تاریخ انتشار:
آیا خودروسازان آمریکایی قابل اعتماد و اهل تعامل هستند؟
کابوس یا رویا
مبگذاری داخلی، جنگ نظامی، تحریمها به بهانههای مختلف و از جمله آخرین آن که به بهانه انرژی هستهای بود. البته هماکنون که ظاهراً تهاجم قبلی(تحریم بر مبنای مساله هستهای) به پایان رسیده است، باید منتظر تهاجم بعدی باشیم: تهاجم اقتصادی.
برجام به فرجام رسید. برای شنیدن این خبر خوب، 12 سال صبر کردیم و هزینه دادیم. به نظر من آنچه باعث شد این کشور از همان اول مورد تهاجمهای سیاسی، اقتصادی، و نظامی قرار بگیرد و در ادامه هم به یک تهاجم فرهنگی برسد، کلمه اول شعار معروفش (استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی) است: استقلال. البته آن دو کلمه بعدی زمینهساز این کلمه بوده است و هر مقطعی که ما به مفهوم این عبارت نزدیک میشویم، دشمنان حمله جدیدی را آغاز میکنند: بمبگذاری داخلی، جنگ نظامی، تحریمها به بهانههای مختلف و از جمله آخرین آن که به بهانه انرژی هستهای بود. البته هماکنون که ظاهراً تهاجم قبلی (تحریم بر مبنای مساله هستهای) به پایان رسیده است، باید منتظر تهاجم بعدی باشیم: تهاجم اقتصادی.
تهاجم اقتصادی، مفهومی است که سالهاست (حدود حداقل 120 سال پیش با زمزمههای استعمار نوین) توسط کشورهای صنعتی و اصطلاحاً پیشرفته به کشورهای کمتر توسعهیافته آغاز شده است. اما مفهوم تهاجم اقتصادی چیست؟ به هرحال امروزه کسی شک ندارد که بدون تعامل بینالمللی نمیتوان کشوری بالنده و متعالی داشت. بهطور خودکار تعامل اقتصادی، شروع یک رقابت است که بهطور خاص وقتی که این تعامل بین یک کشور پیشرفته با یک کشور کمتر توسعهیافته رخ دهد، این تعامل بیشتر به یک تهاجم نزدیک خواهد شد. فرق اساسی تهاجم با تعامل، در میزان سودآوری طرفین است. در تعامل، تبادل ارزش متعادل بین دو طرف رخ میدهد، ولی در تهاجم، یک طرف خیلی بیشتر از طرف مقابل جذب ارزش میکند. البته وقتی میگوییم کشور پیشرفته، منظور ما فقط یک کشور پیشرفته صنعتی نیست. کشورهای کوچکی مانند لیختناشتاین و لوکزامبورگ لزوماً کشورهای صنعتی محسوب نمیشوند؛ ولی از نظر ساختاری پیشرفتهاند. از نقطه مقابل اتحاد جماهیر شوروی سابق یا لهستان در دهه 80 میلادی، کشورهای صنعتی عقب مانده بودند. پیشرفته بودن به درآمد سرانه هم نیست. مثلاً کشوری مانند قطر امروزه از این نظر در صدر جدول ثروتمندان
مختلف قرار میگیرد، اما طبیعتاً مورد هجوم اقتصادی است. حال ما کشوری هستیم که در حدود 40 سال پیش تصمیم گرفتیم که غیرمتعهد به این نظام بینالملل باشیم و مستقل عمل کنیم و اجازه ندهیم مورد هجوم قدرتمآبان جهان قرار بگیریم. در این راه هزینهها کردیم. در آخرین هزینههای خود بهطور کامل مورد تحریم قرار گرفتیم و بسیاری از مواد، قطعات و محصولات و خدمات مورد نیاز را با قیمتهای خیلی بالاتر با کیفیت پایینتر از بازار بینالمللی تهیه کردیم. اما در خلال این تحریم بزرگ و سراسری بسیار تلخ، اتفاقات مثبتی هم رخ داد. از جمله در صنعت خودرو کشور، که مورد یک هجوم تدریجی قرار گرفته بود. اگر به خاطر داشته باشید در حدود سال 88 تا 90 چینیها به تدریج وارد صنعت کشور شدند؛ بهگونهای که بسیاری از قطعهسازان ما رو به نابودی رفتند. اما بعد از گذشت چند ماه از شروع تحریمها، که آن را جدی نگرفتیم و کاغذپاره نام نهادیم، جدیت موضوع را دریافتیم و عملاً مقابله با این تحریمها با دیدگاه اقتصاد مقاومتی آغاز شد. نتیجه این تقابل رشد دوباره قطعهسازان و خودروسازان ما بود و خوداتکایی و اعتماد بهخود افزایش یافت. البته بدین معنا نیست که بخواهیم این
سختی را ادامه دهیم وبه طور کامل روی توان داخلی حساب باز کنیم. به هرحال امروزه ثابت شده است که شاید بتوانیم هر کاری را در داخل کشور انجام دهیم، اما مسلماً این حرکتها نمیتواند اقتصادی و پایدار باشد. حال که تحریمها برداشته شده، ما باید نکات مثبت دوران گذشته را حفظ کنیم و در دوران جدید نکات ضعف خود را بپوشانیم. اگر بتوانیم در دوران جدید این توازن را بهکار ببریم، تعامل رخ میدهد، در غیر این صورت مورد تهاجم واقع شدهایم. حالا اما صحبت از ورود آمریکاییها به صنعت خودرو کشور است. همانطور که میدانیم خاستگاه خودروسازی به معنای امروزی در آمریکاست. تجربیات ما از همکاری با خودروسازان آمریکایی قبل از انقلاب، نشان میدهد این خودروسازان بسیار قابل اعتماد و اهل تعامل هستند. در متون علمی بینالمللی هم شرکتهای خودروساز آمریکایی، از پیشینه خوب فرهنگی و اقتصادی در تعاملات اقتصادی برخوردارند. همچنین سرمایهگذاریهای این خودروسازان در کشورهای مختلف، و بهطور خاص کرهجنوبی نشان داده است این خودروسازان در انتقال فناوری بسیار خوب عمل میکنند. البته اگر بخواهیم مقایسه کنیم، شرکتهای آلمانی و ژاپنی هم از کیفیت و فناوریهای
بالایی برخوردار هستند. اما تجربیات نشان میدهد خودروسازان بزرگی مانند بنز و بیامو تمایل کمتری به انتقال فناوری نسبت به شرکتهای جیام و فورد داشته و تویوتا و مزدا هم تمایل کمتری نسبت به شرکتهای آلمانی دارند. بنابراین در تعامل شرکتهای آمریکایی فرصتهای خوبی نهفته است؛ اما موانع زیادی در مقابل این تعامل وجود دارد. کمی خود را به جای یک سرمایهگذار آمریکایی بگذاریم. حدود 50 سال پیش شرکت جیام در صنعت خودرو ایران سرمایهگذاریهای خوبی انجام داده بود؛ اما بعد از انقلاب تمام سرمایههای شرکت مربوطه مصادره شد. به هر حال ما انقلاب کردیم و آمریکا را جهانخوار میدانیم. از طرفی دولتها و شرکتها از نظر حقوقی موجودیتهای مستقلی هستند و علیالقاعده طبق منطق بینالمللی، باید فکری هم به حال این سرمایههای ملیشده میکردیم. در هر صورت به دلایل سیاسی این مهم رخ نداد. حال موضوع این است که یک سرمایهگذار آمریکایی، با چه ضمانتی باید سرمایهگذاری بکند؟ به نظر میرسد یک شرکت آمریکایی حتی اگر حاضر باشد ریسک زیاد انجام دهد و دوباره در سرمایهگذاری کند، حداکثر حاضر است سرمایهگذاری کوتاهمدت و محدود انجام بدهد.
از طرفی، ما ایرانیان برخی از شرکتهای آمریکایی را محل تهاجم فرهنگی در کشور میدانیم. مثلاً نسبت به کلمه مکدونالد حساس هستیم. اما ما هم میتوانیم مانند چینیها هوشمند عمل کنیم و بهجای آنکه اقتصاد و متعاقب آن فرهنگ ما آمریکایی شود، از آنها بهرهبرداری کنیم. چینیها از 30 سال پیش که اولین بازی پینگپنگ را با آمریکاییها به پیشنهاد هنری کیسینجر انجام دادند، با تعامل با غربیها و بهطور خاص آمریکاییها، هر روز پیشرفت کردهاند و امروز نه تنها چین با همان عظمت و فرهنگ وجود دارد، بلکه این آمریکاست که نگران هجوم اقتصاد چین است و حتی در برخی موارد تاثیر فرهنگ چین در آن مشاهده میشود. البته نظام حکومتی چین طی این 30 سال هوشمندی بسیار به خرج داد و با درایت مدیران آن با صلابت همچنان پیش میرود. اگر هم در آن رکود به وجود آمده، ناشی از مکانیسمهای ناشی از ماهیت اقتصاد بینالملل است، نه توطئه آمریکا. حال کشور ایران که دارای نظامی کامل و اسلامی و رهبری مقتدر و فرزانه و هوشمند است، که هوشمندی او زبانزد سیاستمداران بزرگ دنیاست، میتواند بهراحتی از این ارتباط حداکثر استفاده را کند. شرکتهای آمریکایی دانشهای دست اول در
اختیار دارند و با ارتباط با آنها امکان دستیابی به این دانش به خصوص در زمینه تولید بالاتر میرود. مهندسان و مدیران هوشمند ما، توانایی بالایی در اقتباس دارند و بدینترتیب با کار کردن مستقیم با دارندگان دست اول فناوریهای کلیدی میتوانیم امیدوار باشیم که انتقال فناوری با سرعت بالاتری رخ دهد و در نتیجه شاهد ظهور خودروهای با کیفیت بالاتر و قیمتهای منطقیتر باشیم. یک اتفاق جنبی مهم دیگر در این زمینه این است که اگر آمریکاییها وارد چنین بازاری شوند، بهطور خودکار شرکتهای اروپایی پیشنهادهای بهتری ارائه خواهند داد و رقابت افزایش پیدا میکند و قیمتهای پیشنهادی برای انتقال فناوری یا محصول کاهش خواهد یافت. همچنین با توجه به تصور چنین همکاریای، اصولاً بازارهای منطقه خاورمیانه و آسیای میانه، هم بهطور قطع بهروی محصولات مشترک باز خواهد شد. اصولاً شاید با پیشبینی چنین اتفاقات مهمی است که این روزها دولتمردان عربستان سعودی اینقدر نگران هستند و خودشان را به هر دری میزنند تا این تعامل رخ ندهد. اما در هر صورت هیچگاه نباید فراموش کنیم که یک سرمایهدار بینالمللی فقط دنبال سود خود است و کشور ایران، تنها کشور با ثبات و
امن منطقه و با زیرساختهای بسیار مناسب تولید خودرو و توسعه فناوری در منطقه و حتی دنیاست. با این حساب، نباید در مذاکره بههیچ عنوان از خود ضعف نشان دهیم و باید بهطور کامل بر سر مواضع اصولی خود برای همکاری مشترک با آمریکاییها بایستیم. این اصول عبارتند از سرمایهگذاری مستقیم خارجی در خطوط تولید و امکان صادرات بخش مهمی از تولیدات و انتقال فناوری. همچنین فراموش نکنیم که جهان هم اکنون در رکود جدیدی فرو رفته است و بازارهای بزرگ و جدیدی مانند ایران میتوانند محرک خوبی در اقتصاد جهانی باشند.
دیدگاه تان را بنویسید