که به درستی «پایتخت فرش ماشینی» نام گرفته است.
کاشان برای ما ایرانیان بوی گل و گلاب است و خاطره قالیهای زربفت و مخملهای نقرهکوب و حریرهای الوان. مهد کاشیهای مینایی، محرابهای زرینفام و ظروف چینی. صنعتگرانی که هفت هزار سال صنعت را بر دوش کشیدهاند و در اسطورههای ما در زمره پسران فریدون هستند، از روزگاری که در سیلک تندیسهای سفال میساختند تا امروز که به درستی «پایتخت فرش ماشینی» نام گرفته است.
اقتصاد این شهر طی قرنها بر صنعت کشاورزی و گیاهان دارویی، گلابگیری و تهیه عرقیجات و صنایعدستی مانند مسگری، کاشیگری، ابریشمبافی، مخملبافی، شعربافی، گلیمبافی، زیلوبافی، زریبافی و قالیبافی تکیه داشته است. صنعتگران و هنرمندان کاشی آثاری در اوج ظرافت و نفاست از خود به یادگار گذاشتهاند و بزرگترین نقاشان ایرانی همچون رضا عباسی، صنیعالملک و کمالالملک، زاده همین شهرند. فرش دستباف کاشان در نقشها و رنگهای زیبا و دلفریب روزگاری طولانی زبانزد و نقل محافل هنری، اقتصادی و نمایشگاهی است. امروز اگرچه با روی کار آمدن فناوریهای ماشینی، صنعت فرشبافی این شهر رو به زوال نهاده است، اما مهمترین کارخانههای فرش ماشینی در این شهر قرار دارند و بیش از 70 درصد تولید فرش ماشینی کشور در کاشان صورت میگیرد. کشف معادن مس، آهن، سولفات سدیم، سنگهای مرمر و تراورتن در سالهای اخیر بر رونق اقتصادی شهر افزوده است. صنایعی مانند فرش ماشینی، چینی و ملامینسازی، کاشیسازی، ریسندگی و ابزارآلات صنعتی نیز رو به گسترش است و به همین جهت کاشان تبدیل به یکی از قطبهای صنعتی کشور شده است.
کاشان اگرچه در طول حیات خود همواره زیر سایه اصفهان بوده و شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته، اما به نظر میرسد اهالی این شهر به خوبی فرزند زمانه خویش بودهاند، چه آنگاه که با درایت و دوراندیشی، به جای اشک ریختن برای فراموشی فرش دستباف، کارخانههای مدرن فرش ماشینی را بنا نهادهاند، و چه آن زمان که با استفاده از تبلیغات گسترده، طی چند سال، اردیبهشت را برای تمام ایرانیان به سمبل گلاب و گلابگیری و فصل بازدید از این شهر بدل کردهاند تا این مراسم شاهد یکی از پرگردشگرترین آداب و سنن قدیمی کشور باشد، که درآمدی شایان نصیب این شهر میسازد. شاید کاشان یکی از پربازدیدترین شهرهای گردشگری مناسبتی در کشور باشد، از نیاسر و قمصر گرفته، که گل و گلاب میگیرند تا خانه بروجردیها و عامریها و طباطباییها که جلوه شکوه شهر در عصر قاجار است و آسمان صاف کویر که خاطره شبهای پرستاره را برای مسافران مرنجاب به یادگار میگذارد.
سایت اینترنتی اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی کاشان، بیاغراق یکی از فعالترین و بهروزترین سامانهها میان اتاقهای بازرگانی کشور است، که علاوه بر اینکه تاریخچهای مفصل از اتاق این شهر از زمان تاسیس ارائه داده، مقررات و قوانین تجاری، معرفی کارآفرینان و بازرگانان، فرصتهای سرمایهگذاری در کاشان و آموزشهای کارآفرینی را نیز در خود جای داده، همچنین اتاق کاشان از معدود اتاقهای شهرستانهاست که کتابی از تاریخچه خود را با عنوان «سیر تحولات اتاق بازرگانی کاشان» منتشر کرده است. این کاشان، همان کاشانی است که روزگاری پارچههای زربفت و مخمل و حریر در خود میبافت و امروز نقش خاطره میزند.
کاشان با وجودی که در هیچ دورهای پایتخت ایران نبوده، اما به دلیل قرار گرفتن بر سر راههای تجاری و ارتباطی در تمامی ادوار از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. روزگاری در کنار جاده ابریشم قرار داشت و امروز بر سر شاهراه ارتباطی پایتخت به شهرهای جنوبی کشور که تهران و قم را به اصفهان و یزد و کرمان و بندرعباس و... مربوط میسازد.
شهری با تمدن هفتهزارساله سیلک که آثار سفالین و اشیای مسی و مفرغی به دست آمده از آن زینتبخش موزههای معتبر ایران و جهان است. کاوشهای باستانشناسی نشان میدهد سکنه این منطقه از دیرباز با صنایعی چون سفالگری، بافندگی و فلزکاری آشنا بودهاند، اما بیشترین شکوفایی صنعتی و هنری کاشان مربوط به دوران اسلامی است.
در آثار مورخان و سفرنامهنویسان اوایل دوران اسلامی، کاشان شهر کوچکی معرفی شده که اصلیترین ویژگی آن عقربهای فراوان و تشیع مردمانش بوده است. این شهر در دوران سلاطین شیعی آلبویه مورد توجه قرار گرفت. با آغاز قرن پنجم و روی کار آمدن حکومت سلجوقیان، نیز شهر توسعه یافت، در این دوران، هنر شهر کاشان به اوج شکوفایی رسید، کاشیکاری پا گرفت، به خصوص کاشیهای مینایی و زرینفام و صنعت مسگری شکوهی چشمنواز داشت، زیباترین آجرهای کاشی در کاشان تولید میشد و از همین رو به کاشی معروف بود. قالیبافی نیز رونق گرفت. بیشتر بناهایی که در دوره سلجوقیان ساخته شده، به دلیل زلزلههای پی در پی ویران شده و از میان رفتهاند، اما آنچه باقی مانده، نشانی از توسعه و آبادی کاشان در این عصر دارد. در این دوره، نساجی کاشان نیز به اوج رونق و رشد خود رسید، چنان که شهرت مخمل و زری و سایر منسوجات ممتاز کاشان در قرن ششم هجری مارکوپولوی ونیزی را هم به کاشان کشانید.
در دوره مغول کاشان نیز از آسیب ایلخانان در امان نماند؛ اما زمانی که غازانخان بر تخت نشست، و به مذهب شیعه درآمد، این شهر را مورد عنایت قرار داد و عمارتهای قابل توجهی در این شهر بنا کرد.
دوره صفوی: عصر طلایی کاشان
با روی کار آمدن حکومت صفوی در قرن دهم هجری، اهالی کاشان که شیعیانی مومن بودند، از حکومت آنان استقبال کردند و بار دیگر مورد عنایت قرار گرفتند. اگرچه زلزلهای ویرانگر در سال 982 هـ.ق. شهر را زیر و رو کرد، اما میتوان عصر صفوی را «دوره طلایی» کاشان نامید. وجود دهها اثر تاریخی در شهر و حومه آن و ظهور دهها عالم و فقیه کاشانی همگی گواهی بر این مدعاست، تا جایی که سفرنامهنویسان، این شهر را پایتخت مذهبی ایران نامیدهاند. صنعت و هنر بافندگی به اوج ترقی و شکوفایی رسید و بهترین و زیباترین پارچههای ابریشمی، کتان و مخمل و مرغوبترین قالیهای پشم و ابریشم در کارگاههای نساجی کاشان بافته میشد. چنان که شاردن سیاح فرانسوی مینویسد: اساس ثروت و حیات مردم کاشان از صنایع نساجی و ابریشمبافی و تهیه قطعات زربفت و نقره بافت تشکیل شده است. در هیچ یک از بلاد ایران مصنوعات و منسوجات بهخصوص مخمل ساتن تافته ابریشم و قطعات زربفت و نقره بافت زریهای ساده و گلدار، پارچههای ابریشمی و حریر بهتر و بیشتر از کاشان تهیه نمیشود.
شاهعباس توجهی ویژه به کاشان داشت، در عصر او بازار کاشان رونق و گسترش یافت و چهارسوق تازهای به نام قیصریه مشتمل بر دکانها و کاروانسراهای مجلل بنا نهاده شد، دهها بقعه متبرکه بازسازی و کاروانسراها و مساجد باشکوهی ساخته شد. وی همچنین با ساخت چهارباغ و میدان بزرگ دولتخانه برای برگزاری بازی چوگان رونقی دیگر به کاشان داد. یکی از بهیاد ماندنیترین بناهای این دوران، باغ فین است که با نام امیرکبیر صدراعظم مشهور دوران ناصری، عجین شده است. با توجه خاص شاهعباس، هنر و صنایعدستی کاشان جایگاه خاصی یافت و کارگاههایی شکل گرفت که مخصوص بافت قالیهای ابریشمی نفیس بود. منابع و نوشتههای این دوره، کاشان را کانون بافت قالی درباری معرفی میکنند، قالیهای ابریشمین، نقرهباف و زریباف، به نام قالی شاهعباس اوج هنر این دوره است، قالیهایی نظیر قالی مقبره شیخصفی اردبیلی کار مقصود کاشانی که در موزه ویکتوریا آلبرت لندن و قالی شکارگاه که در موزه هنر و صنعت وین نگهداری میشوند، از جمله آثار همین دورهاند. کارخانجات پارچهبافی راهاندازی و کاشیکاری و سفالگری مورد توجه قرار گرفتند. در نهایت با وجود آنکه شاهعباس در فرحآباد
مازندران درگذشت اما جسدش در مزار حبیب بن موسی در کاشان به خاک سپرده شد.
کاشان در دوره قاجار
کاشان در دوران قاجار روزگار نسبتاً آرامی گذراند و با آنکه زلزله مهیب سال 1192 هـ.ق. در واپسین سالهای حکومت زندیه شهر را ویران کرده بود، ولی هنوز صنعتش بر سایر شهرها برتری داشت. شهر در این زمان گسترش یافته و بناهای فراوانی بدان افزوده شد. از جمله بناهای این دوران خانه بروجردیها، طباطباییها، عباسیان و...، مسجد و مدرسه آقابزرگ، مدرسه امام و... است که از شاهکارهای هنری این عصر به شمار میروند.
کاشان در اوایل دوران قاجار از لحاظ تولیدات در اوج بود و بیش از 800 کارگاه ابریشمبافی داشت. در زمان سلطنت فتحعلیشاه در اصفهان 12 هزار کارگاه بافندگی برای قماش ابریشمی وجود داشت. همین مساله درباره سایر شهرها نیز صدق میکند. کنت گوبینو درباره کاشان میگوید: «منسوجات ابریشمی آن بینهایت ظریف و شهره جهان است و در دانش و ادب سابقه درخشانی دارد.» پییر لوتی جهانگرد فرانسوی نیز کاشان را شهر مسگرها مینامید.
در دوران صدارت امیرکبیر، علاوه بر مصنوعات صنعتی، فرآوردههای کشاورزی مانند پنبه و تنباکو به سایر شهرهای ایران و حتی کشورهای دیگر صادر میکرد، تا جایی که امیر فرمان داد صنعتگران کاشان را همانند صنعتگران یزد به سربازی نبرند و کارگاههایی برای تولید حریر و چلوار در کاشان برپا دارند و قالیهای کاشان را از راه عثمانی به مغرب زمین صادر کنند. صنعتگران و هنرمندان کاشی که حمایت و تشویق او را از کالای داخلی میدیدند، ابتکارات تازه و بدیعی از خود نشان میدادند. از جمله حاجی محمدحسین کاشانی پارچه بسیار مرغوب و بادوامی نظیر ماهوت از پنبه و گچ ساخته، به نظر امیر رساند. میرزا تقیخان آن را برای کلیجه نظامیان بسیار پسندید و 900 تومان وجه به او پرداخت که به میزان دو هزار کلیجه نظامی از آن پارچه تهیه و تحویل دهد.
اما دریغ هنگامیکه سیل کالاهای اروپایی بازار ایران را تسخیر کرد، شهرهای ایران به تدریج مرکزیت خود را از دست دادند. در سال 1228 خورشیدی، به خاطر افزایش واردات اروپایی، تعداد کارگاههای ابریشمبافی در اصفهان و کاشان به شدت کاهش یافت. میرزاحسینخان نویسنده جغرافیای اصفهان مینویسد: «حتی نیمی از جماعت چیتسازان، برجا نماندهاند. زریبافان به تمامی از بین رفتهاند و این پیشه اینک متروک شده است. به طور مثال گلابتوندوزان و نقدهدوزان به تمامی منسوخ شده و اصناف وابسته به نساجی مانند رنگرزان، گازران و پنبهپاککنان نیز از بین رفتهاند.»
اوژن فلاندن سیاح فرانسوی در اواسط سده سیزدهم هجری قمری، درباره کاشان نوشت: چندین کارخانه پارچهبافی دارای کارخانههای مخمل و شال کشمیری است، اما واردات برخی کالاها به ویژه کالاهای انگلیسی از تعداد کارخانههای آن کاسته، انسان از تماشای قسمتهای عمده آنها که بایر و بیکار افتاده، سخت مغموم میشود. به هر حال تسخیر بازار داخلی به وسیله بازرگانان روس و انگلیسی، سلطه نظام استبدادی، ناامنی پایدار و عدم توسعه دانش، موقعیت صنایعدستی ایران را از بین برد. کسانی که در اواخر دوره قاجار کاشان را دیدند، از ویرانی آن نالیدهاند. در روزنامه ثریا به تاریخ 12 شعبان 1316 هـ.ق. آمده است: «کاشان در 300 سال قبل گلشن بود، و امروز گلخن گشته است، نه از آن تجارت اثری مانده و نه در آن قشنگی و سطوت ذکری در میان است و جز اماکن بالیه و بیوت خالیه چیزی بر جای نمانده است.» حاج سیاح در اواخر عهد ناصرالدینشاه، کاشان را اینگونه وصف میکند: «دکاکین مسگری زیادی بسته شده، عمل نساجی موقوف گردیده، گرانی و قحطی همراه با جور حکام تمام نقاط ایران را خراب نموده است.»
با وجود این لرد کرزن که در اواخر دوران قاجار در ایران حضور داشت، مصنوعات ابریشمی این شهر را بیشتر از جاهای دیگر پسندیده و نوشته: «پارچههای ابریشمی قدیمی ایران و زربفتها به راستی عالی است، ولی تهیه مقدار کافی از آن بسیار دشوار است. قالیهای ابریشمی هنوز بنا بر سفارش در کاشان و سلطانآباد بافته میشود و بسیار ممتاز و خیلی گران است و اگر دقت کامل نشود بافندگان رنگهای جوهری استعمال میکنند و ارزش هنری و ثبات رنگ مصنوعات به طرز غیرقابل جبرانی تباه میشود.»
بهرغم قرنها سابقه و تجربه در بافت انواع پارچه در کاشان که تعداد آنها در اواسط دوره قاجار به 42 نوع پارچه میرسید، به علت عدمحمایت دولت از صنایع داخلی آن زمان و نفوذ کالای خارجی، بهمرور زمان نهتنها بازارهای جهانی، پارچههای ایرانی و کاشی را از یاد بردند، امروزه حتی در بازارهای داخلی هم محصولات خارجی جای تولیدات ملی را گرفته است.
دیدگاه تان را بنویسید